از تزکیه درون تا تصفیه برون(3)

از تزکیه درون تا تصفیه برون(3)

نویسنده : غلامرضا گلی زواره

به صلابت کوه به لطافت باران

امام در عرفان حماسی خود با معنویت قیام کرد و رابطه تنگاتنگ این دو را بیان داشت و تبلور اجتماع عرفان و حماسه در تمامی ابعاد شخصیت ایشان مشاهده گردید. امام در حالی که حشمت، وقار و ابهت خیره کننده و کم مانند داشت حالتی از معنویت در سیمایش درخشندگی داشت که از این جهت با درک منحصرش آدمی به آرامش و امنیت خاطر می‏رسید. در حالی که تحمل نگاه نافذ و شکافنده‏اش آسان نبود گرمی، مهر و عطوفتی که در چشمانش موج می‏زد چنان انسان را مجذوب می‏ساخت که چه بسا فراموش می‏کرد در مقابل مردی خارق‏العاده با قدرتی شگفت‏انگیز قرار دارد. آن شخصیت بزرگ با تمامی اقتدار و عظمتی که قدرتهای جهان از شنیدن نامش به هراس می‏افتادند. آن قدر رئوف بود که وقتی با کودکان مواجه می‏گردید به آنان سلام می‏نمود و حتی سهم این نوباوگان را در پیشبرد نهضت اسلامی فراموش ننموده و از آنان تشکر نموده‏اند.(1) اگر هم می‏خواستند به اطفال تذکری دهند شخصیت آنان را تکریم می‏نمودند و اجازه نمی‏دادند عزت نفس بچه‏ها مورد خدشه و نقصان قرار گیرد.
گمان نمی‏رود در همدردی و تشخیص زبان واقعی مردم و بیان عمق اندیشه‏های آنان کسی چون امام پیدا شود که چون پدری مهربان و با چهره‏ای سرشار از محبت و صفا به خواسته‏های آحاد مردم توجه کند و برای غمخواری آنان و گره‏گشایی از مشکلاتشان تلاش نماید. امام در حالی که در مقابل ابرقدرت‏ها و دشمنان گوناگون داخلی و خارجی دلی به استقامت کوههای پولادین و بلکه با صلابت‏تر از آنها دارد، در برابر مردمان رنج دیده و ستم کشیده و مسلمان چنان خاضع و نرم می‏گردد که با دیدن مناظر غم‏آلوده و صحنه‏های مصیبت بار از زندگی محرومان اشک تأثر به صورت پرصلابتش جاری می‏گردد و وسعت این قلب به اندازه‏ای می‏شود که در ملاقات با مردم و گوش دادن به خواسته‏های آنان و نیز در خدمت بی‏شائبه به طبقات جامعه هرگز احساس خستگی نمی‏کند و کوشش ایشان همواره بر این واقعیت استوار بوده که بین او و مردم هیچ مانعی و حاجبی نباشد و یا چیزی از امّت مسلمان مکتوم نماند.(2)
امام در ابراز محبت به دیگران هیچ ملاکی جز رضایت حق نداشتند. اشتیاق ایشان صبغه‏ای الهی داشت و خدمت به مردم نیز از منظر امام نوعی عبادت و تقریب به حق تلقی می‏گردید. او که در برابر مردم این قدر فروتنی از خویشتن بروز می‏داد بر این باور بود که آدمی دارای آن چنان منزلتی است که اگر بخواهد در مقابل همچون خودش سر تسلیم و ذلت فرود آورد و از غیر خدا هراس داشته باشد دون از شأن اوست. خود را خوار و بی مقدار نموده است از این رو با جرأت و علم به قدرت نظامی سیاسی آمریکا فرمود: «امریکا هیچ غلطی نمی‏تواند بکند». در مقام تربیت و ارشاد فرزندان، شاگردان و مریدان خویش امام آنان را به نماز شب که از بهترین راههای تزکیه است توصیه می‏نمودند و هم آنان را به کوشش و مبارزه و قرار گرفتن در جبهه‏های حق برای محو باطل فرا می‏خواندند و بدین گونه ثابت نمودند جمع بین زهد و تقوا خدمت و مسؤولیت اجتماعی امکان دارد و خود هم به نحو اکمل این گونه بودند.
حماسه آفرینی قهرمانان، جامعه را به سوی کمال مطلوب سوق می‏دهد و روح دلاوری را در افراد جامعه تقویت می‏کند و ساحت و غایت آن بهبودی جنبه معنوی انسان است، عرفان نیز این گونه است و عرفای راستین تلاش می‏نمایند تا جامعه را از تعلقات فناپذیر و امور ناپایدار و هواهای نفسانی برهانند و افراد را به ساحل سلامت، هدایت و سعادت برسانند. بنابراین، این دو اگر چه عرصه‏های مختلفی دارند ولی اشتراکاتی هم در آنان قابل مشاهده است، عرفان فضیلت است و شجاعت نیز این حالت را دارد و بنابراین می‏توانند با هم جمع شوند زیرا هیچ فضیلتی، فضیلت دیگر را نفی نمی‏کند، امکان ندارد عارف واقعی اهل ترس و هراس باشد و ممکن نیست یک انسان شجاعی که بر علیه باطل بپاخاسته است از معنویت و حالات عرفانی بی‏بهره باشد و اگر مشاهده می‏شود عارفی سلطه را می‏پذیرد و تسلیم ستم می‏شود و طغیان طاغوت را تأیید می‏کند باید دانست که ادعای او کاذب است و اگر مشاهده می‏گردد شخص شجاعی از معنویت بهره‏ای ندارد و در جهت تزکیه درون و تصفیه باطن تلاشی نکرده است شجاعت او نوعی تهور است که ناپایداری و زوال در آن دیده می‏شود.
امام خمینی در بخش‏های مهمی از وصیت نامه خود، مردم را به روی آوردن به دعای عرفه، مناجات شعبانیه و صحیفه فاطمیه فرا خوانده‏اند و در فرازهایی از این نوشتار با ارزش مردم را به قیام علیه ستمگران و استکبار جهانی دعوت کرده‏اند زیرا عرفان آدمی را به کناره‏گیری از دنیا توصیه می‏نماید نه جدایی گزینی از افراد جامعه. شجاع کسی است که توانمندی خود را در راه احیای اهداف مقدس و معنوی صرف کند ابوعلی سینا در معرّفی عارف نوشته است: او انسانی شجاع است زیرا از مرگ هراسی ندارد.(3)
امیرمؤمنان حضرت علی (ع) از یک سو دنیا را چنان از خود طرد می‏کند که به حرم امن علوی هیچ راهی ندارد: «یا دنیا غُرّی غیری لا حاجه لی فیک قَد طَلَّقتِک ثلاثاً لا رَجعَهَ فیها؛(4) ای دنیا غیر مرا بفریب که مرا در تو هیچ حاجتی و نیازی نیست تو را سه طلاقه کرده‏ام تا بازگشتی در آن نباشد». امّا آن فروغ امامت از طرف دیگر برای رسیدن به مقام زمامداری و قرارگرفتن در مسند رهبری مردم و مدیریت سیاسی اجتماعی کوشش‏های زیادی می‏نماید و خطبه شقشقیه از همین مقوله است. احتجاجات و مناظراتش نیز حول این محور دور می‏زند و خطاب به دیگران می‏فرماید: رهبری از آن من است و من قطب آسیای سیاستم وقتی هم با حضور مردم صحنه بیعت و سیاست حجت بر او تمام گردید خود را مسؤول می‏بیند. در فرهنگ اهل بیت(ع) امکان ندارد انسانی عارف و اهل معنا در قبال جامعه احساس وظیفه نکند زیرا به فرمایش حضرت علی (ع) خداوند از عالمان راستین تعهد گرفته است در برابر فقر محرومان و تکاثرطلبی زراندوزان ساکت ننشینند اگر چه همه افراد جامعه در این داستان مسؤولیت دارند ولی علما وظیفه‏ای سنگین‏تر و رسالتی مهم‏تر بر دوش دارند و رهبران اجتماع مسؤولیتی مضاعف دارند.
حضرت امام حسین (ع) از سویی با خدای خویش در صحرای عرفات مناجاتی عارفانه دارد که به دعای عرفه موسوم است، او در آن بیابان غرق در حالات ملکوتی و معنوی است و تمامی لحظات زندگی امام از چنین ویژگی برخوردار است ولی از سوی دیگر فریاد می‏زند: من قیام کرده‏ام تا راه جدّ و پدرم را بروم اگر چه زمامداران قبلی روشی جدای از سنت نبوی پیش گرفته و مردم به روش آنان خو گرفته‏اند. خود دعای عرفه نیز حاوی نکات حماسی است اگر چه عالی‏ترین مضامین عرفانی را داراست. عارف از خدا می‏خواهد که او را بپذیرد و از او بگیرد و به سود جامعه انسانی مصرف شود. در واقع عارف می‏کوشد در همه حال غبار دنیاطلبی به دامنش ننشیند اما در متن مردم باشد و بکوشد بار جامعه را بر دوش گیرد و گره کارشان را بگشاید اگر کسی توفیق این را به دست آورد که مردم را از بردگی هوای نفس به بندگی خدا برساند کار عرفانی کرده است و البته چه بسا این اهتمام، به مبارزه، مقاومت و دفاع هم نیاز دارد که همان حماسه است.
انبیاء و فرستادگان الهی ضمن بندگی خداوند و توجه خالصانه به ساحت قدس الهی برای اصلاح جامعه و خلع قدرت از ستمگران به عرصه‏های سیاسی و اجتماعی آمدند و در این راه مرارت‏ها کشیدند و حتی کشته شدند. امام خمینی در تأسی از سیره انبیاء و اولیاء نیز مناجات‏های خود را با حماسه‏های نستوهانه خویش جمع کرد، او از سویی در پیشگاه پروردگار از ذلت‏های خود سخن می‏گوید و از طرف دیگر از اقتدار و صلابت خود در برابر ابرقدرت‏ها و اجانب خبر می‏دهد و پیروانش را بدین سو فرا می‏خواند، بین نرم خویی و انعطاف ناپذیری در ظاهر اختلاف و انفکاک دیده می‏شود اما وقتی این دو خصلت از یک سرچشمه منشأ گیرند نه تنها ناموزون نبوده بلکه هماهنگ هستند. قرآن کریم بین عفو و ملایمت و نبرد با مهاجم یا قساوت مقدس چنین تقریبی ایجاد کرده است: «تعاونوا علی البرّ والتقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان»(5)
و در حالی که مردم را به مودّت و رحمت، برادری و اصلاح بین یکدیگر دعوت می‏کند، تأکید می‏نماید اگر کسی از راه موعظه و نصیحت هدایت نشد و به مفاسد روی آورد و به عفت عمومی آسیب رسانید نه تنها در مورد او رأفتی نشان ندهید بلکه حکم الهی را در موردش جاری کنید و اجرای عدالت را بر عفو و اغماض ترجیح دهید. در خصوص ارتباط با خداوند در آیات نورانی قرآن و نیز احادیث شریف به حالتی بین خوف و رجاء تأکید شده است یعنی در ضمن این که باید به رحمت و عطوفت الهی امیدوار بود در مسیر زندگی باید از پروردگار خوف داشت. در مورد کوتاهی وظایف و دچار شدن به آلودگی و معاصی، حضرت علی(ع) فرموده‏اند: مردان با تقوا به خدا امیدوارند و هیچ نقطه امیدی غیر از حضرت حق ندارند در عین حال از خدا هم خوف دارند و هیچ عاملی غیر از حضرت باری تعالی آنان را به هراس وانمی دارد.(6)
امام خمینی حماسه و عرفان را با هم جمع کرده بود یعنی هم روحی لطیف داشت و هم با دشمنان و معاندان سازش‏ناپذیر بود. آن روح قدسی به مصداق والّذین آمنوا اشدّ حبّا للّه (7) نسبت به خداوند شدیدترین اشتیاق‏ها را داشت و بر اثر تطهیر دل از بصیرت ویژه‏ای محظوظ گشت او با این کوله بار معنوی و بینش ملکوتی و توجه کامل به معبود و عشق آتشین به وصال حق هماره با کژی‏ها به ستیز پرداخت و در ضمن رهبری جبهه حق را عهده دار گشت. سر چشمه سلحشوری و سیمای حماسی امام در پیکار با پلیدی و سرسختی در توسعه ارزشها، در قرآن نهفته است زیرا کلام وحی خداوند را قهّار، عزیز(شکست‏ناپذیر) خشم گیرنده بر جویندگان باطل و… معرفی کرده است. معصومین نیز در نیایش‏های خود خدا را به صفاتی چون کوبنده ستمگران، غلبه کننده و نجات دهنده صالحان ستوده‏اند. انسانی که آیینه حق نماست جامع صفات حماسی هم خواهد بود این شیوه استمرار و احیاء کننده سیره رسول اکرم (ص) است که صاحب ذوالفقار(حضرت علی (ع)) درباره آن وجود مبارک و والا فرموده است: ما هرگاه کارزار برایمان دشوار می‏شد خود را با رسول خدا نگاه می‏داشتیم چنانکه از ما هیچ کس جز او به دشمن نزدیکتر نبود.(8)آنگاه که سپاه معاویه در نبرد صفین آب را بر روی سپاه امام علی (ع) بست گدازه‏های حماسه از آتشفشان نخستین پیشوای شیعیان فوران کرد و به نیروهای خود فرمود: از شما خواسته‏اند تا دست به نبرد گشائید پس یا به خواری تن در دهید و از مقامی که دارید فرود آیید یا شمشیرهای خود را از خون دشمن سیراب سازید و از آب گوارا بیاشامید.
حماسه امام خمینی که پرتوی از قهر و غضب الهی است در شخصیت او شکوه خاصی را به نمایش گذاشت و همانگونه که امام حسین (ع) فریاد زد: «هیهات مناالذّله» از امام خمینی نیز فریاد برائت از مستکبران جهان در مراسم حج و غرش او علیه قرار داد اسارت بار کاپیتولاسیون را می‏شنویم. امّا باید دانست که مسلک عرفانی امام بر مبنای قرآن و سنت است و با محور بودن ثقلین، تعمق و تفکر، ملازم با اجتماع، عشق آتشین به حضرت حق گره خورده است و به همین دلیل مسلک از سایر مسالک عرفانی جدا می‏شود.

انقطاعی عارفانه استقامتی دلیرانه

کسی که هیچ گونه ستمی را امضاء نمی‏کند روح ستبر دارد. و چنین حالتی راز و نیاز، نجوا و ذلت در برابر خدای خویش را به همراه می‏آورد. مرد الهی وقتی در برابر حق خود را تسلیم دید و هیچ قدرت و غروری را در خود احساس نکرد در این وقت مشمول عنایت پروردگار گردیده و آنگاه عزیز می‏شود در این حال است که او کمالات معنوی را درک می‏نماید و با بصیرتی ملکوتی حقایقی را مشاهده می‏کند.
به نسبت همین نگرش مسؤولیتی که عارف بر عهده دارد خیلی بیش از وظایف حکیم می‏باشد. دل عارف به یاد حق آرام می‏گیرد و در پرتو این اطمینان، آرامش و امنیت روحی، قادر است علیه طغیان و تباهی قیام کند و این همان خصلت حماسی عارفی شوریده حال است که هیچ عاملی او را نمی‏ترساند و تحت هیچ شرایطی خوف و هراس به دل راه نمی‏دهد. اگر او را به زنجیر هم ببندید چون در بیشه شیران پرورش یافته و با دعا و راز و نیاز درون را صیقل داده از این وضع پروایی ندارد. دستگیری، حبس‏ها و فشارها تنها می‏تواند پیکر او را مورد تهاجم قرار دهد امّا روح عارف از حماسه آفرینی دست برنمی دارد و در این حال هم فریاد می‏کند و اعتراض می‏نماید. استاد شهید مرتضی مطهری می‏گوید: عارف تکیه‏اش به نیروی عشق است که نیروی انقلابی است نه به نیروی عقل که نیروی محافظه کارانه است.(9)
انسان عارف با یقین و توکّلی فوق العاده برای نشر توحید و خدمت به خداپرستان از هیچ کوششی دریغ نمی‏نماید، هرگز آرام نمی‏گیرد مگر آن که به محبوب خود برسد و هیچ گاه به وصال حق نمی‏رسد مگر آن که تمام آنچه را که در اختیارش بوده، در راه حضرت دوست نثار کند. حماسه عارف این است که در راه دین آن چنان فداکاری نماید تا «کلمه اللّه» اعتلا یابد یا با آنان که اهل شرک و نفاقند و طغیان کرده و ادعای سلطه‏طلبی دارند مبارزه می‏کند تافتنه ریشه کن شود و موانع حق جویی و حق خواهی بر طرف گردد چنانچه قرآن کریم فرموده است: «وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاتَکونَ فتنه و یکون الدین کُلّه للّه(10)؛ با آنان نبرد نمائید تا دیگر فتنه‏ای نباشد و دین همه دین خدا گردد».
چون عارف به فکر تحصیل رحمت مختص الهی است هرگز از مبارزه در راه دین مضایقه و اعراض نمی‏نماید زیرا مقاومت، دفاع و جهاد در راه خدا موجب جلب رحمت حق می‏گردد اگر چه راز آن برای همگان مشهود نمی‏باشد. امام خمینی آیینه‏ای از عرفان ناب را با ایجاد شور و حماسه در جامعه به نمایش گذاشت و جنبه‏های معنوی او نیروی محرّکه نهضت اسلامی گردید و گرنه کدام سیاستمداری تجویز می‏کرد که بدون ابزار قدرت به شرق بتازد و بدون آن که از شرق استمداد طلبد به غرب یورش ببرد. آن روح وارسته با جلوه‏های عارفانه که در پرتو تزکیه، تهذیب و بندگی خداوند بدست آورد از سرزمینی که سال‏های متمادی بر آن بذر شرک، نفاق و فساد افکنده بودند، خرمن توحید، اشتیاق و محبت درو کرد و نسل در گهواره آرمیده قیام پانزده خرداد سال 1342 هـ. ش را به میادین نبرد فرستاد تا آرامش استکبار و آسایش شیطان بزرگ را بر هم بزند. شوری که آن عارف کامل در سراسر گیتی افکند انسانهای ناامید را در آن سوی جهان حرکت داد و گوهرهای نهفته و گنج‏های دفن شده درونی را یاد آور شد که تمامی این‏ها به یمن وجود ملکوتی و انفاس قدسی او بود. اگر این تحول فکری و روحی و اسلامی که امام در جهان پدید آورد می‏خواست از مسیر طبیعی و مجاری متداول عبور کند باید چندین سال در بستر تاریخ در حال کوچ باشد اما چون این حماسه‏ها با بصیرت معنوی و عرفانی توأم بود تاریخ را طی الارض کرد و آنگاه عروج، صعود و وصال را به ارمغان آورد. در واقع امام قبل از اقدام به قیام، توجه درونی خود را به سوی حق معطوف ساخت و موانع این معرفت باطنی را بر طرف ساخت. عبادتش ریاضت تمام نیروهای درونی بود که از قلمرو طبیعت رها شده و به سوی آسمان پرکشیده و به روح عروج اولیاء واصل شده تا هنگام تجلی حق چیزی در حرم آمن دلش رهزنی نکند و غبار آلود نسازد و با ایجاد این ملکه ثابت هر وقت خواهان شهود شروق حق بود، بدون مزاحمت انجام می‏شد زیرا تمامی وجودش در سلک قدس و رشته قداست در آمده بود.(11) پیروزی حیرت آور و معجزه آسای مردی بی سلاح و بدون حمایت و هماهنگی حتی یک کشور خارجی و تنها به اتکای خالصانه به معشوق ازلی را باید جلوه‏ای از دم عیسوی و کلام موسایی امام خمینی دانست:

آب کوثر نخورم منّت رضوان نبرم

پرتو روی تو ای دوست جهانگیرم کرد(12)
حماسه عرفانی امام خمینی در نخستین سال‏های مبارزه این گونه جلوه نموده است:
«به خدای متعال من این زندگی را نمی‏خواهم انّی لا اری الموت الا السعاده و لا الحیوه مع الظالمین الّا برما. ای کاش مأموران بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم»، در جای دیگر فرموده‏اند: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد»(13)
و در پیامی خاطر نشان ساخته‏اند: «امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت در برابر توپ‏ها و موشک‏های دشمن باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت برای درک شهادت روز شماری می‏کند.»(14)
امام خمینی از همان آغاز مبارزه سیاسی رأس حکومت و اساس سلطنت استبدادی را هدف قرار داد و در هیچ شرایطی از مواضع اصولی خود دست بر نداشت و فریاد زد: «هیهات که خمینی در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا(ص) و امت محمد و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره‏گر صحنه‏های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‏ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم قدرت‏ها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکّه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم شرک و بت پرستی است ادامه می‏دهد…»(15)
امام در اعلامیه‏ای که به مناسبت فرا رسیدن چهلمین روز فاجعه خونین فیضیّه صادر نمود، فرمود: «من مصمّم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و در پیشگاه مقدّس حق تعالی با عذر وفود کنم. شما هم ای علمای اسلام مصمّم باشید و بدانید پیروزی با شماست.»(16)
در شب پانزدهم خرداد 1342 هـ.ش که مأمورین نظامی رژیم پهلوی امام را دستگیر کردند تا به تهران ببرند در چهره دژخیمانی که ایشان را به تهران می‏بردند وحشت هویدا بود و با هراس به اطراف نگاه می‏کردند امام در مقام دلداری به آنان اظهار داشت: این قدر وحشت زده نباشید در این بیابان کسی نیست که به شما تعرض وارد نماید و طی خاطره‏ای بیان فرمودند: از اوّل که با آنها رفتم هیچ نترسیدم و اصولاً هرچه فشار و تهدید، زندان و تبعید در مورد ایشان اعمال می‏گردید امام برای مبارزه با طاغوت و استکبار مصمّم‏تر می‏گردید.
امام این شجاعت و شهامت برخاسته از معنویت درونی را در عرصه‏های دیگر نیز بروز داد و از موضع عارفی وارسته موفق گردید با متحجران و افراد مقدّس مآب به ستیز برخیزد و آنان را رسوا و منزوی سازد. آن روح قدسی در نامه‏ای سراسر افتخار که محتوایی عرفانی داشت و برای رأس هرم کمونیسم نگاشت، از شکسته شدن استخوان های کمونیزم خبر داد و با این بصیرت معنوی، کرامتی جاویدان را در تاریخ ثبت کرد.

پی‌نوشت ها :

1ـ نک: صحیفه نور، ج 5، ص 265.
2ـ نک: فرازهای فروزان، ص 297 ـ 291.
3ـ اشارات، ابوعلی سینا،ج سوم، نمط نهم، فصل 24، ص 391.
4ـ نهج البلاغه، فرازی از خطبه سوم (شقشقیه).
5ـ سوره مائده، آیه 2.
6ـ نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 432.
7ـ بقره، آیه 165.
8ـ نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 9.
9ـ عرفان حافظ ،شهید آیه الله مطهری، ص 104.
10ـ سوره انفال، آیه 39.
11ـ نک: عرفان و حماسه، ص 36.
12ـ دیوان امام، ص 83.
13ـ فرازهای فروزان، ص 322.
14ـ یا ساغر از هزار، ص 59.
15ـ صحیفه نور، ج 20، ص 113.
16ـ صحیفه نور، ج 1، ص81.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید