حکیمه خاتون، شاهد ولادت خجسته

حکیمه خاتون، شاهد ولادت خجسته

نویسنده: حجت الاسلام سید مهدی حسینی عربی

چکیده

این نوشتار، زندگی حکیمه خاتون، دخترامام جواد (ع) را بررسی می کند وبه وقایعی می پردازد که آن بانوی گرامی نقل کرده است؛ حکایاتی درباره مادرامام عصر(عج) و چگونگی تولد آن حضرت ومسائل پیرامون آن.
حکیمه خاتون اول کسی بود که حضرت مهدی (عج) را پس از تولد مشاهده کرد واو را در آغوش کشید. اکثر وقایع این ایام که آن حکیمه فاضله نقل می کند؛ دلیلی بر تولد وحیات حضرت مهدی (عج) است؛ برخلاف عقیده برخی از علمای اهل سنت که معتقدند آن حضرت هنوز متولد نشده است و در پایان تاریخ متولد می شود و جهان پراز ظلم را از عدل وداد خواهد گستراند. دراین نوشتار، برای برطرف کردن هرگونه شک وشبهه درباره صحت وسقم روایات، نخست به جرح وتعدیل راویان می پردازیم، سپس به اصل روایات که در منابع مختلف ذکر شده ، اشاره می کنیم.

 

مقدمه

اطلاعات درباره تولد، کودکی و زندگی حکیمه خاتون اندک است وتنها موارد را درباره مادر امام عصر(عج) و تولد آن حضرت شامل می شود.
آن مخدره «حکیمه»(1) نام دارد واز خاندان اهل بیت عصمت وطهارت به شمار می رود دراین خاندان دو نفربه نام «حکیمه» معروفند: یکی حکیمه، دختر امام موسی بن جعفر(ع) که به هنگام تولد امام جواد(ع) حضور داشت وکیفیت ولادت آن حضرت رابیان می کند.(2) وی از زنان محترمه بوده که محضرسه امام را درک کرده است وامروزه در کوه های اطراف بهبهان مزاری منسوب به آن مخدره وجود دارد؛(3) دیگری، حکیمه دختر امام جواد(ع) است. وی که مادرش سمانه مغربی کنیز امام بود، در فضل و منقبت پس از امام هادی(ع) از دیگر اولاد امام جواد(ع) ممتاز به شمار می رفت. سمانه که مادر امام هادی (ع) نیز بود، از بهترین زنان عصر خویش به شمارمی رفت. کسی در زهد وتقوا به مرتبه او نمی رسید وبیشتر ایام را روزه دار بود. محمدبن فرج وعلی بن مهزیار به روایت امام جواد(ع) فرموده اند:
همانا سمانه خانمی است که به حق من عارف بوده واز اهل بهشت است، شیطان در او راه ندارد و کید ومکر جباران وستم گران به او نرسد و او همیشه درنظر خداوند است و از امهات صدیقین وصالحین جدا نمی شود.(4)
محمدبن فرج بن عبدالله گوید:
ابوجعفر محمدبن علی الجواد(ع) مرا دعوت کرد وهفتاد دینار به من داد وفرمود: قاله ای آمده ودرآن کنیزی است با این اوصاف. ..، او را برای من خریداری کن، و من آن راخریدم، که او ام ابوالحسن(ع) ونامش سمانه بود.(5)

زندگی نامه حکیمه خاتون

درباره تاریخ ولادت حکیمه خاتون در منابع مطلی ذکر نشده، ولی باتوجه به تاریخ ولادت امام هادی(ع) برادر بزرگ آن مخدره در سال 212 قمری(6) ونیزتاریخ وفات امام جواد (ع) پدر بزرگوارشان درسال 220 قمری،(7) می توان تاریخ تولد حکیمه خاتون را دهه دوم قرن سوم قمری یعنی مابین سال های 213-219 قمری دانست.
از برادران یاد شده حکیمه خاتون در منابع می توان به ابوالحسن امام علی النقی (ع)، ابواحمد موسی مبرقع، (8) ابواحمد حسین و ابوموسی(9) عمران اشاره کرد. شیخ مفید فقط فاطمه و امامه را از دختران امام جواد(ع) ذکر می کند، بدون آن که نامی از حکیمه خاتون ببرد.(10) این که ایشان نام آن بانو را یاد نکرده، موجب تعجب برخی از عالمان واقع شده است.(11) طبری در دلائل الامامه، ذیل فرزندان امام جواد به حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نیز اشاره می کند.(12) مولف تاریخ قم، زینب، میمونه وام محمد را نیز از فرزندان امام جواد(ع) برشمرده و می نویسد:
ام محمد در داخل ضریح حضرت معصومه (ع) دفن شده و زینب ومیمونه در بیرون ضریح ودرمیان بقعه مبارکه مدفونند.(13)
برای ذکر اسامی دختران امام جواد(ع) در منابع از کنیه ولقب استفاده شده، ولی با نگاه به قراین موجود می توان گفت که هیچ کدام از آنها کنیه یا لقب حکیمه خاتون نیست. در کتاب تاریخ قم محل دفن دختران امام جواد(ع) شهر قم ودرکنار قبر حضرت معصومه (ع) ذکر شده،(14) درحالی که حکیمه خاتون در سامرا و در کنار قبور امام هادی وامام عسکری (ع) دفن شده است.(15) پس هیچ کدام از اسامی وکنیه هایی که دراین کتاب ذکر شده، نمی تواند اسم یا کنیه حکیمه خاتون باشد. تنها دونقل شیخ مفید از دختران امام جواد (ع) تأمل پذیر است: (16) نقل از فاطمه وأمامه. منابع به این نکته که اسامی والقاب یاد شده به حکیمه خاتون برمی گردد، اشاره ای نکرده اند، ولی باتوجه به تعجب برخی از عالمان به ذکر نشدن نام حکیمه خاتون در آثار شیخ مفید، می توان به عدم تطابق این القاب واسامی با حکیمه خاتون استناد نمود.(17)
شوهر حکیمه خاتون در منابع ابوعلی حسن بن علی مرعش بن عبیدالله بن ابی الحسن محمد اکبر بن محمد حسن بن حسین اصغر بن امام سجاد(ع) بیان شده است.(18) ثمره ازدواج حکیمه خاتون سه فرزند به نام های، حسین، زید و حمزه بود(19) و در کتاب الفخری فی أنساب الطالبین آمده است که حسن بن علی مرعش، اولاد و اعقابی در ری و قزوین دارد. (20)
درباره بزرگی وعظمت شأن حکیمه خاتون باتوجه به مطالب ذکر شده در منابع، می توان به جلالت، شرافت، فضیلت، حیا وعفت این بانوی مکرمه پی برد. علامه مجلسی دربحارالانوار پس از بیان زیارات مخصوص دو امام همام در سامرا می نویسد:
همانا دراین بقعه شریف قبری است منسوب به نجیبه کریمه، عالمه فاضله، نقیه رضیه، حکیمه بنت ابوجعفر جواد الائمه.(21) (ع) کسی که محرم اسرار اهل بیت (ع) بود و مادر حضرت قائم (عج) در محضر او معارف دینیه را آموخت، در هنگام ولادت حضرت حجت (عج) حاضر بود وبارها به محضرش رسیده و آن حضرت را زیارت می نمود، پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) از سفراء و ابواب امام زمان (عج) به شمار می رفت، (22)عرایض مردم را به خدمت آن حضرت می رسانید و توقعیات شریفه را از ناحیه مقدسه گرفته وبه صاحبانش تحویل می داد و اول کسی بود که امام عصر (عج) را بوسید. از ویژگی های منحصربه فرد این بانوی عظیم الشأن درک کردن محضر چهار امام معصوم(ع) بوده است وممتاز بودن ایشان درمیان دختران امام جواد (ع) به وفور علم و فضل.(23)
منابع متقدم درباره سال وفات حکیمه خاتون اشاره ای نکرده اند ودر منابع متأخر وفات آن مخدره در سال 274 قمری ذکر شده (24) که در سامرا پایین پای عسکریین (ع) دفن شده است.(25)

راویان روایات از حکیمه خاتون وموضوعات آن

موضوعات روایاتی را که از حکیمه خاتون نقل شده، به صورت زیر می توان تقسیم بندی نمود:
1- روایات درباره مادر امام زمان (عج)؛
2-روایات درباره تولد امام زمان(عج)؛
3-روایات درباره حضرت مهدی (عج)؛ وامامت آن حضرت.
نخست راویان این روایات را به صورت فهرست وار می آوریم وهرکدام از آنها را بنا به
اقتضای بحث بررسی خواهیم کرد:
1- موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر(ع)؛(26)
2-محمد بن عبدالله الطهوری؛(27)
3- محمد بن ابراهیم؛(28)
4-محمدبن علی بن بلال؛(29)
5- محمدبن اسماعیل حسنی؛(30)
6-محمدبن عثمان عمری؛(31)
7-محمد بن قاسم «قسم» علوی؛(32)
8-ابونصر همدانی؛(33)
9-عقبه خادم؛(34)
10-خواهران حکیمه خاتون؛(35)
وعده ای از بزرگان که بدون ذکر نامشان، روایاتی از آن مخدره ذکر نموده اند.(36)

الف) روایات درباره مادر امام زمان (عج)

روایات درباره مادر حضرت حجت (عج) متعدد است، ولی دو روایت مربوطه به این بحث می شود: یکی از آنها را حکیمه خاتون خود نقل می کند ودیگری را ابوحسین محمد بن بحر شیبانی نقل کرده که در بخشی از آن به حکیمه خاتون اشاره می کند شیخ صدوق هر دو روایت را در کمال الدین وتمام النعمه آورده است.
در روایت اول شیخ صدوق با پنج واسطه از حکیمه خاتون این روایت را نقل می کند که این پنج واسطه عبارتنداز:
1- ابوعبدالله حسین بن احمد بن ادریس اشعری قمی: شیخ با لفظ «رضی الله عنه» از وی یاد می کند(37) وشیخ طوسی او را استاد «تلعکبری» دانسته و گفته که تلعکبری از او اجازه روایت داشته است.(38) علامه حلی توثیقش کرده (39) ومرحوم مامقانی درباره اش می گوید:
ابوعبدالله حسین بن احمد بن ادریس ظاهراً امامی بوده وشیخ صدوق ومجلسی اول هرجا از او نام برده اند، بر او رحمت فرستاده اند که غایت بزرگی و جلالت او را می نماید وکثرت روایات نقل شده از او، نشان از قدرت فکر او و نیز مقبولیتش بین علماست.(40)
2-ابوعلی احمد بن ادریس بن احمد اشعری قمی (م 306 قمری): نجاشی وعلامه حلی، وی را فردی مورداعتماد از اصحاب امامیه دانسته اند و با عناوینی چون، «فقیه» ، «کثیرالحدیث»، «صحیح الروایه» ، «اعتمد علی روایته» او را ستوده اند.(41)
3- محمد بن اسماعیل: اعتماد اشعری قمی «که به گفته شیخ نجاشی وعلامه حلی فردی صحیح الروایه و مورد اعتماد است»(42) به محمد بن اسماعیل با وجود عدم تعرض علمای رجال به احوال وشخصیت وی، حاکی از مقبولیت روایاتش دربین علماست.
4- محمد بن ابراهیم کوفی: مطلبی درباره احوالات وی در منابع متقدم ذکر نشده ولیکن اعتماد بزرگانی چون عبدالله بن جعفر حمیری(43) که فردی ثقه و از اصحاب امام عسکری(ع) بود،(44) گواه بر مقبول بودن چنین فردی است.
حمیری، بنابر نقل شیخ صدوق، روایت قربانی امام عسکری (ع) برای فرزندش را از کوفی نقل کرده است.(45) منابع متأخر نیز او را فردی نیکو و مقبول دانسته اند.(46)
5- محمد بن عبدالله طهوری: شیخ طوسی واردبیلی وی را از اصحاب امام رضا (ع) برشمرده اند،(47) بدون این که وی را درشمار اصحاب عسکریین (ع) ذکر نموده باشند، با این که وجود وی در زمان آن حضرات بنا به متن روایت محرز و مسلم بوده است وتنها احتمال می رود که طهوری در ایام آن دوامام همام در سامرا نبوده است. این مطلب نیز از بخش های ابتدایی ذکر شده در روایت فهمیده می شود.(48)
با توجه به وجود بزرگانی چون احمد بن ادریس اشعری قمی، فرزندش حسین ونیز محمد بن ابراهیم کوفی در سند روایت، می توان به صحت این روایت پی برد. محمد بن عبدالله طهوری در ضمن روایتی از حکیمه خاتون درباره مادر امام زمان (عج) نقل می کند:
در نزد من کنیزی بود به نام نرجس، برادر زاده ام امام عسکری(ع) به دیدن من آمد و چون نظرش به این کنیز افتاد، به او گفتم: «آیا به او تمایل داری تا او را به پیش تو بفرستم؟» پس آن حضرت فرمودند: «خیر ای عمه، ولکن در رابطه با او در تعجبم.» به او گفتم» «تعجب شما برای چیست؟» پس فرمودند : «از او فرزندی به دنیا می آید که خداوند به واسطه او زمین را پر از عدل و داد می کند، چنان چه از ظلم وجور پر شده باشد.» حکیمه گوید که گفتم «ای مولای من او را به پیش شما بفرستم؟» فرمودند: «از پدرم دراین باره اجازه بگیر!» لباسم را پوشیدم وبه خانه ابوالحسن امام هادی (ع) رفتم و پیش آن حضرت نشستم. حضرت خطاب به من فرمودند: «ای حکیمه، نرجس را به پیش فرزندم ابومحمد بفرست!» عرض کردم: «آقای من، من بدین جهت این جا آمدم تا اجازه بگیرم.» پس فرمودند: «ای مبارکه، خداوند تبارک وتعالی دوست دارد که تو در اجرا این کار شریک باشی و ازخیر وبرکت آن نصیبی به تو برسد.»
در ادامه حکیمه می گوید:
به خانه بازگشتم ونرجس را زینت کردم و او را به ابومحمد(ع) هبه نمودم و آنها چند روی پیش من بودند و سپس به پیش پدر گرامیش رفتند.(49)
روایت بعدی از بشر بن سلیمان نخاس است که به دلیل طولانی بودن این روایت فقط به قسمتی ازآن، درباره حکیمه خاتون اشاره می شود:
بشر گوید: آن گونه که امام هادی(ع) فرموده بودند، من ملیکه دختر یشوعا بن قیصر روم را که درجنگی اسیرشده بود، خریداری کردم و آن را در «سرمن ر آه» به خدمت حضرت آوردم. آن حضرت پس از اندکی صحبت با این بانو، به خادم خود کافور فرمودند: «خواهرم حکیمه را خبرکن!»
و چون حکیمه خاتون وارد شد، حضرت فرمودند: «این بانویی است که درباره اش با توسخن گفتم.» حکیمه خاتون بسیار خوشحال شد، پس آن حضرت رو به حکیمه فرمودند: ای «دختر رسول خدا (ص) او را به منزل ببر، فرایض و واجبات و سنن را به او بیاموز! این خانم، همسر فرزندم ابومحمد (ع) و مادر قائم (عج) است.»(50)
بین دو روایت یاد شده منافاتی نیست؛ زیرا پس از این که امام هادی(ع) نرجس خاتون را به حکیمه خاتون تسلیم نمود تا احکام دین را به او بیاموزد،آن بانو نزد خواهر امام بود تا روزی که امام حسن عسکری(ع) به خانه عمه اش رفت و درآن روز با دیدن نرجس خاتون تعجب کرد. هرچند مسعودی می گوید: «آن کنیز درخانه امام متولد شده و در آن جا بزرگ شده بود.»،(51) این دو روایت عظمت وبزرگی مقام حکیمه خاتون را نزد امام هادی (ع) وخدوند متعال نشان می دهد. حکیمه خاتون نخست به معلمی مادر حضرت مهدی(عج) از طرف امام هادی (ع) برگزیده می گردد و پس از آن، درامر عظیم ولادت امام عصر (عج) شریک می شود که بنا به فرموده امام هادی (ع)، خداوند دوست دارد که وی نصیبی ازاین خیر ببرد و بهره مند گردد.(52) شیخ طوسی نیز در الغیبه به هردو روایت اشاره کرده است.(53)

ب) روایات تولد حضرت مهدی (عج)

مرحوم کلینی (م 329 قمری) در کتاب اصول کافی وباب تولد حضرت مهدی(عج) به روایت نقل شده از حکیمه خاتون درباره تولد وجریان های پیرامون آن اشاره ای نکرده وفقط در باب تسمیه «سر من رآه» با دو واسطه از موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر(ع) روایت می کند که حکیمه خاتون در شب تولد وبعد ازآن، حضرت را دیده است. پس از کلینی، شیخ صدوق (م 381 قمری) در کمال الدین وتمام النعمه با چهار واسطه از حکیمه خاتون، اصل جریان تولد امام زمان (ع) و پیرامون آن را نقل کرده که به بررسی سند روایت وسپس به اصل آن می پردازیم:
1- ابو جعفر محمد بن حسن بن ولید: شیخ طوسی نام وی را این گونه آورده است: «ابوجعفر محمد بن حسن بن احمد بن ولید» وسپس می نویسد: «وی قمی وفردی جلیل القدر، عالم به علم رجال و مورد اعتماداست.»(54)
نجاشی او را با تعابیری چون «شیخ القمیین وفقیههم و وجههم.» ، «ثقه ثقه» و «عین» یاد کرده و وفات او را درسال 343 قمری بیان کرده است(55) ونیز ابن شهر آشوب (م 588 قمری) در معالم العلماء وی را به بزرگی یاد می کند.(56)
2- ابوجعفر محمد بن یحیی عطار: شیخ طوسی در فهرست، عطار را از اخص اصحاب ابوجعفر احمد بن موسی اشعری که از بزرگان قم بوده، ذکر کرده(57) و در رجال، وی را در بخش «من لم یرو عن الائمه (ع) آورده و می نویسد:
محمدبن یحیی، قمی وفردی کثیرالروایه بودومرحوم کلینی از او روایت کرده است.(58)
و هم چنین نجاشی، عطار را شیخ اصحاب امامیه در زمان خودش معرفی می کند و در ادامه می آورد که او فردی اعتماد شده وکثیر الحدیث بوده است.(59)
3- ابوعبدالله حسین بن رزق الله: مرحوم تستری وآیت الله خوئی در ذیل نام وی آورده اند که حسین به رزق الله با یک واسطه حکیمه خاتون را از جمله کسانی یاد می کند که حضرت مهدی (ع) را دیده است.(60) ودرباره احوالات این شخص چیزی ذکر نکرده اند، ولی اعتماد محمد بن یحیی عطار، استاد مرحوم کلینی، به روایت او نشان از مقبولیت اوست. چنان که ذکر شده، نجاشی و شیخ طوسی، عطار را درنقل حدیث موثق و اعتماد شده ذکر کرده اند.(61)
4- موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر(ع): وی فردی «حسن» درنقل روایت بوده(62) و بیشتر منابع روایی، چگونگی تولد حضرت مهدی (ع) را از طریق او و به نقل حکیمه خاتون روایت کرده اند(63) که دلیل بر موثق بودن این شخص می نماید. متن روایت در کمال الدین صدوق بدین شرح است:
چنان که حکیمه خاتون گوید، حسن بن علی(ع) کسی را نزد او فرستاد و فرمود: «عمه جان امشب که نیمه شعبان است، در منزل ما افطار کن زیرا خدای تبارک وتعالی امشب حجت خود را آشکار می کند، و او حجت خدا بر روی زمین است.» حکیمه گفت: «عرض کردم مادرش کیست؟» فرمود: «نرجس». آن گاه حکیمه عرض کرد: «قربانت شوم به خدا در او اثری از حمل نیست.» امام فرمود: «همین است که به تو می گویم. حکیمه گفت: «آمدم و چون سلام کردم ونشستم، نرجس آمد، کفش مرا بکند و گفت: “ای سیده من وسیده خاندان من، در چه حالی هستی؟ “گفتم: «تو سیده من و سیده خاندان منی.» گفتار مرا ناستوده شمرد وگفت: «این چه فرمایشی است، عمه جان؟» به او گفتم: «دخترجانم! خدای تعالی امشب پسری به تو کرامت می کند که در دنیا و آخرت آقا است.» حکیمه خاتون گوید: «خجالت کشید و حیا کرد و چون نماز عشا راخواندم، افطار کردم و در بستر خوابیدم و خوابم برد. چون نیمه شب شد برخاستم، نماز خواندم و فارغ شدم.نرجس در خواب بود وهیچ اثری در او نبود. من نشستم و تعقیب خواندم و دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم و او باز هم خواب بود. او برخاست، نماز خواند و خوابید.» حکیمه در ادامه گوید: در شک افتادم که ابو محمد از محل خود فریاد زد: “عمه جان شتاب نکن این جاست که مطلب نزدیک است.” آن گاه نشستم ومشغول قرائت سوره الم سجده و یس شدم. در این میان بود که هراسان بیدار شد، به بالین او رفتم و گفتم: «”بسم الله علیک، چیزی درک می کنی؟ “گفت: “آری، ای عمه. “به او گفتم: “خود را جمع کن و دل آسوده دار، همانی است که به تو گفتم. “حکیمه در ادامه گوید: «حالتی برای نرجس و من پیش آمد که لحظاتی به حال خود نبودیم و من با صدای مولا به خود آمدم و جامه را از روی نرجس عقب زدم و مولای خود رادیدم که درحال سجده و مواضع سجودش بر زمین است. او را برگرفتم، دیدم پاک و نظیف است. آن گاه ابو محمد صدا زد: “عمه جان، پسرم ر ا نزدم بیاور!” او را نزد وی بردم، دستش را به پشتش گذاشت و دو پایش را روی سینه خود جا داد و زبانش را در دهان او نهاد و دو دستش را بر دو چشم و دو گوش و بندهای او کشید.» آن گاه حکیمه می گوید که امام خطاب به فرزندش فرمود: «ای پسر جانم، سخن بگو!» گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و ان محمد رسول الله» حکیمه می افزاید: «آن گاه او بر امیرالمومنین وهریک از امامان صلوات فرستاد تا بر پدرش توقف کرد و زبان در کشید. آن گاه ابومحمد(ع) فرمود: “عمه جان، او را نزد مادرش ببر تا بر او سلام بدهد ونزد من بیاور!” او رانزد مادرش بردم، سلام داد و برگردانیدم و در محضر امام گذاشتم، فرمود: “عمه جان، روز هفتم که شد نزد ما بیا!”
حکیمه گوید: «چون صبح آمدم تا به ابومحمد (ع) سلام بدهم، پرده را بالا زدم تا از سید خود تفقد کنم. او را ندیدم. گفتم: قربانت شوم، سید و مولایم چه شد؟ فرمود: “عمه جان او را سپردیم به آن که مادر موسی (ع) پسرش را سپرد.”» حکیمه گوید: روز هفتم آمدم و سلام کردم، نشستم. فرمود: “فرزندم را نزد من بیاور!” سید خود رانزد وی بردم. در پارچه ای بود، همان کاری را که اول بار با او کرد تکرار نمود وزبانش را در دهان او گذاشت، گویا شیر وعسل به وی می خوراند. سپس فرمود: “سخن بگو، پسرجانم! “گفت : “اشهد ان لااله الا الله” و صلوات برمحمد(ص) وامیرالمومنین وائمه طاهرین فرستاد تا به پدرش رسید وتوقف کرد وسپس این آیه را خواند: (ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین* و نمکن لهم فی الارض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون)؛(64) “و خواستیم برکسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند ، منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، وایشان را وارث [زمین] کنیم* و در زمین قدرتشان دهیم و [از طرفی] به فرعون وهامان ولشکریانش آن چه را که از جانب آنان بیم ناک بودند، بنمایانیم.»”
راوی می گوید: «ازعقبه خادم درباره این موضوع پرسیدم گفت حکیمه راست گفته است.»(65)
این روایت در کتب بسیاری با کمی اختلاف در متن حدیث وبا اسنادهای مختلف نقل شده است، مانند کتاب های اثبات الوصیه نوشته مسعودی (م346 قمری)،(66) دلائل الامامه نوشته طبری (م 358 قمری)،(67) الغیبه نوشته شیخ طوسی (م 460 قمری)،(68) الخرائج و الجرائح نوشته راوندی(م 573 قمری)،(69) کشف الغمه فی معرفه الائمه نوشته اربیلی (م 692 قمری)،(70) مدینه المعاجز نوشته سید هاشم بحرانی ( م 1107 قمری)،(71) بحارالانوار نوشته مجلسی (م 1111 قمری)،(72) ینابیع الموده نوشته قندوزی حنفی (م 1294 قمری)(73) وبسیاری از کتب روایی دیگر که به شرح این واقعه پرداخته اند.

ج) روایات درباره حضرت مهدی (عج) وامامت آن حضرت

محمد به عبدالله طهوری که از او یاد شده، می گوید:
بعد از وفات امام حسن عسکری(ع) خدمت حکیمه دختر امام محمد بن علی (ع) رفتم تا از او درباره امام و اختلاف وسرگردانی مردم درباره آن، بپرسم. مرا اذن جلوسی داد و فرمود: «ای محمد به درستی که خدای تبارک وتعالی زمین را از حجتی گویا ویا خاموش خالی نگذارد. امامت را بعدازحسن وحسین(ع) در دو برادر ننهاده و این شرافت را مخصوص حسن وحسین (ع) ساخته و آنها را از عدیل ونظیری بر روی زمین به این فضیلت برکنار داشته و به درستی که خداوند تبارک و تعالی فضل امامت را خاص فرزندان حسین نموده و نه حسن، چنان که فرزندان هارون را به فضل نبوت بر فرزندان موسی ترجیح داد واگر چه خود موسی حجت بر هارون بوده، فضل نبوت تا روز قیامت در اولاد هارون است و به ناچار باید امت سرگردانی وامتحانی بکشند تا مبطلان از مخلصان جدا گردند و از برای مردم بر خدا حجتی نباشد و اکنون بعد از وفات امام حسن عسکری(ع) دوره حیرت رسیده است.»
محمدبه عبدالله گوید:
عرض کردم: «ای سیده من از برای امام حسن عسکری(ع) پسری بود؟» تبسمی کرد: وفرمود: «اگر امام حسن عسکری (ع) پسر نداشت، امام بعد از او چه کسی بود، با آن که من به تو خبر دادم که بعد ازحسن وحسین (ع) امامت در دو برادر نیست؟»
حکیمه خاتون پس از این سخنان به تفصیل درباره مادر حضرت مهدی (ع) و نحوه تولد آن حضرت برای محمد بن عبدالله سخن گفته است.(74) سپس می گوید:
پس از درگذشت امام عسکری (ع) من هر صبح وشام او را می بینم واز هرچه شما می پرسید به من خبر می هد ومن به شما خبر می دهم. به خدا گاهی می خواهم چیزی از او بپرسم، او نپرسیده به من می گوید. امری پیش می آید وپرسش نکرده همان ساعت جوابش را می دهد. شب گذشته از آمدن تو به من خبر داد و دستور داد که تو را به حق مطلع سازم.
محمد به عبدالله گوید:
به خدا حکیمه از چیزهایی به من خبر داد که جز خدا کسی آنها را نمی دانست و دانستم که این امر درست و راست است از طرف خدای تبارک و تعالی، زیرا خداوند آنها را بر آن چه مطلع ساخته، احدی از خلق خود را مطلع نساخته است.(75)
در روایت دیگر احمد بن ابراهیم گوید:
من درسال 262 قمری به حضور حکیمه دختر محمدبن علی (ع) خواهر ابوالحسن عسکری(ع) در مدینه رفتم واز پشت پرده با او سخن می گفتم. از دین وی پرسیدم. و کسی را که باید امام بداند. به من گفت فلان، پسر حسن عسکری (ع) است. نام او را گفت، گفتم: «قربانت شوم او را دیده ای، یا خبر او را شنیده ای؟» گفت:«خبر او را از امام یازدهم شنیده ام که مادرش نوشته بود.» گفتم: «آن مولود کجاست؟» گفت: «پنهان است.» گفتم: «شیعه به که مراجعه کند؟» گفت: «به جده او، مادر امام یازدهم.» گفتم: «به کسی اقتدا کنم که به زنی وصیت کرده؟» گفت: «پیروی از حسین بن علی بن ابی طالب (ع) کرده است؛ زیرا حسین بن علی (ع) به حسب ظاهر، وصایای خود را به خواهرش زینب دختر علی بن ابی طالب(ع) سپرد تا امامت پسرش علی بن الحسین امام سجاد(ع) پنهان بماند.» سپس فرمود: «شما مردمی مطلع از اخبار هستید، آیا در روایات به شما نرسیده است که نهمین فرزند حسین(ع) در حالی که زنده است، میراثش تقسیم می شود.
این دو روایت، نمونه ای از آگاهی حکیمه خاتون به موضوعات ومباحث روز خود، به ویژه درباره مسئله امامت است. روایات بسیار دیگری نیز نشان دهنده این امر هستند. سید بن طاووس نیز در مهج الدعوات حرز امام جواد(ع) را از حکیمه خاتون نقل کرده وسپس به جریان نقل حرز از امام جواد(ع) ومتن آن پرداخته است.(77)
درنهایت، باید گفت که درباره کودکی وچگونگی زندگی این بانوی عظیم الشأن در منابع مطالب چندانی ذکر نشده، ولی براساس روش و منش این بانو در برخورد با برادر، برادرزاده ، نرجس خاتون وباحضرت مهدی(ع) که از میان منابع روایی به دست می آید، می توان جلالت، عظمت و جایگاه رفیع وی را در خاندان امامت، به وضوح مشاهده کرد؛ بانویی که فرزند امام، خواهر امام، عمه امام ومعلمه ام القائم (نرجس خاتون) وقابله حضرت مهدی(ع) وهم چنین فردی اعتماد پذیر در این خاندان به شمار می رفته و درباره ولادت حضرت مهدی (ع) ونیز پیرامون آن نقش مهمی ایفا نموده وبارها امامان او را تأیید نموده اند ودرنهایت، تا پایان عمر شریفش (یعنی تا سال 274 قمری) به عنوان سفیر ونماینده حضرت ولی عصر(ع) رابط بین آن حضرت وشیعیان بوده است.

پی نوشت ها:

1- برخی از منابع نام وی را «حلیمه»ذکر کرده اند که اشتباه است ونام اصلی آن بانو «حکیمه» بوده است.
2- نک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 50 ، ص 10، چاپ سوم: داراحیاء التراث العربی، بیروت 1403 قمری؛ وشیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج2 ، ص 306 و 307 ،چاپ اول: ناشر دارالاسوه للطباعه والنشر، 1414 قمری.
3- سیدمصطفی حسینی، معارف ومعاریف، ج2، ص 794، چاپ اول: انتشارات اسماعیلیان، قم 1369 شمسی
4-محمد الحسون و ام علی مشکور، اعلام النساء المومنات ، ص 448 و 449 ،چاپ اول: انتشارات اسوه، 1411 قمری.
5- همان ، ص 448
6-شیخ مفید، الارشاد، ج 2 ، ص 295، چاپ اول: موسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، قم 1413 قمری.
7- همان، ج2، ص 297.
8- امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 338، ناشر مکتبه العلمیه الاسلامیه، تهران 1338 شمسی.
9- شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ج 2، ص 569، چاپ پنجم: موسسه النشر الاسلامیه، 1422 قمری.
10-الارشاد ، ج2، ص 295.
11- شیخ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج 3، ص 76، ( فصل النساء)، طبع فی مطبعه المرتضویه النجف الاشرف، 1352 قمری.
12- ص 209 چاپ سوم: منشورات الرضی، قم 1363 شمسی؛ ابوسعید حسن بن حسین شیعی سبزواری «زنده در 757 قمری». راحه الارواح، ص 239 ، دفتر نشر میراث مکتوب، انتشارات اهل قلم، 1375 شمسی.
13- محمد حسین ناصرالشریعه، تاریخ قم، با مقدمه علی دوانی، ص 113 و 114، چاپ خانه حکمت، قم 1242 شمسی.
14- فخر الواعظین محمد باقر بن مرتضی حسینی خلخالی، جنات ثمانیه، تحقیق انصاری قمی، ص 828، چاپ اول: انتشارات دلیل ما، 1381 شمسی.
15-تاریخ قم، ص 113 و 114.
16-الارشاد ، ج2 ، ص 295.
17- تنقیح المقال، ج 3، ص 76، ( فصل نساء).
18- نک: ذبیح الله محلاتی، مآثر الکبری فی تاریخ سامراء، ج 2 ، ص 303 ، مطبعه الزهراء ، نجف 1368شمسی؛ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 4 ، ص 150-158، ناشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1374 قمری؛ نک: حسین بن محمد ابن طباطبائی حسنی (م 449 قمری) تهذیب الانساب ونهایه الاعقاب، ص 250 -251 ،چاپ اول: نشر مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم 1413 قمری؛ امام فخر رازی ( م 606 قمری)، الشجره الامبارکه فی انساب الطالبیه، ص 169 -170، چاپ اول: نشر مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم 1409 قمری؛ عزالدین ابوطالب اسماعیل بین حسین مروزی، الفخری فی انساب الطالبین، ص 75 -76 چاپ اول: نشر مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم 1409 قمری؛ شهاب الدین احمد به علی بن عنبه حسنی (م 828
قمری)، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص 347 -348، منشورات دار مکتبه الحیاه، بیروت بی تا؛ سید احمد بن محمد کیاء گیلانی، (اعلام قرن دهم قمری) سراج الانساب، ص 144، چاپ اول: نشر مکتبه آیت الله مرعشی نجفی،
قم 1409 قمری.
19- مآثر الکبری فی تاریخ سامراء، ج2 ص 303
20- ص 76
21-ج 99 ص 79
22-همان؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 76، (فصل نساء).
23- ریاحین الشریعه، ج4 ص 150-158.
24- محمد حسین حسینی جلالی ، مزارات اهل البیت (ع) وتاریخها، ص 144، چاپ سوم: موسسه الاعلمی ، بیروت 1415 هـ ق؛ ریاحین الشریعه ، ص 150.
25- جنات ثمانیه، ص 828.
26- شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه ، ج2 ، ص 424 ، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم، 1405 قمری
27- همان ، ج2 ، ص 426.
28- بحارالانوار ، ج 51 ، ص 19.
29- همان.
30- سیدهاشم حسینی بحرانی، مدینه المعاجز «فی دلائل الائمه الاطهار و معاجزهم». ص 589، منشورات مکتبه المحمودی، طهران، ( چاپ سنگی ) بی تا.
31- همان ، ص 591.
32- همان ، ص 590.
33- سید بن طاووس ، مهج الدعوات ومنهج العبادات ، ص 53 ، چاپ اول: موسسه الاعلمی للمطبوعات ، بیروت 1414 قمری.
34- اعلام النساء المومنات ، ص 306.
35- بحارالانوار ، ج 51 ، ص 22.
36- شیخ طوسی ، الغیبه ، ص 239، چاپ اول: موسسه المعارف الاسلامیه، قم 1411 قمری.
37- کمال الدین وتمام النعمه ،ج 2 ص 426.
38- رجال طوسی ، ص 467، چاپ اول: منشورات المکتبه والمطیعه الحیدریه فی النجف 1380 قمری.
39- خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال «رجال علامه حلی» ص52، چاپ دوم: : منشورات الرضی قم 1381 قمری
40- تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 1، ص 49.
41- رجال نجاشی، ج 1، ص 236،چاپ اول: دار الاضواء، بیروت 1408قمری؛ خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ص 16
42- رجال نجاشی، ج 1، ص 236؛ خلاصه الاقوال ، ص 16.
43- کمال الدین وتمام النعمه ، ج2، ص 432؛ علامه شیخ محمدحسین اعلمی حائری ، دائره المعارف الشیعیه العامه، ج16، ص 164، چاپ دوم: موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت 1413 قمری.
44- رجال طوسی ، ص 432.
45- کمال الدین وتمام النعمه ، ج2 ، ص 432.
46- دائره المعارف الشیعیه العامه ، ج 16، ص 164.
47- رجال طوسی، ص 387، جامع الرواه، ج 2، ص 142، مکتبه المحمدی، بیتا.
48- کمال الدین وتمام النعمه ، ج 2 ، ص 426؛ بحارالانوار، ج 51، ص 11-14
49- کمال الدین وتمام النعمه، ج2، ص 426-427.
50- همان ، ج 2، ص 417-423.
51- اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب (ع) ص 272، چاپ دوم: دارالاضواء، بیروت 1409 قمری.
52- کمال الدین وتمام النعمه ، ج 2 ص 423 و 427.
53- ص 208 -214 و 244.
54- الفهرست، ص 284، مرکز تحقیقات ومطالعات دانشگاه مشهد، 1351 شمسی.
550 رجال نجاشی، ص 383.
56-ص 99 ، 1353 قمری ، مطبعه فردنی طهران.
57- ص 22.
58-ص 495.
59- ص 353.
60- قاموس الرجال، ج 3، ص 284، منشورات مرکز نشر الکتاب، المطیعه العلیمه تعلیم، 1388 قمری؛ معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 235، چاپ سوم: منشورات مدینه العلم آیت الله خوئی، 1403 قمری.
61- رجال نجاشی ، ص 353؛ رجال طوسی، ص 495.
62- دائره المعارف الشیعیه العامه ، ج 17، ص 488.
63- نک: شیخ طوسی ، الغیبه ، ص 237؛ بحارالانوار، ج 51، ص 2.
64-سوره قصص آیه 5.
65-ج 2 ص 424 -426.
66-ص 272.
67-ص 268.
68-ص 234-240.
69- ج 1، ص 455، چاپ اول: تحقیق ونشر موسسه الامام المهدی (ع) قم 1409 قمری.
70- ج 2، ص 498، ناشر مکتبه بنی هاشم تبریز «مطبعه العلمیه قم » 1381 قمری.
71- ص 586.
72- ج 51، ص 2.
73- ج 2، ص 540، چاپ اول: انتشارات الشریف الرضی، قم 1413 قمری ( 1371 شمسی).
74-کمال الدین وتمام النعمه، ج 2، ص 426؛ بحارالانوار، ج 51، ص 11-14.
75- کمال الدین وتمام النعمه، ج 2، ص 429 و430.
76- شیخ طوسی ، الغیبه، ص 230؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 501.
77- ص 52، چاپ اول: موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت 1414 قمری.

منبع:فصلنامه مشرق موعود(1

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید