نویسنده:سید محمد موسوی
این مقاله به موضوع «تنبلی و راهکار درمان آن» پرداخته وبرخی از بحث های مرتبط با آن را مورد توجه قرار داده است. دراین راستا از کتاب و سنت معصومان (ع) استمداد جسته واز این دو منبع عظیم که سرشار از نوراست، رهنمودهایی را می آوریم. چه بیانی بهتر از سخن خدا واولیای گرامش؛ آنان که حقایق جهان را به خوبی و آن گونه که هست می دانند، انسان ناشناخته را بهتر از خودش می شناسند، به دردها ودرمانش به طور کامل آگاهی داشته وبا زبان فطرت با او سخن می گویند؟!
تنبلی چیست؟
این واژه که گاهی به جای واژه های دیگری مانند: کسالت، تن پروری، راحت طلبی، بطالت، سستی وفتور به کار می رود، از رذایل اخلاقی است ونشانگر کراهت از کار، کاهلی، تن آسایی، طفره رفتن واز کار در رفتن و مشابه آنهاست.
تنبلی، گاهی طبیعی است مانند آنچه امروزه به عنوان «تنبلی چشم» از آن یاد می شود. درباره تنبلی چشم می گویند: 3% از افراد در دوران کودکی دچار آن هستند؛ یعنی چنین کودکی دید طبیعی ندارد وباید اولیای او به فکر درمانش باشند، که اکنون مورد بحث ما نیست.
اما نوع دیگر از تنبلی، ساخته و پرداخته خود انسان است وآدمی با دست خود، چنین شده است! در دنیای اسرار آمیزی که هر روز همه چیز درحال حرکت ودگرگونی است به نظر بعضی، ما آدم ها شاگرد اول کلاس تنبلی هستیم!
نشانه های تنبلی وکسالت
درفرازی از سخنان رسول اعظم(ص) چنین آمده است:
«اما علامه الکسلان فاربعه یتوانی حتی یفرط ویفرط حتی یضیع ویضیع حتی یضجر ویضجر حتی یاثم؛ علامت تنبل، چهارچیز است: سستی درکار تا سرحد کوتاهی، کوتاهی تا حد تباهی و خرابی کار، تباهی تا حد ملالت (وبی نشاطی) و ملالت تا حد گناه ونافرمانی».(1)
نکوهش از تنبلی
در قرآن کریم هنگامی که سخن از منافقان به میان آورده ونشانه های آنان را بیان نموده، چنین می گوید:
(ان المنافقین یخادعون الله وهو خادعهم و اذا قاموا الی الصلاه قاموا کسالی یراون الناس و لایذکرون الله الا قلیلاً)؛
«منافقان می خواهند خدا را فریب دهند درحالی که او آنها را فریب می دهد، وهنگامی که به نماز بر می خیزند، با کسالت برمی خیزند ودر برابر مردم ریا می کنند وخدا را جز اندکی یاد نمی نمایند».(2) از این رو کسالت وتنبلی در عبادت را مورد نکوهش قرار داده است.
امام سجاد(ع) درفرازی ازدعای ماه مبارک رمضان – که هر روز آن را می خواند – چنین درخواست کرده است:
«…اللهم اذهب عنی فیه النعاس والکسل و السامه والفتره والقسوه والغفله والغره …خدایا!
چرت، تنبلی، خستگی، سستی، سنگدلی،غفلت وفریب خوردگی را از من بزدای».(3)
این نیایش گویای نکوهش نسبت به موضوع تنبلی و کسالت است که حضرتش ازخداوند خواسته آن را از وی دور کند.
نیز امام صادق (ع) درفرازی از نیایش خود چنین آورده است:
«..اللهم انی اعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفله والقسوه والفتره والمسکنه …؛ بارخدایا! من به تو پناه می برم از تنبلی، پیری، کم دلی، بخل، غفلت، سنگدلی، سستی وزبونی…»(4).
درکتاب شریف کافی، بابی به عنوان نکوهش از تنبلی وکسالت «کراهیه الکسل » آمده است که دریک روایت از آن چنین می گوید:
«عن ابی الحسن موسی (ع) قال قال ابی (ع) لبعض ولده ایاک والکسل والضجره فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا والاخره؛ امام کاظم(ع) می فرماید: پدرم (ع) می فرمود: از تنبلی وافسردگی بپرهیز، که این دو، تو را از بهره دنیا وآخرت بازمی دارد».(5)
در روایت دیگری آمده است:
«عن ابی جعفر (ع) قال: انی لابغض الرجل او ابغض للرجل ان یکون کسلاناً [کسلان] عن امر دنیاه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امراخرته
اکسل؛ امام باقر(ع) فرمود: از مردی نفرت دارم که درکار دنیای خود تنبل باشد آن کس که در کار دنیای خویش تنبل باشد، درکار آخرتش تنبل تر خواهد بود».(6)
کارکردهای تنبلی
درباره کارکردها و آثار تنبلی می توان گفت که بستگی دارد به اینکه درچه زمینه ای صورت پذیرد؛ از این رو، درهر جا اثر خود را بر جای خواهد گذاشت. اکنون به برخی از آنها اشاره می کنیم.
کم بهره شدن در زندگی وذلت
هنگامی که امام علی (ع) مالک اشتر را برای فرمانروایی مصر به آن سرزمین می فرستد، در ضمن نامه ای به مردم مصر، چنین می فرماید:
«..ا لا ترون الی اطرافکم قد انتقصت والی امصارکم قد افتتحت والی ممالککم تزوی والی بلادکم تعزی انفروا رحمکم الله الی قتال عدوکم ولا تثاقلوا الی الارض فتقروا بالخسف وتبوءوا بالذل ویکون نصیبکم الاخس وان اخا الخرب الارق ومن نام لم ینم عنه والسلام؛ آیا نمی بینید که مرزهای شما را تصرف کردند وشهرها را گشودند و دستاوردهای شما را غارت کردند ودرمیان شهرهای شما آتش جنگ را بر افروختند؟ برای جهاد با دشمنان کوچ کنید خدا شما را رحمت کند، درخانه های خود نمانید که به ستم گرفتار وبه خواری دچار خواهید شد وبهره زندگی شما از همه پست تر خواهد بود، وهمانا برادر جنگ، بیداری وهوشیاری است، هر آن کس که به خواب رود دشمن او نخواهد خوابید! با سلام ودرود!».(7)
ونیز در فرازی از سخنان خود، پیرامون سستی ونافرمانی کوفیان نسبت به حضور درجنگ، می فرماید:
«…لبس لعمراالله سعر نار الحرب انتم تکادون و لا تکیدون، و تنتقص الطرافکم فلا تمتعضون. لا ینام عنکم وانتم فی غفله ساهون، غلب والله المتخاذلون! وایم الله، انی لاظن بکم ان لو حمس الوغی، واستحر الموت، قد انفرجتم عن ابن ابی طالب انفراج الراس من الجسد . والله ان امرا یمکن عدوه من نفسه، یعرق لحمه، و یهشم عظمه، و یفری جلده، لعظیم عجزه، ضعیف ما ضمت علیه جوانح صدره….؛ به خدا سوگند! شما برای افروخته شدن آتش جنگ بد مردمی هستید که با شما نیرنگ می کنند، شما حیله نمی کنید. شهرهای شما را تصرف می کنند، شما پروا ندارید. دشمن به خواب نمی رود، شما را خواب غفلت ربوده، فراموشکار هستید. سوگند به خدا! شکست برای کسانی است که دست از یاری یکدیگر می کشند. سوگند به خدا! گمان می کنم اگر جنگ شدت یابد وآتش مرگ افروخته شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن، از پسر ابوطالب جدا خواهید شد. سوگند به خدا! مردی که دشمن را به طوری برخود چیره کند که گوشتش را بخورد واستخوانش را بشکند و پوستش را جدا سازد، ناتوانی وبی حمیتی او بسیار
بزرگ وقلب او بسیار کوچک وضعیف است…»(8)
فقر وتنگدستی
درسخنی کوتاه امام علی (ع) درباره کار کرد تنبلی دربعد اقتصادی چنین فرموده است:
«ان الاشیاء لما ازدوجت، ازدوج الکسل و العجز، فتتج منهما الفقر؛ چیزها چون با هم جفت شدند، تنبلی وناتوانی نیزجفت شدند واز آنها فقر پدید آمد.»(9)
مبتلا شدن به غم واندوه
حضرت علی (ع) می فرماید:
«من قصر فی العمل ابتلی بالهم؛ آن که در کار کوتاهی ورزد، دچار اندوه گردد.»(10)
تباه سازی حقوق
امام علی (ع) در سخن دیگری می فرماید:
«من اطاع التوانی، ضیع الحقوق؛ هر که تسلیم سستی وسهل انگاری گردد، حق خود و دیگران را تباه سازد.»(11)
محرومیت از نعمت ها
امیر مؤمنان (ع) پیرامون سستی درنیایش وعبادت خداوند، فرمود:
«.. ولو ان الناس حین تنزل بهم النقم وتزول عنهم النعم فزعوا الی ربهم بصدق من نیاتهم وله من قلوبهم لرد علیهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد؛ اگر مردم به هنگام دیدن بلا و زوال نعمت با دل درست به خدای خود پناه می بردند وزاری می کردند، هر چه از دست رفته بود، بدانها برمی گردانید وهر فاسدی را برایشان اصلاح می نمود».(12)
ازدست دادن اعتماد مردمی
امام علی (ع) می فرماید:
«لا تتکل فی امورک علی کسلان؛ درکارهای خود بر آدم تنبل تکیه مکن».(13 )
ندامت و پیشمانی
نیز آن امام همام (ع) درسخنی فرموده است:
«من اطاع التوانی احاطت به الندامه؛ هر که کاهلی وسستی ورزد، او را پشیمانی وندامت فرا گیرد.»(14)
سر بار دیگران شدن
امام صادق (ع) – در ضمن سخنی به مردی از اصحابش – چنین نوشت:
«.. ولا تکسل عن معیشتک فتکون کلا علی غیرک او قال علی اهلک؛ درباره معیشت خود تنبلی مکن که در این صورت، بار دوش دیگری – یا کسانت – خواهی شد.»(15)
از دست دادن خیر دنیا وآخرت
امام صادق (ع) فرمود:
«من کسل عن طهوره و صلاته، فلیس فیه خیر لامر آخرته. ومن کسل عما یصلح به امر معیشته، فلیس فیه خیر لامر دنیاه؛ هر کس درباره پاکی ونماز خود تنبل باشد، در او خیری (امیدی) برای کار آخرتش وجود ندارد. وهرکس درکار معیشت خود
تنبل باشد، دراو خیری برای کار دنیایش وجود ندارد».(16)
بنابراین موضوع تنبلی درامور گوناگون ودرابعاد مختلف زندگی فردی واجتماعی کار کرد خود را در پی دارد. اینکه می بینیم درکتاب های اخلاقی بحث از صفت رذیله ای به نام «دنائت همت» مطرح است، گویا جلوه ای از موضوع تنبلی است که مورد نکوهش قرار گرفته وآدمی را از آن برحذر داشته اند.
به هر روی، عوامل تنبلی وبه تعویق انداختن کارها هر چه باشد، گر چه عامل اصلی آن را «ضعف نفس» دانسته اند؛ اما موضوع مهم تر، راه علاج ودرمان آن است که به آن اشاره می کنیم.
راهکار درمان تنبلی
دربحث های روانشناسی، ریشه اهمال کاری وتنبلی کردن را در خود فریبی وفرار از قبول مسئولیت دانسته وچند روش را برای درمان تنبلی بیان نموده اند:
1. از کم شروع کنیم، به این معنا که یک روز به زمان حال بیندیشیم وزمان کوتاهی را برای انجام یک عمل درنظر گرفته وسعی در انجام آن کار در آن زمان کوتاه نموده واز به تعویق انداختن آن اجتناب کنیم؛ مثلاًً اگر چای را صرف نمودیم، اکنون برخاسته واستکان را شسته و درجای خود بگذاریم، وآن را به وقت دیگری وانگذاریم!
2- با شروع کاری یا خواندن کتابی به این بیندیشیم که اگر من فلان کار را یا خواندن آن کتاب را به تعویق انداختم، این طفره رفتن واهمال کاری ضرورتی نداشته است، بنابراین باید این کار را به پایان برسانم ولذت ببرم.
مناسب است دراین جا به مطلب زیر توجه کنیم:
«به ابوتمام (شاعر عرب) گفتند: چرا چیزی نمی گویی که قابل فهم باشد؟ پاسخ داد: چرا مردم آنچه را گفته می شود، نمی فهمند؟!
راستی…کدام یک درست است؟ نویسنده و شاعر باید خود را به سطح خوانندگان تنزل دهد، یا باید خوانندگان به حد ومرتبه او بالا بیایند؟
بی شک نویسنده، دومی را دوست دارد وعلاقمند است که مردم خود را به او برسانند. واین، برتری طلبی نسبت به خود یا تحقیر نسبت به مردم نیست، بلکه تعالی بخشیدن به رابطه مردم با مسایل ادبی وهنری است.
ناگفته نماند: مردم نیز برخی دچار [تنبلی و] بیماری ساده طلبی اند وحال وحوصله خواندن نوشته های عمیق ودقیق ونیازمند به امعان نظر وتأمل وتفکر را ندارند واین، درجای خود آفتی است که باید درحد توان آن را زدود…».(17)
3- تصمیم گرفتن واهل اراده وعزم بودن. اساساً باید کلماتی مانند : «امید»، «آرزو» و «شاید» را از فرهنگ لغات خود حذف کنید وهر وقت آن کلمات وارد ذهن شما شد، جمله های تازه ای را
جایگزین آنها نمایید؛ مثلاًَ جمله «امیدوارم کارها رو به راه شوند»را به جمله «آن کار را انجام خواهم داد، (به یاری خدا)» تبدیل کنید.
درحدیثی ازامام علی (ع) چنین آمده است:
«ضادوا التوانی بالعزم؛ به مبارزه با سستی و کاهلی برخیزید با عزم وجد وجهد در کارها ». (18 )
نشاط درزندگی
نکته مهمی که درکتاب های اخلاق مطرح می کنند، این است که انسان باید برای درمان «صفات رذیله» به پی آمدهای نامطلوب آن توجه کند وپس از آن به صفاتی که ضد آن است، بنگرد وتلاش نماید که آن «صفات نیک» را جایگزین صفات زشت بنماید.
از این رو در موضوع مورد بحث ما باید به آنچه ضد «تنبلی» است، مانند: «جد وجهد»، «بلند همت بودن» و «نشاط درزندگی» روی آوریم. از سوی دیگر، ایمان به خدا واینکه کارها زیر نظر اوست وهمه چیز دردست او، واینکه او بر هر چیز توانا است ومسئولیت هایی را بر دوش ما گذاشته و پاداش مناسب را در دنیا وآخرت برای آنها در نظر گرفته است، راهگشای ما دراین مسیر است.
آری، «نشاط وشادی» درمکتب اسلام مورد عنایت قرار گرفته ودرجای خود به آن سفارش شده است، ودر زندگی و سیره معصومان (ع) نیز به چشم می خورد، تا آنجا که امام سجاد(ع) در دعای همه روزه ماه مبارک رمضان از درگاه خداوند چنین می طلبد:
«اللهم ارزقنی فیه الجد والاجتهاد والقوه والنشاط…؛ خدایا! دراین ماه کوشش وتلاش فراوان ونیرو و نشاط را روزی ام کن!».(19)
نشاط که بخشی از سرشت انسان است، همان حس خوشی، رضایت درونی، سر زندگی و آمادگی برای کار وپیشرفت است واز نشانه هایش، حرکت های جسمانی ولبخند به شمار آمده است.
پی نوشت ها :
1-تحف العقول، ص22.
2-نساء/142.
3-کافی، ج4، ص75.
4-همان، ج2، ص586.
5-همان، ج5، ص85.
6-همان؛ ص85.
7-نهج البلاغه، نامه 62.
8-همان، خطبه 34.
9-بحار الانوار، ج75، ص59.
10-نهج البلاغه، حکمت 239.
11-همان، حکمت 239.
12-همان، خطبه178.
13-غرر الحکم، ص463، ح 10622.
14-همان، ح 10631.
15-کافی،ج5، ص85.
16-همان.
17-با اصحاب قلم، ص41.
18-غررالحکم، ص476، ح 10906.
19-کافی، ج4، ص75.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.