نویسندگان: حسین خاکپور (1)
مرضیه محمودی (2)
منصوره سعیدی گراغانی (3)
چکیده
مدیریت فرهنگی اسلامی به معنای تربیت انسانها بر اساس آرمانهای قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) است. در بینش شیعه، ضرورت و اهمیت مدیریت را باید در اصل استوار امامت جستجو کرد. در عصر امام رضا (علیهالسلام) – به ویژه با توجه به جریان ولایتعهدی – فرصتی فراهم آمد تا ایشان با مدیریت فرهنگی، جان تازهای به کالبد نیمه جان شیعه بخشیده و اسلام ناب محمدی را احیا کنند.
بر این اساس، نوشتهی حاضر با روش توصیفی – تحلیلی با رویکرد روایی – تاریخی به بررسی نقش و تأثیر مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) بر جامعهی شیعه پرداخته و نتایج را در قالب موارد ذیل بیان میدارد: نقش تعالیبخشی به جایگاه قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) در جامعه، احیاکنندگی سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهمالسلام)، تبیین و تثبیت به ویژه در اصل مهم امامت، بالندگی و توسعهبخشی، نخبهپروری، ساماندهی، حفاظت و هدایت، روشنگری، بصیرتافزایی و…
مقدمه
انبیاء و اولیای الهی مبعوث شدهاند تا با «مدیریت فرهنگی» جامعه را به کمال برسانند. خداوند میفرماید:
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمَهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ؛ خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات خداوند را تلاوت کند و نفوسشان را از هر نقص و آلایشی پاک گرداند و به آنها احکام شریعت و حقایق حکمت را بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکار بودند (آل عمران / 164).
اهمیت مدیریت چنان است که خداوند در قرآن به تدبیرکنندگان امور قسم یاد میکند «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً» (نازعات / 5).
امام رضا (علیهالسلام) – وارث انبیاء و اولیای الهی – با مدیریت فرهنگی و تلاش چشمگیر، نقش بسزایی در اعتلا و حفظ فرهنگ شیعه داشتند. ایشان با اصرار مأمون مجبور به پذیرش ولایتعهدی شدند، مقارن همین ایام – به دنبال نهضت ترجمه – برای پیروان دیگر مذاهب فرصتی پیش آمد تا به نشر افکارشان بپردازند و شبهههای زیادی را وارد دین اسلام کنند. پذیرش ولایتعهدی و قبول زحمت سفر گرچه با اکراه صورت گرفت، اما یکی از ابعاد مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) است، چون اگر این سفر مخفیانه و بدون اعلام عمومی حکومت بود و از بُعد اطلاعرسانی تقویت نمیشد، شاید تعداد کمی از شیعیان نزدیک، از حضور امام (علیهالسلام) در شهرها باخبر میشدند، اما این سفر و هجرت به خراسان در حالی صورت گرفت که حکومت آن را برنامهریزی کرده بود و چون قصد بهرهبرداری سیاسی از هجرت و واگذاری ولایتعهدی داشت، در بُعد اطلاعرسانی آن نیز سرمایهگذاری کرد. امام (علیهالسلام) با حضور فعال در مناظرهها و بحثهای علمی، به نشر معارف اسلامی پرداختند و با صبر و حوصله در برخورد با شبههها، نقش مهمی در ابطال نظر نادرست و جلبنظر دانشمندان سایر مکاتب داشتند و در عمل با «مدیریت فکری و فرهنگی» باعث نشر عقاید شیعه شدند.
مدیریت مدبرانهی هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت باعث تعالی جایگاه قرآن و عترت در جامعه شد، ایشان با احیای اسلام ناب محمدی، به تبیین اصل امامت پرداخته، باعث رشد علمی و فرهنگی و توسعهی شیعه شدند. امام رضا (علیهالسلام) ضمن سازماندهی عقاید و باورهای شیعه، مبانی کلامی تشیع را به کمال رسانده، در عین حال شیعه را از طوفانهای آسیب و انحراف، محفوظ داشتند که نوشته حاضر به آنها میپردازد.
مفهومشناسی
1. مدیریت
مدیریت در مفهوم خاص به معنای گرداندن یک سازمان در جهت هدف خاص خود است (نیلیپور، 1390، ج 1: 153) و به تعبیر دیگر مدیریت، فرآیند کار کردن با دیگران و استفادهی کارآمد از منابع محدود برای تحققبخشی اهداف سازمانی است (احمدی، 1382: 16). اما در معنای عام شامل هدایت و رهبری جامعه بوده که در اینجا این مفهوم مورد نظر است. از واژگان مدیریت در منابع اسلامی میتوان به «امامت» و «ولایت» اشاره کرد که برجستهترین و بنیادیترین معنای به کارگیری آن در مفهوم مدیریت و رهبری است (نیلیپور، 1390، ج 1: 153). پس مدیریت در پرتو اصل امامت به معنی رهبری جامعه براساس قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و هدایت جامعه به سوی کمال است (الوانی، 1374: 36).
2. فرهنگ
در زبان فارسی، «فرهنگ» واژهای بسیط و رسانندهی مفهوم ادب، تربیت، حکمت یا هنر و… است (نائینی، 1389: 27) و در مفهوم رایج آن، به شیوههای زندگی که افراد یک جامعه میآموزند، در آن مشارکت دارند و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، اطلاق میشود (کوئن، 1388: 72). استواری و ماندگاری جامعه به حفظ، تثبیت، پالایش، انتقال و ترویج فرهنگ بستگی دارد (حاجی دهآبادی، 1385: 19).
3. مدیریت فرهنگی
مدیریت فرهنگی اسلامی به معنای تربیت انسانها براساس آرمانهای قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) است (نیلیپور، 1390، ج 1: 29). اسلام برای رهبری و مدیریت، جایگاه مهم و شامخی قائل است و آن را به عنوان اساسیترین محور جامعه و یکی از اصول مهم اسلام میداند. در بینش شیعه، ضرورت مدیریت را باید در اصل استوار امامت جستجو کرد. مشروعیت مدیریت در جامعهی اسلامی به این دلیل است که با امامت پیوند دارد و هرگاه این ارتباط قطع شود تمام حرکتها خاصیت خود را از دست میدهند (تقوی دامغانی، 1368: 51). در این مورد امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند: «بالامام تمام الصلاه و الزکاه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف؛ به وسیلهی امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد تمام و خراج و صدقات افزون و حدود و احکام اجرا و مرزها و مناطق حفظ میشوند» (ابن بابویه، 1376: 676؛ ابن شعبه حرانی، 1382: 438).
در عصر امام رضا (علیهالسلام) – با توجه به جریان ولایتعهدی – فرصتی فراهم آمد تا ایشان با مدیریت فرهنگی اسلام، به ویژه جامعهی شیعه، نقش مهمی در بازشناسی اسلام ناب محمدی و شیعه به مردم داشته باشند. در ادامه به گوشههایی از این نقش و تأثیر اشاره میشود.
نقش تعالیبخشی
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها در حدیث ثقلین بیان فرمودند که راه نجات امت، تمسک به ثقلین یعنی قرآن و عترت است؛ اما پس از ارتحال قطب عالم هستی (صلی الله علیه و آله و سلم)، عترت عملاً توسط حکام کنار گذاشته شد و قرآن هم نقش حاشیهای به خود گرفت، از کارهای مهم امام رضا (علیهالسلام) تعالی بخشیدن به جایگاه این دو ثقل بود.
1. تعالی جایگاه قرآن
در مکتب معارف رضوی، قرآن به عنوان کلام وحی، اصیلترین منبع شناخت حقایق دین و مضامین هدایتی، تربیتی و معرفتی است. امام علی بن موسی (علیهالسلام) به گونههای مختلفی، ارجمندی قرآن را به امت اسلامی یادآوری کردهاند.
استدلال به قرآن
یکی از روشهای امام (علیهالسلام) در نشان دادن جایگاه قرآن، استدلال متعدد به آیات قرآن – چه در مناظرهها و چه در سایر بحثهای علمی – است و سخن قرآن را تردیدناپذیر میدانستند. البته استناد به آیات قرآن در مناظرهها، هنگامی است که مخاطب، مسلمان بوده و حقانیت قرآن را قبول داشته، در مواردی که مخاطب به ادیان دیگری ایمان داشت یا اصولاً به هیچ دینی پایبند نبوده است، امام (علیهالسلام) به منابع مورد قبول آنان یا به دلایل عقلی استناد میجستند، چنان که آن حضرت در مناظره با جاثلیق مسیحی، به مطالب انجیل (ابن بابویه، 1398 ق: 427 – 420؛ طبرسی، 1403 ق، ج 2: 421-416) و در مناظره با متکلمی چون عمران صابئی (ابن بابویه، 1398 ق: 441 – 430؛ طبرسی، 1403 ق، ج 2: 425 – 424؛ ابن شعبه حرانی، 1382: 680-677) که اصولاً معتقد به پروردگار هستی نبود، به دلایل عقلی تکیه کردهاند. حال آنکه وقتی در مناظره با مدعیان مسلمان به اثبات عصمت انبیاء میپردازند (ابن بابویه، 1376: 93-90 و 1372، ج 1: 396-389) یا در گفتگو با سلیمان مروزی (همان، 1398 ق: 454-442؛ طبرسی، 1403 ق، ج 2: 403-401) برخی صفات و افعال الهی را بیان میکنند، سخنان خود را به آیات قرآن مستند میسازند.
اهتمام به قرائت، تأمل و تدبر در قرآن
علاوه بر این شیوه، حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) با اهتمام به قرائت قرآن و تأمل و تدبر در آن، جایگاه و اهمیت آن را به شیعیان متذکر میشدند. از امام رضا (علیهالسلام) سؤال شد: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نظر شما دربارهی قرآن چیست؟ امام (علیهالسلام) فرمودند: قرآن کلام خداست از آن پا فراتر ننهید، از رهنمودهایش تجاوز نکنید و هدایت را از غیر آن مجویید، زیرا اگر از کتاب و منبع دیگری جز قرآن طلب هدایت کنید گمراه میشوید» (ابن بابویه، 1376: 546 و 1398 ق: 224). امام (علیهالسلام) تمام مطالب خود را به آیات قرآن مستند میکردند. ایشان در هر سه شبانهروز، یک مرتبه قرآن را ختم میکردند و میفرمودند: «اگر بخواهم، سریعتر از این نیز میتوانم قرآن را ختم کنم، اما از هیچ آیهای نمیگذرم مگر اینکه در آن تأمل کنم» (طبرسی، 1390: 438؛ اربلی، 1382، ج 3: 56).
2. تعالیبخشی و بازشناسی جایگاه عترت
امام رضا (علیهالسلام) از هر فرصتی استفاده میکردند تا جایگاه رفیع عترت را برای مردم بازشناسانند. ایشان میفرمایند: «الائمه خلفاء الله عزوجل فی ارضه: امامان، خلفای خدای عزوجل در زمین هستند» (کلینی، 1369، ج 1: 275). امام (علیهالسلام) در این بیان، مسئلهی امامت اهل بیت (علیهمالسلام) را امری متصل و جداناپذیر دانسته و بر مقام خلیفهاللهی آنها تأکید میکنند. ایشان، امام را وسیلهی احیای نماز، زکات، روزه و حج دانسته که باعث اجرای حدود الهی شده و از حد و مرزها نگاهبانی میشود (رک: ابن بابویه، 1376: 676؛ ابن شعبه حرانی، 1382: 438). امام رضا (علیهالسلام) در حدیث دیگری، مقصود از میزان در آیهی «وَالسَّماءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ» (رحمان / 2) را امام علی (علیهالسلام) میدانند (ابن بابویه، 1403 ق، ج 2: 409؛ اربلی، 1382، ج 2: 528) و دهها حدیث دیگر که مجال پرداختن به آنها نیست.
نقش احیاکنندگی
امام رضا (علیهالسلام) از هر فرصتی برای احیای سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) استفاده میکردند تا انحرافهایی را که حکام در جامعه به وجود آورده بودند، اصلاح کنند. از جمله وقتی مأمون دستور داد تا آن حضرت نماز عید را با مردم بخوانند، امام رضا (علیهالسلام) ابتدا نپذیرفتند، ولی چون مأمون اصرار کرد، ایشان فرمودند به شرطی نماز میخوانند که اجازه دهند همانگونه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیهالسلام) نماز میخواندند، بخوانند. مأمون پذیرفت و آن حضرت با پای پیاده و برهنه همراه با شیعیان خود به راه افتادند، صدای تکبیر در شهر پیچید و جمعیت زیادی با آن حضرت همراه شدند. فضل بن سهل احساس خطر کرد و از مأمون خواست تا دستور بازگشت امام رضا (علیهالسلام) را صادر کند (مسعودی، 1362: 397-396؛ قتال نیشابوری، 1366: 374-373؛ مفید، بیتا، ج 2: 257-256).
از این مسئله، به تلاش و کوشش امام رضا (علیهالسلام) برای احیای اسلام اصیل و میزان توجه و تمرکز مردم به ایشان پی میبریم.
نقش تبیینی و تثبیتی: (تبیین اصل امامت)
امامت، بیتردید محوریترین جایگاه و نقش را در منظومهی اندیشهی کلامی شیعهی امامیه داراست. اعتقاد به «نص» و «عصمت» از یکسو و نقشی که امامیه برای جایگاه معنوی امام، یعنی مرجعیت انحصاری بین امامان قائل بودند نشانگر اهمیت این جایگاه است (محمدزاده، 1388: 453). پافشاری بر عصمت امام، مبین کوشش برای انطباق صلاحیتهای رهبری بر ویژگیهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و اعتقاد به نص، مبین اصرار بر حفظ موقعیت اقتدار الهی رهبران جامعه است.
از صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دربارهی جانشینی و امامت، در بین مسلمانان اختلاف به وجود آمده است. قدرتهای حاکم و نیز طمعکاران منصب امامت و رهبری، به این اختلافها دامن زده، در نتیجه امت اسلام پراکنده و به مذاهب گوناگون و متضاد تقسیم شده است. مهمترین این مذاهب که اصل به شمار میآیند و مذاهب دیگر از آنها منشعب شدهاند دو مذهب است. یکی تسنن که پیروان آن اعتقاد دارند پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، خلافت از آن ابوبکر و سه خلیفهی پس از اوست. دیگری تشیع یا امامیه که پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، امامت را خاص علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و پس از آن 11 فرزندش میدانند. هر یک از این مذاهب دربارهی حقانیت و درستی اعتقاد خود و رد دیگر مذاهب، دلایل و براهینی دارند. اما دلایل اهل بیت (علیهمالسلام) در احق و اولی بودن خود به خلافت و امامت، مستند به نصوص صریح و روشن از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و صلاحیت و شایستگیهای پیشوایان تشیع، آنان را شایستهی احراز مقام امامت کرده است.
با توجه به حضور و فعالیت جریانهای فکری مختلف در عصر امام رضا (علیهالسلام)، اختلاف اصلی شیعه با دیگر فرق و مذاهب اسلامی و یکی از عقاید مهمی که در معرض آسیب قرار داشت، مسئلهی امامت شیعی بود. امام رضا (علیهالسلام) با درک این واقعیت به معرفی و تبلیغ امامت شیعی پرداختند و منزلت ائمه (علیهمالسلام) را با تفصیلی تمام، روشن ساختند. در نتیجهی تلاشها و فعالیتهای فرهنگی آن حضرت، جایگاه امامت در اندیشهی شیعه نهادینه شد. از این رو این مسئله یکی از ثمرههای مهم مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) به شمار میآید.
امام رضا (علیهالسلام) نه تنها به عنوان رهبر دینی و اخلاقی گروهی خاص، بلکه به عنوان ارائه کنندهی نظریهی امامت و ولایت به بررسی تمام ابعاد و زوایای مسئلهی رهبری در اندیشهی شیعی پرداختند. ایشان با استفاده از هر فرصتی، سؤالها و شبهههای پیرامون امامت و ولایت ائمه (علیهمالسلام) را پاسخگو بودند، به گونهای که مردم در مراجعه به ایشان، محوریت سخن و پاسخگویی در ناحیهی اعتقادها و احکام را حضرت علی بن موسی (علیهالسلام) میدانستند، تا آنجا که نظر سایر فرق را به لحاظ صحت و سقم به امام (علیهالسلام) ارائه میدادند و در پاکسازی اندیشهای سایر فرق از ایشان استمداد و استدلال میجستند.
باید اذعان داشت امام رضا (علیهالسلام) مانند دیگر امامان شیعه، بخش برجستهی دعوتشان را موضوع امامت تشکیل داده است. گویای این امر هم روایتهای فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام رضا (علیهالسلام) با صراحت نقل میکنند که در اینجا به نمونههایی از آن اشاره میشود:
– محمد بن فضیل میگوید: «از حضرت رضا (علیهالسلام) پرسیدم: آیا ممکن است زمین بدون امام باشد؟ امام (علیهالسلام) فرمودند: «لا إذاً لساخت بأهلها؛ هرگز، در آن وقت زمین اهل خود را فرو خواهد برد» (ابن بابویه، 1385، ج 1: 198).
بنابر احادیث متعددی که از ائمه (علیهمالسلام) رسیده، وجود امام عادل و عالم در زمین ضروری است تا حجت خدا بر انسانها و راهنمای آنان به تعالیم دین باشد و کسی را جای اعتراض بر خدا نباشد.
– امام رضا (علیهالسلام) فرمودند:
رَحِمَ الله عبداً أحیا أمرنا. فقلت له: و کیف یحیی امرکم؟ قال یتعلم علومنا و یعلمها الناس، فإن الناس لو علموا محاسن کلامنا، لاتبعونا؛ خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند. گفتم: زنده نمودن امر شما به چیست؟ امام (علیهالسلام) فرمودند: علوم و معارف ما را فراگیرد و به مردم تعلیم دهد، زیرا اگر مردم زیباییهای سخن ما را بدانند، از ما پیروی میکنند (همان، 1403 ق: 180 و 1372، ج 1: 620).
امام (علیهالسلام) در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب در مرحلهای از مبارزه قرار داشتند که میبایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی و خویشتن را به عنوان صاحب واقعی ولایت و امامت به مردم معرفی کنند. امام (علیهالسلام) در مواردی به اثبات امامت برای خویشتن بسنده نمیکنند، بلکه همراه نام خود نام امامان به حق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد میکنند. در حقیقت مسئلهی امامت اهل بیت (علیهمالسلام) را امری متصل و جداییناپذیر مطرح میسازند. امام رضا (علیهالسلام) با این بیان، امامت خود را نتیجهی قهر مترتب بر امامت گذشتگان میشمارند و سلسلهی امامت خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متصل میکنند. در این زمینه روایتهای بسیاری وارد شده که ذکر همهی آنها از مجال بحث خارج است. از جملهی این روایتها میتوان به حدیث سلسلهالذهب اشاره کرد (ابن بابویه، 1398 ق: 20؛ حسکانی، 1411 ق، ج 1: 170؛ طبسی، 1391: 43؛ قندوزی حنفی، 1416 ق، ج 3: 168). براساس این روایتها شرط ورود به توحید، امامت بوده و این نمونهی معدودی از اهتمام امام رضا (علیهالسلام) در تبیین و تثبیت مسئلهی امامت شیعی است که در نتیجهی تلاشهای ایشان موضوع امامت در سرلوحهی عقاید شیعی قرار گرفت.
نقش بالندگی و توسعهای
رشد، توسعه و بالندگی تشیع در تمامی ساحتها، پس از امام صادق (علیهالسلام)، مدیون اندیشه و مدیریت متعالی امام رضا (علیهالسلام) است.
1. رشد علمی و فرهنگی تمدن اسلامی و تشیع
یکی از نتایج مهم مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) ارتقاء سطح علمی و فرهنگی جامعهی اسلامی است. جایگاه مهم علم و دانش در میان ارکان و عناصر تمدنساز، امری روشن و نقش مؤثر آن در شکلگیری و تداوم تمدنهای بشری، جای تردید ندارد. ارتباط تنگاتنگ میان مقولهی علم با فرهنگ و تمدن اسلامی که آموزههای اصیل آن بیشترین تأکید را بر تعلیم و تربیت داشته و دانشمندانی بزرگ پرورش داده بیشتر نمایان است. البته علیرغم اهتمام دین اسلام به دانشپروری و انگیزهی مسلمانان برای توسعه و پیشرفتهای علمی، به دلیل وجود برخی موانع سیاسی و اجتماعی در سدهی اول و اوایل سدهی دوم، فضای مساعدی برای توسعهی علمی وجود نداشت؛ اما امام رضا (علیهالسلام) با استفاده از تاکتیکهای مدبرانه، راه علم و فرهنگ را در جامعهی اسلامی و به ویژه تشیع فراهم آوردند که برخی از آنها به شرح ذیل است:
تصحیح نگرش مسلمانان (نسبت به دین، علم و مبانی شیعه)
به خاطر وجود مکاتب مختلف فقهی، کلامی و… عصر قبل از امام رضا (علیهالسلام) به جولانگاه افکار انحرافی تبدیل شده بود. از جمله، انحرافهای ناشی از ترجمهی کتابهای بیگانه نیز اعتقادهای اصیل دینی را هدف قرار داده بود. بهینهترین اقدام در این وضعیت، ترویج فرهنگ دینی و عقاید اصیل اسلامی با ارائهی روشهای شناخت حق از باطل و در واقع کاری معرفتشناختی در خصوص عقاید رایج در راستای تثبیت عقاید حقه بود که امام رضا (علیهالسلام) با انجام مسافرتهایی به مراکز پخش این اندیشههای انحرافی از قبیل بصره و کوفه و انجام مناظره با آنها، تأثیری مهم در تصحیح نگرش مسلمانان به مسائل دینی و علمی داشتند (مرتضوی، 1375: 30-28).
علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) طی دوران اقامت خود در مرو، مرکز علمی و اداری خراسان، تلاش گستردهای را برای ترقی اندیشه و اعتقادهای مردم خراسان به عمل آوردند. در دوران ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) در زمینههای سیاسی و فرهنگی اتفاقهای بسیاری رخ داد و روز به روز عظمت و محبوبیت امام (علیهالسلام) بیشتر شد، گرچه در ظاهر به نظر دشمنان، چنین تصور میشد که حرکت امام (علیهالسلام) از مدینه به خراسان بهرهی چندانی نداشته است، ولی اگر این جریان به درستی مطالعه و تحلیل شود درمییابیم که این حرکت برای شیعیان مفید بوده است.
در مجموع امام (علیهالسلام) در این سه سال انقلاب فرهنگی و سیاسی، فعالیتهای عمیق و وسیعی به نفع تشیع انجام دادند که بعد از نهضت علمی امام صادق (علیهالسلام) در تاریخ تشیع نظیر ندارد. همین انقلاب فرهنگی، مبانی اصیل تشیع را در سطح عالی تبیین کرد. مجالسی که به دستور مأمون تشکیل میشد و امام (علیهالسلام) با دانشمندان اسلامی و غیراسلامی بحث میکردند مفید بود. بسیاری از دانشمندان مادی از بیان امام رضا (علیهالسلام) قانع میشدند و به سستی مبانی خود اعتراف میکردند. بسیاری از علمای اهل تسنن در برابر پاسخهای امام (علیهالسلام) متحیر و بیجواب میماندند (رک: ابن بابویه، 1398 ق، 427-420؛ طبرسی، 1403 ق، ج 2: 421-416 و…) همین امر موجب تقویت و استحکام فرهنگ شیعی شد.
تعلیم و تربیت همگام با هدایت و ارشاد
مأمون در تظاهر به تشیع، امام (علیهالسلام) را در بیان و گسترش مبانی تشیع آزاد و تأیید میکرد. در این دوره با روی کار آمدن مأمون که خود دانشمندترین خلیفهی بنیعباس بود و نسبت به دانشافزایی جامعهی اسلامی نظر مساعدی داشت موقعیتی به وجود آمد که در آن علم و معرفت به آسانی میتوانست رشد و نمو کند. امام رضا (علیهالسلام) در این دوره، دو مسئله را همزمان پیش بردند: از یکسو ارشاد و هدایت آحاد مردم و سوق دادن آنان به قرآن و سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و از سوی دیگر تعلیم و تربیت مردم و توجه دادن آنان به علم و دانش و مبارزه با انواع شبههها که در نهایت باعث اعتلا و گسترش فرهنگ و مبانی تفکر شیعی شد.
توسعهی همه جانبهی علوم
باید توجه داشت علوم مورد بحث در مدرسهی امام رضا (علیهالسلام) فراتر از تشیع است. از جمله، گسترش علم پزشکی در زمان امام رضا (علیهالسلام) را میتوان از ویژگیهای آن دوره دانست. نقش اول در اهتمام به علم طب و گسترش آن، مربوط به امام رضا (علیهالسلام) است که با ارائهی بحثها و مکتوبات مهمی در این زمینه از جمله رسالهی ذهبیه، حکام عباسی را بر آن داشت تا مردم را به تحقیق در این زمینه تشویق کنند و خود نیز در این خصوص اقدامهایی انجام دادند (رک: علی بن موسی (علیهالسلام)، 1402 ق).
همچنین علم کلام یکی از برجستهترین رشتههایی بود که به شدت مورد توجه قرار گرفت و مباحث گوناگونی از سوی طیفهای مختلف متکلمان در دفاع از باورهای خویش طرح و بحث میشد که خود این قضیه روحیهی تحقیق و تتبع در مسائل کلامی را در طالبان حقیقت تقویت کرد، هر چند در این برهه از تاریخ اسلام، شاهد پیدایش یا اشاعهی فِرق مختلفی هستیم که به نوعی گرفتار انحرافهای عقیدتی بودند و برای تثبیت ادعاهای خویش، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند و متأسفانه تأثیر افکار انحرافی چنین گروههایی برای برخی افراد قابل کتمان نیست، نقش اساسی حضرت رضا (علیهالسلام) و اصحاب و شاگردان ایشان در ابطال برهانی و عقلانی مبانی این فرقهها، افشای انحرافهای آنها و هدایت مردم حائز اهمیت است.
ایجاد فضای مناسب علمی
زمانی که از نقش امام رضا (علیهالسلام) در توسعهی علم و شکوفایی معارف اسلامی بحث میشود، نباید به این بسنده کرد که امام رضا (علیهالسلام) شاگردان بزرگی را در علوم مختلف تربیت کردند. زیرا این برداشت سادهای از مدیریت فرهنگی ایشان است. نقش عمدهی امام (علیهالسلام) در زمینهی توسعه علم، ایجاد فضای علمی مناسبی برای طرح نظریهها و اندیشههای مخالف بود، تا در سایهی آزادی بیان، مطالبی طرح شود و سپس مورد نقد و بررسی منطقی و عقلانی قرار گیرد. بدین ترتیب سدهی سوم و چهارم ق. شاهد اوج تمدن اسلامی در سه وجه مسائل فرهنگی، توسعهی علمی و همچنین پیشرفتهای صنعتی و فناوری است.
2. گسترش تشیع در عصر امام رضا (علیهالسلام)
رشد مذهب تشیع یکی دیگر از آثار مهم مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) به شمار میآید. گرچه بعد از جریان عاشورا تا حدی احساس مردم، به خصوص شیعیان به سمت اهل بیت (علیهمالسلام) معطوف شد و امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهمالسلام) فعالیتهای فرهنگی مهمی در جهت توسعهی مبادی شیعه انجام دادند. امام کاظم (علیهالسلام) با وجود زندانی بودن از هر فرصتی برای گسترش فرهنگ شیعی استفاده کردند؛ اما تبلیغات امویان و عباسیان علیه شیعه شدیدتر از آن بود که تشیع دستکم به طور علنی رشد کند. این حکومتها در صحنهی سیاسی و اجتماعی برخورد سختی با شیعیان داشتند. همچنین در بُعد فرهنگی با جعل احادیث و تحریف آنها به طور مداوم در تخطئهی شیعه میکوشیدند. اما در زمان امام رضا (علیهالسلام) فرصتی پیش آمد و آن مطرح شدن مسئلهی ولایتعهدی است. امام (علیهالسلام) در دوران ولایتعهدی با آزادی بیانی که در عصر مأمون عباسی داده شده بود و با استفاده از مناظرههای علمی با اهل کتاب و نحلههای فکری گوناگون زمینهی اعتلای معرفت، بینش دینی و گسترش تشیع این منطقه را فراهم کردند. آن حضرت با تشکیل محافل علمی، کلامی و حدیثی به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بیت (علیهمالسلام) پرداختند و به ایرادها و شبهههای فِرق مختلف پاسخ دادند. امام (علیهالسلام) برای تبیین و تحکیم مواضع شیعه و رفع شبهه از آن، گامهای اساسی برداشتند و تحولهای فرهنگی چشمگیری را در جامعه ایجاد کردند (طوسی، 1373: 373-351).
جامعهی شیعی عصر امام رضا (علیهالسلام) در اکثر مناطق به خصوص در خراسان رو به افزایش بود. اگر به دورهی قبل بازگردیم توسعهی شیعه معلول عوامل مختلفی از جمله اعزام مبلّغانی به نقاط مختلف خراسان بود تا مردم را با جریان اصیل امامت آشنا کنند. عامل دیگر توسعهی شیعه در خراسان، حضور دعات عباسی در این منطقه است که با شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» وارد میدان شده بودند. همچنین حضور امام رضا (علیهالسلام) در مرو، مرکز علمی و اداری خراسان، در منصب ولایتعهدی زمینهی رشد و گسترش شیعه را در خراسان فراهم کرد. مردم خراسان که از پیش به خاندان رسالت علاقهمند بودند، پس از حضور آن حضرت، عشق و محبتشان به اهل بیت (علیهمالسلام) و علویان بیشتر شد، به گونهای که مدفن امام رضا (علیهالسلام) به یکی از پایگاههای مهم تشیع در طول تاریخ درآمد و بر تاریخ فرهنگ، هنر و اقتصاد ایران تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.
با توجه به آنچه در منابع تاریخی آمده است علاوه بر منطقهی خراسان، توسعهی شیعیان در مناطق مدینه، کوفه، بغداد و قم در دورهی امام رضا (علیهالسلام) قطعی به نظر میرسد (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1405 ق، ج 4: 220). به همین دلیل در جریان حرکت امام رضا (علیهالسلام) از مدینه به مرو، ایشان را از مسیر اصلی که از میان شهرهای معروف شیعی چون کوفه و قم میگذشت عبور ندادند بلکه راه بصره را که راه فرعی و طولانیتری بود انتخاب کردند. در مجموع دوران امامت امام رضا (علیهالسلام) به ویژه دههی دوم آن، دوران آزادی و آسایش نسبی شیعیان است. در این مقطع زمانی، شیعیان و سادات از اطراف برای دیدن و بهره بردن از محضر ایشان به خراسان روی آوردند. بیشک عقاید، اندیشه و فقه شیعه در این دوران گسترش درخور توجهی داشت.
نقش نخبهپروری
امام رضا (علیهالسلام) طی 18 سال امامت در مدینه و دو سال اقامت در ایران با تشکیل کلاسهای درس به تربیت نخبگان پرداختند که جمع آنها را 318 نفر دانستهاند (طوسی، 1373: 373-351). این آمار نشانگر توسعهی چشمگیر شیعیان و ظهور افراد ویژه با استعدادهای درخشان در مکتب امام رضا (علیهالسلام) و نقش بیبدیل ایشان در نخبهپروری است، کسانی که هر کدام به تنهایی عدهی کثیری را با جامعهی شیعی همراه کردند.
یکی از شاگردان امام (علیهالسلام)، حسن بن محبوب سراد، از کسانی است که علما به صحت احادیث او اجماع کردهاند و آثار بسیاری مثل: کتاب، حدود، دیات، مشیخه، فرائض، نکاح، طلاق و… از او به یادگار مانده است (ابن ندیم، بیتا: 286).
شاگرد دیگر ایشان، صفوان بن بجلی بوده که در بابهای مختلف فقه و دیگر مباحث اسلامی بیش از 30 جلد از او باقی مانده است (نجاشی، 1365؛ 197؛ طوسی، 1351: 113). امام جواد (علیهالسلام) میفرمایند: خداوند از صفوان بن یحیی و محمد بن سنان – به خاطر رضایتی که من از آنان دارم – راضی است، آنان هیچگاه با من و پدرم مخالفت نورزیدند (نجاشی، 1365: 199؛ طوسی، 1373: 359).
زکریا بن آدم از دیگر شاگردان امام (علیهالسلام) است که حضرت مردم را – هنگامی که به حضرت دسترسی نداشتند – به او ارجاع دادند (کشی، 1409 ق: 595-594). علی بن اسماعیل میثمی در بحثهای اعتقادی و فن مناظره از قدرت بالایی برخوردار بود. وی شاگرد آستان آن حضرت است که با قلم و زبانش از حقوق اهل بیت (علیهمالسلام) دفاع میکرد (صدر، بیتا: 353؛ اشعری، 1362: 92).
نقش سازماندهی و سامانبخشی
سازماندهی، سامانبخشی و نظاممند شدن ساختار جامعهی شیعه، از آثار ویژهی مدیریت فرهنگ امام رضا (علیهالسلام) به شمار میآید که در مؤلفههای زیر قابل طرح است:
1. بستن پروندهی فرقهگرایی
امام رضا (علیهالسلام) پروندهی فرقهگرایی را در شیعه بستند. عظمت وجودی و مقام علمی بالای ایشان که از منبع وحی سرچشمه میگرفت، رفتار محبتآمیز امام (علیهالسلام) و دیگر عوامل باعث شد تا فرقههای شیعه، جمع شده و تقریباً همه – به جز فرقهی اسماعیلیه – امامی مذهب (شیعهی اثنی عشری) شدند (رک: نوبختی، بیتا: 68 و…).
2. نظاممند شدن ساختار عقاید و باورهای شیعی
از جمله آثار مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) شکلگیری و تداوم عقاید و باورهای شیعی است. عصر امام (علیهالسلام) بنا به دلایلی از جمله انحرافهای ناشی از ترجمهی کتابهای بیگانه و آشنایی مسلمانان با علوم دیگل ملل و نحل، خاصه ایرانیان، یونانیان و عقاید رایج در این دو منطقه و مذاهبی چون یهودیت، مسیحیت، زردشت، مانوی، مزدکی و مکاتبی چون عرفانگرایی (آیین گنوستیک)، رواقیگری و دیگر مکاتب رایج در سرزمینهای مفتوحه، عصر شکوفایی بحثهای کلامی و عقیدتی بود. جریانهای مختلف با رویکردهای متفاوت و در مواردی با عقاید انحرافی در جامعهی اسلامی حضور داشتند که اعتقادهای اصیل دینی را هدف قرار داده بودند. متفکران، اندیشمندان و امام هر مذهب به تشخیص خویش به اینگونه شبههها پاسخ میدادند. اختلاف در نوع برخورد با شبهه و پاسخهای ارائه شده، امری طبیعی بود اما به هر حال در گسترش اختلافهای عقیدتی هر فرقه با فرقهی دیگر نقشی تعیین کننده داشت.
بهینهترین اقدام در این وضعیت، ترویج فرهنگ دینی و عقاید اصیل اسلامی یا ارائهی راههای شناخت حق از باطل و در واقع کاری معرفتشناختی در خصوص عقاید رایج در راستای تثبیت عقاید حقه بود. امام رضا (علیهالسلام) با تبیین ابعاد مختلف عقاید شیعی، چارچوب فکری و عقیدتی را ترسیم کرده و جامعهی شیعی را در باورها و عقاید به کمال رساندند. امام (علیهالسلام) در دفاع از حقانیت اسلام، توجیههای عقلی ارائه میدادند و در همین زمینه نیز شاگردانی که رسالت آنها دفاع عقلانی از دین و عقاید مذهب شیعه بود تربیت شدند.
3. ساماندهی مبانی کلامی شیعه
به قدرت رسیدن عباسیان مقارن با شکلگیری رسمی مذاهب کلامی در عالم اسلام است. نیمهی اول قرن دوم ق. برای همهی مذاهب و فِرق اسلامی عصر کسب استقلال عقیدتی و کلامی است. پس از آنکه معتزله اصول خمسهی خود را مدون و ارائه کردند، دیگر مذاهب اصلی هم ناگزیر از ارائهی اصول اعتقادی خود شدند و به مرور، مکاتب و مذاهب عقیدتی به وجود آمدند. اوجگیری مباحث کلامی در عصر امام رضا (علیهالسلام)، فرصتها و تهدیدهایی را برای جامعهی اسلامی در پی داشت. امام رضا (علیهالسلام) در چنین شرایطی، از فرصتهای موجود برای تبیین مواضع خود در موضوعهای کلامی بهره برده، تهدیدهای حاصل از فعالیت جریانهای فکری گوناگون را به فرصت مبدل ساخته و به ساماندهی مبانی کلامی شیعه پرداختند. در این هنگام، تحت تأثیر شرایط سیاسی جامعهی اسلامی در دورهی انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس و پس از آن تا به قدرت رسیدن مأمون، اصلیترین مبحث کلامی جامعهی اسلامی که به شدت مورد علاقهی هر دو جریان بوده، موضوع امامت و رهبری و مباحث متفرع بر آن است. دیگر بحثهای کلامی این دوره مباحثی چون توحید، قدر، جبر، جایگاه مؤمن و کافر و… تحت الشعاع این مبحث قرار گرفت (محمدزاده، 1388: 417). از دیگر مسائل کلامی مطرح شده در آن زمان، مسئلهی رؤیت خداوند بود. امام (علیهالسلام) در رد این برداشت فرمودند: «اگر کسی بتواند خدا را به چشم ببیند، پس به او احاطهی علمی پیدا کرده و خدا مورد معرفت قرار گرفته است» (ابن بابویه، 1398 ق: 110).
روایتهای متعددی نیز از امام رضا (علیهالسلام) دربارهی قضا و قدر و مسئلهی جبر و اختیار وارد شده است. ایشان در این مورد معتقد به «امر بین امرین» بودند که این مفهوم نشانگر داشتن اختیار از سوی انسان است. از سوی دیگر، امام رضا (علیهالسلام) روایتهای مورد ادعا در مباحث کلامی و غیر آن را بررسی کرده و قسمتی را از اساس غیر صحیح خوانده و برخی را نیز با استفاده از آیات و روایتهای دیگر و مقدمات عقلی توجیه کردند (همان: 390-359). شکلگیری مذاهب کلامی و مشخص شدن حدود و ثغور این مذاهب در اواخر دورهی اموی و اوایل حکومت عباسی به مرور مناقشههای عقیدتی را به مجادلههای مذهبی مبدل کرد، به طوری که در اوایل دورهی عباسی، مذاهب در مقابل یکدیگر قرار گرفتند و این به نفع حکام عباسی بود، چرا که روشنفکران جامعه را که به طور معمول اصلیترین مزاحمان اقتدار هم هستند، متوجه یکدیگر کرد. شاید سیاست ویژهی خلفای عباسی برای تشکیل جلسههای مناظره و مباحثه در جهت تأمین همین هدف راهبردی برای حکومت بوده است. البته ضرورتهای زمان و آشنایی مسلمانان با آثار فکری و معرفتی دیگر جوامع هم در ایجاد این تحول بیتأثیر نبوده است. امام رضا (علیهالسلام) در مقابل شبههی جریانهای الحادی به موضوعهای مطرح شده در حوزههای کلامی، با نگرشی اعتدالگرا نگریستهاند. ایشان با موضعگیریهای سازنده، مبانی عقیدتی جامعهی اسلامی را در برابر شبههها بیمه کردند و احاطهی علمی حضرت در موضوعهای مختلف کلامی، زمینهی شکلگیری کلام شیعی را فراهم آورد.
4. ساماندهی قیامهای علویان
بعد از درگیری امین و مأمون، هرج و مرج بیشتر شهرهای اسلامی را فراگرفت و ناامنی و اضطراب بر جامعه حاکم شد. این نابسامانی زمینه را برای تحرک دیگر مخالفان فراهم ساخت و قیامهایی را در پی داشت. مهمترین این قیامها، قیامهای علویان بودند که عبارتاند از: قیام محمد بن ابراهیم بن طباطبا (یعقوبی، 1371، ج 2: 464-461)، قیام زید بن موسی (علیهالسلام) (زیدالنار) (ابن اثیر، 1371، ج 16: 255-251)، قیام ابراهیم موسی بن جعفر (علیهالسلام) (همان: 256؛ طبری، 1375، ج 13: 5638)، قیام ابن افطس (مسعودی، 1374، ج 2: 441؛ طبری، 1375، ج 13: 5640-5638) و قیام محمد بن جعفر صادق (علیهالسلام) (مسعودی، 1374، ج 2: 444-439؛ اصفهانی، بیتا: 441-438).
هارون با توجه به ملاحظههای سیاسی و برای حفظ حاکمیت خود پس از شهادت امام موسی کاظم (علیهالسلام) از کشتار و شکنجهی علویان دست کشید و از فشار سیاسی و اجتماعی علیه امام (علیهالسلام) کاست، به همین علت ایشان مبارزهی خود را به گونهای دیگر ادامه دادند. در این دوران سادات به شورشهایی علیه حکومت دست زدند که گاه شخصیت امام (علیهالسلام) نیز پشتوانهی آنان بود و به سفارش حضرت از ریختن خون شورشیان جلوگیری میشد، از سوی دیگر ایشان به نشر بیشتر فرهنگ اسلامی و پرورش شیعیان پرداختند. پس از این دوره در زمان حکومت مأمون، شورش و نافرمانی سراسر قلمرو عباسی را فراگرفت. در حالی که امین تنها بر بغداد مسلط بود و مأمون بر خراسان، علویان با دعوت «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» به زودی بر حجاز، یمن، کوفه، بصره، واسط و اهواز مسلط شدند و دعوتشان در تمام این مناطق گسترده شد. مهمترین این شورشها قیام ابوالسرایا به رهبری ابن طباطبا بود (ابن اثیر، 1371، ج 16: 253-248؛ یعقوبی، 1371، ج 2: 464-461). البته اشکال اساسی علویان که همان نداشتن اتحاد بود مانع موفقیت آنها میشد. در ظاهر امام (علیهالسلام) در زمینهی قیام با علویان ارتباط نداشتند ولی مأمون احتمال میداد که شخصیت برجستهای که دور از مرکز حکومت است اقدامی علیه وی انجام دهد و قیامهای علویان زمینه را برای امام (علیهالسلام) فراهم سازد. لذا مأمون برای رفع خطر علویان در پی چارهای اساسی و همیشگی برآمد و تصمیم گرفت برای فرونشاندن قیامهای پی در پی علویان، امام رضا (علیهالسلام) را از مدینه به مرو احضار کند و به اجبار ایشان را ولیعهد خود سازد (حسینی، 1377: 141). عرضهی خلافت به امام رضا (علیهالسلام) معنایش این نبود که مأمون از هرگونه امتیازی چشم پوشیده بود و دیگر سهمی از حکومت نمیطلبید، بلکه برعکس میخواست بر مسند حکومت، مقامی ظاهری و صوری بنشاند و در باطن همهی کارها به دست او باشد، در این صورت نه تنها از قدرتش کاسته نمیشد بلکه موقعیتی قویتر مییافت. مأمون با تفویض خلافت به امام (علیهالسلام) در پی این نبود که خلافت خود را از دست بدهد، بلکه میخواست از علویان اعتراف بگیرد که حکومتش قانونی است لذا درصدد بود بزرگترین شخصیت آنان را به این بازی وارد سازد (همان: 161). سرانجام مأمون با ولیعهدی امام (علیهالسلام)، از طرف علویان آسوده خاطر شد، آنها به خاطر امام (علیهالسلام) آرام گرفتند. در تاریخ هیچ شاهدی از حرکتی علیه مأمون طی فاصلهای که امام (علیهالسلام) به عنوان ولیعهد در دستگاه حکومتی حضور داشتند وجود ندارد. بنابراین یکی از پیامدهای قیام علویان تغییر جهت خلافت عباسی در مورد جایگاه امامان (علیهمالسلام) بود و اینکه آنان نیز در امر خلافت دارای حق هستند. ولایتعهدی امام (علیهالسلام) به علویان هیچگونه اذیت و آزاری نرساند و وضعیت زندگی آنها بهبود یافت، کما اینکه مأمون تعداد زیادی از علویان را با اینکه از نظر وی جرمهای بزرگی مرتکب شده بودند از جمله «زیدالنار» برادر حضرت رضا (علیهالسلام)، عفو کرد. اما بعد از شهادت امام (علیهالسلام) با توجه به خطری که از جانب علویان احساس میکرد، سیاست خود را تغییر داده تعداد زیادی از آنها را کشت و بقیه متواری شدند.
باید توجه داشت که امام رضا (علیهالسلام) از مشارکت مستقیم در قیام بر ضد حکومتهای زمان خودداری میکردند و در این امر بر ایشان انتقاد و اعتراضی وارد نیست، زیرا آنان با ارزیابی وضعیت موجود میدانستند که شورش و قیام بر ضد حکومت جز شکست چیز دیگری نصیب شیعیان نمیکند، بنابراین ائمه (علیهمالسلام) برای آگاهسازی افراد جامعه و هدایت و تربیت آنها کوشش داشتند. امام رضا (علیهالسلام) انقلابهای علویان را نه به طور کامل تأیید و نه آنها را رد میکردند. این نهضتها از آن روی که گامی در جهت آگاهی بخشیدن به تودهها برای مخالفت با خلفا به شمار میآمد مورد تأیید ضمنی امام (علیهالسلام) بود؛ اما در مرحلهی عمل دیدگاه امام (علیهالسلام) با سران این نهضتها تفاوت داشت.
نقش روشنگری و بصیرتافزایی
امام رضا (علیهالسلام) در یکی از بحرانیترین دورههای تاریخ شیعه به امامت رسیدند. فضای فعال فرهنگی و رونق مباحث علمی، بحران مشروعیت سیاسی و دینی و نیز انشعابهای درون فرقهای شیعه، سبب شد امام رضا (علیهالسلام) با ابزارهای مختلفی به روشنگری امت بهتزده و تشنهی معرفت آن دوره دست بزنند. بیان فلسفهی احکام، صدور روایتهای عقیدتی، تألیف کتابها و رسالههای مختلف و موضعگیریهای سیاسی و تاریخی امام (علیهالسلام) همه در همین جهت برنامهریزی شدهاند.
لازم به ذکر است بصیرتافزایی امام رضا (علیهالسلام) از سه طریق انجام شد:
1. مناظرهها
مناظرههای امام رضا (علیهالسلام) بستر مناسبی برای روشنگری بود، این مجالس برخلاف تصویر برگزارکنندگان آن، مرتب به نفع امام (علیهالسلام) خاتمه مییافت و زمینهی ترسیم شخصیت واقعی ایشان را فراهم میکرد. پس میتوان این مباحث را مهمترین عامل بصیرتافزایی و توسعهی مذهب تشیع دانست، چون به این بحث به شکل کافی پرداخته شده، به همین اندک بسنده میشود (رک: ابن بابویه، 1372 و 1414 ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، 1405 ق، ج 4: 387-381 و…).
2. مکاتبه
قلم، کارآمدترین ابزار برای انتقال پیامها و قویترین وسیله برای ماندگاری ایدهها، عقاید و اندیشههاست. علاوه بر مناظرهها، مجموعه نامههای امام (علیهالسلام) به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه و روشنگری، نقش مهمی داشت. نامههایی از قبیل تبیین جایگاه اهل بیت (علیهمالسلام) در کتاب و سنت (کلینی، 1369، ج 1: 290-284)، برخی از مسائل کلامی (ابن بابویه، 1372، ج 1: 229)، مسائل اختلافی میان شیعه و اهل سنت مثل ایمان ابوطالب (فیض کاشانی، 1407 ق، ج 2: 176)، توضیح مصداق شیعه (حمیری، 1413 ق: 206-203) و معنای «اولوالامر» (عیاشی، بیتا، ج 1: 360) و…
3. مهاجرتهای هدفدار دینی و فرهنگی
امام (علیهالسلام) قبل از مهاجرت به مرو، به منظور معرفی خود، اثبات امامت و برای از بین بردن شبهه و بصیرتافزایی، به بصره و کوفه سفر کردند و در آنجا با گروهی از مسلمانان از جمله عمر بن هداب که گرایش ناصبی داشت و معتزلی مذهب بود و دیگران مناظرههایی داشتند (رک: ابن بابویه، 1398 ق).
نقش حفاظتی – هدایتی
حفظ جامعهی شیعه از انواع آسیبها و هدایت آنها در مسیر درست، یکی از مهمترین آثار مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) بر تشیع است.
1. حفظ جامعهی شیعه از آسیب (سیاسی، فرهنگی و علمی)
در واقع آنچه که زمینهی توسعهی هرچه بیشتر مجموعهی رو به رشد شیعه را فراهم کرد، طرحها و تدابیر حفاظتی بود که امام رضا (علیهالسلام) به کار بستند. این مسئله به خصوص در دورهی مأمون که حکومت عباسی از قدرت بالایی برخوردار بود و امام رضا (علیهالسلام) در منصب ولایتهدی (هرچند بر حسب ظاهر) بودند اهمیت خود را بیشتر نشان میدهد. در این دوره که مسائل فکری و عقیدتی و همچنین مباحث فقهی در جامعهی اسلامی اوج گرفته و شبهههای گوناگونی در زمینههای دینی و غیردینی مطرح میشد، تشنگی علمی و معرفتی شدیدی میان مردم به وجود آمد. پیروزی در مناظرهها، عظمت علمی، مقام معنوی و اخلاق عملی باعث جذب مردم به سوی امام رضا (علیهالسلام) شد. ابهت علمی ایشان همه جا را فراگرفت به گونهای که مأمون به آن اعتراف کرد.
این مسائل امری نبود که حکومت نسبت به آنها بیتفاوت باشد. در چنین فضایی، امام رضا (علیهالسلام) برای حکومت، حساسیتزا و سوء استفاده از وجههی اجتماعی ایشان از مهمترین دغدغههای حکومت بود. همچنین جماعت شیعه که از نفوذ و تأثیر زیادی برخوردار بودند و سردمداران قیامهای علوی که به صورت مخفیانه زندگی میکردند و در مناطق دورافتاده، متواری بودند، با استفاده از موقعیت و پست حکومتی امام رضا (علیهالسلام) وضعیت زندگی آنها بهبود یافت و از آزادی نسبی بهرهمند شدند. این مسئله برای حکومت نگران کننده و حساسیتزا بود.
با توجه به این موضوع، تاکتیکهای امام رضا (علیهالسلام) در دو جهت اصلی باید اجرا میشد:
1. اجتماع و جامعهی شیعی چگونه کنترل و هدایت شود تا آسیب نبیند؛
2. رهبری شیعه چگونه خود و راه فکریاش را از آسیب محفوظ نگه دارد.
2. دور کردن شیعیان از خطرهای سیاسی
در دورهی مأمون عباسی با توجه به جریان ولایتعهدی، امام رضا (علیهالسلام) کوشیدند جامعهی شیعی را از اهداف پشت پردهی خلیفه آگاه کنند تا از سوق یافتن شیعیان در گردابهای سیاسی که خلیفه نقش اول آن را برعهده داشت جلوگیری کنند. در چنین شرایطی که دشمن آشنایی کاملی با جامعهی شیعه داشته و با مهمترین شخصیت آن یعنی امام رضا (علیهالسلام) رابطه دارد، نیاز به تاکتیکهای جدید و متفاوت بود. اگر امام (علیهالسلام) ولایتعهدی را نمیپذیرفتند، مأمون به این بهانه ایشان را از صحنه بیرون میکرد. بنابراین امام رضا (علیهالسلام) کوشیدند تا تهدیدیهای مذکور را به فرصت تبدیل کرده و با جلوگیری از هدر رفتن نیروها، جماعت شیعه را به سمت ایجاد انقلاب فکری و فرهنگی هدایت کنند.
نتیجهگیری
امام رضا (علیهالسلام) با مدیریت فرهنگی، جان تازهای به کالبد نیمه جان شیعه بخشیدند که پس از نهضت علمی امام صادق (علیهالسلام) در تاریخ شیعه نظیر ندارد. نقش و تأثیر این انقلاب فرهنگی بر جامعهی شیعه را میتوان در موارد زیر دانست: نقش احیاکنندگی هشتمین اختر تابناک امامت احیاگر اسلام ناب محمدی، قرآن و سنت علوی است که باعث تعالی جایگاه ثقلین در جامعه شد، نقش تبیینی و تثبیتی امام (علیهالسلام)، محوریترین اصل در منظومهی کلام شیعه یعنی اصل امامت را به خوبی تبیین و باعث تثبیت آن در افکار مسلمین شدند، ایشان با ارتقاء سطح علمی و فرهنگی جامعه، تصحیح نگرش مسلمانان، توسعهی همه جانبهی علوم و ایجاد فضای مناسب علمی، نقش بالندگی و توسعهبخشی به شیعه داشتند. در کنار سایر مسائل پیشگفته، نقش نخبهپروری، سازماندهی و سامانبخشی، حفاظتی – هدایتی، بصیرتافزایی و… از دیگر آثار مدیریت فرهنگی امام رضا (علیهالسلام) است. در کنار همهی شیوههای نوین، روش گفتمان و گفتگو که امام رضا (علیهالسلام) از آن بهره بردند، در این عصر پاسخگوی معضلات فرهنگی جامعه است، آن چیزی که سبب میشود، آگاهی داشتن از خوبیهای افراد است و این احساس زمانی بیشتر تقویت میشود که علم و معرفت ما نسبت به مسئله یا فرد بیشتر شود.
پینوشتها
1. دانشیار دانشگاه سیستان و بلوچستان
2. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه سیستان و بلوچستان
3. دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ دانشگاه سیستان و بلوچستان
منابع :
قرآن کریم.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1372). عیون الاخبار الرضا (علیهالسلام). مترجمان حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری، تهران: صدوق.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1376). الامالی. مترجم محمدباقر کمرهای، تهران: کتابچی.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1382). الخصال. مترجم یعقوب جعفری، قم: نسیم کوثر.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1385). علل الشرایع. قم: کتابفروشی مدرسین.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1398 ق). التوحید. مترجم هاشم حسینی، قم: جامعهی مدرسین.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1403 ق). معانی الاخبار. مصحح علی اکبر غفاری، قم: اسلامی وابسته به جامعهی مدرسین حوزهی علمیه قم.
ابن بابویه، محمد بن علی، (1414 ق). اعتقادات الامامیه. چاپ دوم، قم: کنگرهی شیخ مفید.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1382). تحف العقول. مترجم احمد جنتی، تهران: امیرکبیر.
ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، (1405 ق). مناقب آل ابیطالب (علیهالسلام). مصحح و تعلیق هاشم رسولی محلاتی، بیروت: دار الاضواء.
ابن ندیم، محمد، (بیتا)، الفهرست. مصحح رضا تجدد، بیروت: دار الاستقامه.
احمدی، مسعود، (1382). مبانی سازمانی و مدیریت. تهران: ویرایش.
اربلی، علی بن عیسی، (1382). کشف الغمه. مترجم علی بن حسین زوارهای، چاپ سوم، تهران: اسلامیه.
اشعری، علی بن اسماعیل، (1362). مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین. مترجم محسن مؤیدی، تهران: امیرکبیر.
اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین، (بیتا). مقاتل الطالبین. محقق احمد صقر، بیروت: دارالمعرفه.
الوانی، مهدی، (1374). مدیریت عمومی. تهران: نی.
تقوی دامغانی، رضا، (1368). نگرشی بر مدیریت اسلامی. بیجا: اسلامی.
حاجی دهآبادی، محمدعلی، (1385). مدیریت فرهنگی. چاپ سوم، قم: هاجر.
حسکانی، عبیدالله بن احمد، (1411 ق). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
حسینی، جعفر مرتضی، (1377). زندگی سیاسی هشتمین امام (علیهالسلام). مترجم خلیل خلیلیان، تهران: فرهنگ اسلامی.
حمیری، عبدالله بن جعفر، (1413 ق). قرب الاسناد. قم: آل البیت (علیهمالسلام).
صدر، حسن، (بیتا). تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام. تهران: منشورات الاعلمی.
طبرسی، احمد بن علی، (1403 ق). الاحتجاج علی اهل اللجاج. محمدباقر خراسان، مشهد: مرتضی.
طبرسی، فضل بن سهل، (1390). زندگانی چهارده معصوم (علیهمالسلام). مترجمان اعلام الوری و عزیزالله عطاردی قوچانی، تهران: اسلامیه.
طبری، محمد بن جریر، (1375). تاریخ طبری. مترجم ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران: اساطیر.
طبسی، محسن، (1391). «اهل سنت و حدیث سلسلهالذهب». امامتپژوهی، سال دوم، شمارهی 5: 73-35.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، (1373). رجال. مصحح جواد قیومی اصفهانی، چاپ سوم، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، (1351). الفهرست. محقق محمدصادق آل بحرالعلوم، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
علی بن موسی (علیهالسلام)، (1402 ق). طب الامام الرضا (علیهالسلام) (الرساله الذهبیه). مصحح محمدمهدی نجف، قم: دارالخیام.
عیاشی، محمد بن مسعود، (بیتا). تفسیر العیاشی. تهران: علمیه اسلامیه.
فیض کاشانی، محمد، (1407 ق). الوافی. قم: معارف اسلامی.
قتال نیشابوری، محمد بن احمد، (1366). روضه الواعظین. مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران: نی.
قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، (1416 ق). ینابیع الموده لذوی القربی. محقق سید علی جمال اشرف الحسینی، قم: دارالسوه.
کشی، محمد بن عمر، (1409 ق)، رجال کشی – اختیار معرفه الرجال، محقق محمد بن حسن طوسی و حسن مصطفوی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1369). اصول کافی. مترجم جواد مصطفوی، تهران: علمیه اسلامیه.
کوئن، بروس، (1388). درآمدی بر جامعهشناسی. مترجم محسن ثلاثی، چاپ هجدهم، تهران: توتیا.
محمدزاده، مرضیه، (1388). علی بن موسی (علیهالسلام)، امام رضا (علیهالسلام). چاپ پنجم، قم: دلیل ما.
مرتضوی، محمد، (1375). نهضت کلامی در عصر امام رضا (علیهالسلام). مشهد: آستان قدس رضوی.
مسعودی، علی بن حسین، (1362). اثبات الوصیه لعلی بن ابیطالب (علیهالسلام). مترجم محمدجواد نجفی، چاپ دوم، تهران: اسلامیه.
مسعودی، علی بن حسین، (1374). مروج الذهب و معادن الجوهر. مترجم ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران: علمی و فرهنگی.
مفید، محمد بن محمد، (بیتا). الارشاد. مترجم هاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، تهران: اسلامیه.
نائینی، علی محمد، (1389). درآمدی بر مدیریت فرهنگی. تهران: ساقی.
نجاشی، احمد بن علی، (1365). رجال النجاشی. چاپ ششم، قم: النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه.
نوبختی، ابومحمد حسن بن موسی، (بیتا). فرق الشیعه. مصحح محمدصادق بحرالعلوم، بیروت: دارالاضواء.
نیلیپور، مهدی، (1390). مهندسی و مدیریت فرهنگی. چاپ دوم، اصفهان: مرغ سلیمان.
یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، (1371). تاریخ یعقوبی. مترجم محمد ابراهیم آیتی، چاپ ششم، تهران: علمی و فرهنگی.
منبع مقاله :
فصلنامه علمی – پژوهشی فرهنگ رضوی، سال دوم، شماره هشتم، زمستان 1393