رازداری (2)

رازداری (2)

نویسنده: محمد علی حجت
منبع :  راسخون

فصل سوم: برخی از علل و عوامل افشاگری
در حکمت های بلند بزرگان آمده است: «صدور الاحرار، قبور الاسرار».سینه‏های آزادمردان، گور رازهاست. باید دلی پاک و ایمانی محکم واراده‏ای استوار داشت، تا به افشای راز این و آن نپرداخت. اگر انسان ‏بتواند هر چه کمتر از اسرار مردم مطلع باشد، بهتر است و احتمال فاش‏کردن آن هم کمتر. راهها و مسیرهایی که انسان را در جریان «افشاء اسرار ‏» قرارمی‏دهد، عبارتند از:

1- گمان بد و کنجکاوی

پیغمبر گرامى (صلی الله علیه و آله) در حدیثى مى‏فرماید:.«خداوند خون و مال و آبروى مسلمان را بر دیگران حرام کرده، و همچنین گمان بد در باره او بردن.»(66)گمان بد نه تنها به طرف مقابل و حیثیت او لطمه وارد مى‏کند، بلکه براى صاحب آن نیز بلائى است بزرگ زیرا سبب مى‏شود که او را از همکارى با مردم و تعاون اجتماعى بر کنار کند، و دنیایى وحشتناک آکنده از غربت و انزوا فراهم سازد، چنان که در حدیثى از امیر مؤمنان على (علیه السلام) آمده است:
«کسى که گمان بد داشته باشد از همه کس مى‏ترسد و وحشت دارد.»(67)
گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى‏شود که اسلام از معلول و علت همگى نهى کرده است.همچنان که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «افشاء کننده اسرار بسیار شک کننده (در امور دیگران) می باشد»(68)انسان هر چه نسبت به اسرار دیگران بی اطلاع باشد آن اسرار دیرتر در معرض فاش شدن قرار می گیرد در نتیجه کنجکاوی و تجسس در امور دیگران یکی از راه های اطلاع بر اسرار مردم است و گناه آن هنگامی بزرگتر می شود که تؤام با عیب جویی شود.
خداوند تعالی می فرماید: «و لا تجسسوا»(69) «در امور دیگران تجسس نکنید.»جستجوی عیب ها، لغزش ها و اسرار مردم و آشکار نمودن آنها هر چند که از روی عداوت و کینه نباشد گناهی است بزرگ، چنانکه گفته‏اند:
«و عین الرضا عن کل عیب کلیله
کما أن عین السخط تبدی المساویا»
چشمی که از روی خشنودی بنگرد از دیدن هر عیبی ناتوان است، ولی چشمی که از روی خشم و ناخشنودی بنگرد بدی ها و زشتی ها را ظاهر می‏کند.رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:«هر که به صحبت دیگران که دوست ندارند کسی آن را بشنود گوش فرا دهد، در قیامت در گوش های او سرب ریزند.»(70) به درستی که هر که سعی نماید کمتر از اسرار مردم بداند کمتر در این گناه گرفتار می شود و بدتر از تجسس و عیب جویی، فاش و بر ملا ساختن اسرار مردم است که خداوند برای ایشان عذابی دردناک فراهم نموده است. «کسانی که دوست دارند زشت کاری و اعمال ناشایست در میان مؤمنان فاش و شایع شود عذابی دردناک دارند.»(71)امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: «از نزدیکترین لحظه های انسان به کفر این است که با کسی عقد برادری در دین بسته باشد و بدی ها و لغزش های او را بشمارد که روزی او را به آنها سرزنش کند.»(72)همچنین شخصی به آن حضرت عرض کرد: «مردم می‏گویند: عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟ امام فرمودند: مراد آن نیست که پنداشته‏ای،عورت مؤمن این است که کسی مواظب باشد که وی سخنی بگوید تا بر او عیبی گرفته شود و آن را به خاطر بسپارد تا روزی که بر او خشمگین است‏ به وسیله آن وی را سرزنش کند.»

2- غیبت

امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید:
” کسى که به منظور عیبجویى و آبروریزى مؤمنى سخنى نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوى ولایت شیطان مى‏فرستد، اما شیطان هم او را نمى‏پذیرد.»(73)تمام این تاکیدات و عبارات تکان دهنده به خاطر اهمیت فوق العاده‏اى است که اسلام براى حفظ آبرو، و حیثیت اجتماعى مؤمنان قائل است، و نیز به خاطر تاثیر مخربى است که غیبت در وحدت جامعه، و اعتماد متقابل و پیوند دلها دارد، و از آن بدتر اینکه غیبت عاملى است براى دامن زدن به آتش کینه و عداوت و دشمنى و نفاق و اشاعه فحشاء در سطح اجتماع، چرا که وقتى عیوب پنهانى مردم از طریق غیبت آشکار شود اهمیت و عظمت گناه از میان مى‏رود و آلودگى به آن آسان مى‏شود.سرمایه بزرگ انسان در زندگى حیثیت و آبرو و شخصیت او است، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب مى‏شود، و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین‏تر است.یکى از فلسفه‏هاى تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشکند، و حیثیت آنها را لکه‏دار نسازد، و این مطلبى است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقى مى‏کند.نکته دیگر اینکه غیبت، بد بینى مى‏آفریند، پیوندهاى اجتماعى را سست مى‏کند، سرمایه اعتماد را از بین مى‏برد، و پایه‏هاى تعاون و همکارى را متزلزل مى‏سازد.مى‏دانیم اسلام براى مساله وحدت و یکپارچگى جامعه اسلامى و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العاده‏اى قائل شده است، هر چیز این وحدت را تحکیم کند مورد علاقه اسلام است، و هر چیز آن را تضعیف نماید منفور است، و غیبت یکى از عوامل مهم تضعیف است.از اینها گذشته غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها مى‏پاشد، و گاه سرچشمه نزاع هاى خونین و قتل و کشتار مى‏گردد.خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.

3- دروغ

دروغگو نمى‏تواند راز خود و دیگران را براى همیشه مکتوم دارد، چرا که واقعیت هاى عینى به هنگامى که وجود خارجى پیدا مى‏کند، روابط بى‏شمارى با موضوعات دیگر در اطراف خود دارد، و دروغگو که مى‏خواهد صحنه نادرستى را با دروغ خود بیافریند، هر قدر زیرک و زبر دست باشد نمى‏تواند تمام این روابط را حفظ کند، به فرض که چندین رابطه دروغین در پیوند با مسائل پیرامون حادثه درست کند، باز نگهدارى همه این روابط ساختگى در حافظه براى همیشه کار آسانى نیست و کمترین غفلت از آن موجب تناقض گویى مى‏شود، به علاوه بسیارى از این پیوندها مورد غفلت قرار مى‏گیرد و همان هاست که سرانجام واقعیت را فاش مى‏کند، و این درس بزرگى است براى همه کسانى که به آبرو و حیثیت خویش علاقمنداند که هرگز گرد دروغ نروند و موقعیت اجتماعى خویش را به خطر نیفکنند.در نتیجه دروغ گو هیچ گاه نمی تواند نه راز خود را حفظ کند و نه راز دیگران را.

4- سخن چینی

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموند: «با سخن چین رازی را در میان نگذارید.»(74)یکی از مصداق های بارز افشاگری سخن چینی می باشد و شخص سخن چین اگر رازی را از کسی بداند و یا بر اسراری آگاه باشد آن را دهان به دهان برای دیگران نقل می کند. انگیزه های سخن چینی را می توان این گونه برشمرد: 1- نفرت 2- اظهار محبت به مخاطب 3- تفریح و سرگرمی 4- وقت گذرانی 5- پر گویی و … امام باقر علیه السلام فرمود: «بهشت‏ بر سخن چینان حرام است.‏» همچنین ایشان فرمودند: «بنده خدایی روز قیامت محشور شود و با اینکه در دنیا خونی نریخته، به اندازه یک حجامت ‏یا بیشتر خون به وی دهند و گویند: این سهم تو از خون فلانی است. عرض می‏کند: خدایا تو می‏دانی که تا وقتی که جانم را گرفتی خونی نریختم، خداوند می فرماید: آری، تو از فلانی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، و این نقل تو دهان به دهان به فلان ستمکار رسید و وی با شنیدن آن او را کشت، و این سهم تو از خون اوست‏.»(75)حکایت کرده‏اند که مردی بنده‏ای فروخت و به خریدار گفت: این بنده هیچ عیبی ندارد جز سخن چینی، خریدار گفت: قبول کردم، آن را خرید، چند روزی گذشت، روزی غلام به همسر آقای خود گفت: همسرت تو را دوست ندارد، و می‏خواهد زنی دیگر بگیرد، و من می‏توانم با موی او برای تو افسون کنم، زن گفت: چگونه به موی او دست‏یابم؟ گفت: هنگام خواب تیغی بر گیر و چند موی از پشت ‏سر او بتراش و به من ده. سپس به نزد آقا رفت و گفت: همسرت با مردی بیگانه طرح دوستی افکنده و قصد کشتن تو دارد، و اگر می‏خواهی صدق گفتار من روشن شود خود را به خواب زن تا بدانی که راست می‏گویم. مرد به هنگام شب خود را خواب وانمود، زن را دید با تیغ بر بالین او آمد، یقین کرد که اراده قتل او دارد، پس برخاست و زن را کشت، آنگاه غلام نزد خویشان زن رفت و ایشان را از قتل وی آگاه ساخت، آنها آمدند و مرد را کشتند، سپس دو قبیله زن و شوهر به جان هم افتادند و میان آنها کشتار در گرفت و سال ها گریبانگیرشان شد. پس بر هر کسی لازم است که سخن نمام را باور و تصدیق نکند، زیرا سخن چین فاسق است، و شهادت فاسق مردود است‏. خداوند متعال فرمود: «اگر فاسقی خبری نزد شما آورد به تحقیق پردازید.»(76)

5- مسخره کردن

افراد با ایمان که به مشت خاک دنیا نظرى ندارند ارزش هاى مادى را در برابر ارزش هاى معنوى بى‏رنگ مى‏بینند.استهزاء نمودن و مسخره کردن، کار افراد بی ایمان، نادان و جاهل است آنهایی که سخت فریفته زرق و برق دنیا شده اند و افق دیدشان از چهار دیواری ماده فراتر نمی رود.استهزاء غالباً از کبر و غرور ناشی می شود و انسان مغرور حاضر به این امر نیست که دیگران در نظر او بزرگ جلوه کنند برای همین ، از هر امری استفاده می کند تا دیگران را خوار و ذلیل و خود را بزرگ جلوه دهند از این رو اگر اسرار و رموزی را در اختیار داشته باشد برای رسیدن به مقاصد خود از افشای آنها خود داری نمی کند و آنها را فاش می سازد.

6- آگاهی افراد زیاد بر اسرار

امام علی (علیه السلام) فرمودند: «هر چه تعداد کسانی که اسرار را می دانند بیشتر باشد، آن اسرار بیشتر در معرض فاش شدن هستند.»(77)
باید توجه داشت که راز، همچون شریان حیاتی تو و جامعه و انقلاب تو است. پاسداری از آن هم بر عهده تو است. چه ژرف وزیباست این کلام حضرت صادق(علیه السلام):«راز تو از خون تو است، پس نباید جز در رگهای خودت جاری‏شود!»(78)و مگر «خون‏»، عامل بقای انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود، جان هم پر می‏کشد. اسرار هم همین حکم را دارد.
گفتن هر سخنی در هر جا
نبود شیوه مردان خدا
هر سخن، جا و مقامی دارد
مرد حق، حفظ کلامی دارد
حاصل کار دهد باد فنا
گفتن هر سخنی در هر جا

7- پر حرفی

از لابه‏لای پرحرفی های انسان، بسیاری از «اسرار مگو»از زبان می‏پرد. درمانش نیز کم‏حرفی است.

8- خود نمایی

این خصیصه، بیشترین ضربه‏ها را می‏زند. یعنی‏ وانمود کردن اینکه انسان در جریان است و با «بالا»ها ارتباط دارد واخبار دست اول را می‏داند یا آدم مهمی است، سبب می‏شود خیلی از اسرار را (چه شخصی و چه مربوط به نظام) باز بگوید.
باری … باید زبان را در حفظ راز، یاری کرد. راز، امانت است. درحفظ آن باید کوشید.
فصل چهارم: آثار راز داری و تبعات افشاگری
رابطه اعمال نیک و بد
برخی از اعمال نیک اگر به طور شایسته و مقبول انجام گیرد آثار اعمال بد گذشته را از بین می برد مانند توبه که اگر به صورت مطلوب انجام گیرد گناهان شخص آمرزیده خواهد شد.(79 )و عیناً مانند پرتو نوری است که دقیقاً بر همان نقطه تاریک بتابد و آن را روشن نماید.
اما هر عمل نیکی اثر هر گناهی را از بین نمی برد و از این رو ممکن است شخص مؤمن، مدتی گرفتار کیفر گناهش باشد و سرانجام به بهشت جاودانی در آید. گویی روح انسان، دارای ابعاد گوناگونی است . هر دسته از اعمال نیک و بد به یک رؤیه آن مربوط می شود مثلاً عمل نیکی که مربوط به رؤیه «الف» است اثر گناهی که ارتباط با رؤیه «ب» دارد را از بین نمی برد مگر اینکه عمل صالح آن قدر نورانی باشد که به جوانب دیگر روح هم سرایت کند یا گناه آن قدر آلوده کننده باشد که سایر ابعاد را هم آلوده سازد. از جمله در روایات و قرآن وارد شده «نماز مقبول، گناهان را شستشو می دهد و موجب آمرزش گناهان می گردد»(80) و بعضی از گناهان مانند عقوق والدین و شرب خمر تا مدتی مانع قبولی عبادت می شود یا افشا کردن گناه دیگران موجب پاک شدن گناه آنها است و عقوبت گناه و سنگینی آن بر عهده افشاگر است همچنین خداوند دیگر گناه کار را در آخرت مجازات نمی کند زیرا در دنیا به واسطه افشاگری ملامت و سرزنش شده است.(81)
ولی تعیین انواع و مقدار تأثیر و تأثر اعمال نیک و بد در یکدیگر را باید از طریق وحی و سخنان معصومین (علیهم السلام) به دست آورد و قاعده کلی برای همه آنها نمی توان تعیین کرد.
نکته:
قبل از آن که آثار و برکات راز داری و نیز آثار و تبعات افشاگری را مورد بررسی قرار دهیم ذکر این نکته را ضروری می دانیم که آثار و تبعات مذکور نسبت به نوع و درجه اهمیت راز داری و افشاگری متفاوت می باشند و نمی توان همه موارد را برای هر حفظ راز یا افشای راز صادق دانست.
آثار و برکات راز داری
1- آثار دنیوی

1-1- ایجاد امنیت روانی و اجتماعی

شرط اساسی زندگی توام با آسایش، نشاط، پیشرفت، موفقیت، رشد و کمال برخورداری از سلامت، بهداشت، و امنیت جسمانی و روانی و اجتماعی است. لیکن تغییر و تحولات سریع علمی و تکنولوژی، تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پیش آمدهای غیر منتظره از قبیل جنگ، زلزله، بیماری و تصادف، پیچیدگی ارتباطات اجتماعی و تهاجم فرهنگی در عصر کنونی مشکلات گوناگونی در زمینه‌های معیشتی، تحصیلی، شغلی، خانوادگی، تصمیم‌گیری، ارتباطی، عاطفی، روانی رفتاری و اخلاقی برای بسیاری از افراد در همه جوامع به وجود آورده است و سلامت بهداشت و امنیت جسمانی روانی و اجتماعی آنان را دچار آسیب کرده است. برای جلوگیری و حل و رفع مشکلات اخلاقی و اجتماعی و سازگاری و برخورد موثر و منطقی با موقعیت‌های گوناگون زندگی و تامین سلامت روانی و اجتماعی افراد جامعه بایستی به موضوعات آداب معاشرت و اخلاقیات جامعه توجه کافی داشت و با فرهنگ سازی و اطلاع رسانی افراد جامعه، از بروز ضد اخلاقیات جلوگیری نموده و در نتیجه جامعه ای خالی از هر گونه مفاسد اخلاقی، اجتماعی و … را به وجود آورد در این بخش با توجه به موضوع راز داری بیانگر این مطلب می باشیم که راز داری از جمله مواردی است که سلامت روانی و اجتماعی در گرو حفظ آن می باشد.
به طور مثال کسى که رازهای دیگران را حفظ می کند و از افشای آن می پرهیزد در حقیقت آبرو و حیثیت دیگران را حفظ نموده و دیگر تحقیرها و سرزنش ها به تبع افشاگری جایی را برای بروز خود در جامعه پیدا نمی کنند. همچنین به واسطه راز داری از ایجاد مشکلات بعدی از جمله مالی و حتی جانی و … جلوگیری به عمل می آید.حفظ اسراری مانند اسرار اجتماعی، نظامی، حکومتی و … که از اهمیت ویژه و فوق العاده ای برخوردارند، و صلاح نیست که همه اقشار اجتماع از آن آگاهی داشته باشند، تا چه حد می تواند موجب حفظ آرامش جامعه شود و از بروز هر گونه تشنج و آشوب جلوگیری می کند و در نتیجه جامعه ای آرام و به دور از هر گونه خشونت و … خواهیم داشت.

2-1- تمام خیر دنیا و آخرت در راز داری و دوستی با نیکان

حضرت على (علیه السلام) فرمودند:
«تمام خیر دنیا و آخرت در این دو چیز نهفته شده: «کتمان راز و دوستى با نیکان»(82)در فصل اول اشاره کردیم که انسان با حفظ رازهای خود اعم از خوب و بد چه اثرات و تبعاتی را از خود دفع می نماید. از جمله این اثرات می توان به: مورد شماتت دیگران واقع شدن، سر خوردگی نزد دوستان و خفت و ذلت نزد دونان در ناکامی ها و شقاوت ها و همچنین ایجاد حسادت در دیگران، توقع بی جا درست نمودن و زیاد شدن دشمنان در خوشبختی ها و سعادت ها اشاره کرد که انسان با حفظ رازهای خود از همه این موارد در امان می ماند و در دنیا با کمال آسودگی و فراغ بال به زندگی خویش ادامه می دهد. همچنین با حفظ اسرار دیگران که موجب حفظ آبروی آنها و جلوگیری از شکست و ضرر در امور ایشان است آخرت خود را به خطر نمی اندازد.و به فرموده امام علی (علیه السلام) در دنیا و آخرت به حض و بهره وافر دست پیدا می کند.
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بداد جام می و گفت راز پوشیدن

3-1- گوشه ای از خوشبختی

امام علی (علیه السلام) فرمودند: «خاموشی حکمت است، سکوت مایه سلامت و راز داری گوشه ای از خوشبختی.»(83)در اطراف خود کسانی را می بینیم که زندگی مرفه و به ظاهر خالی از هر نقصان و کمبودی را دارند اما در عوض احساس خوشبختی و رضایت، از زندگی خود ندارند و برعکس بعضی ها با اینکه زندگی ساده و بی آلایشی دارند، سرشار از آرامش اند و خوشبختی هر صبح و شام با زندگی ایشان تؤام است.برای خوشبختی مؤلفه های گوناگونی را می توان بر شمرد از جمله: ایمان به خدا، عمل صالح، اخلاق نیکو، علم، تلاش، وسعت رزق، خانواده خوب و … که به موجب این موارد آدمی در دنیا و آخرت از تمامی لحظه های زندگی خویش لذت می برد. همچنین برای رسیدن به خوشبختی علاوه بر داشتن ملاک های بالا باید به دور بعضی از رفتارها و اعمال، خط سرخی کشید و هرگز به آنها نزدیک نشد از جمله افشای راز خود و دیگران. زیرا انسانی که حافظ اسرار خود نیست تا خوشبختی فاصله ای دور و دراز دارد. و هر کس به دنبال خوشبختی خویش می باشد باید به فکر خوشبختی دیگران هم باشد و با افشای اسرار آنها از رسیدن ضررهای غیر قابل جبران نسبت به ایشان بپرهیزد. تا بستر مناسبی برای بقاء زندگی توام با آرامش و خوشبختی برای خود و دیگران ایجاد نماید. به درستی که خوشبخت ترین انسان ها کسی است که حتی راز خود را از نزدیک ترین افراد نیز محفوظ می دارد.

4-1- موفقیت و پیروزی

امام علی (علیه السلام) فرمودند: «موفق ترین کارها کاری است که با کتمان کامل صورت گیرد.»(84)برای درک هر چه بهتر معنا به یک مثال می پردازیم. به طور مثال خوشبینی یک اصل کلی در همکاری و زندگی اجتماعی می باشد و برای حفظ این سرمایه بزرگ صلاح این است که مردم از تمام جزئیات حال یکدیگر با خبر نباشند، زیرا بالآخره هر کس نقطه ضعفى دارد، و فاش شدن تمام نقطه‏هاى ضعف، همکارى‏ هاى افراد را مواجه با اشکال مى‏کند، مثلا ممکن است یک فرد با شخصیت و مؤثر تصادفاً در یک خانواده پست و پائین متولد شده باشد، اکنون اگر سابقه او فاش شود، ممکن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد و مثمر ثمر واقع نشود.همچنین بسیارى از نقشه ‏ها و طرح هاى مبارزات اجتماعى باید تا هنگام عمل پنهان باشند و افشاى آن ها ضربه‏اى بر موفقیت و پیروزى اجتماع است.اینها و امثال آن مواردى است که تا انجام و پایان کار نباید در معرض افشاء قرار گیرد.امام علی (علیه السلام) فرمودند: «پیروزی با دوراندیشی به دست می آید و دوراندیشی با رایزنی و رایزنی با راز داری.»(85)

5-1- موجب شادی

«با هر شادی غمی است» و یا «هر نوشی را نیشی است» و … مسلما این ها جملاتی هستند که بارها آنها را شنیده ایم. اما سوالی که مطرح می شود این است که چه عواملی شادی حقیقی و همیشگی را برای ما به ارمغان می آورد؟ و چه اسبابی باعث غم و اندوه در درون ما می شود؟ این ها سوالاتی است که در این مختصر مجال توضیح آنها نیست. تنها در زیر به کلامی زیبا از مولای متقیان علی (علیه السلام) اشاره می نمائیم که با عمل به آن می توانیم جامه ی غم را از تن بزدائیم و جامه ی شادی را بر تن کنیم. حضرت علی (علیه السلام) در کلامی زیبا و دلنشین بیان داشتند: «راز تو، اگر آن را پنهان داری موجب شادی توست و اگر آن را فاش سازی، سبب هلاکت توست.»(86)

6-1- رهایی و راحتی

امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ملاک رهایی و راحتی پرده پوشی است.»(87) کسی که اسرار خویش را از دیگران مخفی نماید و تنها سینه خویش را محرم اسرار خود قرار دهد آسوده خاطر است و دیگر نگرانی در دل خویش راه نمی دهد چون تنها خود بر آن آگاه است اما کسی که اسرار او دهان به دهان نُقل مجالس است هر لحظه احساس خطر می نماید و احساس آسودگی ندارد.

7-1- قدرت انتخاب

انسان در مسیر زندگی، همواره در دو راهی انتخاب قرار دارد؛ راه شقاوت یا راه سعادت. آدمی بر اساس فطرت خدادادی و آموزه های وحیانی راه را از بی راه می شناسد، اما موانع مختلفی نیز بر سر راهش قرار دارد که او را از رسیدن به کمال باز می دارد. در نتیجه، در پی کنار نگذاشتن این موانع عاقبتی جز ناکامی و بدفرجامی نصیبش نمی گردد. چه نیکوست که آدمی در مسیر هدایت و صراط مستقیم، آموزه های نورانی امام علی (علیه السلام) را چراغ راهش سازد. ایشان می فرمایند: «کسی که راز خود را بپوشاند قدرت انتخاب در دست اوست. »(88)داشتن قدرت انتخاب و دور بودن از هر نوع فشاری انسان را در تصمیم گیری های صحیح و به جا یاری می رساند و او را به سعادت ابدی رهنمون می سازد. اما به موجب افشای اسرار دامنه انتخاب آدمی محدود می شود و دیگر قادر به گرفتن هر تصمیمی نیست چون باید ملاحظه دیگران را نیز بکند و دیگران این اجازه را به خود می دهند تا به جای او تصمیم گیری نمایند. البته این باعث نمی شود که انسان با اهل خبره مشورت ننماید.

8 -1- عزت در دنیا

امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خود این چنین فرمودند:
«اسرار ما را حفظ کنید و آنها را فاش نکنید. همانا کسی که اسرار ما را پنهان کند و آنها را فاش نکند خداوند او را در دنیا عزیز می کند و در آخرت نوری بین دو چشمانش قرار می دهد که او را به سوی بهشت رهنمون می سازد.و کسی که اسرار ما را فاش کند و آنها را پنهان نگرداند خداوند در دنیا او را ذلیل می کند و در آخرت نوری را از بین چشمانش بر می دارد و او را در تاریکی قرار می دهد که به سوی جهنم رهنمون است. به درستی که تقیه از دین من و دین پدرانم می باشد و شخصی که تقیه نمی کند دین ندارد.و خداوند دوست دارد که بنده اش حافظ اسرار باشد همان طور که دوست دارد بنده اش دین خود را آشکار نماید.و به درستی که فاش کننده اسرار ما، مانند کسی است که ما را انکار نموده.»(89)

9- 1- چراغ های هدایت و چشمه های دانش

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خوشا به حال بنده گمنامی که خدا او را بشناسد و مردم نشناسندش. اینان چراغ های هدایت و چشمه های دانشند که هر فتنه تاریکی به سبب وجود آنها بر طرف می شود، نه سخن پراکن و پخش کننده اسرارند و نه نافرهیخته و ریاکار»(90)

10- 1- ایمان کامل

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ایمان مؤمن کامل نمی شود الا اینکه راز دار باشد.»(91)همچنین مردی از امام علی (علیه السلام) تقاضا نمود که صفات مومن را برای او برشمرد امام (علیه السلام) «پوشیده نگه داشتن اسرار را یکی از آن صفات برشمردند.»(92)انسان با ایمان در شرایط گوناگون زندگی، خود را در محضر پروردگار متعال می بیند و خدا را شاهد و ناظر رفتار خویش می داند. ایمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنین فردی ریشه دوانیده است و رشته حضور الهی را هیچ گاه گسسته نمی بیند.هنگامی که تشخیص دهد که کاری مورد رضایت الهی است، با تمام توان در انجام آن می کوشد، هر چند دیگران را ناخوش آید. حتی اگر دیگران به او اعتراض کنند، در انجام وظیفه کوتاهی نمی کند. چنین کرداری از اعتقاد عمیق و ایمان راسخ انسان های وارسته ریشه می گیرد که دنیا را بسیار ناچیز و هر حب و بغضی را در برابر خشم و رضای الهی ناپایدار می دانند.
2- آثار اخروی

1-2- در سایه عرش خدا

در حدیثی از امام کاظم (علیه السلام) مى‏خوانیم:
«سه طایفه‏اند که در روز قیامت در سایه عرش خدا قرار دارند، روزى که سایه‏اى جز سایه او نیست: کسى که وسائل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، و کسى که به هنگام نیاز به خدمت، خدمت کننده‏اى براى او فراهم کند و کسى که اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد»(93)

2-2- ورود به بهشت

و در حدیثی دیگر امام صادق (علیه السلام) بیان داشتند «هر کس اسرار مومنی را حفظ نماید داخل در بهشت می شود.»(94)

3-2- در درجات حورالعین

پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اگر زنی اسرار همسر خود را پنهان نماید و کسی از اسرار او مطلع نشود پس او در درجات حور العین می باشد.» (95)

4-2- خداوند حافظ اسرار اوست

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کسی که حافظ اسرار برادر مسلمان خود باشد خداوند نیز در دنیا و آخرت اسرار او را حفظ می نماید.(96)

5-2- ارجمندی نزد خدا به موجب حفظ اسرار

امام صادق (علیه السلام) به سلیمان به خالد فرمودند: «ای سلیمان! شما دینی و (مذهبی) دارید که هر کس آن را پوشیده بدارد خداوند ارجمندش گرداند و هر کس افشایش کند، خداوند او را خوار سازد.» (97)

6-2- جهاد در راه خدا

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «پوشیده نگه داشتن اسرار ما، جهاد در راه خداست.» (98)حفظ اسرار تا آن اندازه مورد اهمیت می باشد که حافظ آن مانند مجاهد در راه خداست جهادی که آدمی را از ضعف نفس و سستی اراده به قوت ایمان و استواری در دین می رساند و او را چون مجاهد در راه خدا قلمداد می کند.
آثار و تبعات افشاگری
آگاهى بر اسرار نهانى- به عکس آنچه بسیارى خیال مى‏کنند- مشکلى را براى مردم، حل نمى‏کند، بلکه در بسیارى از موارد باعث هرج و مرج و از هم پاشیدن پیوندهاى اجتماعى و خاموش شدن شعله‏هاى امید و از بین رفتن تلاش و کوشش در میان توده مردم، مى‏گردد. بعضی از مردم هم، با آگاهی یافتن بر اسرار نهان دیگران منافع فراوانى را براى خودم فراهم مى‏سازند و از رسیدن ضرر و زیان به خود جلوگیری می کنند. در زیر به برخی از آثار و تبعات افشای راز می پردازیم.

1- آثار و تبعات دنیوی

1-1- خیانت در امانت

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید در حالى که متوجهید و مى‏دانید.»(99)
«خیانت به خدا و پیامبر آن است که اسرار نظامى مسلمانان را در اختیار دیگران بگذارند، و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت کنند، و یا به طور کلى واجبات و محرمات و برنامه‏هاى الهى را پشت سر بیفکنند، لذا از «ابن عباس» نقل شده که هر کس چیزى از برنامه‏هاى اسلامى را ترک کند یک نوع خیانت نسبت به خدا و پیامبر مرتکب شده است.»(100)حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «نقلی که میان دو نفرگذشت امانت است میان شما.»(101)«خیانت» در اصل به معناى خود دارى از پرداخت حقى است که انسان پرداختن آن را تعهد کرده و آن ضد «امانت» است.امانت گرچه معمولا به امانت‏هاى مالى گفته مى‏شود ولى تمام شئون زندگى اجتماعى و سیاسى و اخلاقى را در بر مى‏گیرد، لذا در حدیث وارد شده که «گفتگوهایى که در جلسه خصوصى مى‏شود امانت است.»(102)و در حدیث دیگرى مى‏خوانیم: «هنگامى که کسى براى دیگرى سخنى نقل کند سپس به اطراف خود بنگرد (که آیا کسى آن را شنید یا نه) این سخن امانت است.(103)بعضى گفته‏اند امانت خدا آئین اوست و امانت پیامبر سنت اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها مى‏باشد.اگر حرفی را از کسی شنیدی که راضی به نقل آن برای دیگری ‏نبود، نقل آن گناه است. اگر بیان یک راز، آبروی خانواده‏ای را به خطراندازد، فردای قیامت مسؤولیت دارد و پاسخ گفتن به آن بسیار دشواراست. چرا غیبت‏حرام است و زشت‏ترین معصیت؟ چون خمیرمایه‏اش‏همان افشای اسرار و بدی ها و معایب دیگران است. مگر آبروی رفته را می‏توان دوباره بازگرداند و مگر آب ریخته را می‏توان جمع کرد؟ اگر از اختلافات خانوادگی زن و مردی خبر داری، چه نیازی و لزومی به طرح و افشای آن؟ اگر در کسی نقطه ضعفی سراغ داری، با کدام حجت ‏شرعی و مستمسک دینی آن را فاش و پخش و بازگو می‏کنی؟ مگر می‏توان هر چه را دانست، گفت؟ مگر گفتن هر راستی واجب است؟ عبد الله بن سنان به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کرد که: «منظور از عورت مؤمن بر مؤمن حرام است چیست؟ آیا منظور،عورت او است؟ امام فرموند: نه چنین نیست، بلکه منظور فاش کردن راز اوست‏.»(104)«افشاگری خیانت است»(105) و خیانت در امانت از منفورترین اعمال و از زشت‏ترین گناهان است، کسى که در امانت خیانت مى‏کند در حقیقت منافق است، چنان که در حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده:«نشانه منافق سه چیز است: هنگام سخن دروغ مى‏گوید، و بهنگامى که وعده مى‏دهد تخلف مى‏کند و بهنگامى که امانتى نزد او بگذارند خیانت مى‏نماید، چنین کسى منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند.»(106)اصولا ترک خیانت در امانت از وظایف و حقوق انسانى است یعنى حتى اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد نمى‏توان در امانت او خیانت کرد. پس «نسبت به اسرار خود بخیل باش و آنها را فاش نگردان که همانا افشاگری خیانت است»(107)

2-1- برابر با قتل عمد

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «روز قیامت بنده محشور می شود در حالی که قطره خونی هم نریخته است اما به اندازه یک شاخ حجامت یا بیشتر به او خون می دهند و می گویند: این سهم تو از خون فلانی است. عرض می کند بار پروردگارا! تو می دانی که جانم را ستاندی که من قطره خونی نریخته بودم می فرماید: درست است اما از فلانی چنین و چنان روایتی شنیدی و آن را روایت کردی که به زیان او تمام شد، زیرا آن روایت دهان به دهان گشت تا به فلان ستمگر رسید و او را به خاطر آن کشتند و حالا این سهم تو از خون اوست.» (108)بعضی از مواقع انسان ها ناخواسته دست به اعمالی می زنند که از عواقب و نتایج آن بی خبرند.افشای رازهای دیگران هر چند در نظر برخی کوچک و بی ارزش قلمداد می شود اما انسان باید بداند که گاهی نقل دهان به دهان اسرار دیگران چه ضررهای غیر قابل جبرانی را به شخص وارد می سازد. در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کسی که حدیث ما را فاش کند ما را به خطا نکشته بلکه عمدا کشته است.»(109) و در حدیث دیگری امام رضا (علیه السلام) «افشاگر و قاتل را شریک هم دانستند.»(110) ابا بصیر از امام صادق (علیه السلام) در باره آیه 112 سوره مبارکه آل عمران (پیامبران را به نا حق کشتند) چنین نقل می کنند که: «منظور این نیست که آنها پیامبران خدا را با شمشیرهایشان به شهادت رساندند بلکه اسرار ایشان را فاش نمودند و موقعیت آنها را متزلزل ساختند و موجبات قتل ایشان را فراهم کردند.»(111)

3-1- عدم سلامت روانی و اجتماعی

افشاگری از صفات ناپسندی است که در همه آیین ها عامل انحطاط شخصیت فرد و آسیب اجتماعی شمرده شده است. افشای اسرار یکی از انحراف های شدید اخلاقی است. تا بدان جا که امام علی (علیه السلام) فرمودند: «کسی که افشای راز می کند سالم نیست»(112)افشاگر به دلایل گوناگونی از جمله ضعف شخصیت، حقارت نفس، خودنمایی، جلب نمودن منافع دیگران، وارد نمودن ضربه های مادی و معنوی و … به افشای اسرار دیگران می پردازد. هر کس راز دارتر باشد، اعتماد مردم به او بیشتر می شود و هر که افشای اسرار دیگران را سر لوحه اعمال خود قرار دهد در نزد دیگران منفورتر و بی اعتماد تر است.

4-1- از دست دادن همه چیز

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مردم به دو خصلت مأمور شدند اما آنها را تباه کردند و از این رو همه چیز را از دست دادند: شکیبایی و راز داری»(113)انسانی که اسرار مردم را فاش می نماید در واقع اسرار مردم را بازیچه افکار خویش ساخته و از اعتمادی که به او شده سوء استفاده نموده است از این جهات دیگران به او اعتماد نخواهند کرد و دیگر او این موقعیت را به دست نمی آورد که امین و راز دار مردم باشد و موقعیت های اجتماعی، شغلی و … خویش را به خطر می اندازد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «فاش کردن راز مایه افتادن و سقوط است.»(114)همچنین انسانی که اسرار درونی خود را برای دیگران فاش می کند و سینه اش گنجایش اسرار را ندارد به فرموده امام علی (علیه السلام) فرمودند: «در امان نیست.»(115) زیرا موفقیت انسان در برنامه ریزی های خود تا حدی زیادی نیاز به راز داری و حفظ اسرار دارد. امام جواد (علیه السلام) فرمودند: «آشکار کردن چیزی پیش از آن که استوار گردد موجب تباهی آن می شود.»(116)

5-1- موجب نابودی

«راز تو، اگر آن را پنهان داری موجب شادی توست و اگر آن را فاش سازی، سبب هلاکت توست.»(117)هرگاه انسانی از جاده سلامت خارج شود و از اسراری که نزد او می باشد در مسیر نادرست بهره برداری کند، می تواند زیان های جبران ناپذیری را برای دیگران به همراه بیاورد. انسان راز دار چون از ظرایف امور آگاه است، اگر گمراه شود، و خدا را فراموش نماید می تواند تعداد زیادی را به واسطه سخن چینی و افشای راز آنها به ورطه نابودی بکشد. راز دار با اطلاع از اسرار مردم، راه متضرر شدن ایشان را بهتر می شناسد. امروزه بسیاری از آسیب ها و زیان های جامعه انسانی بر اثر سوءاستفاده از رازها و اسرار آنها رخ می دهد. همان طور که یک انسان راز دار می تواند موجب آرامش جامعه انسانی شود انسان افشاگر نیز موجب بر هم زدن آرامش در جامعه می شود.
به درستی که «کسی که راز خود را نگه ندارد نابود می شود.»(118)

6-1- تمام شر دنیا و آخرت

امام علی (علیه السلام) فرمودند: «تمام خیر دنیا و آخرت در این دو چیز نهفته شده: کتمان سر و دوستى با نیکان و تمام شر در این دو چیز نهفته شده: افشاى اسرار و دوستى با اشرار»(119)با تعمقی گذارا در این جمله کوتاه و پر معنای امام علی (علیه السلام) در می یابیم که کلیه ناکامی ها و نافرجامی ها از بر ملا شدن اسرار و رازهای خود ما صورت می پذیرد زیرا به موجب فاش شدن اسرار نیک و بد، امینت روانی و اجتماعی و آسودگی خاطر را از دست می دهیم و هر لحظه احتمال آن وجود دارد که مشکل یا مشکلاتی برای ما از ناحیه دیگران به وجود آید.

7- 1- گسترش فساد

پیامبر گرامی اسلام( صلی الله علیه و آله) فرمودند: «از جمله بدی ها و گناهان آن است که سر برادر خود را فاش کنی‏.»(120)
هنگامی که انسانی گناه دیگران را در بین مردم افشاء نماید به درستی که مستحق مجازات سنگینی خواهد بود زیرا این کار به معنای بی اهمیت جلوه دادن دستورات الهی و پشت پا زدن به احکام خداوند است. افشای گناه حیاء و عفت عمومی را خدشه دار می نماید و موجب می شود تا دیگران برای انجام گناه گستاخ و بی حیاء شوند در نتیجه میزان گناه و فساد در جامعه افزایش می یابد و محیط پاک و سالم جامعه اسلامی آلوده می گردد. پیامبر گرامی اسلام درباره نکوهش این ناهنجاری می فرماید: «همه امّت من بخشیده خواهند شد مگر تظاهرکنندگان به گناه»(121) که از جمله آن می توان افشای گناهان را بر شمرد. که ممکن است از هر طریقی صورت پذیرد مانند وسایل ارتباط جمعی و گاهی آنچه از طریق رسانه‏ها، بی‏سیم، تلفن، جراید، عکس و فیلم، نامه، حرفهای عادی مردم کوچه و بازار ودر مجالس و محافل مطرح می‏شود، رازها را فاش می‏سازد. و … برخی‏علتها و راه های دیگر.
2- آثار و تبعات اخروی

1-2- گناه

حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) ـ آن امین راز دار ـ می فرماید: «در گناهکار بودن فرد همین بس که هر چه را می شنود، نقل کند.»(122) افشاگری شاید از روی بی توجهی و بی دقتی گوینده و شاید به سبب پیدایش اختلاف یا ریختن آبروی دیگران باشد. اما باید به این مطلب توجه داشت که افشای اسرار دیگران گناه است و هیچ گناهی خالی از عقوبت نیست. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «افشای اسرار گناه است»(123)

2-2- افشای گناه برابر با انجام گناه

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموند: «هر گاه شخصی مفسده ای را شنید و آن را فاش نمود گویا آن کار زشت را انجام داده است.»(124) ریختن آبرو هنر نیست آبرو داری نمودن هنر است. بنده ای که به خاطر ضعف نفس و سستی اراده قادر به کتمان اشتباهات و گناهان دیگران نیست باید نگاهی به عیب ها و لغزش های خود نماید و بداند که فاش نمودن گناه دیگران برابر است با افزایش گناه در جامعه زیرا افشای گناه باعث بی اهمیت جلوه دادن و از میان رفتن حرمت گناه می باشد و این خود گناه بزرگی است.افرادی که فکر نادرست یا کردار زشتی را در میان دیگران رواج می دهند، در فرهنگ سازی غلط، نقش فراوانی دارند. آنها می کوشند تا روز به روز افراد دیگری را در مسیر راه و رسم نادرست هم فکران خود قرار دهند و آنان را از جاده سلامت خارج سازند. اگر نبود تلاش های این افراد، هیچ گاه آن گونه که باید و شاید، آن ایده یا فکر نادرست در میان دیگران نهادینه نمی شد. پس اگر بنیان گذار مکتب انحرافی، گناه کار است، ترویج گران این ایده ها نیز بخشی از مسئولیت و بار گناهان را بر دوش می کشند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرموند: «کسی که گناهی را انتشار دهد، مانند کسی است که آن را ایجاد کرده باشد.»(125) همچنین انسان باید به این مطلب توجه داشته باشد که اگر کسی گناه یا عیبی از او را در نزد دیگران فاش نماید حالش چگونه خواهد شد و حال دیگران را هم هنگام افشای معایب آنها در نظر بگیرد و مهمتر از آن به عنایت و بخشش خداوند متعال نظاره کند که تا چه حد عیب پوش بندگان خود می باشد.

3-2- خفت و ذلت نزد خداوند

حفظ اسرار از صفات خداست. «همانا خداوند عزّ وجل ناپسند می داند که قومی افشاگر باشند، پس از افشاگری دوری نمایید.»(126) این سخن را امام صادق (علیه السلام) پیرامون تفسیر آیه 84 سوره نساء «و هنگامى که خبرى از پیروزى و شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق) آن را شایع مى‏سازند» بیان داشتند. ایشان در توصیه ای دیگر به یکی از یارانشان به نام سلیمان بن خالد فرمودند: «ای سلیمان! شما دینی و (مذهبی) دارید که هر کس آن را پوشیده بدارد خداوند ارجمندش گرداند و هر کس افشایش کند، خداوند او را خوار سازد.» (127)

4-2- خروج از ولایت خداوند

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هر گاه کسی به واسطه نقل مطلب از مؤمنی قصد زشت جلوه دادن و از میان بردن جوانمردی او را داشته باشد تا از دیدگان مردم بیفتد خداوند آن شخص را از ولایت خود خارج می کند و به سوی ولایت شیطان رهنمون می سازد، ولی شیطان نیز او را نمی پذیرد.»(128) امام رضا (علیه السلام) بیان داشتند که «افشاگری کفر است.»(129) و امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هر که حدیث ما را به زیانمان فاش کند خداوند ایمان را از او بگیرد.» (130)
فصل پنجم: درمان افشاگری
1- هر چه کُنی به خود کُنی گر همه نیک و بد کنی
«اگر نیکی کنید، به خود کرده اید و اگر بدی کنید، از آنِ خودتان است…»(131) شماری از آیات قرآن به این مطلب مهم و این حقیقت روشن تصریح دارند، از آن جمله: آیات ۴۶ سوره فصلت و ۱۵ جاثیه. «هر که کار شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بدى کند، به زیان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمکار نیست.»(132)و «هر که کارى شایسته کند، به سود خود اوست، و هر که بدى کند به زیانش باشد. سپس به سوى پروردگارتان برگردانیده مى‏شوید.»(133)نکته جالب توجه این است که بهترین راه تشویق انسان به کار خیر بهره گیری از حس غریزی خود دوستی و خود خواهی اوست. قرآن ابتدا به او میگوید: «کُلُّ نفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ» و «کُلُّ امْرِی بِما کَسَبَ رَهینٌ» تو در گرو اعمال و اکتسابات خویشی. آنگاه می فرماید: نیکی هایی که می کنید به خود می کنید و ضرر بدی های شما نیز به خود شما بر می گردد و بدین وسیله انسان را به خوبی و پرهیز از زشتی دعوت، بلکه وادار می کند. پس دیگر جایی برای فاش نمودن اسرار و بردن آبرو و رسادن ضرر و زیان به دیگران برای انسان باقی نمی ماند زیرا نتیجه اعمال انسان اولین جایی که اثر گذار است در روح و روان آدمی است.
آدمی باید به این نکته توجه داشته باشته باشد که تمامی افعال و رفتارهایی که انجام می دهد نتیجه اش بازگشت به سوی خود او دارد. امام علی (علیه السلام) فرمودند: «تو اگر نیکی کنی، خودت را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کردهای و اگر بدی کنی، خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رساندهای.»
2- کم حرفی و حفظ زبان
«حفظ لسان‏» و «کنترل زبان‏» در مباحث اخلاقی و روایات، جایگاه ‏مهمی دارد و به موضوعاتی چون: دروغ، غیبت، افتراء، لغو، بهتان و در بخشی هم به «رازداری‏» مربوط می‏شود. کسی که نتواند رازدار مردم‏باشد، گرفتار یک رذیله اخلاقی و معاشرتی است و باید در رفع آن‏ بکوشد. تقوا و تمرین می‏تواند راهی مناسب به شمار آید. زبان ترازوی انسان است و آن قدر مورد اهمیت می باشد که در دنیا ایمان و کفر جز با شهادت آن معلوم نمی‏شود و جز خاموشی راه نجاتی از خطر آن نیست رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر که خاموشی گزید نجات یافت.‏»(134)و حضرت لقمان به فرزند خود چنین توصیه نمود: «ای فرزند، اگر پنداری که سخن گفتن نقره است، بدان که سکوت طلاست.‏» حفظ اسرار خود و دیگران جز با حفظ زبان امکان پذیر نیست و آسایش و راحتی انسان در کنترل زبان است انسانی که لجام زبان خویش را در دست داشته باشد راه نجات خود و دیگران را مهیا ساخته است.
3- حسن ظن و دوری از تجسس
گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر این امور سبب پراکندگی اسرار مى‏شود که اسلام از معلول و علت همگى نهى کرده است.حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مائده ای از بهشت برای حضرت عیسی (علیه السلام) نازل شد و ایشان به حورایون فرمودند: از این مائده نخورید تا هنگامی که اجازه دهم؛ پس یکی از آنها مقداری از مائده را تناول کرد و بعضی از حواریون بیان داشتند یا روح الله آن مرد از آن مائده خورد پس در این هنگام حضرت عیسی (علیه السلام) رو به مرد کرد و به او گفت: آیا تو از این مائده خورده ای پس او جواب داد نه! و حواریون گفتند به خداوند قسم که یا روح الله او به درستی از آن مائده خورده است پس حضرت عیسی رو به حواریون کردند و فرمودند: برادر تو درست می گوید و چشمان شما اشتباه دیده است.»(135)این داستان درسی بزرگ است برای همه ما که از تجسس در امور دیگران بپرهیزیم و اشتباهات و خطا های دیگران را فاش نکنیم. البته آن جا که نیاز باشد اصل امر به معروف و نهی از منکر را نباید ترک کرد و انسان هر چه نسبت به اسرار دیگران بی اطلاع باشد و در امور دیگران تجسس و کنجکاوی کمتر نماید آن اسرار دیرتر در معرض فاش شدن قرار می گیرد. یکی دیگر از مصادیق تجسس و کنجکاوی بی مورد، خواندن نامه دیگران می باشد که از عادت های زشتی است که در برخی افراد وجود دارد، که بی اجازه، نامه دیگران را می خوانند یا در کار دیگران تجسس می کنند. اینان برای توجیه کار نادرست خود می گویند: «من و او نداریم»، «بین ما یگانگی کامل وجود دارد.» البته این عذری ناپذیرفتنی است و حتی اگر پدر و فرزند، نامه های هم دیگر را بخوانند، ناراحت می شوند زیرا ممکن است مطالبی وجود داشته باشد که صاحب نامه نمی خواهد دیگران از آن آگاه شوند. پیامبر گرامی اسلام با توصیه به ترک چنین کار نکوهیده ای، می فرماید: «هر کس بی اجازه برادرش به نامه او نگاه کند، مانند آن است که در آتش نگریسته است(136)
4- تمرین و تقویت اراده
یکی دیگر از راههای درمان افشاگری تمرین و تقویت نمودن نفس خویش نسبت به کتمان اسرار می باشد.باید سعی و تلاش نمود که کتمان اسرار را برای خود ملکه نماییم و از اظهار اسرار دیگران بپرهیزیم و نسبت به ابراز ارادتی که ما می شود بی اعتنا باشیم زیرا این جور ارادت ها و مخلص گویی ها درمان هیچ دردی نیست و همواره نفس خویش را عادت دهیم تا ملکه حفظ اسرار برایمان حاصل گردد.
5- عیب پوشی
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:«مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اینکه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار و سنتى از پیامبر و سنتى از امام و پیشوا، اما سنت پروردگار کتمان اسرار است.»(138)انسان وقتی عنایت‏خدای سبحان را در پوشیدن عیوب بندگان تا این حد می بیند، به خود اجازه نمی دهدکه پرده از عیوب بندگان خدا بر‏دارد. زیرا خود به انواع عیوب و گناهان مبتلاست.

پی نوشت ها :

66 .«ان اللَّه حرم من المسلم دمه و ماله و عرضه، و ان یظن به السوء» المحجه البیضاء، ج 5، ص 268 و کشف الریبه، ص 21
67 .«من لم یحسن ظنه استوحش من کل احد» غرر الحکم، ص 254، ح 5333
68 .أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ «مُذِیعُ السِّرِّ شَاکٌّ وَ قَائِلُهُ‏ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ کَافِرٌ وَ مَنْ تَمَسَّکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى فَهُوَ نَاجٍ قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ التَّسْلِیمُ» الکافی، ج 2، ص 371
69 .حجرات / 12
70 .«من استمع خبر قوم و هم له کارهون، صبت فی اذنیه الآنک یوم القیامه‏» وسائل الشیعه، ج 17، ص 289
71. «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم‏» نور/ 19
72 «من اقرب ما یکون العبد الی الکفر ان یؤاخی الرجل الرجل علی الدین فیحصی علیه زلاته لیعیره بها یوما ما» وسائل الشیعه، ج 12، ص 274
73 .«من روى على مؤمن روایه یرید بها شینه، و هدم مروته، لیسقط من اعین الناس، اخرجه اللَّه من ولایته الى ولایه الشیطان، فلا یقبله الشیطان» وسائل الشیعه، ج 8، باب 157 ح 2، ص 608
74. مستدرک‏الوسائل، ج14، ص 262
75. لکافی باب خاموشی و حفظ زبان
76 .«ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا» حجرات، 6
77 .«کلما کثر خزّان الاسرار کثر ضیّاعها» غرر الحکم، ص 320، ح 7418
78 .«سرک من دمک فلا یجرین من غیر اوداجک‏» بحارالانوار، ج‏72، ص‏71
79. ر ک، نساء / 110، آل عمرآن / 135، انعام / 53 و …
80 .هود / 114
81 .«وَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ مَنِ اطَّلَعَ مِنْ‏مُؤْمِنٍ عَلَى ذَنْبٍ أَوْ سَیِّئَهٍ فَأَفْشَى ذَلِکَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَکْتُمْهَا وَ لَمْ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ کَعَامِلِهَا وَ عَلَیْهِ وِزْرُ ذَلِکَ الَّذِی أَفْشَاهُ عَلَیْهِ وَ کَانَ مَغْفُوراً لِعَامِلِهَا وَ کَانَ عِقَابُهُ مَا أَفْشَى عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا مَسْتُوراً عَلَیْهِ فِی الْآخِرَهِ ثُمَّ یَجِدُ اللَّهَ أَکْرَمَ مِنْ أَنْ یُثَنِّیَ عَلَیْهِ عِقَاباً فِی الْآخِرَهِ» مستدرک‏الوسائل، ج9، ص 135 و الاختصاص، ص 33
82 .«جمع خیر الدنیا و الآخره فى کتمان السر و مصادقه الاخیار، و جمع الشر فى الاذاعه و مواخاه الاشرا» سفینه البحار، جلد 2 ص 469، (ماده کتم) و مستدرک‏الوسائل، ج 9، ص 134 و مستدرک‏الوسائل، ج 8، ص 328 و بحارالأنوار، ج 71، ص 178 و بحارالأنوار، ج 72، ص 71
83 .« الصمت حکم و السکوت سلامه و الکتمان طرف به السعاده» تحف العقول، ص 223
84 .انجح الامور ما احاط به الکتمان» غرر الحکم، ص 334، ح 7684
85 .«الظفر بالحزم، و الحزم بإجاله الرأی و الرّأی بتحصین الاسرار» نهج البلاغه، حکمت 48
86 .«سرک سرورک إن کتمته و إن أذعته کان ثبورک» غرر الحکم، ص 320، ح 7414
87 .«الکتمان ملاک النجوى» غرر الحکم، ص 320، ح 7410
88 .«من کتم سره کانت الخیره بیده» غرر الحکم ، ص 320، ح 7421
89. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): «یَا مُعَلَّى اکْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ کَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ یُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا وَ جَعَلَهُ نُوراً بَیْنَ عَیْنَیْهِ فِی الْآخِرَهِ یَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّهِ یَا مُعَلَّى مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ یَکْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَیْنِ عَیْنَیْهِ فِی الْآخِرَهِ وَ جَعَلَهُ ظُلْمَهً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ یَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِیَّهَ مِنْ دِینِی وَ دِینِ آبَائِی وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّهَ لَهُ یَا مُعَلَّى إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ فِی السِّرِّ کَمَا یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ فِی الْعَلَانِیَهِ یَا مُعَلَّى إِنَّ الْمُذِیعَ لِأَمْرِنَا کَالْجَاحِدِ لَهُ» مشکاهالأنوار، ص 40 و المحاسن، ج 1، ص 255 و بحارالأنوار، ج72، ص 421 و وسائل‏الشیعه، ج 16، ص 237 و الکافی، ج 2، ص 223
90. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «طُوبَى لِعَبْدٍ نُوَمَهٍ عَرَفَهُ اللَّهُ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ النَّاسُ أُولَئِکَ مَصَابِیحُ الْهُدَى وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ یَنْجَلِی عَنْهُمْ کُلُّ فِتْنَهٍ مُظْلِمَهٍ لَیْسُوا بِالْمَذَایِیعِ الْبُذُرِ وَ لَا بِالْجُفَاهِ الْمُرَاءِینَ» الکافی، ج 2، ص 225
91. و روی أن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لا یکمل المؤمن إیمانه حتى یحتوی على مائه و ثلاث خصال …لا یکشف سرا …» التمحیص، ص 74
92. قام رجل إلى أمیر المؤمنین(علیه السلام) و هو یخطب فقال یا أمیر المؤمنین صف لنا صفه المؤمن کأننا ننظر إلیه فقال: المؤمن یکشف سرا …»‏ أعلام‏الدین، ص 116 و الکافی، ج 2، ص 227
93. «ثلاثه یستظلون بظل عرش اللَّه یوم القیامه، یوم لا ظل الا ظله، رجل زوج اخاه المسلم او اخدمه، او کتم له سرا» وسائل الشیعه، ج 14، ص 27 و وسائل‏الشیعه، ج 20، ص 46 و مسائل‏علی‏بن‏جعفر(علیه السلام)، ص 343 و الخصال، ج 1، ص 142 و بحارالأنوار، ج 71، ص 356
94. روی عن الصادق (علیه السلام) أنه قال: «من سر مؤمنا فقد سرنی و من سرنی فقد سر رسول الله و من سر رسول الله فقد سر الله عز و جل و من سر الله أدخله الجنه» أعلام‏الدین، ص 254 و بحارالأنوار، ج 71، ص413
95. و قال (صلی الله علیه و آله) «أیما امرأه کتمت سر زوجها فلم تطلع علیه أحدا فهی فی درجات الحور العین» إرشادالقلوب، ج 1، ص 174
96. «من ستر [سر] مسلما ستره [سره‏] الله عز و جل فی الدنیا و الآخره …» عوالی‏اللآلی، ج 1، ص 375 و 128 و 107 و مستدرک‏الوسائل، ج 12، ص 415 و وسائل‏الشیعه، ج 16، ص 355 و بحارالأنوار، ج 71، ص 304 و ثواب‏الأعمال، ص 149
97. «یَا سُلَیْمَانُ إِنَّکُمْ عَلَى دِینٍ مَنْ کَتَمَهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَذَاعَهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ» الکافی، ج 2، ص 222
98. «کِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» بحارالانوار، ج 2، ص 75
99. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» انفال / 27
100. تفسیر نمونه، ج 7، ص 136
101. محجه البیضاء، ج 5، ص 237.و احیاء العلوم، ج 3، ص 114
102 . «المجالس بالامانه» الکافی، ج 2، ص 660 و مستدرک‏الوسائل، ج 8 ، ص 399 و وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 307
103. «اذا حدث الرجل بحدیث ثم التفت فهو امانه» شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 177
104. بحار الانوار، ج 75، ص 214، ح 9
105. «الإذاعه أمانه خیانه» غرر الحکم، ص 321، ح 7431
106. «آیه المنافق ثلاث: اذا حدث کذب، و اذا وعد اخلف، و اذا ائتمن خان، و ان صام و صلى و زعم انه مسلم‏» مستدرک الوسائل، ج 14، ص 14
107. «کن بأسرارک بخیلا و لا تذع سرا أودعته فإن الإذاعه خیانه» غرر الحکم ، ص 320، ح 7417
108. «یُحْشَرُ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ مَا نَدِیَ دَماً فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَهِ أَوْ فَوْقَ ذَلِکَ فَیُقَالُ لَهُ‏ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّکَ قَبَضْتَنِی وَ مَا سَفَکْتُ دَماً فَیَقُولُ بَلَى سَمِعْتَ مِنْ فُلَانٍ رِوَایَهَ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیْتَهَا عَلَیْهِ فَنُقِلَتْ حَتَّى صَارَتْ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیْهَا وَ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِهِ» الکافی، ج 2، ص 372 و المحاسن، ج 1، ص 105
109. «مَا قَتَلَنَا مَنْ أَذَاعَ حَدِیثَنَا قَتْلَ خَطَإٍ وَ لَکِنْ قَتَلَنَا قَتْلَ عَمْدٍ» الکافی، ج 2، ص 370
110. بحارالأنوار، ج 75، ص 347 و مستدرک‏الوسائل، ج 9، ص 136 و فقه الرضا، ص 338
111. أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَسْیَافِهِمْ وَ لَکِنْ أَذَاعُوا سِرَّهُمْ وَ أَفْشَوْا عَلَیْهِمْ فَقُتِلُوا» الکافی، ج 2، ص 371
112. «لا یسلم من أذاع سره» غرر الحکم، ص 321، ح 7442
113.الامام الصادق (علیه السلام) قَالَ: «أُمِرَ النَّاسُ بِخَصْلَتَیْنِ فَضَیَّعُوهُمَا فَصَارُوا مِنْهُمَا عَلَى غَیْرِ شَیْ‏ءٍ الصَّبْرِ وَ الْکِتْمَانِ» الکافی، ج 2، ص 222
114. «افشاء السر سقوط» تحف العقول، 315
115. «لا حرز لمن لا یسع سرّه صدره» غرر الحکم، ص 321، ح 7430
116. «اظهار الشی قبل أن یستحکم مفسده له» بحار الانوار، ج 75، ص 71
117. «سرک سرورک إن کتمته و إن أذعته کان ثبورک» غرر الحکم، ص 320
118. هلک من لم یحرز أمره» غرر الحکم، 7439
119. «جمع خیر الدنیا و الآخره فى کتمان السر و مصادقه الاخیار، و جمع الشر فى الاذاعه و مواخاه الاشرا» سفینه البحار، جلد 2 ص 469، (ماده کتم) و مستدرک‏الوسائل، ج 9، ص 134 و مستدرک‏الوسائل، ج 8، ص 328 و بحارالأنوار، ج 71، ص 178 و ج 72، ص 71
120. محجه البیضاء، ج 5، ص 237 و احیاء العلوم، ج 3، ص 114
21 .«کُلُّ اُمَّتی مُعافی إِلاّ الْمُجاهِرینَ.» نهج الفصاحه، ش 2167
122 .«کَفی بِالْمَرءِ إِثْماً أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مایَسْمَعُ.» نهج الفصاحه، ش 1429
123. أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «الْحَسَنَهُ التَّقِیَّهُ وَ السَّیِّئَهُ الْإِذَاعَهُ» الکافی، ج 2، ص 217
124. عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی حَدِیثٍ قَالَ «وَ مَنْ سَمِعَ فَاحِشَهً فَأَفْشَاهَا کَانَ کَمَنْ أَتَاهَا وَ مَنْ سَمِعَ خَیْراً فَأَفْشَاهُ کَانَ کَمَنْ عَمِلَهُ» وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 296 و مستدرک‏الوسائل، ج 9، ص 134 و وَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: «مَنِ اطَّلَعَ مِنْ‏ مؤْمِنٍ عَلَى ذَنْبٍ أَوْ سَیِّئَهٍ فَأَفْشَى ذَلِکَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَکْتُمْهَا وَ لَمْ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ کَعَامِلِهَا وَ عَلَیْهِ وِزْرُ ذَلِکَ الَّذِی أَفْشَاهُ عَلَیْهِ وَ کَانَ مَغْفُوراً لِعَامِلِهَا وَ کَانَ عِقَابُهُ مَا أَفْشَى عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا مَسْتُوراً عَلَیْهِ فِی الْآخِرَهِ ثُمَّ یَجِدُ اللَّهَ أَکْرَمَ مِنْ أَنْ یُثَنِّیَ عَلَیْهِ عِقَاباً فِی الْآخِرَهِ» مستدرک‏الوسائل، ج 9، ص 134
125. «مَنْ اَذاعَ فَاحِشَهً کَانَ کَمُبْتَدِعِهَا» الکافی، ج 2، ص 356
126. قال أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَیَّرَ أَقْوَاماً بِالْإِذَاعَهِ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ فَإِیَّاکُمْ وَ الْإِذَاعَهَ» الکافی، ج 2، ص370
127. «یَا سُلَیْمَانُ إِنَّکُمْ عَلَى دِینٍ مَنْ کَتَمَهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَذَاعَهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ» الکافی، ج 2، ص 222
128. «قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَایَهً یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایَتِهِ إِلَى وَلَایَهِ الشَّیْطَانِ فَلَا یَقْبَلُهُ الشَّیْطَانُ» وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 294 و مستدرک‏الوسائل، ج 9، ص 135
129. «فَإِنَّهُ رُوِیَ أَنَّ الْإِذَاعَهَ کُفْرٌ» بحارالأنوار، ج 75، ص 347 و مستدرک‏الوسائل، ج 9، ص 136 و فقه الرضا، ص 338
130. «مَنْ أَذَاعَ عَلَیْنَا حَدِیثَنَا سَلَبَهُ اللَّهُ الْإِیمَانَ» الکافی، ج 2، ص 372
131. «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» اسراء/ 7
132. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ فصلت» / 46
133. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» جاثیه / 15 \
134. «من صمت نجا» وسائل الشیعه، ج 12، ص 251
135. «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَمَّا نَزَلَتِ الْمَائِدَهُ عَلَى عِیسَى ع قَالَ لِلْحَوَارِیِّینَ لَا تَأْکُلُوا مِنْهَا حَتَّى آذَنَ لَکُمْ فَأَکَلَ مِنْهَا رَجُلٌ مِنْهُمْ فَقَالَ بَعْضُ الْحَوَارِیِّینَ یَا رُوحَ اللَّهِ أَکَلَ مِنْهَا فُلَانٌ فَقَالَ لَهُ عِیسَى ع أَکَلْتَ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ لَا فَقَالَ الْحَوَارِیُّونَ بَلَى وَ اللَّهِ یَا رُوحَ اللَّهِ لَقَدْ أَکَلَ مِنْهَا فَقَالَ عِیسَى ع صَدِّقْ أَخَاکَ وَ کَذِّبْ بَصَرَکَ» وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 296 و تفسیر العیاشی، ج 1، ص 350 و بحار الانوار، ج 14، ص 235
136. «مَنْ نَظَر فِی کِتابِ أخیهِ بِغَیرِ إِذْنِه فَکَأَنّما یَنْظُرُ فی النّار.» مستدرک الوسائل، ج 9، ص 159 و عوالی اللئالی، ج 1، ص 181
137. «لا یکون المؤمن مؤمنا حتى تکون فیه ثلاث خصال سنه من ربه و سنه من نبیه ص و سنه من ولیه (علیه السلام) فاما السنه من ربه فکتمان السر و اما السنه من نبیه فمداراه الناس و اما السنه من ولیه فالصبر فى الباساء و الضراء.» بحارالأنوار، ج 72، ص 68 و اصول کافی، ج2، ص 241
فهرست منابع و مآخذ :
1.قرآن کریم
2.نهج البلاغه، امام علی بن ابی طالب، یک جلد، انتشارات دارالهجره قم،
3.مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی، یک جلد، انتشارات گلستان ادب، 1380 هجری شمسی
4. الکافی، ثقه الاسلام کلینى، 8 جلد، دار الکتب الإسلامیه تهران، 1365 هجرى شمسى‏
5. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام قم، 1409 هجرى قمرى
6. مستدرک الوسائل، محدث نورى، 18 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى‏
7.الإختصاص، شیخ مفید، یک جلد، انتشارات کنگره جهانى شیخ مفید قم، 1413 هجرى قمرى
8. الأمالی، شیخ طوسى، یک جلد، انتشارات دارالثقافه قم، 1414 هجرى قمرى
9. التمحیص، محمد بن همام اسکافى، یک جلد، انتشارات مدرسه امام مهدى (عج) قم، 1404 هجرى قمرى‏
10. ثواب الأعمال، شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات شریف رضى قم، 1364 هجرى شمسى‏
11. فقه الرضا، امام رضا على بن موسى علیه السلام، یک جلد، انتشارات کنگره جهانى امام رضا (ع) مشهد، 1406 هجرى قمرى‏
12. احیاء العلوم
13. اخلاق معاشرت، جواد محدثی، مؤسسه بوستان کتاب قم، 1384 هجری شمسی
14.إرشاد القلوب، حسن بن ابى الحسن دیلمى، دو جلد در یک مجلد، انتشارات شریف رضى، 1412 هجرى قمرى
15.أعلام الدین، حسن بن ابى الحسن دیلمى، یک جلد، مؤسسه آل البیت (ع) قم، 1408 هجرى قمرى
16.الأمالی، شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362 هجرى شمسى‏
17.الخصال، شیخ صدوق، دو جلد در یک مجلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1403 هجرى قمرى‏
18.المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، یک جلد، دار الکتب الإسلامیه قم، 1371 هجرى قمرى‏
19. المحجه البیضاء
20.بحار الأنوار، علامه مجلسى، 110 جلد، مؤسسه الوفاء بیروت – لبنان، 1404 هجرى قمرى‏
21.بشاره المصطفى، عماد الدین طبرى، یک جلد، چاپ کتابخانه حیدریه نجف، 1383 هجرى قمرى‏
22.تحف العقول، حسن بن شعبه حرانى، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1404 هجرى قمرى
23. تفسیر نمونه، مکارم شیرازى ناصر، دار الکتب الإسلامیه – تهران، چاپ اول، 1374 ش.
24.جامع السعادات
25. سفینه البحار
26.شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، 20 جلد در 10 مجلد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمرى‏
27.عوالی اللآلی، ابن ابى جمهور احسائى، 4 جلد، انتشارات سید الشهداء (ع) قم، 1405 هجرى قمرى‏
28.غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، یک جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1366 هجرى شمسى
29.کتاب التفسیر، عیاشى محمد بن مسعود، چاپخانه علمیه – تهران، 1380 ق.
30.کشف الریبه، شهید ثانى، یک جلد، انتشارات مرتضوى، 1390 هجرى قمرى‏
31.کشف الغمه، على بن عیسى إربلى، 2 جلد، چاپ مکتبه بنى هاشمى تبریز، 1381 هجرى قمرى‏
32.کنز الفوائد، ابوالفتح کراجکى، 2 جلد، انتشارات دار الذخائر قم، 1410 هجرى قمرى‏
33. گلستان سعدی، سعدی، یک جلد، انتشارات بهزاد، 1381 هجری شمسی
34. مسائل على بن جعفر (ع)، على بن جعفر (ع)، یک جلد، مؤسسه آل البیت (ع) قم، 1409 هجرى قمرى‏
35. مشکاه الأنوار، ابوالفضل على بن حسن طبرسى، یک جلد، کتابخانه حیدریه نجف اشرف، 1385 هجرى قمرى‏
36. نهج الفصاحه،
37.سی دی جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
38. سی دی جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
39.سی دی هدایت در حکایت، مؤسسه فرهنگی پژوهشی اشراق

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید