عدالت در اخلاق فردی و اجتماعی با تکیه بر دیدگاه امام خمینی (2)

عدالت در اخلاق فردی و اجتماعی با تکیه بر دیدگاه امام خمینی (2)

نویسنده: اکرم استیری

 

 

عدالت اجتماعی (1)
عدالت اجتماعی ، به عنوان موضوعی مهم، همواره مورد توجّه بشر بوده است . دلیل این توجّه ، اهمیت و آثاری است که برقراری عدالت اجتماعی به دنبال دارد.
عدالت اجتماعی در مقابل عدالت فردی به کار برده می شود ، اما مغایر با آن نیست ؛ زیرا برای تحقّق عدالت اجتماعی در جامعه ، عدالت فردی تک تک انسان ها لازم است. عدالت فردی نیز معطوف به برقراری عدالت بین قوای انسان است . اسلام همان گونه که به عدالت فردی و تسلط بر قوای نفس تأکید داشته است ، از عدالت اجتماعی و اهمیّت آن نیز غافل نبوده ، بلکه تأکید بسیاری بر آن نموده و آن را به عنوان یکی از اهداف بزرگ پیامبران و به عنوان وظیفه ای دینی و اجتماعی معرفی کرده است . از این رو ، در آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) درباره ی ضرورت اجرای عدالت اجتماعی و اهمیت و آثار آن ، مطالب فراوانی یافت می شود.
آنچه که در ابتدا از مفهوم عدالت اجتماعی استنباط می شود ، عدالت اقتصادی است ، بعضی گمان می کنند که عدالت اجتماعی یعنی برقراری عدالت اقتصادی محض ، که البته چنین نیست. عدالت اجتماعی به این معناست که عدالت در عرصه های مختلف جامعه برقرار شود و این عدالت ابعاد مختلفی دارد. از جمله ، عدالت سیاسی ، عدالت در قضاوت ، عدالت اقتصادی و…؛ پس عدالت اجتماعی مفهومی گسترده تر و فراتر از معنای محدود عدالت اقتصادی است.
درمورد تعریف عدالت اجتماعی باید بگوییم که بیشتر تعاریفی که قبلاً در مورد عدالت اجتماعی ارایه کردیم ، به عدالت اجتماعی نظر داشته اند. در آنجا برای عدالت [اجتماعی] معانی مختلفی مطرح شد : تساوی ، تناسب ، اعطاء کلّ ذی حقّ حقهّ . راغب اصفهانی عدالت [اجتماعی] را به معنای برابری و تساوی می دانست . علامه طباطبایی در تعریف آن به بحث تناسب استحقاق نظر داشت. و شهید مطهری هم برای عدالت چهار معنی ذکر کرده بودند که مهم ترین آنها اعطاء کلّ ذی حقّ حقهّ بود.
اغلب ، از مفهوم عدالت اجتماعی چنین برداشت می شود که عدالت به طور کلی به معنای برقراری تساوی بین همه ی افراد و در همه ی موارد است ، در حالی که این برداشت صحیح نیست و تساوی و برابری در همه جا عدالت نیست . گاهی تساوی بین افراد خود عین ظلم است . به طور مثال ، نمره دادن یکسان به همه ی دانش آموزان (زرنگ و تنبل) نه تنها عدالت نیست ، بلکه ظلم در حقّ کسانی است که بیشتر تلاش کرده اند، ولی امتیاز بیشتری نصیب آنها نشده است . در اینجا معلم برای برقراری عدالت بایستی به هر کس به اندازه ی استحقاق وتلاشی که کرده نمره بدهد. اما در مسایلی که مربوط به قومیّت ، رنگ و نژاد می شود برقراری تساوی لازم و عدالت است . همه ی افراد از هر قومی و نژادی یا یکدیگر برابرند و هیچ کدام نسبت به دیگری برتری ندارند؛ زیرا در اسلام این مسایل برای کسی استحقاق نمی آورد و گرامی ترین افراد نزد پروردگار ، با تقواترین آنهاست.
اکنون به این مسأله می پردازیم که چگونه می توان عدالت را در جامعه برقرار کرد . چه کسی باید عدالت را در جامعه اجرا کند؟
مهم ترین عامل برای اجرای عدالت آن است که زمامدار و حاکم جامعه عادل باشد تا بتواند عدالت را در بخش های مختلف اجتماع
گسترش دهد. در اسلام ، عدالت یکی از شرایط زمامدار است . امام خمینی (ره) در کتاب ولایت فقیه دراین باره فرموده اند:
«شرایطی که برای زمامدار ضروری است ، مستقیماً ناشی از طبیعت طرز حکومت اسلامی است. پس از شرایط عامّه مثل عقل و تدبیر، دو شرط اساسی وجود دارد که عبارتند از : 1 ـ علم به قانون 2 ـ عدالت. حاکم و خلیفه اولاً باید احکام اسلام را بداند، یعنی قانون دان باشد و ثانیاً عدالت داشته باشد و از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار باشد . کسی که می خواهد «حدود» جاری کند ، یعنی قانون جزای اسلام را به مورد اجرا گذارد ، متصدی بیت المال و خرج و دخل مملکت شود ، و خداوند اختیار اداره ی بندگانش را به او بدهد، باید معصیت کار نباشد ، خداوند تبارک وتعالی به جائر چنین اختیاری نمی دهد. زمامدار اگر عادل نباشد در دادن حقوق مسلمین ، اخذ مالیات ها و صرف صحیح آن ، و اجرای قانون جزا عادلانه رفتار نخواهد کرد و ممکن است اعوان و انصار و نزدیکان خود را بر جامعه تحمیل نماید و بیت المال مسلمین را صرف اغراض شخصی و هوسرانی خویش کند».(2)
زمانی می توان به تحقق عدالت اجتماعی در جامعه امیدوار بود که حاکم آن عادل باشد و عدالت را در مملکت و دستگاه های حکومت خود بسط دهد. حاکم عادل به گونه ای عمل نمی کند که سود یا امتیاز خاصی برای خود و نزدیکانش حاصل شود که منجر به پایمال شدن حقوق سایر مردم شود و یا تبعیضی صورت گیرد . بهترین نمونه ی حاکم
عادل و اسوه ی عدل و عدالت ، حضرت علی(علیه السلام) بودند که در راه تحقق عدالت اجتماعی مشقّت ها کشیده و سرانجام در این راه به شهادت رسیدند. ایشان هیچ امتیازی برای خود یا نزدیکانش قایل نبود و تنها به دنبال این بودند که حق را به صاحب حق برسانند. حضرت امیر(علیه السلام) در نامه ای خطاب به مالک اشتر درباره ی اجرای عدالت در بین مردم و عدم امتیازدهی به خویشان می فرمایند:
«همانا زمامداران را خوّاص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ی ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن ، و به گونه ای با آنان رفتار کن که قراردادی به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان برسانند که هزینه های آن را بر دیگران تحمیل کنند ، در آن صورت ، سودش برای آنان و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند. حقّ را به صاحب حقّ ، هر کس که باشد ،نزدیک یا دور، بپرداز و در این کار شکیبا باش ، گر چه اجرای حق مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آورد، تحمل سنگینی آن را به یاد قیامت بر خود هموار ساز…»(3)
وجود حاکم عادلی که هدفش اجرای عدالت در بین مردم است ، زمینه را برای تحقق عدالت اجتماعی در کل جامعه فراهم می کند.

عدالت در قضاوت
از دیدگاه اسلام ، عدالت در قضاوت بسیار حائز اهمیت است ، به این دلیل که باعث رسیدن حق به صاحب حق شده و کسی مورد ستم
قرار نمی گیرد. از این رو ،خداوند در قرآن کریم و معصومین (علیهم السلام) مسلمانان را به رعایت آن سفارش نموده اند. در مورد رعایت عدالت در حکم و قضاوت خداوند می فرمایند:
(إنَّ الله یأمُرکُم أن تُوَدّوا الأماناتِ إلی أهلِها وَ إذا حَکَمتُم بَبنَ النّاسِ أن تَحکُموا بِالعَدل)(4) ،«همانا خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانشان برگردانید و هرگاه میان مردم حکم و قضاوت کنید ، با عدالت حکم را اجرا نمایید.»
یکی از شرایط مهم برای قاضی این است که عادل باشد و عدالت را در قضاوت رعایت نماید؛ به این معنی که دو طرف دعوا در نزد او یکسان و برابر باشند و هیچ تفاوت و تبعیضی میان آنها قایل نشود و حتی در نگاه کردن و برخورد با آنها مشابه عمل نماید و یکی را بر دیگری برتری ندهد.
در مورد اهمیت و لزوم رعایت عدالت در قضاوت می توان به قضیه ی اختلاف حضرت علی (علیه السلام) با فردی اشاره کرده.زمانی که دو طرف دعوا در محضر قاضی حاضر شدند ، قاضی ،حضرت را با کنیه ی اباالحسن خطاب نمود. حضرت ناراحت شدند و گفتند : تو عدالت را رعایت نکردی ، چون مرا با احترام خطاب نمودی ، ولی طرف مقابل را با نام عادی خطاب کردی.
این قضیه اشاره به رعایت مساوات بین طرفین دعوا ، حتی در نوع برخورد و نگاه کردن دارد و حاکی از آن است که در قضاوت هیچ معیار و ملاکی نباید باعث برتری یکی بر دیگری شود . قاضی در مسند قضاوت نباید یکی از طرفین دعوا را به خاطر مقام یا ثروت احترام نماید.
درمورد رعایت عدالت در قضاوت ، امام خمینی (ره) چنین می گویند:
«…باید در مسند قضا ، یکی که نشست ، همه ی ملت پیش اش بایک نظر باشد ، تمام نظرش به عدالت باشد ، در دشمنش به طور عدالت ، در دوستش هم به طور عدالت ، نه اینجا مسامحه کند و نه آنجا سختگیری کند…باید در هر کجا که باشید و هرمطلبی که پیش شما بیاید، هر قضاوتی که پیش شما بیاید ، به طور حقّ ، به طور عدالت قضاوت کنید ، بدون نظر به این که این آدم چی است و آن آدم چی . حتّی یک مجرم درجه ی اول وقتی که آمد روی حق نظر بکنید و حکمی را که صادر می کنید یک حکم عادلانه باشد…»(5)
برای قاضی عادل نبایستی مقام ، دوستی و خویشاوندی یکی از طرفین دعوا مطرح باشد و نباید این مسایل روی حکم او تأثیری بگذارد . آنچه که باید برای قاضی عادل مطرح باشد آن است که تلاش نماید تا بدون هیچ ملاحظه و جانبداری ، حق را به صاحب حق برساند.

عدالت اقتصادی
اسلام بر عدالت اقتصادی به دلیل اهمیت آن بسیار تأکید کرده است . دلیل اهمیت آن ،این است که اگر عدالت اقتصادی در جامعه برقرار باشد هرگز جامعه به دو طبقه ی سیر و گرسنه تقسیم نمی شود و هر کس به اندازه ی نیازش درآمد خواهد داشت .عدالت اقتصادی فقر و احتیاج ،اختلاف شدید طبقاتی و تبعیض را از بین می برد و مردم به لحاظ معیشتی و مهم تر از آن از نظر روحی وضعیت مطلوبی می یابند[کینه و دشمنی فقیران نسبت به ثروتمندان از بین می رود]. اما منظور از عدالت اقتصادی چیست ؟ آیا به این معناست که همه ی مردم به لحاظ اقتصادی یکسان باشندیا در دسترنج یکدیگر شریک باشند؟ خیر ، عدالت اقتصادی در اسلام به این معنا نیست .شهید مطهری در این رابطه چنین می گویند:
«معنای عدالت [حتی در همان حدّ عدالت اقتصادی] این نیست که همه ی مردم در محصول رنج و زحمت کار یکدیگر شریک باشند ، و مانند اعضای یک خانواده که هر کس هر چه به دست می آورد بی مضایقه در همان خانه خرج می کند و جیب ها یکی است… عدالت آن است که تحت قاعده و قانون در می آید . و معنی عدالت اشتراک مطلق نیست ، اشتراک مطلق و تساوی مطلق و حکم به این که همه ی مردم در حاصل رنج یکدیگر به طور مساوی شریک باشند و فرد هیچ حکم نداشته باشد و همه ی احکام متعلق به جامعه باشد ، درست نیست…معنای عدالت این نیست که افراد هیچ تفاوتی نداشته باشند و هیچ کس نسبت به دیگری رتبه و درجه و امتیازی نداشته باشد… معنای عدالت این است که امتیازاتی که نصیب افراد می شود بر مبنای صلاحیت و استحقاق و برنده شدن در مسابقه ی عمل و صلاح در زندگی باشد».(6)
استاد مطهری معتقدند که عدالت اقتصادی به معنای اشتراک و برابری در سود حاصل از کار یکدیگر نیست . هر کس می تواند با شایستگی و لیاقت خود مالکیتی را به خود اختصاص دهد. البته این مالکیت باید از راه صحیح حاصل شود. اسلام برای حقوق افراد و مالکیت خصوصی آنها احترام قایل است . افراد می توانند با بهره گیری از استعداد و صلاحیّت خود رتبه و درآمدی بالاتر نسبت به دیگران کسب کنند و این طور نیست که همه ی افراد لزوماً در یک سطح باشند.
سیّد قطب در این رابطه چنین می گوید:
«اسلام مساوات غیر منطقی در مال را قانونی نمی داند؛ زیرا تحصیل مال تابع استعدادهای مختلفی است و عدل مطلق اقتضا می کند روزی های مردم مختلف باشد و گروهی برتر از گروه دیگر باشند. البته با تحقق عدالت انسانی ، مهیا نمودن شرایط و امکانات مساوی برای همه ، به طور که پستی خانواده و طرز نشو و نما و ریشه و نژاد و هیچ قیدی از قیودی که مانع پیشرفت و کوشش است ، جلو فردی از افراد را نگیرد».(7)
به نظر سیّد قطب ، عدالت به این معنا نیست که همه ی مردم درآمد یکسانی داشته باشند ، بلکه یک فرد یا گروه می تواند درآمد بیشتری کسب کند و مالکیتی را به خود اختصاص دهد. البته این امر زمانی قابل قبول است که در ابتدا شرایط برابر برای همه وجود داشته باشد و همه فرصت و حقّ استفاده از این شرایط و امکانات را داشته باشند .پس از آن که همه به لحاظ بهره گیری از شرایط اوّلیه مساوی بودند ، آن وقت هر کس می تواند با لیاقت خود از این شرایط استفاده کرده ، حق و رتبه ای بالاتراز بقیه کسب نماید و در میدان مسابقه ی زندگی پیروز شود. اما افرادی که ناتوان و عاجزند و نمی توانند از این امکانات استفاده کرده و حق و امتیازی برای خود به دست آورند ،تکلیفشان چیست؟ آیا این افراد ناچارند که در فقر و فلاکت زندگی کنند ؟ نظر اسلام در این مورد چیست و چه فکری به حال آنها کرده است؟ شهید مطهری در این مورد چنین می گویند:
«در منطق الهی حتی عجزه و ضعفه بی حق نیستند، واقعاً حق دارند ، زیرا حق و تکلیف دوش به دوش یکدیگرند اما شرط تکلیف ، امکان و قدرت است ، اگر قدرت داشته باشد و عمل نکند به جرم همین کوتاهی از حق خود محروم است ، ولی وقتی که قدرت ندارد تکلیفی ندارد ، ولی حقّش محفوظ است؛ زیرا اگر سبب حق فقط و فقط تولید بود آن عاجز هیچ حقّی نداشت و تولید کننده هم عقلاً مسئول او نبود ولی این طور نیست …حق بالقوهّ است ، نه بالفعل ، با انجام تکلیف و وظیفه فعلیت پیدا می کند و مالکیت پیدا می شود. در صورتی که همه ی ذی حق های بالقوهّ تمکّن داشته باشند که از حق خود استفاده کنند برای خود اختصاص ایجاد می کنند. اما اگر همه تمکّن نداشته باشند ، درست است که زحمت اولی هدر نیست ، اما به حکم این که اگر این شخص عاجز نبود او هم سهمی از این حق را در مقابل انجام تکلیف به خود اختصاص می داد، پی به قدری که زندگی او اداره شود در مال آن قادر سهیم است.»(8)
خداوند در مال ثروتمندان حقّی را برای بینوایان و ضعیفان قرار داده است تا آنها بتوانند تا حدّی زندگی خود را اداره کرده و امرار معاش نمایند . خداوند این مسأله را صریحاً در قرآن می فرمایند:
(وَ فی أموالِهِم حقٌ معلومٌ لِلسّائلِ وَ المَحروم)(9)«در دارایی های ایشان [ثروتمندان] بهره ی معینی است برای تنگدست و بینوا»
این حق و بهره ی بینوایان از طریق مالیات و خمس که ثروتمندان می پردازند ، نصیب آنها می شود . اگر هر ثروتمندی در وجود خودش عادل و منصف باشد و خمس و مالیات دارایی خود را بپردازد ، فقر و تنگدستی کاهش پیدا کرده و با این عمل نیز عدالت و انصاف را در حق دیگران رعایت می نماید، ولی در صورت عدم پرداخت آنها مرتکب ظلم و ستم به محرومان می شود.
شهید مطهری عدالت را در اخلاق فردی و نزدیکی افراد به یکدیگر مؤثر می دانند و می گویند:
«تبعیض ها ، تفاوت گذاشتن روح یک عدّه را که محروم شده اند فشرده و آزرده و کینه جو می کند و روح یک عدّه ی دیگر را که به صورت عزیز بلاجهت درآمده اند لوس و یکباره و تبذیرکن می کند. اخلاق عالی عبارت است از اخلاق متعادل و موزون . مسلماً اگر جامعه متعادل و موزون نباشد ، اگر حقوق اجتماعی ، موزون و متعادل نباشد، اخلاق شخصی و فردی موزون نخواهد ماند. حدیثی است از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) که فرمود :(إِستّووا تَستووا قُلُوبَکُم)معتدل و هم سطح باشید و در میان شما ناهمواری ها و
تبعیض ها وجود نداشته باشد، تا دل های شما به هم نزدیک شود و در یک سطح قرار بگیرد ، یعنی اگر در کارها و موهبت ها و نعمت های خدا بین شما شکاف و فاصله افتاد بین دل های شما هم قهراً فاصله می افتد ، آن وقت دیگر نمی توانید همدل و هم فکر باشید و در یک صف قرار بگیرید».(10)
حضرت علی (علیه السلام) در مورد تأثیر عدالت در پیوند و نزدیکی انسان ها می فرمایند:«الانصافُ یرفَعُ الخِلافَ و یوجِبُ الائتِلافَ»(11)؛عدالت مخالفت را از میان می برد و پیوند و الفت بار می آورد.
برقراری عدالت اجتماعی باعث رفع تبعیض و اختلاف میان افراد می شود و جامعه ، را به سوی پیشرفت سوق داده و باعث دوام و استواری آن می گردد و پیوندی نزدیک میان افراد آن ایجاد می نماید.

نتیجه
s بحث عدالت همواره مورد توجّه بشر بوده است و دلیل توجّه بشر به آن ، این است که اجرای عدالت به عنوان یک دستور دینی از طرف خداوند سفارش شده و از طرفی انسان ها فطرتاً عدالت خواه و دوستدار عدالتند. امامان (علیهم السلام) نیز درسخنان خود به اهمیت عدالت و آثار آن اشاره نموده اند.
در رأس همه ی عدالت ها ، عدل الهی است که به عنوان اصل اعتقادی شیعه مطرح است . خداوند عادل ، عدل خود را در سراسر هستی گسترانیده است و انسان ها را نیز به اجرای عدالت و پرهیز از ظلم فرا می خواند . این
عدالت در درجه ی اول بایستی در وجود خود انسان اجرا شود که به آن عدالت فردی می گویند.
عدالت فردی به این معناست که انسان بتواند در استفاده از قوای نفس خود (غضب ،شهوت و وهم) حدّ وسط را در نظر داشته و از افراط و تفریط که در اطراف آن قرار دارند و هر دو رذیلت اند پرهیز نماید. در صورتی که از قوای نفس به درستی استفاده شود ثمراتی برای انسان دارند ، اما اگر کنترل نشده و افسارگسیخته باشند انسان را به هلاکت می کشانند. زمانی می توان از این قوا به طورصحیح استفاده کرد که عقل بر آنها حاکم باشد و آنها را کنترل نماید که در این صورت هر سه قوهّ به اعتدال رسیده و عدالت به عنوان یک فضیلت اخلاقی در نفس انسان به وجود آید.
جبنه ی دیگر عدالت بشری ، عدالت اجتماعی است ، به این معنی که انسان ها درصدد باشند عدالت را در سطح جامعه برقرارنمایند. عالمان اخلاق معتقدند که برای اجرای این نوع عدالت لازم و ضروری است که افراد ابتدا در وجود خود عدالت را برقرار کنند و خود عادل باشند تا بتوانند درصدد ایجاد عدالت در دیگران و جامعه باشند. زیرا کسی که از ایجاد عدالت در وجود خودش عاجز است و نمی تواند قوای نفس خود را معتدل کند چطور می تواند در عرصه ای وسیع تر به عدالت رفتار نماید.
نقش و اهمیت عدالت فردی برای تحقق عدالت اجتماعی را می توان چنین بیان نمود که اگر همه ی افراد ، به ویژه کسانی که در اجتماع مسؤولیّتی دارند ، عادل باشند و عدالت در وجود آنها به عنوان ملکه ای اخلاقی درآمده باشد ، قطعاً در رفتار و عمل آنها تأثیر خواهد داشت و در جایگاهی که قرار دارند عدالت را رعایت نموده و از ظلم به دیگران خودداری می نمایند.

منابع:

قرآن کریم.
نهج البلاغه.
1. الاصفهانی ، الراغب ، مفردات الفاظ القرآن ، چاپ اول ، دمشق : دارالقلم ، 1416 ه.ق.
2 . آمدی ، عبدالواحد ، غررالحکم و دررالکلم ، ترجمه : محمد علی انصاری ، تصحیح : مهدی انصاری قمی ، چاپ سوم ، قم: امام عصر(عج)، 1384ش.
3 . خمینی ، روح الله ، تحریرالوسیله ، جلد اول ، قم : دفتر انتشارات اسلامی ، 1375ش.
4. خمینی ، روح الله شرح حدیث جنود عقل و جهل ، چاپ سوم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، 1378ش.
5.خمینی ، روح الله ، صحیفه امام (22 جلدی) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، 1373ش.
6.خمینی ، روح الله ، ولایت فقیه ، تهران : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، چاپ اول ، 1373ش.
7. خمینی ، روح الله ، چهل حدیث ، چاپ دوم ، تهران : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1371ش.
8. سیدقطب ، عدالت اجتماعی در اسلام ، ترجمه : هادی ، خسروشاهی و محمدعلی گرامی ، چاپ هشتم ، تهران: شرکت سهامی انتشار ، بیتا.
9 . طباطبایی ، محمد حسین ، تفسیر المیزان ، ترجمه : سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج12 ، قم : انتشارات اسلامی ، 1364ش.
10. طوسی ، خواجه نصیرالدین ،اخلاق ناصری ، تصحیح : مجتبی مینوی و علیرضا حیدری ، چاپ سوم ، انتشارات خوارزمی ، 1364ش.
11. مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوار ، بیروت، داراحیاءالتراث العربی .
12. مطهری ، مرتضی ، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی ، تهران : انتشارات حکمت.
13. مطهری مرتضی ، بیست گفتار ، چاپ پنجم ، قم: انتشارات صدرا، 1358ش.
14 . مطهری مرتضی ، عدل الهی ، چاپ چهاردهم، انتشارات صدرا، 1378ش.
15. نراقی ، ملامهدی ، جامع السعادات ، ترجمه : سیدجلال الدین مجتبوی ، چاپ اول ، تهران :حکمت ، 1377ش.

پی نوشت :

1-Social Justice
2 ـ امام خمینی ، ولایت فقیه ، صص47-49.
3 ـ نهج البلاغه ، نامه ی 53.
4 ـ نساء/58.
5 ـ امام خمینی ، صحیفه امام ، ج13 ، ص116.
6 ـ مطهری ، مرتضی ، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی ، صص150-153.
7 ـ سیّدقطب ، عدالت اجتماعی در اسلام، ص88.
8 ـ مطهری ، مرتضی ، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی ، صص168-169.
9 ـ معارج/24.
10 ـ مطهری ، مرتضی ، بیست گفتار ، ص95.
11 ـ آمدی ، عبدالواحد ، غررالحکم و دررالکلم ، حدیث 1668 ، ص100.
منبع:نشریه فصلنامه اخلاق ،شماره 11

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید