ویژگی های دوران ظهور

ویژگی های دوران ظهور

مقدمه
تا جایی که در تاریخ درج شده، هیچ گاه انسان از اندیشه و رؤیای بهزیستن فارغ نبوده و همیشه نگاه او برای رسیدن به آینده ای بهتر و آسوده تر، به دوردست ها نگریسته است. این آرزو در زندگی انسان، جنبه های مختلفی داشته که بارزترین نمونه آن را در اندیشه «مدینه ی فاضله» متبلور می یابیم; همان آرمان شهری که در آن از پریشانی های جوامع موجود نشانی نباشد. امّا این اندیشه در طول تاریخ تعیّنات مختلفی یافته و هر یک از اندیشمندان جهان، تصویری ویژه از آن بر صفحه ضمیر انسان ها نقش کرده اند، ولی یک نکته در این بین اهمیت ویژه ای دارد و آن، این که «بهشت موعود زمینی» جایگاه مهمی در تفکر آدمی دارد.

موضوع مورد بحث ما در این نوشتار، بررسی اجمالی همین ایده آل است، منتها از دیدگاهی مذهبی و اندیشه دینی. آنچه در این مجال در پی آن هستیم، یافتن نسبت و ارتباط موضوع مهدویت و ظهور امام زمان با اندیشه مدینه فاضله است. و به واقع می خواهیم بدانیم آیا اندیشه «آرمان شهر زمینی» در محدوده آموزه های مذهب نیز جایگاهی خاص دارد یا خیر؟

آیا تمدن و مدنیّتی که پس از ظهور منجی عالم بشریت، امام زمان (عج) تشکّل می یابد، تبلور همان مدینه ی فاضله است؟

الف – خصوصیّت مدینه فاضله
در بررسی اندیشه آرمان شهر به دو رویکرد برمی خوریم: رویکرد عصر جدید و رویکرد عصر قدیم. ملاک در این تقسیم بندی، دوران قبل از رُنسانس و پس از رُنسانس است که به دوران قبل آن «عصر قدیم» و به دوران پس از آن «عصر جدید» اطلاق می نماییم.

با بررسی تاریخ غرب که صاحب نظران نیز آن را تأیید می کنند، درمی یابیم که رنسانس، نقطه عطفی در صفحات تاریخ اروپاست. دوره ای که چهارچوب تفکرات قدیمی به تدریج فرو می ریزد و ظهور اندیشه های نوین، پدید آمدن انسان و تمدنی جدید را نوید می دهد. عرصه های مختلف اندیشه دچار تحول می گردد. ظهور فلسفه، ادبیات، هنر، سیاست، علوم تجربی و انسانی و … مشمول یک خانه تکانی بزرگ می شود. دیدگاه انسان نسبت به خدا، جهان، انسان و هستی تغییر می یابد. اروپای قرن بیستم و فعلی که امروزه مشاهده می کنیم، در واقع فرزند رشدیافته آن دوران است. مهم ترین تفاوت دنیای جدید با قبل از رنسانس، از نحوه نگرش آنها به انسان نشأت می گیرد. در دوران قدیم به انسان توجه می شود، ولی از او به عنوان محور و مرکز ثقل یاد نمی شود و در واقع انسان گرایی و تفکر انسان مدار یا اومانیسم چندان مورد توجه نبوده، بلکه در تمدن جدید است که انسان بر مسند توجه می نشیند و محور هر نوع تفکر و اندیشه یی قرار می گیرد; رفاه و آسایش او به عنوان اساس هر تغییری تلقّی می شود و همه امکانات اعم از فکر و اندیشه و علم و صنعت و هنر و ادب در خدمت او قرار می گیرد.

این دوران دو دستاورد مهم دارد:

1- تفکّر انسان مدار که در جمع با سایر ارزش های نوین، نمراتی چون تمدن صنعتی و فراصنعتی را در پی آورد.
2- استغنای از مذهب و دین داری که در مباحث آینده به اثرات آن خواهیم پرداخت.

با توجه به نکته اول، مختصری به تشریح دیدگاه های اندیشوران پیش از رنسانس و پس از آن در برابر موضوع مهم مدینه ی فاضله خواهیم پرداخت.

آرمان شهر افلاطونی([2])
دیدگاه نیک شهر دانشمندان بیشتر به اوضاع خاص جامعه زمان آنها متکی است. اندیشه افلاطون نسبت به جامعه مطلوب، بیشتر سیاسی است; چرا که مهم ترین موضوع مبتلا به جامعه وی، نابسامانی های سیاسی بوده است; چرا که او در سرزمینی می زیست که اشکال متنوعی از حکومت و کشورداری را تجربه کرده و ناکامی های نظام های سیاسی موجود در تأمین خوشبختی انسان ها را به خوبی دیده بود. این ناکامی ها، تا حدودی زیربنای فکری او در طراحی و پی ریزی نظام سیاسی مطلوب و یا به تعبیر دیگر «مهندسی مدینه ی فاضله» را پایه گذاری کرد. وی هیچ یک از نظام های سیاسی موجود را به عنوان نظام سیاسی مطلوب نمی پسندید و بر همه آنها خرده می گرفت. در تمدن یونان آن عصر با چهار نوع نظام سیاسی روبرو می شویم که وی در کتاب «جمهوری» از آنها با نام های تیمارش یا تیموکراسی، الیگارشی، دموکراسی و تورانی یاد می کند.([3])

از نظر افلاطون نظام تیموکراسی دارای نقاط ضعف و قوّت فراوانی بود، ولی مهم ترین نقص آن را نبود جایگاهی مشخص برای فلاسفه می دانست. به سلحشوری اهمیت می دادند، ولی به خردمندی نه.([4])

از دید وی، حکومت الیگارشی، حکومت ثروتمندان و توانگران بر جامعه بود که اقلیت عددی را حایز بودند. به نظر افلاطون، این سیستم به ستمگری و فروپاشی نظام اجتماعی می انجامد.

نظام دیگر، دموکراسی بود که نظریه افلاطون در این باره جالب است. این نظام برخلاف محبوبیّت آن در عصر حاضر و حتی تمدن یونان باستان، از منفورترین انواع حکومت در نزد افلاطون به شمار می آید. به یاد داریم که وی اعدام استاد و مراد خویش سقراط را محصول همین دموکراسی کور یونانی می دانست و به طور کلی عقیده داشت که این نوع نظام سیاسی، نهایتاً زمینه ساز حکومت ستمگر (تیرانی) است.([5])

به طور کلی، آنچه که افلاطون در انتقاد از نظام های سیاسی موجود می گوید، نشان می دهد که به هیچ وجه یک تفکّر انسان مدارانه (به معنای جدید آن) بر داوری های او حاکم نیست; به ویژه انتقادات وی بر نظام دموکراسی، که از محصولات تفکر «انسان گرایانه» در عصر جدید است، به روشنی بیان گر آن است که انسان به عنوان یک فرد و یک اتم، آن گونه که در عصر جدید مورد توجه قرار می گیرد، در دیدگاه افلاطون جایگاهی ندارد و به همین دلیل است که انتقادات افلاطون را انسان مداران عصر جدید دموکراسی برنمی تابند و بر او خرده گیری های سختی می کنند.([6])

با این دیدگاه و نظریه پیرامون انسان و خرده گیری به نظام های حاکم، وی به ارائه مشخصات یک مدینه فاضله می پردازد که با اندیشه مُثلی وی سازگار است. آرمان شهر وی این گونه می باشد:

«مدینه فاضله طبقاتی که از دو گروه عمده تشکیل یافته است: طبقه پاسداران و توده مردم. پاسداران خود از دو طبقه فراهم شده اند: فرمانروایان و یاوران. آنها جنگاورانی کارآزموده و مجرّب هستند و از استعداد و فضیلت ذاتی نسبت به توده مردم برخوردارند» وی طبیعت و سرشت آنها را به طلا و نقره و طبیعت توده مردم را به آهن و برنج تشبیه می کند.([7])

مدینه فاضله فارابی
ابونصر فارابی در قرن 14 قمری (دهم میلادی) یعنی مقارن با اوج حکومت کلیسایی در اروپا، می زیست. در نگاه فارابی، جامعه مبنای تعاون اجتماعی در رسیدن به نیازهای متنوع انسان است و مدینه فاضله، جامعه ای است که در آن تعاون برای رسیدن به سعادت حاصل می گردد و امّتی که بر این مهمّ قیام کنند، امّت فاضله به شمار می آیند.([8])

در همین جا باید گفت که فارابی به عنوان برجسته ترین منطقی و شارح اندیشه های افلاطون و ارسطو در عصر خود، به شدّت ذهنش با افکار فیلسوفان یونان به ویژه افکار نو افلاطونی مأنوس و مألوف بود.([9])

از دید فارابی، مدینه، شبیه بدن انسان است و مدینه فاضله، همانند بدنی سالم است و همان گونه که در بدن سالم هر عضوی، وظیفه ای بر عهده دارد ولی در عین حال با هم تفاوت نیز دارند، در مدینه فاضله نیز چنین است. قلب همان رئیس مدینه است و اعضای دیگر در یک مرتبه فرمانده و در مرتبه دیگر فرمانبردارند، تا جایی که اعضایی وجود دارند که فقط وظیفه فرمانبرداری را بر عهده دارند.([10])

از این سخنان به روشنی رایحه تفاوت گوهری انسان ها شنیده می شود که تفاوت مهم نگاه عصر قدیم و عصر جدید به انسان می باشد.

وی شرایط سختی برای فرمانروا قائل است که اگر از خصوصیات فیزیکی و اخلاقی آن بگذریم، مهم ترین ویژگی رئیس مدینه، این است که او باید به درجه اتصال با عقل فعّال ارتقا یافته باشد،([11]) تا از آن طریق (وحی و الهام) بتواند حقایق امور و مصالح اجتماعی را آن گونه که توده مردم خود تشخیص نمی دهند، او از افقی برتر دریافت داشته و تشخیص دهد و این شخص، کسی جز یک فیلسوف تمام عیار و به تمام معنی نیست.([12])

از نظر فارابی:
«هدف، از بین بردن هر نوع شرّ و تحصیل هر نوع خیر است و در این راستا، هر یک از مردم مدینه فاضله باید مبادی موجودات نخستین و مراتب آنها و سعادت و ریاست نخستین مدینه فاضله و مراتب آن ریاست ها را بدانند و در مرتبه بعد، افعال و اعمالی که معیّن و محدود است و وسیله تأمین سعادت آدمیان است را بشناسند و عمل کنند.»([13])

فارابی پس از توصیف مدینه فاضله، به شرح مدینه های دیگر که از نظر وی مطرود و نامقبولند، می پردازد. از نظر وی، در برابر آرمان شهر سه نوع مدینه دیگر وجود دارد:

مدینه جاهله، مدینه فاسقه و مدینه ضالّه.

مدینه جاهله خود شامل مدینه ضروریه، نذاله، خسیسه، کرامیه، تغلبیّه و حریّه است.([14])

کلیه مدینه های یاد شده از نظر وی منفی اند و در آنها خیر مطلق، که سعادت حقیقی است، از محیط اغراض و اهداف مدینه های یاد شده دور داشته شده و اهداف دیگری زیربنا و محور فعالیت های جوامع مذکور گردیده است.([15])

مدینه فاضله در عصر جدید
مدینه فاضله در عصر نوین معنی جدیدی می یابد. از ابعاد انتزاعی و ماورای طبیعی آن کاسته شده و بر بُعدهای عینی و انسانی و زمینی آن افزوده می شود. تفکّر پس از رنسانس، حامل نوعی تفکّر زمینی و انسان گرایانه است. ضمیر ناخودآگاه انسان عصر جدید که انباشته از عقده ها و فشارهای قرون وسطایی است، مجالی یافته تا آزادانه به آنچه که می خواهد بیندیشد و آن را طلب کند.

عصر جدید، دوره انسان گرایی است. از این روی، متفکران این عصر، انسان را وجهه آمال خود قرار داده اند و به او می اندیشند، خصوصاً به بعدی که فراموش شده، یعنی بُعد زمینی او. هرچه از عصر رنسانس می گذرد، بر قدرت یافتن این اندیشه نیز افزوده می شود، به طوری که در قرن 18 میلادی یعنی اوج تفکّر روشنگری اروپا، انسان و پیشرفت او محور همه چیز قرار می گیرد. دیگر او را موجودی که گناهکار فطری است و در سنّت مسیحیت باید فدیه ای در بخشایش و آموزش او نثار کرد، نیست، بلکه او گل سرسبد هستی است و مقصد هر نوع کوشش و بینشی، اوست و بهشت موعود را در همین جهان خاکی می جوید.([16])

این نوع تفکّر در قرن های بعد باز هم استحکام بیشتری می یابد، به طوری که تفکّر «انسان مدار» و در اشکال افراطی آن، به تدریج جای خود را به مذهب «انسان مدار» وامی گذارد. در همین اوان است که فلاسفه ای چون اگوست کُنت و روان شناسانی مثل اریک فروم از «مذهب انسانیت»، «هنر عشق ورزیدن» به انسان و ادیان انسان مدارانه سخن می گویند.([17])

مدینه فاضله سوسیالیست های تخیّلی
قرن هجدهم، دوران پرتلاطمی برای اروپاییان محسوب می شود. انقلاب صنعتی، به عنوان مهم ترین رویداد این قرن، بارقه امیدی در دل بسیاری از عامه به وجود آورده بود; چرا که تولید انبوه ثروت و انباشت سرمایه، راحتی و سعادت آنها را تأمین می کرد. امّا این امر، آن طور که می پنداشتند، به پیش نرفت و نه تنها برای طبقه محروم، رفاه و آسایش نیاورد، بلکه بر ناراحتی و تشویش آنان نیز افزود. تأسیس کارخانه ها و مراکز مهم صنعتی، به بی کاری کارگران منجر شد و همین نتایج أسفناک، اندیشمندان را بر آن داشت که با ارزیابی مشکلات ناشی از انقلاب صنعتی، راه حل های دیگری ارائه دهند.

سوسیالیست های تخیلی محصول این دوره اند. از برجسته ترین متفکران این روش می توان از سن سیمون (SaintSimon ، 1825-1760 م)، شارل فوریه (Charles Fourier، 1842-1772) و رابرت اون (Robert Owen، 1858-1771) نام برد.

ویژگی مهم این متفکران، ضدیت با نظام سرمایه داری و اقتصاد آزاد است.([18])

جمع بندی
مجموع بحث های قبلی در رویکرد عصر جدید به مسأله مدینه فاضله، بیان گر یک معنای اساسی است. سلسله حوادث دوره رنسانس، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب صنعتی، پیدایش تفکّر سرمایه داری و نیز اندیشه سوسیالیسم تخیلی، دارای یک اندیشه مشترکند و آن، این است که انسان عصر جدید، انسانی است که سخت، خود و خواسته هایش را باور دارد. مسیری طولانی را از مذموم بودن تا معبود بودن، طی کرده است. او که تا دیروز در حاشیه بود، امروز در متن قرار گرفته و آرمان و عشق ابدی فردا خواهد بود.

اکنون که به طور گذرا بر اندیشه های آرمان شهرهای مطرح اشاره کردیم و آن را به عنوان مقدمه ای برای مدینه فاضله عصر ظهور قرار دادیم، ذیلا به بررسی مدینه فاضله ای که در اندیشه اسلامی و خصوصاً امامیه، به عنوان «عصر ظهور» یاد شده، خواهیم پرداخت.

ب – ویژگی های «آرمان شهر» در عصر ظهور

1- مدینه عدل
عدالت، واژه ای غریب نیست، امّا حقیقتی قریب هم نیست. سده ها و هزاره های بسیاری است که بشر با این رؤیا روز و شب کرده، لیکن جز زور و اختناق و ظلم و بیداد، نصیبی نبرده است. هنوز آهنگ سنگینی ناله های کودکانی که به بیگاری کشیده شده اند، مادرانی که شوهر خود را به بی عدالتی قربان داده اند و مردانی که به جبر، کمر در برابر ظلم خم کرده اند، در گوش تاریخ است. هنوز اشک های ریزان و قلب های داغدیده، هراس های قالب تهی کُن و نفس های در سینه حبس، ضجه های دردناک و دردهای بی تاوان، زخم های بی مرهم و ناامیدی های بی پایان، نگاه های خسته و بی سو، دست های لرزان و بی رمق، لب های خشک و چروکیده، بدن های رنجور و زجرکشیده، انسان سراپا ظلم و بیداد دیده، هنوز این همه در خاطره تاریخ زنده است و اگر تاریخ با یادبود این حجم عظیم از نامردمی، هنوز پابرجا ایستاده و قالب تهی نمی کند، به دلیل این است که می خواهد کسی را بیابد و تمام رنج های مدفون در خویش را در گوش او نجوا کند.

دیده ایم و مکرر شنیده ایم که در طول تاریخ، انسان های بسیاری با اندیشه عدالت و فریاد دادخواهی انسان ها، این حقیقت را زنده و جاودان ساخته اند، امّا تلاش عملی آن خیراندیشان و نیک خواهان در راه برقراری عدالت، در بیشتر موارد کم ثمر و یا بی ثمر بوده و عدالت در معنای حقیقی آن، همچنان در رؤیا. چقدر سخت و دشوار است تعبیر نشدنِ این رؤیای شیرین; رؤیایی که تمامی اجزای وجود انسان در تمام تاریخ، با آن عجین شده و نگاه پرانتظار او در تعبیر آن خسته و کم سو گشته. بارها و بارها با زنگ حوادث مختلف، تپش قلبش فزونی یافته، اما زمانی که پلک از این خواب شیرین برداشته، جز سیاهی و تباهی مستکبران و ظالمان چیزی در پیش روی ندیده.

اما می دانیم، هرچه بر شماره اوراق تاریخ افزون گردد، از شماره انتظارمان خواهد کاست و این، همان چراغ امیدی است که قرن ها و قرن هاست در دل انسان ها به عشق آمدن آن منجی، روشن و فروزان است. به عشق او، که نامش «عدل» است «السلام علی … العدل المشتهر) کلامش عدل است و راهش عدل. او که حکومتش، حکومت عدالت است و این گم شده بشریت را در فرجام تاریخ بدو باز خواهد گرداند.

در خصوصیات قیام و حکومت امام زمان (علیه السلام)، هیچ ویژگی به اندازه «عدالت و قسط» روشنی و نما ندارد. آن قدر که در روایات بر ویژگی عدالت گستری آن مولی تأکید شده، بر سایر مسایل چنین تأکیدی نشده است و این، نشان از برجستگی این مهم در سازمان مدینه فاضله اسلامی در دوران ظهور دارد.

ده ها و بلکه صدها روایت در کتاب های مختلف روایی، به ویژه، در کتاب منتخب الأثر و کمال الدین شیخ صدوق، در مورد عدالت گستری آن حضرت وارد شده است. در بسیاری از این روایات، از آن امام همام، به عنوان مظهر و تجلی کامل عدالت یاد شده است. نام «عدل» که بر آن مولی نهاده اند، در واقع ترجمان کامل رسالت اوست.

صاحب مکیال المکارم، در اثر شریف خود، در این رابطه چنین می نویسد:

«عدل، آشکارترین صفات نیک آن امام است. برای همین ] آن بزرگوار [ در دعای شب های رمضان، «عدل» نامیده شده است:

«اللهم وصلّ علی ولی امرک القائم المؤمل والعدل المنتظر».
خداوندا به ولی امر خود که قیام کننده و … و عدل مورد انتظار همه است، درود فرست.»([19])

و در جای دیگر، همین عنوان را به گونه ای دیگر می یابیم:

«اول العدل وآخره.»([20])
«السلام علی القائم المنتظر و العدل المشتهر … .»([21])

در مدینه فاضله اسلامی و در بستر ظهور آن منجی نیز، همه جا سخن از عدالت و قسط است. سخن از لبریز شدن زمین از عدل و داد است. دامنه عدالت او، تا اقصی نقاط منزل و زوایای ناپیدای جامعه گسترده است; حتی عدالت و دادگری همچون گرما و سرما در درون خانه های مردمان نفوذ می کند و مأمن و مسکن وجود آنان را سامان می بخشد.([22]) و در روایات ظهور، عدالت، چنان عطش برانگیز و سیری ناپذیر و فراموش ناشدنی ترسیم گردیده است که انسان را در این گمان می افکند که اصولا، جهان برای رسیدن به این نقطه و فرجام، باقی مانده است و برنامه و تنظیم متعمّدانه الهی بر این است که آخرین سطور تاریخ، با برگ های دادخواهی به انجام رسد و خداوند چنان بر این مهم تأکید دارد که اگر حتی یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، او آن را چنان طولانی خواهد کرد([23]) تا آن رؤیای موعود مردمان از راه رسد و درخت عدالت را بر ضمیر آگاه تشنگان بکارد و جامعه بشری را با آن گمشده خویش روبه رو سازد، زمین را از عدل و قسط سیراب کند و آن قدر بر باده عدالت بیفزاید که جان آدمیان از آن مدهوش گردد.

در سایه این عدالت، هیچ انسانی در قید بندگی و بردگی باقی نمی ماند.([24])

حقوق به یغما رفته انسان ها به آنها باز می گردد.([25])

بندهای پیدا و ناپیدای بندگی از سر و گردن انسان ها باز می گردد و زمینه استثمار انسان از انسان به کلی برچیده می شود.([26])

کارگزاران ظلم و بیداد، مورد بازخواست قرار می گیرند. قاضیان و حاکمان خلافکار، از مسؤولیت خویش، عزل می شوند و زمین، از هر نوع خیانت و نادرستی پاک می گردد.([27])

گردنکشان و مستکبران در هم کوبیده می شوند و محرومان و مستضعفان در استرجاع حق خویش کامیاب می گردند.([28]) دیگر ناله هیچ مظلومی در گلو خفه نمی گردد، اشک و آه هیچ دلسوخته ای بلند نمی گردد، هیچ انسانی گرسنه سر بر بالین نمی گذارد و هیچ محرومی با کینه و دغدغه ناامنی، روزگار سپری نمی کند.

و اینها افسانه نیست، بلکه به راستی تمام آن چیزی است که بر ما وعده داده اند و ما را در انتظار آن به برترین عبادت فرا خوانده اند که انتظار آمدن او، انتظار گام های عدالت است.

2- مدینه رفاه
مدینه فاضله اسلامی، مدینه رفاه و آسایش همگانی است. رفاه و تنعّم بدان سان که دیگر نیازمند و صاحب حاجتی در سطح جامعه یافت نمی شود. یک دلیل مهم بر این امر، توزیع عادلانه ثروت ها و منابع است. در شهر عدالت، که حقوق انسان ها محور توجه و برنامه ریزی است، بالطبع بذر این توجه، محصولی چون رفاه و برخورداری همگانی از مواهب الهی در پی خواهد داشت. هم در تعالیم دینی و هم در آموزه های علمی و تجربی بشر، به روشنی، به این واقعیت راه برده ایم که در صورتی جامعه از غنا و بهره مندی عمومی سرشار خواهد گشت که پیشاپیش از عدالت سیراب گردیده باشد و مشکل کشورها در حال حاضر و در قرون و اعصار متمادی، کمبود منابع و مواهب طبیعی بر گستره خاک نبوده، بلکه توزیع ناعادلانه آنها بوده است.

آنچه در روایات ظهور، در این خصوص آمده است، نشان می دهد که خواست ها و آرزوهای مادی انسان، در جدول توجّهات آرمان شهر اسلامی، نه تنها از یاد برده نشده، بلکه حتی در صدر توجه و عنایت قرار گرفته است و انسان ها، به دلیل داشتن چنین خواست هایی، نه تنها مورد نکوهش قرار نگرفته اند، بلکه بر توجه خداوند در پاسخ به این خواهش ها تأکید فراوان رفته است.

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) می فرماید:

«در امت من، مهدی قیام کند … و در زمان او، مردم به چنان نعمت و برخورداری و رفاه دست یابند که در هیچ زمانی دست نیافته باشند. ] و این رفاه شامل تمامی انسان ها خواهد بود [ چه نیکوکار و چه بدکار. آسمان مکرر بر آنان ببارد ] کنایه از وفور مواهب طبیعی [ و زمین چیزی از روییدنی های خود را پنهان نسازد.»([29])

در روایات دیگر سخن از کثرت مال([30])، وفور نعمت ها، باران های پی درپی، سبکباری و رهایی از بارهای سنگین زندگی([31])، آسودگی از رنج طلب کردن و نیافتن، سخنی از ادای قرض تمامِ مقروضین و ادای دِین تمام صاحبان دین است; سخن از بی نیازی تمام انسان هاست و سخن از بذل و بخشش امام(علیه السلام) بر همگان است، به طوری که از طلب مال و بخشش دیگران بی نیاز گردند.([32]) در آن جا سخن از عُمران و آبادی تمامی عرصه خاک است، به گونه ای که چون آن حضرت قیام کند، همه خرابی ها را آباد کند([33])، تمامی سطح زمین را از سرسبزی و نشاط و طراوت بپوشاند([34])، گنج ها و معادن زمین، همگی مورد استخراج قرار گیرند و زمین، آنچه را که در درون مخفی داشته، برای رفاه و آسایش انسان ها به دست او خواهد سپرد.([35])

3- مدینه امن وسلام
به اعتقاد روان شناسان، از مهم ترین نیازهای اساسی بشر که در هرم نیازهای وی جایگاه ویژه ای دارد، نیاز به امنیت است. البته این نیاز در ابعاد مختلفی تجلی می یابد. امنیت اخلاقی، امنیت اقتصادی، امنیت حقوقی، امنیت اجتماعی و خانوادگی و … آنچه از حجم زیادی از روایات ظهور برمی آید، نشان می دهد که مدینه فاضله اسلامی، شهر امن و سلام است، آن هم امنیت در معنای واقعی و در تمامی ابعاد آن.

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه:

(وعد اللّه الذین امنوا منکم … لیستخلفنّهم فی الأرض … و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً.)

می فرماید:

«نزلت فی القائم وأصحابه».([36])

یعنی وعده خداوند، مبنی بر این که وحشت و خوف مؤمنان را به امنیت و سلام تبدیل می کند، در زمان ظهور آن حضرت، معنی و مصداق کامل می یابد و انسان ها در آن موعد شریف است که می توانند با قلبی آسوده و فارغ از هرگونه دغدغه اقتصادی، حقوقی، اخلاقی و اجتماعی، سر بر بالین آرامش بگذارند و زندگانی دنیا را دور از خطرهای دلهره آمیز همیشگی ببینند. بنابراین، گردنه های پرخطر و پرنشیبی که در زندگی هر انسان به واسطه روابط نادرست حاکم در اجتماع پدید می آید، در آرمان شهر اسلامی جایی و جایگاهی ندارد. این نیز سعادتی است زمینی در یک شهر آرمانی و آسمانی.

4- مدینه تربیت
پیش از این یادآور شدیم که تمدن غرب، اساس پیشرفت خویش را بر مبنای توجه به انسان پایه گذاری کرده و انسان محوری و انسان مداری، جزو نرم افزارهای اساسی در پیشرفت غرب محسوب می گردد. امّا همان انسان که مقصود و غایت پیشرفت تلقی شده، همان انسان در تمامیت وجودیش، در این تمدن فراموش شده و بحران تمدن غرب، در ابعاد مختلف: اخلاقی، اجتماعی و تربیتی آن، مؤید صریح این غفلت و ناکامی است. انسانی که فقط از یک سو نظاره شد و تنها ابعاد مادی او، در محاسبه آمد، انسانی است کاریکاتوری و ابتر و بالطبع، نمی توان او را در عالم خارج، انسان نامید و مشکل غرب در همین سوء تفاهم کوچک است!

چندین قرن است که برای آسایش تن، هر چه فرمول اقتصادی و سیاسی به یاد داشته اند و هر چه امکانات علمی و تکنیکی در اختیار داشته اند، به استخدام درآورده اند، تا شاید بتوانند آسایش این جهانی انسان را بدو باز گردانند; حال آن که او، پس از این همه تلاش، هیچ گونه آرامشی در خود نمی یابد، جهان را تنگ و تاریک و سرد می بیند و در آن احساس حقارت و پوچی می کند و این جریان، به اعتقاد منتقدین درون این نظام، جز به نابودی انسان نمی انجامد. و این، آن چیزی است که باید آن را «انسان مداری واژگونه» یا «انسان گرایی نسیانگرانه» نامید. همین معنی را از زبان یکی از منتقدان فرانسوی نظام غرب بازگو می کنیم:

«تمدن جدید که به هنگام حرکت آغازین خود می خواست «انسان گرا» باشد و به انسان آن چنان اصالتی داد که آغاز و انجام همه چیزش کرد، اکنون به ماجرایی این چنین شگفت دچار شده است. در روزگار ما، تار و پود مفهوم انسان از هم گسسته است … به هر حال، تمدنی که خود را «انسان گرا» می نامید، نظامی از آب درآمده است که آدمی را تحقیر می کند و می فریبد و سرانجام نابودش می سازد. تحقیر آدمی درین معنی و از این راه است که تمدن مذکور، انسان را به دستگاهی مرکب از یک سلسله وظایف کمی و مادی و به ماشینی منحصراً تولیدکننده و مصرف کننده تبدیل می نماید.»([37])

اما در آرمان شهر اسلامی، همان گونه که ترسیم کردیم، فقط سخن از آسایش تن نیست. فقط سخن از وفور ثروت و رفاه مادی نیست. در تصویر مهندسان این مدینه، انسان فقط تن نیست، بلکه موجودی است دارای ابعاد مختلف که تکامل و رشد او، در گرو رشد متوازن تمامی آن ابعاد است و آن بهشت زمینی تحقق نمی یابد، مگر آن که بارقه ای از آسمان نیز در آن حلول کند. تربیت و پرورش روح انسان ها و توجه به اخلاق و فضایل روحی، که از اساسی ترین برنامه های ظهور است، در همین راستا معنی می یابد. مدینه فاضله، در عین حالی که شهر عدالت است، شهر رفاه است و شهر امنیت. در عین حالی که شهر تربیت است، شهر سجایا و فضایل انسانی است. در آن محیط، انسان های صالح تربیت می یابند تا جامعه ای آرمانی و صالح بنا سازند. در آن جا، در کنار دست یابی انسان ها به غنای مالی، از غنای قلبی و روحی بهره مند می گردند([38]) و در کنار اِتمام نعمت و وفور ثروت، به اِکمال اخلاق و فضیلت های انسانی راه می یابند.([39]) کینه های اخلاقی از قلب ها ریشه کن می گردد([40]) و دروغ و تزویر و نامردمی، در روابط اجتماعی، جای خود را به یک رویی و یک رنگی می بخشد و به واقع، در چنین بستری است که رفاه و عدالت و امنیت نیز معنا و مفهوم و حقیقت خویش را باز می یابند و جز با این نگرش همه جانبه به انسان، و در کنار هم چیدن اجزای حقیقی او در برابر هم، نمی توان به تعبیر رؤیای همیشگی انسان در تأسیس آرمان شهر انسانی پرداخت.

5- مدینه علم
دوره ظهور، دوران گسترش علم و دانایی است و مدینه فاضله اسلامی، مدینه العلم است. با آمدن آن منجی حقیقی، همان گونه که ظلم و بیداد جای خود را به عدل و دادگری می سپارد و همان گونه که نابسامانی های مختلف اجتماعی به سامان می گراید، به همان ترتیب نیز، دانایی و فرزانگی، جانشین جهل و نادانی می گردد و جهان از نور عقل و دانش، آکنده می گردد.([41])

او، می آید تا همان طور که جهان را لبریز از عدالت می سازد، از دانایی و فرزانگی نیز سیراب سازد. نیروهای عقلانی مردم را تمرکز بخشد و خردها و دریافت های آنان را به کمال رساند.([42]) علوم و دانش هایی که در طول اعصار و قرون در پشت پرده ها، مکنون مانده، پراکنده سازد و مرزهای دانایی و یادگیری را تا سراپرده منازل و تا اعماق وجود تک تک انسان ها، اعم از زن و مرد، گسترش بخشد.([43])

6- مدینه مستضعفان
از ویژگی های بسیار مهم در عصر ظهور، جابه جایی قدرت و تغییر در ساختار آن است. حکومت در مدینه فاضله، به دست مردم محروم و مستضعف جامعه است. آنان که پیش از ظهور، بار سنگین فقر و بیچارگی و نامردمی را تحمل کرده اند و اکنون در راستای اجرای عدالت، باید به حق مسلّم خویش در وراثت و پیشوایی زمین دست یابند.([44])

بدین سان، بهشت زمینی در عالم خارج واقعیت می یابد. با سیراب شدن زمین از عدالت، با برخورداری همگان از رفاه و آسایش و امنیت، با اتساع وجودی انسان و بازیابی تمامی ابعاد وجودی وی در ظرف تربیت و پرورش، با گسترش علم و فرزانگی، با مشارکت توده های محروم در امر تصمیم گیری و تغییر ساختار سیاسی جامعه و با …

آنچه گذشت، برجسته ترین ویژگی های مدینه موعود در عصر ظهور است که می توان در فرصت های بلندتر، بر شمار عناوین اصلی و یا زیرمجموعه های آنها افزود، لیکن در این مجال، به همین مختصر بسنده می کنیم.

جمع بندی
دانستیم که اندیشه «مدینه فاضله» در ظرف تفکر گذشتگان به هیچ وجه با ملاحظات انسان گرایانه همراه نبوده است. نه این که انسان در نمودار اندیشه آنان جایگاهی نداشته، بلکه به این معنی که او مرکز توجه و اعتنا نبوده است. بنابراین، مدینه فاضله در منظر دید آنان، بیش از آن که صبغه ای انسانی داشته باشد، چهره ای سیاسی، اخلاقی و یا فلسفی می یابد.

در قرائات عصر جدید، این معنی، کاملا واژگونه می گردد. از دوره رنسانس به این سو، که انسان، به عنوان مهم ترین آرمان تمدن جدید، محیط توجه و اعتنا را می پوشاند، تفاسیر نوینی نیز نسبت به آرمان شهر انسانی ارائه می گردد. محور این تفاسیر را نوعی فلسفه انسان گرا تشکیل می دهد که از طرفی با اندیشه استغنای از مذهب و بلکه، اندیشه مذهب زدایی همراه و قرین بوده و از طرف دیگر، تنها به بهزیستی دنیوی انسان توجه داشته و پیشرفت و تعالی وی را در بُعد مادی می جوید. بنابراین، مدینه فاضله در نگاه متأخران، در واقع، شهر رفاه و آسایش انسان است، امّا در راه کسب این مهم، فقط، به بُعد خاکی انسان توجه می شود. پیشرفت و ترقی مادی به عنوان یک اصل مسلّم شمرده می شود و همه چیز در ذیل آن، ملاحظه می گردد.

این نوع اندیشه، چند قرن است که سیطره خویش را بر محیط اندیشه های انسان غربی گسترده است و اگرچه او، به واقع، به بسیاری از آنچه درصدد بوده، دست یافته است، امّا، به هیچ وجه، رؤیای همیشگی خود را محقق نمی بیند. در مقابل، مشاهده کردیم که در اندیشه جامعِ دینی، ما بر یگانگی دنیا و آخرت و جسم و جان، انگشت تأکید می نهیم و جایگاه و احکام این امور را از هم تفکیک نمی سازیم. به انسان، به عنوان یک واحد حقیقی نظر داریم و در هر طرح و برنامه، رشد موازی و متوازن او را پی می جوییم. در مدینه فاضله اسلامی، در سرلوحه طرح و برنامه آسمانی آن، با کمال شگفتی، با یک آرزوی زمینی روبه رو می شویم، با عدالت و در کنار آن، رفاه و آسایش و امنیت و برخورداری از مواهب طبیعی.

حجم توجّه تعالیم دینی به این مسایل، در مسأله ظهور و مهدویت، برای انسان مذهبی که همیشه بر تقابل و دوگانگی دنیا و آخرت، صمیمانه، پای می فشرده، آن قدر با اهمیت و هیجان انگیز است که وی را دچار گیجی و تردید می سازد. امّا، به واقع، چنین است. تعالیم دینی، در زندگی زمینی ما مصرّانه ادعای دخالت و تصمیم گیری دارند و آرزوهای زمینی ما به طور جدّی، مورد توجه آنهاست. اما این همه را در مصاحبت با دیگر ابعاد وجودی انسان می طلبند. بر این اساس است که مدینه فاضله اسلامی، علاوه بر این که مدینه عدالت، رفاه و امنیت است، مدینه علم، عقلانیت، تربیت و انسان پروری نیز هست. یعنی همان عناصری که نبود آنها در تفکّر لائیک غربی، باعث پدید گشتن بحران جدید تمدن غرب گشته است و این تمدن را علی رغم پیشرفت های چشمگیر مادی، در مسیر تحقق سعادت انسانی ناکام گذارده است.

ویل دورانت تاریخ تمدن نویس بزرگ غربی، در همین رابطه چنین می نویسد:

«مدینه فاضله تحقق یافته است، ولی در عالم خارج (از ما) … ما قدرت خود را صد برابر کرده ایم و بر بالای خود صدها ذراع افزوده ایم، ولی طرح ها و نقشه های ما به پستی و تنگی زمانی است که در جهل و آلودگی به سر می بردیم. ما از لحاظ روحی کوته فکرانی هستیم در قالب های بسیار بزرگ. مدینه فاضله در همه جا آمده است، به جز در روح انسان. با این همه، این مدینه فاضله کوچکی، که اکنون با رؤیای قابل اغماض می خواهیم بنا کنیم، نمی خواهد طبیعت را از نو بسازد و نمی خواهد تسلط انسان را بر طبیعت بگستراند (زیرا این بهشت منظور نظر بیکن بود و تحقق یافته است)، بلکه می خواهد که خود را از نو بسازیم و نفوس با اراده ای درست کنیم که برای زندگی در عالم بهتری شایسته باشند و به صفای دانش ما و به نیروی قدرت ما باشند و چون مایه ویرانی مدینه فاضله «طبیعت بشری» و جهل انسانی است، ما نخست خواهیم خواست که دل ها و نفوس خود را تصفیه کنیم; شاید امور دیگر، در نتیجه به دنبال آن بیاید … (به طور کلی) معلوم شد که مقصود بنای یک مدینه فاضله مکانیکی یا بهشتی برای راهروان پیاده و مسافران هواپیما نیست، بلکه امر اساسی تری در نظر است و آن، بالا بردن صفات اخلاقی و جسمی و معنوی مردم است. نسلی که محصول و نتیجه این اقدامات و پیشنهادها باشند، می تواند مدینه فاضله را بنا کند.»([45])

در ارزیابی سخنان گذشته چنین می توان نتیجه گرفت که تفکّر دینی نیز، یک تفکّر انسان گراست. با این تفاوت که انسان گرایی دینی، متکی بر یک انسان شناسی قویم است; امّا انسان گرایی غربی، متکی بر یک انسان شناسی ابتر و نادرست بود. به همین دلیل نیز بود که در بخش های گذشته از تفکّر مستتر در تمدن غرب، با عنوانِ «انسان گرایی نسیان گرایانه» یا «انسان مداری واژگونه» یاد کردیم.

در انتهای نوشتار، تأکید می کنیم که در بحث «توسعه اسلامی» به طور کامل می توان از ویژگی هایی که در مورد مدینه فاضله اسلامی برشمردیم، استفاده کرد و اگرچه مطالب عنوان شده، بیشتر، جنبه کیفی داشت، لیکن می توان با مشارکت صاحب نظران در زمینه های مختلف، به ویژه در زمینه جامعه شناسی و اقتصاد، بر ظرفیت های کمّی آن نیز دست یافت.

پی نوشت ها:
[1] ـ عضو هیأت علمی دانشگاه قزوین.
[2]- Kallipolis نیک شهر.
[3]- دکتر حمید عنایت: بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1354، ص 20.
[4]- افلاطون: جمهور، ترجمه فؤاد روحانی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، چاپ اول، ص 460.
[5]- همان مدرک، صص 478، 488، 491، 492 و 493.
[6]- در همین رابطه «کارل پوپر» فیلسوف نامدار، در کتاب «جامعه باز و دشمنانش» به سختی ریشه های فکری افلاطون را مورد انتقاد قرار می دهد. اعتقاد وی، به اصالت جمع، نظام طبقاتی، نابرابری انسان ها در سرشت و حقوق طبیعی (و به تعبیر پوپر، نژادپرستی) و نیز تعریفی که افلاطون از حقیقت و عدالت و دیگر واژه های انسانی ارائه می کند، از جمله این موارد است. پوپر عقاید افلاطون را مبدأ پیدایش اکثر تفکرات سیاسی استبدادی می داند.
[7]- جمهور، ص 202.
[8]- فارابی: آراء اهل المدینه الفاضله، مصر، دارالقرار، ص 79.
[9]- ماجد فخری: سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه جمعی از مترجمان، ص 124.
[10]- آراء اهل المدینه الفاضله، ص 82.
[11]- همان مدرک.
[12]- فارابی: سیاست مُدنیّه، ترجمه دکتر سجادی، ص 184.
[13]- همان مدرک، ص 197.
[14]- همان مدرک، ص 202.
[15]- همان مدرک، ص 213.
[16]- ایان باربور: علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، ص 79.
[17]- پل فولکیه: فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، دانشگاه تهران، ص 161.
[18]- دکتر حسین وحیدی: تاریخ عقاید اقتصادی، دانشگاه تهران، ص 248.
[19]- میرزا محمدتقی موسوی اصفهانی: مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم، بیروت، دارالاضواء، ص 118.
[20]- شیخ صدوق: کمال الدین وتمام النعمه، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ص120.
[21]- مفاتیح الجنان: زیارت حضرت صاحب الامر.
[22]- علامه مجلسی: بحار الانوار، ج 52، ص 362.
[23]- کمال الدین، ص 318.
[24]- بحار الانوار، ج 52، صص 224 و 225.
[25]- همان مدرک.
[26]- همان مدرک، ج 51، ص 57.
[27]- همان مدرک، ص 120.
[28]- سوره قصص، آیه 5.
[29]- بحار الانوار، ج 51، ص 78.
[30]- همان مدرک، ص 88.
[31]- همان مدرک، ص 123.
[32]- همان مدرک، ج 52، ص 390.
[33]- کمال الدین، ص 331.
[34]- بحار الانوار، ج 10، ص 104.
[35]- همان مدرک.
[36]- کتاب الغیبه، نعمانی، ص 240، ذیل آیه 55 سوره نور.
[37]- روژه دو پاسکیه: اسلام و بحران عصر ما، ترجمه دکتر حسن حبیبی، صص 21-18.
[38]- بحار الانوار، ج 84، ص 51.
[39]- همان مدرک، ص 123.
[40]- لطف اللّه صافی گلپایگانی: منتخب الاثر، قم، اسماعیلیان، ص 374.
[41]- بحار الانوار، ج 75، ص 51.
[42]- محمد حکیمی: عصر زندگی، ص 223.
[43]- کتاب الغیبه نعمانی، ص 239.
[44]- سوره قصص، آیه 5.
[45]- ویل دورانت: لذات فلسفه، ترجمه دکتر زریاب خویی، صص 364، 365 و 367.

منبع: مرکز مطالعات شیعه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید