نویسنده: حیدر کامل
دجّال، مردی قد بلند، با سینه ای پهن، با چشم راست فرو رفته و چشم چپ بسیار برّاق است. میان دو چشمش نوشته شده است: کافر، هر با سواد یا بی سواد آن را می خواند. اوادّعا می کند خداست و در آن روز، کوهی از نان، کوهی از گوشت و انواع میوه ها و مشروبات به همراه دارد و همراهانش اهل عشرتکده ها هستند که در حضورش با طبل، تنبور، دستگاه ها، آلات موسیقی، نی ها، سنج ها و غیره با آن راه می روند. از همین رو کسی صدای او را نمی شنود؛ مگر اینکه از او پیروی می کند و فریبش را می خورد جز کسی که خداوند او را حفظ کند. همراه او، جهنّم و بهشتی است و می گوید: هر که از من فرمان برداری کند، او را در بهشت می کنم و هر که از من نافرمانی کند و هر که بر من سجده نکند، او را در جهنّم می افکنم.
در بیان صفاتش گفته شده است: او دارای ابروهای سرخ است با بینی پر مو. از میان دندان هایش بویی پراکنده می شود که هر کس آن را ببوید. بوی بد و متعفّن به سوی او می آید. در پیشانی وی شاخی شکسته وجود دارد که از آن مارها و عقرب ها خارج می شوند. گوژپشت است و تصاویر سلاح ها، ابزارهای جنگی، نیزه، تبر، تیر و سپر روی بدنش دیده می شود. او ابرها را به دست می گیرد و پاها را در حالی که پاهایش تا پاشنه در آب هستند، می پیماید.
جناده بن ابی امیّه روایتی از عباده بن صامت نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«إِنِّ قَد حَدّثتُکُم عَنِ الدّجّالِ حَتّی خَشِیتُ أن لَا تَعقِلُوا، إِنّ مَسِیحَ الدّجّالِ قَصِیرٌ أفحَجٌ جَعِدٌ أعوَرُ مَطمُوسُ العَینِ، لَیسَ بِنَاتِئَهٍ وَ لَا حَجرَاءَ، فَأِن أُلبِسَ عَلَیکُم فَإِنّ رَبّکُم لَیسَ بِأَعوَرَ وَ أنَّکُم لَن تَروا رَبَّکُم حَتی تَمُوتُوا؛ (1)
به درستی من از دجّال به حدّی برایتان گفتم که ترسیدم او را نشناسید. مسیح دجّال مردی کوتاه، با پاهای گشاده و یک چشم و چشم دیگرش فرو رفته است. اگر امر به شما مشتبه شد، بدانید که خدای شما یک چشم نیست و اینکه شما خدایتان را نمی بینید تا اینکه بمیرید.»
ابن اثیر می گوید:
در صفت دجّال آمده که رنگ صورتش سرخ و در آن کمی سفیدی است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه ی مشهورش فرمودند:
«… عَینُهُ الیُمنَی مَمسُوحَهٌ وَ الأخرَی فِی جَبهَتِهِ تُضِیءُ کَأنَّهَا کَوکَبُ الصُّبحِ فِیهَا عَلَقَهٌ کَأنَّهَا مَمزُوجَهٌ بِالدَّمِ بَینَ عَینَیهِ مَکتُوبٌ کَافِرٌ یَقرَأهُ کُلُّ کَاتِبٍ و أمِّیٍّ یَخُوضُ البِحَارَ و تَسِیرُ مَعَهُ الشَّمسُ بَینَ یَدَیهِ جَبَلٌ مِن دُخَانٍ وَ خَلفَهُ جَبَلٌ أبیَضُ یَرَی النَّاسُ أنَّهُ طَعَامٌ یَخرُجُ فِی قَحطٍ شَدیدٍ تَحتَهُ حِمَارٌ أقمَرُ خَطَوهُ حِمَارِهِ مِیلٌ تُطوَی لَهُ الأرضُ مَنهَلاً مَنهَلاً وَ لَا یَمُرُّ بِمَاءٍ إلَّا غَارَ إِلَی یَومِ القیَامَهِ یُنَادِی بِأعَلی صَوتِهِ یَسمَعُ مَا بَینَ الخَافِقَینِ مَنَ الجِنِّ و الإِنسِ وَ الشَّیَاطِینِ یَقُولُ إِلَیَّ أولِیَائِی أنَا الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی وَ قَدَّرَ فَهَدی أنَا رَبُّکُمُ الأعلی وَ کَذَبَ عَدُوُّ الله إِنَّهُ الأعوَرُ یَطعَمُ الطَّعَامَ وَ یَمشِی فِی الأسوَاقِ وَ إِنّ رَبَّکُم عَزَّ و جَلَّ لَیسَ بِأعوَرَ و لَا یَطعَمُ وَ لَا یَمشِی وَ لَا یَزُولُ تَعَالَی الله عَن ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً ألَا وَ إِنَّ أکثَرَ أشیَاعِهِ یَومَئِذٍ أولَادُ الزِّنَا وَ أصحَابُ الطَّیَالِسَهِ الخُضرِ یَقتُلُهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ بِالشَّامِ عَلَی عَقَبهٍ تَعرَفُ بَعَقَبَهِ أفِیقٍ لِثَلَاثِ سَاعَاتٍ مِن یَومِ الجُمُعَهِ عَلَی یَدَی مَن یُصَلِّی المَسِیحُ عِیسَی ابنُ مرَیَمَ خَلفَه؛ (2)
چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. بر پیشانی وی نوشته شده است: این کافر است. هر شخص با سواد و بی سواد آن را می خواند. داخل دریاها می شود و آفتاب با او می گردد. در جلوی رویش کوهی از دود است و پشت سر او کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (گندم) می بینند. وی در یک قحطی سخت می آید و بر الاغ سفیدی سوار است، یک گام الاغش یک میل راه است! زمین در زیر پای او نوردیده می شود. از هیچ آبی نمی گذرد؛ مگر اینکه تا روز قیامت خشکیده می شود. با صدای بلند خود چنان ندا در می دهد که از مشرق تا مغرب، جنّ و انس و شیاطین صدای او را می شنوند. او می گوید: ای دوستان من! بیایید به سوی من. منم آن کسی که بشر را آفریدم و اندام آنها را معتدل و متناسب نمودم و روزی هر کسی را تقدیر نموده و همه را به یافتن آن راهنمایی می کنم. من آن خدای بزرگ شما هستم. دجّال، دشمن خدا دروغ می گوید. او یک چشم دارد، غذا می خورد و در بازارها راه می رود؛ در صورتی که خداوند شما نه یک چشمی است، نه غذا می خورد، نه در بازارها راه می رود و فناپذیر نیست. غالب پیروان او در آن روز، اولاد زنا هستند و چیز سبزی بر سر و دوش دارند. خداوند او را در شام در تلّی معروف به «تلّ افیق» در حالی که سه ساعت از روز جمعه برآمده، به دست کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گزارد، می کشد.»
پینوشتها:
1. ابن حماد مروزی، ابوعبدالله نعیم، الفتن، ص 316.
2. شیخ صدوق، محمّد بن علیّ بن الحسین، کمال الدّین و تمام النّعمه، ص 525.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول