نویسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت1-ص121تا ص124
1. محبت و دوستی امام
یکی از وظایف مهم شیعیان، محبت و دوستی امام است و حتّی از برجسته ترین آثار معرفت او، محبت به آن وجود مقدّس است. این شناخت به هر میزان بیشتر باشد، محبت آنان فزون تر میشود و هر قدر محبت بیشتر شد، نشان از وجود سنخیت با آن انوار مقدس است. این هم سنخی نیز هر قدر افزایش یابد، نشان از تقرّب به ذات اقدس الهی است و این والاترین کمال است.
از آنجایی که خود پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به مقام والای امام و امامت شناختی کامل دارند؛ وقتی سخن از یک امام پیش میآید، در نهایت بزرگداشت از او یاد می کنند.
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) آن گاه که سخن از آخرین وصی خود به میان میآورد، در نهایت احترام از زیباترین واژگان محبت بهره برده، می فرماید: « بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَیهِ جُیوبُ النُّور…»؛1 «پدر و مادرم فدایش باد که او هم نام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نور هایی احاطه دارد…».
امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) نیز می فرماید: «فَانْظُرُوا أَهْلَ بَیتِ نَبِیکُمْ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فَانْصُرُوهُمْ، فَلَیفَرِّجَنَّ اللَّهُ [الْفِتْنَهَ] بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ. بِأَبِی ابْنُ خِیرَهِ الامَاءِ»؛2 «شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید؛ اگر آنان ساکت شدند و در خانه نشستند، شما نیز سکوت کرده، به زمین بچسبید و اگر از شما یاری طلبیدند، به یاری آنان بشتابید. خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، ناگهان فرج عنایت خواهد کرد. پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است».
حضرت حسین بن علی(علیهما السلام) نقل کرده است: مردی نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسید. ایشان وقتی صفات او را ذکر کرد، با حالتی سرشار از عشق و شیدایی، به سینه خود اشاره کرده، آهی کشید و از شدت اشتیاقِ به ایشان، به سینه خود اشاره فرمود (وَ أَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیتِهِ).3
ابوحمزه ثمالی می گوید: «روزی نزد امام باقر(علیه السلام) بودم که فرمود: «ای اباحمزه! یکی از امور یقینی ـ که خداوند آن را حتمی ساخته است ـ قیام قائم ما اهل بیت است و اگر کسی در آنچه که می گویم تردید کند، خداوند را در حالی ملاقات خواهد کرد که به او کافر شده و انکار کننده او است. سپس فرمود: پدر و مادرم فدای او که هم نام من و هم کنیه من است و هفتمین فرد پس از من میباشد».4
خلاد بن صفار میگوید: از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛5 «خیر! اگر او را درک کردم، در ایام زندگانی ام خدمت گزار او خواهم بود».
آن حضرت در روایتی دیگر فرموده است: «…أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لابْقَیتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الامْرِ»؛6 «به درستی اگر من آن روز را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگه می داشتم».
امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) فرمود: « بِأَبِی وَ أُمِّی! سَمِیّ جَدِّی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَیهِ جُیوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعَاعِ ضِیاءِ الْقُدْسِ…»؛7 «پدر و مادرم فدای تو که هم نام جدّم و شبیه من و شبیه موسی بن عمرانی…».
2. نجات از مرگ جاهلی
در روایات فراوانی وارد شده است: «هر کس از دنیا برود و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است». این روایت در مورد شناخت و معرفت تمامی ائمه(علیهم السلام) صادق است؛ ولی در خصوص حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز روایاتی وارد شده است.
معاویه بن وهب گوید: «شنیدم از امام صادق(علیه السلام) میفرمایدکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «مَنْ ماتَ لایعرِفُ اِمامَهُ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلیهً»؛8 «هر کس بمیرد در حالی که امام خودش را نمیشناسد، به مرگ جاهلی مرده است».
محمدبن عثمان عَمری گوید: از پدرم شنیدم که میگفت: من در حضور ابومحمد حسن بن علی(علیهما السلام) بودم. از آن حضرت درباره این خبر ـ که زمین تا روز قیامت از حجّت خداوند بر خلقش خالی نیست و هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است ـ پرسیده شد؛ فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»؛ «به راستی این درست است؛ چنان که روز درست است». به او عرض شد:ای فرزند رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: «ابْنِی مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الاِمَامُ وَ الْحُجَّهُ بَعْدِی مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیهً أَمَا إِنَّ لَهُ غَیبَهً یحَارُ فِیهَا الْجَاهِلُونَ وَ یهْلِکُ فِیهَا الْمُبْطِلُونَ وَ یکْذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ یخْرُجُ فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی الاعْلَامِ الْبِیضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْکُوفَهِ»؛9 «پسرم محمد؛ او امام و حجّت بعد از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. آگاه باشید برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان می شوند و اهل باطل در آن هلاک می گردند و کسانی که برای آن، وقت معیّن کنند، دروغ می گویند. سپس خروج می کند و گویا به پرچمهای سپیدی مینگرم که بر بالای سر او در نجف کوفه در اهتزاز است».
مرگ جاهلی؛ یعنی، مردنِ بدون شناخت خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله وسلم) . کسی که امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهی زمان جاهلیت ـ که خدا و پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را نمی شناختند ـ خارج نشده است. بنابراین، اگر معرفت خدا و رسول او، به معرفت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتهی نشود، فایده ای برای انسان نخواهد داشت و او را دین دار نمی کند.
شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: منظور از جاهلیت، جهل مطلق و نسبت به همه چیز است یا فقط نشناختنِ امام است؟ آن حضرت فرمود: «جَاهِلِیهَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ»؛10 «منظور، جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است».
پس نتیجه عدم شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کفر و نفاق و گمراهی است. البته ممکن است نشناختن، در اثر عدم معرفی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سوی خدا باشد (بدون کوتاهی خود شخص). این حالت «ضلال» نامیده میشود و مرادف با «استضعاف» است. در این حالت، شخص مقصر نیست؛ ولی به هر حال از هدایت الهی و دین داری محروم گشته است. حالت کفر و نفاق مربوط به شخصی است که برایش معرفی الهی صورت گرفته؛ ولی او در پذیرفتن آن کوتاهی کرده است. این دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به صراحت ابراز میدارد که کفر نامیده میشود و یا آن را مخفی میدارد که «نفاق» است. در هر سه صورت، شخص از مسیر عبودیت خداوند، دور افتاده و عاقبت به خیر نیست.
پس شناخت و پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)، نه از باب تعبّد؛ بلکه به حکم عقل انسان است. چرا که انسان خداشناس راهی به سوی خدا ندارد؛ مگر از طریقی که خودِ خداوند قرار داده است. جز از این راه، نمی تواند از رضا و خشم الهی آگاه شود. مراجعه مردم به ائمه اطهار(علیهم السلام)، از باب مراجعه نادان به دانا است. این یک حکم عقلی است؛ همچنان که عاقل در امور مادّی و دنیوی خود، به دانا و متخصصِ آن مراجعه می کند، در امور معنوی و غیر مادی نیز عقل همین گونه حکم می کند.11
پی نوشت ها:
1 . علی بن محمد خزاز قمی، کفایه الاثر، ص156.
2 . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج34، ص118و ج41، ص353و ج51، ص121.
3 . نعمانی، الغیبه، ص212، ح1.
4 . نعمانی، الغیبه، ص86.
5 . همان، ص245،ح23.
6 . همان، ص273،ح50.
7 . شیخ صدوق(ره)، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص37، باب35، ح3.
8 . الغیبه، ص 129؛ کمالالدین و تمام النعمه، ج 2، ص 409، ح 9.
9 . شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ج 2، ص 81، ح 8.
10 . محمدبن یعقوب کلینی، کافی،1 ، ص377.
11 . سید محمد بنی هاشمی، معرفت امام عصر(علیه السلام) ، ص111.