در آمدی بر جایگاه انسان در آفرینش از منظر قرآن مجید

در آمدی بر جایگاه انسان در آفرینش از منظر قرآن مجید

واژه انسان یعنی چه؟ برای بررسی این مهم ابتدا با مراجعه به کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم نوشته قرآن پژوه معاصر مرحوم استاد حسن مصطفوی نتیجه زیر را به دست آوردم؛ در جلد اول صفحه 158 کتاب التحقیق تکه‌هایی از کتب واژه شناسی مختلفی آمده است که از آن‌ها موضوعات زیر به طور کلی برداشت می‌شود؛ 1.الانس خلاف جن است که بر مذکر و مونث و مفرد و جمع دلالت می‌کند. که در ریشه‌ی آن اختلافاتی وجود دارد. (مصباح اللغه فیومی) 2.انس خود یک ریشه است که ظاهر هر چیزی است که خلافه وحشی گری باشد. (معجم مقاییس اللغه ابن فارس) 3.الانس یعنی بشر. (صحاح اللغه جوهری) 4.انس خلاف جن و وحشی گری است. (مفردات راغب اصفهانی) و علامه مصطفوی در انتها این موضوع را تاکید می‌کنند که در تمامی مشتقات کلمه انسان این انسان مخالف نفرت و وحشی گری است پنهان شده است. در کتاب نشر طوبی (یا دائره المعارف قرآن مجید گردآوری شده توسط علامه شعرانی و استاد قریب) ذیل کلمه انسان این مطلب نوشته شده است که علما انسان را به عنوان حیوانی که دارای قدرت تکلم و تعقل است می‌دانند. وبعد از آن به توضیحی 6 صفحه ای (از صفحه 48 تا 53) در مورد انسان و آیاتی که پیرامون این کلمه است پرداخته است که از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود و خواننده را به مطالعه صفحات ذکرشده توصیه می‌کنم. در صفحه 51 فرهنگ أبجدی عربی-فارسی نوشته رضا مهیار انسان بشر معرفی شده است که در مورد مونث و مذکر به کار برده می‌شود. از مطالبی که در واژه نامه های مختلف آمده می‌توان این موضوع را برداشت کرد که ریشه انسان متشکل از ‹ا ن س› است و از معانی آن می‌توان به بشر اشاره کرد و اینکه مخالف جن و وحشی گری است.
تعیین جایگاه انسان در عالم
اینک پس از دانستن معنی انسان می‌خواهیم به این موضوع برسیم که جایگاه انسان در عالم به چه صورت است؟ چه می‌شود که قرآن گاهی آن را در مقامی بالاتر از فرشتگان قرار می‌دهد و گاهی پایین‌تر از حیوانات؟ در چند بند بعدی سعی شده است تا به این موضوع پاسخ داده شود. برای مشخص نمودن جایگاه انسان ابتدا باید به بررسی این موضوع بپردازیم که هویت انسان چیست؟ چرا که تا هویتی موجودی شناخته نشود نمی‌توان راجع به جایگاه آن موجود در عالم صحبت کرد. در اینجا می‌توانیم به آیات 12 تا 14 سوره مومنین مراجعه کنیم که خدای متعال در این آیات می‌فرماید: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَهٍ مِّن طِین (12) ثم جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فیِ قَرَارٍ مَّکِین (13) ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخْالِقِین (14) آیت الله مکارم شیرازی این آیات شریف را این گونه ترجمه می‌کنند؛ و ما انسان را از عصاره‌ای از گِل آفریدیم (12) سپس او را نطفه‌ای در قرارگاه مطمئن [رحم] قرار دادیم (13) سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته]، و علقه را به صورت مضغه [چیزی شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را به صورت استخوانهایی درآوردیم و بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است! (14) با مراجعه به تفسیر نمونه و مطالعه تفسیر این آیات شریفه این موضوع برداشت می‌شود که انسان از گل به وجود آمده است و سپس در نطفه ای با آسودگی قرار گرفته و نطفه به صورت خون بسته ای درآمد و بعد این خون به مضغه که شبیه گوشت جویده است تبدیل شد و بعد از آن استخوان‌ها شکل گرفتند و سپس استخوان‌ها با گوشت پوشیده شدند. تا اینجای آیه مراحل تشکیل جسم انسان تبین شده است اما آنچه که باعث می‌شود که خداوند متعال به خود تبریک بگوید نه این سیر تشکیل جسمانی است (چرا که برای حیوانات نیز می‌توان این سیر را ذکر کرد) بلکه این است که (ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ _ بار دیگر به او آفرینشی مجدد دادیم) واین آیه همانند آیات دیگر قرآن (همچون آیاتی از سوره های انعام و اعراف و حج و روم و سجده و علق و…)که در آنان در رابطه با آفرینش انسان سخن گفته شده است. این موضوع استنباط می‌شود که روح الهی‌ای که در انسان دمیده شده است باعث شده است تا انسان به مسجود فرشتگان تبدیل شود. فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِین (29-حجر) یا حتی معلم آن‌ها (فرشتگان) شود؛ قَالَ یَآدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَْائهِِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمْائهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُون (33-بقره) موجودی که توسط معارف قرآنی روحش شرف پیدا کرده است؛ الرَّحْمَان (1) عَلَّمَ الْقُرْءَان (2) خَلَقَ الْانسَن (3) عَلَّمَهُ الْبَیَان (4) (سوره مبارکه الرحمن) خداوند رحمان، (1) قرآن را تعلیم فرمود، (2) انسان را آفرید، (3) و به او «بیان» را آموخت. (4) به همین دلیل است که خداوند انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است؛ وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَهِ إِنی جَاعِلٌ فیِ الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَ تجَعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نحَنُ نُسَبِّحُ بحِمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون (30-بقره) (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [نماینده‌ای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند!؟ (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است)، ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم. پروردگار فرمود: «من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.» و این جایگاه انسان در بین موجودات هستی است. جایگاهی که با توجه به خلقت انسان به انسان داده شده است، جایگاهی که به دلیل دانستن اسماء الهی به وی داده شده است؛ وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمْاءَ کل‌ها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلیَ الْمَلَئکَهِ فَقَالَ أَنبِونیِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِین (31-بقره) سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت. بعد آن‌ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می‌گویید، اسامی این‌ها را به من خبر دهید!» جایگاهی دیگر از انسان در این قسمت می‌خواهیم این موضوع را بررسی کنیم که چه می‌شود همین انسانی که در بندهای قبلی خلیفه الهی در زمین بود در جاهای دیگری از قرآن به عنوان موجودی پست‌تر از حیوانات معرفی می‌شود؟ أَمْ تحَسَبُ أَنَّ أَکْثرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلا (44-فرقان) آیا گمان می‌بری بیشتر آنان می‌شنوند یا می‌فهمند!؟ آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراه‌ترند! و سوال پیش می‌آید که آیا انسان یک موجود دوسرشتی است؟ یعنی نیمی خوب و نیمی بد؟ واقعیت را می‌توان در این جمله پیدا کرد که انسان همه کمالات را در خود داد و فقط کافی است تا آن‌ها را به مرحله عمل برساند. شهید مطهری در صفحه 16 کتاب انسان در قرآن به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد ایمان است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمیخیزد، به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می‌شود و به صورت یک ابزار مفید در می‌آید.» همانطور که شهید مطهری در ادامه این متن اشاره می‌کند، می‌توان این برداشت را کرد که انسان اگر با ایمان باشد به مقام‌هایی می‌رسد که می‌تواند مسجود فرشتگان شود و همچنین لقب خلیفه اللهی را از آن خود کند و اگر چنان چه عنصر ایمان را از انسان حذف کنیم انسان از حیوانات نیز پست‌تر می‌شود. از مطالب بیان شده این موضوع استنباط می‌شود که انسان می‌تواند حساب‌ها و برنامه های خود را به طور ویژه بالا ببرد تا به مقامی بالاتر از مقام فرشتگان برسد، امام چگونه؟ در صفحه 161 کتاب انسان از آغاز تا پایان (نوشته آیت الله جوادی آملی) برای نمونه به پنج مورد از برنامه های انسان برای رسیدن به مقام حقیقی خود آورده شده است که در اینجا به ذکر آنها می‌پردازیم؛ ترس، علم، رزق، اماته و احیای مجدد.
نتیجه گیری
از مطالب گفته شده این موضوع استخراج می‌شود که در ریشه کلمه انسان اختلافات جزیی وجود دارد اما همگی آنها به این نکته تاکید دارند که انسان مخالف جن و وحشی گری است. انسان‌ها با توجه به آن جایگاهی که در ابتدا داشتند می‌توانند به مراتب مختلف در نظام هستی برسند و لازمه این سیر در مراتب داشتن ایمان است. ایمانی که از اعماق قلب انسان باشد؛ و چه زیبا خداوند در سوره مبارکه والعصر می‌فرماید که؛ وَ الْعَصْر (1) إِنَّ الْانسَانَ لَفِی خُسْر (2) إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَق وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر (3) به عصر سوگند، (1) که انسان‌ها همه در زیانند (2) مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده‌اند! (3)
منبع:تفسیر انسان به انسان – انسان کامل –انسان در قرآن – انسان از آغاز تا انجام -نشر طوبی- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید