مبانی و مدل توسعه ی اخلاق در سیره ی نبوی و علوی (2)

مبانی و مدل توسعه ی اخلاق در سیره ی نبوی و علوی (2)

نویسنده:حمیدرضا مظاهری سیف*

علی بن ابی طالب(ع) اسوه ی نستوه اخلاق و تداوم بخش سیره و سنت پیامبر اکرم (ص) در حکومت و اخلاق گستری است.
هدف حکومت او همان غایت بعثت و حکومت پیامبر اعظم بود و برنامه های حکومتی اش، هر چند به تناسب اوضاع و شرایط تنظیم می شد، بر همان مبانی اخلاق محور و دین مدار پیامبر اکرم(ص) استوار بوده و نمونه ای دیگر از حکومت اسلامی و مدلی متفاوت و متناسب با شرایط روزگار خود را از توسعه اخلاق ارایه می داد.
امام علی (ع)، برخی از راهبردهای اخلاق گستری پیامبر را همچنان ادامه دادند، نظیر مباحث اخلاق جنگ که حضرت به فرماندهان جنگی خود توصیه می فرمود:
«بی جهت آنها را نکشید، جنگ را آغاز نکنید تا آن ها شروع کنند و آبادیی را ویران نکنید و مجروحی را نکشید…» (1)
در جنگ جمل فرمود:
«پرده ای را مدرید و به خانه ای در نیایید و زنی را هر چند شما را دشنام گوید و امیرانتان را بی خرد خواند بر نیانگیزید که آنان طاقت خودداری ندارند». (2)
به طور کلی، پرهیز از خشونت و حمله به زنان، کودکان، افراد فراری، اسیران و مجروحان و منع وارد شدن به حریم خصوصی و منزل افراد و بازداری از شروع به جنگ، اوج اخلاق جنگ و دفاع است که امام (ع) در سیره ی اخلاق گستری خود بر آن تأکید داشته، به نیروهای تحت فرمان خویش آموزش می دادند.
اما برخی از اصول توسعه ی اخلاق در سیره ی علوی به گونه ای است که پس از فاصله گرفتن از انقلاب بزرگ نبوی و دور شدن از سال های نخست بعثت، به ویژه با تجربه ی انحرافات خلافت بعد از رسول الله، فضاهای متفاوتی را ایجاد می کرد و راهبردهای نوینی را برای اخلاق گستری می طلبید.
در ادامه، محورهایی از راهبرد متفاوت علوی را بررسی می کنیم، که در واقع لایه های نهفته ی سیره ی نبوی است و از ماهیّت و هدف حکومت اسلامی ناشی می شود.
اصول اساسی توسعه ی اخلاق در آیین و سیره ی امیرالمومنین علی(ع)، را می توان در مواردی شماره نمود که مهم ترین آنها را در
اینجا بررسی می کنیم. البته باید توجه داشت، آنچه در مورد سیره ی نبوی گفته شد در سیره ی علوی نیز وجود دارد.

1ـ‌تغییر نگرش به قدرت

اگر در جامعه ای مقوله ی «قدرت» ارزشی غایی تلقی شود و به بزرگترین آرزوی نخبگان و خواصّ جامعه تبدیل گردد، طبعاً برای دست یافتن بدان از هیچ امری فروگذار نخواهند کرد و با رویکردی ماکیاولیستی، هر کاری را برای دستیابی و حفظ قدرت مجاز و مباح خواهند دانست. در جامعه ای که قدرت ارزش غایی است، کسی که به قدرت می رسد، قاعدتاً غیر اخلاقی ترین فرد در میان مردم است. طبعاً چنین فردی هرگز در صدد اخلاق گستری برنخواهد آمد.
بنابراین، بستر اصلی اخلاق گستری در یک حکومت، زاویه ی دید نخبگان سیاسی به قدرت در حوزه ی عمومی است که برخورداری از آن، انگیزه ی ایشان در پی جویی اهداف حکومتی را تعیین می کند.
یکی از مهمترین عملکردهای حضرت علی(ع) نفی اصالت ارزش قدرت سیاسی و بی ارزش معرفی کردن خود حکومت بود. ایشان در آغاز روی آوری مردم به ایشان برای پذیرش حکومت، از قبول آن سرباز زده و مردم را به یافتن فرد دیگری توصیه می کردند. (3)
در وصف هنگامه ی پذیرش قدرت و حکومت بر مردم نیز فرمود: «دستم را گشودید و من آن را جمع کردم». (4) در خطبه ی شقشقیه، پس از یادآوری غصب حق ایشان، می فرماید: «دنیای شما در چشم من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است». (5) آن امام همواره در مذّمت دنیا داد سخن می داد و سیره ی عملی او گویاترین گواه این حقیقت بود که مقام و جاه و مال دنیا در نزد حضرتش هیچ ارزشی نداشت.
این اصل بزرگ و مهم توسعه ی اخلاق در حکومت اسلامی، امکان نداشت که در زمان پیامبر به کار گرفته و تعلیم داده شود؛ زیرا پیامبر با عزت و جلال نبوی به عرصه ی جامعه آمد و مبارزه کرد و سپس به قدرت سیاسی رسید. نتیجه ی طبیعی این روند، نه تنها ارزش، بلکه قداست قدرت است، و از این رو، پس از درگذشت رسول الله(ص) به قدرت به عنوان متاعی گران بها و مرغوب نگریسته شد. پس از این شرایط، باید کسی می آمد و می گفت این قدرت هیچ ارزشی ندارد، بلکه اگر کسی با اهداف عالی و مقدس به آن دست یابد، آن گاه ارزشمند است و اگر افراد حقیر به آن چنگ اندازند، پلید و بی ارزش خواهد شد.

2ـ اصلاح گری، هدف زمامداری

پس از این که حضرت عملاً و قولاً مطلوبیت قدرت را نفی فرمود، نوبت به ارایه ی نظریه ای اخلاقی برای قدرت و تبیین فلسفه ی آن در دستگاه اندیشه ی دینی و بر اساس مبانی اخلاق رسید. امام علی(ع) فلسفه ی قدرت را کاملاً اخلاقی دانسته و مردم را با انگیزه و اهدافی که در حوزه ی عمومی به قدرت ارزش می دهد آشنا می سازد تا شهروندان جامعه ی اسلامی توقّعات خود را از دولت در راستای ارزش های اخلاقی تنظیم کنند. حکمت پذیرش مسوولیت در سیره ی امام علی(ع) را در دو بند می توان خلاصه کرد:
الف) مبارزه با فقر و ظلم و تبعیض: هر چه مقام اجتماعی کسی بالاتر می رود، باید افتاده تر شود؛ زیرا کارهایی که برای دیگران عادی است ممکن است برای او غرور و تکبر به بار آورد و به تدریج خود را در مرتبه ی برتر از مردم بنشاند و سپس برای خود حقوقی قایل شود و دیگران را از آن محروم سازد و از همین جاست که ظلم و تبعیض شکل می گیرد و فقر و نابرابری را به دنبال می آورد. از این رو، امام علی(ع) نیز همانند پیامبر، چون بندگان زندگی می کرد و مانند بندگان می نشست و می خورد. این سرمشق را امام علی(ع) برای حاکمان و والیان حکومتش نیز توصیه می فرمود.
«اگر قدرتی که از آن برخورداری، نخوتی در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشماری، بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر… که این دیدگاه سرکشی تو را می نشاند و تیزی تو را فرو می کشاند و خرد رفته را باز می آورد. (6)
امام، هیچ برتریی در قدرت نمی دید و برای آن ارزشی قایل نبود و می فرمود:
«به خدایی که دانه را شکافت و انسان را پدید آورد، اگر حضور مردم نبود و به جهت وجود یاور، حجت بر من تمام نمی شد و پیمانی که خداوند از آگاهان گرفته تا در برابر پرخوری ستمکاران و گرسنگی ستمدیدگان ساکت ننشینند، در میان نبود، بی تردید، افسار شتر حکومت را بر کوهانش می افکندم.» (7)
این هدف، در فرمایش دیگر آن حضرت نیز بازتاب یافته است:
«به خدا قسم، من مشتاق دیدار خدا هستم و به پاداش نیکوی او امیدوارم، اما از آن خوف دارم که اموال به دست سفیهان و فاسقان افتد، آن گاه مال خدا را دست به دست کرده و بندگان او را به خدمت گمارند تا با صالحان بجنگند و فاسقان را یار و همراه شوند.» (8)
ب ) اقامه ی دین و خدمت به مردم: دومین شاخص ارزشمندی قدرت سیاسی، اقامه ی دین است. به بیان امام:
«خدایا، تو می دانی که آن چه از ما سرزد [در پذیرش قدرت]، نه به خاطر تمایل به کسب قدرت بود، و نه برای به دست آوردن چیزی از مال بی ارزش دنیا، بلکه برای آن بود که نشانه های دین تو را به جای خود بازگردانیم و امور شهرها را سامان دهیم تا بندگان ستمدیده ی تو ایمنی یابند و حدود تعطیل شده ی تو اجرا شود.» (9)
و در جای دیگر فرمود: «به خدا سوگند، این [کفش بی ارزش] نزد من بهتر از زمامداری شماست، مگر این که حقی را به پا دارم یا باطلی را از میان بردارم». (10)
همانطور که در سیره ی نبوی دیدم، بنای دین بر محبت و برادری است و در صورتی که متولیان امور مردم و مسؤولان حکومتی مردم را دوست داشته و با آنان مهربانی ورزند، تمام ظرفیت خود را برای خدمت به مردم و ایفای حقوق آنها به کار گرفته و اعتماد و محبت مردم را جلب می کنند. در این شرایط، مردم نیز در ادای حقوق و زمامداران و انجام وظایف اخلاقی خود در قبال آنان کوشیده و ارزش های اخلاقی را در میان خود ارج می نهند.
حاکمی که به مردم مهر نورزد و به آنها خیر و نیکی نرساند، همواره خود را از سوی مردم مورد تهدید احساس کرده و می پندارد که آنها برای او و قدرتش تهدیدی جدی به حساب می آیند. این امر، همواره حاکم را به اضطراب و مردم را به گرفتاری دچار می سازد. در مقابل، حاکم مهربان همیشه مردم را در صف حمایت خود دارد و با اعتماد به آنها می تواند بزرگترین و دشوارترین برنامه ها را عملی سازد.
بنابراین، حکومت وسیله ای برای اقامه ی حق و عدالت و نیز رواج دین و هدایت مردم است و تمام ارزش خود را از انگیزه و هدف حاکم زمامدار می گیرد. این موضوعی بود که در عهد نبی از شدت وضوح به چشم نمی آمد و کسی به آن فکر هم نمی کرد. امام علی(ع) نیز با اعلام بی ارزش بودن قدرت و حکومت و در هم کوبیدن فرهنگ دنیاگرایی و قدرت طلبی که در جامعه ی اسلامی شکل گرفته بود، همانند رسول اکرم با تأکید بر ارزش های اخلاقی و دینی به عنوان هدف حکومت، سیره ی نبوی را در استراتژی بسط و درونی سازی ارزش های اخلاقی ـ توحیدی دنبال کرد.

3ـ رعایت شایسته سالاری در واگذاری مناصب حکومتی

از آن رو که عالی ترین رسالت اسلام و حکومت دینی توسعه ی اخلاق است، کسی که در حکومت اسلامی قدرتی به دست می آورد، باید اولین خصلتش متناسب با عالی ترین رسالت حکومت اسلامی، یعنی توسعه ی اخلاق باشد. وجود اقدس امام علی(ع) کسانی را به ولایت و زعامت بر می گزیدند که گذشته از توان لازم برای اداره امور، دارای فضل و کمالات اخلاقی باشند تا بتوانند کارکردهای مناسب یک زمامدار در حکومت اسلامی را ارایه دهند.
بر اساس هدف گذاری امام علی(ع) برای حکومت، می توان معیارهای احراز صلاحیت حاکمان را شناسایی کرد. به طور کلی، صفاتی نظیر دین داری، مردم دوستی، عدالت طلبی و شجاعت برای مبارزه با ظلم،‌از شروط بارز مسوولان در حکومت اسلامی است. امام در این باره با تفصیل بیشتر می فرمایند:
«کسی که بر ناموس و جان و مال و احکام دین و پیشوایی مردم ولایت و حاکمیت یافته، نباید بخیل باشد تا بر تصاحب اموال مسلمانان حریص گردد و نباید جاهل باشد تا به واسطه ی جهل خود، مردم را گمراه سازد و نباید جفا کار باشد تا در اثر ستم خود حقوق مردم را ادا نکند و نباید از چرخش قدرت و انتقال آن از کسی به کس دیگر بترسد تا گروهی را بی جهت بر گروهی مقدم دارد و نباید در حکم و داوری رشوه خوار باشد تا حقوق مردم را ضایع کند و آن را به صاحبش نرساند و نباید سنت پیامبر را تعطیل کند که در این صورت گرفتار هلاکت می گردد». (11)
در مقابل صفات سلبی ای که حضرت علی (ع) بر می شمارند، این صفات ایجابی روشن می شود که حاکم باید بخشنده، دانا، شجاع، پرهیزکار، عادل و مهربان با مردم و خداجود و دیندار باشد. اگر حاکم از مکارم اخلاقی برخوردار نباشد، نمی تواند به عنوان یک الگوی راهنما، رسالت تربیتی خود را به درستی ایفا کنند؛ زیرا مردم همواره به حاکمان خود می نگرند، پس چنانچه آن ها در مسیر اهداف متعالی انسانی و متخلق به فضایل و ارزش های اخلاقی نباشند، مردم نیز به سوی این ارزش ها حرکت نخواهند کرد. هم از این رو، امام می فرماید: «فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاه»؛ (12) مردم اصلاح نمی شوند مگر این که زمامداران اصلاح شوند.
در حکومت اسلامی که برترین رسالت آن توسعه ی اخلاق و تعالی معنوی مردمان است و نه صرفاً رفاه و امنیت، ضروری است که زمامداران، افزون بر شایستگی ها و کفایت سیاسی و مدیریتی، از ویژگی های اخلاقی هم برخوردار و بهره مند باشند. بسیاری از شاخص های کفایت مدیریتی، نظیر اقتدار و قدرت تصمیم گیری و تدبیر، در صورت فقدان شاخص های اخلاقی، وجود نخواهند داشت یا دست کم بروز نخواهند یافت. کسی که اهل مواضعه و تبانی و پی جوی مطامع خود باشد نمی تواند تصمیم درست بگیرد و با اقتدار عمل کند، بلکه در فشار ملاحظات و تأمین هوس های عمده ی معدودی، از تدبیر صحیح عموم مردم در می ماند. لذا امام که حکومت را امری الهی می دانند، فرموده اند: «لا یقیم امرالله الا من لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع.»؛ (13) «امر خدا را برپا نمی کند مگر کسی که اهل مصالحه و دورویی و سازش با دشمنان نباشد و از طمع ها پیروی نکند.»
در زمان پیامبر، معیارهای روشنی وجود داشت و سابقین حق تقدم داشتند و با سبقت شان به اسلام در زمانی که مسلمانان وضع بسیار سختی داشتند اخلاص و شجاعت و اراده ی قوی و قدرت تشخیص حق و باطل خود را به خوبی اثبات کرده بودند. از این رو، گزینش افراد شایسته با ویژگی سبقت در اسلام ثبوتاً و اثباتاً حل شده بود. اما در زمان امام علی (ع) اوضاع تغییر کرده بود؛ بخشی از سابقین، مانند طلحه و زبیر، صلاحیت خود را از دست داده بودند، و ارزش های زمام داری به جهت تغییر ارزش ها بعد از رحلت پیامبر(ص) وضع روشنی نداشت و گروهی با معیارهای عرب و عجم مدعی شایستگی ولایت و حکومت بودند. در این شرایط، تاکید بر شایسته سالاری صورت خاصی پیدا می کند که در توسعه ی ارزش های اخلاقی نقش کلیدی را نمایان می سازد.

4ـ اهتمام به تربیت معنوی مسوولان نظام

پس از انتخاب زمامداران و کارگزاران، نخستین گام برای تحقق شایسته سالاری، اهتمام مسوولان و زمامداران به خودسازی و رویکرد به معنویت است. اصل مهم تربیتی در سیره ی علوی عبارت است از: اول، خودسازی و سپس دیگر پروری.
امام (ع) خود، پیش و بیش از همه، بر این امر اهتمام داشت و به مردمی که از فرمان او سرپیچی می کردند، فرمود: «تنها چیزی که می تواند شما را اصلاح کند، شمشیر است. اما من برای اصلاح شما خود را به فساد مبتلا نخواهم کرد. (14)
بر پایه ی این نقل، پر واضح است که امام اصلاح خود را به عنوان زمامدار و حاکم مقدم و اولی بر اصلاح مردم دانسته و اصلاح مردم را بر حفظ خود در ارزشهای اخلاقی مقدم نمی شمارد.
توجه به خودسازی در فرمان های حکومتی امام به زمامدارانش نیز به روشنی و صراحت پیداست. در نامه به «شریح بن هانی» می نویسند:
«فکن لنفسک مانعاً رادعاً و لنزوعک عند الحقیقه واقعاً قامعاً. (15) «نگهبان و بازدارنده ی نفس خویش از هوای نفسانی باش و به هنگام خشم و برانگیختگی، شکننده ی نفس و براندازنده ی آن باش. امام(ع) راهکار مبارزه با نفس و غلبه بر آن را در عهدنامه ی مالک اشتر این گونه بیان می فرماید:
«هرگز نخواهی توانست زمامدار نفس خود باشی، مگر این که قیامت و بازگشت به سوی پروردگارت را بسیار یاد کنی. (16)
در منطق علوی، اگر حاکمان به خودسازی و تربیت و تهذیب نفس نپردازند، نمی توانند به توسعه ی اخلاق بپردازند و حکومت و جامعه را به سوی حیات طیّبه رهبری کنند:
«کسی که خود را پیشوا و متولی امور مردم قرار می دهد، باید ابتدا به تعلیم خود بپردازد، پیش از آنکه دیگران را آموزش دهد؛ و کسی که آموزش دهنده و تربیت کننده ی خویش است، بیش از کسی که به تعلیم و تربیت دیگران سرگرم شده، سزاوار بزرگ داشتن و احترام است.» (17)
تربیت مسؤولان در دوران پیامبر(ص) چندان موضوعیت نداشت. معمولاً کسانی که قرآن را به خوبی فرا می گرفتند و احکام را می آموختند، می توانستند به عنوان والی منصوب شوند؛ زیرا با شور انقلابی و حرارت یک تحول درونی و روی آوری به دین جدید، صلاحیت های اولیه ی اخلاقی در آنان شکل گرفته و انگیزه های قوی معنوی کاملاً در وجودشان برانگیخته بود و روند تدریجی نزول آیات و تتمیم شریعت نیز کار تربیتی پیامبر در قبال والیانش را با صورت بندی خاصی تأمین می کرد. اما در زمان امام علی(ع) بود که باید به صورتی متفاوت این برنامه طراحی و اجرا می شد و حضرت با تغییر نگرش، انگیزه سازی، ارایه ی الگو و اعطای بینش، برنامه ی تربیتی مسؤولان حکومتی را دنبال می کردند.

5ـ نظارت بر رفتار کارگزاران و برخورد قاطع با خاطیان دولتی

در حکومتی که بر شالوده ی اسلام و اهداف تربیتی آن شکل گرفته، افزون بر اهتمام مسؤولان به خودسازی و اخلاق، مراقبت از مسؤولان و متولیان امور باید درصدر برنامه های آسیب شناسانه ی حکومتی قرار گیرد. این موضوع نیز با وضعیت روحی و روانی افرادی که به زمامداری برگزیده می شدند، در آغاز اسلام و نیز محدوده و ثغور مرزهای دولت اسلامی، چندان فرصت بروز در سیره ی نبوی نداشته است و در دوران امام علی(ع) شاهد اجرای آن هستیم.
امام (ع) با دقت، هوشمندی و حساسیت شگفت انگیزی، سیستم اطلاعاتی گسترده ای را فعال کرده بود که اگر در مناطق دوردست هم تخلفی انجام می شد، ایشان مطلع گشته به سرعت اقدام می فرمود. نمونه ای از این موضوع، برخورد با «ابن هرمه»، مأمور بازار اهواز است. او موظف بود که بر بازار نظارت کرده و متخلفان اقتصادی را به حکومت معرفی کند. اما پس از مدتی امام (ع) مطلع شد که او باج گرفته و در مأموریت خود خیانت کرده است. پس امام فوری به «رفاعه بن شداد» حاکم اهواز نامه ای به این شرح نوشتند:
وقتی که نامه ام به دستت رسید، فوراً ابن هرمه را از مسؤولیت بازار عزل می کنی. به خاطر حقوق مردم او را زندانی کن و همه را از این کار با خبر نما تا اگر شکایتی دارند بگویند. این حکم را به همه ی کارمندان زیر دستت گزارش کن تا نظر مرا بدانند. در این کار نسبت به ابن هرمه نباید غفلت و کوتاهی شود و الا نزد خدا هلاک خواهی شد و من به بدترین وجه تو را از کار برکنار می کنم و تو را به خدا پناه می دهم از این که در این کار کوتاهی کنی.
«ای رفاعه! روزهای جمعه او را از زندان خارج کن و سی و پنج تازیانه بر او بزن و او را در بازار بگردان. پس اگر کسی از او شکایتی با شاهد آورد، او و شاهدش را قسم بده، آن وقت حق او را از مال ابن هرمه بپرداز. سپس دست بسته و با خواری او را به زندان برگردان و بر پایش زنجیر بزن، فقط هنگام نماز زنجیر را از پایش درآور… و به کسی اجازه نده بر او داخل شود تا راه مخاصمه و طریق نجات را به او بیاموزد و اگر به تو گزارشی رسید که کسی در زندان چیزی به او یاد داده که مسلمانی از آن ضرر می بیند آن کس را بزن و زندانی کن تا توبه کند و از عمل خود پشیمان شود…» (18)
این همان امامی است که همواره حاکمان و زمامداران را به رحمت و مهربانی با خلق دعوت می کرد، اما در این جا که تضییع حقوق مردم به میان می آید با چنان شدتی برخورد می کند تا فکر تخلف هم به مخیّله ی هیچ یک از کارگزاران خطور نکند و نمونه هایی نظیر آن تکرار نشود.
نظارت امام (ع) بر اعضا و کارکنان حکومتی موارد بسیاری دارد. مورد دیگر، علی بن اصمع است که بر منطقه ای به نام ارجاه گماشته شد و چون خیانت کرد، امام دست او را قطع کرده، از کار برکنار نمود.
و یا عزل قاضیانی نظیر ابوالاسود دوئلی که با مراجعان تندخویی می کرد و شریح قاضی که به اشرافیت روی آورد. و یا ابن ابی سلمه که زمامداری خشن بود و با مردم مهربانی نمی ورزید، یا عثمان بن حنیف که در مهمانی های مجلل رفت و آمد می کرد و مورد عتاب تند امام قرار گرفت و موارد دیگر. (19)
برنامه ی نظارتی امام سه نوع بود:
یکم، نظارت آشکار؛ به این نحو که یا از زمامداران می خواست گزارش کار خود را ارایه دهند و یا این که مأمورانی را برای سرکشی و حسابرسی از کار والیان می فرستاد. مثلاً به مالک بن کعب ارحبی فرمان داد تا با افراد تحت امرش منطقه ی وسیعی را بازرسی کنند و در فرمان او چنین نگاشت: «با گروهی از همکارانت به سوی منطقه ی کوره السواد حرکت کن و عملکرد کارگزاران را از دجله و غریب پرسش کن و حساب و کتاب آنها را به طور دقیق به انجام رسان…» (20)
دوم، نظارت پنهانی؛ که نمونه هایی از آن را پیش از این دیدیم. امام به مأموران خود نیز دستور می داد که جاسوسانی قرار دهند تا از امور تحت تدبیر خود به درستی مطلع شوند؛ چنان که به مالک فرمود: «از میان راستگویان و وفاداران، جاسوسانی بر آنها برگزین که این کار موجب می شود در امور پنهان نیز متعهد باشند.» (21)
سوم، نظارت بر اساس اطلاعات مردمی؛ امام (ع) کارگزاران را به ارتباط با مردم و کسب اطلاع از ایشان توصیه می کردند و رضایت مردم از حاکم را ملاک مهمی برای احراز صلاحیت زمامداران می دانستند؛ چنان که در فرمان مالک اشتر آمده: «مبادا که دور از چشم مردم، دیری در سراپرده بمانی که غیبت مسوولان از میان مردم بخشی از تنگ خویی و موجب کم اطلاعی از امور است.» (22)

6ـ بسط عدالت اجماعی، محوری ترین برنامه ی حکومت علوی

در زمان پیامبر(ص) عمده ی مسلمانان ثروت فراوانی نداشتند و در وضعیتی همانند هم زندگی می کردند. در آن زمان، نهایت امر این بود که با اخلاق اخوّت و برادری، مهاجران بی خانمان مکه سر سفره ی انصار بنشینند و با هم باشند. اما در زمان امام علی(ع) که با فتوحات گسترده ثروت به سرزمین های اسلامی سرازیر شده بود، فاصله ی فقیر و غنی و عرب و عجم معنا پیدا کرده بود و عدالت اجتماعی ارزشی بود که باید احیا می شد.
یکی از مهمترین عوامل شیوع رذایل اخلاقی، فقدان عدالت اجتماعی است؛ یعنی این که افراد در جایگاه شایسته ی خود قرار نگیرند و نقش ها و تکالیف اجتماعی متناسب و هماهنگ نباشد و همه در برابر قانون برابر نباشند و ثروت به طور مناسب توزیع نشود.
امام (ع) در نامه های گوناگونی که به زمامداران می فرستاد، به نکات دقیقی در این باره اشاره می فرمود. مثلاً در چند مورد نوشته اند: «در نیم نگاه و نگاه مستقیم با همگان برابر رفتار کن، تا بزرگان در تو طمع ستم نبندند و ناتوانان از عدالتت ناامید نگردند». (23)
البته عدالت، همواره مصداق خود را در برابری نمی یابد، بلکه برخورداری به قدر شایستگی حقیقت عدالت است. در جایی که برتری و امتیازی وجود ندارد، باید برخورد برابر صورت گیرد. و در جایی که برتری و ترجیحی در کار است، برخورد برابر، تباه کننده ی حق است.
امیر مؤمنان (ع) در این باره به مالک اشتر توصیه فرمود: «مبادا نیکوکار و بدکار در نظرت برابر آید، که رغبت نیکوکار را در نیکی و خیر کم کرده، بدکار را به زشتی وا می دارد و درباره ی هر کدام به آن چه عمل می کند، ملتزم باش.» (24) یعنی با شخص نادرست و بدکار برخورد مناسب با شخصیت و عملش داشته باش و با فرد صالح و نیکوکار چنان که سزاوار اوست معاشرت کن.
امام (ع) در همان نامه می فرماید: «مقدار رنج هر یک را در نظر بگیر و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار و به اندازه ی رنجی که دیده و زحمتی که کشیده در پاداش او کوتاهی مکن. و مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنج اندکش را بزرگ شماری و فرودستی کسی سبب شود که تلاش سترگ وی را به حساب نیاوری. (25)
از برجسته ترین آثار الزام حکومت به عدالت اجتماعی این است که مردم به حق احترام گذاشته و آن را در میان خود مراعات می کنند و جامعه اصلاح می شود: «پس هنگامی که مردم حق حاکم و حاکم حق مردم را ادا کنند، حق عزیز می شود و راه های دین آشکار می گردد و … دوران اصلاح فرا می رسد.» (26)

7ـ نگاه تربیتی به رفاه و امنیت مالی

تنگناهای اقتصادی، فقر و محرومیت، عزت و کرامت انسان را مورد تهدید قرار می دهد. برای شخصیت ذلیل و لئیم، پذیرش ارزش های اخلاقی و آراستگی به فضایل بسیار دشوار است. بنابراین، فقر و محرومیت آفت اخلاق است؛ زیرا شالوده ی ارزش های اخلاقی در شخصیت را، که همانا کرامت نفس است، (27) از بین می برد. البته انسان های بلند همتی هستند که در سخت ترین شرایط، گردی بر دامن کرامت شان نمی نشیند، ولی عموم مردم و معمول جامعه چنین قوت قلبی ندارند و در تنگناها دچار تزلزل شخصیت می شوند، ولی حتی برای افرادی که همت بلند و اراده ی شکست ناپذیر دارند، فقر، منفور و ناخواستنی است.
حضرت علی(ع) عرضه می دارد:
«خدایا! به توانگری آبرویم را نگه دار و به تنگ دستی حرمتم را ضایع مگذار تا از بندگان روزی خوارت روزی خواهم و از آفریدگان بدکردارت مهربانی جویم و به ستودن کسی مبتلا شوم که به من عطایی ارزانی داشته و به نکوهیدن آن کسی فریفته گردم که بخشش خود را از من باز داشته.» (28)
توجه به این اصل راهبردی در سیره ی علوی به آن سبب است که در زمان پیامبر(ص) بیشتر مسلمانان در فقر بودند و فرهنگ عمومی همه با سادگی و صبر و تحمل سختی ها نهادینه شده بود. گذشته از این، شور و انقلاب درونی که در اثر روگردانی از ارزش های جاهلی و روی آوردی به اسلام ایجاد شده بود، سختی تنگدستی را سهل می کرد. اما در زمان امام علی(ع) عده ای به ثروت های گزاف رسیده بودند، خلافت معاویه و عثمان به نوعی پادشاهی تبدیل شده بود و چون در درون جامعه و حکومت اسلامی نوعی نگاه مقایسه ای امکان بروز یافته بود و عده ای از مسلمین خود را در کنار گروه دیگری از مسلمین می دیدند که غرق ناز و نعمت اند، احساس فقر و محرومیت تشدید شده بود. در این شرایط، فقر به طور آزار دهنده ای خود را نشان می داد و شخصیت افراد را در هم می شکست.
مرگ انسان به دو گونه است؛ چنان که هستی او دو بعد مادی و معنوی یا جسمانی و روحانی دارد. امیرالمومنین (ع) فرموده اند: «فقر بزرگترین مرگ است.» (29) یعنی فقر موجب مرگ روحانی و معنوی است. لذا امام به محمد حنفیه فرمود: «فقر دین را ناقص کرده و عقل را حیران می کند. (30)
بنابراین، برای گسترش فضایل در جامعه ناگزیر باید زیرساخت های اقتصادی اخلاق گستر را فراهم کرد، موانع اقتصادی را برطرف نمود و این امر تنها با برقراری عدالت اقتصادی در جامعه تأمین می گردد؛ امری که همواره مورد توجه امام علی(ع) بوده، در سیره ی حکومتی ایشان بسیار درخشان و چشمگیر است.
امام، در منشور حکومت اسلامی که در نامه ای به مالک تدوین نموده اند، او را به مراقبت و مراعات حال فقیران توصیه فرموده، تاکید می کنند:
«سهمی دایمی از بیت المال برای آنها اختصاص بده و از محصولات مزارع دولتی نیز برایشان قسمتی تعیین کن محرومین را در مناطق مرکزی حکومت و نقاط دوردست به طور برابر مورد توجه قرار بده و برای رسیدگی به امور آنها افراد بسیار امین و مورد اطمینان را به کار گمار و همواره خود را در برابر آنها شرمنده بدان که شاید در حقشان کوتاهی کرده باشی.» (31)
ایشان در مورد تجار توصیه می فرماید: «مراقب آنها باش که در میانشان بسیار افراد بخیل و مال اندوز است که در فکر احتکار و گرانفروشی بوده و حاجات مردم را در نظر نمی گیرند. (32)
و در باره ی مالیات می فرمایند: «همه ی مردم مصرف کننده ی خراج اند و بهبود وضع مالیات در گرو آبادانی است و آن که خراج خواهد و در آبادانی نکوشد، شهرها را ویران گرداند. (33) بنابراین، رونق اقتصادی و قدرت اقتصادی مردم به منظور رفع نیازمندی های زندگی و برطرف نمودن فقر یکی از پایه های اساسی توسعه ی اخلاق و اصل مهم اخلاق گستری در سیره ی علوی است.

8ـ عزت طلبی و افزایش توان نظامی

در زمان پیامبر، موضوع جنگ خیلی ساده تر از زمان امام علی(ع) بود. در عهد نبوی، جنگ ها عمدتاً درون جامعه ی عرب و با نفرات کم و در فاصله ی نزدیک اتفاق می افتاد و روابط بین المللی در سالهای آخر عمر پیامبر(ص) تا حدودی معنا پیدا کرد. اما در عهد امام علی(ع) مرزهای گسترده ی سرزمین اسلامی از سوی قدرت های خارج از جهان عرب تهدید می شد و بازدارندگی دفاعی و نظامی معنایی بسیار وسیع پیدا کرده بود.
امام علی(ع)، در آغاز عهدنامه ی مالک اشتر، چهار وظیفه یا کارکرد اصلی برای حکومت اسلامی بر می شمرد. این چهار مورد عبارتند از: جمع آوری مالیات، جنگ با دشمنان، اصلاح و تربیت مردم و آبادانی سرزمین. (34)
اگر بپذیریم که تربیت در کلام معصومین مفهوم دارد، آنگاه شرح و تفسیر کلام امام این است که جمع آوری مالیات و تقویت بنیه ی اقتصادی حکومت که به عدالت اقتصادی کمک می کند، در سایر موارد، یعنی توان جنگی و قدرت بازدارندگی و اصلاح مردم و آبادانی مملکت مؤثر است، و نیز قدرت بازدارندگی امنیتی و نظامی در توسعه ی اخلاق و اصلاح مردم و آبادانی سرزمین تأثیر و بلکه نقش زیربنایی دارد. هم چنین اصلاح مردم و توسعه ی اخلاق، در آبادانی و توسعه ی مادی کشور مفید و تأثیرگذار است. در میان این موارد، به صورت فشرده، به نقش و تأثیر قدرت بازدارندگی در توسعه ی اخلاق و اصلاح جامعه اشاره می کنیم.
ارزش های اخلاقی بر پایه ی کرامت انسان استوار است و اگر جامعه ای در برابر دشمن قدرت مقاومت نداشته باشد و پذیرای شکست و ذلت شود، آراستگی به اخلاق برای او دشوار خواهد شد. عکس نقیض حدیث شریف «الکریم یأبی العار» (35) این است که انسان لئیم و ذلیل، پذیرای عار و ننگ است. چنین فردی، ظرفیت کسب معالی و مکارم اخلاق را از دست می دهد و به راحتی به امور پست و ضد اخلاقی تن می دهد. جامعه ی کریم و حکومت با کرامت نیز ننگ ذلت را نمی پذیرد. چنین دولتی ـ ملتی می تواند ارزش های اخلاقی را پاس دارد و در مسیر تحصیل آن ها حرکت کند.
بدین جهت قرآن کریم دستور می دهد که «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم». یعنی: «تا می توانید در برابر دشمنان نیرو آماده کنید تا دشمنان شما و دشمنان خدا از آن هراسان شوند.» (36) هراس دشمن نوعی آرامش و امنیت داخلی ایجاد می کند که با تکیه بر آن می توان در کسب فضایل اخلاقی کوشید. در غیر این صورت، دل های مضطرب و فکرهای پریشان نخواهند توانست و نمی توانند به ارزش های اخلاقی بیندیشند و آنها را در خود ایجاد کنند و نگه دارند.

9ـ اخلاق قضا

با توجه به تفاوت شرایط اجتماعی مسلمانان در دوران نبوی و علوی و وضعیت عدالت در ابعاد اقتصادی و اجتماعی، نقش عدالت قضایی در استراتژی اخلاق گسترانه ی امام علی(ع) به خوبی روشن می شود، که به راستی یکی از مهمترین شاخصه های اخلاق حکمرانی است و تأثیر زیادی بر توسعه ی اخلاق در جامعه دارد. علی (ع) با حساسیت و دقت بسیار زیادی به این بخش از اخلاق حکمرانی توجه و اهتمام داشته اند. شاید علت این حساسیت، تبعیض ها و مفاسدی بوده است که پیش از ایشان به دلیل انحراف قٌضات، جامعه ی اسلامی را از مسیر سیره ی نبوی منحرف کرده بود.
امام یکی از مهمترین موارد انحرافات اخلاقی قاضی را طمع می شمارد و می فرماید:
«آفه القضاء الطمع»، (37)
«زیاده خواهی آفت قضاوت است.»
هم چنین زشت ترین و پست ترین نوع ظلم را از سوی کسی می دانند که بر مسند عدالت گستری نشسته باشد. (38) هم از این رو، به شُریح توصیه می فرماید: «میان مسلمین در رو کردن به ایشان و همنشینی و هم سخن شدن با آنان برابری را مراعات کن تا آن کس که به تو نزدیک است طمع نورزد و آن که با تو دشمن است از عدالت تو ناامید نگردد.» (39)
و در نهایت، این که قاضی باید تا حد امکان کسی باشد که از فضایل اخلاقی هر چه بیشتر برخوردار باشد. با توجه به این اصل، برای مالک اشتر نوشتند:
«اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک.» (40)
«برترین اهل مملکت را برای داوری میان مردم برگزین.»

10ـ تکامل اخلاق زمامداری

رهبری جامعه باید به مثابه یک فرد مسلمان مومن همه ی فضایل را دارا باشد، اما در این میان، برخی از ویژگی های اخلاقی برای حاکم از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برخی از ویژگی های مورد تاکید امام (ع) در این کلمات قصار بازتاب یافته است:
عدل:
«زین الملک العدل». (41)
«خیر الملوک من امات الجور و احیا العدل.» (42)
عمران و آبادانی:
«فضیله السلطان عماره البلدان». (43)
آبادگری با دادگری رابطه ی تنگاتنگی دارد و ترک آن معلول جور و ستم است.
«آفه العمران جور السلطان.» (44)
منش نیکو:
«آفه الملوک سوء السیره.» (45)
عفت و خودداری:
«افضل الملوک اعفهم نفساً.» (46)
مردم دوستی: امام (ع)، به مالک می نویسد:
مهربانی و رحمت و لطف مردم را به دل خود راه بده و مانند جانوری شکاری نباش که خوردنشان را غنیمت انگاری؛ چرا که مردم دو گروه اند: یا برادر دینی و یا همانند تواند در آفرینش. گره کینه ی مردم را از دل بگشا… و بدان که هیچ چیز در والی گمان خوب نسبت به مردم ایجاد نمی کند، مگر نیکی کردن به آنان و سبک کردن بارشان … و حسن ظن به مردم رنج دراز را از تو بر می گیرد. (47)
تواضع و پرهیزکاری:
«بپرهیز که در بزرگی فروختن خدا را هم به نبرد خوانی و در کبریا و عظمت، خود را همانند او دانی که خدا هر سرکش را خوار می سازد و هر خودبینی را بی مقدار… و بپرهیز از خودپسندی و اعتماد به خودپسندی و دوست داشتن ستایش که این ها همه از بهترین فرصت های شیطانی است تا بتازد و اعمال نیکوکاران را نابود سازد. (48)

جمع بندی و نتیجه گیری

به نظر می رسد شرایط کنونی جامعه ی ما بیشتر به شرایط دوران حکومت امام علی(ع) شباهت دارد. بر این اساس، برای توسعه ی اخلاق در جامعه ی ایران و جمهوری اسلامی لازم است با درک عمیق مبانی توسعه ی اخلاق در سیره ی نبوی و تأکید بیشتر بر راهبردهای علوی برای توسعه ی اخلاق، سیاست گذاری و برنامه ریزی کنیم و به سوی طراحی مدلی کارآمد برای توسعه ی اخلاق قدم برداریم.
با توجه به این که حکومت ایران یک حکومت اسلامی است، لازم است که همواره به آرمان های بلند اسلام نظر داشته و برای تحقق آنها بیندیشیم. به یقین، بهترین راه تحقق آن آرمان ها سیره ی معصومان است که باید به طور اجتهادی و با ملاحظه ی مسایل زمان و مکان باز تولید شود و در قالب مدل های نوین و کارآمد به اجرا درآید. امروز نیز توسعه ی اخلاق به عنوان آرمان بلند اسلام باید در صدر اهداف نظام قرار گیرد و برنامه های اقتصادی و سیاسی در راستای آن طراحی و تفسیر شود. در این بین سیره ی امام علی می تواند محورهای کارآمدی را پیش روی نهد.

پی نوشت ها :

* دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی قم، رئیس مرکز مطالعات و پژوهش های اسلامی دانشگاه صنعتی شریف 1- نهج البلاغه، خطبه ی 123.
2- سیدجعفر شهیدی، زندگانی امام علی(ع)، ص 108.
3- نهج البلاغه، تصحیح: صبحی صالح، خطبه ی 92.
4- همان، خطبه ی 299.
5- همان، خطبه ی 3.
6- همان.
7- همان.
8- همان، نامه ی 62.
9- همان، خطبه ی 131.
10- همان، خطبه ی 33.
11- همان، خطبه ی 131.
12- همان، خطبه ی 216.
13- همان، حکمت 110.
14- «و لقد علمت ان الذی یصلحکم هو السیف و ما کنت متحریاً صلاحکم بفساد نفسی» (محمدبن محمدبن نعمان، معروف به شیخ مفید، الارشاد)، تصحیح: رسولی محلاتی، سید هاشم، صص 277 و 268.
15- نهج البلاغه، نامه ی 56.
16- همان، نامه ی 53.
17- همان، حکمت 73.
18- قاضی نعمان بن محمدمغربی، دعائم الاسلام، ج 2، صص 532 و 533، نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، ج 3، ص 207.
19- برای آشنایی بیشتر نک: دشتی، محمد، امام علی (ع) و امور اطلاعاتی.
20- تاریخ یعقوبی، ج 2، صص 204 و 205، محمودی، نهج السعاده، ج 5، ص 25.
21- نهج البلاغه، نامه ی 53.
22- همان.
23- همان، نامه های 27 و 46.
24- همان، نامه ی 53.
25- همان.
26- بحارالانوار، ج 17، ص 93 و ج 41، ص 360.
27- مطهری، مرتضی، فلسفه ی اخلاق.
28- نهج البلاغه، خطبه ی 225.
29- همان، کلمات قصار، ح 16.
30- همان، کلمات قصار، ح 319.
31- همان.
32- همان، نامه ی 53.
33- همان.
34- همان، نامه ی 53.
35- ری شهری، محمدی میزان الحکمه، حدیث 17243.
36- انفال/ 60.
37- خوانساری، آقاجمال، شرح غررالحکم، ج 3، ص 924.
38- «افضح الشیء ظلم القضاه.» (همان، ج2، ص 924).
39- وسایل الشیعه، ج 18، ص 155.
40- نهج البلاغه، نامه ی 53.
41- شرح غررالحکم، ج 4، ص 1061.
42- همان، ج 3، ص 1062.
43- همان، 4، ص 1062.
44- همان، 3، ص 498.
45- همان، 3، ص 1062.
46- همان، 1، ص 1061.
47- همان.
48- همان.

منابع:
1ـ محمدبن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید، الارشاد، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه. بی تا.
2ـ احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، قم: دارالحدیث، 1998م.
3ـ شیخ ابومحمد حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، قم: انتشارات آل علی، 1385، چاپ پنجم.
4ـ زریاب، عباس، سیره ی رسول الله از آغاز تا هجرت، تهران، انتشارات سروش، 1376.
5ـ جعفریان، رسول، سیره ی رسول خدا، چاپ اول، 1380، انتشارات دلیل ما.
6ـ جمعی از نویسندگان، اخلاق کاربردی، قم، 1386، نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
7ـ مظاهری سیف، حمیدرضا، تحقق جامعه مدنی. تهران: انتشارات موفق 1379.
8ـ اندوروینست، ایدئولوژی های مدرن سیاسی، ترجمه مرتضی ثابت فر، انتشارات ققنوس، 1378.
9ـ تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر.
10ـ قاضی نعمان بن محمد مغربی، دعائم الاسلام. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، 2 جلد، دارالمعارف مصر، 1385 هجری قمری.
11ـ دشتی، محمد، امام علی و امور اطلاعاتی. قم: مؤسسه ی فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، 1379.
12ـ خوانساری، آقا جمال، شرح غررالحکم.
13ـ مطهری، مرتضی، فلسفه ی اخلاق. مجموعه آثار ج 22، انتشارات صدرا، 1383، ص 396.
14ـ شیهدی، سیدجعفر، زندگانی امام علی.
15ـ شیخ صدوق، معانی الأخبار، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هجری شمسی.
16ـ محدث نوری، مستدرک الوسائل، 18 جلد، موسسه ی آل البیت، قم، 1408هجری قمری.
17ـ علی الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی. کنزالعمال. بیروت: موسسه ی الرساله 1993.
18ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، 110 جلد، موسسه ی الوفاء بیروت ـ لبنان، 1404 هجری قمری.
19ـ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم انتشارات دارالحدیث.
20ـ محمودی، نهج السعاده.
21ـ عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، 29 جلد، موسسه ی آل البیت قم، 1409هجری قمری.
22ـ نهج البلاغه، موسسه ی فرهنگی انتشاراتی قم، 1379.
23. Daniel Warner, citizenship, Encyclopedia of Applied Ethics, Vol. 1, pp. 493 – 500.
فصلنامه اخلاق 13-14

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید