پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود : خداوند، اسلام را پدید آورد ، و براى آن فضا و عرصهاى قرار داد ، و نورى و دژى و یاورى مقرّر داشت . فضایش قرآن و نورش حکمت است و دژش کارهاى نیک اند و یاران آن، من و اهل بیتم و شیعیان ما هستند .
حدیث
الکافى : عن عدّه من أصحابنا ، عن أحمد بن محمّد ، عن عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنى ، عن عن أبى جعفر الثّانى علیه السلام ، عن أبیه ، عن جَدّه صلوات اللَّه علیهم ، قالَ:
قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه علیه و آله : إنَّ اللَّهَ خَلَقَ الإِسلامَ فَجَعَلَ لَهُ عَرصَهً، وجَعَلَ لَهُ نوراً، وجَعَلَ لَهُ حِصناً، وجَعَلَ لَهُ ناصِراً ؛ فَأمّا عَرصَتُهُ فَالقُرآنُ ، وأمّا نورُهُ فَالحِکمَهُ ، وأمّا حِصنُهُ فَالمَعروفُ ، وأمّا أنصارُهُ فَأنا وأهلُ بَیتى وشیعَتُنا .
فَأَحِبّوا أهلَ بَیتى وشیعَتَهُم وأنصارَهُم؛ فَإِنَّهُ لَمّا اُسرِیَ بى إلى السَّماءِ الدُّنیا فَنَسَبَنى جَبرَئیلُ علیه السلام لِأَهلِ السَّماءِ استَودَعَ اللَّهُ حُبّى وحُبَّ أهلِ بَیتى وشیعَتِهِم فى قُلوبِ المَلائِکَهِ ، فَهُوَ عِندَهُم وَدیعَهٌ إلى یَومِ القِیامَهِ ، ثُمَّ هَبَطَ بى إلى أَهلِ الأَرضِ فَنَسَبَنى إلى أهلِ الأَرضِ ، فَاستَودَعَ اللَّهُ عزّ وجلّ حُبّى وحُبَّ أهلِ بَیتى وشیعَتِهِم فى قُلوبِ مُؤمِنى اُمَّتى ؛ فَمُؤمِنو اُمَّتى یَحفَظونَ وَدیعَتى فى أهلِ بَیتى إلى یَومِ القِیامَهِ .
ألا فَلَو أنَّ الرَّجُلَ مِن اُمَّتى عَبَدَ اللَّهَ عزّ وجلّ عُمُرَهُ أیّامَ الدُّنیا ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عزّ وجلّ مُبغِضاً لِأَهلِ بَیتى وشیعَتى، ما فَرَّجَ اللَّهُ صَدرَهُ إلّا عَنِ النِّفاقِ .[۱]
ترجمه
حضرت عبد العظیم علیه السلام – به نقل از امام جواد، از پدرانش، از امیر مؤمنان علیهم السلام – : پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود : «خداوند، اسلام را پدید آورد ، و براى آن فضا و عرصهاى قرار داد ، و نورى و دژى و یاورى مقرّر داشت . فضایش قرآن و نورش حکمت است و دژش کارهاى نیک اند و یاران آن، من و اهل بیتم و شیعیان ما هستند . پس اهل بیت مرا و شیعیان و یاران آنها را دوست دارید ؛ زیرا هنگامى که مرا به آسمانها بردند، جبرئیل مرا به اهل آسمانها معرّفى کرد و خداوند، دوستى من و خاندانم و شیعیان آنها را در دلهاى فرشتگان به ودیعه نهاد و این محبّت تا روز قیامت در نزد آنها محفوظ است . پس از این، جبرئیل مرا به زمین آورد و به اهل زمین معرّفى نمود . پس پروردگار، محبّت من و اهل بیتم و شیعیان آنها را در دلهاى مؤمنان اُمّتم به ودیعه نهاد و مؤمنان امّت من تا روز قیامت، ودیعه مرا در خاندانم نگهدارى خواهند کرد . آگاه باشید اگر مردى از امّت من، تمام عمر خود را در عبادت خدا به پایان رساند و پس از آن، در پیشگاه خداوند، حاضر گردد و بغض خاندانم را در دل داشته باشد و یا شیعیان آنها را دشمن بدارد ، خداوند، سینه او را جز با نفاق نمىگشاید» .
شرح
در این حدیث، اسلام به خانهاى تشبیه شده که داراى ویژگىهایى است که جامعه انسانى مىتواند در پرتو آنها بهترین و آرامترین و لذّتبخشترین زندگىها را براى خود تأمین نماید . این ویژگىها عبارت اند از:
۱ . بهرهمندى از فضاى باز معنوى
نخستین برکتِ زندگى در پرتو اسلام، بهرهگیرى از فضاى باز معنوى قرآن کریم است. در حدیث یاد شده، قرآن به عنوان عرصه و فضاى باز خانه اسلام معرّفى گردیده و بدین سان فضاى بازى که از نظر معنوى به وسیله قرآن براى جامعه پدید مىآید، به فضاى باز مادّى تشبیه شده است. در این تشبیه، چند نکته قابل توجّه است :
اوّل . فضاى مادّى، هر چه بازتر باشد، افراد بیشترى مىتوانند از آن بهره ببرند . فضاى معنوى هدایت قرآن، به قدرى گسترده است که همه مردم جهان مىتوانند از آن بهرهمند شوند.
(هُدًى لِّلنَّاسِ .[۲] [قرآن] براى همه مردم راهنماست) . دوم . چنان که سرسبزى و خرّمى فضاى مادّى در بهار، موجب آسایش و آرامش جسم است، فضاى معنوى قرآن همیشه بهار است و خزان ندارد . در حدیثى، امام على علیه السلام قرآن را چنین توصیف فرموده:
رَبیعُ القُلُوبِ .[۳]
بهار دلهاست .
سوم . چنان که فضاى باز مادّى، موجب اُنس و آرامش جسم است، فضاى معنوى قرآن، مایه انس و آرامش جان است . در حدیثى از امام على علیه السلام آمده:
مَن أنِسَ بِتِلاوَهِ القُرآنِ ، لَم توحِشهُ مُفارَقَهُ الإِخوانِ .[۴]
کسى که با تلاوت قرآن اُنس گیرد، از جدایى برادران ، احساس تنهایى نخواهد کرد .
چهارم . چنان که فضاى باز مادّى، شادى جسم را به همراه دارد، فضاى معنوى قرآن، جان را شاد مىکند . در دعاى ختم قرآن مىخوانیم:
وفَرِّح بِهِ قَلبى .[۵]
و دلم را به آن ، شاد ساز .
پنجم . فضاى باز مادّى، گشایش مادّى پدید مىآورد؛ امّا قرآن، ظرفیت روانى و فکرى انسان را افزایش مىدهد . در دعاى مذکور مىخوانیم:
وَ اشرَح بِهِ صَدرى .[۶]
و سینهام را به آن ، بگشا .
۲ . روشنبینى در پرتو نور حکمت
دومین برکت زندگى در پرتو اسلام، بهرهگیرى از نور حکمت این آیین الهى است .
حکمت از نگاه قرآن و حدیث، عبارت است از: مقدّمات محکم و استوار علمى، عملى و روانى براى نیل به مقصد والاى انسانیت، و آنچه در احادیث اسلامى در تفسیر حکمت آوردهاند، در واقع، مصداقى از مصادیق این تعریف کلّى است.
اقسام حکمت
حکمت به سه نوع تقسیم مىشود: حکمت علمى، حکمت عملى، و حکمت حقیقى.
الف – حکمت علمى
مقصود از حکمت علمى، مطلق معارفى است که براى صعود به مقام انسان کامل، ضرورى است.
ب – حکمت عملى
حکمت عملى، برنامه عملىِ رسیدن به مرتبه انسان کامل است. احادیثى که حکمت را به فرمانبرى از خداوند متعال، مدارا با مردم، دورى از گناهان، و اجتناب از نیرنگ تفسیر کردهاند، به این نوع از حکمت، اشاره دارند.
ج – حکمت حقیقى
حکمت حقیقى، نورانیت و بصیرتى است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملى در زندگى براى انسان حاصل مىگردد. در واقع، حکمت علمى، مقدّمه حکمت عملى، و حکمت عملى، سرآغاز حکمت حقیقى است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیم حقیقى نیست، هر چند بزرگترین استاد حکمت باشد. [۷]
بر این اساس، هر کس داخل عرصه معنوى اسلام یعنى قرآن شود، از نورانیت حکمت علمى، عملى و حقیقى بهرهمند مىگردد و به تعبیر قرآن، «خیر فراوان» نصیب او مىگردد.[۸]
۳ . آرامش در دژِ نفوذناپذیر نیکوکارى
مفهوم واژههاى «معروف»، «خیر»، «برّ» و «احسان» به هم نزدیک است و همه آنها به معناى نیکى و نیکوکارى اند .[۹]
در حدیث یاد شده، از «نیکوکارى» به «دژ نفوذناپذیر اسلام» یاد شده، و این بدان معناست که هر کس بخواهد از فضاى معنوى قرآن استفاده کند و از نورانیت حکمت این عرصه معنوى بهرهمند شود، حتماً باید با به کارگیرى عملىِ آن، و انجام کارهاى نیک و اجتناب از زشتىها، راه نفوذ انواع آفات به این فضا را مسدود نماید.
۴ . یارى گرفتن از پرتوانترین یاران
آخرین و مهمترین برکت زندگى در پرتو اسلام، بهرهگیرى از پُرتوانترین یارانِ آن، یعنى خاندان رسالت است. بر این اساس، کسانى که راه خود را از اهل بیت علیهم السلام جدا کردهاند، در حقیقت، خود را از نصرت یاران حقیقى اسلام و پُرتوانترین یارى دهندگان این آیین آسمانى محروم نمودهاند.
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله پس از تبیین برکات زندگى در پرتو اسلام تأکید مىفرماید که محبّت خاندان رسالت، اصلىترین شرط مسلمانى است و بدون آن، ایمان تداوم نخواهد یافت و دشمنان اهل بیت، هر چند به ظاهر مسلمان باشند، در واقع، در صف منافقان قرار دارند.
[۱] الکافى : ج ۲ ص ۴۶ ح ۳ ، بحار الأنوار : ج ۶۵ ص ۳۴۱ ح ۱۳ . [۲] بقره : آیه ۱۸۵ . [۳] نهج البلاغه : خطبه ۱۱۰ . [۴] غرر الحکم : ح ۸۷۹۰ . [۵] الکافى : ج ۲ ص ۵۷۷ ح ۲ ، عدّه الداعى : ص ۲۷۹ ح ۷ . [۶] همان جا . [۷] براى توضیح بیشتر، ر.ک: دانش نامه عقاید اسلامى : ج ۲ ص ۳۶۰ – ۳۶۵. [۸] (یُؤْتِى الْحِکْمَهَ مَن یَشَآءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِىَ خَیْرًا کَثِیرًا) (بقره : آیه ۲۶۹) . [۹] براى توضیح کامل این واژهها، ر.ک: خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث (درآمد).وبسایت : آیت الله محمدی ری شهری