نویسنده: محمد فقیه
مترجم: سید شاهپور حسینی
اخبار مربوط به یمانی آنقدر قوی است که برخی از علما اعتقاد به حتمی بودن آمدن او دارند.
با نگاه و بررسی اخبار، احتمال تعدد یمانی (یعنی اینکه چند نفر بدین نام باشند) میرود. به گمان قوی آن یمانی که روایتها بدان نظر دارند و مورد اشاره آنهاست، تنها پس از نمایان شدن سفیانی خروج میکند.
در این باب پایه و اساس کار خود را بر برخی روایتها قرار دادهایم. اولین آنها صحیحهی یعقوب السراج (روضهی کافی، ص224، ج28) است که در آن آمده است:
و شامی نمایان گردد و یمانی روی آورده و نزدیک شود و حسنی حرکت کند.
و حسنهی محمد بن مسلم الثقفی (بحارالانوار، ص191) به نقل از کمال الدین (ص609) با سند صحیح به او که گفت: از اباعبدالله (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
پیش از قیام حضرت قائم پنج نشانهی حتمی خواهد بود: یمانی…
این روایت در منابع دیگر بدون ذکر لفظ «حتمی» ذکر و روایت شده است. و همچنین از جمله آن روایتها، روایت میمون البان (ص203) به نقل از کمال الدین است که در سند راویان آن نام ابراهیم بن مهزیار آمده است…
پیش از قیام (حضرت) قائم پنج چیز خواهد بود، یمانی و…
اما در مورد عمر بن حنظله و ابراهیم بن مهزیار، برخی اعتقاد به وثاقت و مورد اطمینان بودن آنها ندارند. و در بحارالانوار (ص275) به نقل از کتاب أمالی طوسی آمده است:
یمانی و سفیانی همانند دو اسب در حال مسابقه (باهم) اند.
که نعمانی (ص305) این را روایت کرده است و در کتاب الغیبه شیخ طوسی (ص271) به نقل از الفضل از سیف بن عمیره از بکر بن محمد الازدی از اباعبدالله (علیه السلام) آمده است که آن حضرت فرمود:
خروج سه نفر، یعنی، خراسانی، یمانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز واحد است و در میان آنها هم هیچ کدام هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست، چون او به سوی حق هدایت میکند.
نعمانی نیز مانند آن را (ص171) به نقل از یکی از «واقفیها» روایت کرده است اما روشن است که [آن واقفی] در این روایت دچار مقداری تحریف و اضافه شده است.
شیخ که خداوند او را مورد تأیید خود قرار دهد، سند این روایت را معتبر دانسته و گفته است که «با اینکه احتمال میرود سیف بن عمیره از گروه واقفیها باشد، اما واقفی بودن او مانع معتبر بودن سند روایتش نمی شود.» اما مشکل و مسئله در روایت کردن بدون واسطهی فضل از سیف است. حضور رسیدن سیف به خدمت امام رضا (علیه السلام) امری غیرممکن است چرا که او متهم به وقوف (واقفی بودن)(1) است و احتمال روایت کردن فضل از سیف ضعیف است چرا که طبقهی راویانی که از سیف روایت کردهاند دقیقاً همان طبقهای است که فضل از آنها روایت کرده است. به همین جهت احتمال میرود که واسطهای (در سند) حذف شده باشد. اما شیخ که او خود به سخنش در مورد راوی این روایت آگاهتر است، سند این روایت را معتبر دانسته است و بدون شک او بدین مسئله توجه داشته است. در پایان ما به اعتبار اینکه شیخ سند این روایت را معتبر داشته، ما هم آن را معتبر میشماریم.
به فرض صحت و درستی این حدیث و به فرض اینکه این حدیث گفتهی معصوم باشد و همچنین به فرض حتمی بودن تحقق وقوع آنچه این روایت بدان خبر داده است، برخی در مورد این قسمت از حدیث (یک سال و یک ماه و یک روز واحد) گفتهاند که این دلیل بر تقیه است اما نگارنده علت این تقیه را نتوانسته بفهمد. نگارنده در این مورد معتقد است که این بخش از حدیث، اشاره به شتاب داشتن حوادث و پی در پی بودن دارد، به گونهای که انسان گذر زمان را احساس نمی کند آن هم به گونهای که خروج اینها در یک روز واحد به نظر میرسد. هرچند که درواقع امر در یک سال و ماه و روز واحد اتفاق نیفتد و دلیل ما مطالبی است که در کتاب الزام الناصب (ص184) در توصیف حوادث و رویدادهای آخرالزمان آمده است:
در آن وقت یک سال همچون یک ماه است و یک ماه همچون یک روز و یک روز همچون یک ساعت…
و مسئله احساس نکردن گذر زمان در میان پیوستگی حوادثی که در حال وقوع است، مسئلهای است که مورد اتفاق علماست. و دلیل دیگر ما روایت «یمانی وسفیانی مانند دو اسب در حال مسابقه (با هم)اند» است.
و از جمله دلایلی که دلالت بر ظهور یمانی دارد، موثقه محمد بن مسلم در کتاب الغیبه طوسی (ص271) است که در آن آمده است:
پیش از سفیانی، مصری و یمانی خروج میکنند.
اما یک مشکل در این موثقه وجود دارد و آن اینکه این حدیث از معصوم روایت نشده است. برخی گفتهاند که این حدیث نگاه و اشاره به حوادث مصر و یمن در روزگار جمال عبدالناصر دارد. با اینکه احتمال این امر وجود دارد اما این مانع احتمالات دیگر نمیشود مانند احتمال اینکه حدیث این گونه خوانده شود که مصری خروج میکند و یمانی خروج میکند و مصری با مسئله قیس ارتباط دارد و (لقب) یمانی به مردی خاص در تاریخ اطلاق میشود یا اینکه خود یمانی (مردی منسوب به یمن) مورد بحث باشد و اگر واقعاً منظور شخصی به نام یمانی باشد، این امر اشاره به حوادث یمن در زمان عبدالناصر دارد و بدون شک این امر، مانع تعدد داشتن یمانی نمیشود چرا که روایتهای بسیاری وجود دارد مبنی بر ظهور و نمایان شدن یمانی در طول فعالیت سفیانی و یا پیش از آن.
علاوه بر این، در این روایت نامی از هیچ معصومی که از آن روایت باشد نیامده است، برخی در پاسخ گفتهاند: بیشک محمد بن مسلم از غیر معصوم روایت نکرده است، پس این روایت مهم از معصوم است، هرچند که او نام معصوم را ذکر نکرده است.
نگارنده، معتقد است چیزی که از قائل بودن و پذیرفتن وثاقت محمد بن مسلم فهمیده میشود این است که او از نسبت دادن سخنهای دروغ به معصومین (علیهما السلام) مبراست و اینکه او در این روایت ذکر نکرده است که این روایت از معصوم است، خود اشارهی روشنی است به این که، این روایت او از معصوم نیست و گرنه او نام معصوم را ذکر میکرد و یا شاید او فراموش کرده که این روایت را از معصوم شنیده است و شاید این گونه باشد که او این روایت را از یکی از یاران معصوم شنیده باشد و آن حدیث را در طول نشست با دوستانش به خاطر آورده باشد و آن را بدون ذکر نام معصوم بر زبان جاری ساخته باشد. نتیجه اینکه عدم ذکر وی که این روایت از معصوم است، خود دلیل بر این است که این روایت نمیتواند از معصوم باشد.
و از دلایل [حتمی بودن] ظهور یمانی، روایتی است در بحارالانوار (ص275) که در آن روایت آمده است زمانی که طالب الحق خروج کرد به اباعبدالله (امام جعفر صادق (علیه السلام)) گفته شد، امیدواریم که او یمانی باشد. امام فرمود:
نه، یمانی اظهار دوستی با علی (علیه السلام) میکند اما این مرد از ایشان بیزاری میجوید.
و در بحارالانوار (ص223) به نقل از تفسیر عیاشی در هر مرسلهی جابر آمده است:
مهدی و منصور از آن میگریزند.
یعنی از مدینه میگریزند در حالی که این مطلب در نسخهی معتبر نعمانی ذکر نشده است و منصور همان کسی است که شیخ قمی در سفینه البحار (ج2، ص735) (2) پس از نقل این خبر نعمانی که پس از این خواهد آمد، در مورد او گفته است، او کسی است که نزدیک زمان قائم (علیه السلام) از یمن خروج میکند.
– نعمانی (ص25) با اسنادش به جابر بن عبدالله انصاری از رسول الله (صلی الله علیه و آله) در کلامی منسوب به آن حضرت در زمان استقبال از هیئتهای یمنی فرمودهاند:
… (یمنیها) مردمانی رقیق القلباند. ایمانشان استوار است و منصور از آنان، او همراه با هفتاد هزار نفر خروج میکند. او جانشین مرا یاری میدهد و جانشین وصی مرا نیز یاری میدهد.
ابن حماد (صص85-88) و (کنزالعمال، ج7) و (کورانی، ص111) این روایت را ذکر کردهاند:
مهدی و منصور از آن جا (یمن) خروج میکنند و سفیانی سپاهیانی به تعقیب آنان میفرستد و آنگاه که مهدی و منصور به مکه برسند، لشکریان سفیانی بر آنان فرود میآیند و آن دو را در خود فرو میبرند. (از بین میبرند).
حنفی در کنزالعمال (ج6، ص68) و کورانی در کتابش (ص113) روایت کرده است:
آنگاه که سفیانی بر ابقع و منصور یمانی غلبه کند، ترکها و رومیها خروج میکنند و سفیانی آنها را نیز شکست میدهد.
نعمانی خبرهای ضعیف زیادی را روایت کرده است که آن خبرها، یمانی را یادآور میشوند (ص169) و در یک روایت ضعیف دیگری نیز نعمانی (ص169) ذکر کرده است که [ظهور] یمانی حتمیت دارد. و در کتاب فلاح السائل تألیف ابن طاووس (ص170) با اسنادی طولانی از عباد بن محمد مدائنی آمده است که او گفت: در مدینه نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم… ( و این حدیث طولانی است و ادامه دارد) عرض کردم آیا پیش از آن (ظهور) نشانهای خواهد بود؟ فرمود بله. علامتهای مختلف و گوناگونی خواهد بود. عرض کردم مانند چه؟ فرمود:
خروج پرچمی از سمت مشرق و پرچمی از مغرب و فتنهای که مدت زیادی بغداد را فرامی گیرد و خروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن و به غارت رفتن پرده بیت الله الحرام.
در کتاب الزام الناصب ضمن خطبه البیان که ضعیف السند است، آمده است:
و سپاهیان و اهل یمن به خاطر پادشاهی و حکومت با هم به جنگ و درگیری پردازند و گروهی از مردم از جنگ نجات یافته و به سمت کشتیها روند. امواج دریا و جنگ به حرکت درآیند و کار مهاجرت از آن سرزمین را بر عربها دشوار سازد و میان سپاهیان رومی اختلاف و درگیری درافتد.
این مسئله از امور بسیار شگفت انگیز است؛ چرا که چنین چیزی در سال 1986 در عدن اتفاق افتاد اما برخی گفتهاند که معمولاً چنین اموری رخ میدهد و گروهی از مردم از روی ناچاری به دریا فرار میکنند (پناه میبرند تا از آنجا به جای دیگر مهاجرت کنند)، نگارنده معتقد است این سخن هم میتواند درست باشد و نه تنها از احتمال اولی ضعیفتر نیست، بلکه حتی از آن قویتر هم هست؛ به ویژه که این نخستین مرتبهای نیست که مطالبی را که این خطبهی عجیب که متأسفانه دچار تحریف شده و سندش به دست ما نرسیده است، با حوادث بیرونی تقارن پیدا کرده و همسو میشود. ولی به هر حال ما نمیتوانیم حوادثی که در مورد آینده گفته شده، معتبر دانسته و بگوییم [حال که دیگر حوادث مطرح شده در این روایت اتفاق افتاده، قطعاً] آنها هم اتفاق خواهند افتاد. با این همه پژوهشگر نمیتواند این روایت را نادیده بگیرد، به ویژه که بسیاری از اموری که این روایت بدان خبر داده است، روی داده است و در یکی از نسخههای آن در الزام الناصب (ص194) میگوید: (فتنهی) روی آورده؛ فتنه به سرزمین یمن و حجاز روی آورده بیشک فتنه (جنگ) تمامی سرزمین حجاز را فرامی گیرد به گونهای که همه جا بیسامان میشود و حکومتها و نظامها از هم فرو میپاشند و مرزی میان کشورها باقی نمیماند و طبیعتاً این امر، پس از جنگ جهانی روی خواهد داد و بدون شک فروپاشی حکومت وقت در شبه جزیره عربستان، از مقدمات ضروری ظهور امام زمان (علیه السلام) است.
روایتهایی به دست ما رسیده که متذکر یمانی شدهاند و همزمان با نام و مطالب مربوط به او، اشاره به ظهور مردی به نام شعیب بن صالح نمودهاند که در آن زمان در خراسان ظهور میکند.
این مستندها برای اثبات مسئلهی یمانی کفایت نمیکنند و ترسیم نکردن تصویر یمانی در حوادث آخرالزمان و ذکر آن، هیچ گونه خللی در ترسیم حوادث و رویدادهای آخرالزمان وارد نخواهد کرد. این در حالی است که ذکر نکردن و از سفیانی سخن نگفتن در حوادث آخر الزمان، ترسیم تصاویر رویدادهای ظهور را جداً دچار مشکل میسازد و بسیاری از تصاویر و صحنههای آخرالزمان بدون وجود سفیانی، بیمعنا خواهد بود.
منابع اهل سنت قائل به بر افروخته شدن جنگ میان یمانی و سفیانی هستند اما منابع صحیح و درست شیعی، در این مورد سخنی نگفتهاند بلکه تنها تأکید میکنند که پرچم یمانی، پرچم هدایت است. و اگر این گونه باشد که منصور، همان یمانی باشد که امام مهدی (علیه السلام) را از مدینه همراهی میکند، پس یمانی خروج میکند تا با امام دیدار کند نه اینکه با سفیانی بجنگد. تا اینجا نشانههای بزرگ پیش از ظهور جز فرو رفتن سرزمین بیداء و کشته شدن نفس زکیه [و صیحه آسمانی] را بیان کردهایم و در اینجا متوجه میشویم که چرا پرچم یمانی هدایتگرترین پرچمها خواهد بود چون در روایت «برای اینکه او به سوی حق راهنمایی میکند» این گونه آمده است که او به سوی ولایت صاحب الزمان (علیه السلام) راهنمایی میکند و دلیل معتبری در دست نیست که رخداد جنگ میان او و سفیانی، پیش از ظهور، را یادآور شده باشد و لذا این حالت هم احتمال دارد که اتفاق بیفتد و این امر نه تنها با مفاهیم درستی که در روایتهای معتبر آمده، منافاتی ندارد بلکه با مفاهیم روایتهای اهل سنت و روایتهای ضعیف و جعلی در تعارض است که این روایتها باعث افزایش احتمال بهتر به تصویر کشیدن آن میشود. علما و کارشناسان در مورد موضوع اثبات صدور روایتهای مربوط به یمانی از معصوم مفصلاً بحث کردهاند. سید محسن الامین در ضمن سخنانش دربارهی نشانههای ظهور (ج5، ص106) گفته است:
برخی از آن نشانهها مانند سفیانی و یمانی و صیحه از آسمان و… که روایتها بر آن تأکید دارند، حتمیت دارد…
همچنین جناب آقای علامه شهید محمد صدر، دانشمند بزرگ، در این مورد سخن رانده است. او در کتابش به نام تاریخ الغیبه الکبری (صص 631-632) گفته است:
روایتها… تقریباً مستفیض و بسیارند و با وجود روش سختگیرانهای که ما در بررسی سندها اتخاذ نمودهایم، آنها برای اثبات تاریخی این مسئله مناسب و شایستهاند و این در حالی است که در مقابل قرینهای که آن را نفی کند و خلاف آن را ثابت کند، وجود ندارد. اما چیزی که با این روایت ثابت میشود به طور کلی حرکت یمانی است اما صفتهای دیگر، از جمله اینکه یمانی بر حق است از اموری است که تقریباً با سختگیری در سند ثابت نمیشوند… اگر این کار انجام شود، میتوان آن را بر برخی از حرکتها و جنبشهایی که در یمن اتفاق افتاده است حمل کرد و این گونه یمانی جزء نشانههایی میشود که در تاریخ روی داده است.
نگارنده در مورد این سخن شهید صدر که شایسته و قابل اثبات است میگوید: ایشان به گفتههای خویش آگاهترند اما در مورد این بخش در «صفات دیگر…» تمایل بیشتری به حال ثبوت عنوان اجمالی و کلی دارد تا اثبات تفاصیل و جزییات ذکر شده در روایتهای معتبر، زیرا برای اثبات این تفاصیل و جزییات، نمیشود که خواستار تواتر آنها بود به سبب اینکه معمولاً طلب تواتر در هر تفصیل و جزییاتی که با آن در درگیری مستقیم نبوده و بدان مبتلا به نیستیم، امری محال است.
اما نگارنده در مورد مسئلهی یمانی، ادعای اثبات هیچ چیزی را ندارد. چرا که واقعیتها را در برابر دیدگان خواننده قرار داده و هرچه که سندش را با یک دلیل معتبر نیاوردهام، از دنیای وهم و خیال سرچشمه میگیرد و جزء احتمالات است. اما در مورد روایتهایی که متعرض سندشان نشدهام، باید بگویم که این به خاطر دشواری بررسی و تحقیق این اسناد و بسیار وقت گیر بودن آن بوده است. و همان گونه که فهمیدیم، علما و فضلا آن گونه که در روایتهای فقهی به تحقیق و بررسی پرداختهاند در مورد اسناد این روایتها تحقیق و بررسی کافی نکردهاند و این گونه بوده است که روایتهای فقهی از شک و شبهه پاک شدهاند. در پایان نگارنده میگوید که اگر علما و دانشمندان در مورد وثاقت و مورد اطمینان بودن ابن حنظله اختلاف نظر نداشتند، ما مدعی اثبات و صحیح بودن همه روایتهای مربوط به یمنی میشدیم و تنها خداوند آگاه حقیقت همه امور است.
پینوشتها:
1. واقفیها امام موسی کاظم (علیه السلام) را آخرین امام و مهدی امت میدانستند پس دلیلی ندارد که ایشان اعتقادی به امام رضا (علیه السلام) داشته باشد.(م)
2. ظاهراً شیخ قمی این مطلب را از کتاب بحارالانوار، ج36 نقل کرده است.
منبع مقاله :
فقیه، محمد، (1387)، سفیانی و نشانههای ظهور، ترجمهی: سید شاهپور حسینی، تهران: موعود عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ سوم