رنگها (1)

رنگها (1)

نویسنده: فریبا احمدی*

 

خلاصه ی مقاله

در این مقاله، ضمن تبیین و تأکید بر تأثیرات شگرف رنگها بر روح و روان ما، به تعاریف اپتومتری درباره بینایی رنگی و مکانیسم آن، خطای رنگی، کور رنگی، طیف بینایی، رنگ درمانی و تأثیر آنها در شخصیت افراد اشاره شده است و ضمن بررسی اثرات روانشناختی رنگها از آیات کریمه قرآن و احادیث شریف، شواهدی نقل گشته و تا حدودی بررسی مقایسه‌ای آیات و روایات و احادیث اسلامی از ائمه اطهار (ع) با تأثیرات شناخته شده رنگها انجام شده است. در روانشناسی نوین، رنگها یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار می‌رود چرا که هر رنگی باعث تأثیر خاص روحی و جسمی در فرد شده و نشانگر وضعیت روانی و جسمانی وی می باشد. این موضوع با توجه به پیشرفتهای دو دانش فیزیولوژی و روانشناسی به اثبات رسیده است.
دنیای رنگها، دنیایی زیبا، رنگین! و خیال‌انگیز است. چشم ما تنها قادر به دیدن طول موجهایی بین 400 (بنفش) تا nm800 نانومتر (قرمز) می باشد. رنگهای طیف رنگ مرئی یا visual light که همان طیف رنگین‌کمان است عبارتست از: violet -indigo -blue -green -yellow -orange -red که آن را به اختصارvibgyor می‌نامند. یکی از ویژگیهای بسیار باارزش چشم، توانایی دید رنگیست که توسط سه نوع سلول مخروطی که در ماکولا قرار دارد، درک می شود. کور رنگی عدم توانایی در دید رنگهاست که اختلالی ارثی بوده و در مردها 8% و در زنها 0/5% می باشد. شایع‌ترین کوررنگی، کوری قرمز protanopia یا Daltonism و کوری سبز Deutranopia می باشد. موارد نادری از کوری بنفش Tritanopia دیده می شود. در اپتومتری تست متداول تشخیص کوررنگی ایشی‌ها را Ishihara است. رنگهای اصلی شامل زرد، قرمز و آبی هستند و بقیه رنگها از ترکیب آنها ایجاد می‌شوند. به طور غریزی در برابر رنگ‌های قرمز و نارنجی احساس گرما و در برابر سبز و آبی احساس سرما می‌کنیم که منجر به پیدایش واژه‌های رنگ گرم وسرد می شود. رنگهای گرم باعث افزایش فشارخون و ازدیاد ضربان قلب و رنگهای سرد باعث کاهش فعالیت سلسله ی اعصاب و حس سرما می‌شوند. از نظر تاریخچه رنگ می توان گفت: که در گذشته، استفاده از رنگ و پارچه‌های رنگی به علت گرانی فقط در اختیار ثروتمندان بود. اهمیت رنگ از آنجا ناشی می شود که تأثیر رنگ بر روی ما بصورت غیر ارادی بوده و مستقل از نژاد، جنسیت و یا محیط اجتماعی عمل می‌کند و این مسئله باعث اعتبار آزمایش مشهور دکتر “ماکس لوشر” می‌گردد. به طوریکه این آزمایش علاوه بر استفاده در روانکاوی در سیستمهای استخدامی نیز به کار گرفته می شود. اساس تست لوشر بر این پایه است که از دیدگاه روانشناسی انتخاب رنگ در درجه اول و یا تنفر از آن می تواند نشانه دلیل خاصی از شخصیت فرد باشد. انسان از روزگاران بسیار دور تحت تأثیر رنگهای طبیعت بوده است. به طوری که رنگ آبی تیره شب نماد سکون و آرامش و استراحت و رنگ زرد روشن خورشید روز نشانگر فعالیت، نشاط و امید بوده است. بنابراین ناخودآگاه این رنگها تأثیرهای خاص خود را بر ما می‌گذارند. این دو رنگ به نام رنگهای غیر مستقل که خارج از کنترل انسان هستند نامیده می‌شوند اما اعمالی که در کنترل اویند مانند حمله (با رنگ نمادین قرمز) و دفاع (سبز) به عنوان رنگهای مستقل یا خود تنظیم کننده، نامیده می‌شوند. علیرغم گذشته، در حال حاضر هزاران رنگ وجود دارد که به راحتی قابل دسترس هست و استفاده ی چشمگیر از رنگ منجر به توسعه زیادی در زمینه روانشناسی رنگها شده است. یک تاجر موفق شکر می‌داند که نباید محصول خود را در بسته‌های سبز رنگ عرضه کند بلکه بسته‌های آبی به فروش محصولش کمک شایانی می‌کند هر چند دلیل آن را نداند. امروزه می‌دانیم که حس فیزیولوژی رنگ سبز، گس و حس رنگ آبی، شیرین است و چه کسی خواستار شکر با طعم گس خواهد بود؟!
مطالعه ی آیات قرآنی و احادیث در زمینه رنگها بسیار جذاب بوده و نتایج شگفت‌آوری را درباره تأثیرات روانشناختی آنها نشان می دهد. که به گوشه‌ای از آن اشاره می شود. رنگ سبز رنگ رضایت، آرامش و امیدواری، رشد و پیشرفت روانی است و در درمان بی‌خوابی و خستگی مؤثر است. بیشتر آیات مربوط به رنگ سبز درباره گیاهان و سبزه‌هاست که با صفت بهجت‌آور، معرفی شده‌اند. آبی، رنگ تخیل و بروز خویشتن است که رنگ پر قدرت طبیعت بوده و به معنای ایمان و فضای لایتناهی روح است. در معماری اسلامی رنگ فیروزه‌ای مشخص است و لباس حضرت مریم و مسیح، در نقاشیهای مسیحی آبی آسمانی است. قرمز نماد حیات و مرگ، محرک و بیانگر هیجان و شورش و جنگ است. در غذا محرک اشتهاست و باعث تحریک شدید می شود فشارخون را بالا برده و تمایلات و احساسات حمله‌آمیز در مجاورت آن افزایش می‌یابد. پوشیدن لباس قرمز از نظر تعالیم اسلامی مکروه است. زرد نماد نور، هوش و آگاهی است. رنگی روحانی، ایده‌آل و فلسفی است. هاله‌ای نورانی دور سر و هیکل مقدسین در تماثیل مذهبی دیده می شود. آزمایشهای پسیکولوژیک ثابت کرده که این رنگ باعث نشاط و شادیست و در آیه ی 65 سوره بقره (إِنّهَا بَقَرَهًٌْ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ) به آن اشاره شده است. سمبل ارتباط با دیگران و اداره پست است. سیاه: رنگی سنگین، وحشتناک، مایه غم، نشانه عزاداری و افسردگی و مرگ است. پوشیدن لباس سیاه در اسلام مکروه است مگر در موارد نادر. در بسیاری از ملل و اقوام رنگ عزا بوده است. اتومبیل‌های سیاه بیشتر در معرض تصادف بوده و چمدان‌های سیاه از سفید بسیار سنگین‌تر بنظر می‌رسند. سفید: رنگ پاکی و بی آلایشی بوده میکربکش است. پشه‌ها را دور می‌کند. پوشیدن لباس به رنگ سفید مستحب و جزو انتخابهای اول رنگ در اسلام می باشد سفید مجموع همه رنگهاست و قرآن اولین اشعه‌های ارسالی از طرف خورشید را سفید معرفی می‌کند.
از نظر رنگ درمانی نیز، هر رنگ با توجه به طول موج خاص خود، می تواند باعث ساطع شدن انرژی معینی شده و آن را به ما منتقل کند.
رنگ سرخ در روند تکامل بیماریهای پوستی، مانند آبله و سرخک تأثیر دارد و ایرانیان باستان از این خاصیت استفاده می‌کردند. رنگ زرد در درمان افسردگی مؤثر بوده و باعث افزایش فشارخون شده است و ضعف معده و کلیه را بهبود می‌بخشد. آبی در درمان تب مؤثر و انسان را بخواب عمیق ترغیب می‌کند و در درمان روماتیسم، سردرد و معالجه سرطان هم بسیار مؤثر است. قرمز باعث تحریک سرخرگها شده و در درمان افسردگی و سستی و بیحالی مؤثر است در درمان بیماریها و مسمویتهای خونی، خونریزیهای شدید و کم خونی بسیار مفید است. به هنگام عصبانیت هرگز در جائی که رنگ قرمز وجود دارد کار نکنید. بررسی اثرات روانشناختی رنگها و نیز مقایسه آنها با آیات و احادیث اسلامی علاوه بر روشن کردن تأثیرات شگرف رنگ‌ها بر جسم و روان ما بر این نکته مهم نیز تأکید می‌نماید که نه تنها هیچ اختلاف و تباینی بین آموزه‌های واقعی دین و علم وجود ندارد. بلکه در بسیاری از موارد در صورتی که منابع دسترسی ما به علوم گوناگون و علوم دینی و اخلاقی درست و بی‌شائبه و بیغرض باشد. کاملاً این دو با هم سازگار می‌باشند.
خدایا! دلها و جانهای ما را به رنگ درخشان و نورانی خودت مزین فرما که هیچ رنگی برتر و زیباتر از رنگ الهی نیست. “صبغه الله و من احسن من الله صبغه؟!”

رنگها

دنیای رنگها، دنیایی زیبا، رنگین! و خیال‌انگیز است. یکی از زیباترین پدیده‌های طبیعت رنگین‌کمان است که بعد از باران به چشم می‌خورد. قطره‌های باران به مانند یک منشور عمل کرده و نور سفید را به طیف نور مرئی (visual light) یعنی رنگهای قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش یا vibgyor تجزیه می کند. چشم ما تنها قادر به دیدن طول موجهایی بین 400 (بنفش) تا nm800 نانومتر (قرمز) می باشد. رنگهای این طیف، رنگ مرئی یا vibgyor که همان طیف رنگین‌کمان است عبارتست از:violet -indigo -blue -green -yellow -orange -red
این طول موجها فاصله بسیار کوچکی را در بیناب (طیف) گسترده امواج الکترومغناطیسی تشکیل می دهد. طول موج رنگ قرمز از سایر رنگها بیشتر است و طول موج با فرکانس نسبت عکس دارد لذا هر چه از بنفش به سمت قرمز برویم، f (فرکانس) کمتر و µ (طول موج) بیشتر می شود. طول موج بیشتر و فرکانس کمتر از رنگ قرمز شامل امواجinfrared یا (IR) (مادون قرمز یا فروسرخ) و امواج رادیویی و تلویزیونی است و در طول موجهای کمتر و فرکانس‌های بالاتر از رنگ بنفش نیز امواج ماورا بنفش یا فرابنفش ultraviolet یا (UV)، اشعه X (رونتگن) ? (گاما) و اشعه‌های کیهانی قرار می‌گیرند. امواج خارج از طیف بینایی visual light (چه با طول موج بیشتر یا کمتر) برای چشم انسان قابل رویت نیستند (در حالیکه مثلاً چشم زنبور عسل به راحتی قادر به رؤیت (UV) بوده و رنگهایی که آنها از گلها احساس می‌کنند؛ با رنگهایی ما می‌بینیم، متفاوت است)، گاه چشمهای ما ظرفیت و توانایی دید بعضی اجسام را ندارد و همیشه اینطور نیست که فقط دیدن باور کردن باشد! (Seeing is believing) یکی از شعارهای روز جهانی بینائی اصولاً رنگ اینگونه به وجود می‌آید که اشعه تابش شده به جسم قسمتی جذب و قسمتی دیگر منعکس می‌گردد. اگر اتمام اشعه تابیده شده بدون تغییر و به همان صورت منعکس گردد، جسم سفید به نظر می‌رسد و اگر همه اشعه جذب و هیچ شعاعی به چشم باز نگردد سیاه دیده می شود و اشعه‌های منعکس شده باعث ایجاد رنگ خاص خواهد شد.

دید رنگی Color vision

یکی از ویژگی‌های بسیار با ارزش چشم، توانایی دید رنگهاست. ساز و کار دید رنگی به خوبی مشخص نیست ولی در چشم، سه نوع سلول مخروطی وجود دارد که رنگها توسط آنها درک می‌شوند. انسان سه رنگدانه بینایی دارد که هر کدام در سلول مربوطه درک می شود هر یک از این رنگدانه‌ها بیشترین حساسیت را به نور قرمز، سبز و آبی دارد. این سلولهای مخروطی در ناحیه حفره مرکزی “ماکولا” گرد آمده‌اند و به علت وجود آنها، انسان قادر به تشخیص رنگهاست. هر رنگی سه نوع مخروط را با شدتهای متفاوت انگیخته می کند به گونه‌ای که ماکزیمم حساسیت هر سلول مخروطی برای رنگ همنام آن است و از تحریک‌های این سه نوع سلول مخروطی اگر ترکیب شوند، رنگ ویژه‌ای احساس می شود. رنگ سفید نتیجه تحریک همزمان و یکسان سلولهای مخروطی است.

خطای رنگی chromatic aberration

یکی از خطاهای عدسی‌ها خطای رنگی است: هنگام برخورد اشعه نوری به عدسی، نور سفید تجزیه شده و تصویر ما چند نقطه رنگی است که اولین نقطه مربوط به رنگ بنفش و آخرین آن مربوط به رنگ قرمز است و در فاصله این دو تصاویر رنگی است. در گذر از محیط شفاف، امواجی که طول موج کوتاهتری دارند؛ دارای سرعت کمتر و فرکانس بیشتر بوده‌اند و نسبت به امواج طول موج بلند با زاویه‌ای تنگتر خمیده شده و در کانونی جلوتر از آنها تمرکز می‌یابند و چون طول موج رنگ قرمز از سایر رنگها بیشتر است بنابراین در نقطه دورتری از عدسی قرار می‌گیرند.
کور رنگی Achromatism: به عدم توانایی در دید رنگها گفته می شود.
بعضی از اشخاص، قادر به تشخیص برخی از رنگها نیستند که مربوط به فقدان یک گروه از سلولهای مخروطی گیرنده رنگ در چشم است. این ناهنجاری در مردان 8% و در زنان خیلی کمتر یعنی 0/5% است. اختلال دید رنگ، ارثی بوده و همراه با فقدان ژنهای مخصوص در کروموزم x می باشد. بررسیهای جدید، نشان داده است که ژن مخروط حساس به آبی در کروموزم y و ژنهای دو مخروط دیگر روی کروموزم x قرار گرفته‌اند.
شایع‌ترین اختلال دید رنگ یا نوع کوررنگی: کوری قرمز protanopia یا Daltonism و کوری سبز Deutranopia می باشد. موارد نادری از کوری بنفش Tritanopia دیده می شود. در کوررنگی کامل، اجسام به رنگهای گوناگون خاکستری همانند عکاسی سیاه و سفید دیده می‌شوند. در تئوری یانگ هلمهولتز، کوری رنگ به نبود سلولهای شبکیه‌ای حساس به قرمز یا سبز یا بنفش وابسته است.
بیشتر اشخاص کوررنگ از این ناهنجاری در خودآگاه نیستند (فکر می‌کنند دنیا به همان بدرنگی است که آنها می‌بینند!) لذا معاینه دید رنگ برای مشاغلی چون خلبانی، مهندسی نساجی، نقاشی، طراحی با رایانه و انیمیشن بسیار مهم است و متداولترین آزمایش برای تشخیص کوررنگی تست ایشی هارا Ishihara است که در آن با استفاده از رنگهای مختلف سبز، آبی، قرمز و نارنجی و … دایره‌های ریز و درشتی طراحی شده است که در نهایت عدد یا مسیری را نشان می‌دهند، اشخاص کوررنگ اعداد را اشتباهی تشخیص می‌دهند و یا مسیر رنگ مورد سؤال را نمی توانند نشان بدهند (کور قرمز سبزها، بجای عدد 14 عدد 21 را می‌بینند).
در آزمایش لوشر (آزمایش معروفی که با انتخاب کارتهای رنگی در دو نوبت، توسط بیمار درمانگر به تفسیر و تجزیه و تحلیل شخصیت و وضعیت روانی فرد می‌پردازد)، حتی اگر شخص کوررنگ باشد اگر ارگانیزم بدن از نظر روانی یا جسمانی به آرامش عاطفی و تجدید قوای جسمانی و رهایی از تشنج و فشار عصبی نیازمند باشد، پاسخ غیر ارادی انتخاب رنگ تیره خواهد بود اما اگر ارگانیزم به صرف انرژی از طریق فعالیت جسمانی یا خلاقیت فکری نیاز داشته باشد پاسخ غیر ارادی به رنگهای روشنتر خواهد بود. تحقیقات اشتانیک L. stenike نشان داد که نیازی نیست که بینایی رنگ در تست لوشر مدنظر قرار گیرد. پژوهش‌های “اشتانیک” L. stenike نشان داد که مدنظر قرار دادن بینایی رنگ در آزمایش “لوشر” نیازی نیست.
پس از آزمایش Rorschach رورشاخ (در زمینه شناخت شخصیت انسان از طریق لکه‌های رنگین جوهر که از مشهورترین آزمونهای برون فکن برای بزرگسالان بوده و دارای 10 لکه استاندارد است که باید آزمودنی برای هر داستانی بسازد)، آزمایش دکتر “ماکس لوشر” جدیدترین نظریه‌ای است که در این مورد ارائه گردیده است.
دستاوردهای سرشار این آزمایش به حدی بوده است که اینک آزمایش مزبور علاوه بر استفاده در مورد روانکاوی و روانشناسی در روشهای استخدامی نیز به کار گرفته می شود. 8 کارت رنگی به بیمار نشان داده می شود و او باید رنگی را که بیشتر از سایرین دوست دارد (فقط رنگی که در همان لحظه بهتر به نظر می‌رسد) انتخاب کند. صرف نظر از رنگها، چیزهای دیگری مثل لباس، ماشین و … و تا آخر رنگهای مورد علاقه خود را مشخص کند. یکبار دیگر این انتخاب تکرار می شود. نتیجه این آزمایش، با تجزیه و تحلیل و تفسیر آزمایش دانستنیهای زیاد و اطلاعات ارزشمند فیزیولوژی را در مورد ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه، توازن یا عدم توازن بدن، در اختیار پزشک یا روانپزشک قرار می دهد. آزمایش کامل بین 8 -5 دقیقه طول می‌کشد و سریع‌ترین رکورد جهانی را داراست. 4 رنگ اصلی لوشر آبی، زرد، قرمز و سبز بود و بنفش، قهوه‌ای، خاکستری و سیاه رنگهای فرعی تست لوشر هستند.

تاریخچه ی رنگ

انسان از روزگاران بسیار دور تحت تأثیر رنگهای طبیعت بوده است، رنگ‌ها همواره پیرامون بشر را احاطه کرده و وی را تحت نفوذ خود درآورده‌اند اما چندی بیش نیست که ما قادر به تولید رنگ و استفاده از آنها شده‌ایم. در دو سده اخیر که صنعت رنگ‌سازی به نقطه اوج تحول خود رسیده است تأثیر مزبور دو چندان شده و در همه ارکان زندگی ما رخنه کرده است. تا پیش ار قرن نوزدهم، فقط تعدادی رنگ و مواد رنگی شناخته شده بودند که بیشتر آن ریشه آلی داشتند و گران نیز بودند. به طوری که استفاده از پارچه‌های رنگی و مواد تزیین فقط در انحصار ثروتمندان بود. صدها هزار حلزون زندگی خود را از دست دادند، تا امپراطور روم بتواند ردای بنفش خود را به تن بکند، در حالی که رعایای او ناگزیر بودند به پوشیدن پارچه‌های پنبه‌ای یا کتانی ساده، پوست یا پشم حیوانات بسنده کنند. تأثیر رنگهای سیاه و سفید در مردم قرون وسطی شناخته بود، اشراف و روحانیون کاتولیک بر اساس رسوم خانوادگی و مذهبی لباسهای رنگی می‌پوشیدند اما مردم عادی از پارچه‌های رنگ نشده استفاده می‌کردند. وقتی مردم به طبقات مختلف تقسیم شدند هر کدام رنگ خاصی داشتند رنگ سیاه و سفید رنگ لباس اشرافند. هنوز هم این دو رنگ نشانه شیک‌پوشی هستند.
فقط در 100 سال اخیر بوده است که وضع یاد شده سراپا دگرگون شد: نخست، از آزمایش آنیلین، و بعدها، از طریق مشتقات قطران زغال و اکسیدهای متالیک، رنگ را به راحتی به دست آوردند. امروزه، هر چیزی را که بشر می سازد دارای رنگ است و هزاران رنگ به سهولت قابل دسترسی است و رنگهای بیشمار از هر زمینه و نمائی که قابل تصور باشد، به وجود آمده‌اند و تقریباً برای هر منظوری، رنگ خاصی فراهم است. علاوه بر این که ما رنگ آبی آسمانی، رنگ سرخ غروب آفتاب و رنگ سبز درختان و تمام رنگ‌های طبیعی را در اختیار داریم، اشیاء ساخته شده به وسیله بشر، چراغ‌های نئون، تصاویر نقاشی، کاغذ دیواری‌ها و تلویزیون رنگی نیز پیوسته ما را شیفته و محصور خود می‌سازند.
این استفاده روزافزون از رنگها، منجر به توسعه زیادی در زمینه روانشناسی رنگها شده است و همراه با رقابت فزاینده میان تولیدکنندگانی که مشتاق افزایش فروش محصولات خود هستند تحول زیادی را در زمینه روانشناسی رنگ پدید آورده است. هر چند وقتی که این روانشناسی وارد صحنه بازاریابی می شود، بسیاری از پژوهش‌های آن در معرض آزمون و خطا قرار می‌گیرد.
رنگ‌های طبیعت در ما تأثیر می‌گذارند و این آثار به گونه‌ای ژرف و اجتناب‌ناپذیر در جان و روح ما جایگزین می شود. با این حال در مورد چیزهایی که خریداری می‌کنیم، از آزادی انتخاب، به کار بردن دوست داشتنی‌ها و غیر دوست داشتنی‌ها سلیقه‌ها و سنت‌هایمان برخورداریم. به خاطر همین ملاحظات است که یک تولیدکننده باید تحقیق نماید تا مطمئن شود که خریداران، جنس او را بر کالاهای مشابه ترجیح می‌دهند.
اگر محصول او شکر باشد در آن صورت او می‌داند که باید شکر خود را در بسته‌های آبی رنگ و یا حداقل دارای زمینه آبی عرضه کند و به هیچ وجه از رنگ سبز استفاده نکند ولی به احتمال زیاد دلیل آن را نمی‌داند. دلیلش این است احساس فیزیولوژی انسان در رابطه با رنگ آبی شیرینی است. از سوی دیگر رنگ سبز یک احساس گس را در انسان پدید می‌آورد و چه کسی خواستار شکر گس است؟
شرکت هواپیمایی که مسافرانش حاضر نیستند با شرکت هواپیمایی دیگری پرواز کنند، یک دلیل آن شاید این باشد که هواپیماهای شرکت مزبور تاکنون سابقه سقوط نداشته‌اند یا اینکه بهترین هواپیما را در اختیار دارند یا مهمانداران زن آن بسیار مؤدب می‌باشند ولی شاید به این خاطر نیز باشد که آنها از خدمت یک مشاور شایسته رنگ استفاده کرده‌اند. در هواپیماهایی که رنگ‌های به کار رفته برای تزیین داخلی کابین به طرز صحیحی انتخاب شده‌اند، اضطرابهای ناشی از پرواز تا حدودی کمتر شده، فشار عصبی کمتری را بر آنها وارد می‌سازند و مسافران را با حالت به نسبت آرامتری به مقصدشان می رساند.
درباره نقاشی یا یک عکس رنگی باید گفت که: اهمیت روانی رنگ معمولاً کمتر آشکار است. زیرا عوامل بی‌شمار دیگری نظیر موضوع، تعادل شکل یا فرم، تعادل میان رنگ‌ها، میزان تحصیل و تخصص تماشاگر و درک زیبایی‌شناسی او دست‌اندرکارند. وقتی که تأکید بیشتر در یک یا دو رنگ باشد گاهی اوقات خصایص شخصی نقاش تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.
برای مثال باید از وسواس گوگن (Paul Gauguin) نقاش شهیر فرانسوی نسبت به رنگ زرد در آثار اواخر عمر او نامبرد که دو تابلوی مسیح زرد و گل آفتابگردان او بسیار مشهور است و یا از ونگوک (Vincent van Gogh) نام ببریم که به طور ناخودآگاه سعی می‌کرد ناراحتی روحی خود را با کاربرد بیشتر رنگ زرد در نقاشی هایش درمان کند. به طور کلی، وقتی رنگهای متعدد برای خلق یک اثر به کار می‌رود، در این صورت فقط داوری زیباشناسی است که تمام اثر را ارزیابی کرده و تعیین می‌کند آیا ما آن اثر را دوست داشته باشیم یا نه؟ به جای اینکه واکنش روانی ما را نسبت به رنگهای خاصی بسنجد.
در مورد رنگهای ساده، بازتاب روانی ما بارزتر است و اگر رنگها را با دقت انتخاب کنیم با نیازهای روانی و فیزیولوژی کاملاً ارتباط خواهند داشت. در آزمایش رنگ لوشر این مسئله کاملاً به چشم می‌خورد. ارجحیت یک رنگ و نفرت از رنگ دیگر بیانگر حالت خاص فکری یا تعادل و یا هر دوی آنهاست و این ارتباط مستقل از نژاد جنسیت و محیط اجتماعی عمل می‌کند. برای پی بردن به چگونگی آن و پاسخ به این سؤال که چرا این رابطه یک رابطه عمومی است و مستقل از سایر عوامل، عمل می‌کند، لازم است که نگاهی به تأثیر دیرین رنگهای طبیعت در انسان بیفکنیم.

منشاء اهمیت رنگ

از ابتدای زندگی، بشر تحت تأثیر دو عامل قرار داشت که خارج از کنترل او بودند. این دو عامل عبارت بودند از: روز و شب و تاریکی و روشنایی. شب محیطی را فراهم می‌آورد که فعالیت بشر را متوقف می‌کرد و بنابراین بشر اولیه به غار خود پناه می‌برد، خود را در پوست حیوانات می‌پیچید و به خواب می‌رفت و یا از درختی بالا رفته و در انتظار فرا رسیدن روز می‌ماند.
روز، محیطی برای کار و فعالیت ایجاد می‌کرد و در نتیجه بشر اولیه دوباره دست به کار می‌شد تا توشه مواد غذایی خود را پر کند یا به جستجوی شکار بپردازد. شب به همراه خود بی حرکتی، آرامش و کاهش عمومی سوخت و ساز فعالیت جسمانی را به ارمغان می‌آورد، اما روز امکان کار و عمل و افزایش فعالیت جسمانی را مهیا کرده و به او نیرو و هدف می‌داد.
رنگهای مرتبط با این دو محیط عبارتند از: رنگ آبی متمایل به تیره آسمان شب و زرد روشن نور آفتاب. لذا رنگ آبی متمایل به تیره رنگ آرامش و عدم فعالیت است. در حالیکه رنگ زرد روشن رنگ امید و فعالیت است. چون این رنگها نشانگر محیط ‌های شب و روز هستند، از این رو از عواملی به شمار می‌آیند که انسان را در کنترل خود دارند به جای این که عناصری باشند که در کنترل بشر قرار بگیرند. بنابراین آنها را رنگهای غیر مستقل توصیف (Heteronomymous) بیان می‌کنند. یعنی رنگ‌هایی که پدیده‌های طبیعت آنها را تنظیم می‌کند.
شب (آبی تیره) بشر را ناگزیر می‌کرد که از کار دست کشیده واستراحت نماید ولی روز (رنگ زرد روشن) به فعالیت او میدان عمل می‌داد بی آنکه انجام فعالیت را الزامی سازد.
از نظر بشر اولیه فعالیت، آیینی بود که به دو صورت ظاهر می‌شد یا به شکار می‌رفت و حمله می‌کرد یا شکار می‌شد و از خود در برابر حمله دفاع می‌نمود به عبارت دیگر فعالیت‌های بشر یا در جهت پیروزی و به دست آوردن بود و یا در جهت دفاع از خود. معمولاً، عملیات مربوط به حمله یا پیروزی با رنگ قرمز نشان داده می شود در حالی که رنگ سبز مظهر دفاع از خود بود. چون اعمال بشر اولیه اعم از حمله (رنگ قرمز) یا دفاع (رنگ سبز) حداقل در کنترل وی بودند لذا این عوامل و رنگ‌ها را (مستقل) Autonomous یا (خود تنظیم کننده) Self -regulating توصیف کرده‌اند.
بنابراین از ابتدا شب برای بشر، شب نماد سکون بی حرکتی و کاهش سوخت و ساز و فعالیت و روز همراه با افزایش فعالیت و اعمال جسمانی بود و به او نیرو و حرکت می‌بخشید، به همین دلیل رنگ مربوط به محیط آبی، تیره سکون و آرامش و رنگهای مربوط به روز و خورشید رنگ امید و فعالیت است.

رنگهای اصلی

شامل زرد، قرمز و آبی است که سایر رنگها از ترکیب این سه رنگ ایجاد می‌شوند مثلاً ترکیب زرد و آبی رنگ سبز، ترکیب قرمز و آبی رنگ بنفش و ترکیب زرد و قرمز رنگ نارنجی را ایجاد می کند.

رنگهای گرم و سرد:

انسان با مشاهده ی رنگها به طور غریزی درجه حرارتی را تشخیص می دهد و قادر است گرمی و سردی را به کمک رنگها احساس کند. معمولاً در برخورد با رنگ سبز و آبی احساس سرما و در برابر رنگ قرمز و نارنجی، احساس گرما می‌کنیم. به طوری که در اتاقی به رنگ سبز، آبی با دمای 15 درجه سانتیگراد سرما و در اتاقی به رنگ قرمز، نارنجی با حرارت حدود 13 -11 درجه سانتیگراد گرما احساس می شود.
به طور کلی، رنگهایی با طول موج زیاد، چون سرخ و زرد و نارنجی پس از مدتی کوتاه که از طریق حس بینایی اثر کند موجب افزایش خون و ازدیاد ضربان قلب می شود و رنگهایی با طول موج کوتاه، چون سبز و آبی و بنفش از فعالیت سلسله اعصاب می‌کاهد.

پی‌نوشت‌ها:

* اپتومتریست مدرس دانشگاه علم پزشکی اردبیل
فارغ‌التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
عضو انجمن علمی اپتومتری ایران
مشاور ریاست دانشگاه و مسئول امور ایثارگران دانشگاه

منبع؛
مجموعه مقالات همایش ملی قرآن و علوم طبیعی، تهیه و تنظیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، زیر نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، تهران، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه و انتشارات سخن گستر، چاپ یکم ـ زمستان 1385.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید