چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (3)

چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (3)

 

 

دو. ایجاد انسان های درجه دوم
طبق این دلیل، شبیه سازی انسانی به ایجاد انسان های درجه دوم می انجامد، پس غیر اخلاقی است. در نقد این دلیل، چند نکته گفتنی است.
1- منتقدان باید ملازمه ای منطقی میان این نوع تولید مثل و درجه دوم شدن شخص نشان دهند. لیکن از سوی آنان در این مورد کوششی صورت نگرفته است و آنان در اینجا به تکرار صرف این ادعا پرداخته و تقریرهای مختلفی از آن به دست داده اند. به نظر نمی رسد که میان این تکنولوژی با ارزش انسانی فرد، رابطه ای مثبت یا منفی وجود داشته باشد.
2- می توان به سود دلیل فوق این گونه استدلال کرد که در این تکنولوژی، به دلیل دخالت ماشین و ماشینی شدن تولید انسانی، شخص گویی موجودی کمتر از حد طبیعی و غیر طبیعی خواهد بود و همین مسأله موجب می شود تا به او به عنوان انسان درجه دوم نگاه شود. اما اگر این استدلال را بپذیریم، با همان قوت و شدت باید لقاح برون رحمی را غیر اخلاقی خواند؛ زیرا در این جا نیز نحوه ی تولید مثل، ماشینی و با دخالت دیگران صورت گرفته است.
3- ممکن است ادعا شود نگاه درجه دومی به انسان ناشی از آن است که برای هر کس این امکان فراهم می شود تا فرزند خود را طبق مشخصاتی که سفارش می دهد و به گفته ی برخی از مخالفان: « مواصفات حسب الطلب» یا طبق سفارش، پدید آورد. در نتیجه، گویی کسی به کارخانه ای سفارش ساخت نوعی محصول با ویژگی های خاص داده است. در آینده نیز به چنین شخصی به عنوان موجود دست دوم نگریسته می شود. اما این دلیل اگر پذیرفتی باشد، در موراد دیگر نیز قابل اعمال است. برای مثال، در مواردی از لقاح برون رحمی گونه ای به گزینی صورت می گیرد. در این مورد، نخست تخمک ها و اسپرم های خاصی، که قابلیت بهتری دارند، برای باروری انتخاب و دیگر مواد باقی مانده حذف می شود. پس از باروری و لانه گذاری تخمک بارور شده در رحم، تخمک های بارور شده ی اضافی نابود یا منجمد می شود. از این رو، باید این کار را غیر اخلاقی خواند، حال آن که مجمع الفقه الاسلامی این کار را مجاز شمرده است. افزون بر این، از گذشته های دور افراد برای ازدواج و داشتن فرزندانی از نوع خاص و با ویژگی های مطلوب خود به دنبال زنانی با صفات معین بوده اند، حتی پس از ازدواج نیز برای این که فرزندان آنان دارای صفات خاصی باشند، غذاها یا میوه های معینی مصرف می کرده اند. از این رو، باید همه ی این اعمال غیر اخلاقی باشد. ممکن است گفته شود که این اعمال ظنی و غیر علمی بوده است، اما این پاسخ قانع کننده نیست؛ زیرا مدار در حکم اخلاقی، نیت فاعل است و در این موارد نیت فاعل نیز انتخاب فرزندی خاص و دوری از فرزندانی دیگر بوده است.
از آن گذشته، در روایات متعدد دینی ما مواردی وجود دارد که در آنها رسول خدا(ص) برای انتخاب زنان معیارهایی توصیه کرده است که برخی از این معیارها ناظر به ویژگی جسمانی و صوری آنان است و هدف نیز تولید فرزندانی با صفاتی معین معرفی شده است. در برخی از این روایات، اوصاف جسمانی مطلوب زنان به تفصیل آمده است، از رنگ رخساره تا قد و قامت و مانند آن. (1) در نتیجه، نه تنها کوشش برای داشتن فرزندانی خاص غیر اخلاقی نیست، بلکه سنتی دینی نیز به شمار می رود.
4- گاه به سود دلیل فوق این گونه استدلال می شود که به کمک این تکنولوژی می توان طبقه ای از کارگران و افراد درجه دوم به وجود آورد. عمرالالفی از کسانی است که این گونه استدلال می کنند. (2) اما این دلیل نیز به سه جهت برای غیر اخلاقی شمردن شبیه سازی انسانی کافی نیست. نخست آن که گناه امکان و فرصتی که این تکنیک فراهم می آورد نباید به پای اصل آن نوشته شود و باید میان نتایج مستقیم یک عمل و نتایج ناخواسته و احتمالی آن تفاوت گذاشت. دیگر آن که اگر به کمک این تکنولوژی، بتوان انسان های درجه دوم به وجود آورد، می توان انسان های متعادل و انسان های برتر نیز به وجود آورد. پس تنها به دلیل فوق نمی توان آن را غیر اخلاقی خواند. سوم آن که گاه درست برعکس دلیل فوق، بر ضد شبیه سازی انسانی استدلال می شود که به کمک آن می توان سوپرمن ها و انسان های فوق العاده به وجود آورد. و این نمونه ای از مواردی که این دلایل همدیگر را خنثی می کنند؛ زیرا در این جا گاه گفته می شود که شبیه سازی انسانی به ایجاد انسان های درجه دوم می انجامد و گاه ادعا می شود که به انسان های فراتر از درجه اول می انجامد. یا هر دو خطا است، که هیچ، یا هر دو درست است که در آن صورت این گناه خود شبیه سازی انسانی نیست، بلکه ناشی از استفاده های خاص از آن است. یا آن که یکی از این دو خطا است که مدعیان باید یکی را اثبات و دیگری را ابطال کنند. نکته ی تأمل برانگیز آن که برخی از منتقدان، همزمان به هر دو دلیل استناد می کنند تا نشان دهند که شبیه سازی انسانی خطاست.
5- ممکن است مقصود از این دلیل آن باشد که بر اثر شبیه سازی انسانی، کسانی به عنوان وسیله ی نجات دیگری ایجاد می شوند و در نتیجه ممکن است نزد والدین محترم باشند، اما نه به عنوان فرزند، بلکه به عنوان وسیله ی نجات. توضیح آن که، در صورت موفقیت این تکنیک، افراد در جایی به شبیه سازی انسانی متوسل می شوند که هدفشان حل یک مشکل جدی باشد. فرض کنیم، دختری مبتلا به سرطان خون و نیازمند تزریق مغز استخوان است. اما در صورتی این تزریق موفق خواهد بود که بدن وی آن را پس نزند و این نیز مستلزم وجود فردی است که از نظر ژنتیکی همانند او باشد. در این جا ممکن است والدین او به شبیه سازی انسانی اقدام کنند و جان فرزند خود را نیز نجات دهند، لیکن همواره به نوزادی که دخترشان را نجات داده است به چشم یک موجود دست دوم نگاه خواهند کرد. (3) از نظر برخی حتی اگر والدین به فرزندان خود به چشم فرزندی بنگرند، همین که آن فرزند در سال های بعد از فلسفه ی به دنیا آمدنش با خبر شود، حس خواهد کرد که موجود دست دومی است و ناخواسته به دنیا آمده است.(4)
در پاسخ این فرض بهتر است یک مورد واقعی را در همین مورد بازخوانی کنیم. انیسا ایالا (Anissa ayala) دختر دانش آموز شانزده ساله ای بود که در سال 1988م. ناگهان متوجه سرطان خون خود شد و دریافت که نیازمند پیوند مغز استخوان است. هیچ کس در میان خانواده و اطرافیان او نبود که مغز استخوانش با او پیوند بخورد. پدرش 45 و مادرش 42 ساله بودند. مادرش عمل بستن لوله فالوپ را از سر گذرانده و سنش برای بارداری بالا بود. با این حال تنها راه حل، بارداری بود. اما احتمال موفقیت این کار فقط 25% بود. با یک جراحی مجدداً مادر امکان بارداری را به دست آورد و باردار شد. وی در سال 1990 م. دختری زایید که نامش را ماریسا (marissa) نهادند و پس از 14 ماه، در ژوئیه 1991، عمل نقل مغز استخوان او به خواهرش انجام شد. پنج ساله بعد شبکه CNN به مناسبت پنجمین سالگشت این حادثه جشنی برگزار کرد که مردم مشتاقانه آن را دنبال می کردند. در این جشن دو خواهر در کمال سلامتی همراه والدین خود نشسته بودند. هنگامی که گزارشگر از ماریسای شش ساله خواست تا سخنی برای مخاطبان ببینندگان برنامه بگوید، وی با سادگی و عشق و علاقه گفت: «زندگی خواهرم را نجات دادم.» پدر و مادر به سرعت او را در آغوش گرفتند و اشک از چشمان گزارشگر و مشاهده کنندگان سرازیر شد. (5)
لی سیلور پس از نقل این ماجرا می گوید: اگر شبیه سازی ممکن بود، می شد همین تکنیک را با مخاطرات کمتر برای ایجاد ماریسا به کار گرفت. سپس وی می پرسد: حال آیا کسی ماریسا را به دلیل آن که با هدف خاصی زاده شده است، دوست ندارد یا با او مانند موجود درجه دوم رفتار می کند؟ اگر در این داستان شما پدر انیسا بودید چه تصمیمی اتخاذ می کردید؟ (6)
6- ممکن است گفته شود مقصود از این دلیل آن است که در آینده جامعه به کسانی که از طریق شبیه سازی انسانی متولد شده اند، به دلیل نحوه ی شکل گیری و ایجاد آنان، به چشم موجودات دست دوم خواهد نگریست، در نتیجه، شبیه سازی انسانی غیر اخلاقی است. اما این تقریر نیز از چند جهت ناپذیرفتی است.
نخست آن که به همین دلیل می توان لقاح برون رحمی را غیر اخلاقی خواند؛ زیرا آنان نیز ممکن است در آینده دچار چنین مشکلی شوند. از قضا همین هراس درباره ی فرزندانی که از طریق لقاح برون رحمی تولید می شوند وجود داشت و مخالفان فکر می کردند که با آن به مثابه افراد درجه دوم برخورد خواهد شد. لیکن برعکس در عمل نشان داده شد که آنان از محبت بیشتری برخوردار هستند. (7)
دوم آن که این تقریر بر این فرض استوار است که نحوه ی ولادت افراد در شخصیت و کرامت انسانی آنان دخیل است، حال آن که چنین نیست و انسان هر گونه زاده شود، انسان است. در قرآن کریم نیز همه ی انسان ها از نفس واحده آفریده شده اند. از این رو، انسانیت آنان ربطی به نحوه ی تولد آنان ندارد. نخستین بند اعلامیه ی جهانی حقوق بشر نیز، همه ی انسان ها را بدون در نظر گرفتن هر گونه تفاوتی از جمله نحوه ی “ولادت” برابر شمرده است. این تقریر در نهایت به نوعی تبعیض می انجامد که قابل دفاع نخواهد بود.
سوم آن که اگر هم این احتمال درست باشد، گذرا خواهد بود و همین مسأله هنگام تولد نخستین نوزاد از طریق لقاح برون رحمی، یعنی لوییز براون پیش آمد و مسأله به سرعت عادی شد. این دختر در تاریخ 25 ژوئیه 1978 م. در بیمارستانی در اولدهام انگلستان با عمل سزارین و در سلامتی کامل به دنیا آمد. (8) مادر این دختر یعنی، لزلی براون (Lesley Brown) نقل می کند هنگامی که از زایشگاه بیرون آمد، همسایگانی که او را از لقاح برون رحمی بر حذر داشته بودند، با حیرت به درون کالسکه نوزاد می نگریستد و انتظار داشتد که موجود عجیبی شبیه مسخ شدگانی که در فیلم های تخیلی دیده اند، ببینند. (9)
بنابراین تصوراتی از این دست ممکن است در باره ی هر نوع تکنولوژی جدید، به ویژه تکنولوژی تولید مثل، به وجود آید، لیکن نمی پاید و از بین می رود. از این رو، نمی توان از این تصورات عمومی غیر اخلاقی بودن شبیه سازی انسانی را نتیجه گرفت.
چهارم آن که اگر هم این قضاوت عمومی در جامعه بپاید، باید با آن به مثابه نوعی تبعیض بر اساس نحوه ی ولادت که مغایر حقوق اساسی هر انسانی است مبارزه کرد، نه این که شبیه سازی انسانی را منع کرد و غیر اخلاقی شمرد. اگر در جامعه ای رنگین پوستان تحقیر می شوند و مورد تبعیض قرار می گیرند، باید با این تبعیض مخالفت کرد، نه این که برای پیشگیری از این قبیل تبعیض ها به والدین آنان گفت که تولید مثل نکنند و فرزند به دنیا نیاورند تا مورد تبعیض قرار نگیرند.
اگر شبیه سازی انسانی محقق شود، واقع آن است که حیرت و شگفتی درباره ی آنان دقایقی بیش نمی پاید و افراد به هر شکل زاده شده باشند، عادی قلمداد می شوند. آنان نیز باید مانند دیگران از حقوق یکسانی برخوردار گردند. آنان نیز نه ماه را در رحم می گذرانند و همچون دیگران تغذیه می شوند. تنها تفاوت آنها با دیگران آن است که حامل ژن های انتخاب شده هستند، نه ژن های آمیخته و تصادفی و این تفاوت، نمی تواند اخلاقاً دلیل تبعیض به شمار رود. بنابراین این دلیل نیز نمی تواند شبیه سازی انسانی را اخلاقاً نفی کند.

سه. استفاده ی ابزاری از انسان ها
این دلیل نیز در تحلیل نهایی، ناپذیرفتنی و غیر وارد است. اگر هم پذیرفتنی باشد، مشترک الورود است. در نقد این دلیل نکات زیر گفتنی است.
1- بر فرض تمامیت و قبول این دلیل، باید لقاح برون رحمی نیز تحریم و غیر اخلاقی شمرده شود، زیرا این دلیل با همان قوت بر ضد تکنولوژی نیز به کار می رود. اما مجمع الفقه الاسلامی و دیگر مجامع اسلامی، گونه های خاصی از این نوع باروری را مجاز و مشروع و در نتیجه اخلاقی شمرده اند. از این رو، به نظر می رسد که مخالفان شبیه سازی انسانی در این مورد دچار ناسازگاری منطقی شده اند.
2- در تقریر این دلیل می توان گفت که استفاده ی ابزاری از انسان ها بر اثر شبیه سازی انسانی، عمدتاً به سه صورت جلوه گر می شود. یک، استفاده ی جنسی ناسالم از انسان ها. (10) دیگری استفاده از آنان به عنوان بانک اعضا. (11) سوم، استفاده از آنان در کارهای سنگین و پستی که دیگر افراد حاضر به انجام آنها نیستند. (12)
حال، به تحلیل این شقوق بپردازیم. نخست آن که به فرض صحت، این اشکال بر دیگر شیوه های تولید مثل، حتی لقاح طبیعی نیز وارد است. در شبیه سازی انسانی، به گفته ی مخالفان، تنها نیازمند یک تخمک و یک هسته ی سلول جسمی سالم هستیم تا پس از ترکیب آنها و فعال سازی تقسیم سلولی، آن را در رحمی بکاریم. در تولید مثل طبیعی نیز تنها نیازمند یک تخمک و اسپرمی سالم هستیم تا تخمک را بارور ساخته، در رحم رشد دهیم. از نظر منطقی هیچ تفاوتی میان این دو شیوه در باب استفاده های بعدی وجود ندارد. پس چرا باید فکر کنیم که این دلیل تنها بر ضد شبیه سازی انسانی به کار گرفته می شود.
3- انجام شبیه سازی انسانی برای استفاده ابزاری از انسان ها مقرون به صرفه نیست. غالب مخالفانی که این اشکال را مطرح ساخته اند، یا تصور روشنی از شبیه سازی انسانی ندارند یا با مخارج معمولی چنین کاری آشنا نیستند، و گرنه این دلیل را پیش نمی کشیدند. زیرا راه های آسان تر و ارزان تری برای استفاده های ابزاری سه گانه ی فوق وجود دارد. کافی است تا دلیل فوق را کمی محک بزنیم و با مثالی قوت آن را بسنجیم.
فرض کنیم کسی بخواهد انسانی را شبیه سازی کند و از او تمتع جنسی ببرد و یا بخواهد یکی دو جین زن شبیه سازی شده را برای بردگی جنسی به کارگیرد. یا باز فرض کنیم شخص دولتمندی بخواهد از کلیه های سالم و جوان یک فرد استفاده کند و یا یک کارخانه دار برای مشاغل پست و حتی خطرناک و کشنده صد کارگر را اجیر کند. این افراد دو راه در پیش دارند، راه اول شبیه سازی انسانی است. آنان می توانند افراد مورد نظر خود را با مشخصاتی که دارند، بی کم و کاست، تولید کنند. نخستین اقدام برای شبیه سازی انسان، تهیه تخمک سالم است. طبق گزارش ها، چیزی حدود 10 هزار دلار قیمت یک تخمک است. پس از تهیه تخمک و با این فرض که هسته ی سلول مجانی است، نوبت به باروری این تخمک می رسد. هزینه ی اعلام شده ی این کار به وسیله ی شرکت کلوناید، 200 هزار دلار است. اما پس از بارور ساختن تخمک، باید آن را به مدت نه ماه در رحمی گذاشت و این کار، با نرخ جهان سومی هم که حساب کنیم، مبلغی بین 10 تا 17 هزار دلار خواهد بود. (13)
پس از زایمان نیز این نوزاد باید دو سال دوران شیرخوارگی را بگذراند و آن گاه حدود پانزده یا شانزده سال، وقت و هزینه صرف شود تا این فرد به بلوغ کامل جسمانی برسد و آماده ی هر گونه بهره برداری شود. مجموع هزینه های انجام شده طی این مدت بلند، حدود 500 هزار دلار خواهد بود. بدین معنا که هر کس خواستار سوء استفاده ی جنسی یا کلیه ی یدکی، یا بیگاری و کار سنگین و پست از کسی باشد لازم است 500 هزار دلار هزینه و سالیان درازی نیز صبر کند، تا نوبت به بهره وری او برسد. این راه اول.
اما راه دوم آن است که برای مصارف فوق از انسان های موجود بهره برداری شود. یعنی به جای آن که کسی امروز اقدامی پر هزینه کند تا سالیانی بعد نتیجه بگیرد، به بازار مربوطه رفته و فرد مورد نظر خود را با همان ویژگی هایی که مد نظر دارد، با هزینه ای بسیار اندک به دست آورد. برای این کار وی می تواند با هزینه کردن چند هزار دلار، در یکی از کشورهای جهان سوم مانند تایلند هر نوع بهره برداری جنسی انجام دهد. امروزه راه هایی منظم و سازمان یافته برای انجام این نوع کارها در این قبیل کشورها وجود دارد که بخشی از “صنعت توریسم” جنسی (sex-tourism industry) را تشکیل می دهد و: « تورهای دربست، که هدفش معطوف به فحشا است، مردان را از اروپا، آمریکا و ژاپن به این نواحی می کشاند.» (14)
با مبلغی حدود 10 هزار دلار می توان هر نوع کلیه ای را از طریق دلالان و بنگاه هایی که به خرید و فروش اعضای بدن انسان مشغولند، به دست آورد. با پرداخت چند هزار دلار می توان کسانی را به دست آورد که حاضرند کثیف ترین کارهای یدی را انجام دهند. کافی است در این مورد همان کاری را انجام دهیم که کشورهای توسعه یافته با کشورهای در حال توسعه انجام می دهند؛ یعنی انتقال تکنولوژی صنعتی خود به آن کشورها و استفاده از نیروی کار فراوان و ارزان برای کارهای خطرناک و مضر. شرکت بوپال در هند، تنها یک نمونه است. برای فهم این راه کافی است که گزارش های مختلف و گاه تکان دهنده درباره ی بردگی جنسی در جهان سوم، خرید و فروش اعضای بدن انسان و تجارت نیروی کار را در روزنامه ها، مجلات و بولتن ها بخوانیم. با یک حساب سرانگشتی می توان دریافت که از این دو راه، راه دوم مطئن تر، ارزان تر، کاراتر و از جهات مختلف مناسب تر است.
4- این دلیل بر دو فرض اصلی استوال است. یکی بدخواهی والدین است. طبق این فرض، والدینی که اقدام به شبیه سازی انسانی می کنند، می خواهند از او به مثابه قطعه ای یدکی در کارهای پست استفاده کنند. برای مثال گفته می شود که والدین می توانند برای تأمین سلامت فرزند خود که بیماری کلیوی دارد، فرزند جدیدی شبیه سازی کنند و بعدها کلیه های او را برداشته جای کلیه های معیوب فرزند اصلی بگذرانند. در این فرض، رابطه ی والدین با فرزند شبیه سازی خود چنان تصویر شده است که او را نه به مثابه انسان بلکه همچون شیء بی جانی می نگرند، که با او هر رفتاری مجاز است. اما این فرض نه تنها با مشاهدات بیرونی تأیید نمی شود، بلکه افزون بر آن با اصول دینی و آموزه های ما ناسازگار است و خلاف قاعده ی صحت است که از اساسی ترین مفروضات عقلایی است. چرا باید فکر کنیم که والدین می خواهند فرزندی را شبیه سازی کنند تا او را در کارهای کثیف بدنی یا جنسی به کار گیرند؟ آیا این نگرش ریشه در اخلاق دارد، یا خود نگاهی ضد اخلاق به مسایل است؟
اکثر سناریوهایی که در این باره طراحی شده اند، بر همین بنیاد دفاع ناپذیر قرار دارند. اگر قرار است که تخمک بارور شده در رحم انسانی رشد کند، که تاکنون چنین بوده است، بنابراین شخص شبیه سازی شده، حداقل مادری خواهد داشت که حاضر نیست او را قربانی این گونه استفاده های نادرست کند. اگر هم ادعا شود این مادر او را قربانی خواهد کرد، در این صورت، می توان منطقاً و با آمار مادران فراوانی را نشان داد که از سر نیاز عملاً با فرزندان خود که از راه معمولی زاده شده اند، چنین کرده اند. این مسأله نشان می دهد این گونه سوء استفاده ها ربطی به نحوه ی زایش آنان ندارد، بلکه علت این قبیل رفتارها را باید در جای دیگری یافت. این دشواری هنگامی جدی تر می شود که در نظر بگیریم این دلیل بر ضد شبیه سازی انسانی در جوامع اسلامی به کار گرفته می شود. در این جا خانواده ی مسلمانی که شبیه سازی انسانی تنها راه داشتن فرزند برای آنان به شمار می رود، در پی حکم این مسأله هستند، آن گاه در رد این خواسته گفته می شود که از این شخص شبیه سازی شده در راه خواسته های جنسی استفاده خواهد شد. در این جا اساساً گاه فراموش می شود که این دلایل، اگر هم درست باشد، در جوامع اسلامی و با این فرض که مخاطبان مسلمان هستند، وجهی ندارند و درست نیستند. این جاست که مخالفان شبیه سازی انسانی آموزه های اساسی اسلام و فضای اجتماعی خود را فراموش کرده، همان دلایلی را که در غرب بر ضد شبیه سازی انسانی وجود دارد با رنگ و لعاب بیشتر بومی ساخته، مطرح می کنند، بی آن که توجه داشته باشد که این دلایل در فرهنگ خاصی معنا دارد.
برای مثال، یکی از این دلایل آن است که استفاده ی ابزاری از انسان می شود. گفتنی است که این نقد، تنها در جایی که دلیل فوق بر ضد زوجین به کار می رود، کارآیی دارد، و نمی تواند کل دلیل را نقض کند، اما همین مقدار برای نقد کلیت آن کافی است، زیرا بحث در این نیست که ثابت شود “همه ی انواع شبیه سازی انسانی درست است”، بلکه در پی اثبات این مطلب هستیم که “چنان نیست که همه ی انواع شبیه سازی انسانی نادرست باشد”. نقد حاضر نیز این وظیفه را انجام می دهد. بنابراین این فرض حداقل در مورد زوجی در غالب موارد خطاست و با نشان دادن خطای آن، عمده سناریوهای تخیلی که بنیاد دلیل فوق به شمار می روند، می پژمرند، و در نتیجه، اصل دلیل نیز قوت خود را از دست می دهد.
5- دومین فرض اصلی دلیل فوق آن است که انسان اراده ای از خود ندارد، و هر گونه طراحی شد عمل می کند. در سناریوهای متعددی که در این باب فراهم شده است، ادعا می شود که انسان شبیه سازی شده ملک دیگری است، از او در جنگ بر ضد دیگران استفاده می شود، ماشینی است انسانی که تنها عمل می کند و تصوراتی از این دست. این تلقی تنها در میان عامه رواج ندارد، بلکه در متون جدی برخی عالمان مسلمان، مانند قرضاوی، نیز دیده می شود. انسان حیرت می کند که پس آن نگرش دینی و آن حق انتخاب و آن اراده ی انسانی کجا رفته است. در این جا این غفلت چنان جدی است که به لوازم کلامی آن مطلقاً توجهی نمی شود. زیرا اگر واقعاً تکنولوژی شبیه سازی انسانی قادر باشد، موجوداتی پدید آورد که هیچ گونه حق انتخاب نداشته باشند، این درست نقض آن خلقت است که خداوند آفریده و نفی آن آزادی و حق انتخابی است که در نهاد بشر سرشته و از آن به عنوان ویژگی انسانی یاد کرده است.
با این همه، تحت تأثیر ادبیات تخیلی و متأثر از فیلم های گوناگونی که به نحوی امکان پدید آوردن انسان های ماشین وار را نشان می دهند، غالب کسانی که دلیل فوق را پیش می کشند، به این فرض ناگفته باور دارند که موجب شبیه سازی شده را به هر کاری می توان واداشت، زیرا از خود اراده ای ندارد. این تلقی سخت متأثر از و مبتنی بر دو نگرش است: رفتارگرایی (behaviorism) و بیولوژیسم (biologism) یا حتمیت زیستی .
جان برادوس واتسون (1878-1958م)، بنیانگذار جنبش رفتارگرایی در روان شناس آمریکا، می گفت چند کودک به من بدهید تا از آنان برای شما کشیش، ملحد، شخص پایبند قانون و قانون شکن بار آورم. از دیدگاه او موضوع روان شناسی، نه شعور است و نه ادراک و نه نفس، به معنایی که در روان شناسی کلاسیک مطرح بود، بلکه تنها رفتار مشهود است که آن را نیز می توان شرطی ساخت و در نتیجه همان گونه که ایوان پترویچ پاولوف (1849-1936م.)، فیزیولوژیست روسی، سگی را شرطی ساخت، فرد را می توان شرطی ساخت و از او رفتار خاصی را انتظار داشت. رفتارگرایی بخشی ملهم از شرطی سازی کلاسیک پاولوف و بخشی ملهم از پوزیتیویسم منطقی است. (15) نگرش رفتارگرایی را می توان این گونه تلخیص ساخت: 1) تقریباً همه ی رفتارها را می توان محصول و فرآورده ی تعلیم دانست، 2) همه ی تعلیمات را می توان متضمن شرطی سازی قلمداد کرد. (16)
دومین خاستگاه این فرض آن است که انسان چیزی نیست جز مجموعه ی ژن هایش، و این که همه ی رفتار و تصمیم گیری های او در زندگی، محصول نحوه یا شکل چینش ژن های او به شمار می رود. این فرض نیز تاب نقد جدی را ندارد و در جای خود بررسی شده است.

پی نوشت ها :

1. نک: عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج20، ابواب مقدمات نکاح، ص 27.
2. العوضی، همان، ص 125.
3. عوده الله، همان، ص 99.
4. المرکز الاستشاری، همان، ص 33.
5. بنس، من یخاف الاستنساخ البشری، ص 33.
6. همان، ص 34.
7. همان، ص 117.
8. First Test Tube baby Encarta,born.
9.بنس، همان.
10. عوده الله، همان، ص 134.
11. الدمرداش، همان، ص 68.
12. عوده الله، همان، ص 137.
13. غنیم، همان، ص 247.
14. گیدنز، جامعه شناسی، 212.
15. برای توضیح بیشتر درباره ی این جنبش، تاریخچه ی آن و آموزه هایش نک:
Psychology, John W.Santrock, Mc Graw-Hill, 2003, P.10; Psychology; the science of behavior, P.15-16.
16. Colman, A Dictionary of Psychology:83-4.
منبع:پایگاه نور

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید