نویسنده: دکتر حسین مطیع*
چکیده
یکی از احکام اسلامی که به عنوان راهکار عقلانی و خرد پسند، مورد تأیید و توجه قرار گرفته است، «تقیه» می باشد. هم به گواهی قرآن کریم و هم به شهادت روایات و احادیث، تقیه یکی از وظایف مسلمین در شرایط خاص آن است (1) و همه مسلمین اعم از شیعه و سنی اجازه دارند و یا موظفند در مقام مصلحت آن را به کار برده و دفع ضرر احتمالی نمایند.(2).
این مثاله با مروری بر دیدگاه های قرآن و احادیث به نقطه نظرات اهل سنت درباره تقیه اشاره نموده و با بیان انواع تقسیم بندی های موجود از تقیه و توضیح هدف آن. سعی در اثبات اهمیت تقیه برای جهان اسلام به عنوان تاکتیکی مهم در جهت ایجاد اتحاد دینی و انسجام اسلامی دارد.
کلید واژه ها
تقیه در قرآن، روایات، تقیه در دیدگاه های فقهی امام راحل (ره)، انسجام اسلامی.
تعریف تقیه
تعریف هایی که از واژه ی «تقیه» شده، تقریباً همه آن ها دارای مضامین مشترک است. تقیه ازوقی یعنی نگهداری وحفظ می آید و فاء الفعل آن به تاء قلب شده است. این کلمه مصدر است و در اصطلاح اظهار قولی یا عملی یا کتمان آنچه که خلاف اعتقاد انسان است برای یک مصلحت برتر اعم از دفع ضرر یا جذب افراد و… می باشد.
در جای دیگر آمده است: تقیه در اصطلاح اهل سنت به آن معنی است که یک فرد مسلمان برای نجات جان خود از انجام برخی اعمال پرهیز کند، به عنوان نمونه اگر مسلمانی در برابر کفار قرار گیرد و خطر جانی او را تهدید کند می تواند مسلمان بودنش را پنهان کند.(3)
شیخ مفید در تعریف تقیه می گوید:
«تقیه یعنی پنهان داشتن حق و اعتقاد به حق و مخفی کاری کردن با مخالفان و ابراز نکردن آنچه که ابراز نمودش موجب زیان به دین و دنیا می شود.» (4)
شهید اول می نویسد:
«تقیه یعنی رفتار زیبا با غیر شیعه نسبت به آنچه آنان خوب می دانند و رها نمودن آنچه آنان زشت می شمارند، در ضمن گفتار یا کرداری که با حق، مخالف است.(5)»
آیات مربوط به تقیه
حداقل در قرآن کریم در ده مورد به مسأله تقیه اشاره شده است که بعضی از آنها در مقام توضیح حکم و بعضی در مقام آوردن مصداق برای آن است.
آیه ی 28 سوره آل عمران:
* لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء الا ان تتقوا منهم تقیه و یحذرکم الله نفسه والی الله المصیر*
«اهل ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست خود بگیرند و هر کس چنین کند. در هیچ چیز از خدا نیست( یعنی رابطه او به کلی از پروردگار گسسته است) مگر آنکه از آنان به نوعی تقیه کند.»
در این آیه، استثنایی به حکم کلی عدم همراهی با کفار شده و آن اینکه در مورد تقیه منعی ندارد که مسلمانان با افراد بی ایمان به خاطر حفظ جان خود و مانند آن ابراز دوستی کنند و سپس در آخر آیه بار دیگر با دو جمله «یحذرکم الله نفسه» و «الی الله المصیر» حکم فوق را تأکید می کند و مسلمانان را از نفاق پرهیز می دهد.(6).
آیه ی 106 سوره نحل:
*من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان…*
«هرکس پس از ایمان آوردن به خدا، کفر ورزد (کیفری بزرگ در انتظار اوست) مگر آن کس که به این کار اکراه شود، در حالی که قلبش به ایمان اطمینان دارد…»
« و منظور آیه این است که از کسانی که بعد از ایمان به کفر می گرایند، آن دسته که به وسیله دیگران مجبور به گفتن کلمه کفر می شوند، ولی دل هایشان مطمئن به ایمان است از غضب خدا مستثناء هستند.(7)»
و در همان تفسیر درباره شأن نزول آیه شریفه به نقل از «درالمنثور» آمده است: مشرکین، عمار یاسر را گرفتند و رهایش نکردند که به رسول خدا (ص) دشنام داد و خدایان مشرکین را تمجید کرد، آن وقت رهایش نمودند.
پس وقتی شرفیاب حضور رسول خدا (ص) گردید، رسول اکرم(ص) از حال او پرسید. عرض کرد: بسیار حالم بد است چون رهایم نکردند تا به ساحت مقدس شما توهین نموده و خدایان آنان را تعریف کردم. رسول (ص) فرمود: دلت را چگونه یافتی؟ عرض کرد مطمئن به ایمان. رسول (ص) فرمود: اگر بار دیگر هم در چنین وضعی قرار گرفتی همین عمل را انجام بده.(8)
آیات 76 تا 78 سوره انعام:
* فلما جن علیه الیل رءا کوکباً، قال هذا ربی فلما افل قال لا احب الافلین*
که اشاره به داستان همراهی حضرت ابراهیم (ع) با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان برای هدایت آنها می کند که نوعی از تقیه است. (تقیه مداراتی)
آیه ی 89 سوره صافات:
حضرت ابراهیم خلیل (ع) هنگامی که می خواست با مخالفان از شهر بیرون نرود و در شهر بماند تا سپس بت ها را بشکند گفت «انی سقیم»: «من بیمار یا ناخوشم». حال آنکه این عذری از روی مصلحت بود.
این تعبیر حضرت، شاید توریه باشد یعنی ظاهر کلام غلط انداز است و باطن آن مقصود دیگری را تعقیب می کند و این به دلیل مصلحت است و ممکن است این مصلحت با انگیزه های گوناگون باشد.
آیه ی 63 سوره انبیاء:
حضرت ابراهیم خلیل (ع) پس از شکستن بت ها وقتی که بت پرستان شتابان و عصبانی به سراغ او آمدند باز از روی تقیه و مصلحت گفت: «بل فعله کبیره هم هذا» « بلکه این کار بت بزرگ است.»
آیه ی 28 سوره مؤمن:
* و قال رجل من آل فرعون یکتم ایمانه…*
«مؤمن آل فرعون که ایمان خود را مخفی می کرد در واقع با کمک تقیه خواسته بود در دربار فرعون نفوذ کند و آنگاه به حضرت موسی (ع) خدمت کند و او را از مرگ نجات دهد و مردم را نیز نصیحت کند. اگر او از تقیه استفاده نمی کرد هرگز توانایی انجام این خدمات را نداشت.»(9)
آیات 19 و 20 سوره کهف.
* و لیتلطف و لا یشعرن بکم احداً…*
اولاً وجود اصحاب کهف در آن دربار پر از ظلم و کفر همگی از روی تقیه بود و سپس حرکت آنها برای تهیه غذا مبنی بر پنهان کاری و رعایت ظرایف برای حفظ جان و دین آنهاست.
آیه ی 13 سوره یس:
*… اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا الیکم مرسلون.
*«آنگاه که دو نفر از رسولان خود را به سوی ایشان فرستادیم آن ها را تکذیب کردند سپس ایشان را با پیامبر سومی قوت دادیم…»
مفسران در شرح این آیه آورده اند که آن پیامبر سوم با کمک تقیه توانست در میان کافران نفوذ کرده و نظر آنها را به خود جلب کند، سپس هر سه با هم رسالت خود را انجام دادند.(10)
آیه ی 108 سوره انعام:
* و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوالله عدواً بغیر علم…*
«ای مسلمانان ! کسانی را که مشرکان می پرستند، – غیر از خدا- دشنام ندهید؛ زیرا که آن ها نیز از روش دشمنی، بدون آگاهی خدا را دشنام خواهند داد.»
این دستور قرآن نیز به نوعی از تقیه امر کرده است هر چند که بت ها و سایر شریکانی که برای خداوند می آورند در جای خود مستحق دشنام باشند، لکن مسلمانان باید به خاطر مصلحت فوق الذکر از دشنام آن ها پرهیز کنند.
آیه ی 195 سوره بقره.
* و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه*
این آیه نیز می فرماید با دست خود، خود را به هلاکت نیاندازید و به اصطلاح هر جانفشانی باید ارزش آن را داشته باشد تا با مصلحت بالاتر نوعی ایثار و شهادت به حساب آید.
مفسران حضور حضرت یوسف در دربار عزیز مصر و پیشرفت او تا مقام ولایتعهدی را نیز ناشی از تقیه ایشان در بعضی موارد می دانند و… و همچنین کتمان ایمان حضرت ابوطالب برای خدمت به پیامبر (ص) و حفظ ایشان از آزار مشرکین مکه را نیز نوعی تقیه به حساب می آورند.(11)
احادیث مربوط به تقیه
احادیث و روایات زیادی از اهل بیت (ع) درباره تقیه و اقسام و شرایط آن نقل شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
$ روایت عبدالله بن ابی یعفور
سمعت ابا عبدالله- (ع) – یقول: * التقیه ترس المؤمن و التقیه حرز المؤمن (12)*: امام صادق (ع) فرمودند: « تقیه سپر مؤمن و حافظ اوست.»
روایت ابوعمراعمی:
قال الصادق (ع): * التقیه دینی و دین آبائی و لا دین لمن لا تقیه له و ان المذیع لامرنا کالجا حد به * «تقیه دین من و آباء من است که اهل تقیه نیست، دین ندارد. همانا کسی که امر و سر ما را افشاء می کند مثل منکر آن است.»(13)
حدیث امیرالمؤمنین (ع):
«التقیه من افضل اعمال المؤمن یصون بها نفسه واخوانه من الفاجرین»
«تقیه، در زمره بهترین کارهای مؤمن است و مؤمن با آن، خود و هم مذهبی های خود را از آزار فاسقان حفظ می کند.(14)»
روایت سعده بن صدقه:
قال الصادق (ع): * فکل شیء یعمل المؤمنون بینهم لمکان التقیه محالاً یودی الی النار فی الدین فانه جائز.
«هر کاری که اهل ایمان به منظور تقیه، در میان خود انجام می دهند، در صورتی که سبب تباهی در دین نشود، جایز است.(15).
این حدیث کلیدی و راهگشا، ملاک خوبی برای فتوای فقیهان شیعه می تواند باشد.
حدیث حضرت امام باقر (ع)
* التقیه فی کل شیء یضطر الیه ابن آدم فقد احل الله له*
«تقیه در هر چیزی است که آدمی به آن مضطر شود، خداوند چنین کاری را برای او حلال نموده است.(16).
حدیث حضرت امام رضا(ع):
امام رضا (ع) فرمودند: « کسی که از تقیه استفاه نکند، ایمان ندارد، گرامی ترین شما نزد خدا داناترین شما به تقیه است.»
از ایشان سؤال شد: ای پسر رسول خدا (ص) تا چه زمانی تقیه لازم است؟
فرمودند: «تا قیام قائم، هر آنکه پیش از خروج قائم ما، تقیه را ترک کند، از ما نیست.»
روایت ابا عمران:
قال الصادق: (ع): *یا ابا عمران تسعه اعشار الدین فی التقیه» لیس منا من لم یلزم التقیه و یصوننا عن سفله الرعیه*
ای ابا عمران، نه دهم، از دین در تقیه است، کسی که آن را مراعات نکند و ما را از آدم های پست حفظ نکند، از ما نیست.(17)
روایت خباء:
قال الصادق(ع): * والله ما عبدالله احب الیه من الخباء
امام صادق (ع) فرمود: به خداوند سوگند که خدا به چیزی بهتر از خباء عبادت نشده است. گفتند: خباء چیست؟ و امام (ع) فرمودند: تقیه. (18)
انواع تقیه
تقیه را به گونه های مختلف، تقسیم بندی کرده اند، که هر کدام از منظری و با اعتباری خاص است.
اما شاید بتوان با در نظر گرفتن شیوه تقسیم بندی امام راحل (ره) همه موارد آن را به شکل زیر جمع بندی کرد:
الف) تقیه به حسب ذات آن:
که شامل چهار حالت می شود:
اکراهیه، خوفیه، کتمانیه (پوششی)، مداراتی (تحبیبی)
اکراهیه: عبارت است از عمل کردن بر وفق دستورهای حاکمی جائر، به هنگام ضرورت و برای صیانت نفس، مال یا ناموس:
خوفیه: عبارت است از انجام اعمال و احکام بر طبق نظر رهبران کفر و انحراف در مکان های آن ها.
کتمانیه: عبارت است از پنهان داشتن ایمان خویش برای به انجام رساندن فعالیت های پنهانی در جهت پیشبرد هدف های دینی که نام دیگر آن پوششی می باشد، یعنی گاه برای رسیدن به هدف، باید نقشه ها و مقدمات را کتمان کرد؛ چرا که اگر بر ملا گردد و دشمنان از آن آگاه شوند، ممکن است آن را خنثی کنند.
مداراتی: عبارت است از رعایت قوانین هم زیستی با اکثریت اهل سنت و شرکت در اجتماعات عبادی و اجتماعی آنان برای حفظ وحدت اسلامی و استقرار و انسجامی نفوذ ناپذیر در میان مسلمین. بعضی این موارد را با تقیه تحبیبی از یک سنخ می دانند و آن عبارت است از اینکه گاه انسان برای جلب محبت طرف مقابل عقیده خود را مکتوم می دارد تا بتواند نظر او را برای همکاری در اهداف مشترک، جلب کند.
ب) تقیه بر حسب متقی (تقیه کننده):
می توان تقیه جامعه شیعیان و یا تقیه کلیه مسلمین را از یک نوع دانست، تقیه اولیاء الهی و یا عالمان دینی جامعه مثل تقیه اصحاب کهف یا حضرت موسی (ع) از ظالمان روزگار خود و یا تقیه عالمانی مثل خواجه نصیر طوسی و شیخ بهایی در دربار پادشاهان ظالم از این موارد است.
ج ) تقیه بر حسب متقی منه:
این نوع تقیه شامل تقیه از کفار و نامسلمانان، تقیه از سلاطین و حاکمان جور اهل سنت، یا فقهاء و قضات آنان، همچنین تقیه از عوام اهل سنت و در نهایت از سلاطین یا عوام شیعه را در بر می گیرد که به طور خلاصه می توان آن را به تقیه از دوست و تقیه از دشمن تقسیم کرد.
د) تقیه بر حسب متقی فیه:
که شامل تقیه در انجام حرام به تقیه در ترک واجب، تقیه در ترک شروط و جزء با انجام مانع و قاطع و تقیه در عمل می باشد. (مثل افطار روزه در روزی که اهل سنت آن را عید می دانند) (19)
شیخ انصاری نیز تقیه را به واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح تقسیم کرده است.( 20)
هـ ) تقیه بر حسب روش:
می شود به نوع دیگری نیز تقیه را تقسیم بندی کرد:
1. اظهاری: اظهار قول از خلاف واقع
2. کتمانی: کتمان واقع و سکوت
3. عملی: عمل بر طبق مصلحت وکتمان عمل ( مثل وضو گرفتن بر طبق دیدگاه اهل سنت.)
تقیه درنزد اهل سنت
چنانکه از آیات قرآن کریم همچون آیات 106 نحل و 28 آل عمران استفاده می شود، تقیه از احکام قرآن و مورد تأیید آن است. لذا تقیه را باید یک مسأله اجماعی میان شیعه و سنی دانست.
زمخشری در کشاف آن را این چنین تعریف می کند: اخفاء آنچه اعتقاد یک مسلمان است و اظهار آنچه خلافش است، به خاطر دفع ضرر. ابن حزم اندلسی نیز تقیه را تأیید کرده است.(21)
در منبع فوق الذکر آمده است که در سال 218 ه. ق که به عام المحنه معروف است و مأمون معتزلی درباره خلق قرآن، دادگاه تفتیش عقاید راه انداخته بود، بسیاری از عالمان اهل سنت به تقیه، قرآن را مخلوق دانسته و جان خود را حفظ کردند. از ابوحنیفه و شافعی نیز نمونه هایی درباره تقیه ایشان آمده است، همچنین ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی در مقابل تیمور لنگ که تمایل به تشیع داشته، تقیه کرده اند. قرطبی نیز در ذیل آیه 106 سوره نحل می نویسد: تقیه برای مؤمن تا روز قیامت جایز است.(22) توضیحات او در این زمینه بسیار به نظرات تشیع شباهت دارد. همچنین معاذبن جبل و مجاهد نیز تقیه را تأیید کرده اند.( 23)
فخر الدین رازی نیز احکام آن را توضیح داده است. (24) هر چند در فروع بعضاً تفاوت هایی با دیدگاه شیعه دارند، لکن در اصل مسأله هر دو متفق القول می باشند.
هدف از تقیه
چنانکه از آیات، احادیث، روایات و نظرات فقیهان در می یابیم، هدف از تقیه را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: حفظ جان، مال و ناموس مؤمن در مواقعی که به خطر انداختن آن ارزشی ندارد، کشف اسرار دشمن، استتار، نفوذ در دشمن، تأثیر مثبت در دشمن و خنثی سازی یا کم رنگ کردن بعضی از عداوت های او، تبلیغ دین، ایجاد سپر دفاعی در مقابل دشمن، خصوصاً در حالتی که مؤمنین دراقلیت هستند. حفظ مذهب و جلوگیری از زوال آن به وسیله اذاعه (پخش کردن) و افشاء سازی بی جا و حفظ وحدت مسلمین و از بین بردن کدورت ها و کینه ها و جلب محبت آنها.(25)
شیخ مرتضی انصاری بزرگ فقیه شیعه (ره) نیز هدف از تقیه را حفظ نمودن خود از ضرر غیر می داند.(26)
نتیجه گیری
با توجه به آنچه گذشت از آنجا که تقیه یکی از راهکارهای مجاز قرآنی و گاه واجب برای مصالح مسلمین است و همه فرق اسلامی اعم از شیعه و سنی آن را قبول دارند؛ صرف نظر از اختلافات فقهی و فتوایی مختصر و هم در عمل در طول تاریخ بزرگان، هر دو فرقه بارها آن را انجام داده و یکی از سنت های عمومی مسلمین است. از همه اینها گذشته حکم عقل سلیم و منطق قوی بر آن است که انسان مبارز در بعضی مواقع تقیه کند. در شرایط فعلی جهان اسلام و با توجه به نقشه های متنوعی که دشمنان برای نابودی مسلمین در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی اجتماعی و اقتصادی کشیده اند و سعی در نابودی و اضمحلال آن ها دارند، لازم است که در موارد زیر برای ایجاد هر چه بیشتر اتحاد عملی و انسجام اسلامی تقیه را به عنوان یک راهکار فراگیر به کار بندند:
1. تقیه شیعیان از سنیان و بالعکس، از نوع تقیه، مداراتی یا تحبیبی برای الفت و هماهنگی بیشتر میان مذاهب (تقیه از دوست) [خواه به روش اظهاری و خواه به روش عملی باشد.]
2. تقیه کتمانیه یا پوششی: عموم مسلمین در مقابل کفار و استعمارگران آمریکا و اسرائیل تقیه نموده و سعی در حفظ اسرار جهان اسلام نمایند.(تقیه از دشمن)
3. تقیه خوفیه در سرزمین هایی که کفار بر آن مسلط هستند و یا در معرض حمله می باشد، مثل عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان، ضروری می نماید.
4. پرهیز همگانی از تقیه حرام، در مواقعی که تقیه باعث زوال دین می شود. چه آنکه تقیه، وسیله حفظ دین است و در غیر آن مورد جایز نیست و تقیه یک تاکتیک موقت است و استراتژی نیست؛ به عنوان مثال در موقع دفاع از کیان اسلام و مسلمین بر همگان تقیه حرام و دفاع واجب است.
5. ملاک تشخیص حکم تقیه عمومی در شرایط و مکان ها و اوضاع خاص با مرجع تقلید و یا ولی فقیه جامع شرایط می باشد و با توجه به تأکید ایشان درباره انسجام اسلامی، به عنوان یکی از راهکارهای این انسجام عمل به تقیه در حالات فوق بیشتر ضروری می نماید.
پینوشتها:
* عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان.
1. اشاره به آیه ی 106 سوره نحل.
2. بنگرید به تفسیر مجمع البیان طبرسی، جلد 6، ص 597.
3. دائره المعارف wikipedia.
4. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 137.
5- شهید اول، القواعد و الفوائد، ج2، ص 155.
6. تفسیر نمونه، ج 2، ص 373.
7. تفسیر المیزان، ج 2، ص 542.
8. همان، ج 2، ص 549.
9. تفسیر نمونه، ج 10، ص 89.
10. به نقل از دروس آیه الله العظمی شبیری زنجانی.
11. تفسیر نمونه، ج 20، ص 81.
12. وسایل الشیعه شیخ حر عاملی، ج 11، ابواب الامر بالمعروف، باب 26، ح 6.
13. بحار الانوار، ج 2، ص 74.
14. وسایل الشیعه، باب 28، ج3.
15. همان، باب 25، ج 6.
16. همان، باب 25، ج 2.
17. اصول کافی، ج 3.
18. وسایل الشیعه، ج 11- ابواب الامر بالمعروف، باب 26، ح 2.
19. امام خمینی، الرسایل، مبحث تقیه، ص 174و 175.
20. شیخ مرتضی انصاری، مکاسب، ص 320.
21. واقع التقیه عند الغرق و المذاهب الاسلامیه ثامرها هاشم العمیدی، فصل سوم.
22. قرطبی، الجامعه لاحکام القرآن، ج 10، ص 190.
23. همان، ج 4، ص 38.
24. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 8، ص 13.
25. ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقیه، ج 1، ص 410.
26. مکاسب، ص 32.
منبع مقاله :
نشریه کوثر، شماره 26.