اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(3)

اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(3)

نویسنده:محمد فتحعلی خانی

 

هر کس از عقل غریزی خود با چنان بصیرتی بهره گیرد که به معرفت خدا و التزام به دین الهی نایل شود، واجد عقلی است که به وسیله آن خداوند پرستش می شود و بهشت به دست می آید.
درباره عوامل شکوفایی و رکود عقل به معنای عقل حسابگر ـ یعنی عقلی که در مرتبه عقل بالفعل است ـ روانشناسان تحقیقات بسیاری کرده اند. حاصل تحقیقات آنان در قلمرو تعلیم و تربیت، قابل بررسی و بهره برداری است. آنچه در محدوده اخلاق باید مورد توجه قرار گیرد همان عواملی است که عالمان اخلاق الهی مطرح کرده اند.

نور علم
علمی که صلاح آخرت در هر عصری وابسته به آن است، علم آخرت است. حقایق این علم ازلی و تغییر ناپذیرند. زمانی می توان گفت کسی این علم را آموخته است که آثار علمی آن مشاهده شود. بسیار دیده می شود که کسانی با اصطلاحات علوم معنوی و آخرتی آشنایند، ولی آثار آن علوم در آنها دیده نمی شود. بهترین دلیل بر اینکه چنین افرادی وجود دارند، روایاتی است که عالمان سوء را معرفی می کنند و آنان را وعده عذاب و آتش می دهد. از این روایات می توان فهمید که اطلاق عنوان عالم به این افراد، مجازی است؛ زیرا در روایات دیگری آثار علم نجات و رستگاری معرفی شده است. اگر اثر علم رستگاری و حسن آخرت باشد، کسی که عالم است نمی تواند جهنمی و بدعاقبت باشد. پس اگر به کسی که آخرت سوء دارد، عالم گفته می شود، از سر مجاز است.
همین مقدار کافی است تا بپذیریم علم، همین اصطلاحات و مفاهیم نیست، بلکه حقیقتی است که با مذاکرات علمی به دست نمی آید. مذاکرات علمی و تعلّم، فقط زمینه را برای دریافت آن حقیقت آماده می سازد، ولی علم نوری است که خداوند به قلوب مؤمنان خالص هدیه می کند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند:
لیس العلم بالتعلم و انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه؛[1] علم به زیادی دانش آموختن نیست، بلکه نوری است که خداوند در قلب آنکه هدایتش را اراده فرموده وارد می کند.
این دیدگاه که علم به افاضه پروردگار تحقق می یابد، نقشی کلیدی در اخلاق آموزشی دارد.

وظایف طالب علم
دانشجویی که در پی این علم است، به هر سخنی گوش و دل نمی سپارد و از هر منبعی علم نمی آموزد و چون جان خود را آماده پذیرایی از غذایی پاک می کند به تصفیه باطن می پردازد، برای آنکه نور علم در قلبی بتابد، باید آن قلب صیقل داده شود؛ پس مجاهده با نفس، مقدمه ضروری کار دانشجوی علم آخرت است.
از امام باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده است که درباره این آیه قرآن: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» فرمودند:
یعنی علمه الذی یأخذ ممن یأخذه؛[2] مقصود از طعام علم است که باید انسان ببیند از کجا دریافت می کند.
اهمیت منبع و منشأ علم بسیار زیاد است، زیرا هدف از علم آموزی، کمال نفس است و کمال نفس فقط با علم حقیقی مطابق با واقع محقق می شود. پس اتکا به منابع نامطمئن، علم نافع را به بار نمی آورد:
کسی که به گوینده ای گوش می سپارد او را بندگی کرده است؛ پس اگر گوینده از خدا بگوید، شنونده خدا را بندگی کرده و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، شنونده شیطان را بندگی نموده است. [3] متعلم راه رستگاری، علم را از خداوند می خواهد: «قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»[4] و علم را برای رشد و تعالی می جوید نه برای اغراض نفسانی و دنیایی: «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً»[5] با توجه به دو نکته فوق، روش صحیح دانشجویی این است که در انتخاب مدرسه و استاد نهایت دقت صورت گیرد و پس از آن، از خداوند درخواست علم حقیقی شود و از او نجات از گمراهی طلب شود:
… خداوندا به تو پناه می برم از اینکه گمراه شوم یا گمراه کنم، ستم کنم و یا ستم دیده شوم… [6].
این استعاذه ها ضروری است، زیرا راهزنان مسیر دانش آموزی بسیارند.
جایگاه علم و عالمان در جامعه به صورت طبیعی برای عالم موقعیتی فراهم می کند. توجه مردم به عالم و منافع مادی قابل تحصیل برای عالم، خلوص نیت او را تهدید می کند و نیز خلوص نیت کسی را که آرزوی عالم شدن دارد.
از امام باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده است:
کسی که دانش طلبد تا با آن در برابر عالمان فخر کند و یا با کم خردان درآویزد و یا مردم را به خود متوجه سازد، پس جایگاه او آتش است. [7] از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده است:کسی که خواهان حدیث باشد برای سود دنیا در آخرت بهره ای ندارد و کسی که از حدیث خیر آخرت را بجوید، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا می کند. [8] سخنانی از این قبیل، هشدار به طالبان علم است تا مبادا نیات خود را به اغراض دنیایی آلوده سازند؛ زیرا کاربرد علم آخرت در اصلاح آخرت است و صلاح آخرت جز به خلوص نیت محقق نمی شود.
احادیثی که نیات دنیایی را نکوهش می کنند همه درباره علم آخرت هستند، ولی درباره علوم و صنایع دنیایی نیز اگر کسی بخواهد تحصیل آنها برای سلوک معنوی او سودمند باشد، باید نیّت خود را خالص سازد و علم را برای بکارگیری آن در مصلحت مسلمین و نیکی به آنان بیاموزد، و شناخت بیشتر طبیعت و قوانین آن را به عنوان شناخت آیات الهی و رهبری شدن به سوی او اراده کند.
روایاتی که به اخلاص دعوت می کند، در عین حال راهنمایی برای انتخاب استاد است. طالب علم اگر استادی را خواهان دنیا یافت، نباید او را برگزیند، زیرا تأثیر استاد بر دانشجو بسیار است؛ چنان که گویی دانشجویانی که گوش به استادی می سپارند او را بندگی کرده اند. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره عالم دوستدار دنیا به احتیاط سفارش شده است. ایشان فرموده اند:
اذا رأیتم العالم محباً للدنیا فاتهموه علی دینکم، فان کل محب لشئ یحوط ما احب؛[9] چون عالم را دوستار دنیا یافتید او را بر دین خود متهم سازید زیرا دوستار هر چیز آن را نگاه می دارد.
طالب علم پس از آنکه درون خود را از نیات دنیایی تصفیه کرد، از خداوند درخواست علم نمود، استاد مناسب اختیار کرد و از خطر گمراهی استعاذه نمود، در روابط خود با استاد باید به نکات زیر توجه کند:
1. در بهره گیری از دانش استاد دو اصل را به طور همزمان رعایت کند:
الف. همیشه درستی رأی استاد را محتمل تر از درستی رأی خود بداند، زیرا استاد از علم و تجربه بیشتری بهره دارد. پس به استاد خود اعتماد کند.
ب. درباره درستی سخن استاد اندیشه کند و در ارزیابی آن عقل خود را میزان قرار دهد. به عبارت دیگر تحصیل را به شیوه ای محققانه انجام دهد و صرف گفتار استاد را بدون سنجش عقلی، دلیل بر درستی سخن نپندارد. برای محصل ابتدایی، سلوک راه تحقیق دشوار است، پس باید از شتاب در اظهار رأی بپرهیزد و پرسشها و نقدهای خود را برای رسیدن به حق، با استاد در میان گذارد. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده است:
برعلم قفلی است که کلید آن پرسش است. [10] 2. در برابر استاد فروتنی کند. استادی که انسان را به معارف سودمند برای کمال آشنا می کند، مقدمات نجات او را فراهم می کند و حقی بزرگ بر او دارد. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده است:
تواضعوا لمن طلبتم من العلم؛[11] در برابر کسی که از او علم می آموزید فروتنی کنید.
3. در جلب رضایت او کوشا باشد. معلم از شاگردان خود دو چیز می خواهد: نخست آنکه رعایت ادب کنند و دیگر آنکه در یادگیری آنچه استاد می گوید کوشا باشند. دانش پژوهی که خواستار رضایت استاد است باید از این دو فروگذار نکند.

پی نوشت :

[1] . بحار الانوار، ج 1، ص 225.
[2] . همان، ج 2، ص 96.
[3] . اصول کافی، ج 6، باب الغناء، حدیث 24.
[4] . طه، 19.
[5] . کهف، 66.
[6] . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 337، حدیث 928.
[7] . اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم، باب المستأکل بعلمه و المباهی به.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . همان، باب سؤال العالم و تذکاره، حدیث 3.
[11] . همان، باب صفه العلماء، حدیث 1.
منبع:آموزه های بنیادین علم اخلاق، ج 2،ص 45

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید