پس از هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه و دستور ساختن مسجد، مهاجران در اطراف مسجد حجره هایی ساختند، حتی برخی از انصار نیز که خانه هایشان با مسجد فاصله داشت اقدام به ساخت حجره در اطراف مسجد کردند. حجره ها برای سکونت دائمی نبود بلکه محل استراحتی برای خانواده ها در خلال نماز ها و مسائل مشابه بود و الا معنا نداشت که انصار نیز که قطعا دارای خانه بودند اقدام به ساخت حجره کنند. ویژگی این حجره ها چنین بود که دو در داشت، دری به مسجد باز می شد و دری به کوچه یا خیابان بیرونی. پس از مدتی از طرف خداوند دستوری به پیامبر(صلی الله علیه وآله) ابلاغ شد که همه درها به جز درِ حجره حضرت علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) بسته شود(1) این امر باعث اعتراض برخی از صحابه شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) دستور خدا را به آنان یادآورد شدند.(2) یکی از معترضین خلیفه دوم بود که شرحش در سطور آتی این نوشتار خواهد آمد. افتخار باز بودن درِ این حجره باعث شد تا حتی منابع اهل سنت این واقعه را فضیلتی انحصاری برای امیرالمومنین(علیه السلام) به شمار آورده و قضیه «سد الابواب الا بابه» در کتب روایی و تاریخی ثبت گردد.
اما امروزه دشمنان حضرت از این واقعه سوء استفاده کرده آن را سپری در مقابل هجوم به خانه وحی قرار داده اند. توضیح اینکه می گویند: با توجه به باز شدن درِ خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در داخل مسجد چگونه آن در را آتش زدند؟ آیا امکان آتش افروزی داخل مسجد و وجود دارد؟
سه فرضیه در پاسخ به شبهه
فرض اول: این حجره محل زندگی اهل بیت(علیهم السلام) بوده و تنها یک در داشته که به مسجد باز می شده و در دیگری که به کوچه پشت مسجد باز شود نداشته است. اگر چه این فرض هیچ پشتوانه و سندی تاریخی ندارد اما بر فرض که آن را قبول کنیم،چرا نمی شود دری که داخل مسجد است را آتش زد؟ تفاوت در داخل مسجد با بیرون مسجد در چیست؟ کسانی که حرمت خانه ای که جبرئیل با اجازه وارد می شده شکستند؛ شکستن حرمت خانه خدا برایشان سخت نیست و مردمی که نظاره گر هجوم و ضرب و شتم حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند و دم بر نیاورند با شکستن احترام مسجد نیز اعتراض نخواهند کرد؛ بنابراین به راحتی امکان آتش زدن دری که به داخل مسجد باز می شود فراهم بود. کما اینکه در زمان امویان نه تنها مسجد را آتش زدند بلکه آن را تخریب کردند.
جریان از این قرار بود که ولید بن عبدالملک که به مدینه سفر کرده بود و در مسجد مدینه سخنرانی می کرد ناگاه چشمش به حجره فاطمه(سلام الله علیها) افتاد که در آن حسن مثنی در حال شانه کردن موهایش در آئینه بود. این کار به مذاق خلیفه خوش نیامد و دستور تخریب خانه را داد. با آنکه حسن مثنی و همسرش فاطمه بنت الحسین(علیه السلام) داخل خانه بودند و در مقابل تخریب مقاومت کردند اما خلیفه آن را تخریب کرد(3) مهم احترام است اما اگر بنا بر حرمت شکنی باشد می توان آتش زد، می توان بر سر ساکنانش خراب کرد و می توان هر گونه ظلمی را روا داشت.
فرض دوم: بر فرض که امکان آتش زدن دری که داخل مسجد بود فراهم نباشد و تبعاتی برای مهاجمان داشته باشد،کسی ادعا نکرده که این در را آتش زده اند و کسی نگفته که الاولابد حجره تنها این یک در را داشته است بلکه حجره دری هم به کوچه پشتی داشته است. چرا که ابتدا تنها این حجره درش به داخل مسجد باز نمی شد بلکه همانطور که عرض شد حجره های دیگر صحابه نیز به داخل مسجد باز می شد. با بستن درهای دیگران به سوی مسجد، بدیهی است که حجره آنها از حیّز انتفاع نیفتاده زیرا دری به کوچه نیز داشته است. حجره حضرت علی (علیه السلام) نیز چنین بود. به گونه ای که رفت و آمد به داخل مسجد از این در اتفاق می افتاد اما برای رفت و آمد به بیرون مسجد از در دیگری استفاده می کردند.
برخی از روی کنیه و بغض در صدد از بین بردن فضائل حضرت علی (علیه علیه السلام) بوده و هستند. اینان برای کم کردن این فضیلت انحصاری چنین القاء می کنند که خانه حضرت تنها یک در داشته و به مسجد باز می شده(4) و چارهای جز باز گذاشتن آن نبوده(5) چراکه در خانه محصور می شدند و حال آنکه بقیه صحابه دری به کوچه نیز داشتند و بستن درِ داخل مسجد مشکلی برای ترددشان ایجاد نمی کرد! لذا درِ خانههایشان بسته شد(6) برخی نیز برای تنزل این منقبت و فضیلت دست به دامن دلیل دیگر شده و گفته اند برای اینکه بود که رفت و آمد حضرت زهرا(سلام الله علیها) به خانه پدرشان راحت صورت پذیرد(7) در صورتی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به تصریح علت آن را دستور خدا بیان می کنند(8) این فضیلتی نیست که بتوان با چنین سخنان بی اساسی تحت تأثیر قرار بگیرد لذا افرادی چون خلیفه دوم(9) به این فضیلت اقرار کرده و فرزندش ارشدش عبدالله بن عمر می گوید: آروزی داشتن چنین فضیلتی برای من بیشتر است تا آروزی داشتن گله شتران سرخ مو.(10) سعد ابن ابی الوقاص (11)آن را فضیلت شمرده و حسرت چنین فضیلتی را داشت.
بنابر نقلی حتی عمر بن خطاب به این دستور اعتراض کرده و گفت«ای رسول خدا، صحابه و عموهایت را از مسجد اخراج کردی اما این فرد کم سن و سال را در مسجد جای دادی؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: بیرون راندن شما و باقی گذاشتن ایشان به نظر شخص من نبود بلکه خداوند فرمان داد(12)» بنابراین دو سه گزارش اگر این اقدام فضیلت نبود و به علت نبود در دیگر مجبور به این کارش شده بودند دیگران نباید اینگونه حسرت می خوردند.
به هر حال آتش زدن در بیرونی هزینه ای برای مهاجمان ندارد. چرا که هیچ منصفی از مورخان اهل سنت تهدید به آتش را انکار نمی کند و امروزه نیز مدافعان خلفا، اقدامات خلیفه دوم را در حد تهدید به آتش قبول دارند. تهدید به آتش کدام در،دری که داخل مسجد بود یا دری که بیرون. اگر تهدید به درب داخل مسجد نبوده که شبهه از اساس باطل است اما اگر تهدید نسبت به درب داخل مسجد بوده،طبیعتا توان آتش زدن نیز بوده که تهدید انجام گرفته و الا اگر توان نبود تهدید معنا پیدا نمی کرد. در کجا شمشیر زبیر را گرفته شکستند(13) خلیفه دوم قصد آتش زدن کدام درب را داشت تا همانطور که خود گفته بود خانه را بر سر اهل آن خراب کند.(14) برخی از منابع اهل سنت به عذاب وجدان خلیفه اول در اواخر عمر نسبت به گشودن درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) کرده اند او می گفت ای کاش درب خانه حضرت را نمی گشودم.(15)کدام درب خانه را گشوده بود.
فرض سوم: این حجره ها محل استراحت موقتی بود نه زندگی دائمی صحابه، چراکه در برخی از اقوال انصاری که داخل مدینه خانه داشتند نیز در اطراف مسجد حجره ساختند، برای استراحت در فواصل نماز و مشابه دیگر به خانه های دور نمی رفتند بلکه به حجره می رفتند و موقع نیاز به صحن مسجد می آمدند. به احتمال زیاد حجره حضرت علی (علیه السلام) نیز چنین بود.
بنابراین حضرت علی(علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) منزلی داشتند که با مسجد کمی فاصله داشت و آن خانه ای بود که حارثه بن نعمان انصاری در اختیارشان گذاشته بود. (16) حضرت در خانه حارثه زندگی دائمی داشتند، در گزارشها داریم پس از نزول آیه تطهیر، هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله)از کنار خانه حضرت علی(علیه السلام) رد می شدند درِ این خانه ایستاده و اهل خانه را عنوان«اهل بیت» خطاب قرار می دادند(17) این خانه،همان خانه حارثه بود چرا که به گواهی تاریخی حجره حضرت زهرا(سلام الله علیها) که کنار مسجد بود منفذه ای به خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داشت.(18) و نیاز نبود که حضرت رسول الله(صلی الله علیه و آله) از درب اصلی اهل خانه مورد خطاب قرار دهند. موید دیگر گزارشی است که بر مبنای آن روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله) هنگامیکه به بازار بنی قینقاع می رفتند در روبری درب خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) که محلی بازی بود نشستند(19) و نیز در گزارش دیگر آمده که در کنار درب خانه ایستادند.(20)
جمع بندی:
مطالب فوق پاسخ به شبهه ای بود مبنی بر اینکه مگر حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) امر به بستن درب های هم صحابه به جز درِ خانه حضرت علی(علیه السلام) به مسجد نکردند؟ و مگر امروزه شیعیان «ماجرای سدالابواب» را به عنوان فضیلتی برای امام علی(علیه السلام) محسوب نمی کنند؟ پس چگونه دری که داخل مسجد بود، آتش زدند؟ چگونه صحابه پیامبر(صلی الله علیه وآله) حاضر به شکشستن احترام خانه خدا شدند؟ و چگونه دیگر صحابه عکس العملی نشان ندادند؟
در پاسخ عرض شد:
اولا: محل زندگی دائمی حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت علی(علیه السلام) حجره ای نبود که درش به داخل مسجد باز می شد بلکه خانه اصلی، منزلی بود که متعلق به حارثه بن نعمان انصاری بود و در اختیار حضرت علی(علیه السلام) قرار داده شد. این منزل به منزل پیامبر(صلی الله علیه و آله) کمی فاصله داشت. ماجرای هجوم و شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)به این منزل بود.
ثانیا: بر فرض هجوم به همان حجره بود. آن حجره تنها یک در نداشت بلکه دری به داخل مسجد و دری به شارع پشت مسجد داشت و زیرا حجره های صحابه که دربش بسته شد، کامل از حیز انتفاع خارج نشد بلکه دری دیگری هم داشت که از آنجا رفت و آمد می کردند. حجره حضرت علی علیه السلام نیز چنین بود بنابراین اگر به حجره کنار مسجد هم حمله شده باشد از درب اصلی بوده نه از درب داخل مسجد.
ثالثا: بر فرض که درب داخل مسجد آتش گرفته شده باشد چه اشکالی پیش می آید؟ کسانی که می توانند حرمت خانه وحی را بشکنند شکستن حرمت مسجد برایشان کار سختی نیست، مسئله مهم سختی حرمت شکنی است، راه حرمت شکنی که هموار شد فرقی بین درب بیرون مسجد و داخل مسجد نیست، لذا این شبهه نمی تواند کوچکترین خللی در هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشته باشد و هجوم همچنان قطعی است.
پینوشت:
1. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 340؛ ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب(علیه السلام)، ج 2، ص 191 – 192.
2. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج 2، ص 581؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبرى، ج 7، ص 423.
3. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 2، ص 89 – 90
4. جکنی شنقیطی، محمد بن سید عبدالله، کوثر المعانی الدراری فی کشف خبایا صحیح البخاری، ج 7، ص 285،
5. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج 7، ص 15؛ عمده القاری، ج 16، ص 176. و ابن حجر ،الإصابه،ج4،ص:467
6. اللکنوی الهندی، محمد عبدالحی، التعلیق الممجد، ج 3، ص 477،
7. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج 7، ص 342
8. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 135.
9. المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 135.
10. ابن حجر عسقلانی،فتح الباری، ج 7، ص 15. ابن کثیر، أسدالغابه،ج3،ص:217
11. شیبانی، ابوبکر بن ابی عاصم، السنه، ج 2، ص 609
12. نسایی، السنن الکبری، ج 7، ص 424.
13. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دار طوق النجاه، چاپ اول، 1422ق، ج 1، ص 96.
14. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج 3، ص 202، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
15. تاریخ الرسل و الملوک، ج 3،ص 430؛
16. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق: عبدالقادر عطا، محمد، ج 8، ص 18- 19، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410ق
17. مغربی، حسین بن محمد، البدر التمام شرح بلوغ مرام، ج 5، ص 443، دارالهجر، چاپ اول، 1424ق
18. تاریخ مکه المشرفه، ص 269 – 270
19. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 3، ص 66، دار طوق النجاه، چاپ اول، 1422ق.
20. بزاز، احمد بن عمرو، البحر الزخار(مسند بزاز)، ج 15، ص 106، مدینه، مکتبه العلوم و الحکم، چاپ اول، 1988م.