آیا در میان نقل های اهل سنت، اسنادی وجود دارد که در آنها به سقط حضرت محسن علیه السلام اشاره ای شده باشد؟
با جستجوی فراگیر در کتب اهل سنت، به شواهد و قرائنی برخورد مینماییم که به سقط شد حضرت محسن علیه السلام (نوع مرگ) اشاره مستقیم دارند. البته در اکثر این نقلها، علیرغم اعتراف به سقط شد حضرت محسن علیه السلام، از بازگویی حوادث ناگواری که به این سقط منجر گردید (علت مرگ)، اجتناب شده و به عوامل تأثیرگذار در وقوع این فاجعه، هیچ اشاره ای نگردیده است.
سند شماره یک
ابن صباغ مالکی (متوفای ۸۵۵ ھ) می نویسد:«.. و أنه کان سقطا»(1). که وی، بچه ای سقط شده بود.
سند شماره دو
صفوری شافعی (متوفای ۸۹۴ ھ) می نویسد:«…. و المحسن کان سقطا»(2) و محسن، کودکی سقط شده بود.
سند شماره سه
ابن بطریق (متوفای ۶۰۰ھ) می نویسد: «وفی روایه: أن فاطمه أسقطت بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم – و هو حمل – محسنا» (3) و در روایتی نقل شده است: حضرت فاطمه (علیها السلام) پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرزند پسری را سقط نمود که پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) وی را در حالی که جنین بود. محسن نام گذاری کرده بود.
در میان اسنادی که به سقط حضرت محسن علیه السلام(نوع مرگ) تصریح کرده اند، به ندرت نیز به نقل هایی برمی خوریم که «دستگاه حاکم» را عامل اصلی وقوع این جنایت، معرفی می کند:
سند شماره ۱)
ذهبی (متوفای ۷۴۸ ھ) در شرح زندگانی ابن ابی دارم(4) (متوفای ۳۵۲ ھ) از قول ابن حماد کوفی(5) چنین می نویسد: « … حضرته و رجل یقرا علیه: إن عمر رفس حضرت فاطمه حتى أسقطت بمحسن.»(6) بر او وارد شدم در حالی که شخصی نزد او [این روایت را میخواند: عمر چنان با لگد به فاطمه (علیها السلام) کوبید که وی، محسن (علیه السلام) را سقط نمود. یادآور می شویم که ذهبی در آثار خود، به تضعیف شخصیت ابن ابی دارم همت گماشته و سخن ابن حماد را نیز با همین هدف، نقل کرده است؛ چرا که ممبی، از زمره باورمندان به «عدالت همه صحابه، به ویژه عدالت خلفا و هواداران آنها می باشد؛ تا آنجا که پرهیز از نقل مطاعن صحابه» را «مبنای نگارش کتاب های خود قرار داده و به صراحت نیز به لزوم رعایت این مبنا در تاریخ نگاری، اعتراف کرده است.(7)
به دریافت حدیث از شیخ (بزرگان حدیث)، در اصطلاح، «تحمل حدیث» گویند. تحمل حدیث، شیوه های متعددی داشته که یکی از آنها، قرائت حدیث توسط راوی (شاگرد شیخ)، نزد شیخ بوده است. در این شیوه، روایت از سوی راوی خوانده شده و شیخ، به استماع آن می پردازد؛ که به این گونه از تحمل، در اصطلاح محدثان پیشین، «عرض حدیث» می گویند؛ زیرا در حقیقت: راوی، روایت را بر شیخ عرضه می کند، و شیخ پس از شنیدن، صحت آن را مورد تأیید خویش قرار میدهد.
محفلی که ابن حماد از آن یاد کرده که در آن، روایتی حاکی از مصائب حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) نزد ابن ابیدارم خوانده می شده، چنین مجلسی بوده، که به تضعیف ابن ابیدارم توسط متعصبین اهل سنت، منجر گردیده است.
به هر حال باید توجه داشت: «تضعیف یک راوی» آن هم به این دلیل که وی از «مطاعن خلفا» سخن به میان آورده است، یکی از شیوه های متداول اهل ست، برای سرپوش نهادن بر حقایق مسلم تاریخی می باشد.
خاطرنشان می گردد که اگر اتهاماتی چون: «رافضی بودن و شتم شیخین»، سبب تضعیف یک راوی گردد، در سلسله راویان صحاح سته (شش کتاب اصلی اهل سنت) با افرادی مواجه می شویم که علیرغم اصابت این قبیل اتهامات به آنان، صحت حدیثشان از سوی حدیث نگارانی همچون بخاری و مسلم، پذیرفته شده است.(8)
سند شماره ۲)
ابراهیم بن سیاربن هانی بصری معتزلی (متوفای ۲۳۱ ھ) از شخصیت های برجسته معتزله می باشد که در مدرسه اعتزال بصره، رشد نموده است. ابن حزم اندلسی (متوفای ۴۵۶ ھ) درباره اش می نویسد: « … رأس أهل الإعتزال مع علو طبقته فی الکلام و تمکنه فی من العلم و تحکمه فی المعرفه.»(9) بزرگ معتزله که مرتبه اش در کلام والا، در علم چیره دست و در معرفت، استوار بود.
خطیب بغدادی (متوفای ۴۶۳ ھ) درباره اش می نویسد:«… و کان أحد فرسان أهل النظر فی الکلام على مذهب المعتزله.»(10) و او یکی از یکه تازان اندیشه و کلام در مذهب معتزله بود.
ابن ماکولا (متوفای ۴۷۵ ھ ) درباره اش می نویسد: «.. و کان أحد ژسان المتکلمین.»(11) او یکی از یکه تازان کلام بود.
ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای ۶۵۶ھ) از قول جاحظ (متوقای ۲۵۵ ھ) درباره اش می نویسد: «نظام، شیعیان را به دلیل بدگویی کردنشان از صحابه، به شدت است و این مورد رد و نفی (انکار)، قرار می داد»(12).
عقیدۂ نظام چه بود؟
شهرستانی (متوفای ۵۴۸ ھ) می نویسد که نظام معتزلی معتقد بود: «إن عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى ألقت الجنین من بطنها.»و شما را داشته است عمر در روز بیعت، چنان ضربه ای بر شکم فاطمه (علیها السلام) کوبید که وی جنین را از شکمش فرو انداخت.
هرچند که شهرستانی و امثال او به دلیل تعصبات تند تسنن گرایانه، این اعتراف را با هدف «بی اعتبار جلوه دادن نظام» نقل میکنند؛ ولی باید توجه داشت: این شیوه از تضعیف که برخاسته از طرفداری کورکورانه از نظریه عدالت صحابه می باشد، خود قرینه ای است که با اتکا بر آن، می توان بر اعتبار نقل مذکور پای فشرد؛ زیرا امثال شهرستانی، برای ابطال عقیدۂ نظام به هیچ سند و مدرکی استناد نجسته و از اقامه هرگونه برهان و دلیل در این راستا، طفره رفته اند.
همچنین صفدی (متوفای ۷۶۴ ھ) می نویسد که نظام معتزلی بر این باور بود:«إن عمر ضرب بطن فاطمه علیها السلام یوم البیعه حتى ألقت المحسن علیه السلام»(14) عمر در روز بیعت، چنان ضربه ای بر شکم حضرت فاطمه (علیها السلام) کوبید که محسن علیه السلام را فرو انداخت.
پینوشتها:
۱ – الفصول المهمه، ص ۱۲۶.
2- نزهه المجالس، ج ۲، ص ۱۸۴ و ص ۱۹۴.
3- عمده عیون، ص ۷۴.
4- شذرات الذهب، ج ۳، ص ۱۱
5- سیر أعلام الثبلاء، ج ۱۴، ص۳۰۹؛ تذکره الحفاظ، ج ۲، ص ۷۵۹؛ لسان المیزان، ج ۵، ص ۶۱۵
6- میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۳۹؛ لسان المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸
7- سیر أعلام البلاء، ج ۱۰، ص ۹۲-۹۳
8- سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر ، مقاله اعتراف ابن ابی دارم.
9- طوق الحمامه، ص ۱۲۷.
10- تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۹۶.
11- الإکمال، ج ۷، ص ۲۷۴.
12- شرح حدیدی، ج ۲۰، ص ۳۱
13- الملل و النحل، ج ۱، ص ۵۷.
14 – الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۱۷.
منبع: راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 142-137