رومى نشد از سر على کس آگاه آرى
نشود کس آگه از سر الله
یک ممکن و این همه صفات واجب
لا حول و لا قوه الا بالله
امام على(ع) مى فرماید: این قرآن است، پس از آن بخواهید تا سخن گوید، اما هیچگاه براى شما سخن نگوید و رازهاى نهفته اش را برون نریزد اما اگر از من بپرسید آن اسرار را براى شما از قرآن باز مى گویم، زیرا من آگاه ترین شمایم. . .
در جاى دیگر مى فرماید: هیچ آیه اى بر پیامبر فرود نیامد، مگر آنکه حضرت آن را بر من تلاوت و املا فرمود تا با خط خویش بنگارم و تاویل، تفسیر، ناسخ، منسوخ، محکم و متشابه آن را به من آموخت
دراین مقاله به نقل از مرکز جامع اطلاع رسانى ال البیت برآنیم تا بخشى از سخنان گهربار حضرت على(ع) پیرامون برخى از آیات قرآن کریم را مرور کنیم. شروع هرکار با نام خدا قرآن کلمات و جملات نورانى خود را با این جمله آغاز مى کند: بسم الله الرحمن الرحیم مردى به على(ع) گفت: اى امیر مومنان، براى ما درباره تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم سخن بگو. حضرت فرمود: براستى وقتى لفظ الله به زبان آوردى، بزرگترین نام از نام هاى خداوند را گفتى. آن نامى است که جز خدا بر کسى روا نیست و هیچ آفریده اى بدان نام نامیده نشده است.
مرد گفت: تفسیرالله چیست فرمود: همان کسى است که همه آفریده ها هنگام سختى و نیاز و قطع امید از غیر او به سوى او واله و شیدا مى شوند. این بدان سبب است که هر طالب ریاست و بزرگى، با وجود طغیان و ادعاى بى نیازى، هنگام بالا گرفتن حاجت زیر دستانش، نمى تواند به تمام آنها پاسخ مثبت دهد و حتى خودش نیازهایى پیدا مى کند که قادر به برآوردن آنها نیست.
در اینجاست که به سوى خدا متوجه مى شود، اما وقتى به هدف رسید، دوباره به شرک خود باز مى گردد، مگر قرآن نخوانده اى که مى فرماید: . . . هرگاه عذاب خدا شامل حال شما گردد و یا ساعت قیامت فرا رسد، آیا غیر خدا را مى خوانید خیر، فقط او را مى خوانید. . . خداوند به بندگانش فرموده: اى محتاجان رحمت من، براستى ذلت بندگى و نیاز را در هر حال با شما همراه ساختم، پس در هر کارى که شروع مى کنید و امید دارید که به انجام رسد، به سوى من سر تعظیم فرود آرید و باور کنید که اگر من بخواهم به شما چیزى ببخشم، هیچ کس نمى تواند بازم دارد، و اگر بخواهم چیزى را از شما باز دارم، هیچ کس نمى تواند به شما ببخشد. بدین جهت، من سزاوارترین کسى هستم که به آستانش گدایى و تضرع و زارى مى کنند.
پس در آغاز و شروع هر کارى، چه کوچک و چه بزرگ، بگویید: بسم الله الرحمن الرحیم که در واقع گفته اید: در این کار، از خدا یارى مى طلبم، خدایى که پرستش و بندگى غیر او جایز نیست، خدایى که فریادرس است و هر وقت به درگاهش دادخواهى شود، پاسخگوست. پروردگارى که رحمان است چون با توسعه روزى بر ما رحمت خود [را شامل حالمان کرده است.
در دنیا و آخرت بر ما رحیم است. خدا دین را بر ما سبک ساخته و آسان گرفته و با جدایى ما از دشمنانش بر ما رحمت آورده است. از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: اگر کارى سبب اندوه کسى شود و با اخلاص بسم الله الرحمن الرحیم بگوید، دو فایده برایش دارد: یا به نیاز دنیوى خود مى رسد و یا بدانچه خدا برایش فراهم کرده، خواهد رسید، که البته آنچه نزد خداست براى مومنان بهتر و پایدارتر است. امام على(ع) روزى این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرد: کل امر ذى بال لم یذکر فیه اسم الله فهو ابتر. هر کار مهم که بى نام خدا آغاز شود، به انجام نمى رسد.
آنگاه فرمود: انسان هر کارى را که مى خواهد انجام دهد، باید بسم الله بگوید، یعنى این کار را با نام خدا شروع مى کنم، و هر عملى که با نام خدا شروع مى شود، خجسته و مبارک است. عبد الله بن یحیى، که یکى از دوستان امیرمومنان است، خدمت آن حضرت رسید بى آنکه بسم الله بگوید، روى تختى، که در گوشه اى بود، نشست: ناگهان تعادل خود را از دست داد، نقش بر زمین شد و سرش شکست. حضرت دست مبارکش را بر سر عبد الله کشید و زخم التیام یافت.
سپس فرمود: مگر نمى دانى پیامبر از سوى خدا برایم روایت کرد هر کارى که بدون نام خدا شروع شود، فرجام نخواهد داشت. عبد الله شرمنده و خجلت زده عرض کرد: پدر و مادرم دایت باد، مى دانم، از این پس، بسم الله را در آغاز کارها ترک نخواهم کرد. حضرت فرمود: در این صورت، بهره مند و سعادتمند خواهى شد. امام صادق(ع) پس از نقل این ماجرا مى فرماید: چه بسیار اتفاق مى افتد که بعضى از شیعیان ما در آغاز کارشان بسم الله نمى گویند و خداوند ایشان را دچار ناراحتى مى کند تا دریابند و بیدار گردند و در ضمن، این خطا نیز از نامه کردارشان پاک شود.
راه راست کدام است
در سوره حمد مى خوانیم: اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم. . . امام على(ع) که حقیقت صراط مستقیم است
مى فرماید: یعنى خدایا، ما را به راه کسانى هدایت کن که به ایشان نعمت توفیق دین و پیروى از خودت عطا فرموده اى، نه راه آنان که نعمت مال و سلامتى به ایشان دادى، زیرا بسا مى شود کسانى که از نعمت مال و سلامتى برخوردارند یا کافرند یا فاسق.
آنگاه در مورد کسانى که هدایت شده اند، مى فرماید: و آنان کسانى هستند که خدا درباره ایشان فرمود: و کسى که از خدا و پیامبر پیروى کند،(در روز قیامت) همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده است. ( یعنى) پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنها دوستان خوبى( براى او)هستند.
امام در تفسیر صراط مستقیم همچنین مى فرماید: ادم لنا توفیقک الذى اطعناک به فى ماضى ایامنا حتى نطیعک کذلک فى مستقبل اعمارنا. خداوندا، همان طور که درگذشته توفیقات خود را شامل حال ما کردى و به برکت آن فرمانهایت را اطاعت کردیم، همین طور به ما توفیق بده تا بقیه عمرمان را نیز در راه اطاعت تو به سر بریم . و مى دانیم که اطاعت خدا بدون ولایت خسرانى است بزرگ.
معنى وحدت حق:
قرآن مى فرماید قل هو الله احد بگو خدا یکى است
امام(ع) مى فرماید: مقصود از این یکى بودن نه این است که دو تا نیست ، بلکه به این معنا است که دوم براى او فرض نمى شود. ( چون خدا بى حد و بى نهایت است) الاحد بلا تاویل عدد، او یک است ولى نه یک عددى، یعنى وحدت حق، وحدت عددى نیست.
کلى مسمى بالوحد- غیره قلیل ، هر چیزى که متصف به یکى بودن شود، کم است، جز خدا، او با اینکه یکى است، به کمى وصف نمى شود.(چون بى نهایت است). لا یشمل بحد و لا یحسب بعد هیچ حد و اندازه اى او را در برنمى گیرد و با شمارش به حساب نمى آید. استاد مطهرى مى نویسد: این مساله که وحدت حق وحدت عددى نیست، از اندیشه هاى بکر و بسیار عالى اسلامى است. در هیچ مکتب فکرى دیگر سابقه ندارد. خود فلاسفه اسلامى تدریجا بر اثر تدبر در متون اسلامى، بالخصوص کلمات على(ع)، به عمق این اندیشه پى بردند و آن را رسما در فلسفه الهى وارد کردند. در کلمات قدما از حکماى اسلامى از قبیل فارابى و بوعلى، اثرى از این اندیشه لطیف دیده نمى شود.
حکماى متاخر که این اندیشه را وارد فلسفه خود کردند، نام این نوع وحدت را وحدت حقه حقیقیه اصطلاح کردند.
اول و آخر:
ظاهر و باطن در قرآن مى خوانیم:
هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. . . (حدید،آیه ۳) امام(ع) مى فرماید: سپاس خداى را که هیچ حال و صفتى از او بر حال و صفتى دیگر پیشى ندارد تا اول بودنش مقدم بر آخر بودنش و ظاهر بودنش مقدم بر باطن بودنش باشد. . . .
هر پیدایى جز او فقط پیداست و دیگر پنهان نیست و هر پنهانى جز او فقط پنهان است و دیگر پیدا نیست. اوست که در عین پیدا بودن پنهان است و در عین پنهان بودن پیداست. در جاى دیگر مى فرماید: زمان ها او را همراهى نمى کند و اسباب و ابزارها یارى اش نمى دهند. هستى او بر زمان ها و وجود او بر نیستى و ازلیت او بر هر آغازى تقدم دارد.
استاد مطهرى در توضیح مطلب مى نویسد: تقدم ذات حق بر زمان و بر هر نیستى و بر هر آغاز و ابتدایى، یکى از لطیفترین اندیشه هاى حکمت الهى است و معنى ازلیت حق فقط این نیست که او همیشه بوده است، شک نیست که همیشه بوده است، اما همیشه بودن یعنى زمانى نبوده که او نبوده است ازلیت حق فوق همیشه بوده است زیرا همیشه بودن مستلزم فرض زمان است، ذات حق علاوه بر اینکه با همه زمانها بوده است، بر همه چیز حتى بر زمان تقدم دارد و این است معنى ازلیت او. از اینجا معلوم مى شود که تقدم او نوعى دیگر غیر از تقدم زمانى است. حضرت على(ع) مى فرماید: . . . از حواس پنهان است و دست حواس به دامن کبریایى اش نمى رسد و در عین حال هویداست و هیچ چیزى نمى تواند مانع و حاجب و پرده وجودش شود. (خطبه ۱۵۰) یعنى او هم پیداست و هم پنهان است. او در ذات خود پیداست، اما از حواس انسان پنهان است. پنهانى او از حواس انسان از ناحیه محدودیت حواس است نه از ناحیه ذات او.عیب از ماست اگر دوست زما مستور است دیده بگشاى که بینى همه عالم طور است هر کجا پا بنهى حسن وى آنجا پیداست هر کجا سر بنهى سجده گه آن زیباست شب زنده دارى، تلاوت قرآن و غمى عارفانه قرآن مى فرماید: قم اللیل الا قلیلا، نصفه او انقص منه قلیلا، اوزد علیه و رتل القرآن ترتیلا(مزمل آیات ۲-4) شب را به نماز و طاعت خدا برخیز، مگر اندکى که نصف یا کمتر از آن باشد یا چیزى بر آن بیفزا و با توجه کامل به تلاوت آیات قرآن بپرداز. . .
امام(ع) در وصف متقین و مردان خدا مى فرماید:
اما شبها، پاهاى خود را براى عبادت جفت مى کنند،(بر پاى مى ایستند)،آیات قرآن را به آرامى و شمرده شمرده تلاوت مى کنند، در اثر دقت در آن آیات غمى عارفانه در دل خود ایجاد مى کنند و بدین وسیله، داروى دردهاى خویش را مى یابند، هرچه از زبان قرآن مى شنوند، یا به چشم خویش مى بینند. هرگاه به آیه اى از آیات رحمت مى رسند، بدان طمع مى ورزند و قلبشان از شوق سرشار مى شود، چنان مى نماید که برابر چشم آنهاست، و چون به آیه اى از آیات خشم الهى مى رسند، بدان گوش فرا مى دهند و مانند این است که آهنگ بالا و پایین رفتن شعله هاى جهنم را با گوش خویش مى شنوند. عدالت خداوند در قرآن مى فرماید: اعدلوا هو اقرب للتقوى. . . عدالت پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است(و اساس تقوا، پرهیزکارى است. (مائده، آیه ۸) امام(ع) که، مجسمه عدالت و تقوا است در پاسخ به آن دسته از سیاست بازانى که براى پیشبرد به اصطلاح اهداف و مصالح خواستار تبعیض و کنار گذاشتن موقتى عدالت بودند، فرمود: از من مى خواهید با تبعیض و ستمگرى، پیروزى را به دست آورم از من مى خواهید عدالت را به خاطر سیاست و رهبرى قربانى کنم خیر، سوگند به ذات خدا که تا دنیا، دنیاست چنین کارى نخواهم کرد و گرد چنین کارى نخواهم گشت.
*من و تبعیض ! من و زیر پا گذاشتن عدالت ! اگر همه این اموال عمومى که در اختیار من است، مال مشخصى من و حاصل تلاش خودم بود، براى تقسیم میان مردم هرگز تبعیض روا نمى داشتم. چه رسد به آنکه مال مال خداست و من امانت دار اویم. آن حضرت برقرارى عدالت را یکى از دلایل قبول خلافت ظاهرى خویش عنوان کرد و فرمود: اگر آن اجتماع بزرگ و قیام حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر خداوند از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر پرخورى و گرسنگى ستمدیده ساکت ننشینند و دست روى دست نگذارند، همانا لگام خلافت را روى شانه اش مى انداختم و مانند روز اول کنار مى نشستم. – کیفر دشمنان اهل بیت در قرآن کریم مى خوانیم: آیا ندیدى حال مردمى را که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و خود و قوم خویش را به دیار هلاکت سپردند به دوزخ، که بدترین جایگاه است، دچار گشتند. ابراهیم، آیات ۲۸ و ۲۹ امام(ع) مى فرماید: چه شوم و پلیدند آنان که سنت و روش پیامبر خدا را دگرگون ساختند و از وصیت وى سر برتافتند.
آیا از فرود آمدن عذاب الهى بر خویشتن نمى هراسند حضرت سپس آیات یاد شده را خواند و آنگاه چنین ادامه داد: سوگند به خدا ما همان نعمتى هستیم که خداوند به بندگان خویش ارزانى کرد و (مردم) به وسیله ما رستگار مى شوند. -وسیله تقرب به خدا در قرآن کریم مى خوانیم: اى کسانى که ایمان آورده اید، پرهیزگارى پیشه سازید و براى تقرب به خدا وسیله اى برگزینید. . . (مائده آیه ۳۵) امام(ع) مى فرماید: من همان وسیله تقرب به خدایم. آرى، توسل به اهل بیت(ع) در حقیقت توجه به خداست، و چه دورند از حقیقت، آن دسته از منحرفان اهل سنت که توسل را شرک مى دانند در حالى که شافعى، یکى از بزرگان اهل سنت، مى گوید:
آل النبى ذریعتى و هم الیه وسیلتى ارجو بهم اعطى غدا بید الیمین صحیفتى یعنى: خاندان پیامبر وسیله و دست آویز من است و آنها سبب تقرب من به رسول خدا(و یا خدا) هستند. امیدوارم فرداى قیامت به خاطر آنها نامه کردارم به دست راستم داده شود.