آیت الله محمد مهدى آصفى (1)
الحمدلله و ال”لوه و السلام على رسول الله و آله الطیبین الطاهرین.(2)
در این جا ما دو مسئله در پیش داریم:
یکى مسئله ى انقلاب جهانى مهدى موعود (عج) است که خداوند در کتاب هاى آسمانى پیشین و نیز در قرآن, این انقلاب عظیم جهانى را وعده داده است:
(و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى ال”الحون);(3)
در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد.
و این که, این انقلاب به دست یکى از فرزندان رسول الله (“) رهبرى و هدایت مى شود.
مسئله ى دوم این که مهدى موعودى که مسلمین در انتظار او هستند, فرزند بزرگوار امام عسکرى, محمد بن الحسن العسکرى است که در سال 255 هجرى در سامرا خورشید وجود آن حضرت درخشید و جهان را روشن کرد.
در مسئله ى اول اختلافى نداریم.
همه ى مسلمین در این مسئله متفق اند که مهدى موعود(عج) یکى از فرزندان رسول الله(“) است. اما مسئله ى دوم مورد اختلاف است که در این گفتار به “ورتى فشرده و کوتاه, بدان خواهیم پرداخت.
شیعیان اثناعشرى بر آن اند که امام زمان (عج) تولد یافته, غیبت کرده و ظهور خواهد کرد. در این جا, براى پیش درآمد بحث, به چهار دسته از روایات اشاره مى کنیم.
این چهار دسته روایات, فقط منطبق بر نظریه ى شیعه ى اثنا عشرى مى شود; یعنى چنان چه برفرض, نظریه ى شیعه ى اثنا عشرى را نادیده بگیریم, این چهار دسته از روایات هیچ معنایى نخواهند داشت. یعنى اگر کسى ایمان به نظر شیعه ى اثنا عشر در مسئله ى مهدویت نداشت براى این چهار دسته از روایات نمى تواند تفسیرى بیابد.
این روایات فقط منطبق بر امامان دوازده گانه ى شیعه اند و در تاریخ اسلام هیچ مورد دیگرى براى انطباق ندارند که این قهرا دلیل “حت نظریه ى شیعه است.
اولین دسته از این روایات, حدیث معروف ثقلین است. این حدیث از نظر سند کوچک ترین جاى تردید ندارد و ثقات و محدثین شیعه و سنى این روایت را با سندهاى عالى ذکر کرده اند(4) و همین کافى است که ما بگوییم این حدیث را مسلم, از محدثین اهل تسنن در “حیح خود نقل کرده است.(5)
ترمذى, دارمى, احمد بن حنبل در مواضع متعددى, نسائى در خ”ائ”, حاکم در مستدرک ال”حیحین, ابوداود, ابن ماجه در سنن و عده ى زیادى از محدثین اهل تسنن به خ”و” “احبان “حاح, به جز بخارى, این حدیث را نقل کرده اند.(6) از نظر شیعه هم نیازى نیست من تف”یل بدهم. محدثان شیعه, این حدیث را بالاتفاق قبول دارند. پس بنابر این, در سند این حدیث بحثى نمى کنیم. متن حدیث متعدد است و گویا رسول الله(“), این حدیث را در چندین موقع ذکر کرده اند و از این رو, متون گوناگونى دارد. متن نسبتا جامع این حدیث چنین است که مقدارى از آن از “حیح مسلم گرفته شده:
إیها الناس انما إنا بشر یوشک إن ادعى فاجیب و انى تارک فیکم الثقلین و هما کتاب الله و عترتى إهل بیتى ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى و إنهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض … ;(7)
اى مردم! من یک آدمى زاد هستم و نزدیک است که براى مرگ فرا خوانده شوم و دعوت حق را اجابت کنم. من دو چیز گران بها نزد شما به امانت مى سپارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من که تا وقتى که شما به این دو تمسک بجوئید, بعد از من هیچ وقت گم راه نخواهید شد, و این دو تا روز قیامت که نزد من وارد حوض مى شوند, از هم جدا نخواهند گردید … .
در این حدیث, سه نکته را خیلى روشن مى بینیم. این حدیث به سه مطلب اشاره مى کند:
1. این که رسول الله (“) بعد از خود, دو دلیل و راهنما براى امت باقى گذاشته است: یکى کتاب خدا و دیگرى اهل بیت(علیهم السلام).
2. نکته ى دوم این است که این دو راه نما از هم جدا نخواهند شد تا روز قیامت; ((… لن یفترقا حتى یردا على الحوض … ))(8).
3 .نکته ى سوم این که ما دستور داریم به این دو راه نما و دلیل تمسک بجوئیم و تمسک به آن ها باعث هدایت و نجات از گم راهى است.
((… ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى … ))(9).
وقتى این سه مطلب را کنار هم دیگر مى گذاریم, به این نتیجه مى رسیم که از وفات رسول الله(“), تا روز قیامت, پیوسته و همیشه امامى و حجتى از اهل بیت(علیهم السلام), در مسیر تاریخ هست و هیچ روزى در تاریخ بشریت از وفات رسول الله(“) تا روز قیامت نیست که امامى و حجتى از اهل بیت پیغمبر(علیهم السلام) در روى زمین نباشد.
ابن حجر هیثمى خوب متوجه نکته اى که حدیث ثقلین متضمن آن است شده و در “واعق این طور مى گوید:
و فى إحادیث الحث على التمسک بإهل البیت اشاره الى عدم انقطاع متإهل منهم للتمسک الى یوم القیامه کما إن الکتاب العزیز کذلک و لهذا کانوا إمانا لا هل الارض کما سیإتى;(10)
در احادیثى که به تمسک جستن به اهل بیت تشویق مى کند, اشاره اى است به یک وجود مستمر از آنان براى تمسک جستن تا روز قیامت. همین طورىکه قرآن این چنین است, و از این رو آنان مایه ى ایمنى براى اهل زمین شدند همین طورى که خواهد آمد .
این حدیث یک چنین دلالت قطعى دارد و ما اگر دقت بکنیم, این حدیث به جز امامان دوازده گانه, بر هیچ مورد دیگرى قابل انطباق نیست و هیچ مذهبى از مذاهب اسلامى دیگر, تا به حال, حتى ادعا هم نکرده اند که در طول تاریخ, از وفات رسول الله(“) تا روز قیامت, همیشه امامى و حجتى از اهل بیت(علیهم السلام), در روى زمین بوده است. این فقط شیعه ى اثنا عشرى هستند که مى گویند از ساعت وفات تا قیام قیامت, همیشه امامى از ذریه ى رسول الله (“) و حجتى از ذریه ى آن حضرت در مسیر تاریخ بوده است. این یک دسته از روایات, که به دلیل وضوح آن زیاد در این مورد درنگ نمى کنیم.
دسته ى دوم از روایات, حدیث معروف زیر است:
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه;(11)
کسى که از دنیا برود در حالى که امام زمان خود را نشناخته است, هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است.
این حدیث, از لحاظ سند مورداتفاق شیعه و سنى است. در “حیح مسلم, باب ((الامر بلزوم جماعه عند ظهور الفتن)) از رسول الله(“) آمده است: ((من مات و لیس فى عنقه بیعه مات میته جاهلیه;(12) کسى که از دنیا برود و پیمان و بیعتى نداشته باشد, هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است.))
بخارى در “حیح خود روایت کرده: ((من خرج من السلطان شبرا مات میته جاهلیه;(13) کسى که به حد یک وجب از زمام دار و سلطان خارج شود, هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است.))
احمد در چندین جاى مسند روایت کرده: ((من مات و لیست علیه طاعه مات میته جاهلیه;(14) کسى که از دنیا برود و بر او طاعت و فرمان بردارى نیست, هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است.))
طیالسى در مسند همین مضمون را روایت کرده است.(15) حاکم نیشابورى در مستدرک “حیحین همین روایت را نقل کرده است.(16) ذهبى در حاشیه ى مستدرک این روایت را ت”حیح کرده است.(17) با تمام سخت گیرىهایى که ذهبى در ت”حیح روایات مستدرک دارد, این روایت را ایشان ت”حیح کرده است.
هیثمى در مجمع الزوائد(18) این روایت را با الفاظ متعددى روایت کرده است. طرق این روایت در مسانید اهل تسنن بسیار است و نیازى به توقف بیش ترى در این روایات نمى بینم.
در کتاب هاى شیعه مرحوم علا مه ى مجلسى در جلد 23 بحار الانوار, فقط چهل حدیث را به عنوان تیمن و تبرک انتخاب کرده, ذکر مى کند.
طرق و سند بسیارى از این احادیث, “حیح است. من فقط به دو روایت اشاره مى کنم:
1. برقى در محاسن, از امام “ادق (ع) چنین روایت کرده است:
… ان الارض لا ت”لح الا بامام و من مات و لم یعرف امامه مات میته جاهلیه;(19)
… زمین, بدون امام درست نمى شود, و کسى که از دنیا برود و امام خود را نشناخته است, هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است .
سند این روایت معتبر است. یکایک روات آن مورد وثوق علمإ جرح و تعدیل مى باشند.
2. کشى در رجال از ابى الیسع روایت مى کند که:
قلت لا بى عبدالله(ع) حدثنى عن دعائم الاسلام التى بنى علیها و … فقال(ع): شهاده إلا اله الا الله, والایمان برسول الله(“) و … قال رسول الله(“): من مات لایعرف امامه مات میته جاهلیه;(20)
رواى مى گوید: به امام “ادق(ع) گفتم: از ارکان اسلام براى من سخن بفرمایید. امام فرمود; گواهى بر اینکه معبودى جز الله نیست; ایمان به رسول خدا … پیامبر(“) مى فرماید: هر کس از دنیا برود در حالى که امام خود را نمى شناسد, همچون اهل جاهلیت از دنیا رفته است.
سند این حدیث نیز معتبر است.
این روایت از لحاظ سند, روایت تامى است و اشکالى در سند آن, نه در طرق ما و نه در طرق اهل تسنن به نظر نمى رسد. حال من در دلالت هاى این حدیث “حبت مى کنم. این حدیث متضمن چند نکته است:
الف. زمین با غیر امام “لاح نمى شود; فقط با امام “لاح پذیر است;
ب. در هر زمانى بدون استثنا, انسان باید امام خود را بشناسد و شناختن امام عین دین است و نشناختن امام عین جاهلیت;
ج. هر کسى بمیرد و بر ذمه ى او بیعتى از امام زمان خودش نباشد, مرگ او یک نوع مرگ جاهلیت است.
ما وقتى این مطالب را با هم ضمیمه کنیم و کنار هم بگذاریم, به راحتى به این نتیجه مى رسیم که براى همیشه در همه ى مسیر تاریخ, در روى زمین حجتى باید باشد که اطاعت و شناسایى او عین دین, و نشناختن و اطاعت نکردن از او, عین جاهلیت است. حال کسى ممکن است این اشکال به ذهنش برسد که این قضیه اى است حقیقیه, و قضیه ى حقیقیه, موضوع ساز نیست, یعنى قضیه ى حقیقیه موضوع خودش را اثبات نمى کند; بنابراین, معناى روایت این مى شود در “ورتى که امام باشد, اطاعت او لازم است. این روایات ناظر به وجوب اطاعت و شناسایى امام است در “ورتى که امامى وجود داشته باشد; ولى وقتى که امام نباشد این حکم هم نیست; یعنى موضوعى نیست که حکمى باشد.
در پاسخ به این اشکال باید بگوییم که این روایت, نه فقط متضمن این حکم است, بلکه متضمن یک سنت ثابت الهى نیز هست که آن سنت را ما از متن همین حدیث مى فهمیم که اگر کسى امام خودش را نشناسد, به مرگ جاهلى مى میرد; چرا که شناخت او عین دین است و نشناختن او, عین جاهلیت. از متن حدیث فهمیده مى شود که این سنت الهى ایجاب مى کند که همیشه در مسیر تاریخ, امامى و حجتى باشد و هیچ زمانى از او خالى نباشد. این امامان, ائمه ى ظلم و جور هم نیستند. خداوند مى فرماید:
(و لا ترکنوا الى الذین ظـلموا فتمسکم النار …);(21)
و بر ظالمان تکیه ننمایید, که موجب مى شود آتش شما را فرا گیرد … .
نمى توان گفت امامى که شناختنش عین دین است و نشناختنش عین جاهلیت, از ائمه ى ظلم و جور است.
(… یریدون إن یتحاکموا الى الطـغوت وقد إمروا إن یکفروا به …);(22)
… ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با این که به آن ها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند … .
این احادیثى که قبلا ذکر شد, کاملا بر امامان دوازده گانه ى شیعه ى اثنا عشرى منطبق است. ما در تاریخ هیچ مورد دیگرى نداریم که بتوانیم این روایت را بر آن, به طور دقیق, منطبق کنیم.
دسته ى سوم از روایات, حدیث ((ان الارض لا تخلو من حجه));(23) است.
این حدیث را من در منابع سنى ندیدم ولى در منابع خودمان این حدیث زیاد روایت شده است.
مرحوم کلینى, در کتاب حجت این حدیث را آورده است. علا مه ى مجلسى نیز بابى تحت این عنوان دارد: ((الاضطرار الى الحجه))(24). ایشان در آن باب یک”د و هجده حدیث به این مضمون روایت مى کند و بعضى از روایات آن هم از نظر سند “حیح است. حال من به یکى ـ دو مورد از روایاتى که سندش تمام است, اشاره مى کنم.
1. اسحاق بن عمار از امام “ادق (ع) روایت مى کند:
… قال سمعته یقول ان الارض لا تخلو الا و فیها امام … .( 25)
2. کلینى از عبدالله بن سلیمان عامرى, از امام “ادق (ع) روایت مى کند:
… ما زالت الارض الا و لله فیه حجه … ;(26)
… براى خدا همیشه, در زمین حجت و راه نما وجود دارد … .
چند روایت به همین مضمون هست که اشاره اى به آن ها نمى کنیم.
مرحوم شریف رضى این سخن را به طور مرسل در نهج البلاغه از امیرالمومنین(ع) روایت مى کند:
… اللهم بلى! لا تخلوالارض من قائم لله, بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا …;(27)
… خدایا آرى! زمین از برپا کننده اى که حجت خدا را به دست گرفته است, خالى نمى ماند که یا نمایان و آشکار است و یا ترسیده و پنهان … .
این روایت و روایات مشابه از نظر ما قطعى است و به حد تواتر هم رسیده است.
((… لا تخلو الارض من حجه …)).(28) و فقط بر عقیده ى شیعه ى امامیه در ولادت و غیبت و ظهور امام زمان(عج) منطبق مى شود و هیچ مورد دیگرى در تاریخ براى انطباق ندارد.
دسته ى چهارم از احادیث, احادیث ائمه ى اثنا عشر است. این احادیث از نظر منابع ما و از نظر منابع اهل تسنن, کامل است و همین مقدار کافى است که من به طور خل”ه اشاره کنم که در منابع اهل تسنن هم بخارى و هم مسلم و هم ترمذى و دیگر محدثان اهل تسنن, این احادیث را روایت کرده اند. غالب این روایت از جابر بن سمره بن جندب است. روایاتى که در “حیحین است, بیش تر از جابر است و پدر جابر (سمره). روایاتى که ما داریم زیاد است. من روایت مسلم را براى شما مى خوانم.
سمعت رسول الله(“) یقول: لا یزال الاسلام عزیزا الى اثنى عشر خلیفه ثم قال کلمه لم إفهمها … ;
از رسول خدا(“) شنیدم که فرمودند: اسلام, تا دوازده خلیفه و جانشین عزیز مى ماند. پس از آن سخنى فرمودند که متوجه آن نشدم …
پسر (جابر) چنین مى گوید:
… فقلت لا بى ما قال(“) فقال کلهم من قریش;(29)
…از پدرم پرسیدم که چه فرمودند, گفت: همه ى آنان از قریش هستند.
روایات از منابع اهل تسنن زیاد است. در منابع ما این حدیث به طور متواتر نقل شده است. مرحوم حر عاملى در کتاب بسیار ارزش مند خود اثبات الهداه, نه”د و بیست وهفت روایت به این مضمون نقل مى کند که نود و پنج روایت از این روایات را مرحوم کلینى در کتاب حجت کافى(30) نقل مى کند. پنجاه و سه تا را شیخ “دوق در عیون اخبار الرضا,(31) بیست و دو تا را در معانى الاخبار,(32) نود و دو تا را در اکمال الدین,(33) بیست و دو روایت را امالى, نقل مى کند.(34) هجده روایت را شیخ طوسى در غیبت,(35) یازده روایت را در م”باح المتهجد آورده اند.
بنابراین احتیاجى به بحث سندى در روایات ائمه ى اثنا عشر نداریم. شکى نیست که این روایت از رسول الله (“) “ادر شده است. و کسى که ارزشى براى علم و درک خودش قائل باشد, نمى تواند در این روایت تشکیک کند.
ظاهر این حدیث, این است که این امامان, باید امامان حق باشند, نه امامان جور; چون مرتبط به عزت اسلام است.
((… لایزال الاسلام عزیزا …));(36) اسلام با ائمه ى جور عزت پیدا نمى کند.
پس, از روایات ظاهر مى شود که این دوازده امام, ائمه ى حق هستند. نکته ى دیگر این که عدد امامان, عدد نقباى بنى اسرائیل است; یعنى دوازده نفرند.
(ولقد إخذ الله میثـق بنى اسر ئیل وبعثنا منهم اثنى عشر نقیبا …(37));
خدا از بنى اسراییل پیمان گرفت. و از آن ها, دوازده نقیب=[ سرپرست] برانگیختیم … .
و مطلب آخر این که هیچ زمانى خالى از این امامان نیست. اگر این نکات را کنار هم بگذاریم, “حت اعتقاد شیعه ى امامیه ى اثنا عشرى در مورد امامان دوازده گانه و ولادت و غیبت و ظهور امام زمان(عج) آشکار خواهد شد. بدون هیچ تکلف و حذف و اضافه و …
بعضى علماى اهل تسنن مرتکب تمحلاتى شده اند از جمله سیوطى که یک تمحل و تکلف عجیبى دارد و مى خواهد دوازده امام را از خلفاى اربعه به اضافه ى چند تا از خلفاى بنى امیه و بنى عباس معرفى کند. و سعى فراوان مى کند تا دوازده تا را از این ها تکمیل کند. محمود ابوریه در کتاب خودش مى گوید: رحم الله من قال فى السیوطى انه حاطب الیل(38). کسى که بخواهد شب, هیمه جمع کند, معلوم است که چه جمع مى کند! این تکلفات هیچ انسانى را به جایى نمى رساند.
هیچ مذهبى تا کنون نتوانسته است یک م”داق قابل انطباقى براى این چهار دسته از روایات نشان بدهد, غیر از مذهب شیعه ى دوازده امامى. چه آنان که قائل به غیبت و انتظار باشند و چه قائل نباشند. این روایات فقط بر عقیده ى شیعه ى امامیه قابل انطباق است و بر هیچ م”داق و مورد دیگرى در تاریخ اسلام قابل انطباق نیست; بنابر این اگر انسان, درست در این چهار دسته روایات تامل کند, به طور قطع به این نتیجه مى رسد که نظر شیعیان دوازده امامى در مورد امام زمان در مسإله ى ولادت, غیبت و ظهور بدون شک “حیح است. این مسإله بدون نیاز به مراجعه به روایاتى که بزرگان و محدثین مثل شیخ طوسى درباره ى تولد و غیبت و ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف, نقل مى کنند, قابل فهم است.
از خداوند مى خواهم که به ما آن قدر عمر بدهد و در فرج امام زمان(عج) آن قدر تعجیل کند که این چشمان گناه کار ما به چهره ى نورانى آن بزرگوار روشن گردد.
و الحمد لله رب العالمین و “لى الله على محمد و آله الطیبین الطاهرین.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت ها :
1. محقق, نویسنده و استاد حوزه ى علمیه ى قم.
2. محمد باقر مجلسى, بحار الانوار, ج 94, ” 306.
3. سوره ى انبیا (21), آیه ى 105.
4. شیخ حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 27, ” 33, ح 33144.
5. مسلم نیشابورى, “حیح, ج 7, ” 122 و 123.
6. ترمذى, سنن ترمذى, ج 5, ” ;329 عبدالله بن بهرام دارمى, سنن دارمى, ج 2, ” ;432 احمدبن حنبل, مسند احمد, ج 3, ” ;14 همان, ج 4, ” ;367 همان نویسنده, فضائل ال”حابه, ” 22 و ;15 نسائى, خ”ائ” امیرالمومنین7, ” ;93 حاکم نیشابورى, المستدرک, ج 3, ” 109 و ;148 محمد بن یزید قزوینى, سنن ابن ماجه, ج 2, ” ;1025 ابن خزیمه, “حیح ابن خزیمه, ج 4, ” ;63 مسلم نیشابورى, “حیح, ج 7, ” ;123 ابن حبان, “حیح ابن حبان, ج 1, ” 329 و 330 و 331.
7. مسلم نیشابورى, “حیح, ج 7, ” 122 و 123.
8 و 9. شیخ حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 27, ” 33, ح 33144.
10. هیثمى, ابن حجر, “واعق المحرقه, ” 149.
11. محمدباقر مجلسى, بحار الانوار, ج 32, ” ;331 شیخ “دوق, کمال الدین, ج 2, ” 409.
12. مسلم نیشابورى, “حیح, ج 6, ” 22.
13. بخارى, “حیح, ج 8, ” 87.
14. احمد ابن حنبل, مسند, ج 3, ” 446.
15. سلیمان بن داوود الطیالسى, مسند, ” 259.
16. حاکم نیشابورى, المستدرک, ج 1, ” 117. 17. حاشیه ى مستدرک, ج 1, ” 117.
18. هیثمى, مجمع الزوائد, ج 5, ” 218.
19. احمد بن محمد بن خالد برقى, محاسن, ج 1, ” 154.
20. رجال کشى, ” 424.
21. سوره ى هود(11), آیه ى 113.
22. سوره ى نسإ (4), آیه ى 60.
23. کلینى, کافى, ج 1, ” 178, ح :9 زمین, از راه نما و حجت خالى نمى ماند.
24. بحار الانوار, ج 23, ” 25.
25. کلینى, کافى, ج 1, ” 178, ح 2, از او شنیدم که مى گفت زمین از امام و پیشوا خالى نمى ماند.
26. پیشین, ح 3.
27. نهج البلاغه, حکمت 147.
28. به عنوان نمونه, بحارالانوار, ج 36, ” 386 و ;396 احتجاج, ج 2, ” ;317 وسائل الشیعه, ج 16, ” 246 و … .
29. مسلم نیشابورى, “حیح, ج 6, ” 3.
30. به عنوان نمونه, کافى, ج 1, ” 529 و 531.
31. به عنوان نمونه عیون اخبار الرضا, ج 1, ” 46 و 47.
32. به عنوان نمونه, معانى الاخبار, ” 126.
33. به عنوان نمونه, اکمال الدین, ج 1, ” 311 و 313.
34. به عنوان نمونه, امالى “دوق, ” 310.
35. به عنوان نمونه, شیخ طوسى, الغیبه, ” 128 و 129.
36. محمد باقر مجلسى, بحارالانوار, ج 36, ” :266 … پیوسته اسلام عزیز مى ماند . .. .
37. سوره ى مائده (5), آیه ى 12.
38. خدا رحمت کند کسى را که در مورد سیوطى گفته است: او همچون کسى است که در شب هیزم جمع مى کند.