اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)

اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)

 

 

7. آداب مهمانى و ضیافت
از برجسته‏ترین خصلتهاى نیک‏مردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. و همین آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبت و احسان مى‏کند.
«ضیافت» و داشتن دستى باز و سفره‏اى گشوده و عطایى پیوسته و مهمان‏دارى و مهمان‏نوازى، از نشانه‏ها و جلوه‏هاى این روحیه‏ى فتوت و جوانمردى است.
معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت «مهمانى» است. از این رو آشنایى با آداب ضیافت و رسوم دینى مهمانى، در محدوده‏ى «اخلاق» معاشرت مى‏گنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکى کسى که مهمان مى‏کند، دیگرى آن که مهمان مى‏شود. و هر کدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.
مهمان، برکت خانه
بعضى، از مهمان گریزانند. برخى هم مهمان دوستند. هر کدام هم نشان دهنده‏ى خصلت درونى افراد است. حضرت على علیه‏السلام را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا على! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانى برایم نیامده است!…» (1).
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا مى‏شمارد و کوه غم بر دلش مى‏افتد و عزا مى‏گیرد، کجا؟ برکت خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان، توفیقى ارجمند است که نصیب هر کس نمى‏شود. مهمان حبیب خداست. در ضرب‏المثلهاى ایرانى است که: «مهمان، روزى خود را مى‏آورد.» (2) البته این ضرب‏المثل، از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشه‏اى دینى دارد. از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت است که: «الضیف ینزل برزقه…»؛ (3) مهمان، روزى خود را نازل مى‏کند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم مى‏زداید و این برکتى شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثى از امام صادق علیه‏السلام بشنویم که به یکى از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
– آیا برادران دینى‏ات را دوست دارى؟
– آرى.
– آیا به تهیدستان آنان سود مى‏رسانى؟
– آرى.
– سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بدارى. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمى‏رسد، مگر آنکه دوستشان بدارى. راستى، آیا آنان را به خانه‏ى خودت دعوت مى‏کنى؟
– آرى. هرگز غذا نمى‏خورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
– آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برترى تو بر آنان است!
(راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
– فدایت شوم! من به آنان طعام مى‏دهم، مرکب خویش را در اختیارشان مى‏گذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
– آرى! چون وقتى آنان به خانه‏ى تو وارد مى‏شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده‏ات را همراه مى‏آورند و چون مى‏روند، گناهان تو و خانواده‏ات را با خویش مى‏برند. (4).
کسى که خانه‏اى وسیع، امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد، شکرانه‏ى نعمتهاى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام و مهمانى، هدیه، دستگیرى از بینوایان، کمک به محرومان و… ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

ولیمه، یک سنت دینى
درباره‏ى اینکه کى باید سور و اطعام داد، و به چه کسانى و چگونه، در دستورهاى دینى، آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى اشاره مى‏شود.

موارد مهمانى
از توصیه‏هاى حضرت رسول به امیرالمؤمنین علیه‏السلام یکى هم این بود:
«یا على! لا ولیمه الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز»؛ (5).
یا على! جز در این پنج مورد، ولیمه‏اى(اطعام و مهمانى دادن) نیست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حج.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفره‏اى بگسترد، ذبحى کند و مؤمنان را به مهمانى دعوت کند.
در حدیث دیگرى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: هر کس مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شر سرکشان جن و انس و شیطانها را از او دور کند. (6).
مهمانى براى هر یک از موارد یاد شده، سنتى اسلامى است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر مى‏کند و اقوام و دوستان، یکدیگر را مى‏بینند و آشناتر مى‏شوند، روحها شاداب‏تر و زندگیها بانشاطتر مى‏شود.
در زندگى اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونه‏هاى فراوانى از این گونه ضیافتها دیده مى‏شود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم علیه‏السلام براى تولد یکى از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچه‏ها، در ظرفهایى به مردم «فالوده» داده شد. برخى پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتى امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویى، به سنت انبیا و روش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله استناد نمود. (7).

مهمان نوازى
گر چه بادیه نشینان عرب به مهمان‏نوازى معروفند، همچنین عشایر خودمان در ایران، ولى در بسیارى از شهرها و مناطق، با جلوه‏هاى زیباى مهمان‏دوستى مواجه مى‏شوید. شاید شما هم نام برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان‏نواز و مهمان‏دوست شنیده‏اید که در این خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینى و باورهاى مذهبى دارد و تعلیمى است که از قرآن و دین فراگرفته‏اند. اساسا دین ما، یکى از مؤثرترین عوامل شکل دهنده به «فرهنگ عمومى» در جامعه‏ى ایرانى و اسلامى است.
در روایات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضیف و اکرامه» (8) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى از مهمان سفارش مى‏کند و مهمان‏دوستى را خوش مى‏دارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو مى‏شمارد و خانه‏ى بى‏مهمان را دور از فرشتگان مى‏داند.
امام باقر علیه‏السلام به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است:
«اذا دخل الرجل بلده فهو ضیف على من بها من اهل دینه، حتى یرحل عنهم…»؛ (9).
هر گاه کسى وارد شهرى شد، او مهمان همدینان خودش در آن شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.
وقتى تازه‏واردى به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه‏ى اکرام و مهمان‏نوازى دارند، ورود مهمان به خانه‏ى شخصى یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست. از همین جاست که اگر شهرى پذیراى مهمانهاى خارجى، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیب دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفه‏ى انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظیفه‏ى آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه و بزرگوارانه، مهمان‏نوازى کنند. از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: «اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف» (10) مهمانها را اکرام و پذیرایى کنید.
«استقبال» از مهمان هنگام ورود و «بدرقه‏ى» او هنگام رفتن نیز از مصادیق مهمان‏نوازى و اکرام به شمار مى‏رود.

پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایسته‏اى، گاهى دچار برخى آفتها مى‏شود. با همه‏ى ستایشى که از پذیرایى شایسته از مهمان شده، اگر جنبه‏ى تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایى برسد که اغلب، روى چشم و هم‏چشمى است، یا ریشه در خودنمایى و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا مى‏افتد.
اطعام، با همه‏ى ارزشى که دارد، آنجاست که «فى الله» و «لله» باشد و به قصد سیر کردن شکمى گرسنه یا شاد کردن برادرى مؤمن یا تقویت رابطه‏هاى خویشاوندى و صله‏ى رحم باشد.
درست است که از نعمت الهى باید بهره گرفت، اما با حفظ حد و مرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف پذیر!
روزى حضرت امیر علیه‏السلام به «علاء بن زیاد» که خانه‏اى وسیع و مجلل براى خود ساخته بود، فرمود: با این خانه‏ى بزرگ، در این دنیا مى‏خواهى چه کنى؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعى بیش از دنیا نیاز دارى؛ مگر آنکه بخواهى از همین خانه‏ى وسیع دنیوى، به آخرت برسى، مثل اینکه در این خانه از مهمان پذیرایى کنى، صله‏ى رحم نمایى، به بستگانت برسى، حقوقى را که از این خانه بر گردن دوست تو ادا کنى. در این صورت، از همین خانه به آخرت مى‏رسى!… (11).
گاهى اصل مهمانى دادن، ریاکارى است. گاهى نوع غذا و محل اطعام و کیفیت سفره چیدن، تظاهر و خودنمایى است. گاهى مهمانهاى خاص و مدعوین، شایسته‏ى اطعام نیستند، یا با انگیزه‏هاى ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت مى‏شوند.
همه‏ى اینها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس طعامى را از روى ریا و خودنمایى اطعام کند و مهمانى دهد، در روز قیامت، همانند آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به او مى‏خوراند. (12).
و امام باقر علیه‏السلام فرمود: «ولیمه»، در حد یکى دو روز، کرامت و بزرگوارى است، بیشتر از آن، ریا و خودنمایى و سمعه است:
«الولیمه یوم او یومین مکرمه و مازاد ریاء و سمعه.» (13).
البته اینها در سور دادنها و مهمانیهاى رایج و مرسوم به مناسبتهاى یاد شده است. اما اصل مهمان‏دوستى و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتى است که هر چه بیشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زیبنده‏تر است.
«هاشم»، جد بزرگ رسول خدا، همیشه سفره‏اى باز داشت و غذاى آماده‏ى او و خانه‏ى مهیایش براى عامه مردم، او را به سیادت و آقایى قریش رسانده بود.
«حاتم طایى»، سخاوتمند معروف عرب، خانه‏اى داشت که ملجأ مردم و محل امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبى علیه‏السلام مهمانخانه‏اى در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بى‏خانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهره‏مند مى‏شدند.
براى کریمان بلند همت، «اطعام» لذتى بیش از طعام خوردن دارد و حظ روحى آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا على علیه‏السلام که فرمود:
«قوت الأجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام»؛ (14).
قوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام و غذا دادن.
کسى مى‏گفت: بزرگترین لذت روحى من وقتى است که عده‏اى نیازمند و تهیدست را به مهمانى دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذت ببرم!
در قابوسنامه چنین توصیه مى‏کند:
«چون میهمان کنى، از خوبى و بدى خوردنیها عذر مخواه، که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوى که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرا نمى‏خورى؟ یا من نتوانستم سزاى تو کنم، که اینها سخن کسانى است که یک بار میهمانى کنند.» (15).

آداب مهمانى
ضیافت و مهمانى دو طرف دارد:
یکى مهمان مى‏شود، دیگرى میزبان است.
یکى بر سر سفره‏ى دیگرى مى‏نشیند و طعام مى‏خورد، دیگرى سفره مى‏گسترد و اطعام مى‏کند. لذت یکى در غذا خوردن است، و دیگرى در طعام دادن.
اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به مهمانى دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.

مهمان یا دردسر
در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایه‏ى برکت است، هدیه‏اى از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اینها همه بجا و درست، چرا که فرموده‏ى معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همین جا «هزار نکته‏ى باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحبخانه شود و او را به دردسر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیه‏ها متفاوت است. بعضیها آمادگى پذیرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان‏نوازى و خرج ضیافت برخوردار نیستند. بعضى از نظر جا و منزل و امکانات پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضیها اشتغالاتى دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد. اینجاست که خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بى‏خبر و بى‏دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند(البته فرودهاى اضطرارى مستثنى است!…)، هر جا که میزبان گفت بنشیند و از صاحب خانه اطاعت کند.
سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان درباره‏ى ادب مهمان شدن در خانه‏ى پیامبر صلى الله علیه و آله چنین است:
«اى کسانى که ایمان آورده‏اید!
بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه‏ى پیامبر نشوید،
و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید،
و چون غذا خوردید، پخش شوید(و بروید) و براى حرف زدن(و گپ زدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مى‏کشد، ولى خداوند از گفتن حق، حیا نمى‏کند!» (16).
در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان، اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه‏ى برکت و سبب خوشحالى خواهد بود و از همین جاست که به مسأله‏ى «تکلف» برمى‏خوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایه‏ى تلخکامیهایى در زندگى است.

تکلف یا ماحضر
در مثلهاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»،
یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد». (17).
چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت»، براى برخى چنان تکلف‏آور و مشقت‏بار است که براى آن خود را به زحمتهاى بسیار دچار مى‏کنند و به هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مى‏کنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مسأله دخالت دارد.
این گونه مهمان که میزبان را به «تکلف» و زحمت مى‏افکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت و صمیمیت باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت یا نابهنگام باشد، باید به هر چه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادى داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستیها و رفت و آمدها تداوم مى‏یابد.
اما رفت و آمدهاى هزینه‏ساز و خرج‏تراش و تکلف‏آور، سبب کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطه‏ها یا کاهش و سردى آن مى‏گردد. درسى از امیرمؤمنان علیه‏السلام بیاموزیم:
مردى حضرت على علیه‏السلام را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط مى‏آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:
یکى اینکه از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى.
دوم آنکه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى(هر چه دارى بیاورى).
سوم آنکه به خانواده‏ات اجحاف و فشار وارد نیاورى.
مرد گفت: باشد، مى‏پذیرم.
حضرت قبول کرد و مهمان خانه‏ى او شد. (18).
این حدیث، درسهاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مى‏کند. بعضیها به خانواده و همسر خویش زحمت بسیار مى‏دهند و تهیه بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مى‏کنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم مى‏کشد، ولى پزش را آقا مى‏دهد. این نوعى ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد.
در مهمانى رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین و چنان کنند و به «ماحضر» – هر چه که موجود است – قانع باشد، و هم صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى قرار مى‏گیرد. اگر شب سوم فرارسید، دیگر او از اهل خانه محسوب مى‏شود، هر چه که بود، مى‏خورد. (19).
نیز از آن حضرت روایت است:
به خانه‏ى دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند. (20) این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضرب‏المثلهاى فارسى است که: «مهمان دیروقت(یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است».

سلمان و مسلمانى
روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و ساده‏زیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این رو سلمان فارسى در فضیلتها و ارزشها از «اهل‏بیت» به شمار مى‏آمد.(سلمان منا اهل‏البیت). بارى، نقل خاطره‏اى از سلمان مناسب این بحث است:
یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» مى‏گوید: من به اتفاق دوستم به خانه‏ى سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم. هنگام غذا فرارسید. سلمان گفت: اگر نبود آنکه رسول خدا صلى الله علیه و آله از تکلف و خویشتن را به زحمت افکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوبترى فراهم مى‏کردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد و جلوى مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى سعتر(مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزى خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!… (21).
سلمان اهل تکلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواسته‏اى را بر زبان آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى خاطر مهمان آن را تأمین کند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسیله‏ى زندگى!
بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانیها، بلکه در مجموعه‏ى رفت و آمدها و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به دوش دیگران مى‏گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامى نیست! مهمان خوب کسى است که وقتى به خانه‏ى کسى مى‏رود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلى باشد، همان جا که کفشهایش را از پا درمى‏آورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تا جاى هیچ گله‏اى نباشد. وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه مهمانى بى‏زحمت و رنج است واگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزى او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف» یا «لا یتکلفن احد لضیفه ما لا یقدر»؛ (22) براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت و مشقت نیندازید.
مى‏بینید که مسأله، ظریف است و مرزها گاهى آشفته مى‏شود. هم دعوت به پذیرایى از مهمان کرده‏اند، هم نهى از تکلف! هم مهمان را موهبت الهى شمرده‏اند و مایه‏ى رزق و برکت خانه دانسته‏اند، هم ایجاد اذیت و سختى براى میزبان را نهى کرده‏اند. شناخت تکلیف صحیح، هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت مى‏طلبد.

مهمان ناخوانده
روابط مودت‏آمیز در جامعه‏ى اسلامى و میان برادران دینى و خانواده‏ها، باید در سطحى باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانى دادنها صمیمى، مهمانى رفتنها بى‏تکلف، و پذیراییها خودمانى و بى‏گله باشد. این مطلوب نهایى است، ولى رعایت آدابى خاص، بویژه آنجا که محبتها و صمیمیتها در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى»، ضرورى است. یکى از این نکات، بى‏دعوت به مهمانى نرفتن است، یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گر چه میزبانان معمولا مى‏گویند: «خوب، چه مى‏شد مهمانتان را هم مى‏آورید، غریبه که نیستید، مى‏آورید و دور هم بودیم و…»
اما توصیه‏ى اسلام به پرهیز از این مسأله است. حتى همراه بردن کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشده‏اند، گاهى اشکال شرعى هم پیدا مى‏کند، بویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن بچه….»
امام صادق علیه‏السلام از رسول خدا نقل مى‏کند که فرمود: «هر گاه یکى از شما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کارى ناروا و غاصبانه کرده‏اید.» (23) این همان عادت ناپسند «طفیلى» و «قفیلى» بردن همراه است. و… سومى را هم که صاحبخانه مى‏شناسد!
در حدیث دیگرى پیامبر اسلام به حضرت على علیه‏اسلام در ضمن وصایایى فرمود:
«یا على! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگرى را. یکى از آنان کسى است که به مهمانى‏اى که دعوت نشده برود و بر سر سفره‏ى ناخوانده بنشیند:
«الذاهب الى مائده لم یدع الیها….» (24).

گله نداشتن
مشهور است که: «سفره‏ى نینداخته یک عیب دارد. سفره‏ى انداخته هزار عیب!» این مثل همان کلام دیگر است که مى‏گویند: دیکته‏ى نوشته نشده، غلط ندارد!
وقتى کسانى مهمانى مى‏دهند، بخصوص به صورت دسته‏جمعى و عمومى، چیزى به نام «گلایه» مطرح مى‏شود. البته ما نباید اهل گله باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم و…. از طرف دیگر هم میزبان باید خود را براى گلایه‏هاى احتمالى آماده کند.
اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع» است. نتیجه‏ى این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسى از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم، چه جاى گلایه؟… مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسى نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده‏ایم، شاید از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و… یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته است.
چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینه‏ى دوستیهایمان بنشیند؟! حیف است که حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با این گونه مسایل، آشفته گردد.
زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده مى‏کند، هم نشانه‏ى کم‏ظرفیتى و دون همتى و حقارت نفس گله کننده است.
مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقعهاى کوچک» شکست! اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیب‏جویى و شکوه، مناسب نیست؛ زیرا گلایه‏هاى بعدى، نه عیوب و کاستیهاى گذشته را اصلاح مى‏کند، نه چیزى عاید ما مى‏شود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان داده‏ایم.
ایثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همین جاهاست! پس همت بلند دار… مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى با چنین توقعهایى به کدورت مبدل شود. حیف است! (25).

پی نوشت :

(1). میزان الحکمه، ج 5، ص 521
(2). امثال و حکم، دهخدا، ج 4، حرف میم
(3). میزان الحکمه، ج 5، ص 520؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 459
(4). کافى، ج 2، ص 201، حدیث 8 و 9
(5). وسائل الشیعه، ج 16، ص 454
(6). همان، حدیث 4
(7). همان، ص 452، حدیث 2
(8). بحارالانوار، ج 72، ص 458
(9). همان، ص 462
(10). کنز العمال، ج 9، ص 245
(11). نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 209
(12). وسائل الشیعه، ج 16، ص 455
(13). همان، ص 456
(14). بحارالانوار، ج 72، ص 456
(15). رهنمون، ص 748
(16). احزاب (33) آیه‏ى 53) لا تدخلوا بیوت النبى…)
(17). امثال و حکم، دهخدا، ج 4، کلمه‏ى «مهمان»
(18). بحارالانوار، ج 72، ص 451، حدیث 4
(19). وسائل الشیعه، ج 16، ص 456
(20). همان، حدیث 2
(21). میزان الحکمه، ج 5، ص 525) به نقل از بحارالانوار، ج 22، ص 384)
(22). کنز العمال، ج 16، ص 248
(23). بحارالانوار، ج 72، ص 445
(24). همان، ص 444، حدیث 1 و ص 452، حدیث 6
(25). درباره‏ى موضوع این بخش از جمله ر. ک: مهماندارى در اسلام، نورمراد محمدى، بوستان کتاب

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید