سلوک با بلا

سلوک با بلا

نویسنده:سید محمدمهدی میرباقری

ابتلائاتی که خداوند متعال برای انسان‌ها، به ویژه مؤمنین، پیش می‌آورد طریق قرب و نزدیکی آنها به خودش است و تا وقتی که انسان این مسیر را طی نکرده باشد، همچنان ادامه دارد. وقتی انسان از دنیا عبورکرد و به خصوص وقتی وارد بهشت شد، دیگر این ابتلائات و سختی‌ها به این معنی وجود ندارد. این ابتلائات و رنج‌ها برای عوالمی است که معبر انسان هستند.
سختی‌ها برای عبور دادن انسان از مراحل دنیا و عوالم بالاتر و سیر تا مقام قرب الهی است. به تعبیر بعضی از عزیزان، مهم‌ترین و بهترین نردبان سیر و سلوک و ترقّی ما بلائی است که خداوند متعال برای ما می‌فرستد و تفاوتی که بین بلا با رنج‌ها و ریاضت‌هایی که ما برای تقرّب می‌کشیم‌، وجود دارد، در همین‌جاست. معمولاً برای انسان‌هایی که مراحل را طی نکرده‌اند و به مقام قرب نرسیده‌‌اند، این رنج‌ها و ریاضت ‌ها تکیه‌گاه آنها می‌شود و به آنها اعتماد می‌کنند و این مهم‌ترین لغزش‌گاه انسان است که گاهی از آن به «عُجب» و عصبیّت تعبیر شده‌ است. ما برای این آمده‌ایم که از تکیه به غیر خداوند متعال منقطع شویم و فقط به او تکیه کنیم.
مطلب دوم، اینکه ریاضت‌های ما معمولاً به اندازه ظرف وجودی ماست. امّا آن راه‌های طولانی و دور‌دست را نمی‌شود با این ریاضت‌های محدود به دست آورد. راه آنجا بلای الهی است. اوست که با ابتلائاتی که برای مؤمن پیش می‌آورد او را از خود فارغ می‌کند و در درجات سیر می‌دهد. بلای الهی اوّلین خاصیّتش این است که هیچ‌گاه انسان را مغرور نمی‌کند.
وقتی انسان سالم است، نافله شب می‌خواند و عبادت می‌کند ممکن است به عبادت خودش تکیه کند، مگر آن انسان‌های خاص و استثنایی که به تعبیر قرآن کریم: «یعطون ما ءاتَوا و قلوبهم وجلـهٌ إنّهم إلی ربّهم راجعون؛1 و کسانی که آنچه را دارند [در راه خدا] می‌دهند در حالی که دل‌هایشان ترسان است [و می‌دانند] که به سوی پروردگارشان باز خواهند گشت» یعنی نسبت به خداوند متعال حالت خوف و خشیت دارند. آن انسان‌های خاصی که همه اعمال را می‌آورند. آنهایی که در عین اینکه خالص‌ترین عمل‌ها را می‌آورند، نگران هستند که این اعمال را می‌خواهند به خداوند متعال عرضه کنند و این اعمال را شایسته آن درگاه نمی‌بینند. به جز این افراد استثنایی که به مقام قرب و انکسار رسیده‌اند، دیگران دراعمال خودشان معمولاً به غرور و عُجب می‌رسند؛ عمل را می‌بینند و احساس می‌کنند با این عمل بارشان بسته است، گاهی طلبکار خداوند متعال هم می‌شوند. ولی انسانی که بیمار است و به خاطر بیماری نمی‌تواند بیدار شود و نافله شب بخواند هیچ وقت طلبکار خداوند متعال نمی‌شود. خودش را بدهکار می‌بیند و احساس می‌کند که نتوانسته است حقّ عبودیت را انجام دهد، یعنی احساس تقصیر در بندگی خداوند متعال می‌کند.
همان‌طور که در کافی شریف هست، فرموده‌اند این دعا را زیاد بخوانید: «إلهی لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من التقصیر؛ خدایا مرا از معارین قرار مده و خدایا مرا از تقصیر بیرون مبر». معار کسی است که ایمانش عاریه است و ایمان از خودش نیست، ‌واقعاً در عمق وجودش ایمان و خشوع در مقابل خدای متعال نیست. یک امانتی است که به او داده‌اند، بعد هم از او می‌گیرند. خدایا ما را از معارین قرار نده که ایمانشان عاریه است؛ ایمانی به ما بده که با وجودمان یکی شود و در عمق جان ما جای گیرد و تو را بخواهد. خدایا ما را از حدّ تقصیر بیرون مبر. سؤال کردند: یابن رسول الله، این جمله یعنی چه؟ حضرت فرمودند: به خاطر اینکه هیچ‌کس نمی‌تواند حقّ بندگی را آن‌گونه که شایسته است انجام دهد. چون هر جور که عبادت کند، خود این عبادت از عنایات خداوند متعال است. در هر صورت، انسان با عبادت‌های خودش ممکن است به عجب برسد ولی بلا خاصیتش این است که در انسان عجب ایجاد نمی‌کند. انسان در بلا شکسته می‌شود، احساس خشوع و خضوع به او دست می‌دهد؛ انسان در ابتلائات نقطه‌ ضعف‌های خود را می‌شناسد؛ بسیاری از تعلقاتی که انسان را زمین گیر کرده و انسان آنها را نمی‌شناسد در بلاها آشکار می‌شود. انسان خیال می‌کند وابستگی به مال ندارد امّا وقتی خدای متعال انسان را مبتلا می‌کند، آن وقت می‌فهمد که چقدر ضعیف است.
این تعلقاتی که در درون انسان است و به تعبیری این شرک‌هایی که در درون انسان است و در زوایای وجود انسان پنهان و مخفی شده ‌است، یک جایی مانع همراهی انسان با اولیای خدا می‌شود. مانع عبادت و بندگی می‌شود. انسان در بلاهاست که این نقطه ضعف‌ها را می‌فهمد و همچنین می‌یابد که می‌تواند از این نقطه‌ضعف‌ها عبور کند. در بلاست که این بت‌ها شکسته می‌شود. انسان گاهی اوقات تعلق دارد و نمی‌تواند از این تعلقات عبور کند، هرچه هم ریاضت می‌کشد ظرفیت عبور از این تعلقات در او ایجاد نمی‌شود ولی وقتی بلاها این تکیه‌گاه‌ها را می‌شکنند، انسان از این تکیه‌گاه‌ها و تعلقات عبور می‌کند. البته ممکن است ـ نعوذ بالله ـ انسان در بلا، باز هم، روی تعلقات خودش بایستد و با خداوند درگیر شود، ولی معمولاً بلا در مؤمن ظرفیت عبور از تعلقات و وابستگی‌ها را ایجاد می‌کند. بلا، زوایای شرک را از وجود انسان بیرون می‌کند و انسان را تمحیص (پاکیزه) و خالص می‌کند، انسان را به قرب و محبت می‌رساند، او را به عهد با خدای متعال می‌رساند، انسان را به وفای به عهدها موفق می‌کند.
بنابراین بلاست که انسان را از مراحل شرک عبور می‌دهد، قلب انسان از این محبوب‌ها و محبّت‌ها خالی می‌شود و برای محبّت و بندگی خداوند متعال آماده می‌شود و هنگامی که به بندگی خدای متعال روی می‌آورد با همین بلاهاست که دوباره به قدم‌های بعدی، مثلاً به مقام شکر، می‌رسد. مقام شکر مقامی است که انسان، منّت‌پذیر خداوند است، یعنی در عین اینکه همه بلاها را تحمل می‌کند، در عین اینکه عبادت می‌کند ریاضت می‌کشد، در عین اینکه رنج‌ها و سختی‌ها را تحمّل می‌کند، هیچ‌گاه خود را طلبکار نمی‌داند و گلایه‌ای هم ندارد. نه تنها گلایه‌ای ندارد بلکه منت می‌پذیرد که او را مبتلا کرده‌اند، چون می‌فهمد که این بلاها چه خاصیت‌ها و آثاری برای او داشته‌اند و به تعبیری، به مقام شکر در بلا می‌رسد؛ «الّلهمّ لک الحمد حمد‌ الشاکرین لک علی مصابهم»
اگر انسان، امتحان مرحله اوّل را خوب پس داد، زحمت لازم را کشید و صبر کرد، طبیعی است که به یک وسعتی می‌رسد و دیگر امتحان این مرحله برای او هیچ رنجی ندارد: «و مَن یتّق ‌الله‌ یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب؛3 و هر کس از خدا پروا کند [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می‌دهد و از آن جایی که حسابش را نمی‌کند به او روزی می‌رساند» از آن مرحله عبور می‌کند و امتحان‌های سنگین‌تر برای او پیش می‌آید و خداوند متعال انسان را به مقام وفای بالله می‌رساند. وفا کار انسانی است که با تمام توان کار می‌کند و خود را طلبکار نمی‌بیند و منّت‌پذیر هم هست. این وفای به عهد است. پیمان بستن با خدا پیمان بندگی است: «ألم أعهد الیکم یا بنی ءادم أن لّا تعبدوا الشّیطان إنّه لکم عدوٌّ مبینٌ؛4 ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وی دشمن آشکار شماست» چه انسانی می‌تواند با خدا عهد عبودیت ببندد؟ انسانی که خدای متعال او را از یک سلسسه تعلقات عبور دهد و کم‌کم به جایی برسد که یقین کند خدایی هست و محبت او در دلش شکل بگیرد. این انسان سر قرارها و عهدهای خودش با خدای متعال می‌آید و با او عهد بندگی می‌بندد و با خدا قرار می‌گذارد که از محیط بندگی او خارج نشود و دائماً بنده باشد، و بنده‌وار زندگی کند. امّا چه کسی می‌تواند به این عهد وفا نماید؟ همین ابتلائات الهی، دائماً انسان را سیر می‌دهد، از تعلقات می‌گذراند، او را آزاد می‌کند. در این حال رو به خدا می‌آورد و قرار بندگی جدید با خدا می‌بندد و قرارها را باز وفا می‌کند. با تمام ظرفیت به این قرارها عمل می‌کند؛ البته خاشعانه، متواضعانه و منکسر عمل می‌کند. این مراحلی است که برای انسان پیدا می‌شود. سیر اجتماعی انسان هم همین‌طور است این جامعه انسانی باید از مراحلی عبور کند تا به «عصر ظهور» برسد.
عصر ظهور، عصر حیات طیّبه
عصر ظهور عصر حیات طیّبه است، عصر نورانیت جامعه انسانی است، همه به حیات طیّبه می‌رسند. تحقّق عبادت یعنی میل به بندگی، میل به عهد و قرار خداوند متعال و وفا به پیمان‌ها و در نهایت وفای به این پیمان‌ها به صورت اجتماعی در عصر ظهور اتفاق می‌افتد. جامعه بر محور ولیّ خدا شکل می‌گیرد و محبت ولیّ خدا و تولّی به او و تبرّی از دشمن، انگیزه‌ای است که جامعه را شکل می‌دهد. این جامعه همه محبت، اشتیاق و میل و نفرتش بر محور میل به ولی‌اش می ‌باشد و این میل و نفرت است که روابط اجتماعی را شکل می‌دهد یعنی همه روابط اجتماعی، محبت خدا، نفرت از دشمن خدا، اعراض از شرک، اعراض از کفر، میل به توحید و قرب می ‌شود. امّا برای اینکه جهان و جامعه بشری این مراحل را طی کند و این تولّد عظیم در جامعه بشری اتفاق بیفتد مراحلی از ابتلا که ابتلائات اجتماعی مؤمنین است باید واقع شود، مؤمنین باید از این مراحل بلا عبور کنند تا به این تهذیب برسند. مهم‌ترین چیزی که جامعه بشری را از مراحل تاریخی عبور می‌دهد تا به عصر ظهور و عصر بندگی اجتماعی برسد بلای اجتماعی است. ابتلائات عظیمی که برای جامعه مؤمنین آمده است، ابتلائاتی که برای امم پیشین پیش آمده تا ابتلائی که برای امت نبی اکرم(ص) پیش آمد. و در این بین عظیم‌ترین ابتلا که محور حرکت همه عالم به سوی خداست و کلّ جامعه بشری را رشد می‌دهد و تهذیب می‌کند و قدم به قدم ظرفیت پاک‌سازی کلّ جامعه بشری را دارد، حادثه عاشوراست. این ابتلا از یک سو تصرّف تاریخی نبیّ اکرم(ص) و سیدالشّهدا(ع) برای هدایت تاریخ و برای عبور دادن جامعه بشری از مراحل شرک تا به مرحله توحید است و از سوی دیگر این ابتلای عظیمی است که انسان را سیر می‌دهد و تدریجاً جامعه مؤمنین را با این بلا درگیر می‌کند تا مدارج سلوکشان اتفاق می‌افتد.
همان‌طور که اوّلین حلقه ‌های که بر محور سیدالشهدا(ع) جمع شدند مهم‌ترین مرحله قربشان، مرحله‌ای بود که حضرت آنها را شریک در بلاء خودش کرد. آنها مراحل قبل را پشت سر گذاشته بودند، یعنی بیشتر از دنیا را می‌خواستند و با خواستن بیشتر از دنیا یعنی فراغت و زهد، تدریجاً به معرفت به ولی خدا و محبت به ولی خدا رسیده بودند، و این بود که آنها را از راه‌های دور به حضور حضرت کشانده بود، امّا آنچه بیش از هر چیز اینها را آماده کرد تا توانستند به مقام سبقت و قرب برسند این است که سیدالشهدا(ع) آنها را با بلای خودشان شریک کردند و این آخرین مرحله‌ای بود که نصیب‌شان شد.
در سیری که انسان به طرف خدای متعال دارد دیگری است که او را می‌برد. هدایت از آن طرف می‌آید، رشد و نور از آن طرف می‌آید، مؤمن حدّاکثر کاری که می‌کند این است که این رشد را می‌پذیرد و جذب می‌کند. این طور نیست که رشد را خود مؤمن برای خودش ایجاد کند این سیری که اولیای خدا داشته‌اند از معصومین گرفته تا مادون، همه برمی‌گردد به هدایت خدای متعال. البته در عالم مادون، همه درجات وفا و فداکاری، در اتصال مؤمنین به انبیاء و اولیاء و معصومین(ع) است، ریشه‌اش در سرپرستی و هدایت آنهاست. یعنی اگر ما الآن گرد شمع وجود سیدالشّهداء(ع) جمع می‌شویم، واقعاً هدایت از آن طرف می‌آید که ما را جذب می‌کند؛ درجات نزدیکی ما و درجات محبت ما با هدایت باطنی خود سیدالشهداء اتّفاق می‌افتد، هنر ما این است که این هدایت را می‌پذیریم و متولّی هستیم و راه خود را از راه حضرت جدا نمی‌کنیم. حضرت اباعبدالله برای صحنه عظیم عاشورا یاران خود را خیلی پالایش کرده بودند، این جمع محدود را گزینش کرده بودند، آنها را از دیرباز آماده کرده بودند، طبق عهدشان با خدای متعال از یک‌یک آنها مراقبه کرده بودند. اینکه اینها اجابت کردند آمدند، شبهه‌ها فتنه‌ها تهدیدها تطمیع‌ها از همه مهم‌تر آن فضای تاریک و ظلمانی نتوانست اینها را زمین‌گیر بکند با هدایت سیدالشّهداء(ع) بود؛ ولی مهم‌ترین مرحله عنایت سیدالشّهدا به آنها که موجب شد بتوانند آن سختی روز عاشورا را پشت سر بگذارند شریک کردن آنها در بلای حضرت بود.
ابتلای عظیمی که در باطن عاشورا بود برای هر کسی مشهود نیست، آن صف‌آرایی سنگین که می‌خواست به هر نحو ممکن در جبهه حق تردید و تزلزل ایجاد کند و آن استواری و استقامت که کانون روشنایی تاریخ و هدایت تاریخ است موضوع کوچکی نیست. عاشورا روزی بود که شیطان تمام هستی و توان خود را به میدان آورده بود تا در درگیری با سیدالشهداء(ع) حضرت را زمین‌گیر کند. همه جنود جهل را آورده بود. چه بسا شیطان از طریق تحریک یک فاسق، مؤمن را از مسیر بیرون می ‌کند. واقعاً آن ظلم و ستمی که روز عاشورا اتّفاق افتاد می‌توانست کاری کند که اصحاب حضرت را از مسیر عدل بیرون ببرد؛ ولی آنها ذرّه‌ای از آن راهی که سیدالشهداء برایشان در نظر گرفته بود عدول نکردند. تمام خوبی‌ها و جلوه تمام یک جامعه موحّد در روز عاشورا ظهور پیدا کرد، همه آنها با خشوع سیدالشّهداء در مقابل خداوند متعال خاشع‌اند و در مقابل این بلای عظیم خداوند صبر داشتند. آن چیزی که اینها را به این صبر جمیل، این فداکاری، سبقت، وفاء، خشوع وخضوع کشاند چیزی جز عنایت حضرت و شریک کردن اینها را در بلای خودش نبود. من احساس می‌کنم آنچه در شب عاشورا اتفاق افتاد وحضرت در آخرین مرحله‌ای که اینها امتحان دادند و استقامت کردند و ماندند، به ایشان عنایت کردند همین شریک شدن در بلا بود. آنها آن ابتلای عظیم سیدالشّهدا(ع) را در ظرف خودشان احساس و شهود کردند، این به آنها بی‌تابی داده بود و با تمام وجود تلاش می‌کردند به گونه‌ای عمل کنند که ذره‌ای از زحمت سیدالشّهداء بکاهند، ذره‌ای از این غبار اندوه را از چهره سیدالشهداء(ع) بردارند باید این حالت تدریجاً بر محور سیدالشّهداء در عصر ظهور اتفاق بیفتد تا همه جامعه شیعه و جامعه بشری را از ضلالت‌ها و تاریکی‌ها عبور دهد و وارد عصر ظهور کند. این است علت اینکه حادثه عظیم و بلای عظیم سیدالشّهداء(ع) یک حادثهزنده و پایدار است.
عاشورا هر سال جوشش دارد، جریان رو به پیش است یک حرکت دوری نیست که هر سال تمام شود و سال دیگر به همان نقطه قبلی برگردد و ما قرارداد کنیم که آن حادثه را از نو یادآوری کنیم. حقیقت عاشورا یک حقیقت و یک بندگی و یک بلای عظیم جاری در تاریخ است و با حضور مستمرّ خودش، جامعه بشری را به سمت قرب به خداوند و عصر ظهور پیش می‌برد. همانگونه که در روایات است که شب قدر یکبار نبوده بلکه هر سال تکرار می‌شود، هر سال حقیقت قرآن به یک معنی تنزّلی پیدا می‌کند، قرآن متناسب با آن مرحله از سیر عالم تنزّل پیدا می‌کند، عاشورا این ابتلاء، این عبادت عظیم هم یک جریان زنده و رو به پیش است که هرسال جوشش جدیدی پیدا می‌کند. حقیقت ملکوتی عاشورا یک حقیقت پایدار و مستمر است و نه تنها تا عصر ظهور بلکه تا رجعت و روز قیامت این حقیقت جریان دارد و آثارش در عالم تجلی می‌کند. در این ایام در ملکوت عالم، اتفاق جدیدی می‌افتد و ظهور جدیدی از عاشورا واقع می‌شود. هر سال این جوشش یک مرحله جدید از درگیری سیدالشّهداء(ع) با دستگاه ابلیس برای فرو نشاندن شبهه‌ها و فتنه‌ها و تاریکی‌هاست. و لذا یک بستر جدید برای سیر با عاشورا و رشد با عاشوراست .
وقتی محرّم تکرار می‌شود جوشش جدیدی در ملکوت عالم بر محور عاشورا اتفاق می‌افتد. این ابتلای عظیم یک ظهور جدید در عالم مؤمنین و در دنیا پیدا می‌کند و فتنه‌های ابلیس و تار و پودی که در طول این سال برای زمین‌گیر کردن مؤمنین درست کرده را ویران می‌کند.
در روایات مکرر آمده است که هر روزی که طلوع می‌کند به مؤمنین و به انسان‌ها می ‌گوید که من روز جدیدی هستم، سهم خود را از من ببر. وقتی من رفتم دیگر بر نمی‌گردم. امروز تکرار دیروز نیست، حقیقت جدیدی است. جلوه جدیدی از اسماء و صفات الهی است. هر سال محرّم هم واقعاً عاشورای جدیدی است میدان ابتلا و تطهیر و پالایش مجددی است برای اینکه مؤمنین را در مقابل آن فتنه‌ها و شبهه‌ها و تاریکی‌ها و ظلمت و ضلال که در جامعه بشری ایجاد شده دوباره به نور و طهارت برساند. پس در هر محرّمی باید دنبال بهره‌مندی جدید خودمان از این ابتلای عظیم باشیم و تلاش کنیم که بهره جدیدی از عاشورا ببریم. به خصوص برای سیر اجتماعی‌مان در مقابل فتنه‌هایی که هر چه به عصر ظهور نزدیک‌تر می‌شویم سنگین‌تر می‌شود، به بهره‌مندی جدید از عاشورا احتیاج داریم.
همین طوری که مؤمن هر چه از درجات شرک عبور کند سیر او سنگین‌تر می‌شود واقعاً آن امتحانی که مؤمن در درجه دهم می‌دهد قابل مقایسه با امتحان مؤمن درجه اوّل نیست و شدت آن امتحان را اگر بین مؤمنین درجه اوّل تقسیم کنند همه مردود می‌شوند، امّا او ظرفیت پذیرش و قبولی در این مرحله را به دست آورده است، جامعه مؤمنین هم همین‌گونه است این جامعه وقتی از مراحل تاریک تاریخ عبور می ‌کند و به بلوغ در درک توحید و به بلوغ در تحمل ولایتی که در عصر غیبت است می‌رسد برای ظهور و آن امتحان عظیمی که در عصر ظهور به ولایت امّام زمان(ع) است آماده می‌شود.
هر چه به عصر ظهور نزدیک‌تر می‌شویم ابتلائات اجتماعی مؤمنین سنگین‌تر می‌شود. لذا آیه نورانی«و لنبلونّکم بشئٍٍ من الخوف و ‌الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّرالصّابرین؛5 قطعاً همه شما را با چیزی از [قبیل] ترس، گرسنگی، و کاهش در مال‌ها و جان‌ها و محصولات آزمایش می‌کنیم؛ و مژده ده شکیبایان را». به حوادث نزدیک ظهور تفسیر شده‌ است. ظرفیت سازی اخلاص و قدرت عبور از این امتحانات بزرگِ جامعه شیعه با جریان عاشوراست. جامعه مؤمنین وجامعه شیعه برای درک عصر ظهور و درگیری در برابر این فتنه‌ها با بهره‌گیری از عاشورا راسخ‌تر و آماده‌تر و قوی‌تر می‌شود.
لذا الآن که فتنه‌های اجتماعی سنگین شده احزاب باطل دست به دست هم داده‌اند و می‌بینید جریان کفر و مسیحیت صهیونیستی که مدّعی جنگ صلیبی بود و می‌خواست یک‌جا کار همه دنیای اسلام را تمام کند و طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح می‌کرد در مقابل مقاومت شیعه کارش به جایی رسید که مجبور شد با چند صد هزار لشکری که اطراف ما چیده و مدّعی بود که می‌تواند به راحتی کار را تمام کند، برنامه خود را عوض نماید. یک زمان با یک حرکت ساده اینها، دولت‌ها سقوط می‌کردند، حالا جنگ علیه تروریسم راه انداخته‌اند، لشکرکشی کرده ‌اند چهارصد پانصد هزار لشکر ناتو را آورده‌اند و دور و بر ما چیده‌اند و چهار پنج سال هزینه کرده‌اند، محصول این چهار پنج سال زحمت این شده است که طرح خاورمیانه بزرگشان به هم ریخت و مجبور شدند دوباره با اهل نفاق یعنی وهّابی‌ها و ادامه یهود در دنیای اسلام مشترک شوند. یعنی جبهه نفاق دوباره کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفت. امّا صفوف دارند پالایش می ‌شوند.
این جنگ و مبارزه‌ای که شیعه علیه کفّار و یهود کرد باعث شد جبهه دنیاخواهی یک طرف و جبهه تشیع و اسلام طرف دیگر قرار بگیرد، این مبارزه شیعه دو تجزیه در جهان ایجاد می‌کند؛ یک تجزیه در عالم مسیحیت که مسیحیت صهیونی را از مسیحیت به اصطلاح مؤمن، مسیحیتی که منحل در دنیاگرایی اومانیسم و تجدد نشده است جدا می‌کند؛ و هم چنین اهل سنتی که محب هستند و مستضعف‌اند را از وهابیت و جریان نواصب جدا می‌کند و این اتفاق بسیار میمونی است «الّذین قال لهم النّاس انّ ‌الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛6 همان کسانی که [برخی از] مردم به ایشان گفتند: مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمده‌اند پس از آن بترسید [ولی این سخن] بر ایمانشان افزودند و گفتند: خدا ما را بس است و نیکو حمایت‌گری است».
واقعاً جریان بسیار شیرینی در حال اتفاق است، این جبهه نفاقی که مدّعی بود درگیر با یهود است، درگیر با کفّار است، کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفته است. این عامل پالایش دستگاه اهل سنت می‌شود، عبور از این مراحل با دمیدن روح جدید عاشورا در جامعه شیعه اتفاق می‌افتد. لذا سعی کنیم به استقبال این حادثه و این جریان برویم و این عاشورای جدیدی که می‌آید و آن بذر ابتلائی که در قلوب شیعه پاشیده می‌شود بذر بسیار مبارک و میمونی است که باید به صورت جمعی و فردی به استقبال آن برویم و سعی کنیم با دریافت آن عنایتی که در این صلوات بر سیدالشّهداء(ع) بر جامعه شیعه می‌شود ان‌شاءالله آماده برای گذار از این فتنه‌ها شویم، این جریان ان‌شاءالله بستر عبور و گذار ما از فتنه عظیم اتحاد احزاب کفر و شرک و نفاق و توطئه علیه توحید است.
امیدوارم ذائقه جامعه شیعه در این ایام بتواند آن صلوات و رحمتی را که خداوند بر سیدالشّهدا(ع) می‌فرستند بچشند و با چشیدن این صلوات، از این ابتلاء سنگین و این مسیر پرخطر، ان‌شاءالله با عافیت و آسایش عبور کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1.سوره مؤمنون(23)، آیه 60.
2.سوره انعام(6)، آیه 76.
3.سوره طلاق(65)، آیه 2-3.
4.سوره یس(36)، آیه 60.
5.سوره بقره(2)، آیه 155.
6.سوره آل عمران(3)، آیه 173.

منبع:www, mouood,org

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید