وظایف منتظران ظهور

وظایف منتظران ظهور

وظائف خاص و عام منتظران ظهور ولی عصر
یک وظیفه عمومی است که همگان، هر کسی که منتظر ظهور آن حضرت است باید آن وظیفه را تحصیل کند و یک سلسله وظائف خاص است. آن وظائف عمومی را همه شما در محافل دیگر شنیده اید. امّا آن وظائف خاص؛ بخشی مربوط به نیروی است، بخشی هم مربوط به اهل دین و دانش . اینک با هم مطالبی را از نظر می گذرانیم که بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) در خصوص وظایف منتظران ظهور است.

آمادگی دفاعی نیروهای رزمی تکلیف خاص آنها درباره انتظار فرج
آن بخشی که مربوط به نیروهای رزمی است، همان است که طبق آن روایت معروف وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) فرمود : هر کدام از شماها قبل از ظهور آن حضرت خود را مهیا کند، و لیعد احدکم قبل خروجه و لو بسهم.

آنجا لقب پر برکت قیام را اسم می برد که ما از آن با ضمیر(خروجه) یاد کردیم. فرمود: قبل از ظهور آن حضرت هر کسی خود را آماده کند، ولو با یک تیر ! برای اینکه یا فرمان جهاد صادر می شود، یا لاأقل می خواهد از خودش دفاع بکند.

این نیروی رزمی، این بسیجی بودن، این با تیر آشنا بودن؛ وظیفه کسانی است که در خط مقدّم انتظار به سر می برند در بخش های نظامی.این ولو با یک تیر خودش را آماده بکند، نشانه آن است که وجود مبارک حضرت، دشمنان فراوانی دارد؛ بالأخره این دشمنان از هر طرف حمله می کنند و یاران حضرت هم باید از هرطرفی دفاع بکنند.

وظیفه مخصوص حوزویان و دانشگاهیان درباره انتظار فرج
امّا آن وظیفه مخصوص حوزویان و دانشگاهیان که کارهای فرهنگی به عهده آنهاست، و رسالت های اعتقادی و اخلاقی و فقهی را به عهده دارند؛ این است که منتظر باشند تا وجود مبارک حضرت بیاید و دلها را پر از بی نیازی کند. حضرت چند تا کار می کند، کار جهانی. یکی همان عدل گستری است که یملأ الله به الأرض قسطاً و عدلاً (1)، که کمتر کسی این روایت ها را نشنیده باشد.

یعنی وجود مبارک حضرت که آمدند، جهان را پر از عدل و داد می کنند. امّا آنچه که مهم تر از عدل و داد بیرونی است آن است که روح استغنا و بی نیازی را در دلهای پیروانش زنده می کند. به یملأ الله سبحانه و تعالی قلوب امّتی من الاستغنا. دلهای پیروان ما را پر از بی نیازی می کند.

باور نزدیکی خدای سبحان به انسان لازمه کسب مقام« استغنا »
یک کسی که چشمش به جیب زید است و کیف عمرو؛ این نه عالم می شود، نه فقیه می شود، نه منتظر حضرت ! این کاسب در می آید؛ حواستان جمع باشد. کاسب هرگز منتظر حضرت نیست ! یک ملّتی مستقل است که مستغنی باشد، ملّتی مستغنی است که خودکفا باشد.

هم بفهمد که همه قدرتها از ناحیه خداست، للّه جنود السّموات و الأرض (2). این را باید بفهمد؛ نه تقلیداً، که تحقیقاً؛ یک. باید بفهمد ما بنده اوئیم و او خدای ماست، دلیلی ندارد با او رابطه نداشته باشیم !!

فاصله ای نیست بین ما و او، محجوب هم که نیستیم، درمانی هم که ندارد، راه را هم که نبسته است، مرتب هم دعوت کرده؛پس چه دلیلی دارد که ما با او رابطه نداشته باشیم ؟! او که فرمود : و نحن اقرب الیه من حبل الورید(3)، فرمود : اذا سألک عبادی عنّی فانّی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان (4)، اینکه فرمود : وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَلَکِن لَّا تُبْصِرُونَ (5)، اینکه فرمود : و هو معکم این ما کنتم(6)؛ اینکه فرمود : من خدای شمایم، شما بنده منید؛ هر چه می خواهید از من بخواهید، از دیگری نخواهید.

و لذادلیلی ندارد ما از غیر او بخواهیم، و دلیلی ندارد به او نزدیک نشویم !! خودش دعوت کرده. دلیلی ندارد که ما این لباس ] لباس روحانیّت [ را لباس کسب قرار بدهیم؛ حیف است ! آن که به فکر مرید بازی است، به فکر جمع زید و عمرو است؛ او نه منتظر حضرت است، نه حضرت به او اعتنا می کند!

کسی منتظر حضرت است که روح بی نیازی داشته باشد. البتّه ادب سر جایش محفوظ است، ما همه را احترام می کنیم؛ ادب یک مطلب دیگر است، امّا جیب زید و کیف عمرو را نگاه کردن، این روحیه گدائی با امامت پروری سازگار نیست، با انتظار او سازگار نیست. این روایت را حتماً طلبه ها بیشتر بخوانند که فرمود : وجود مبارک حضرت که آمد، یملأ قلوب امّه جده غناً. پر از بی نیازی می کند؛ روح گدائی را بر می دارد. آنوقت، این می شود منتظر راستین.

به ما نگفتند : راه چشم دوزی مردم را ببندید و جای دیگر را نبینید ! به ما گفتند : جیب مردم را نگاه نکن، ل لّه خزائ ن السّموات و الأرض (7)را نگاه کن. آن فراوان است، نزدیک هم هست، به تو می دهد. فرمود : اینجا را نگاه بکن ! اگر ملّتی اینچنین شد،سعی می کند مشکل خودش را حل بکند.

حضرت اوّل آدم درست می کند، بعد مستقل می کند. اوّل استغنا، بعد استقلال. این شعارهائی که ما می گوئیم : استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ یعنی جمهوری اسلامی اوّل به آدم استغنا می دهد، روح بی نیازی می دهد، بزرگواری و عزّت و احترام می دهد؛ یک ملّت بزرگوار، هم مستقل است، هم آزاد. و وجود مبارک ولی عصر (أرواحنا فداه) اوّل روح بی نیازی می دهد، بعد مستقل می کند.

بی نیازی در دو بخش اقتصادی و معرفتی
بی نیازی هم دو قسم است؛ یک بی نیازی اقتصادی است که اگر ما به این هم برسیم، برای ما خیلی مغتنم است که این حدأقل بی نیازی است. یک بی نیازی اخلاقی و معرفتی است که آن نصیب گروهی از انسانها می شود. بی نیازی اقتصادی فعلاً برای ما اصل است، یعنی ما روی پای خودمان بایستیم. همه چیز داشته باشیم، منتها از خود. در هیچ امر به بیگانه وابسته نباشیم؛ این چیز خوبی است. همه وسائل رفاهی را داشته باشیم، منتها از خود ؛ نیازی به بیگانه نداشته باشیم.

این حدأقل استغناست ! آن استغنائی که بهره گروهی از انسانها می شود، آن این است که به ما فرمودند : انسان اگر از چیزی بی نیاز باشد، بهتر از آن است که به وسیله او بی نیاز بشود. البتّه این هم گفتنش سخت است، هم درکش سخت است، و هم عملش سخت تر ! درک و گفتار و بحثش صعب است، عملش مستصعب.

حقیقت بی نیازی در رفتار و گفتار عمیق حضرت امیر (علیه السلام)
یک وقتی وجود مبارک حضرت امیر به عسل مصفّای خوش رنگ نگاه کردند، فرمودند : خیلی خوشرنگی، ولی نمی دانم مزّه ات چیست ! با اینکه خاورمیانه در اختیار حضرت امیر بود آن 5 سالی که حاکم بود؛ چون امپراطوری ایران هم تسلیم شده بود، امپراطوری روم هم تسلیم شده بود، خاورمیانه کشوری نبود که زیر مجموعه حکومت حضرت امیر نباشد !

در صدر اسلام البتّه آنها اسلام نیآورده بودند، ولی بعد از فتوحات همه مسلمان شدند ! استاندارهای حضرت امیر در آذربایجان بودند، در کرمان بودند، در اهواز بودند.

انسان اگر از چیزی بی نیاز باشد، بهتر از آن است که به وسیله او بی نیاز بشود. البتّه این هم گفتنش سخت است، هم درکش سخت است، و هم عملش سخت تر ! درک و گفتار و بحثش صعب است، عملش مستصعب در آن بحبوحه قدرت فرمود : از چیزی بی نیاز باشی، بهتر از آن است که به وسیله آن بی نیاز باشی. چون کسی که مستغنی از شیء است، این مظهر خداست. آنکه مستغنی به شیء است، این فقیر است. چون ما یک (فقیر) داریم، یک (مستغنی) داریم، یک (غنی).

فقیر مجموعه دو تا سلب است، مستغنی مجموعه یک سلب و یک ایجاب است، و غنی مجموعه دو تا ایجاب است. فقیر به کسی می گویند که نیازمند باشد، یک، چیزی که نیاز او را بر طرف کند نداشته باشد، دو، این دو تا نقص دارد؛ مستغنی یک نقص دارد که نیازمند به چیزی هست، یک. چیزی که مشکل او را و نیاز او را برطرف بکند، دارد.

به این می گویند : مستغنی. غنی آن است که اصلاً نیاز ندارد؛ شریف تر از آن است که محتاج باشد ! آن فقط ذات أقدس له است که انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی (8). بندگان صالح که مظهر خدای غنی هستند، سعی می کنند استغنائک عن الشیء خیر من استغنائک به را فراهم بکنند که این هم نصیب گروهی از انسانها می شود. ولی حدأقلش این است : یک ملّتی مستغنی باشد، روی پای خودش بایستد. هر چه را می خواهد، خودش داشته باشد؛ این یک کمالی است.

غنی آن است که اصلاً نیاز ندارد؛ شریف تر از آن است که محتاج باشد ! آن فقط ذات أقدس له است که انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی (8)

وجود مبارک حضرت اوّل استغنا در ملّت ایجاد می کند، بعد استقلال و آزادی. و این استغنا هم یک وصف نفسانی است؛ لذا در روایات ظهور آن حضرت آمده است که دلهای امت اسلامی را پر از استغنا می کند. یملأ قلوب امّه جدّه من الاستغنا. آنوقت چنین ملّت بی نیازی اهل رشوه نیست، اهل عشوه نیست، اهل تجاوز نیست؛ نه به مال مردم تعدّی می کند، نه به حقوق دیگران؛ تا اینکه به دستگاه قضائی یا پلیسی مراجعه کند و رشوه بدهد، بخواهد مشکل خودش را حل کند ! قهراً عدل و داد عالمگیر می شود. وقتی عدل گسترده می شود که بی نیازی قبلاً حاصل شده باشد.

وجود مبارک حضرت کاری می کند که مردم بی نیاز بشوند. نه در اثر ثروت، چون آنها که غنی ترند که محتاج ترند ! غالب این فسادها هم از متکاثران است.

آنهایند که اهل تعدّی اند، آنهایند که اهل قاچاقند، آنهایند که اهل احتکارند، آنهایند که اهل کم فروشی اند، آنهایند که اهل گرانفروشی اند، آنهایند که اهل رشوه اند ! اینچنین نیست که اگر کسی وضع مالی اش خوب باشد، ملکات فاضله نصیبش شده باشد !! بالأخره آنها اگر بدتر از دیگران نباشند، مثل دیگرانند. عمده،روح بی نیازی است که حضرت افاضه می کند، بعد عدل را عالمگیر می کند.

شباهت ظهور حضرت ولی عصر (عج) با برپائی صحنه قیامت
حالا چگونه انسان،منتظر آن حضرت است ؟ به ما فرمودند به اینکه منتظر باید باشید، و وظیفه ما هم هست، دعا هم باید بکنیم؛ و حضرت هم ظهورش معلوم نیست در چه وقت است، هم کیفیّت ظهورش نظیر جریان قیامت،ناگهانی است. اینجا دو تا مسئله هست؛ یکی اینکه وقت مشخص نیست، نمی شود وقت تعیین کرد، ما هر لحظه باید منتظر باشیم. یکی اینکه حضرت هم دفعتاً ظهور می کند، مثل قیامت که فتأتیه م بغتهً فتبهتهم (9).

قیامت اینطور است؛ دفعتاً که می آید، آدم را مبهوت می کند. بهتان را هم که بهتان می گویند، برای اینکه آدم کاری را که نکرده، به آدم نسبت بدهند؛ آدم مبهوت می شود ! که من این حرف را نزدم، چرا به من نسبت می دهند. قیامت هم آدم را مبهوت می کند، ظهور حضرت هم آدم را مبهوت می کند. ما باید آماده باشیم برای پرورش آن استغنا.اگر تمرین نکنیم؛ حالا حضرت ظهور کرد، چگونه این ملکات را یک شبه ما فراهم می کنیم؟!

اینچنین نیست که اگر کسی وضع مالی اش خوب باشد، ملکات فاضله نصیبش شده باشد !! بالأخره آنها اگر بدتر از دیگران نباشند، مثل دیگرانند. عمده،روح بی نیازی است که حضرت افاضه می کند، بعد عدل را عالمگیر می کند.

چگونگی گسترش عدل و داد جهانی در عصر ظهور حضرت ولی عصر (عج)
از اینجا معلوم می شود که وظیفه حوزویان، مخصوصاً کسانی که حافظان قرآنند و در خدمت قرآن و عترت اند، این رسالت و این تعهد،بیشتر سنگینی می کند. و آن این است که می دانید همه انبیاء و اولیاء آمدند، همه گزارش دادند؛ مخصوصاً عترت طاهرین (علیه السلام) که گفتند : جهان را ذات أقدس اله به وسیله مهدی موعود (علیه السلام) پر از عدل و داد می کند. اوّلاً حکومت، حکومت اسلامی خواهد شد؛ البیعه للّه(10) در چهره پرچم حضرت نوشته خواهد شد.

با این گسترش صنعت و تکنولوژی و علم و آدم کشی و قانون جنگل، چه جوری بشر پر از عدل و داد می بیند جهان را ؟! حضرت چه قدر می کشد ؟

حالا بر فرض الآن ظهور کرد، الآن تقریباً نزدیک 7 میلیارد بشر است؛ چه قدر اینها را می کشد ؟! شما عراق می روید، آنجور است؛ افغانستان می روید، آنجور است؛ فلسطین می روید، آنجور است؛ شمالتان می روید، آنجور است؛ جنوبتان می روید، آنطور است.

غرب و شرق را هم که می بینید، ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت اید ی النّاس(11). حضرت چه قدر را می کشد ؟! حالا بر فرض 1 میلیارد را کشت، مگر اصلاح می شود ؟! تازه ترور شروع می شود. کشتن و جنگ کردن و از بین بردن یکی از کارهای کوچک آن حضرت است. مگر با کشتن،جهان اصلاح می شود ؟!

بالاتر رفتن عقل و فرهنگ مردم در عصر ظهور منجی موعود (عج)
آن کار مهمی را که حضرت می کند، و همگان باید در آن مسیر گام برداریم، مخصوصاً حوزویان و دانشگاهیان؛ این است که وجود مبارک حضرت که ظهور کردند؛ حالا یا خود حضرت دستی به رئوس مردم آن روز می کشند به اذن الله، یا کلمه وضع یده، ضمیر به الله بر می گردد؛ خدای سبحان دست لطف، دست بی دستی روی سر مردم می کشد که تکمل به احلامهم و عقولهم(12). ف

رهنگ مردم بالا می آید، عقل مردم بالا می آید، علم مردم بالا می آید؛ آنوقت از آن به بعد اداره کشور آسان است. اگر این ایران که الآن 70 میلیون جمعیت دارد، غالب اینها در حد حوزویان و دانشگاهیان بودند ، اداره کشورمان آسان بود ! این همه پلیس 110 و بگیر و بزن و ببند و قاچاق مواد قاچاق و اعتیاد و … نیست.

هر چه عقل مردم، علم مردم، درک مردم بالاتر بیاید، فساد کمتر می شود. مهم ترین کار حضرت این است که عقل مردم را بالا می برد، نه تنها علم مردم را ! آنهائی که عاقلند، از علمشان حداکثر بهره صحیح را می برند. دیگر با تکنولوژی و با علم به فکربمب اتم سازی نیستند! آنکه عاقل است به دنبال این کار نمی رود؛ به دنبال مواد مخدّر وخانه فساد و اعتیاد و استعمار و استثمار و استحمار و اینها نمی رود ! عاقل، راه خودش را می بیند، مسیر دیگران را هم نمی بندد.

اگر چنانچه وجود مبارک حضرت بیاید، با عنایت الهی فرهنگ مردم، عقل مردم را بالا ببرد، 313 تا شاگرد هم مثل امام داشته باشد، اصلاح جهان آسان است. این بزرگوار یک نفره این عظمت را ایجاد کرده ! 313 شاگرد مثل امام داشته باشد؛ قسمت مهم این است. البتّه کسی بخواهد در برابر حکومت اسلامی مقاومت کند، آسیب می بیند. امّا اینچنین نیست که با شمشیر پیش برود ! شمشیر هم هست، مثل صدر اسلام.

هر چه عقل مردم، علم مردم، درک مردم بالاتر بیاید، فساد کمتر می شود. مهم ترین کار حضرت این است که عقل مردم را بالا می برد، نه تنها علم مردم را ! آنهائی که عاقلند، از علمشان حداکثر بهره صحیح را می برند. دیگر با تکنولوژی و با علم به فکربمب اتم سازی نیستند! آنکه عاقل است به دنبال این کار نمی رود؛ به دنبال مواد مخدّر وخانه فساد و اعتیاد و استعمار و استثمار و استحمار و اینها نمی رود ! عاقل، راه خودش را می بیند، مسیر دیگران را هم نمی بندد.

درصدر اسلام قسمت مهم کاری که وجود مبارک پیغمبر و حضرت امیر (سلام الله علیهما) کردند؛با آن سخنرانی ها و سنّت و سیرت نورانی؛ عقل مردم را آوردند بالا. مردم را به وفاق ملّی رساندند، متّحد کردند، آن فاصله های اوس و خزرج برداشته شد، مردم عاقل شدند. عاقل که شدند، آن خونریزی ها وغارتگری ها از بین رفت.

شکوفائی عقل و بالا بردن فرهنگ اعراب تحت تربیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
حضرت فرمود: شما یادتان است؛ پدران تان یا خود شماها از سوسمار نمی گذشتید ! این عرب سوسمار خوار را حضرت طوری تربیت کرد که فرمود : در حال احرام از آهو باید صرف نظر کنی !! گفتند : چشم. لا تقتلوا الصّید و انتم حرم (13).

حالا یک عرب غارتگر سوسمار بخور را اینجور کرده که از آهو می گذرد ! این آهو را باید در تاریخ می شنید که آهو یعنی چه !! حالا و لیبلونّکم ب ش یء م ن الصّ ید تناله ایدیکم و ر ماحکم (14)؛ ولی در عرفات، در مشعر، در منا، در حرم خدا، در حال احرام یا غیر احرام در حال حرم دست به اینها نزنید، عرض کردند : چشم.

اینهائی که کارشان خونریزی بود، اوس و خزرج؛ اینهائی که کارشان سوسمار خوری بود، می رفتند به شکار سوسمار؛ حالا از آهو می گذرند ! آنوقت چنین ملّتی،هم توانست امپراطوری ایران را رام بکند، هم امپراطوری روم را در غرب رام بکند، و خاورمیانه را یکجا مسلمان بکند.

درصدر اسلام قسمت مهم کاری که وجود مبارک پیغمبر و حضرت امیر (سلام الله علیهما) کردند؛با آن سخنرانی ها و سنّت و سیرت نورانی؛ عقل مردم را آوردند بالا. مردم را به وفاق ملّی رساندند، متّحد کردند، آن فاصله های اوس و خزرج برداشته شد، مردم عاقل شدند. عاقل که شدند، آن خونریزی ها وغارتگری ها از بین رفت.

بعد از رحلت آن حضرت متأسفانه چون ارتدّ النّاس عن الو لایه بعد النّبی(15)، دیگر به این روز سیاه رسید. و گرنه وجود مبارک حضرت آمد ومردم را عاقل کرد. مرحوم شیخ مفید (رض) در امالی نقل می کند :در یک سفری هنگام ظهر که شد، وجود مبارک حضرت سر به آسمان کرد، فرمود الآن زالت الشّمس، موقع نماز ظهر است؛ آماده شدند برای نماز.فرمود: می دانید اسلام شما را از کجا به کجا آورد ؟! کنّا رعاه البلوص رنا الیوم رعاه الشّمس (16).

فرمود : مردم ! ما و شما قبلاً مواظب بودیم این شترهایمان کی می آیند که بدوشیم، یا کی می آیند که بخوابانیم اینها را، یا کی می آیند که تیمار بکنیم؛ ما شتربان بودیم، الآن شمس بانیم. مواظبیم کی شمس از دائره نصف النّهار زائل می شود که با خدایمان گفتگو بکنیم !! آن کجا، این کجا ! ما را از نظر به شتر به نظر به شمس رسانده، ما را از زمین به آسمان برده.

لزوم برقراری ارتباط مستمر با مبدأ ربوبی به منظور کسب ملکات فاضله
و وجود مبارک حضرت هم که ظهور کرد، همان روحیه پیغمبر اسلام را دارد. ما هم که منتظریم، منتظر یک همچنین مکتب ایم ! اما اینها که یک شبه حاصل نمی شود؛ ظهور حضرت ناگهانی است، امّا پیدایش این ملکات فاضله تمرین مستمر می طلبد. هر لحظه مواظب خودمان باشیم؛ گفتارمان، رفتارمان.

ما خیلی چیز نیاز داریم،به ما گفتند : همه اینها از راه حلال فراهم می شود، منتها خودتان را تعدیل کنید، قانع باشید؛ به مقدار لازم بخواهید، نه به مقدار هوس ! و دلیلی ندارد که با او رابطه نداشته باشید. او خودش را خدای ما معرفی کرده، و ما را هم دعوت کرده. فرمود : راه باز است، هیچ مانعی هم نیست.

عالمگیر شدن نور علم و عقل در سراسر زمین با ظهور منجی موعود (عج)
و حضرت این ملکات را می آورد؛ حالا شما فرض کنید الآن حضرت ظهور کرده و به خواست خدا،7 میلیارد بشر روی کره زمین را عاقل کرده است،آنوقت احیای یک حکومت جهانی خیلی سهل است.آنوقت آیات فراوان قرآن کریم که بر حضور مبارک حضرت تطبیق شده است، مثل و اشرقت الأرض بنور ربّها (17)؛ این آیه تطبیق شده است به زمان ظهور آن حضرت، که زمین با نورانیّت آن حضرت روشن می شود، زمین با ظهور آن حضرت روشن می شود. زمین با علم روشن می شود، با عقل روشن می شود، نه با برق !

منجی بشری و خاتم اوصیاء از خاندان عصمت و طهارت (علیه السلام)
و این از آرزوهای اصیل انبیاء و اولیای گذشته است، حتّی آرزوی خاندان عصمت و طهارت؛ در روایات فراوان وجود مبارک حضرت امیر (علیه السلام) به وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله) عرض می کند : یا رسول الله ! این مصلح جهانی که می آید، آخرین حرف را می زند،از ماست یا از غیر ماست ؟! منّا ام من غیرنا ؟!

فرمود : از ماست. و اسم مبارکش، اسم من است؛ لقب مبارکش فلان است و وجود مبارکش یختم الله به الدّین (18) ! من آخرین دین را آوردم، ولی آخرین اجرایش به عهده اوست. او می آید، حرف ما را اجراء می کند.

آنوقت در زیارت جامعه که بکم فتح الله و بکم یختم (19)معنای جامع پیدا می کند. هم در نظام تکوین، بکم فتح الله و بکم یختم؛ هم در نظام تشریع و قانونگذاری و مسأله دین.بنابراین وجود مبارک حضرت همیشه به اذن خدا به حالات ما نظر دارد، علم دارد و دلیلی هم ندارد ما با او رابطه نداشته باشیم !

امام ماست، ما هم مأموم اوئیم، ما را هم دعوت کرده اند؛ وقتی ما با پیغمبرمان، با حضرت امیر؛ بالاتر از همه با ذات أقدس اله می توانیم رابطه بر قرار کنیم، دلیلی ندارد که خودمان را از آن حضرت جدا بدانیم و محروم بدانیم ! همین که آن شوق در ما پیدا شده است، از این فرصت باید حداکثر استفاده را ببریم.

پینوشتها
(1) وسائل الشیعه / 16 / 241
(2) فتح / 4 و 7
(3) برداشت از : ق / 16
(4) بقره / 186 وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ و چون بندگانم درباره من از تو پرسش کنند (بگو) من نزدیکم و دعاى دعا کننده را وقتى که مرا بخواند اجابت مى‏کنم‏، پس به فرمان من گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
(5) واقعه / 85 وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَلَکِن لَّا تُبْصِرُونَ و ما به آن (جان شما) از شما نزدیکتریم ولى شما به چشم بصیرت نمى‏نگرید.
(6) حدید / 4
(7) منافقون / 7
(8) فاطر / 15
(9) انبیاء / 40
(10) برداشت از : کمال الدین / 2 / 654
(11) روم / 41
(12) برداشت از : کافی / 1 / 25
(13) مائده / 95
(14) مائده / 94
(15) برداشت از : بحار الأنوار / 34 / 274
(16) الأمالی للمفید / 136
(17) زمر / 69
(18) برداشت از : بحار الأنوار / 51 / 84
(19) مفاتیح الجنان / زیارت جامعه کبیره.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید