امام مهدی(علیه السلام) وارث ودایع امامت

امام مهدی(علیه السلام) وارث ودایع امامت

نویسنده: حسن جلالیان
منبع:ماهنامه موعود

اشاره:
وجود مبارک امام عصر(ع) افزون بر اینکه وارث مواریث و ودایع نبوت است، وارث ائمه پیشین(ع) نیز می‏باشد؛ در این مقاله به بررسی مواریث ائمه(ع) که اکنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. کتاب جامعه علی(ع) و 2. مصحف علی(ع) می‌پردازیم.
1. کتاب جامعه علی(ع)
در خصوص این کتاب، احادیث فراوانی وارد شده است که ما هم سعی می‏کنیم براساس همین احادیث روشن نماییم که این کتاب شریف چه بوده است؛ چه مطالبی در آن کتاب وجود دارد و اکنون کجاست؟
از ابوبصیر – که از جمله اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است – روایتی به شرح زیر نقل شده است:
ابوبصیر گفته است، خدمت امام صادق(ع) رسیدم و گفتم: فدایت شوم سؤالی دارم، آیا اینجا کسی هست که سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(ع) پرده‏ای را که بین آن اتاق و اتاق مجاور آویخته شده بود کناری زد و در آنجا سر کشید و سپس به من فرمود: ای ابومحمد (کنیه ابوبصیر) هر چه می‏خواهی بپرس.
گفتم: فدایت شوم، شیعیان تو بر اساس احادیثی مدعی هستند که رسول خدا(ص) بابی از علم به روی علی(ع) گشوده که از آن هزار باب دیگر گشوده می‏شود. امام(ع) فرمود: ای ابو محمد، ما جامعه داریم و آنها چه می‏دانند که جامعه چیست؟ پرسیدم: فدای تو گردم جامعه چیست؟ امام(ع) فرمود:حیفه‏ای است به درازای هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا(ص) و املای آن حضرت که همه مطالب آن یک به یک، از دولب مبارک ایشان بیرون آمده و علی(ع) آن را به خط خود نوشته است و در آن صحیفه از هر حلال و حرامی و از هر آنچه که مردم به آن نیاز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتی دیه یک خراش سطحی بر پوست بدن.1
در حقیقت پیامبر اکرم(ص) مجموعه احکام اسلام را بر امیرالمؤمنین(ع) املاء فرموده و آن حضرت نیز آن را به صورت کتابی به نام جامعه گردآوری نموده است، و این مجموعه گرانقدر به ترتیب نزد ائمه(ع) بوده و آن بزرگواران گاهگاهی آن را بر مردم عرضه می‏داشتند.
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:همانا نزد ما نوشتجاتی است که با وجود آنها نیازی به مردم نداریم ولی مردم بهما احتیاج دارند، نزد ما کتای است به املا پیامبر(ص) و خط علی(ع) که هر حلال و حرامی در آن است، شما راجع به کاری نزد ما می‏آیید سپس ما می‏فهمیم که شما به آن عمل می‏کنید یا آن را ترک می‏نمایید.2
در منابع اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده که امام علی(ع) همه روز صبح و شام، برای تعلیم گرفتن قرآن، و آنچه نازل شده بود، به خدمت پیامبراکرم (ص) می‏رسید. ابن‏ماجه از علی(ع) روایت کرده که ایشان فرمود:من سحرگاهان هر روز به خدمت پیامبر(ص) می‏رسیدم و از پشت در می‏گفتم: «السلام علیک یا نبی‏اللَّه»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه می‏کرد، به خانه بازمی‏گشتم وگرنه داخل می‏شدم.3
در این ملاقاتها پیامبر به علی(ع) دستور نوشتن می‏داد و می‏فرمود:آنچه را به تو می‏گویم بنویس، و علی(ع) سؤال کرد: ای رسول خدا، از آن می‏ترسی که فراموش کنم؟ پیامبر فرمود: نه، از خدا خواسته‏ام حافظه‏ات را نیرو بخشد و تو را دچار فراموشی نگرداند، آن را برای شریکانت یعنی امامان بعد از خودت بنویس. [و با اشاره به امامت امام حسن(ع) فرمودند:] این نخستین آنان است و فرمود: امامان از فرزندان حسین(ع) هستند.4
ابو حمزه ثمالی می‏گوید، به حضرت علی بن الحسین(ع) عرض کردم:فدایت شوم، آنچه در نزد پیامبر اکرم(ص) بود، به امیرمؤمنان(ع) عنایت شد، بعد از امیرالمؤمنین به امام حسن، سپس به امام حسین(ع) و بعد به هر امام تا روز قیامت؟ امام فرمودند: صحیح است، و به اضافه پیشامدهایی که هر سال رخ می‏دهد و در هر ماه و آری، به خدا قسم در هر ساعت.5
پس تا کنون روشن ساختیم که کتاب جامعه، تمام احکام حتی حکم خراش بر بدن را شامل می‏شود؛ این کتاب به املای پیامبر(ص) و خط علی(ع) جمع‏آوری و تدوین شده است کتاب یاد شده مورد استفاده همه ائمه(ع) بوده است و امامان بعد از امیر مؤمنان، علی(ع)، جامعه را پس از سپری شدن ایام خویش، به امام پس از خود به ودیعت می‏سپردند؛ حال به چند حدیث در این زمینه اشاره می‏نماییم تا چگونگی انتقال این کتاب و سایر مواریث از علی(ع) به سایر ائمه روشن شود.
ثقه ‌‌الاسلام کلینی در کتاب «اصول کافی» از قول سلیم بن قیس هلالی، از جمله اصحاب امام علی(ع) است که تا امام سجاد(ع) را درک کرده است – چنین آورده است:
من شاهد وصیت امیرمؤمنان علی(ع)، به فرزندش، حسن(ع)، بودم، آن حضرت پس از انجام وصیت، حسین(ع) و محمد حنیفه و همه پسرها و بزرگان شیعه و خانواده‏اش را بر آن وصیت گواه گرفت و آنگاه کتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن(ع) تحویل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده که تو را وصی خود گردانم و کتابها و اسلحه‏ام را به تو تحویل دهم، همانطور که رسول خدا(ص) مرا وصی خود قرار داد و کتابها و اسلحه‏اش را به من سپرد و نیز فرمان داده تا به تو دستور دهم که چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت، حسین(ع) تحویل دهی. سپس امیرمؤمنان(ع) روی به جانب حسین(ع) کرد و به او فرمود: رسول خدا(ص) تو را نیز فرمان داده که آنها را به این پسر خویش، علی بن الحسین(ع)، تحویل دهی. سپس دست علی بن الحسین(ع) را گرفت و فرمود: و رسول خدا(ص) تو را نیز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد، تحویل دهی و از جانب رسول خدا(ص‏و و من، به او سلام برسان.6
ملاحظه می‏گردد که تمامی مواریث انبیا، به‏وسیله پیامبر(ص) تحویل علی(ع) می‏شود و به‏وسیله علی(ع) تمامی آن مواریث به علاوه کتاب جامعه، تحویل امام حسن(ع) و امام بعدی تا امام باقر(ع) می‏شود و این حدیث روشن می‏سازد که مواریث انبیای الهی – علیهم‏السلام – و امام علی(ع) به دست امام محمد باقر(ع) رسیده است.در حدیث دیگری چگونگی انتقال مواریث من جمله کتاب جامعه از امام حسین(ع) به امام سجاد(ع) روشن می‏شود؛ در کتاب کافی و بصائر الدرجات آمده است که حمران بن اعین شیبانی می‏گوید: از ابوجعفر (امام محمد باقر(ع)) در مورد صحیفه مهر و موم شده‏ای که نزد «ام سلمه» به ودیعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن می‏گفتند سؤال نمودم و امام باقر(ع) فرمود:چون اجل رسول خدا(ص) فرا رسید، علی(ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود به ارث برد، [این علوم و معارف و سلاح و کتاب جامعه و مصحف همچنان نزد امیرالمؤمنین(ع) بود] تا اینکه به امام حسن(ع) و پس از او به امام حسین(ع) رسید؛ در این موقع چون ما از غلبه دشمنان بیم داشتیم، این بود که آنها را (جدم حسین(ع)) نزد ام‏سلمه به امانت سپرد و بعد از آن علی بن الحسین(ع) آنها را از ام‏سلمه ستاند.
من (حمران بن اعین) گفتم: بسیار خوب، سپس به پدرت رسید و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسیده است؟ امام باقر(ع) فرمود: آری، همینطور است.7و نیز شیخ طوسی به روایت از فضیل بن یسار چنین آورده است:ابو جعفر(ع) به من فرمود: در همان هنگام که حسین(ع) عازم حرکت به سوی عراق (کربلا) بود، وصیت‏نامه پیغمبر و کتابها و دیگر اشیاء (مواریث انبیاء و امامت) را به امانت نزد ام‏سلمه گذاشت و به او فرمود: وقتی که پسر بزرگ‌ترم به تو مراجعه کرد، آنچه را که به تو به امانت سپرده‏ام به او تسلیم کن. پس از اینکه حسین(ع) به شهادت رسید،
علی بن الحسین(ع) نزد ام‏سلمه رفت و آن بانو هم تمامی امانتهایی را که حسین(ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(ع) تحویل داد.8همین داستان در بعضی دیگر از منابع حدیثی وارد گردیده است که برای جلوگیری از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می‌کنیم. گفتنی است که حضرت امام حسین(ع) وصیت‏نامه دیگری نیز داشته است که آن را در کربلا به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به علی بن الحسین(ع) تحویل داد و آن غیر از این مواریث بوده است.اکنون که سلسله مواریث انبیای الهی و امامت تا امام باقر(ع) روشن گشت، به نقل دو روایت دیگر که نحوه انتقال این مواریث از امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) را روشن می‏سازد، اشاره می‏کنیم.
در حدیثی از عیسی بن عبداللَّه روایت شده است که:
امام سجاد(ع)، در بستر مرگ به فرزندانش که پیرامون او گرد آمده بودند نظری افکند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن علی(ع)، [امام باقر(ع)] انداخت و به او فرمود: محمد، این صندوق را بگیر و به خانه خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: در این صندوق به هیچ عنوان دینار و درهمی وجود ندارد، بلکه آکنده از علوم است.9
عیسی بن عبداللَّه بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(ع) روایت کرده است که:
پیش از آنکه علی بن الحسین(ع)، بدرود حیات گوید سبد یا صندوق را حاضر کرده به فرزندش فرمود: محمد، این صندوق را ببر؛ او نیز صندوق را توسط چهار نفر حمل کرد و برد.چون امام سجاد(ع) درگذشت، عموهایم برای گرفتن سهم خود از محتویات آن صندوق به پدرم مراجعه کرده و
گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز.امام باقر(ع) در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم که شما را نصیبی از آن نیست، اگر شما را بهره‏ای در آن می‏بود، آن را (پدرم) به من تحویل نمی‏داد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(ص) و کتابهای او قرار داشت.10پس از امام باقر(ع) تمامی مواریث انبیای و امامت به امام صادق(ع) منتقل گردید. به حدیثی در این زمینه توجه فرمایید.
از زراره بن اعین شیبانی در بصائر الدرجات روایت شده که امام صادق(ع) فرمود:
هنوز امام باقر(ع) حیات داشت که آن مواریث و کتابها به من منتقل گردید.11
این روایت نیز مشخص می‏سازد، مواریث که کتاب جامعه علی(ع) نیز شامل آن می‏شود، در زمان حیات امام باقر(ع) به فرزند گرامی‏اش، امام صادق(ع) منتقل گردیده است. در کتابهای دیگر در مورد سایر ائمه بعد از امام صادق(ع) نیز روایاتی وارد شده است.12
در پایان این مبحث به مواردی از رجوع امامان مکتب اهل بیت(ع) به کتاب جامعه علی(ع) می‏پردازیم:
از ابان بن تغلب بن ریاح روایت شده که گفت:
از علی بن الحسین(ع) در مورد کسی سؤال شد که درباره مقداری از مال خود وصیت کرده است [به‏طور مبهم وصیت کرده که مقداری از مال او را به فلان مصرف برسانید، اما مقدار آن را مشخص نکرده و عباراتی مانند »شی‏ء من مالی« به‏کار برده است].
حضرت سجاد(ع) در پاسخ فرمود:
شی‏ء در کتاب علی(ع)، یک ششم محسوب می‏شود.13
نجاشی روایت کرده است که:
عذافر بن عیسی خزاعی صیرفی در معیت حکم بن عتیبه کوفی به خدمت امام باقر(ع) رسیدند. حکم آغاز سخن کرد و مسائلی را مطرح ساخت و امام به اینکه دیدار حکم را خوش نداشت، او را پاسخ می‏داد تا اینکه در مسأله‏ای بینشان اختلاف‏نظر افتاد [حکم پاسخ امام را نپذیرفت]؛ در این هنگام امام باقر(ع) روی به فرزند خود کرده، فرمود: پسرم، برخیز و آن کتاب علی(ع) را بیاور. فرزند امام فرمان برد و کتابی که طوماروار روی هم پیچیده شده بود، پیش روی آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جست‏وجوی مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بیافت و سپس فرمود: این املای رسول خدا(ص) و خط علی(ع) است.14
در ادامه همین حدیث حضرت فرمود:
به هر طرف که می‏خواهید، به شرق و به غرب بروید که به خدا سوگند، علمی از این مطمئن‏تر که نزد خانواده ماست و جبرییل بر ما فرود آورده، نزد هیچکس دیگر نخواهید یافت.بارها استفاده ائمه از کتاب جامعه علی(ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شیعه آورده شده که ما در اینجا مواردی از آنها را ذکر مینماییم:
– کتاب الطهاره
عن زراره، عن ابی عبداللَّه(ع) قال فی کتاب علی(ع):
انّ الهرّ سبع و لا بأس بسؤوره و انّی لأستحی من اللَّه أن أدع طعاماً لأن الهرّ أکل منه.
وسائل الشیعه ج1، کتاب الطهاره باب السور السفور.

ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمود:
وجدنا فی کتاب علی(ع) قال رسول‏اللَّه(ص): إذا منعت الزّکوه، منعت الارض برکاتها.
در کتاب علی(ع) چنین یافتم که رسول خدا(ص) فرمود: هنگامی از پرداخت زکات خودداری شود، زمین برکات خود را دریغ می‌کند.
وسائل الشیعه، کتاب الزکوه، باب تحریم منع الزکوه.برید بن معاویه می‌گوید:
سمعت أبا عبداللَّه(ع) یقول: انّ فی کتاب علی(ع) یضرب شارب الخمر ثمانین و شارب النّبیذ ثمانین.
از ابا عبدالله [امام صادق(ع)] شنیدم که می‌فرمود: «در کتاب علی(ع) آمده است: به کسی خمر (شراب انگور) و به کسی که نبیذ (شراب خرما) می‌نوشد هشتاد تازیانه زده شود.همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که:فی کتاب علی(ع) دیه کلب الصّید اربعون درهماً.
در کتاب امام علی(ع) آمده است که دیه سگ شکارچی چهل درهم است.سخن پایانی درباره کتاب جامعه اینکه به تصریح امام صادق(ع)به واسطه سخنان امام(ع) و سخنان آن حضرت نیز به
سخنان رسول خدا(ص) و خدای عزوجل بر می‌گردد.
حدیث من، حدیث پدرم می‏باشد و حدیث پدرم، حدیث جدم و حدیث جدم همان حدیث حسین است و حدیث حسین، حدیث حسن و حدیث حسن، حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین، حدیث رسول خدا(ص) و حدیث رسول خدا(ص)، سخن خدای عزّوجلّ می‏باشد.15

2. مصحف امیرالمؤمنین علی(ع)
درباره مصحف امیرالمؤمنین، علی(ع)، ابتدا خود کلمه «مصحف» و معنای دقیق آن را بررسی می‏نماییم.در زبان عربی به چیزی که در آن می‏نویسند «صحیفه» و جمع آن را صحائف و صحف و صحف می‏گویند.16و «مصحف» را مجموعه میان دو جلد می‏گویند، بنابراین مصحف نام کتاب جلد شده است، چه قرآن باشد و چهغیر قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا(س) که غیر از قرآن است.پس از این‏که معلوم شد مصحف یعنی نوشته‏ای بین دو جلد و اینکه مصحف می‏تواند قرآن باشد و یا غیر از قرآن، می‌توان گفت که آنچه معروف به مصحف علی(ع) است، همان قرآنی است که آن حضرت جمع و تدوین

پی‏نوشتها:

1. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص231؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 151؛ فیض کاشانی، الوافی، ج2،
ص135.
2. الکافی، ج1، کتاب الحجه، باب «فیه ذکر الصحیفه و الفجر و الجامعه» ص 349، حدیث 6.
3. سنن ابن ماجه، باب استئذان، کتاب الأدب، مسند احمد، ج1، ص 58 و ص 107.
4. شیخ صدوق، أمالی، ج2، ص56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهیم بن الحنفی القندوزی، نیابیع الموده، ص20.
5. بحارالانوار، ج26، ص91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص16؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 314.
6. الکافی، ج1، ص297؛ الوافی، ج2، ص79.
7. الکافی، ج1، ص235؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188؛ الوافی، ج2، ص 132.
8. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 128؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص 172؛ بحارالانوار، ج46، ج3، ص18.
9. الکافی، ج1، ص305، ح2؛ ثقه الاسلام طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 260؛ بصائر الدرجات، ص24؛
بحارالانوار، ج46، ص 229؛ الوافی، ج2، ص83.
10. الکافی، ج1، ص 305؛ الوافی، ج2، ص 82؛ بصائرالدرجات، ص165؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ص260،
بحارالانوار، ج46، ص229.
11. بصائر الدرجات، ص158 و ص 180 و ص 181 و ص 186.
12. نعمانی، کتاب الغیبه، ص177؛ شیخ مفید، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص 164، ح 7 تا 9.
13. الکافی، ج7، ص40، ح1؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 151؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 217؛
شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج9، ص211، ح835؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج13، ص450، ح1.
14. النجاشی، رجال، ص279.
15. وسائل الشیعه، کتاب الزکوه، باب تحریم منع الزکوه.
16. همان، ج3، کتاب الحدود، باب ثبوت الحد علی من شرب الخمر.
17. همان، ج3، کتاب الدیات، باب مسأله دیه من الکلاب.
18. الکافی، ج1، ص53؛ الارشاد، ص 257.
19. ابن منظور، لسان العرب، ماده صحف و مفردات راغب، ماده صحف.
20. سید مرتضی عسکری، القرآن الکریم و روایات المدرستین؛ سیدمرتضی عسکری، نقش ائمه در احیاء دین،
ج14، ص 175.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید