نویسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت1-ص187 تا ص191
ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، هر چند به دلایلی مخفیانه صورت گرفت و باعث شد تا عده ای آن را انکار کنند؛ اما شیعه برای اثبات ولادت آن حضرت، ادله فراوانی اقامه کرده است.
الف. نوید امام عسکری(علیه السلام) به ولادت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
در روایتی آمده است: امام حسن عسکری(علیه السلام) گاهی، نوید مولودش را به یاران خاص می داد: «… سیرزقنی الله ولداً بمنه و لطفه»؛1 «به زودی خداوند به مَنّ و کرمش، به من فرزندی ارزانی خواهد داشت».
و نیز: در نویدی به همسر بزرگوار خود حضرت نرجس(علیها السلام) چنین فرمود: «سَتَحْمِلِینَ وَلَداً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی»؛2«در آیندهای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش محمد است. او قائم از بعد من است».
ب. خبر دادن امام عسکری(علیه السلام) از ولادت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام حسن عسکری(علیه السلام) پدر بزرگوار حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روایات فراوانی، برای یاران ویژه، به ولادت فرزند خود تصریح کرده است.
احمد بن اسحاق میگوید: از امام عسکری(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیا حَتَّی أَرَانِی الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِی أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله وسلم) خَلْقاً وَ خُلْقاً یحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی غَیبَتِهِ ثُمَّ یظْهِرُهُ فَیمْلا الارْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً »؛3 «سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق شبیهترین مردم به رسول خدا است. خدای تعالی او را در غیبتش حفظ فرماید؛ سپس او را آشکار کند. او زمین را از عدل و داد آکنده سازد؛ همچنان که مملو از جور و ستم شده باشد».
ابوهاشم جعفری می گوید: به امام عسکری(علیه السلام) عرض کردم: بزرگواری تان مانع از آن
می شود تا از شما پرسش کنم؛ اجازه بفرمایید از شما چیزی بپرسم. آن حضرت فرمود: هر آنچه میخواهی بپرس. عرض کردم:ای آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: آری. پس گفتم اگر برای شما حادثه ای پیش آید، کجا به-دنبال او باشیم؟ فرمود: «بِالْمَدِینَهِ» (در مدینه).
ابراهیم بن ادریس می گوید: امام عسکری(علیه السلام) گوسفندی به من داد و فرمود: «عُقَّهُ عَنِ ابْنِی فُلانٍ وَ کُلْ وَ أَطْعِمْ أَهْلَکَ»؛ «این را برای فرزندم فلان عقیقه کن و خود و نزدیکانت از آن بخورید». سپس دو گوسفند داد و فرمود: «عُقَّ هَذَینِ الْکَبْشَینِ عَنْ مَوْلاکَ وَ کُلْ هَنَّأَکَ اللَّهُ وَ أَطْعِمْ إِخْوَانَکَ»؛4 «این دو گوسفند را از مولای خود عقیقه کن ؛ و بخور ـ که خداوند بر تو گوارا نمایدـ و به برادران دینی خود نیز از آن بده».
ج. خبر حکیمه (عمه امام عسکری(علیه السلام)) از ولادت آن حضرت
حکیمه دختر امام جواد(علیه السلام) و عمه امام حسن عسکری(علیه السلام)، از زنان والا مقام نزد امامان(علیهم السلام) بوده است. وی به دستور مستقیم امام عسکری(علیه السلام)، در شب ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضور داشت و بخش فراوانی از روایات ولادت آن حضرت، از سوی این بانوی بزرگوار نقل شده است.
ایشان تنها کسی بود که در جریان تمام رخدادهای شب ولادت آن حجّت الهی قرار داشت و روایت تولد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طریق وی نقل شده است.
د. خبر نسیم و ماریه (خادمان بیت امامت)
ایشان دو تن از خدمتگزاران بیت شریف امامت بودهاند و از روایات استفاده میشود که آنان در شب ولادت در خانه امام عسکری(علیه السلام) حضور داشتهاند. شیخ طوسی و شیخ صدوق با ذکر سند مینویسند:
نسیم و ماریه گویند: «أَنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ(علیه السلام) مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ سَقَطَ جَاثِیاً عَلَی رُکْبَتَیهِ رَافِعاً سَبَّابَتَیهِ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَّهَ اللَّهِ دَاحِضَهٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِی الْکَلَامِ لَزَالَ الشَّکُّ»؛5 «چون صاحب الزّمان از رحم مادر به دنیا آمد، دو زانو بر زمین نهاد و دو انگشت سبابه را به جانب آسمان بلند کرد. آن گاه عطسه کرد وفرمود: «اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلَی اللَّهُ عَلی مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ». ستمکاران پنداشتهاند که-حجّت خدا از میان رفته است، اگربرای ما اذن در کلام بود، شک زایل میگردید».
همچنین نسیم خادم می گوید: پس از ده شب از ولادت صاحب الزمان(علیه السلام) بر ایشان وارد شدم؛ پس عطسه کردم. آن حضرت فرمود: «یرْحَمُکِ اللَّهُ»؛ از این فرمایش شادمان شدم. آن گاه ایشان فرمود: «أَلا أُبَشِّرُکِ فِی الْعُطَاسِ هُوَ أَمَانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَهَ أَیامٍ»؛6 «آیا تو را در باره عطسه کردن نوید ندهم؟ آن تا سه روز امان از مردن است».
هـ . گزارش عده فراوانی از بزرگان شیعه
موارد فراوانی از سخنان شیعیان و اصحاب ائمه(علیهم السلام) در دست است که در آن، خبر از دیدن آن حضرت پس از ولادت به چشم می خورد.
«اَبُوالادْیان» یکی از خدمتکاران بیت شریف امام حسن عسکری(علیه السلام) بود که علاوه بر حضور در بیت آن بزرگوار، متصدی امور نامههای آن حضرت و بردن آنها به شهرهای مختلف بود. او یکی از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری(علیه السلام) و نماز خواندن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن حضرت را ذکر کرده است.7
و . گزارش برخی از دانشمندان اهل سنّت از ولادت آن حضرت
اغلب اهل سنّت ـ آن گونه که شیعه باور دارند ـ اعتقادی به تولد مهدی موعود ندارند؛ اما دانشمندانی چند از ایشان علاوه بر تصریح و یا اشاره به ولادت آن حضرت در سال 255هـ او را همان موعود مورد اشاره در کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) دانسته اند.
افرادی که در نوشته های خود به ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره کرده اند، دو دسته هستند:8
یک. کسانی که ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را گزارش کرده؛ ولی نسبت به موعود بودن او ساکت مانده اند.9
1ـ1. ابن اثیر (م 630 هـ) ، در کتاب الکامل فی التاریخ درباره حوادث سال 260 چنین مینویسد: «در این سال، ابومحمد علوی عسکری وفات کرد. او یکی از دوازده امام مذهب امامیه و پدر محمّد است که معتقدند او منتظر میباشد».10
1-2. ابن خلکان (م681هـ ) در کتاب وفیات الاعیان میگوید: «ابوالقاسم محمد بن حسن عسکری، فرزند علی الهادی، فرزند محمد الجواد که پیشینیان او ذکر شد. بر اساس اعتقاد امامیه، دوازدهمین از دوازده امام و معروف به «الحجه» است… ولادتش در روز جمعه نیمه شعبان سال 255هـ بود».11
1ـ3. ذهبی (م748 هـ ) در کتاب العبر گوید: « در آن سال(یعنی 256 هـ) محمّد فرزند حسن، فرزند علی الهادی، فرزند محمد الجواد، فرزند علی الرضا، فرزند موسی الکاظم، فرزند جعفر الصادق علوی حسینی، ابوالقاسم به دنیا آمد که رافضیها او را «الخلف الحجه» و «مهدی منتظر» و «صاحب الزمان» لقب داده اند و او آخرین از دوازده امام است».12
دو. کسانی که علاوه بر گزارش ولادت آن حضرت، تصریح به موعود بودن آن حضرت
نموده اند (البته این دسته در نهایت اقلیت هستند):
2ـ1. کمال الدین محمد بن طلحه شافعی (م652هـ) در کتاب مطالب السئول گوید: «ابوالقاسم محمد بن حسن خالص، پسر علی متوکل، پسر قانع، پسر علی الرضا، پسر موسی الکاظم، پسر جعفر الصادق، پسر محمد الباقر، پسر علی زین العابدین، پسر حسین الزکی، پسر علی المرتضی امیرالمؤمنین، پسر ابوطالب، مهدی، حجّت، خلف، صالح، المنتظر(علیهم السلام) و رحمت و برکات خداوند بر او باد».13
2ـ2. نور الدین علی بن محمد بن صباغ مالکی(م855 هـ ) فصل دوازدهم از کتاب الفصول المهمّه را با این عنوان آورده است: «در شرح حال ابوالقاسم حجت، خلف صالح، پسر ابومحمد حسن خالص، او امام دوازدهم است»
در این فصل به گفته گنجی شافعی چنین احتجاج میکند: «از جمله چیزهایی که دلالت می کند مهدی از هنگام غیبتش تاکنون زنده و باقی است، کتاب و سنّت است. در بقای او هیچ مانعی نیست؛ همانند باقی ماندن عیسی بن مریم و خضر و الیاس از اولیای خدا و دجال کور و ابلیس ملعون از دشمنان خدا».
سپس دلایل خود را از کتاب و سنّت بیان میکند و تاریخ ولادت، دلایل امامت، گوشه هایی از اخبار زندگانی، غیبت، مدت دولت کریمه، کنیه، خاندان و مطالب دیگری از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به تفصیل ذکر میکند.14
پی نوشت ها:
1. مجلسی(ره)، بحار الانوار، ج50، ص313.
2. کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص408، ح4.
3. همان.
4. بحار الانوار، ج51، ص22؛ ر.ک: کتاب الغیبه، ص245.
5. کتاب الغیبه، ص 244، ح 211؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 42، ح 5؛ همچنین ر.ک: الخرائج والجرائح، ج 10، ص 457، ح 2.
6. کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص430، ح5.
7. همان، ج2، ص475؛ باب 43،ح 25. همچنین ر.ک: منتخب الأنوار المضیئه، ص 157؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
8. در اینجا تنها به موارد اندکی اشاره شده است. برای تفصیل بیشتر ر. ک: لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر؛ سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص185 تا ص 200؛ همو، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقیق، مهدی علیزاده، ص188 تا 198.
9. برخی از اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی(علیه السلام) را گزارش کرده اند، تنها آن را از دیدگاه شیعه بیان کرده اند، در حالی که عده ای گمان کرده اند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کرده اند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است.
10. سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص186، به نقل از: الکامل فی التاریخ، ج7، ص274 در پایان حوادث سال 260 هـ . ق.
11. همان به نقل از: وفیات الاعیان، ج4،ص176، ح562.
12. همان.
13. مطالب السؤول، ج2، ص79، باب 12.
14. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ص287.