نویسنده:ز. روحانی
منبع:ماهنامه پرسمان
ازدواج ، یک مکالمه ی طولانی است که گاهی اوقات با جرّ و بحث های بیهوده قطع می گردد. همان گونه که ارتباط، مهم ترین اساس زندگی است، مشاجره هم مخرب ترین عامل آن است.زن و شوهر با مشاجره ، هم عواطف خود را جریحه دار می سازند و هم رابطه ی زناشویی شان را مختل می سازند. همان گونه که ارتباط، باعث نزدیکی ما انسان ها به هم می شود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب کرده، انسان ها را از هم دور و دورتر می سازد و بسیاری از زنان و مردان، از برقراری یک ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسأله و یا مشکلی با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحث ها و سوء تفاهم های پی در پی می شوند.هنگامی که دو نفر ارتباط عاطفی با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمی توانند از دعوا، اجتناب کنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلی ساده، مسایل را به موارد شخصی و خصوصی ، ربط می دهند.
به جای مشاجره و بزرگ کردن نکات منفی، باید با یکدیگر گفت و گو کرد. بهتر است هواسته های خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح کرد. بعضی زن و شوهرها، به قدری با هم مشاجره می کنند که کم کم محبتشان از بین می رود.گاهی اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفی خود را برای برای جلوگیری از مشاجره ، انکار می کنند؛ اما در نتیجه ی این عمل، عشق را در خود نابود می کنند. بهتر است بین گفت و گو و سکوت، تعادلی برقرار کرد و در نتیجه ، برای ایجاد یک ارتباط سالم، باید به مهارت های ویژه ای مجهز باشیم و بی آن که احساسات صادقانه، اما منفی خود را انکار کنیم، از جرّ و بحث اجتناب کنیم.اگر تفاوت های روحی و روانی زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش می آید. بهترین راه برای جلوگیری از دعوا، این است که در ایجاد و نیز حفظ رابطه ای صمیمی و صادقانه، تلاش کنیم. هر چه انسان با کسی صمیمی تر باشد، گوش دادن به حرف های او – آن هم بدون عکس العمل به احساسات منفی – مشکل تر است.
در دعوای بین زن و شوهرها، معمولاً موضوع مورد اختلاف، باعث دعوا نمی شوئ؛ بلکه نحوه ی بیان نظرات است که طرفین را می رنجاند و به موضع گیری وادار می کند. هنگامی که مردی از لحن همسرش این چنین برداشت می کند که زن، قصد مبارزه با او را دارد، همه ی تلاش خود را به کار می برد تا ثابت کند که خودش راست می گوید و حق با اوست و بنابراین، به احساسات زن، توجهی نمی کند . هنگامی که مرد به احساسات زن توجه نمی کند، او را با بی مهری می رنجاند؛ و حتی حق ناراحت شدن را نیز به او نمی دهد، بدیهی است که زن را از خود رنجانده و او را آزار داده است. در این گونه موارد، زن هم از خود واکنش نشان داده، مرد را ناراحت می- کند. مرد که علت واکنش زن را نمی داند، به جای تغییر لحن، به تفسیر و توجیه منظور خود می پردازد و نمی داند که درحال تدارک مقدمات یک مشاجره و دعوای تمام عیار است. او تصور می کند که این زن است که قصد دعوا دارد؛ در حالی که زن، در واقع، قصد دارد در مقابل لحن تهاجمی شوهر، از خود دفاع کند و توضیحات شوهر را یک توجیه بی مورد دانسته؛ عصبانیتش بیشتر و بیشتر می شود. نکته ی مهم این است که برخلاف مردها که یا سکوت می کنند و یا راه حل نشان میدهند،زن ها با گله کردن و شکایت، کار را به دعوا و مشاجره می کشاند.زن و شوهرها برای اجتناب از دعوا، باید بدانند که موضوع اختلاف آنها، آن قدر طرف مقابل را نمی رنجاند که لحن آنها می رنجاند. در یک دعوا، یکی از طرفین باید کوتاه بیاید و گرنه، دعوا دامنه پیدا کرده، هرگز تمام نمی شود.
چند نکته برای جلوگیری از پدیدار شدن دعوا و جرّ و بحث بین همسران
1.همسران باید دقت داشته باشند که چه وقت یک گفت و گوی سالم به بحث تبدیل می شود و درست در همان موقع، سکوت کنند.
2.آنها علاوه بر این که باید لحن صحبت کردن خود را درست کنند، باید به لحن طرف مقابل نیز توجه داشته باشند و ببینند نیاز عاطفی او را برآورده می سازند یا نه.
3.سکوت کردن، به فرد فرصت می دهد تا خونسردی خود را باز یابد و آرام گیرد؛ پس از هر سکوتی، می توان با ملایمت و آرامش بیشتری گفت و گو را ادامه داد، پس شخص باید تمرین کند و در بین صحبت، اندکی سکوت کرده، درباره ی آن چه گفته، صادقانه فکر کند.
گفت و گویی که پایان خوشی دارد، نشانه ی صمیمیت است. طرفین می دانند که دیگری چه می گوید و از این که می توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند، لذت می برند. گفت و گو در این شرایط، آهنگی نرم و ملایم دارد؛ اما در ازدواج های ناموفق، لذت گفت و گو در فضایی آلوده به شکایت، گله کردن خشمگینانه و سوءتفاهم ، گم می شود و جای اشارات دل نشین ابروها و ایماهای شیرین را نگاه های خیره و اشارات انتقای، بهانه گیری ها و تهدیدها پر می کند.
چه حادثه ای رخ می دهد؟ چرا صحبت های دلنشین ، از دست می روند؟ مسأله این جاست که به مرور، شیوه های متفاوت صحبت منافع و چشم اندازهای متضاد و سوء تفاهم ها، روی هم انباشتهمی شوند و آهنگ دل پذیر صحبت را تغییر می دهند.
بعضی از مسایل ارتباطی، ناشی از تفاوت های طرز تکلم زن و مرد است. اختلاف زمانی در حاضرجوابی زن و مرد، ممکن است باعث ناراحتی طرف مقابل شود؛ خانم ها از روی عادت و در مقایسه با آقایان، به زمان بیشتری برای پاسخ گویی نیاز دارند و در نتیجه ، زمانی را برای پیداکردن جواب صرف می کنند و این موضوع، کاسه ی صبر آقایان را لبریز می کند و یا ممکن است مردی با تأنی و با جملات فاصله دار، حرف بزند و زنش که حاضرجواب و بی قرار است، مرتب به میان صحبت او پریده، رشته ی کلام او را قطع کند. در این شرایط ممکن است مرد، عصبانی شده، زن را مورد انتقاد قرار دهد و او را متهم سازد که تو همیشه حرف مرا قطع می کنی و هیچ وقت نمی خواهی حرف های مرا بشنوی.
بعضی ها اصولاً در صحبت کردن، مهارت دارند؛ زیاد حرف می زنند و صحبت را کش می دهند. بسیاری از پرحرف ها، همسر خود را به بی توجهی متهم می سازند؛ مثلاً بارها از زنان شنیده ایم که می گویند: شوهرم هرگز به حرف های من توجه نمی کند و حال آن که شوهر، کم حرف است؛ ولی کلمه له کلمه صحبت های زنش را می تواند تکرار کند. دلیل این گلایه، آن است که شوهر کم حرف است؛ سکوت می کند و به صحبت های زنشض گوش می دهد؛ ولی حالت چهره و نوع برخوردش، به گونه ای است که زنش او را به بی توجهی به حرف هایش متهم می کند. این مشکل، ناشی از شیوه های متفاوت گوش دادن در زن و مرد است. مردها هنگام گوش دادن ، سکوت بیشتری دارند و منظورشان موافقت با نظر طرف مقابل است؛ اما زن ها در مقایسه با مردها، با تغییر حالت چهره و اشارات مختلف ، گوش دادن خود را بیشتر نمایان می سازند؛ اما مردها هم انتظار دارند رفتار مشابهی از خود نشان دهند.
در نظر بسیاری از افراد، اشارات مستمع بدین معناست که « به صحبت های تو گوش می دهم و از آن لذ ت می برم» و یا این که « به خود تو توجه می کنم و برایم مهم هستی» و برعکس، فقدان اشارات چهره، معنای منفی ای را تداعی می کند که «برای تو احترام قایل نیستیم و حرف هایت برایم مهم نیست.»
زوج ها اغلب از نقش و اهمیت این جنبه ی مهم ارتباطی ، بی اطلاع هستند؛ حال آن که طرز صحبت و گوش دادن، احترام، محبت و توجه را تداعی می کند و یا بی توجهی، بی احترامی و بی مهری را می رساند.
زن و شوهر با وجود شیوه های ارتباطی متفاوت، می توانند برای اجتناب از بروز کدورت های احتمالی، با هم به توافق برسند. در این صورت، زن یا شوهری که با تأنی حرف می زند، از قطع صحبت از سوی همسرش، ناراحت نمی شود. افرادی که صحبت دیگران را قطع می کنند، می توانند درباره ی رفتارشان، قضاوت بهتری داشته باشند که آیا بی جهت و بدون عمد و قصد، صحبت را قطع کرده اند یا نه؟
پرحرف ها، می توانند کمتر صحبت کردن و خلاصه گویی را تمرین کنند و کم حرف ها می توانند مشارکت بیشتر در گفت و گو را یاد بگیرند. مستمع بی توجه ، می تواند اشاراتی دال بر توجه داشتن به طرف مقابل را نشان دهد و گوینده می تواند درک کند که سکوت، لزوماً به مفهوم بی توجهی نیست.
مقررات گفت و گو
شما می توانید با به کارگیری از روش های زیر، گفت و گوهای خود را شیرین و لذت بخش سازید:
1.با همسر خود هماهنگ شوید.
2.با علاقه گوش کنید.
3.از قطع صحبت او خودداری ورزید
4. سؤوالات خود را از طرف مقابل، ماهرانه مطرح کنی.
5.سیاست و نزاکت به خرج دهید.
قانون شماره 1 : شرط لازم صحبت ثمربخش، هماهنگی زن و شوهر است؛ به عبارت دیگر؛ زن و شوهر برای این که بتوانند با یکدیگر، ارتباط سازنده ای ذبرقرار کنند، باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند؛ زیرا در بسیاری از مواقع، زن و شوهر با آن که درباره ی موضوع واحدی صحبت می کنند، اما روش صحبت آنها به قدری متفاوت است که نمی توانند ارتباطی خوب با هم داشته باشند. ممکن است زن یا شوهر، قصد تسکین ناراحتی همسر خود را داشته باشند؛ ولی برعکس، بر ناراحتی او بیفزاید.
قانون شماره 2 : گاهی اوقات، زن شکایت می کند که شوهرش به حرف های او گوش نمی دهد؛ در حالی که شوهر می تواند تمام حرف های او گوش نمی دهد؛ در حالی که شوهر می تواند تمام حرف های او را تکرار کند. این مشکل، از تفاوت و اختلاف جنسی ناشی می شود؛ به این معنی که زن، هنگام گوش دادن، با ابزار کلماتی مانند راستی، آره ، عجب و تکان دادن اجزای صورت یا دست، توجه خود را به طرف مقابل نشان می دهد و از همسر خود می خواهد رفتاری مشابه داشته باشد و در غیر این صورت، از همسرش عصبانی می شود.
قانون شماره 3 : قطع صحبت، برای کسی که این کا را انجام می دهد، شاید خیلی طبیعی باشد؛ ولی در طرف مقابل، حس نارضایتی و افکار منفی ایجاد می کند. قطع صحبت هم مانند سایر عادات مربوط به تکلم، ممکن است بخشی از طرز مکالمه ی اشخاص باشد و برخلاف برداشت کسی که صحبتش قطع شده، ارتباطی با خودمحوری و مخالفت نداشته باشد. در این جا نیز زن و مرد، رفتار متفاوتی از خود نشان می دهند. مردها بیش از زن ها صحبت دیگران را قطع می کنند و این رفتار آنها، تنها درباره ی زن ها نیست. قطع صحبت از سوی مردان، الزاماً نشانه ی بی احترامی آنها به شخص مخاطب نیست.
قانون شماره 4 : سؤوال می تواند آغازگر صحبت و ادامه ی آن و سرانجام اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضی ها به طور طبیعی، کم حرف هستند؛ در برخورد با این اشخاص ، باید زمینه ی صحبت با آنان را فراهم ساخت. گاهی یک سؤوال دقیق و حساب شده، می تواند به گونه ای اعجاب انگیز، آنها را به صحبت کردن تشویق کند؛ اما پرسشی نابهنگام؛ طعنه آمیز و بی تناسب، می تواند از ادامه ی صحبت ،جلوگیری کند.
قانون شماره 5 :گاهی اوقات ، طرز سؤوال و لحن پرسشگر، ممکن است مکالمه را متوقف کند. در بسیاری از مواقع، لحن عتاب آمیز سؤوالات ، مسئله ساز است.« چرا دیشب دیرآمدی؟» از سؤوالاتی است که در ادامه ی مکالمه، مشکل ایجاد می کند. به نظر می رسد که سؤوال کردن در یک گفت و گو، امری طبیعی است؛ اما گاهی ممکن است فردی که مورد سؤوال قرار می گرد، پرسش را به حساب تردید در صلاحیت، دانش و یا صداقت خود تلقی کند. از سوی دیگر، چون شخص در حال صحبت، معمولاً به صحبت خود و ادامه ی آن علاقه مند است. سؤوال بیش از حد یا بی جا، ممکن است مسأله ساز شود. گاهی نیز سؤوالاتی که با چرا شروع می شوند، تولید اشکال می کنند؛ به این صورت که این قبیل سؤوالات، اغلب مخاطب را در موضع دفاع قرار می دهد. استفاده از کلمه ی چرا، احتمالاً شماتت ها و خطاب های آمرانه و پدرانه را تداعی کند؛ چرا دیر کردی؟ چرا تلویزیون هنوز روشن است؟ این گونه سؤوالات، حالت سوءظن و بی اعتمادی را تداعی می کند.