نویسنده: دکتر بدریسادات بهرامی*
استرس اینجا و آنجا ندارد. همه جای دنیا استرس هست. ولی بعضی استرسها مختص بعضی جوامعاند. ما هم در جامعه خودمان، استرسهایی کاملا خودمانی و ایرانی داریم که در خیلی از جاهای دنیا چندان استرسزا نیستند؛ مثلا زندگی با خانواده همسر و مشکلات ساختوساز و اجاره کردن یک خانه را شاید بتوان از استرسهای ایرانی به حساب آورد…
طبق برخی تحقیقات داخلی، زندگی کردن با خانواده همسر (که در بسیاری از شهرستانهای ما به صورت امری عادی محسوب میشود و البته در تهران و شهرهای بزرگ هم نمونههایش کم نیست) را باید جزو استرسهای وطنی به حساب آورد. در پی طرح این موضوع، تعدادی از خوانندگان تماس گرفتند و خواستند راهکارهایی برای مقابله با این استرس نیز آموزش داده شود. به همین منظور، پای حرفهای دکتر بدری سادات بهرامی، روانشناس و مشاوره خانواده نشستهایم.
برای مقابله با این استرس، در وهله اول باید متوجه باشید که چه اتفاقهایی ممکن است بیفتد و سپس باید بدانید که در مقابل این اتفاقها چه حرکتی باید انجام داد تا حریم احترام و صمیمیت بین شما نشکند و در عین حال، مرز شخصی زندگی خود را نیز با آنها داشته باشید. در اکثر موارد، این عروس است که باید با مادرشوهر زندگی کند اما چون در مواردی هم داماد مجبور به زندگی با خانواده عروس است، راهحلهایی کلی در این زمینه به جوانترها ارائه میشود تا با حداقل اصطکاک بتوانند با خانواده همسر خود زندگی کنند.
برخورد با اولین مشکل
به خاطر اینکه شما و همسرتان به آنها نزدیک هستید (در یک نیم طبقه یا حتی در یک اتاق جداگانه زندگی میکنید) مدام به هم سر میزنید. همیشه اینطور نیست که خانواده همسر شما بافرهنگ باشند و آداب برخورد با یک زوج جوان و حفظ حریم خانه آنها را بدانند؛ که البته اگر اینطور باشد قطعا استرسی که ندارید هیچ، از با هم بودن لذت هم میبرید. شاید حتی به علت مسایل مالی خرج شما هم یکی باشد و هر روز برای صرف صبحانه، ناهار و شام در کنار یکدیگر قرار بگیرید. گاهی آنها به شما میگویند: «قرار نیست با ازدواج شما برنامههای قبلی زندگیمان عوض شود و تنها تفاوت در اینجا است که تو هم به جمع ما اضافه شدهای!» شاید هم به قول یکی از خوانندگان سلامت، این آرزویی باشد که یکروز در کنار همسرتان سفرهای دونفره برای غذا بیندازید. خلاصه این که، این با هم بودنهای بیش از حد باعث دخالتهای بیحدومرز میشود: «دیشب تا کی بیدار بودین؟ چراغ اتاقتون روشن بود!»…«تو که دیروز حموم بودی، پس چرا باز هم امروز داری میری؟»
در این حالت، حریم خصوصی شما تهدید و یا شکسته میشود و ممکن است نتوانید مرز زندگی دو نفرهتان را با آنها نگه دارید. شما میتوانید در ازای این کنجکاویهای بیش از حد و شکسته شدن خط قرمز زندگیتان وارد مشاجره با مادرشوهر شده و با حرمتشکنی، زندگی خود را سخت و رابطهتان را بد و بدتر و در نهایت به بحران تبدیل کنید اما قطعا به دنبال این کار، از حس ارزشمندی شما کاسته شده و احتمالا کلامی اهانتآمیز نیز خواهید شنید. راهحل بعدی که برخی از شما از آن استفاده میکنید، این است که به همسر خود گله کرده و از او میخواهید که با آنها درگیر شود. ولی توصیه من به شما این است که این راهحلهای اشتباه را فراموش کنید؛ چون نه تنها سودمند نیستند، بلکه روابط شما را با خانواده همسر و به تبع آن با همسرتان تیره و تار میکند.
پس چه باید کرد؟
در درجه اول شما باید به شیوهای مسالمتآمیز مرز زندگی خودتان با آنها را مشخص کنید و به شیوهای صحیح به آنها بفهمانید که خط قرمزهای روابطشان با شما کجاست.خیلی مودب و مهربان باید جلوی کنجکاویهای مادرشوهر را بگیرید. میدانم که حقیقتا پا گذاشتن روی خط قرمزهایی مثل زمان بیداری و خواب یا موعد استحمام و غیره رنجآور است ولی باید بدون اینکه از کوره دربروید، با کلام مناسب و واژهگزینی صحیح این مساله را حل کنید.به خاطر داشته باشید که اختلاف داشتن در زندگی امری کاملا طبیعی است و یک مشکل محسوب نمیشود، بلکه شیوه حل اختلاف است که همواره میتواند مشکلساز باشد.پس در جواب کنجکاویهای بیمورد میتوانید اینطوربگویید: «مادر جان! این مساله خیلی مهم نیست که بخواهد ذهن شما را مشغول کند. میدونم که نگران هستید مبادا خوابیدن من تا نزدیک ظهر در این نخستین روزهای زندگی مشکلزا شود اما نگران نباشید؛ من چارچوب زندگی را طوری ترسیم میکنم که به وظایف زناشوییام خدشهای وارد نشود. مهم نیست 8 صبح بیدار شوم یا 11، مهم آن است که تهیه ناهار و مرتب کردن خانه را مدیریت کنم و همه چیز مهیا باشد تا همسرم به خانه بیاید.»
نکته مهمی که نباید فراموش کنید این است که والدین همسر شما سالها با فرزند خود زندگی کردهاند و سبک و سیاق رفتارهایش را میشناسند. اگر هم نوع تغییر رفتاری که او انجام میدهد به درخواست شما نباشد، ممکن است به پای شما نوشته شود و آنها را در لاک دفاعی فرو ببرد، پس باید یاد بگیرید به جای اینکه گله مادر و خواهر و خانوادهاش را بکنید، به شکلی صحیح ابراز وجود کرده و به صحبت کردن با خانواده او و بیان انتظاراتتان بپردازید.
در شیوه صحبت کردن و رفتار شما در عین احترام باید این نکته وجود داشته باشد که حتما اطلاعاتتان را حفظ کنید و تا آنجا که امکان دارد اجازه سرک کشیدن دیگران در مسایلی که فقط مختص شما و همسرتان است را ندهید و این نکته را باید حتی در مورد خانواده خودتان در نظر بگیرید. وقتی شما اطلاعات بیش از حد راجع به مسایل بیربط مثل گذشتهتان، دوستانتان و… بدهید، در واقع در این بین نقاط ضعف خود را به طرف مقابل میشناسانید و با زبان بیزبانی به او اجازه میدهید از آنها استفاده کند.
شاغلید یا خانهدار؟
مشکلات شما وقتی شاغل یا خانهدار هستید، متفاوت است. برای عروسخانمهایی که در بیرون از خانه شغلی دارند، زندگی با خانواده همسر کمی متفاوت است و گویا تسهیل میشود اما وقتی شما خانهدار هستید، شاید همپوشانی وظایف باعث آزارتان شود؛ مثلا شاید همواره وظیفه شما این باشد که خانه را نظافت کنید و یا وعدههای غذایی را آماده سازید. در لابهلای نامههای شما مواردی را داشتیم که حتی خانواده، به خصوص مادرشوهر، منوی غذای هر روز را سفارش میدهد و عروس جوان مجبور است اگر وسایل تهیه آن غذا را ندارد، همه را مهیا کند.
یادتان باشد که باید به شیوهای صحیح و مناسب از خودتان حمایت کنید؛ مثلا اگر مادر همسرتان از شما خواسته باشد فلان غذا را برای ظهر بپزید، لزومی ندارد جواب سر بالا بدهید و جنجال به پا کنید. کافی است بگویید: «باشه، مامان جون! سعی خودم را میکنم که قورمهسبزی بپزم.» اگر فرقی برایتان نمیکرد و به قولی راه دستتان بود، آن را آماده میکنید و اگر نه، نیازی نیست به هر قیمتی که شده آن را تهیه کنید. یادتان باشد وقتی رفتاری تقویت شود، تکرار خواهد شد. پس باید در برابر آن رفتار نوعی عمل خاموش صورت گیرد تا آن رفتار کمرنگ شده و از بین برود و آنها متوجه شوند که باید تقسیم وظایف صورت بگیرد.
اتفاقی که ممکن است بیفتد
وسط روز، مادرشوهر خیلی عصبانی به سراغتان میآید که: «چرا داری این غذا را میپزی؟» و شما هم با کلامی مهربان و محترمانه میگویید: «مامان جون! دیدم مواد قورمهسبزی ندارم، گفتم خیلی فرقی نداره ناهار قیمه باشد یا قورمه؛ مهم اینه که آماده شود و دور هم باشیم. حیفه که بخواهید ذهنتون رو مشغول این مسایل جزیی بکنید.» در این شیوه قطعا هیچ مشکلی پیش نمیآید و اگر اهانتی در کلام و رفتار شما نباشد و صمیمت در واژه گزینی رعایت شود، طرف مقابل که یک مادر است، بدون شک از این همه مهربانی استقبال میکند و احتمالا دفعه بعدی هم خواهد گفت که غذایی را درست کن که دوست داری یا وسایلش را داری. حتما با خودتان میگویید، شاید تا به حال ما در زندگیمان افراد بدقلق یا آدمهای مشکل که هیچ قلقی ندارند، ندیدهایم. اتفاقا قصد دارم طرز برخورد با آدمهای مشکل (که البته باید بدانید تعداد آنها انگشتشمار است) را آموزش دهم. راه برخود با این آدمهای مشکل، این است که:
• به خودتان آرامش بدهید و با متانت بگذارید آنها هر چه میخواهند بگویند و فقط شنونده باشید.
• پاسخ شما بهتر است فقط تایید و «بله، سعی میکنم» باشد و بعدش دنبال کار خودتان بروید؛ چون این افراد هیچ قلقی ندارند و باید حرفهایشان را در کمال آرامش شنید و تایید کرد تا گفتگو کوتاه شود.
• در برخورد با آدمهای مشکل (هر که باشد، دوست، همکار یا مادر شوهر) باید حد فاصل را رعایت کنید و مشکل را ختم نمایید
وگرنه آنها از کاه، کوه میسازند و بحران درست میکنند.
دومین مشکل رایج
وقتی در رابطهای نزدیک با خانواده همسر و در زندگی هر روزه با آنها هستید، مساله مقایسه کردنها گاهی آزاردهنده است؛ خصوصا اگر به عنوان مثال، پسر دیگری در خانواده ازدواج کرده باشد و جاری شما در همانجا زندگی کند، امکان دارد مادرشوهرتان دایم شما را در مقام مقایسه با یکدیگر قرار دهد: «مهناز خیلی خونهدارتره، نزدیک ظهر همه کاراشو کرده و تو تا لنگ ظهر خوابی… بچههای مهناز همیشه لباس مرتب و خوشرنگ به تن دارند ولی بچه تو…» اگر قرار باشد از این رفتارها عصبی شوید و در یک سیکل معیوب بیفتید، چیزی عایدتان نمیشود جز از بین رفتن حرمتهایتان، خدشهدار شدن رابطه زناشوییتان و شاید هم ابتلا به انواع بیماریهای اعصاب و روان.
چاره چیست؟
به عروسخانمهایی که دارند با جاریهایشان زندگی میکنند، یک توصیه دارم؛ و آن توصیه هم این است که شما با تکیه بر اعتماد به نفس خودتان کار کنید. اگر شما خودتان را قبول داشته باشید و خودتان را با کسی مقایسه نکنید، اصلا برایتان مهم نیست که دیگران در مورد شما چه بگویند و یا شما را در رقابت با کسی بیندازند.
وقتی تواناییهای خودتان را شناختهاید و قبول دارید، اگر دنیا هم مقابل شما قرار بگیرند، خواهید گفت اهمیتی ندارد. یادتان باشد این نکته بسیار مهم است که خواهر شوهر و یا جاری شما رقیب شما نیستند و قرار نیست در مقام رقابت با هم باشید ولی فرض ما این است که شاید بعضی بزرگترها از روی ناآگاهی شما را در مقام مقایسهای بیربط قرار دهند و دایم سعی کنند زمینه تقلید کردنهای مکرر، از شیوه لباس پوشیدن گرفته تا تزیین منزل، بین شما به راه بیندازند. اگر شما نگاه خودتان را عوض کنید، یاد میگیرید که در روابط تنگاتنگ بادیگران از تواناییهای آنها نه تنها آزرده نشوید؛ بلکه به طرف مقابل انرژی مثبت در قالب یک تعریف یا تمجید دوستانه بدهید.
بعضی از شما واقعا نیازمند این هستید که نگاهتان را عوض کنید چون گاهی بسیار ناراحت میشوید که چرا جاریتان لباس همرنگ شما یا طرحی همانند شما به کار برده است و همین را به یک جنجال تبدیل میکنید. کمی عاقلانه فکر کنید. مگر شما مالک رنگ یا طرح هستید! میتوانستید از این تشابه رنگ یا طرح به عنوان یک نکته مثبت و زمینهساز دوستی و صمیمیت بین خودتان استفاده کنید و به جای اینکه با عینک بدبینی به دنبال سوژه گرفتن از یکدیگر و یا درگیر شدن با اسامی جاری، مادرشوهر و خواهرشوهر باشید، با هم مانند دو دوست رابطه برقرارکنید و او را با همه تواناییها و ضعفهایش همانطور که هست بپذیرید و دوست بدارید.
در هر شرایطی از زندگی با خانواده همسر میتوانید لذت ببرید، به شرط آنکه شیوه حل اختلافتان را بلد باشید و مرزها را حفظ کنید. در هر رابطه خوب و مناسب همه سختیها آسان خواهد بود و در هر رابطه بد، هر مشکل کوچکی به بحرانی بزرگ مبدل خواهد شد.
* روانشناس و مشاور خانواده
منبع:salamatiran.com