نویسنده:ف. مصباحی
عدالت عبارت است از : حد وسط بین افراط و تفریط. و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است …و … در اخلاق نفسانیّه ،… اعتدال قوای ثلاثه است؛ یعنی قوه ی شهویه و غصبیّه و شیطانیّه…
…قوه واهمه که آن را « قوه شیطنت » گوییم ، و این قوه در بچه کوچک از اول امر موجود است و به آن دروغ گوید و خدعه کند و مکر و حیلت نماید.
…قوه ی غضبیّه که آن را «نفس سبعی»گویند،و آن برای رفع مضّار و دفع موانع از استفادات است.
…قوه شهویّه که آن را «نفس بهیمی»گویند و آن مبدأ شهوات و جلب منافع و مستلذّات در مأکل و مشرب و منکح است. و این سه قوه به حسب سنین عمر متفاوت شوند،و هر چه انسان رشد طبیعی کند،این سه در او کاملتر گردد و ترقیات روز افزون کند.و ممکن است در انسان هر یک از این سه قوه در حد کمال رسد به طوری که هیچ یک بر دیگری غلبه نکند،و ممکن است یکی از آنها بر دو دیگر غلبه کند، و ممکن است دو تای از آنها بر دیگری غالب شود.از این جهت،اصول ممسوخات ملکوتیه به هفت صورت بالغ شود:
یکی از صورت بهیمی.اگر صورت باطن نفس متصور به صورت بهیمی باشد،و نفس بهیمی غالب شود،پس انسان در صورت ملکوتی غیبی آخرتی به شکل یکی از بهائم مناسبه در آید؛چون گاو و خر و امثال آن.و چون آخر فعلیت انسان سبعی باشد-یعنی،نفس سبعی غالب گردد-،صورت غیبی ملکوتی به شکل یکی از سباع شود؛چون پلنگ و گرگ و امثال آن.و چون قوّه شیطنت بر سایر قوا غلبه کند و فعلیت شیطانّیه آخرین فعلیات باشد،باطن ملکوتی به صورت یکی از شیاطین باشد…
و از ازدواج دو از این سه نیز ،سه صورت حاصل شود:گاو پلنگ،گاو شیطان و پلنگ شیطان.و از ادواج هر سه،یک صورت مخلوطه مزدوجه حاصل آید؛چون«گاو شیطان پلنگ»و به این محمول است حدیث مرویّ از حضرت رسول-صلّی الله علیه و آله و سلّم-:«یحشر بعض النّاس علی صوره تحسن عندها القرده والخنازیر».(1)
و بدان که همان طور که این قوای ثلاثه،طرف افراط آنها ،مفسد مقام انسانیت است،و انسان را گاه از حقیقت انسانیّت و گاه از فضیلت انسانیّت خارج کند،همان طور طرف تفریط و قصور آنها نیز، از مفسدات مقام انسانیّت و از رذایل ملکات به شمار می رود.
و اگر تفریط و قصور ، خلقی و طبیعی باشد بدون اختیار صاحب آن،نقصان در اصل خلقت است،و غالباً توان نقصها ی طبیعی را ،که بدین مثابه است،با ریاضات و مجاهدات و اعمال قلبی تغییر داد، و کمتر صفت از صفات نفس است که طبیعی به معنی غیر متغیر باشد،اگر نگوییم که هیچ یک نیست که قابل تغییر نباشد.
پس عدالت،که عبارت است از حدّ وسط بین افراط و تفریط و غلّو و تقصیر است،از فضایل بزرگ انسانیّت است ….
حکما جمیع اجناس فضایل را چهار فضیلت حکمت دانند:حکمت،شجاعت،عفت،عدالت.(2)
زیرا که نفس را دو قوه است: قوه ی ادراک و قوه ی تحریک. و هر یک از این دو را به دو شعبه منقسم فرمودند.
اما قوت ادارک منقسم شود به عقل نظری و عقل عملی؛ و اما قوت تحریک نیز منقسم شود به قوه دفع – که آن شعبه غضب است-، و قوه ی جذب- که آن شهوت است.
و تعدیل هر یک از این قوای چهارگانه و خارج نمودن آنها را از حد افراط و تفریط، فضیلتی است.
پس حکمت عبارت است از:تعدیل قوه ی نظریه و تهذیب آن. و عدالت عبارت است از: تعدیل قوه ی عملیه و تهذیب آن. و شجاعت عبارت است از:تعدیل قوه ی غضبیه و تهذیب آن. و عفت عبارت است از: تعدیل و تهذیب قوه ی شهویه…
…باید دانست که چون عدالت، حد وسط بین افراط و تفریط است، اگر از نقطه ی عبودیت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسی کنیم، بر خط مستقیم وصل شود. پس طریق سیر انسان کامل از نقطه نقص عبودیت تا کمال عز ربوبیت، عدالت است که خط مستقیم و سیر معتدل است…
چنانچه صراط مستقیم، که انسان در نماز طالب آن است، همین سیر اعتدالی است…
…تعدیل قوای نفسانیه، که غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی بسته به آن است بلکه به یک معنی خود آن است، از مهمات امور است که غفلت از آن، خسارت عظیم و خسران و شقاوت غیر قابل جبران است.
و انسان تا در عالم طبیعت است ممکن است قوای سرکش خود را تعدیل کند و نفس چموش سرکش را در مهار عقل و شرع کشد، و این در اول جوانی بسیار سهل و آسان است، زیرا که نور فطرت مقهور نشده، و صفای نفس را از دست نرفته، و اخلاق فاسده را صفات ناهنجار در نفس رسوخ ننموده. …[چون] جوانی می رسد. و انسان در این مرحله، خود کفیل سعادت خود و ضامن شقاوت و بدبختی خود است، … تحصیل سعادت آسانتر و سهلتر و استقرار آن بیشتر است؛ چون صفحه ی نفس از نقوش خالیتر و به سادگی نزدیکتر است. و اگر تا این مرحله ی از عمر، دارای اخلاق زشت یا عادت و عمل ناهنجاری باشد، چندان محکم و مستحکم نشده و به مقداری مراقبت و مواظبت می توان آن را تصفیه و تزکیه نمود، و ریشه اخلاق زشت را از بن کند؛ چون نهال نورسی که چندان ریشه در زمین ندوانده با مختصر فشار و کمی زحمت می توان آن را از جای کند. ولی چون مدتی سهل انگاری شد و انسان درصدد اصلاح و قلع ماده فساد بر نیامد کم کم درخت فساد برومند شده و کهن گردد، و ریشه های آن سخت پنجه به زمین دل، بند کند که با روزگار های دراز و ریاضتهای بسیار نیز انسان کمتر موفق به تصفیه ی آن شود، و شاید عمر مجال ندهد و روزگار مهلت ندهد که انسان اصلاح خود کند؛ چون درخت کهنی که پنجه و ریشه ی خود را به زمین، سخت و محکم بند نموده که با زحمتهای بسیار و رنجهای فراوان نتوان آن را از بیخ و بن در آورد:
درختی که اکنون گرفت است پای
به نیروی شخصی برآید زجای
ورش همچنان روزگاری هلی
به گردونش از بیخ برنگسلی (3)
چه بسا باشد که یک خلق زشتی چون بخل یا حسد مثلاً، که در جوان، نارس است با کمی مراقبت و زحمت بتوان اصلاح کرد؛ بلکه مبدل به اخلاق صالحه ی مقابله ی آنها کرد، و چون مدتی غفلت شد و سهل انگاری شد، محتاج به ریاضات سخت و مجاهدات شدید طولانی باشد که ممکن است وضعیت روزگار و رسیدن اجل به انسان مجاهد نیز، مهلت اصلاح و تصفیه ندهد و با آن اخلاق ظلمانی و کدورتهای معنوی، که مبدأ و منشأ فشارها و ظلمتهای قبر و برزخ و قیامت است، انسان منتقل به آن عالم شود.
پس بر جوانها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت اصلی باقی و دست نخورده است، در صدد تصفیه و تزکیه برآیند، و ریشه های اخلاق فاسده و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود بر کنند که با بودن یکی از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است.
و نیز در ایام جوانی اراده و تصمیم انسان، جوان است و محکم. از این جهت نیز، اصلاح برای انسان آسانتر است. ولی در پیری اراده سست و تصمیم، پیر است، چیره شدن بر قوا مشکلتر است. ولی پیران نیز نباید از اصلاح نفس و تزکیه ی آن غفلت کنند و مأیوس شوند؛ زیرا که باز هر چه هست تا انسان در این عالم است -که دار تبدیل و تغییر و منزل هیولی و استعداد است – انسان با هر زحمت هم هست خود را می تواند اصلاح کند، و امراض مزمنه ی نفسانیه به هر درجه هم برسد از استحکام، باز می توان قلع ماده نمود. و هیچ مرضی از امراض نفسانیه نیست الا آنکه آن را تا در این عالم است انسان می تواند اصلاح کند، گرچه در نفس ریشه کرده باشد و ملکه شده باشد و مستحکم گردیده باشد. غایت امر آن که در شدت و کثرت ریاضات نفسانیه فرق می کند، و هر چه مشکل و سخت و محتاج به مشاق بدنی و ریاضات روحیه باشد ارزش دارد؛ زیرا که باز هر چه هست تا انسان در این نشئه است در تحت اختیار خود و با اعمال عبادی و امثال آن انجام می گیرد.
شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 147
صراط مستقیم همین صراط اسلام است که صراط انسانیت است، که صراط کمال است، که راه به خداست. سه راه هست: یک راه مستقیم، و یک راه شرقی؛ مغضوب علیهم و یک راه غربی؛ ضالین. شما به همین راه مستقیم که راه انسانیت، راه عدالت، راه جانبازی برای اسلام و عدالت اسلامی است بروید. این راه مستقیم را اگر بدون انحراف به این طرف یا آن طرف، بدون انحراف به شرق و غرب، بدون انحراف به آن مکتبهای فاسد طی کردید، این راه مستقیم، منتهی به خدا می شود. آن صراطی که بر جهنم کشیده شده است، اگر مستقیم در این عالم حرکت کنید، از آن صراط مستقیماً رد می شوید. جهنم باطن این دنیاست. اگر مستقیم از این راه رفتید و طرف چپ یا طرف راست منحرف نشدید، از صراط آن عالم هم مستقیم عبور می کنید، و به چپ و راست متمایل نمی شوید. که اگر به
چپ متمایل بشوید به جهنم است، و اگر به راست متحول بشوید به جهنم است. راه خدا مستقیم است؛ صراط الذین انعمت علیهم. صراط، راه آنهایی که خدا وند به آنها منت گذاشته است و نعمت عطا فرموده است؛ نعمت اسلام، بزرگترین نعمت، نعمت انسانیت، بزرگترین نعمت.
صحیفه امام؛ ج 12، ص 367
اجرای عدالت یک مقصدی است، عدالت الهی را بخواهید اجرا کنید لله تعالی، مقصدی است. بخواهید عدالت الهی را ایجاد کنید برای خاطر این که مشهور بشوید، به اینکه آقا چه آدم خوبی است، دارد چی می شود، این برای خودتان بد است.
صحیفه امام؛ ج 19، ص 446
حیثیت و آبروی مؤمن در اسلام از بالاترین و والاترین مقام برخوردار است، و هتک مؤمن، چه رسد به مؤمن عالم، از بزرگترین گناهان است و موجب سلب عدالت است.
صحیفه امام؛ ج 17، ص 134.
ارزشها در عالم دو قسم است. یک قسم ارزشهای معنوی، از قبیل ارزش توحید و جهاد مربوط به الوهیت و از قبیل عدالت اجتماعی، حکومت عدل و رفتار عادلانه ی حکومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعی در بین ملتها و امثال اینها که در صدر اسلام یا قبل از اسلام از آن وقتی که انبیا مبعوث شدند، وجود داشته و قابل تغییر نیست. عدالت معنایی نیست که تغییر بکند؛ یک وقت صحیح و زمانی غیر صحیح باشد. ارزشهای معنوی ارزشهای همیشگی هستند.
صحیفه امام؛ ج 11، ص 1
تمام انبیا از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم – علیه السلام- آمده تا خاتم انبیا- صلی الله علیه و آله و سلم – تمام انبیا برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند؛ فرد را فدای جامعه می کردند. ما فردی بالاتر از خود انبیا نداریم. ما فردی بالاتر از ائمه نداریم -علیهم السلام- این فردها خودشان را فدا می کردند برای جامعه. خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم لیقوم الناس بالقسط؛(4) غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلمها از
بین برود، ستمگریها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود.
صحیفه امام؛ ج 15، ص 213
انبیای عظام -سلام الله علیهم- از آدم تا خاتم که تشریف آورده اند و انبیای بزرگ اولی العزم که در بین مردم تشریف داشته اند، همه ی آنها برای این [بودند] که پرچم توحید را و عدالت را در بین ملتها بر پاکنند.
صحیفه امام؛ ج 17، ص 98
همه ی زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد. زحمتهای انبیا برای این بود.
صحیفه امام؛ ج 11، ص 386
هر یک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همه ی عالم بکنند لکن موفق نشدند.
صحیفه امام؛ ج 12، ص 480
پیغمبرها تاریخشان معلوم است، اینها آمده اند که بسیج کنند این مستمندان را که بروند و این غارتگر ها را سر جای خودشان بنشانند، و عدالت اجتماعی درست کنند.
صحیفه امام؛ ج 8، ص 293
پی نوشت ها :
1-بعضی از مردم به صورتهایی محشور شده و بر انگیخته می شوند که میمونها و خوکها در مقایسه با آنها، زیباترند»علم الیقین؛ج2،ص 901.
2-اخلاق ناصری؛ص109؛ نراقی،مهدی؛ جامع السّعادات؛ج1 ،ص84.
3-گلستان؛ سعدی شیرازی؛ ص 17، باب اول در سیرت پادشاهان.
4-اشاره به آیه ی 25 سوره ی حدید:«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز»؛ همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن را، که در آن سختی و کارزار و نیز منافع بسیار بر مردم است، برای حفظ عدالت آفریدیم تا خدا بداند که چه کسی با ایمان قلبی، او و رسولانش را یاری خواهد کرد، همانا خدا قوی و مقتدر است.
منبع:کتاب عدالت در نظام اسلامی