حوزه‌های معنایی واژه‌ی دین به معنای قضاوت و داوری

حوزه‌های معنایی واژه‌ی دین به معنای قضاوت و داوری

نویسنده: محمدمهدی تقدسی

در ‌این نوشته درصدد تحلیل معنایی واژه‌ی دین به معنای داوری و نیز تحلیل معنایی واژه‌ی دین به معنای بینابینی در بافت زبانی قرآن کریم هستیم. از ‌این رو، واژه‌ی دین را با توجه به مفاهیم همنشین دسته بندی کرده و با رویکرد تحلیل مؤلفه‌ای، در پی یافتن مؤلفه‌ها، شروط لازم یا به تعبیری نشان‌هایی برای ‌این مفهوم بوده‌ایم.

1. تحلیل معنایی واژه‌ی دین

1-1. مطالعه‌ی در زمانی واژه‌ی دین
واژه دین به معنای قضاوت و داوری در بیست آیه و سیزه سوره از آیات و سور قرآنی به کار رفته است، نکته قابل توجه آن است که همه ‌این آیات در سور مکی به کار رفته‌اند. که‌این سوره‌ها عبارتند از: حمد، حجر، شعراء، صافات، ذاریات، ص، واقعه، معارج، مدثر، انفطار، مطففین، تین، ماعون. به عبارت دیگر هیچ یک از کاربردهای واژه دین به معنی قضاوت و داوری در سور مدنی نازل نشده‌اند و همگی در سور مکی به کار رفته‌اند، البته این مسأله بدین معنا نیست که همه کاربردهای واژه‌ی دین به معنای کیش و آیین مدنی باشند، زیرا سوری که واژه دین به‌ این معنا در آنها به کار رفته است هم مکی هستند و هم مدنی. شاید بتوان از ‌این مسأله ‌این نکته را برداشت کرد که: گویا همزمان با هجرت مسلمانان از مکه به مدینه و رشد و تکامل دین اسلام، خود واژه دین در مکه هم به معنای کیش و آیین و هم به معنای قضاوت و داوری به کار می‌رفته است، ولی پس از هجرت به مدینه و تشکیل دولت اسلامی و تکامل دین اسلام، واژه دین نیز پس از آن تنها در یک معنا به کار رفته است و گویا نوعی جعل اصطلاح رخ داده است، چه آنکه ‌این واژه در مدینه تنها و تنها به کار رفته است حتی یک مورد از کاربرد واژه دین به معنای قضاوت و داوری را در مدینه مشاهده نمی‌‌کنیم.

1-2. مطالعه‌ی همزمانی واژه‌ی دین

1-2-1. مفاهیم همنشین واژه‌ی دین

اول. تصدیق و تکذیب دین
با بررسی آیاتی که در آنها واژه دین به معنای قضاوت و داوری به کار رفته است، مشاهده می‌کنیم که در بسیاری از ‌این آیات، مسأله تصدیق دین از سوی مؤمنان و تکذیب آن از سوی مشرکان و کفار نیز همنشین‌ این واژه شده است. گرچه تصدیق مؤمنان تنها در یک آیه به کار رفته است، ولی از تکذیب کفار و مشرکان در پنج آیه سخن به میان آمده است. در سه آیه نیز تصدیق و تکذیب به عبارت «یَوْمِ الدِّینِ» تعلق گرفته است، که‌این سه آیه عبارتند از: «وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» (1) (و کسانی که روز جزا را باور دارند.)، «وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ» (2) (و روز جزا را دروغ می‌شمردیم)، «الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» (3) (آنان که روز جزا را دروغ می‌پندارند.) و در سه آیه‌ی دیگر تکذیب تنها به واژه «دین» و نه عبارت «یَوْمِ الدِّینِ» تعلق گرفته است،‌ این آیات نیز عبارتند از: «کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ» (4) (با‌ این همه، شما منکر [روز] جزایید.) «فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ» (5) (پس چه چیز، تو را بعد [از‌ این] به تکذیب جزا وامی دارد؟)، «أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ» (6) (آیا کسی را که [روزِ] جزا را دروغ می‌خواند، دیدی؟)
که در ‌این سه آیه نیز اکثر مفسران و مترجمان قرآن، واژه دین را به همان معنای «یَوْمِ الدِّینِ» تفسیر کرده‌اند. در دو آیه نیز (53 صافات و 86 واقعه) در حالی روز قیامت از سوی مشرکان مورد انکار قرار گرفته و بعید دانسته شده است که از ریشه «دین» در ‌این آیات، بهره گرفته شده است.
«أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ» (7)
(وقتی که مردیم و خاک و استخوان شدیم، کیفرمان می‌دهند؟)
لغویون واژه‌ی «مدینون» را‌ این گونه معنا کرده‌اند؟
«لَمَدینُونَ: لمجزیون، من الدین و هو الجزاء. أو لمسوسون مربوبون. یقال: دانه ساسه.» (8)
«أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ لمجزیّون. من الدین بمعنی الجزاء. یقال: کما تدین تدان. أو لمسوسون مربوبون من: دانه أی: ساسه. و فی الحدیث: «الکیّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت». (9)
«أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ (صافات، 53): لمجزیون. من الدّین بمعنی: الجزاء. و فی جوامع الجامع: «إنّا لمدینون» أی: لمجزیون. من الدّین الّذی هو الجزاء. أو: لمسوسون مربوبون. من دانه: إذا ساسه. و فی الحدیث: الکیس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت.» (10)
«أ إِنَّا لَمَدینُونَ لمجزیون من دان یدین إذا جزی. و قیل: لمسوسون مقهورون من دانه إذا ساسه و منه الحدیث «الکیس من دان نفسه». (11)
در تفسیر نمونه نیز در‌ این باره آمده است که بندگان مخلص پروردگار که طبق آیات گذشته غرق انواع نعمت‌های معنوی و مادی بهشتند… و بر تخت‌های بهشتی تکیه داده و با دوستان با صفا به راز و نیاز مشغول‌اند، ناگهان بعضی از آنها به فکر گذشته خود و دوستان دنیا می‌افتد، همان دوستانی که راه خود را جدا کردند و جای آنها در جمع بهشتیان خالی است، می‌خواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید. آری در حالی که آنها غرق گفتگو هستند و از هر دری سخنی می‌گویند و بعضی رو به بعضی دیگر کرده سؤال می‌کنند و جواب می‌شنوند. ناگهان یکی از آنها خاطراتی در نظرش مجسم می‌شود و رو به سوی دیگران کرده و می‌گوید: من دوست و همنشینی در دنیا داشتم. مع الاسف او به انحراف کشیده شده و در خط منکران رستاخیز قرار گرفت، او پیوسته به من می‌گفت: آیا به راستی تو این سخن را باور کرده‌ای و تصدیق می‌کنی؟! (یَقُولُ أَئِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ). «که وقتی ما مردیم و خاک و استخوان شدیم (بار دیگر) زنده می‌شویم و به پای حساب و کتاب می‌آئیم و در برابر اعمالمان مجازات و کیفر خواهیم شد» من که‌ این سخنان را باور ندارم! (أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ). (12)
«فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ». (13)
(چنانچه روز جزا را باور ندارید.)
بیضاوی درباره‌ی معنای واژه‌ی «مدینین» که در‌ این آیه آمده و مشتق از ریشه «دین» است، ‌این گونه می‌نویسد:
«فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ أی مجزیین یو القیامه أو مملوکین مقهورین من دانه إذا أذله و استعبده و أصل الترکیب للذل و الانقیاد.» (14)
در تفسیر هدایت نیز ذیل این آیه و درباره ی واژه‌ی مدینین ‌این گونه آمده است که پس اگر چنان می‌پندارید که جزای عملتان را به شما نمی‌‌دهند و به قولی: اگر چنان می‌کنید که غیرمملوک و آزادید. (15)
طبرسی نیز در ‌این باره می‌نویسد: «فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» یعنی فهلا ترجعونها أی فهلا ترجعون نفس من یعز علیکم إذا بلغت الحلقوم و تردونها إلی موضعها ان کنتم غیر مجزیین بثواب و عقاب و غیر محاسبین و قیل غیر مدینین معناه غیر مملوکین و قیل غیر مبعوثین عن الحسن و المراد ان الأمر إن کان کما تقولون من أنه لا بعث و لا حساب و لا جزاء و لا إله یحاسب و یجازی فهلا رددتم الأرواح و النفوس من حلوقکم إلی أبدانکم إن کنتم صادقین فی قولکم فإذا لم تقدروا علی ذلک فاعلموا أنه من تقدیر مقدر حکیم و تدبیر مدبر علیم. (16)
پاداش و جزاء در دست او است و او است که می‌میراند و زنده می‌کند. «مدینین» جمع «مدین» از ماده «دین» به معنای جزا است و بعضی آن را به معنی «مربوبین» تفسیر کرده‌اند، یعنی اگر شما تحت ربوبیت دیگران قرار ندارید و مالک امر خویش هستید او را بازگردانید، ‌این خود دلیل بر ‌این است که تحت حکومت دیگری قرار دارید.
همین طور وهبه زحیلی در توضیح ‌این آیه نوشته است:
«فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ: أی فهلا إن کنتم غیر محاسبین و لا مجزیین و لا مبعوثین، تمنعون موته و ترجعون الروح التی قد بلغت الحلقوم إلی مقرها الذی کانت فیه، إن کنتم صادقین فی زعمکم أنکم لن تبعثوا و أنکم غیر مربوبین و لا مملوکین للخالق؟ و المعنی المراد: أنه إذا لم یکن لکم خالق و أنتم الخالقون، فلم لا ترجعون الأرواح الی أجسادها حین بلوغها الحلقوم؟! و إن صدقتم ألا بعث، فردوا روح المحتضر إلی جسده، لیرتفع عنه الموت، فینتفی البعث؟ أی إن تحقق الشرطان أو الوصفان منکم: إن کنتم غیر مدینین و إن کنتم صادقین فردوا روح المیت إلیه.» (17)
و همین طور طنطاوی در تفسیر خود:
«فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ أی: فهلا إن کنتم غیر عاجزین عن رد قضائنا فی هذا المحتضر الحبیب إلیکم و غیر مربوبین لنا و خاضعین لسلطاننا. یقال: دان السلطان الرعیه، إذا ساسهم و أخضعهم لنفوذه.» (18)

الف. آثار تکذب و تصدیق
در کنار ذکر مسأله‌ی تکذیب و تصدیق روز جزا از سوی مشرکین و مؤمنین، در برخی از آیات به آثار ‌این تکذیب و تصدیق نیز اشاره شده است، به عنوان مثال در کنار کاربرد سه گانه‌ی واژه دین در سوره‌ی انفطار «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ… کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ… یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ… وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ…» (19) (‌ای انسان، چه چیز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟… با ‌این همه، منکرِ [روز] جزایید… روز جزا در دوزخ درآیند… و تو چه دانی که چیست روز جزا. باز چه دانی که چیست روز جزا؟) بیان شده که غرور و سرکشی انسان در برابر خداوند، با عدم اعتقاد به روز قیامت و تکذیب روز جزا ارتباط متقابل دارند، به عبارت دیگر، یکی از آثار تکذیب روز جزا ‌این است که انسان در برابر خدای خود سرکش و مغرور می‌شود. علامه طباطبایی ذیل‌این آیات به همین نکته اشاره می‌نماید که آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ… رکبک» انسان را مورد عتاب قرار داده، سرزنش می‌کند و منظور از ‌این انسان، افرادی هستند که منکر روز جزایند، چون دنبال آیات فرموده: «کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینَ و معلوم است که تکذیب یوم‌الدین، کفر است، زیرا مستلزم انکار تشریع دین است و ‌این انکار هم مستلزم انکار ربوبیت خدای تعالی است و اگر چنین شخصی را انسان خواند، برای‌ این بود که حجت و یا شبه حجتی باشد برای‌ اینکه بفهماند نعمت‌هایی که در آیات بعد می‌شمارد تمامیش برای تک تک انسانها نیست، بلکه مجموع آن ثابت است برای تمام انسانها. و کلمه کلّا در آیه «کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ» مثل کلمه حاشا ردع و انکار را می‌رساند، در ‌اینجا می‌خواهد مغروریت انسان به کرم خدای تعالی را ردع کند، که انسانهای ناسپاس آن را وسیله و بهانه کفر و معصیت خود کردند، می‌فرماید مغرور نشوید که این غرور سودی به حال شما نخواهد داشت. و آیه «بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ» یعنی نه، بلکه شما جزا را تکذیب می‌کنید، در ‌این جمله از آنچه از آیه مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ استفاده می‌شود اعراض شده، از آن جمله استفاد می‌شود که علت کفر و معصیت آنان مغرور شدن به کرم الهی بوده و گرنه به قیامت و جزا و لو بالقوه اعتراف دارند، چون فطرت سلیم بر آن حکم می‌کند، در این جمله می‌فرماید: نه علت‌ این نیست، بلکه علت واقعی‌ این جرأت و جسارت بر کفران و نافرمانی، بدون کمترین ترسی از جزا،‌ این است که روز جزا را منکرید. در آیه یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ خطاب را متوجه انسان نموده و شش مرتبه ضمیر کاف خطاب مفرد به آن برگردانید، ناگهان در آیه مورد بحث ضمیر را جمع مخاطب کرد، تا بفهماند هر کس که در معصیت و کفر با انسان شریک باشد تنها علت کفر و نافرمانیش نداشتن ‌ایمان به روز جزا است. (20)
قرآن در‌ این آیه به سراغ منشأ غرور و غفلت آنها می‌رود و میفرماید: آن گونه که می‌پندارید نیست بلکه روز جزا را منکرید «کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ» نه مسأله کرم خداوند مایه غرور شما است و نه لطف و نعمتهای او، بلکه ریشه اصلی را در عدم ایمان به روز رستاخیز باید بیابید. آری هنگامی که در حال افراد مغرور و غافل دقت کنیم می‌بینیم مسأله اصلی‌ این است که در اعماق روح بسیاری از آنها شک و تردید یا انکار قیامت نهفته است امور دیگر همگی بهانه است، به همین دلیل اگر پایه‌های ‌ایمان به معاد در دلها تقویت گردد این غرور و غفلت‌ها بر چه خواهد شد. منظور از دین در‌ اینجا جزا و روز جزا است و ‌اینکه بعضی احتمال داده‌اند منظور دین اسلام است بعید به نظر می‌رسد چرا که محور سخن در ‌این آیات معاد است.
یکی دیگر از آیاتی که در کنار ذکر واژه‌ی دین به آثار و پیامدهای تکذیب روز جزا و عدم اعتقاد به قیامت اشاره شده است، در سوره مدثر ذکر شده است: «یَتَسائَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِینَ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قَالُوا… وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ… کَلَّا بَل لَا یَخَافُونَ الْآخِرَهَ» (21) (از یکدیگر می‌پرسند، درباره مجرمان: «چه چیز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟» گویند:… و روز جزا را دروغ می‌شمردیم، تا مرگ ما در رسید.»… امّا نه چنان است! که از آخرت نمی‌ترسند) در‌ این آیات به صراحت و از زبان مجرمین و گنهکاران عنوان شده است که یکی از علل گرفتار شدن آنها به آتش قهر الهی و جهنم، تکذیب روز جزا و عدم اعتقاد به آخرت است. به عبارت دیگر، یکی از آثار تکذیب وجود روز جزا، دچار شدن به آتش سوزان جهنم است.
منظور از یوم‌الدین روز جزا است، در نتیجه چهار خصلتی که در ‌این آیات برشمرد از خصائص مجرمین است، که مجرم یا هر چهار خصلت را دارد و یا بعضی از آنها را و چون پاسخ گوی از ‌این سؤال‌ها مجموع مجرمینند صحیح است که نسبت هر چهار را به همه مجرمین داده، از قول ‌ایشان بفرماید، «ما از نمازگزاران نبودیم و ما اطعام مسکین نمی‌کردیم و ما خالص بودیم، روز جزا را تکذیب می‌کردیم، هرچند که بعضی از فرد فرد آنان مبتلا به همه ‌این اوصاف نبوده، بلکه مبتلا به بعضی از آنها باشد». (22)
آیات ذیل نیز متضمن عباراتی است که در آن به مسأله تصدیق روز قیامت و به همراه آن، به آثار‌ این تصدیق اشاره شده است: «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا… إِلَّا الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَالَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ… وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ أُوْلَئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُّکْرَمُونَ» (23) (به راستی که انسان سخت آزمند [و بی تاب] خلق شده است… غیر از نمازگزاران همان کسانی که بر نمازشان پایداری می‌کنند. و همانان که در اموالشان حقی معلوم است، برای سائل و محروم وکسانی که روز جزا را باور دارند و آنان که از عذاب پروردگارشان بیمناکند. چرا که از عذاب پروردگارشان ‌ایمن نمی‌‌توانند بود. و کسی که دامن خود را حفظ می‌کند‌… و کسانی که امانتها و پیمان خود را مراعات می‌کنند. و آنان که بر شهادت‌های خود ‌ایستاده و کسانی که بر نمازشان مداومت می‌ورزند. آنها هستند که در باغ‌هایی [از بهشت]، گرامی خواهند بود.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره آیه «وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» می‌فرمایند آنچه از سیاق شمردن اعمال صالحه برمی‌آید ‌این است که مراد از تصدیق یوم الدین آن است که مصلین علاوه بر تصدیق قلبی روز جزا عملاً هم آن را تصدیق می‌کنند، به ‌این معنا که سیره زندگیشان سیره کسی است که معتقد است هر عملی که انجام دهد به زودی در مورد آن بازخواست و بر طبق آن جزا داده می‌شود، حال چه‌اینکه عملی خیر باشد و چه شر، اگر خیر باشد جزای خیرش می‌دهند و اگر شر باشد جزای شرش می‌دهند. و تغییر به جمله یصدقون دلالت دارد بر ‌اینکه تصدیقشان استمرار هم دارد، پس دائماً مراقبند در هر عملی که می‌خواهند انجام دهند خدا را فراموش نکنند، اگر او آن عمل را خواسته انجامش دهند و اگر نخواسته ترک کنند. (24)
بنابراین و با توجه به ‌این آیه که تنها آیه‌ای است که در آن عبارت «تصدیق یوم‌الدین » به کار رفته است، آثار تصدیق دین عبارت است از ادای حق مجرمین، حفظ دامن خود، ادای امانت و پیمان، اقامه‌ی شهادت و مداومت بر نماز و در آخرت نیز «أُوْلَئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُّکْرَمُونَ» خواهند بود یعنی بغیر از آنکه به بهشت راه خواهند یافت. در آنجا گرامی و مورد اکرام نیز خواهند بود.

دوم. یوم‌الدین؛ یکی از نام‌های روز قیامت
در چهارده آیه از آیات قرآن واژه یوم به واژه دین- به معنای داوری و جزا- اضافه شده است و به عنوان یکی از نامه‌های روز قیامت به کار رفته است. که در ادامه به ذکر این آیات و سپس به بررسی ویژگی‌های یاد شده در قرآن برای عبارت «یوم‌الدین» و یا همان روز جزا خواهیم پرداخت: «مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (25)، «وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ» (26)، «وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ» (27)، «وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ» (28)، «وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ» (29)، «یَسْأَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ» (30)،‌«هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ» (31)، «وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» (32)، «وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ» (33)، «کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ» (34)، «یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ» (35)، «وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ» (36)، «ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ» (37)، «الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» (38).

الف. ویژگی‌های یوم‌الدین
از بین چهارده سوره‌ای که در آنها به «یوم الدین» اشاره شده است، در سه مورد خصوصیات و ویژگی‌های ‌این روز نیز بیان شده است که در ادامه به بررسی ‌این ویژگی‌ها خواهیم پرداخت.‌ این سه آیه مورد اشاره عبارتند از:
«وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ». (39)
(و می‌گویند: ‌ای وای بر ما! ‌این است روز جزا، ‌این است همان روز داوری که آن را تکذیب می‌کردید.)
«یَسْأَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ یَومَ هُم عَلَی النّارِ یُفتَنونَ» (40)
پرسند: «روز پاداش کی است؟» همان روز که آنان بر آتش، عقوبت {و آزموده} شوند.
«یَصلونَها یَومَ الدّینِ وَ مَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِینَ وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ یَوْمَ ثُمَّ ما ادراکَ ما یومُ الدّینِ یَومَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ». (41)
(روز جزا در آنجا درآیند و توچه دانی که چیست روز جزا، باز چه دانی که چیست روز جزا؟ روزی که کسی برای کسی هیچ اختیاری ندارد و در آن روز، فرمان از آنِ خداست.)
همان گونه که مشاهده می‌شود یوم‌الدین در ‌این آیات همراه با ویژگیها و خصوصیاتی است که‌این خصوصات و ویژگی‌ها عبارتند از: «هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ »، «یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ»، «یَوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» گرچه روز قیامت در قرآن با توصیفات بیشمار دیگری نیز ذکر شده است، ولی ما تنها به دنبال بیان ویژگی‌هایی بودیم که مشخصاً عبارت «یوم‌الدین» در قرآن با آنها توصیف شده است. لذا به بیان همین حد از توصیفات قرآنی برای روز قیامت بسنده می‌کنیم.

ب. ظهور مالکیت خداوند در یوم‌الدین
درباره‌ی معنای «مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ» میبدی در کشف الأسرار و عده الأبرار ‌این گونه می‌نویسد معنی‌ این آیت بر قراءه مالک بر سه وجه است:- یکی آنست که یملک فی یوم‌الدین الاحکام و الجزاء وحده- می‌گوید بروز رستخیز پادشاه اوست، داوری دار و کار برگزار و پاداش دهنده، وجه دیگر آنست که یملک یوم‌الدین بما فیه من القضاء و الحساب. مالک روز رستخیز و هرچه در آن از قضا و حساب اوست همه در تحت ملک و ملک او، همه در توان و فرمان او، وجه سوم آنست که- مالک احداث یوم‌الدین و القادر علی تکوینه دون غیره. الله است که به آفرینش روز رستخیز توانا است و پدیدکردن آن و قدرت نمودن در آن. امّا بر قراءه ملک بی الف- معنی آنست که هو الملک فی یوم الدّین وحده لا ملک فیه غیره. اما سخن در بیان فرق میان کلمتین آنست که گروهی از علما مالک بالف اختیار کرده‌اند و گفتند در معنی بلیغ‎تر است و بمدح نزدیکتر. که مالک هر چیز را بر عموم گویند- یقال مالک الطیور و الوحوش و الحیوانات و غیرها و ملک بی الف علی الخصوص بر مردم استعمال کنند- فیقال ملک الناس- و نیز مالک آن باشد که ملک دارد و تصرّف ملکی کند و ملک باشد که ملک ندارد اگرچه گفتند در مالک یک حرف افزونی است و در خبر می‌آید که- بکلّ حرف عشر حسنات- بحکم ‌این خبر خواننده مالک ده نیکی دارد در جریده ثواب که خواننده ملک ندارد. اما بعضی علمای دین و اهل تحصیل قرائت ملک بی الف اختیار کرده و در معنی مدح و ثنا بلیغ‎تر دانسته‌اند گفتند در ملک تعظیم است که در مالک نیست و لهذا قال تعالی لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ و لمن الملک نگفت که ملک مصدر ملک است و با ملک تعظیم است و با ملک نه. و قال تعالی الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ ملک الناس- فتعالی الله الملک الحق- و قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) «لا ملک الّا الله عزّوجل». قال بعضهم اسم الملک یجمع المالک و الملک و الملیک. (42)

ج. عذاب در یوم‌الدین
«هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ». (43)
(‌این است پذیرایی از آنها در روز قیامت.)
ملاصدرای شیرازی در ذیل‌ این آیه ‌این گونه آورده است:
«هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ: اعلم إنّ کلّ ما یأکلونه و یشربونه أهل النار من أطعمه الدنیا و أشربتها یصیر زقّوما و حمیما بحسب العاقبه و هذا أمر مشهود لأهل الکشف و الشهود، لأنّ کلّ ما یرد إلی باطن الإنسان یرتفع منه أثر إلی نفسه و یؤثّر فیها بحسب نیّاته و اعتقاداته فی الخیر و الشرّ. و النزل ما یعدّ للنازل تکرمه له، فالله سبحانه أشار إلی مآل ما یتنّعمون به فی الدنیا بقوله: هذا- أی الزقّوم و الحمیم- نزلهم الدنیاویّ و عاقبته فی یوم‌الدین و علی هذا لا یکون الظرف متعلّقا بقوله «نزلهم» فلا یکون فیه تحکّم بهم. و یحتمل أن یکون المراد: إنّ هذا الحمیم و الزقّوم بصورتیهما الاخرویّتین نزلهم فی الآخره، کما أنّهما بصورتیهما الدنیاویتین نزلهم فی الدنیا. فیکون الظرف متعلّقا به و علی هذا ففیه تهکّم کما فی قوله: فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ. و قریء نزلهم بالتسکین.» (44)
هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ: ‌این است پذیرایی از ایشان در روز دین، یعنی روز جزا و کلمه «نزل» به معنای هر خوردنی و نوشیدنی است که میزبان به وسیله آن از میهمان خود پذیرایی می‌کند و حرمتش را پاس می‌دارد. و معنای آیه‌ این است که: ‌اینها درباره طعام و شراب آنان گفتیم، پذیرایی گمراهان تکذیب‌گر است. پس در ‌اینکه عذاب آماده شده آنان را، پذیرایی خوانده، نوعی تهکم و طعنه زدن است و آیه شریفه کلام خدای تعالی است خطاب به رسول گرامیش، چون اگر ‌این جمله نیز کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و خطاب در آن به ضالین بود باید می‌فرمود: ” هذا نزلکم-‌این است پذیرایی از شما ” ولی می‌بینیم که فرموده: «‌این است پذیرایی از‌ ایشان». (45)

د. حسرت در یوم‌الدین
«وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ». (46)
(و می‌گویند: «وای بر ما‌ این روز جزاست. »)
ملافتح الله کاشانی ذیل‌ این آیه می‌نویسد وَ قالُوا و گویند یَا وَیْلَنَا‌ ای وای بر ما ‌این کلمه است که نزد وقوع هلال و عذاب گفته می‌شود و از ‌این قبیلست که و یا حسرتنا و حسرتا یعنی‌ای وای بر هلاک و عذاب ما هَذَا یَوْمُ الدِّینِ‌ اینست روز پاداش افعال که ما را بآن وعده می‌دادند مراد آنست که ایشان در آن روز ببعث معترف شوند و از تکذیب و عناد خود نادم گردند و هرچند مذلت و فروتنی نمایند فایده نداشته باشد و ملائکه با ‌ایشان خطاب کند هذا ‌این روز یَوْمُ الْفَصْلِ روز حکم است یا روز جدا کردن نیکان از بدان و تمیز کردن حق از باطل به‌ اینوجه که مطیع را به بهشت برند بر طریق اجلال و اکرام و عاصی را بر دوزخ کشند بر سبیل اهانت و ‌ایلام و گویند که این کلام نیز حکایت از قول کفار است یعنی منکران بعث در آن روز با یکدیگر گویند که ‌این روز جداکردن نیکوکاران است از بدکاران الَّذِی کُنتُم بِهِ که بودید شما که به آن تُکَذِّبُونَ تکذیب میکردید و باور نمی‌‌داشتید. (47)

هـ. ورود به آتش در یوم‌الدین
«یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ». (48)
(روز جزا به آن درآیند.)
ابن عاشور در التحریر و التنویر درباره‌ی‌ این آیه می‌نویسد:
«والجحیم صار علما بالغلبه علی جهنم و قد تقدم فی سوره التکویر و فی سوره النازعات. و جمله یَصلَونَها صفه جَحیمٍ، أو حال من الفُجَّارَ، أو حال من الجحیم و صلی النار: مسّ حرّها للجسم، یقال: صلی النار، إذا أحس بحرّها و حقیقته: الإحساس بحرّ النار المؤلم، فإذا أرید التدفّی قیل: اصطفی. و یَوْمَ الدِّینِ ظرف یَصلَونَها و ذکر لبیان: أنهم یصلونها جزاء عن فجورهم لأن الدین الجزاء و یوم‌الدین یوم الجزاء و هو من أسماء یوم القیامه.» (49)

و. لعنت الی یوم‌الدین
«وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ». (50)
(و تا روز قیامت لعنت من بر توست.)
«وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ». (51)
(و تا روز جزا از رحمت حق دور خواهی بود.)
حسینی همدانی ذیل آیه‌ی «وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ» (52) ‌این گونه می‌نویسد که وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ: مبنی بر انشاء و بیان لازم حکم محرومیت و بعد از رحمت است و لعن پروردگار عبارت از طرد از رحمت و راندن و لازم معصیت و از شئامت آنست و پیوسته رو به افزایش خواهد بود و در اثر ادامه مبارزه او با ساحت پروردگار و نیز مخالفت هر یک از افراد بشر طرد و محرومیت ابلیس افزوده می‌شود و خروج از صف قدسیان بر حسب امر تکوینی نخستین لحظه تحقق می‌یابد و بر طرد و بعد از او رحمت در اثر سلب قابلیت از او افزوده می‌شود، به طوری که رائحه رحمت و نسیم مغفرت بر او هرگز نخواهد وزید. و نظر به ‌این که حکم به طور اطلاق صادر شده طرد او ابدی و ذاتی است و به طور حتم قابلیت رحمت از او سلب شده است جز رحمت وجود و هستی که در اثر مبارزه با مقام کبریائی آنرا بر خود نقمت و غضب قرار داده است زیرا از ‌این طریق خود را آماده عقوبت ابدی نموده است. إِلَى یَوْمِ الدِّینِ: بیان پایان حکم طرد و راندن ابلیس است نظر به‌ این که از هنگام تمرد ابلیس از سجده برابر آدم و اقرار بفضیلت او در اثر مبارزه او با آفریدگار به طور حتم از او اقتضاء آمرزش و قابلیت رحمت سلب شد و محکوم بخروج از صف قدسیان گردید. و از نظر رابطه معنوی و سنخیتی که نیروی پلید او با اندیشه شرک و معصیت هر یک از افراد بشر دارد سهم بسزائی در تحقق گناهان بشر دارد بر ‌این اساس پیوسته بر لعن و طرد او افزوده می‌شود زیرا طرد و راندن امر تدریجی و لازم هر یک از گناهان است و تا هنگامی که جهان تکلیف و آزمایش بشر برقرار باشد حکم لعن و طرد از رحمت نیز درباره ابلیس افزایش می‌یابد. و هنگامی که نظام جهان گسیخته شود نظام زندگی و مخالفت سلسله بشر نیز گسیخته شده و حکم طرد شیطان نیز پایان یافته آنگاه بعد و محرومیت او به طور ثابت و نصاب مشخص استقرار خواهد یافت. زیرا جهان بر اساس نظام تکلیف و عمل است و شیطان نیز در اثر ادامه مبارزه او هر لحظه با پروردگار و نیز از نظر ‌اینکه سهم بسزائی از مخالفت و نیرنگ با هر یک از افراد بشر دارد بر لعن و طرد او از رحمت افزوده می‌شود و هنگامی که نظام تکلیف و عمل پایان یابد بعد و راندن او مفهوم ندارد بلکه نظام مؤاخذه و اجرای عقوبت درباره او آغاز خواهد شد. لعن و طرد از رحمت صفت فعل پروردگار است و لعن رسولان و فرشتگان درباره ابلیس و دیگر بیگانگان بمعنای دعاء و درخواست منع و طرد از رحمت است که پروردگار آنان را از رحمت و نعمت و مغفرت بی بهره فرماید و از اطلاق کلمه (عَلَیْکَ لَعْنَتِی) استفاده می‌شود که در مقام تهدید ابلیس فرمود که دعاء و درخواست لعن و طرد او را از هر درخواست کننده‌ای خواهم پذیرفت. (53)
صادقی تهرانی درباره تفاوت‌این دو آیه با یکدیگر می‌نویسد:
«وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ: هنا «عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ» و فی ص «عَلَیْکَ لَعْنَتِی» و الفارق ان «اللعنه» أعم من «لعنتی» فتلک لعنه من کل لا عن خالقا و مخلوقا، فممن سوی الله دعاء ان یلعنه الله بما یضلّل و من الله تحقیق اللعنه علیه جزاء بما التعن و اجابه لمن دعی علیه باللعن. فما من عصیان إلّا و للشیطان فیه نصیب قل او کثر، فهو شریک کافه اللعناء بعصیان فی الالتعان و کذلک کافه المؤمنین و قایه لهم عن العصیان، اضافه الی مآسیه و معاصیه الشخصیه و منذ ترک السجود لآدم. و حتی فی العصیانات التی هی استمراریه لما بدء و فتح، إذا لم یکن له دخل مستقیم فی کل فرد منها، فعلیه لعنه من کلّ منها لان «من سن سنه سیئه فعلیه وزر من عمل بها الی یوم القیامه و لا ینقص أولئک من أوزارهم شیئا»! لعنه ذات بعدین بعیدین فی أغوار الزمن منذ بدایه التکلیف الی یوم الدین.
و لماذا «إِلَى یَوْمِ الدِّینِ»؟ لأنه یحمل مثل کل عصیان إِلَى یَوْمِ الدِّینِ حیث سنّه و أنَه عزم علی استکباره هذا إِلَى یَوْمِ الدِّینِ و علم الله تعالی ذلک منه و لو لم یقل «لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ»! فانه اجتث عن نفسه ذلک السجود علی طول الخط دونما رجعه. و لماذا اللعنه- فقط- «إلی یَومِ الدّینِ» و یوم الدین نفسه- الخارج هنا عن اللعنه- فقط- «إِلَى یَوْمِ الدِّینِ» و یوم‌الدین نفسه- الخارج هنا عن اللعنه- هو مکان واقع اللعنه بعقوباتها المناسبه لها جزاء وفاقا؟ و لیس یوم الدنیا إلّا دار تکلیف فاستجرار لعنه او رحمه لیوم‌الدین؟. لان اللعنه لها ابعاد ثلاثه، اللاعن الملعون و ماده اللعنه و هی المعصیه و کل ذلک سوی الله محدوده الی یوم‌الدین، فلا معصیه و لا عاص و لا لاعن او ملعون إلّا محدودا بزمن التکلیف و هو إِلَى یَوْمِ الدِّینِ. و الله- غیر المحدود بیوم و سواه- لیس لیلعن بمعنی ان یحق کلمه العذاب الا إِلَى یَوْمِ الدِّینِ، لأنه منتهی زمن التکلیف بخیره و شره، فلا لعنه منذ یوم‌الدین إذ لا عصیان فیه، اللهم الا جزاءه بما أسلف. و من ثم ماده المعصیه تظهر بتمامها یوم‌الدین و ان کانت تظهر بعضا یوم البرزخ و اقل منه یوم الدنیا: «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى. وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى. ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَى» (53: 39) فیوم‌الدین هو یوم الجزاء الأوفی و فی البرزخ «َأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى» و لکنما المکلفون المتجددون تلو بعض الی یوم‌الدین، منهم اللعنه علی الشیطان الی یوم‌الدین و طبعا هو یوم قیامه الإماته قبل قیامه الإحیاء. فهناک لعنه الی یوم الدین هی مادتها بما یلعنه الله و یلعنه اللاعنون دون جزاء أوفی و هنا لعنه فی یوم الدین الی ابد الآبدین فی الجحیم هی ظهور لماده اللعنه و هی معاصیه و مآسیه- بما أضل- تماما یوم‌الدین.
و قد تلحمح «إِلَى یَوْمِ الدِّینِ» ان الله لا یجدد عالم التکلیف بعد یوم‌الدین لایّ کان من المکلفین، ارجاعا لهم الی الحیاه الدنیا بعد وفاء الجزاء، ام خلقا لآخرین یکلّفون کما هم، ام و إذا جدّد فلیس هذا الشیطان راجعا لما کان و الله اعلم بما یکون و ما کان. ثم اللعنه الی یوم‌الدین قد تکون مع حیاته المنظره الی یوم‌الدین و اخری ان تستمر اللعنه علیه و هو میت قبل یوم‌الدین. و هنا یتمسک بما هو العدل فی قیاسه ان ینظره الله قدر ما یلعنه جزاء وفاقا، بل وفوق ذلک الّا یموت فی قیامه الإماته، حیاه مستمره الی یوم یبعثون، التی حرم عنها حتی «مَن شَاءَ اللَّهُ» ألّا یصعقوا بالصیحه الأولی.» (54)

ز. غفران در یوم‌الدین
«وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ». (55)
(و آن کس که امید دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشاید.)
صاحب تفسیر روان جاوید ذیل‌این آیه قائل است که برای تعلیم و تربیت خلق که اجتناب از معاصی رب نمایند و در صورت ارتکاب طلب مغفرت کنند و توبه نمایند فرمود آن خداوندی که امیدوارم که ببخشد گناه مرا اگر گنه کار باشم در روز جزا و بنابراین لازم نمی‌‌آید که آنحضرت اقرار بگناه کرده باشد تا محتاج بتوجیه شود که از باب شکسته نفسی بوده یا مراد گناه پیروان او است یا گناه کسانیکه او را شفیع قرار دهند یا گناه صغیره قبل از بعثت یا ترک اولی که فرموده‌اند و هیچ یک خالی از خللی نیست چون لازمه امیدواری کامل بخدا امید بعفو او است در صورت خطاء و لازمه‌این صدور خطا نیست بلکه‌ این عین صواب است و مسلّم است در نزد امامیّه که پیغمبر باید معصوم باشد از گناه و خطاء و ظاهراً فرقی نیست بین صغیره و کبیره و قبل از بعثت و بعد از آن و تحقیق ‌این مقال خارج از وظیفه مقام است. (56)

ح. وقوع حتمی یوم‌الدین
«وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ». (57)
(و [روز] پاداش واقعیّت دارد.)
صاحب تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین ذیل‌این آیه می‌نویسد:
«إِنَّ الدِّینَ بدرستی که جزا در روز حساب لَواقِعٌ هر آینه حاصل است یعنی البته بوقوع می‌آید و بحصول می‌پیوندد و ‌این تخصیص بعد از تعمیم است بجهه تأکید وقوع آن و مبالغه در انذار و بر ارباب عقول مخفی نیست که اشیا مقسم بها در حکم امور داله‌اند بر قدرت او سبحانه بر مقسم علیه پس گوییا که استدلال فرموده باقتدار خود بر‌این اشیاء عجیبه که مخالف مقتضای طبیعه است بر بعث موعود.» (58)
بعد از ذکر چهار سوگند که همه بیانگر اهمیت مطلبی است که بعد از آن می‌آید می‌فرماید: «آنچه به شما وعده داده شده است قطعاً راست است» (إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ) و بار دیگر به عنوان تأکید می‌افزاید: «و بدون شک جزای اعمال واقع شدنی است» (وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ). «دین» در ‌اینجا به معنی جزاء است، همانطور که در «مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ» آمده و اصولاً یکی از نام‌های قیامت «یَوْمِ الدِّینِ» (روز جزا است) و از آن روشن می‌شود که منظور از وعده‌های واقع شدنی در ‌اینجا وعده‌های مربوط به قیامت و حساب و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ و سایر امور مربوط به معاد است، بنابراین جمله اول تمام وعده‌های قیامت را شامل می‌شود و جمله دوم تأکیدی است بر مسأله جزا. در چند آیه نیز سخن از «یَوْمِ الدِّینِ» به میان آمده و همان گونه که قبلاً نیز اشاره کردیم سوگندهایی که در آغاز‌ این سوره آمده پیوند و تناسب روشنی با نتیجه ‌این قسم‌ها دارد، چرا که ‌این حرکت ابرها و نزول باران‌ها و در نتیجه زنده شدن زمین‌های مرده، خود صحنه‌ای از قیامت و معاد را در ‌این دنیا نشان می‌دهد.

ط. درک یوم‌الدین
«وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ». (59)
(و تو چه دانی که چیست روز جزا. باز چه دانی که چیست روز جزا؟)
علامه فضل الله ذیل‌این آیه در تفسیر من وحی القرآن می‌نویسد:
«و هذا هو الجزاء الذی یتناسب مع هذا العمل الذی یلتقی مع سخط الله علی أصحابه، مما یجعلهم بعیدین عن مواقع رحمته و قریبین إلی مواقع غضبه فی ساحه الجحیم، یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ فیحترقون بنارها و یتقلّبون فی عذابها وَ مَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِینَ فهم حاضرون لدیها دائماً فلا یخرجون منها فی أیّ حال.

لا تغفلوا عن یوم‌الدین
وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ فی طبیعته و هو له و شدّته و دقه الموقف و وضوح الأمور فیه و انکشاف السرائر فی ساحته و تناثر المقامات فیه و تصاغر کل عظمه لأیّ عظیم فی الدنیا لدیه، إلا الذی کانت عظمته مستمده من الله. ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ فهل تتصور النتائج الکبیره الحاسمه المتصله بمصیرک؟ و هل تعرف کیف یضغط علیک تاریخک لیحدّد لک مواقعک هناک؟ ربما کنت فی غفله مطبقه علی عقلک، فی ما تعیشه من جوّ الاستهانه به، فقد تفکر أن وضعک فی الآخره هو وضعک فی الدنیا و أن مراکز القوه فی یوم‌الدین هی مراکز القوّه فی الحیاه الدنیا و لکنک تعیش فی وهم کبیر و غفله عظیمه، فإن هذا الیوم هو یوم الله، بکل ما لهذه الکلمه من معنی عمیق و واقعی و فی سیطرته علی الأمر کله.» (60)

ی. زمان یوم‌الدین
«یَسْأَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ» (61)
(پرسند: «روز پاداش کی است؟»)
در تفسیر الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل ذیل‌این آیه ‌این گونه آمده است:
«الغارقون فی جهلهم کلّ یوم یتذرّعون بحجّه واهیه فراراً من الحقّ. و فهم دائما: یَسْأَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ. جمله «یَسْأَلُونَ» و الفعل للمضارع یدلّ علی أنّهم یثیرون هذا السؤال أیّان یوم‌الدین؟! باستمرار… علی أنّه ینبغی أن یکون یوم القیامه و موعود مخفیا. لیحتمل کلّ أحد أنّه محتمل الواقع فی کل أیّ زمان و یحصل منه الأثر التربوی للإیمان بیوم القیامه الذی هو بناء الشخصیه و الاستعداد الدائم. و هذا الکلام یشبه تماماً کلام المریض إذ یسأل طبیبه مثلاً: متی یکون آخر عمری و یکرّر علیه السؤال باستمرار، فکلّ أحد یعدّ هذا السؤال هذرا و یقول: المهمّ أن تعرف أنّ الموت حقّ لتعالج نفسک و لئلّا تبتلی بالموت السریع. إلّا أنّهم لم یکن لهم من هدف سوی الاستهزاء أو التذرّع بالحجج الواهیه و لم یکن سؤالهم عن تاریخ یوم القیامه و زمانه بحقّ! إلّا أنّه و مع هذه الحال فإنّ القرآن یردّ علیهم مجیبا بلغه شدیده و یعنّفهم یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ.» (62)

پی‌نوشت‌ها:

1. معارج/ 26/70.
2. مدثر/ 46/74.
3. مطففین/ 11/83.
4. انفطار/ 9/82.
5. تین/ 7/95.
6. ماعون/1/107.
7. صافات/ 53/37.
8. زمخشری: ج4: 44.
9. کاشانی (1423): ج5: 553.
10. قمی مشهدی، ج11: 128.
11. نیشابوری، ج5: 561.
12. مکارم شیرازی (1380)، ج19: 61.
13. واقعه. 86/56.
14. بیضاوی، ج5: 183.
15. مترجمان: ج14: 489.
16. طبرسی: ج9: 342.
17. زحیلی: ج27: 281.
18. طنطاوی، ج14: 188.
19. انفطار/5/82 تا 19.
20. موسوی همدانی: ج20: 368 تا 371.
21. مدثر/38/74 تا 53.
22. موسوی همدانی: ج20: 153.
23. معارج/19/70 تا 35.
24. موسوی همدانی: ج20: 20.
25. حمد/4/1.
26. حجر/35/15.
27. شعراء/82/26.
28. صافات/ 20/37.
29. ص/78/38.
30. ذاریات/12/51.
31. واقعه/ 56/56.
32. معارج/26/70.
33. مدثر/46/74.
34. انفطار/9/82.
35. انفطار/15/82.
36. انفطار/17/82.
37. انفطار/18/82.
38. مطففین/11/83.
39. صافات/20/37و21.
40. ذاریات/12/51 و 13.
41. انفطار/15/82 تا 19.
42. میبدی: ج1: 14.
43. واقعه/56/56.
44. صدرالمتألهین: ج7: 70-71.
45. موسوی همدانی: ج19: 217.
46. صافات/20/37.
47. کاشانی (1336): ج7: 463.
48. انفطار/15/82.
49. ابن عاشور: ج30: 162.
50. ص/78/38.
51. حجر/35/15.
52. ص/78/38.
53. حسینی همدانی: ج14: 161-163.
54. صادقی تهرانی (1365): ج16: 178-180.
55. شعراء/82/26.
56. ثقفی تهرانی: ج4: 112.
57. ذاریات/6/51.
58. کاشانی (1336): ج9: 29.
59. انفطار/ 17/82-18.
60. فضل الله: ج24: 118.
61. ذاریات/12/51.
62. مکارم شیرازی (1421): ج17: 78.
منبع مقاله :
تقدسی، محمد مهدی؛ (1392)، معناشناسی واژه دین در قرآن، تهران: دانشگاه امام صادق، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید