چگونه می توانیم در اعمال خود معصوم و مصون از گناه باشیم؟
لفظ «عصمت» با تمام مشتقات خود، سیزده بار در قرآن آمده است و معنای جامع آن در لغت عبارت است از: «تمسک و نگاهداری» و «منع و بازداری»[1] گاهی لفظ «عصمت» به چیزی که جنبه سپری داشته باشد و انسان را از حوادث بد باز می دارد، گفته می شود.[2]
در هر حال مقصود از این لفظ در متون دینی، عمدتاً مصونیت از گناه، بلکه بالاتر، مصونیت از خواست و اراده خلاف و خطا و اشتباه است: که از راه تقوا و پرهیزکاری حاصل می شود.[3]
اما این که حقیقت عصمت چیست؟ کوتاه سخن این که: عصمت در مورد پیراستگی از گناه درجه والای تقوا است و هر نوع ماهیتی که برای تقوی تصور شود، به صورت کامل در عصمت موجود است. هرگاه تقوی را یک نیروی درونی و یک حالت نفسانی بیندیشیم که انسان را از بسیاری از گناهان باز می دارد، باید «عصمت» را نیز به همان نحو ترسیم کنیم و آن را یک نیروی باطنی و درونی بدانیم که فرد معصوم را از ارتکاب گناه به صورت مطلق، بلکه از اندیشه درباره آن باز می دارد. و از این جهت محققان «عصمت» را این گونه تعریف می کنند:(قوه تمنع الانسان عن اقتراف المعصیه و الوقوع فی الخطاء).[4]
لازم به یادآوری است که: عصمت به صورت مطلق و گسترده مربوط به گروه معدودی به نام انبیاء و امامان است ولی «عصمت نسبی» یعنی مصونیت در برابر برخی از گناهان اختصاص به آن گروه ندارد و بسیاری از انسان های شریف را نیز در بر می گیرد، این گروه از انسان ها هر چند نسبت به تمام گناهان مصونیت ندارند، ولی بدون شک نسبت به برخی از آن ها دارای مصونیت بوده و نه تنها انجام نمی دهند، بلکه به فکر انجام آن نیز نمی باشند؛ مثلا گردش در خیابان ها به صورت لخت مادرزاد از گناهان کبیره است که بسیاری از انسان های شریف نه تنها آن را انجام نمی دهند، بلکه به فکر انجام آن نیز نمی افتند.
به نظر اکثر علماء «عصمت» نتیجه علم معصوم به عواقب گناه می باشد، علم و شعور آنان به آثار گناهان به گونه ای است که هیچ گاه مغلوب قوای دیگر انسانی نشده و پیوسته بر تمام قوا پیروز می گردد.[5]
مرحوم علامه طباطبایی می گوید: مقصود از علم شکست ناپذیر، همان علم به لوازم گناه است، به طور مسلّم هر نوع علم به لوازم گناه، پدید آورنده مصونیت نیست، بلکه باید واقع نمایی علم به قدرت قوی و شدید باشد که آثار گناه در نظر او مجسم گردد و آن ها را با دیده موجود و محقق بیند، در این موقع است که صدور گناه از وی به صورت یک محال عادی در می آید.
توضیح این که: خدا ترسی مطلق و به تعبیر دیگر درجه عالی از تقوا بدون علم قطعی بر لوازم و تبعات عصیان و گناه امکان پذیر نیست، زیرا فرد معصوم بر اثر آگاهی خلل ناپذیر، لوازم و تبعات گناه را آن چنان درک و لمس می کند که او را در برابر گناه بیمه می سازد و او از همین جهان درجات بهشتیان و درکات دوزخیان و لهب آتش جهنم را آن چنان حس می کند که هر نوع پیدایش عامل گناه را در روح از محکوم می سازد.
و در سایه «علم الیقین» از همین جهان، دوزخ را می بیند و دارنده یک چنین علم روشن و قاطع هرگز گرد گناه نمی گردد، این مقام عصمت که لطف و تفضلی است خاص، نصیب برخی افراد می شود؛ اما این بدان معنا نیست که غیر از این افراد خاص، هیچ کس دیگر ازافراد عادی بشر نتواند به مقامات پایین تر آن و مصونیت نسبی از گناه، راه یابند. بلکه همواره این راه باز است و آدمی می تواند با تلاش و ایمان قوی، خود را به کمالات عالی برساند و همچون یاران و اصحاب نزدیک پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امامان شیعه باشد و زندگی به دور از گناه داشته باشد؛ افرادی چون سلمان و ابوذر و مقداد و کمیل و …
بنابر این برای افراد عادی غیر از معصومین ـ علیهم السلام ـ مهمترین اصلی که او را از گناه مصون نگه می دارد، علم و معرفت الهی می باشد و هر چه این معرفت الهی بیشتر باشد، کمتر به خود اجازه می دهند گامی بر خلاف رضای او بردارند، عشق و علاقه انسان به معبود و درک جمال و جلال او، آگاهی از نعمت های بی پایان او در حقِ وی، آن چنان در روح انسان خضوع و فروتنی را فراهم می آورد که هرگز به فکر معصیت و گناه تا چه رسد به خود آن نمی افتد و هر چه مرتبه شناخت بالا باشد، به همان نسبت مصونیت از گناه نیز والا خواهد بود، بی تردید آدمی هر چه در اثر مجاهدت و تفکر و عزم و اراده قوی، بتواند کمالات نفسانی خویش را ارتقاء دهد، به این حقیقت بار خواهد یافت که نافرمانی و زیر پاگذاشتن دستورات الهی و حقیقت گناه و معصیت، چیزی جز آتش، آلودگی، و کثافت و نجاست روحی نیست؛ به همین منظور هیچ گاه گرد گناه و حرام، نمی گردد.
کوتاه سخن این که از جمله اموری که می تواند یک نوع مصونیت از گناه باشد عبارتند از:
1ـ توجه به پیامدهای گناه و علم به اینکه تمامی اعمال انسان روزی در دادگاه عدل الهی مورد مؤاخذه قرار می گیرند و انسان می بایستی برای هر کدام از آن ها جواب بدهد.
2ـ معرفت و شناخت و ایمان هر چه بیشتر به پروردگار، انسان را بر آن می دارد تا هرگز فکر مخالفت با آن مقام با عظمت را نکند و از این که در محضر او، نافرمانی او را کند می پرهیزد چون خودش را در همه جا و هر زمان و هر حال در محضر خدا می بیند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 79.
2ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 2، ص 187.
3ـ محسن قرائتی، گناه شناسی.
پی نوشت ها:
[1] . راغب اصفهانی، المفردات، دفتر نشر الکتاب، ص 336.
[2] . ر.ک: فؤاد افرام البستانی، منجد الطلاب، انتشارات اسماعیلیان، ص 480.
[3] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 79.
[4] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ج 2، ص 187.
[5] . ر.ک: همان، ص 187ـ196.