نویسنده: حجت الاسلام جواد محدثى
شناخت حقوق
در بسیارى مواقع, نشناختن حق و وظیفه, ریشه عدم انجام وظیفه است و این ((تقصیر)) به آن ((جهل)) بازمى گردد و اگر آگاهى از وظیفه وجود داشته باشد, تا حدى جلوى کوتاهى ها و تخلفات گرفته مى شود.
پس در یک مجموعه اى که از آحادى تشکیل مى شود و هر کدام از افراد, وظایفى بر دوش دارند, گام نخست آن است که ((وظیفه)) را بشناسند, سپس به آن عمل کنند. بروز اختلال در امور, گاهى ریشه در مشخص نبودن حد و حریم تکالیف و وظایف اشخاص است و هر کس کار را به دیگرى محول مى کند, یا انتظار انجام کارهایى را از دیگران دارد که شرعا و قانونا بر عهده آنان نیست و توقع اینان نابجا و غیر منطقى است. اگر در جامعه اى هم بخواهد ((حق)) عمل و اجرا شود و تیغ عدالت, تخطى کنندگان از آن را ادب کند, لازم است اشخاص, هم حق را بشناسند و هم محدوده وظایف خویش را در قبال آن.
وظایف دوجانبه
در یک خانواده, دو طرفى که ((زندگى مشترک)) دارند, ((حقوق متقابل)) نیز دارند. وقتى زن و شوهر, همچنین اولیا و فرزندان هر کدام وظیفه اى نسبت به طرف مقابل دارند, اگر آن را بشناسند و به آن عمل کنند, على القاعده نباید در خانه مشکل و اختلافى پدید آید.
در سامان یافتن مسإله حقوق و وظایف در خانواده سه مرحله وجود دارد:
اول: شناخت این حقوق و وظایف
دوم: عمل به آن وظیفه و تکلیف
سوم: مراعات دوجانبه این حقوق
اگر این سه با هم در رفتار و معاشرت خانوادگى وجود داشته باشد, کار به بروز مشاجره و دعوا و شکایت و دادگاه و زندان و جدایى و … کشیده نمى شود و محلى براى نزاع نخواهد بود.
هم زن باید در برابر شوهرش مطیع, صبور, متحمل, قدردان و وفادار باشد, هم شوهر نسبت به همسرش باید بردبار, نیکوکار, قدرشناس, احترام گزار و تإمین کننده نیازهاى معیشتى و آسایش باشد.
اگر صبورى و قناعت و پرهیز از پرخاش و بددهنى و بى احترامى خوب است, باید از هر دو سو باشد, نه آنکه یکى به خود حق بدهد هرچه خواست بگوید و هرچه خواست انجام دهد, ولى از طرف مقابل انتظار داشته باشد که جز تسلیم و سکوت و تحمل و ادب, برخوردى نداشته باشد و در مقابل هتاکى ها و بى حرمتى هاى او حتى پاسخى معمولى هم ندهد!
نکته مهم, پذیرش دو سویه این حقوق و مراعات آنها از دو طرف است. این حقوق, در کتابهاى تربیتى و اخلاقى و حدیثى فراوان و متعدد است. در احادیث آمده است که: زن از شوهر خویش, فرمانبردارى داشته باشد, بى رضایت او کارى نکند و جایى نرود, نسبت به او حالت تمکین داشته باشد, شوهر را نیازارد, او را اندوهگین نسازد, در خانه خدمت کند, شوهردارى نماید, رضایت او را از هر جهت جلب کند, چراغ روشن کند, غذا بپزد, خانه را مرتب کند, وقتى شوهر مى آید از او استقبال کند و آنگاه که از خانه بیرون مى رود بدرقه اش کند, خود را براى غیر شوهرش نیاراید, بى اجازه و رضایت او در اموالش دخل و تصرف نکند و …(1) این یک طرف قضیه است.
از سوى دیگر بر عهده مرد است که لوازم زندگى و خوراک و پوشاک و مسکن را تهیه کند, در حد توان بر خانواده اش وسعت و گشایش دهد, احترام زن را نگه دارد و از آزار و ضرب و شتم او بپرهیزد, خود را براى همسرش آراسته و مرتب سازد, بخشى از وقت خود را صرف رسیدگى به کارهاى خانه و انس با خانواده کند, با مدارا و خوش زبانى برخورد کند و … طبیعى است که اگر زن و شوهر, هر دو به این وظایف عمل کنند, خانه و خانواده اى خواهند داشت باصفا, آرام, گرم و بامحبت که زمینه رشد اخلاقى و تعالى فرهنگى خود و فرزندانشان نیز فراهم خواهد بود.
رسول خدا(ص) فرمود: ((خیرکم, خیرکم لاهله و انا خیرکم لا هلى))(2); بهترین شما کسى است که نسبت به خانواده اش بهتر باشد و من بهترین شمایم نسبت به خانواده ام.
از سوى دیگر آن حضرت فرموده است: ((لا تودى المرإه حق الله عز و جل حتى تودى حق زوجها))(3); زن هرگز حق خدا را ادا نمى کند مگر آنکه حق همسرش را ادا کرده باشد. یعنى حقگزارى نسبت به خداوند نیز وابسته به رعایت حقوق شوهر است و اگر در این زمینه قصور و خلاف باشد, نمازها و عبادتها و حقوق الهى هم چندان ارزش و اعتبارى ندارد.
اگر در روایات است که: زن, محبت خویش را نسبت به شوهر ابراز کند و خویش را براى او بیاراید و سخنان دلپسند بگوید تا در چشم و دل شوهرش جاى بگیرد, این را هم گفته اند که شوهر, در بیرون از خانه حریم نگاهها و ارتباطهایش را نگه دارد و به نوامیس دیگران چشم ندوزد و چون از سفر بازمى گردد براى همسرش سوغاتى بیاورد و هدیه بدهد و نیازهاى عاطفى و جنسى او را برآورد و …
اگر همسران پیامبر خدا(ص) به سفارش قرآن کریم, به زندگى قانعانه و زاهدانه آن حضرت مى ساختند, آن حضرت نیز در کارهاى خانه کمک مى کرد, هرچه مى خوردند مى خورد و هرگز از هیچ غذایى بد نمى گفت.
این است مفهوم عدل و انصاف در زندگى مشترک و خانوادگى. مراعات دوجانبه نسبت به حقوق متقابل زن و شوهر, رمز دوام و استحکام بنیان خانواده و تقویت انس و الفت در میان همسران است.
تقسیم کار
از نمونه هاى بارز مراعات حقوق طرفین, تقسیم کارهاى خانه و زندگى میان زن و شوهر است.
وقتى بار سنگین خانواده بر دوش دو انسانى است که با هم زندگى مشترک دارند, چاره اى جز تقسیم این بار و کار نیست, تا نه کارى بر زمین بماند و نه بارها بر دوش یکى سنگینى کند.
اساس حرمت گزارى به حقوق انسان, ((شناخت)) و ((مراعات)) حقوق و وظایف است, نه صرفا شعار به سود حقوق بشر! همین که اسلام براى زن, حق مالکیت و استقلال اقتصادى و انتخاب و … قرار داده است, نشانه حرمت نهادن به اوست. اینکه شوهر در مقابل همسرش وظایف و تعهداتى دارد, نشانه دیگرى از این ((حق)) و ((احترام)) است.
خانه اى که بر شالوده ((محبت)) استوار شده باشد, هر یک از زن و شوهر, بیش از آنچه که ((وظیفه))شان است, کار و تلاش مى کنند, آن هم عاشقانه و از روى مهر و احساس رضایت و خرسندى.
در حالات و سیره رسول خدا(ص) نقل شده است که آن حضرت حتى در کارهاى خانه, به همسرانش کمک مى کرد (و یخدم فى مهنه اهله)(4) که این بالاتر از ((تقسیم کار)) است.
وقتى به داورى حضرت رسول(ص), کارهاى بیرون خانه و درون خانه, در زندگى مشترک میان حضرت على(ع) و فاطمه زهرا(ع), تقسیم شد, دختر بزرگوار پیامبر(ص) از این تقسیم کار بسیار خردسند گردید. بخصوص که مى دید با تخصیص کارهاى داخل خانه به وى, از برخورد با مردان و نامحرمان در بیرون از خانه و هم صحبت شدن با آنان دور مى ماند و این براى حیا و عفاف زن مناسب تر است.(5)
آنچه مانع بروز تشنج و تنش در رفتار همسران است, وجود حد و حریم براى کارها و وظایف هر یک و انتظار و توقع از یکدیگر در محدوده همان حد و حریم و مراعات آن حدود و حقوق است.
بار کارها را باید هر دو به دوش بکشند. کارهاى سنگین و خستگى آور و گوناگون خانه, اگر به دوش یکى بیفتد و دیگرى بى خیال و راحت طلبانه و آسوده خاطر به خواب و تفریح و استراحت و مسافرتهاى خود برسد و غم خانه و فکر مشکلات را نداشته باشد, ظلمى در حق دیگرى است, چه زن باشد, چه شوهر. البته در این گونه موارد, این زنان هستند که ((مظلوم خانواده)) مى شوند و حقشان تباه مى گردد.
این سخن زیباى پیامبر(ص) که ((من بهترین شما نسبت به همسران خودم هستم.)) اگر جلوه هاى متعددى داشته باشد, یکى هم رإفت و عطوفت و کمک و تفقد و حق گزارى و قدرشناسى نسبت به زنان است که حضرت رسول(ص) هم عملا چنان بوده, هم به چنین رفتار متعالى و بزرگوارانه اى سفارش مى فرمود و از ستم و اجحاف در حق زنان نهى مى کرد.
رسول خدا(ص) فرمود: ((ملعون ملعون من ضیع من یعول));(6)
ملعون است, ملعون است کسى که فرد مورد تکفل خویش را تباه سازد.
تباه ساختن حق افراد زیردست و تحت تکفل, که همسر هم یکى از آنان است, موجب استحقاق لعنت الهى مى شود.
تقسیم کار و مسوولیتها نیز باید با مراعات توان جسمى و ظرفیت وجودى و طاقت فردى باشد و از تحمیل تکلیفى فوق طاعت بر هر یک از آن دو پرهیز شود.
پایان این بخش را حدیثى از پیامبر اکرم(ص) و سخنى از امام صادق(ع) قرار مى دهیم.
مردى خدمت پیامبر خدا(ص) آمد و در ستایش از اخلاق همسر خود چنین گفت: من زنى دارم که هرگاه وارد خانه مى شوم از من استقبال مى کند و به پیشوازم مى آید و هرگاه که از خانه بیرون مى روم, مرا بدرقه و مشایعت مى کند. هرگاه مرا اندوهگین و ناراحت مى بیند, از علت غم و اندوهم مى پرسد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: این زن را به بهشت بشارت بده و به او بگو که تو یکى از کارکنان و کارگزاران خدا هستى و براى هر روز تو, اجر و پاداش هفتاد شهید است.(7)
در سخنى ارزشمند, امام صادق(ع) فرموده است:
مرد در زندگى با همسر خود, بى نیاز از سه چیز نیست:
1ـ همراهى و هماهنگى با او, تا به این وسیله, موافقت و محبت و دوستى او را جلب کند.
2ـ رفتار نیک و حسن خلق با همسر و به دست آوردن دل او و با آراستگى و حسن ظاهر و جلوه زیبا در چشم او.
3ـ توسعه و گشایش در مسایل معیشتى.
زن نیز در زندگى با شوهرش بى نیاز از سه چیز نیست, تا توافق کامل با او پدید آید:
1ـ نگهداشتن خود از هر گونه آلودگى و ناپاکى, تا بدین وسیله دل شوهر به او اطمینان پیدا کند و در حالات خوشایند و ناپسند و خوب و بد, اطمینانش محفوظ بماند.
2ـ نگهدارى شایسته از شوهر و مراقبت از او, تا عواطف او را نسبت به خویش جلب کند و هنگام لغزش از سوى خود, آن عاطفه او را کمک کند.
3ـ اظهار عشق و محبت به شوهر و خویش را آراستن و به هیإتى زیبا درآمدن تا در چشم شوهر, زیبا جلوه کند و محبت افزون گردد.(8)
رعایت این نکات, از نظر عاطفى و تحولات روحى در خانواده, شرایط مناسب ترى را براى برپایى ((خیمه عفاف)) پدید مىآورد و ضامن استحکام بنیان خانواده در سایه تعالیم مکتبى است.
پی نوشت :
1ـ احادیث مربوط به این موضوع را در وسأل الشیعه, ج14, ص111 به بعد ملاحظه کنید.
2ـ وسأل الشیعه, ج14, ص122.
3ـ نظام خانواده در اسلام, ص377 به نقل از وسأل الشیعه.
4ـ بحارالانوار, ج16, ص227.
5ـ وسأل الشیعه, ج14, ص123.
6ـ همان, ص122.
7ـ بحارالانوار, ج100, ص239.
8ـ میزان الحکمه, ج4, ص284.
منبع: ماهنامه پیام زن شماره 101