داستانهای پیامبر اکرم (ص) : شکایت همسایه

داستانهای پیامبر اکرم (ص) : شکایت همسایه

شخصی آمد حضور رسول اکرم و از همسایه اش شکایت کرد که مرا اذیت می کند و از من سلب آسایش کرده.
رسول اکرم فرمود: «تحمل کن و سر و صدا علیه همسایه ات راه نینداز، بلکه روش خود را تغییر دهد».
بعد از چندی دومرتبه آمد و شکایت کرد. این دفعه نیز رسول اکرم فرمود:
«تحمل کن».
برای سومین بار آمد و گفت: «یا رسول اللّه این همسایه ی من دست از روش خویش برنمی دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده ام را فراهم می سازد».
این دفعه رسول اکرم به او فرمود: «روز جمعه که رسید، برو اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور و سر راه مردم که می آیند و می روند و می بینند بگذار، مردم از تو خواهند پرسید که چرا اثاثت اینجا ریخته است؟ بگو از دست همسایه ی بد، و شکایت او را به همه ی مردم بگو».

شاکی همین کار را کرد. همسایه ی موذی که خیال می کرد پیغمبر برای همیشه دستور تحمل و بردباری می دهد، نمی دانست آنجا که پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست. لهذا همینکه از موضوع اطلاع یافت به التماس افتاد و خواهش کرد که آن مرد اثاث خود را برگرداند به منزل. و در همان وقت متعهد شد که دیگر به هیچ نحو موجبات آزار همسایه ی خود را فراهم نسازد [1] [1] . اصول کافی ، جلد 2، باب «حق الجوار» ، صفحه ی 668.

منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید