نویسندگان:سید محمد صادق حسینی سرشت
امیر اشرافی
کلمه ی تقوا
دانشمندان اسلامی درباره ی عبارت( والزمهم کلمه التقوی )(1)مطالب زیادی به رشته تحریر درآورده اند. پیش از همه باید متذکرشد که رسول خدا(ص) خطاب به مردم فرمودند:»
ایها الناس ان اصدق الحدیث کتاب الله واولی القول کلمه التقوی »(2) «ای مردم! راست ترین سخن قرآن، کتاب خدا، و والاترین گفته «کلمه تقوا»است.
علامه طباطبایی دیدگاه اهل سنت دراین باره را چنین آورده است .
«در [کتاب] الدرالمنثور است که ترمذی و عبدالله بن احمد- در کتاب زوائد المسند- وابن جریر ودار قطنی – درکتاب الافراد- و ابن مردویه و بیهقی- در کتاب أسماء و صفات- از ابی بن کعب از رسول خدا(ص) روایت کرده اند که فرمودند: منظور از کلمه تقوی در جمله (والزمهم کلمه التقوی ) کلمه «لااله الا الله»است.»(3)
در روایتی دیگر قریب به همین مضامین آمده است :
«عبارت «لااله الا الله » به معنای وحدانیت خدا است واین که خدا اعمال را جز با توحید قبول نمی کند. وهمین کلمه، کلمه ی تقوی است،که کفه ی ترازوی اعمال در روز قیامت با آن سنگین می شود.»(4)
در یک دسته دیگر از روایت های واصله،تعبیر دیگری به کاررفته است :
«… عن جمیل قال سألت ابا عبدالله (ع) عن قوله عزو جل(هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین )قال: هی الایمان.قال (وایدهم بروح منه) قال: هی الایمان. قال: (والزمهم کلمه الیقوی ) قال: هی الایمان…:(5).
«…. جمیل بن دراج گوید:
ازامام صادق (ع) درباره این سخن خداوند والا مرتبه «او کسی است که آرامش را درقلب های مؤمنین وارد کرد…» پرسیدم،پاسخ دادند:آن ایمان است ودرباره ی آیه ی «وازروح خود آنان راتأیید کرد…» پاسخ دادند: آن ایمان است واز آیه ی «کلمه تقوا را ملازم ایشان ساخت»پرسیدم پاسخ دادند، آن نیز ایمان است ».
جمع میان این عبارات بدین شکل است که همه این مطالب در طول یکدیگر قراردارند و هیچیک نافی دیگری نیست و کامل ترین پاسخ،همان«ایمان»است که معنای اتم عبارت «لااله الا الله » است و شعار اول اسلام بوده است. همچنین از این روایت فهمیده می شود .که ایمان،یک درجه بالاتر از اسلام است. اسلام ـــــــایمان—-تقواـــــــــــیقین
متعلق تقوا
مطلب جالب توجه دیگر،این است که متعلق تقوا و پروا چیست؟ جواب این سؤال ، در ذیل برخی از مواردی که در قرآن و سنت بدان اشاره شده است ذکر می گردد.
1-خداوند
در عبارت های قرآنی و روایات عترت : لفظ «واتقوا الله»و«اتقوا ربکم»و… به کاررفته است که مراد از آن پروا نمودن از حرام های مذکوردرآیات واحادیث ویا توجه نمودن به زنگ خطرها و هشدارها است. درذیل به چند نمونه از این موارد اشاره می شود.
1- (وان اردتم ان تسترضعوا اولادکم فلا جناح علیکم اذا سلمتم ما اتیتم بالمعروف و اتقوا الله واعلموا ان الله بما تعملون بصیر)(6)
«…واگر خواستید برای فرزندان خود دایه بگیرید، برشما گناهی نیست، به شرط آن که چیزی را که پرداخت آن را به عهده گرفته اید،به طور شایسته بپردازید، واز خدا پروا کنید وبدانید که خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست.» در اینجا متعلق پروای الهی « درست انجام دادن تعهدات قبلی»است.
2-(قل یا عباد الذین امنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه وارض الله و اسعه انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب )(7)
«بگو:ای بندگان من که ایمان آورده اید،از پرورگارتان پروا بدارید. برای کسانی که دراین دنیا خوبی کرده اند، نیکی خواهدبود،وزمین خدا فراخ است . بی تردید، شکیبایان پاداش خود را بی حساب[و] به تمام خواهندیافت.» در اینجا نیز«پروا از بی صبری و هشدار برای شکیبایی» متعلق تقوا است .
3-(الحج اشهر معلومات فمن فرض فیهن الحج فلارفث ولافسوق ولاجدال فی الحج وما تفعلوا من خیر یعلمه الله و تزودوا فان خیرالزاد التقوی و اتقون یا اولی الالباب)(8) «حج در ماههای معینی است پس هرکس در این [ماه]ها، حج را [برخود]واجب گرداند، [بدانید که ] در اثنای حج، همبستری و گناه و جدال[روا] نیست،وهرکار نیکی انجام می دهید، خدا آن را می داند وبرای خود توشه برگیرد که در حقیقت، بهترین توشه،پرهیزگاری است ، وای خردمندان! از من پروا کنید» در این آیه نیز «پروا نمودن از حرام های الهی که مبطلات حج است » مد نظر قرار گرفته است .
4-(وما یذکرون الا ان یشاء الله هو اهل التقوی و اهل المغفره)(9) «و[الی] تا خدا نخواهد[از آن ]پند نگیرند .اوست سزاوار ترس و سزاوار آمرزش» آری خداوند است که باید از او پروا و ترس داشت و در اینجا «اهلیت تقوا» متعلق است .
5-(قل لایستوی الخبیث و الطیب و لو اعجبک کثره الخبیث فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلکم تفلحون)(10) «بگو: پلید و پاک یکسان نیستند،هرچند کثرت پلید[ها]، تو را به شگفتی آورد . پس ای خردمندان، ازخدا پروا کنید باشد که رستگار شوید» در اینجا نیزمتعلق، «حلال ها و حرام های الهی » است .
6-بارها و بارها امیر مومنان حضرت علی(ع) در نامه ها، خطبه ها و سخنان گهربارشان خطاب به مومنان فرموده اند: «اوصیکم عبادلله بتقوی الله»(11) «بندگان خدا شما را به پروای از خداوند سفارش می کنم» مشخص است که در این سخن امام(ع) متعلق تقوا، «اوامرالهی » است.
7-«به نقل از وشیکه: علی(ع) را دیدم که پوشاکی کوتاه بر تن داشت و عبایش را تا نیمه ساق ها بالا زده بود،در دستش تازیانه ای بود و در بازار می گشت و می فرمود:« از خدا پروا کنید و پیمانه را کامل کنید. گویا آموزگار کودکان است ».(12).
2-آتش جهنم
در پاره ای ازآیات، مسلمانان از آتش جهنم بر حذر داشته شده اند:
1-( وان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین فان لم تفعلوا و لن تفعلوافاتقوا النارالتی و قودها الناس و الحجازه اعدت للکافرین)(13) «واگر درآنچه بربنده خود نازل کرده ایم شک داریدپس- اگر راست می گویید- سوره ای مانند آن بیاورید، وگواهان خود را-غیرخدا- فرا خوانید . پس اگر نکردید- وهرگز نمی توانید- ازآن آتشی که سوختش مردمان و سنگ ها هستند،وبرای کافران آماده شده، بپرهیزید».
2-( یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم واهلیکم نارا وقودها الناس و الحجازه علیها ملائکه غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم ویفعلون ما یومرون)(14).
«ای کسانی که ایمان آورده اید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن،مردم و سنگ هاست حفظ کنید: برآن [آتش] فرشتگانی خشن[و]سختگیر[گمارده شده]اند.ازآنچه خدابه آنان دستورداده،سرپیچی نمی کنند و آنچه را که مأمورند انجام می دهند.»
3-بیت المال مسلمین
در سخنان امیرمومنان حضرت علی(ع) که درحدود چهار سال و نه ماه حکومت داشتند،این مورد بسیار به چشم می خورد(15)به نمونه زیر دقت کنید:«قلم ها را تیز کنید، سطرها را به هم نزدیک سازید،[در نگارش]برای من،زیادی ها را حذف کنید و به معنا بنگرید،و بپرهیزید از زیاده نویسی،چرا که بیت المال مسلمانان، زیان بر نمی تابد.»(16).
مخاطب تقوا
با کمی تتبع درآیات قرآن و روایات ائمه اطهار (ع) مشخص می شود که مخاطبان تقوا و پروا پیشگی دودسته اند که می توان آنها را به دو دسته کلی مخاطبان عام ومخاطبان خاص تقسیم کرد .
1-مخاطب عام
در خطاب هایی که به صورت عمومی درآیات قرآن آورده شده،گاه مردم،گاه مسلمانان وگاه اهل ایمان، مورد خطاب واقع شده اند:
الف-) خطاب به مردم: در این مورد،عموم مردم، برحذر داشته شده اند:
(یا ایها الناس اتقوا ربکم ان زلزله الساعه شی ء عظیم)(17)
«ای مردم،از پروردگار خودپروا کنید، چرا که زلزله رستاخیز امری هولناک است . » (یا ایها الناس اتقوا ربکم و اخشوا یوما لا یجزی والد عن ولده ولا مولود هو جازعن والده شیئا ان وعد الله حق فلا تغرتکم الحیاه الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور)(18) «ای مردم،از پروردگارتان، پروا بدارید، و بترسید از روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمی آید، و هیچ فرزندی[نیز] به کار پدرش نخواهد آمد. آری، وعده ی خدا حق است . زنهار تااین زندگی دنیا شما را نفریبد ، وزنهار تاشیطان شمارا مغرور نسازد.»
ب)خطاب به اهل ایمان دراین باره بیشتر برای یاری رسول خد(ص) وفای به عهد و روز قیامت پروا داده شده است :
(یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین)(19) «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خداپروا کنید وبا راستگویان باشید.»
(یسالونک عن الانفال قل الانفال لله والرسول فاتقوا الله واصلحوا ذات بینکم واطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤمنین)(20)«[ای پیامبر] از تو درباره ی غنایم جنگی می پرسند. بگو:غنایم جنگی اختصاص به خدا وفرستاده [او] دارد. پس خدا را پروا دارید.وبا یکدیگر سازش نمایید، واگر ایمان دارید از خداوپیامبرش اطاعت کنید.»
(یا ایها الذین امنوا اتقوالله و لتنظر نفس ما قدمت لغدواتقوا الله ان الله خبیربما تعملون)(21).
«ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا دارید، و[باز] از خدا بترسد. درحقیقت خدا به آنچه می کنید آگاه است ».
با توجه به آیات مذکور می توان نتیجه گرفت؛ یکی از مهم ترین خطاب های تقوا به عموم مردم و مؤمنان بوده است .
2-مخاطب خاص
در قرآن و سنت گاهی اوقات مخاطب تقوا،اشخاصی خاص می باشند؛ نمونه هایی از این گونه خطاب را می توان در خطاب خداوند درقرآن به رسول اکرم (ص) ودرروایات، خطاب به کارگزاران امام علی(ع) و معاویه مشاهده کرد.(یا ایها النبی اتق الله ولا تطع الکافرین و المنافقین ان الله کان علیما حکیما)(22) «ای پیامبر،ازخدا پروا بدار و کافران ومنافقان را فرمان مبر، که خدا همواره دانای حکیم است.»
در نامه ی امیرمومنان حضرت علی(ع) که به سال 39 هجری برای مالک اشترنخعی نوشتند، چنین آمده است :
«امره بتقوی الله و ایثار طاعته و اتباع ما امر به فی کتاب…»(23) اورا فرمان می دهد به تقوای الهی، ومقدم داشتن طاعت خدا بر هرکاری و پیروی ازآنچه خداوند در کتاب خود بدان فرمان داده..».
امام علی(ع) خطاب به سر کرده ی قاسطین، معاویه بن ابی سفیان چنین نگاشته اند:
«فاتق الله فیما لدیک و انظرفی حقه علیک و ارجع الی معرفه ما لا تعذر بجهالته…«(24) «در آنچه نزد توست از خدا پروا کن،ودرحق او برخودت نیک بنگر، وآنچه را که در ندانستنش عذری نداری بازشناس…».
مفاهیم مرادف
گاه در استنباط معنایی از یک واژه، شناخت حوزه ی معنایی مشترک واژه های مرتبط باآن نیز راهگشاست . نگارنده در این قسمت مترصد است پرده از معنای این مفاهیم بردارد.
ایمان
ایزوتسو در کتاب«مفاهیم اخلاقی -دینی در قرآن » می نویسد:
«ایمان…مرکزی است که خصایل اخلاقی مثبت و حمیده به دور آن در حرکت می باشد. ایمان سرچشمه و سرمنشأ همه فضلیت های اسلامی است و همه فضایل ازآن زاده می شوند درعالم اسلام نمی توان فضیلتی را تصور کرد که بر بنیاد ایمان به خداوندو وحی او استوارنباشد».(25)
رابطه ایمان و تقوا بسیار نزدیک است . علامه طباطبایی پس از تحلیلی درباره یهود چنین آورده است:
«…یهود در مرحله اعتقاد، ایمان داشته اند و لکن از آن جائی که در مرحله عمل،تقوا نداشته و رعایت محارم خدا را نمی کرده اند،اعتنایی به ایمانشان نشده و از کافرین محسوب شده اند.»؛(26) یعنی ایمان بدون تقوا هیچ معنایی نمی دهد و حتی گاهی درروایات اسلامی از «کلمه تقوا» به «ایمان» تعبیر شده است .(27) بنابراین مؤمنان حقیقی،کسانی هستند که «بین ایمان و تقوا جمع کرده اند.»(28)
علامه طباطبایی در تفسیر آیات آغازین سوره بقره می فرماید:
«تقوی از اوصاف خاصه ی طبقه معینی از مؤمنین نیست و این طورنیست که تقوا،صفت مرتبه ای از مراتب ایمان باشد،
که دارندگان مرحله پایین تر ،مؤمن بی تقوا باشندو درنتیجه تقوا مانند احسان و اخبات و خلوص، یکی از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتی است که با تمامی مراتب ایمان جمع می شود، مگر این که ایمان،ایمان واقعی نباشد.»(29).
بنابراین این نکته شمولیت ایمان و ارتباط تنگاتنگ آن با تقوا را روشن می سازد
سکینه
کلمه «سکینت »حالت قلبی است که موجب سکون نفس و ثبات قلب می شود .آن گونه که از تفاسیر آیات مرتبط بر می آید، ملازم با ازدیاد ایمان بر ایمان است و نیز ملازم با کلمه تقوا است که قلب آدمی را به پرهیز از محرمات الهی وادار می سازد و (هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم )(30)
«اوست آن کس که دردلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.»
اطاعت
راغب اصفهانی،ریشه اطاعت را «طوع » به معنای پذیرفتن و اطاعت و اجرای امرشارع بیان کرده است. (31) ابوهلال عسکری در بیان تفاوت آن با تقوا آورده است : « با استفاده از روایات طاعت، پذیرفتن امرمطلوب شارع، واجب یا مستحب است و تقوا،بازداشتن نفس است از آنچه شارع مقدس نهی کرده،چه حرام باشد یا مکروه و این به نظر من درست است ».(32)
ورع
«ورع به فتح راء و«رعه » مصدر«ورع،یرع» به کسر راء، درهردو است ؛ به معنای تقوا یا شدت تقواوکمال پرهیزگاری است و شاید از «ورعته، توریعا»أی کففته اخذ شده باشد زیرا که ورع ودر حقیقت کف نفس و نگاهداری آن است از تعدی از حدود شرع و عقل«یا از ورع به معنای رد ماخوذ باشد. یقال:«ورعت الابل عن الماء؛اذا رددته؛زیرا که نفس را رد می کنی ازمشتهیات خود وارتکاب آنها.»(33)
درفرهنگ و روایات اسلامی، ورع؛ اساس تقوی،(34) بهترین همنشین و یاور تقوا،(35) پرسودترین چیز،(36) نیکوترین اشیاء،(37) زیباترین اخلاق ها،(38)نگاهدارنده دین،(39)بالاترین و شدیدترین مرحله عبادت،(40)رساننده انسان به آنچه نزد خدا است (41) ومعنا دهنده تلاش و کوشش آدمی(42) معرفی شده است.
مفاهیم مقابل
بنابر قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها»،(43) شناخت معنای مقابل یک واژه در فهم معنای آن بسیار مؤثر است، در این قسمت پاره ای از مفاهیم مقابل تقوا بر طبق آیات قرآن ذکر می شود.
فجور
درقرآن کریم فجور مقابل تقوا قرار گرفته است : (ام نجعل المتقین کالفجا)(44) «..یا پرهیزگاران را چون پلیدان قرار می دهیم . » (فالهمها فجورها و تقواها)(45) «سپس پلید کاری و پرهیزگاری اش را به آن الهام کرد.»امام علی(ع) نیز می فرمایند:«خیر الناس أورعهم و شر هم افجرهم » (46) «نیک ترین مردمان پرهیزگارترین آنان و بدترین آنان پلیدترین ایشان است ».
امیرالمؤمنین (ع) در جای دیگری چنین می فرمایند:
«واعلموا عباد الله ان التقوی دار حصن عزیز و الفجور دار حصن ذلیل لا یمنع اهله و لا یحرز من لجا الیه الا و بالتقوی تقطع حمه الخطایا وبالیقین تدرک الغایه القصوی».(47)
راغب اصفهانی فجور رااز فجر به معنای «شکستن و جدا کردن» دانسته است و فجور درفرهنگ دینی به معنای « شکستن پوشش دیانت»می داند.(48)
غوایت
قرآن کریم غوایت رادر مقابل تقوا قرار داده است ( وازلفت الجنه للمتقین و برزت الجحیم للغاوین).
«و[آن روز] بهشت برای پرهیزگاران نزدیک می گردد.وجهنم برای گمراهان نمودار می شود.»
علامه طباطبایی در تفسیر آیات 90و 91 سوره ی شعراء واژه ی غوایت را مقابل تقوا دانسته و چنین آورده است :
«…در اینجا میان متقین وغاوین مقابله انداخت و از بین صفات دو طایفه،دو صفت تقوا و غوایت را نام برد تا اشاره کند به آن دو قضایی که خدای تعالی درروز راندن ابلیس به خاطر امتناعش از سجده بر آدم نمود ودر سوره حجر(49) آن دوقضا را نام برده است ».(50)
«غی به معنای جهل است و از گونه های اعتقاد فاسد است ، چرا که جهل گاه از این سبب است که انسان،اعتقاد صحیح یا ناصحیح ندارد و گاه از اعتقاد ناصحیح است واین از آن نمونه است .»(51)
در روایتی نیز از امام سجاد (ع) آمده است:
«اللهم صل علی محمد و آله، وامتعنا من الهدی بمثل ضلالته و زودنا من التقوی ضد غوایته، واسلک بنا من التقی خلاف سبیله من الردی.»(52)
طغیان
درقرآن کریم «طاغین» در مقابل«متقین» قرارداده شده اند:(هذا ذکروان للمتقین لحسن ماب * هذا وان للطاغین لشر ماب)(53) راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن، عمل طاغین را «تجاوز از حد و سرپیچی» معنا کرده است . (54)
جمع بندی و نتیجه گیری
1-تقوا در لغت به معنی پرهیزگاری و نگاهداری کامل است ودر اصطلاح به معنای آن است که نفس انسان،خودرا از آنچه در آخرت برایش ضرر دارد، حفظ کند و همچنین با انجام طاعات و عبادات و ترک محرمات،خود را از عقوبت حق دور نماید.
2-قرآن وروایات، تقوا را چنین توصیف می نمایند:«تقوا بهترین توشه دنیا و آخرت است، توشه ای که پناهگاهی برای انسان درروز آخرت می باشد. تقوا باعث می شود تا اعمال و طاعات انسان مورد قبول درگاه حق واقع شودوبه تعبیر قرآن، خداوند،تنها اعمال متقین را می پذیرد،تقوا پناهگاه محکمی است که اگر انسان بنای زندگی خودرا براساس قرآن قرار دهد، موجب امید به خشنودی و رضای خداوند باری تعالی می شود، تقوا انسان را از قید و بندهای دنیوی رها می سازد، اورااز
اسارت هوا وهوس آزاد می نماید. باعث می شودتا انسان در برابرانجام هرگناهی مصون بماند،تقوا دردهای قلب را درمان می نماید. همچنین روشنی بخش دیده های انسان گردیده و قلب را از تاریکی به روشنایی سوق می دهد،تقوا بهترین لباس برای روح انسان است؛ لباسی که در واقع پوششی بر معایب و نواقص باطنی انسان بوده واورااز ارتکاب به گناه باز می دارد. تقوا وصیت خداوند و اهل بیت(ع) به تمامی اهل کتاب و مسلمانان است .»
3-برای روشن شدن بهتر معنا و مفهوم تقوا مفاهیم مترادف مورد بررسی واقع شدند:
ایمان:چرا که ایمان بدون تقوا هیچ معنایی نخواهد داشت وبرخی از روایات،کلمه تقوا را ایمان معرفی کرده اند ومومنان حقیقی کسانی هستند که بین ایمان وتقوا را جمع کرده اند.
سکینه:که موجب سکون نفس و ثبات قلب شده وملازم با تقواست،چون قلب آدمی را به پرهیز از محرمات الهی وادار می سازد.
اطاعت: که پذیرفتن امر مطلوب شاعر؛ واجب یا مستحب، بوده و تقوا باز داشتن نفس ازآنچه شارع مقدس نهی کرده؛ حرام یا مکروه،بوده وارتباط این دوباهم عموم و خصوص مطلق است.
ورع:به معنای شدت تقوا و پرهیزگاری و همنشین و یاور تقواست و درحقیقت،کف نفس و نگاهداری آن است از تعدی شرع و عقل.
4-مفاهیم مقابل تقوا برای فهم معنای بهتر تقوا نیز مورد بررسی واقع شد:
فجور: که همان شکستن پوشش دیانت است و انسان را از تقوای الهی دورمی سازد.
غوایت:به معنای جهل واعتقاد فاسد،مانع دسترسی انسان به تقوا خواهد شد.
طغیان: تجاوزاز حد وسرپیچی است که عملی مقابل و متضاد با پرواپیشگی و پارسایی است .
پی نوشت ها :
1. الفتح/26، . ترجمه: « وآن ها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت».
2. قمی،علی بن ابراهیم بن هاشم ، تفسیرالقمی، ج1، ص290.
3. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج18،ص437.
4. طباطبایی، سید محمد حسین ،المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین ، ج18،ص438؛ و نیز ر . ک : مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان البغدادی ، الاختصاص، ص 33.
5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2، ص15،ونیز ر . ک : طباطبایی، سید محمد حسین ، پیشین، ج18، ص437.
6.بقره/233.
7.زمر/10.
8. بقره/197.
9. مدثر/56.
10. مائده/100.
11. سید رضی،ابوالحسن حسین بن محمد، نهج البلاغه، ترجمه: دکتر علی شیروانی، خطبه ی 182و196.
12. محمدی ری شهری، محمد،دانشنامه ی امیرالمومنین، ترجمه: مهدی مهریزی، ج4، ص217.
13.بقره/23-24.
14. تحریم/6.
15.ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، پیشین، ج4،صص 263-260.
16. محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه ی امیرالمومنین، ترجمه: مهدی مهریزی، ج4، ص 260.
17. حج/1.
18. لقمان/33.
19. توبه/119.
20.انفال/1.
21.حشر/18.
22. احزاب/1.
23. سید رضی، ابوالحسن حسین بن محمد، نهج البلاغه، ترجمه: دکترعلی شیروانی، نامه 53.
24. همان، نامه ی 30.
25.ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی – دینی در قرآن مجید ،ترجمه: فریدون بدره ای ، ص 373.
26. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج1،ص306.
27. شعیری، تاج الدین محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص36.
28. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن ، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج17،صص 572-573.
29.همان، ج1، ص 69.
30. فتح/4.
31. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن ، ص 310.
32. عسکری، ابوهلال، الفروق اللغویه، ص 137.
33. موسوی خمینی،سیدروح الله، شرح چهل حدیث(اربعین حدیث)، ص468.
34.آمدی ،عبدالواحد التمیمی ،غررالحکم ودررالکلم ،ص268.
35. همان.
36. همان،ص269.
37. همان.
38. همان.
39. کلینی،محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص77.
40. همان،ص78.
41. همان،ص 77.
42.همان، ص78.
43. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوارالجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار، ج2، ص 32و ج 69وص 293.
44. ص/28.
45. شمس/8و نیز ر ک : ابن طاووس، سید علی، اقبال الاعمال، ص 587:« یا فاطر تلک الانفس و ملهمها فجورها و تقواها ..»
46.آمدی، عبدالواحد التیمی،غررالحکم و دررالکلم، ص269.
47. [سید رضی، ابوالحسن حسین بن محمد ، نهج البلاغه، ترجمه: دکتر علی شیروانی، خطبه ی 157].
48. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص373.
49.(ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین ان المتقین فی جناب و عیون). [الحجر /45و42].
50. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج15،ص406.
51.راغب اصفهانی، حسین بن محمد، پیشین، ص369.
52. «بارالها!برمحمد و خاندانش درود فرست و ما را از هدایت او که درمقابل گمراهی اش است بهره مند گردان واز تقوا که ضد جهل و غوایت است توشه برما عطا فرما. ومارا[ برای نجات] از هلاکت، در راه پرهیزگاری که خلاف راه بی پروایی است. قرارده. » [ الامام السجاد، علی بن الحسین، الصحیفه السجادیه، ص84، دعای هفدهم].
53.ص/49-55. ترجمه: « این یادکردی است ، و قطعاً برای پرهیزگاران فرجامی نیک است. باغ های همیشگی در حالی که درهای[آنها ] برایشان گشوده است… این است [ حال بهشتیان] و [اما] برای طغیانگران واقعاً بد فرجامی است. »
54. راغب اصفهانی، حسین بن محمد ، پیشین، ص304.
منابع:
1. قرآن کریم، ترجمه: محمد مهدی فولادوند، چاپ یازدهم،قم: سازمان تبلیغات اسلامی، 1373ش .
2. الامام علی بن ابی طالب(ع) نهج البلاغه، تدوین: سید رضی،ابوالحسن حسین بن محمد، ترجمه : دکتر علی شیروانی، قم: مؤسسه ی انتشارات دارالعلم، چاپ اول، 1383ش.
3.الامام السجاد(ع) علی بن الحسین، صحیفه سجادیه، قم: دفترنشرالهادی، چاپ اول، 1376ش.
4.الامام الصادق(ع) جعفر بن محمد، مصباح الشریعه، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات،الطبعه الاولی، 1400ق.
5.الامام الرضا(ع) علی بن موسی، فقه الرضا، مشهد: کنگره امام رضا(ع) چاپ اول، 1406ق.
6. الامدی،عبدالواحد بن محمد التمیمی، غررالحکم و دررالکلم، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، الطبعه الاولی، 1366ش.
7. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم: کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1404ق.
8. ابن ابی فراس، ورام ، مجموعه ی ورام(تنبیه الخواطر)، قم: مکتبه الفقیه، چاپ اول، بی تا.
9. ابن اشعث کوفی، محمد بن محمد،الجعفریات، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه ، بی تا.
10. ابن حنبل، احمد، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت: احیاء التراث العربی، بی تا.
11.ابن طاووس، سید علی بن موسی، اقبال الاعمال، تهران:دارالکتب الاسلامیه،چاپ دوم،1367ش.
12.همو،التمحیص، قم:مؤسسه دارالکتاب، الطبعه الاولی، 1413ش.
13.همو، الامان، قم: مؤسسه ی آل البیت:، چاپ اول، 1409ق.
14. ابن منظور، جمال الدین ابوالفضل، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربی،الطبعه الاولی، 1405ق.
15. الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تبریز: مکتبه بنی هاشمی، 1381ش.
16. انیس، الدکتور ابراهیم و المساعدون، المعجم الوسیط، استانبول؛ دار الدعوه، الطبعه 1410ق. 1989م.
17. ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی- دینی درقرآن مجید، ترجمه ی فریدون بدره ای ، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز،چاپ اول،1378ش.
18. البرقی،احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم: دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثانیه، 1371ق.
19.بهشتی ، سعید، آیین خردپروری؛ پژوهشی در نظام تربیت عقلانی بر مبنای سخنان امام علی (ع) تهران: مؤسسه ی فرهنگی دانش واندیشه معاصر، چاپ اول، 1381ش.
20-تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون،کلکته: بی نا، الطبعه الولی، 1976 م .
21-الحرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم: انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، الطبعه الثانیه، 1404ق.
22-الحرالعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث ، الطبعه الاولی، 1409ق.
23. الحلی، ابن فهد، عده الداعی و نجاح الساعی، قم: دارالکتب الاسلامیه،الطبعه الاولی، 1407 ق.
24.الحلی،علی بن یوسف، العدد القویه، قم: کتابخانه آیه الله مرعشی،الطبعه الاولی،1408ق .
25. الدیلمی، ابومحمد الحسن بن محمد، ارشاد القلوب الی الصواب،قم: انتشارات شریف رضی،1412ق.
26. همو، اعلام الدین ، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، الطبعه الاولی، 1408ق.
27. راغب اصفهانی،حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، قم: مکتبه نشر الکتب، الطبعه الاولی، 1404ق.
28. الرواندی، قطب الدین، الدعوات، قم: مدرسه امام مهدی(عج)، الطبعه الاولی1407ق.
29. رستمی زاده، رضا، فهم قرآن از دیدگاه قرآن ، پایان نامه مقطع دکترا، راهنما: دکتر سید مرتضی آیه الله زاده شیرازی، مشاور: دکتر سید محمد باقر حجتی و آیه الله سید ابوالفضل میرمحمدی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، 1378ش.
30. الشعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، تهران: مرکز نشرکتب، 1382ق.
31 .شهید ثانی، زین الدین بن علی بن احمد، کشف الریبه، تهران: انتشارات مرتضویه، الطبعه الثالثه، 1390ق.
32. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، من لایحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، الطبعه الثالثه، 1413ق.
33. همو،صفات الشیعه، تهران: انتشارات اعلمی، بی تا.
34. همو،عیون اخبار الرضا(ع) تهران: انتشارات جهان، 1378ق.
35. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه ی علمیه ی قم ،چاپ بیست و دوم، 1386ش.
36. الطوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، الامالی، قم: انتشارات دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق.
37. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین . مطلع النورین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران: مرکز نشر الثقافه الاسلامیه ، الطبعه الثانیه، 1408ق.
38. العسکری، ابوهلال، الفروق اللغویه، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، 1412ق.
39. العیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران: چاپخانه علمیه ، 1380ش .
40- فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، قم: انتشارات رضی، بی تا.
41. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق دکتر مهدی المخزومی و دکتر ابراهیم السامرایی، قم: مؤسسه دار الهجره ، الطبعه الاولی،1409ق.
42. القمی،علی بن ابراهیم بن هاشم، تفسیرالقمی، قم: مؤسسه دار الکتاب، الطبعه الثالثه، 1404ق.
43. قرشی، سید علی اکبر، مفردات نهج البلاغه، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، چاپ اول، 1382ش.
44. کراجکی، ابوالفتح ، کنزالفوائد، قم: مکتب مصطفوی، الطبعه الثانیه، 1410ق.
45. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه،الطبعه الرابعه، 1365ش.
46. الکلینی الرازی،محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری،الطبعه الثالثه ، طهران، دارالکتبال اسلامیه، 1388ق.
47. مجلسی ، محمد باقر، بحار الانوار الجامعه لدرراخبار الائمه الطهار، بیروت: مؤسسه الوفاء 1403ق.
48. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم: دارالحدیث، 1375 ش ، الطبعه الاولی.
49. همو،محمد، خردگرایی در قرآن و حدیث، ترجمه مهدی مهریزی،قم: دارالحدیث، چاپ اول، 1378ش.
50. همو،دانشنامه ی امیرالمؤمنین بر پایه ی قرآن، حدیث وتاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی(ج12،3،2،1)، مهدی مهریزی(ج4و5)، سید ابوالقاسم حسینی «ژرفا»(ج6)، جواد محدثی(ج7)، ومحمد علی سلطانی(ج10،9،8،و 11) قم: دار الحدیث، چاپ اول، 1380ش.
51. مظفر،محمد رضا، اصول الفقه، قم: دارالفکر، الطبعه السادسه، 1380ش.
52. المفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان البغدای ، الاختصاص، قم: کنگره شیخ مفید، الطبعه الاولی، 1413ق.
53. همو، الامالی، قم: منشورات جامعه مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، الطبعه الثانیه 1413ق.
54. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
55. موسوی خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث(اربعین حدیث)، تهران: مؤسسه ی تنظیم و نشر آثارخمینی(ره)، چاپ پنجم، 1381ش.
56.النوری الطبرسی،حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث ، الطبعه الثانیه ، 1408ق.
منبع:نشریه اخلاق،شماره 15.