بخش اول: ادب امــام علیه السلام
1. حـرمـت حـرم
قَـالَ الْحُسَینُ علیه السلام:
لاََ?ْ اُقْتَلَ وَاللّهِ بِمَکانِ کَذا أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ أَنْ أُسْتُحِلَّ بِمَکَّهَ.
[معالى السبطین، ج 1 ص 246.]
امام حسین علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر در چنین مکانى (خارج از مکه) کشته شوم، بهتر از آن است که با کشتن من حرمت مکه شکسته شود.
حفظ احترام اماکن مقدّسه واجب است. مکّه و حرم امن الهى از مقدّس ترین جاهاست و احکام خاصّى دارد. امام حسین علیه السلام وقتى آگاه شد کسانى به دستور یزید قصد دارند آن حضرت را در مکّه به قتل برسانند، روز هشتم ذى حجّه (روز ترویه) از مکّه خارج شد و به سوى عراق حرکت کرد. این سخن را امام در پاسخ کسانى بیان فرمود که مى پرسیدند چرا در چنین روزهایى که مردم از هر جایى به مکّه مى آیند، او مکّه را ترک مى کند؟
2. فـرزنـدان پـیامبـر صلى الله علیه وآله
عَـن عَـلِیٍ علیه السلام أَنَّهُ قـالَ:
کانَ الْحَسَنُ فِیحَیاهِ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَدْعُونی أَبَاالْحُسَیْنِ وَکانَ الْحُسَیْنُ یَدْعُونی أَبَا الْحَسَنِ، وَیَدْعُوانِ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله أَباهُما، فَلَمّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله دَعَوانی بِأبیهِما.
[مقاتل الطالبیین ص 24.]
على علیه السلام مى فرمود: در طول زندگانى پیامبر صلی الله علیه و آله، حسن مرا ابوالحسین مى خواند و حسین مرا ابوالحسن. و هردو، پیامبر صلی الله علیه و آله را پدر مى خواندند، وقتى پیامبر صلی الله علیه و آله رحلت فرمود، آنان مرا پدر خواندند.
وقتى کسى را با کُنیه صدا کنند نه با اسم خاصّ خودش، نشانه احترام نهادن به اوست. امام على علیه السلام هم پدر حسن بود، هم پدر حسین. از این جهت به آن حضرت «ابوالحَسَنین» هم گفته شده است. تا وقتى پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زنده بود، این دو عزیز به آن حضرت «پدر» خطاب مى کردند. امّا صدا کردن امام على علیه السلام به اباالحسن یا اباالحسین پس از رحلت پیامبر اتفاق افتاد. این شیوه، نوعى فرهنگ سازى هم بود، تا مردم امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را که فرزند دختر پیامبر بودند، فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بشناسند.
3. حـریم بـرادر
عَن اَبى عَبدِاللّهِ علیه السلام قـالَ:
مامَشَى الْحُسَیْنُ علیه السلام بَیْنَ یَدَىِ الْحَسَنِ علیه السلامقَطُّ وَلابَدَرَهُ بِمَنْطِقٍ إِذا اجْتَمَعا تَعْظیما لَهُ.
[مشکاه الانوار ص 170]
امام صادق علیه السلام فرمود: امام حسین علیه السلام به خاطر رعایت احترام، هیچ وقت جلوى امام حسن علیه السلام راه نرفت و زمانى که با هم بودند ابتدا به صحبت نکرد.
از جلوه هاى احترام گزاردن به کسى آن است که جلوتر از او راه نرویم و پیش از او شروع به حرف زدن نکنیم. رعایت این نکته نسبت به پدر و مادر، معلّم و مرّبى، برادر بزرگ تر، افراد سالخورده و بزرگ لازم است. امام حسین علیه السلام نسبت به برادرش امام حسن علیه السلام این ادب را مراعات مى کرد، با اینکه هر دو امام و حجّت الهى و معصوم بودند و سرور جوانان بهشتى به شمار مى رفتند.
4. ادب بـرادرى
عَنِ البـاقِر علیه السلام:
ما تَکَلَّمَ الْحُسَیْنُ علیه السلام بَیْنَ یَدَىِ الْحَسَنِ علیه السلامإِعْظاما لَهُ، وَلاتَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّهِ بَیْنَ یَدَىِ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِعْـظاما لَهُ.
[مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 401]
امام باقر علیه السلام فرمود: امام حسین علیه السلام در نزد امام حسن علیه السلام بخاطر احترام او و محمد حنفیه نیز در پیش امام حسین علیه السلام بخاطر احترامش حرف نمى زد.
این ادب و احترام را امام حسین علیه السلام نسبت به برادر بزرگترش امام مجتبى علیه السلام رعایت مى کرد و محمد حنفیّه که فرزند دیگر امام على علیه السلام و از حسین بن على علیه السلام کوچکتر بود، نسبت به او مراعات مى کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم وقتى در جایى حضور داشتند، امام على علیه السلام ساکت بود و به احترام پیامبر خدا حرف نمى زد، مگر آنکه پیامبر خدا چیزى سؤال کند. رعایت اینگونه آداب، نشانه شخصیت انسان و معرفت او نسبت به بزرگان است.
5. کـرامت خـواهر
إنَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام إذا زارَتْهُ زَیْنَبُ علیهاالسلام یَقُومُ إجْلالاً لَها وَکانَ یُجْلِسُها فی مَکانِهِ .
[وفاه زینب الکبرى ص 11]
وقتى حضرت زینب علیهاالسلام، امام حسین علیه السلام را زیارت مى کرد، امام به احترام او بر مى خاست و در جاى خـودش مى نشاند.
زینب کبرى علیهاالسلام را عقیله بنى هاشم مى گفتند و از نظر فهم و ایمان و فضایل اخلاقى بسیار والا بود. از این رو سیدالشهدا علیه السلام چنین رفتار احترام آمیزى با او داشت.
6. زیـارت شـهید
عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن اَبیهِ علیهم السلام:
إنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلىٍّ علیهماالسلام کانَ یَزُورُ قَبْرَ الْحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ علیهماالسلام کُلَّ عَشِیَّهِ جُمُعَهٍ .
[بحارالانوار، ج 10 ص 317]
امام صـادق علیه السلام به نقل از امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت حسین بن على علیهماالسلام هر شب جمعه به زیارت قبر حضرت حسن بن على علیهماالسلام مى رفت.
زیارت قبور مؤمنان، از مستحبّات است. اگر این زیارت نسبت به قبر یک امام معصوم باشد ثواب بیشترى دارد. زیارت هر هفته امام حسین علیه السلام از قبر برادر شهیدش در بقیع درسى براى ماست تا مزار شهدا و اموات را از یاد نبریم.
بخش دوم: عبـادت امـام علیه السلام
7. کـثرت عـبادت
قـالَ ابن الاثیر:
کانَ الْحُسَینُ علیه السلام فاضِلاً، کَثیرَ الصَّوْمِ، وَ الصَّلاهِ، وَ الْحَجِّ، وَ الْصَّدَقَهِ، وَ اَفْعالِ الْخَیْرِ جَمیعُها.
[اسدالغابه 2: 21]
ابن اثیر گوید: امام حسین علیه السلام شخصى با فضیلت بود که عبادت روزه، نماز، حج و صدقه دادن و تمامى کارهاى خوب را زیاد انجام مى داد.
آنچه در این حدیث، از سیره امام حسین علیه السلام آمده، معیار خدادوستى و بندگى خالص و محبّت نسبت به بندگان خداست. روزه بسیار، بنده را به اخلاص مى رساند. نماز، برترین رابطه بنده با پروردگار است. صدقه، ذخیره اى براى روز قیامت است و کار خیر، نشانه توفیق الهى است که شامل حال بنده اى مى شود. چنین اعمالى انسان را نزد خدا و خلق خدا محبوب مى سازد و در دنیا و آخرت او را سربلند مى کند.
8. نمـاز مستـحب
قالَ عَلِىُ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام لَمّا قیلَ لَهُ ما اَقَلَّ وُلدَ اَبیکَ:
اَلعَجَبُ کَیْفَ وُلِدْتُ، کانَ یُصَلّى فِى الْیَـوْمِ وَاللَّـیْلَهِ اَلْفَ رَکْعَـهٍ .
[بحارالانوار ج 82 ص 311]
امام زین العابدین علیه السلام (در جواب کسى که گفت: چه قدر اولاد پدر شما کم است) فرمود: تعجب مى کنم چگونه به دنیا آمدم، در حالى که پدرم (امام حسـین علیه السلام) هر روز و شب هزار رکعت نماز مى خواند.
انس به پروردگار و خواندن نمازهاى نافله فراوان، از خصوصیّات پیشوایان حقّ است. هزار رکعت نماز در شبانه روز، از امامان دیگر، از جمله حضرت على علیه السلام هم نقل شده است.
9. دعاى بعد از نماز واجب
قالَ الکَفعَمى:
دُعاءُ الحُسَینِ علیه السلام بَعدَ الفَریضَهِ: اَللّهُمَّ اِنّى اَسأَلُکَ بِکَلِماتِکَ وَ مَعاقِدَ عَرشِکَ وَ سُکّانِ سَماواتِکَ وَ اَرضِکَ وَ اَنبیائِکَ وَ رُسُلِکَ أَنْ تَستَجیبَ لى، فَقَدْ رَهَقَنى مِنْ أَمرى عُسراً فَأَسألُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَ لى مِن عُسرى یُسراً.
[مصباح کفعمى: ص 405]
کفعمى گوید: دعاى امام حسین علیه السلام بعد از نمازهاى واجب اینگونه بود: خدایا از تو مى خواهم: به حرمت کلماتت و بندهاى عرشت و ساکنان آسمانها و زمینت و پیامبران و رسولانت، مرا اجابت کنى که کارم به سختى رسیده است، پس از تو مى خواهم بر پیامبر و آلش درود فرستى و سختى در امور مرا به آسانى تبدیل گردانى.
دعا و نیایش پس از نمازهاى واجب (که به آن تعقیبات نماز گفته مى شود) مستحب است. مضمون این دعاى امام حسین علیه السلام روى آوردن به خداى متعال در گشایش و حلّ مشکلات زندگى است، چرا که خداوند، سرچشمه رحمت و قدرت است و بنده باید حاجت خود را از معبودش طلب کند.
10. بلند گفتن بسـم اللّه
عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله و عن على والحسن والحسین و… علیهم السلام:
أَنَّهُمْ کانُوا یَجْهَرُونَ بِبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، فیـما یُجْهَرُ فیهِ بِالْقَـراءَهِ مِنَ الصَّلَواتِ فى اَوَّلِ فاتِحَهِ الْکِتابِ، وَاَوَّلِ السُورَهِ فى کُلِّ رَکْعَهٍ .
[مستدرک الوسائل ج 4، ص 189]
از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و امام على و حسن و حسین و… علیهم السلام نقل شده که: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» اوّل حمد و سوره را در جایى که قرائت نماز بلند خوانده مى شود، بلند مى گفتند.
جهر و بلند گفتن «بسم الله…» در نماز و مواقع دیگر از مستحبّات است.
11. حـجّ پـیــاده
قالَ ابن عَباس:
کانَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلىٍّ علیهماالسلام یَمْشى اِلَى الْحَجِّ وَدابَّـتُـهُ تُـقادُ وَراءَهُ .
[محاسن برقى ج 1، ص 146]
ابن عباس گوید: امام حسین علیه السلام در حالى که مرکب سواریش را از پشت سرش مى آوردند، پیاده به حجّ مى رفت.
درباره امام مجتبى علیه السلام هم پیاده روى به سوى خانه خدا نقل شده است. اینکه امام با پاى پیاده این مسیر طولانى را طى مى کرد، با آنکه مرکب و امکانات هم بود، به سبب شوق به زیارت بیت الله و ابراز اشتیاق به صاحب خانه بود.
12. دعـاى صـبح و عصـر
قالَ سَیِّدُ بنُ طاوُوس:
دُعاءٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِىٍّ علیهماالسلام اِذا اَصبَحَ وَ اَمسى: بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ مِنَ اللّه ِ وَ اِلَى اللّه ِ وَ فى سَبیلِ اللّه ِ وَ عَلى مِلَّهِ رَسُولِ اللّه ِ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّه ِ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللّه ِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْلَمْتُ نَفْسى اِلَیْکَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهى اِلَیْکَ وَ فَوَّضْتُ اَمْرى اِلَیْکَ. اِیّاکَ اَسْأَلُ الْعافِیَهَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ فىِ الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ.
[مهج الدعوات 157، بحار 86: 313 ح 65]
سید بن طاووس گوید: دعاى امام حسین علیه السلام در صبح و عصر چنین بود: بنام خداوند بخشنده مهربان، به نام خدا و براى خدا، و از خدا و به سوى خدا، و در راه خدا و بر آیین رسول خداست (سیرمن) و بر خدا توکل کردم و هیچ قدرت و توانى جز بوسیله حق تعالى نیست. بار الها من خود را به تو مى سپارم، و روى خود را به سوى تو مى دارم و کارم را به تو وامى گذارم و رستگارى از هر بدى دنیا و آخرت را تنها از تو مى طلبم.
مضمون توحیدى این دعا، توجه کامل در همه امور به پروردگار متعال است.
13. دادن فــطره
عَنِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهماالسلام:
إِنَّهُما کانا یُؤَدِّیانِ زَکاهَ الْفِطْرَهِ عَنْ عَـلىٍّ علیه السلام حَتّى مـاتا .
[دعائم الاسلام ج 1 ص 267.]
امام حسن و حسین علیهماالسلام تا زنده بودند، از طرف حـضرت على علیه السلام زکات فطره پرداخت مى کردند.
زکات فطره که کمک به فقراى جامعه است، ثواب بسیار دارد و کارى خداپسندانه است. گرچه پرداخت زکات فطره (روز عید فطر) بر کسى که از دنیا رفته واجب نیست، ولى کار این دو امام معصوم، نوعى صدقه بود که هم یادى از پدر بزرگوارشان مى شد، هم ثواب آن به روح امام على علیه السلام مى رسید، هم آموزشى براى ماست که با کارهاى نیک و انفاق هاو صدقات خویش، یاد درگذشتگان را گرامى بداریم.
14. آزاد کردن بنـده
عَن اَبى جَعفَرٍ علیه السلام:
کانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ علیهماالسلام یُعْـتِقانِ عَـنْ عَـلىٍّ علیه السلام .
[طبقات ابن سعد، زندگانى امام حسین علیه السلام ص 36]
امام باقر علیه السلام فرمود: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از جانب حضرت على علیه السلام بنده آزاد مى کردند.
آزاد کردن بنده به نیابت از امام على علیه السلام نیز، کارى خداپسندانه بود که بدین وسیله هم بردگان آزاد مى شدند، هم یاد نیک از گذشتگان بود.
15. امربه معروف و نهى از منکر
قـالَ الحُسَینُ علیه السلام:
أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَسیرَ بِسیرَهِ جَدّى صلی الله علیه و آلهوَأَبىعَلىِ بن أَبىطالِبٍ علیه السلام.
[مناقب ابن شهر آشوب ج 4، ص 89]
امام حسین علیه السلام فرمود: مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کرده و به سیره و روش جدّم (رسول اللّه) صلی الله علیه و آله و پـدرم على بن ابى طالب علیه السلام عمل کنم.
این سخن را اباعبدالله علیه السلام درباره قیام خونین خویش فرمود و فلسفه نهضت عاشورا را بیان کرد که هدف از آن امر به معروف و نهى از منکر، حرکت در مسیر نورانى پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و عمل به شیوه امام على علیه السلام است. قیام کربلا یک نهضت اصلاحى و مبارزه با مفاسد و ظلم بود. این سخن، پاسخى است به کسانى که حرکت آن حضرت را شورشى بر ضدّ خلیفه و ایجاد آشوب و بلوا معرفى مى کردند.
16. انفـاق امـام
نُقِـلَ عَن الْحُسَیْنِ علیه السلام أَنَّـهُ کانَ یَتَصَـدَّقُ بِالسُّکَّرِ، فَـقیلَ لَهُ فى ذلِکَ، فَقالَ:
إنّی أُحِبُّهُ وَقَدْ قالَ اللّهُ تَعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»
[ـ آل عمران 92.]
[نورالثقلین ج 1، ص 363]
نقل شده که امام حسین علیه السلام شِکَر صدقه مى داد، از علت آن پرسیدند، فرمود: چون مـن آن را دوست دارم و خدا مى فرماید: به نیکى نمى رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید.
17. جواب سلام
قـالَ اَنَـس:
کُنْتُ عِنْدَ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَدَخَلَتْ عَلَیْهِ جارِیَهٌ فَحَیَّتْهُ بِطاقَهِ رَیْحانٍ، فَقالَ لَها: أَنْتِ حُرَّهٌ لِوَجْهِ اللّه ِ. فَقُلْتُ: جارِیَهٌ تُحَیّیکَ بِطاقَهِ رَیْحانٍ لاخَطَرَ لَها فَتُعْتِقُها؟ قالَ: کَذا أَدَّبَنَا اللّهُ، قالَ اللّهُ تَعالى: «وَإذا حُیّیتُمْ بَتَحِیـَّه ٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها
[ـ نساء 86.]وَکانَ أَحْسَنُ مِنْها عِتْقـَها» .
[کشف الغمه ج 2 ص 31]
انس گوید: نزد امام حسین علیه السلام بودم که کنیزى با دسته گلى وارد شده و سلام کرد، حضرت فرمود تو در راه خدا آزادى، عرض کردم: او دسته گلى بى مقدار هدیه آورد و تو او را آزاد مى کنى؟ فرمود: خدا اینگونه ما را ادب کرده است، خدا مى فرماید: زمانى که به شما هدیه اى دادند (یا سلام دادند) بهتر از آن هدیه کنید یا مثل آن، و بهتر از آن، آزادیش بود.
به همین سبب مستحب است اگر کسى به شما چنین سلام داد: «السلام علیکم»، در جواب بگویید: «السلام علیکم و رحمه الله».
18. دعاى قنوت وتر
إنَّـهُ [الْحُسَین علیه السلام] کانَ یَقُـولُ فی قُـنُوتِ الْوَتْرِ:
أَللّهُمَّ إِنَّکَ تَرى وَلاتُرى وَأَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلى وَإِنَّ إلَیْکَ الرُّجْعى وَإنَّ لَکَ الاْخِرَهُ وَالْأُولى، أَلّلهُمَّ إنّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ أنْ نَذِلَّ وَنَخْزى.
[کنزالعمال ج 8 ص 82]
امام حسین علیه السلام در قنوت نماز وتر چنین مى گفت: خدایا! تو مى بینى و دیده نمى شوى و در بلندترین جایگاه دیده بانى هستى، بازگشت همه به سوى تو و آغاز و انجام براى توست، به تو پناه مى بریم از اینکه ذلیل و خوار شویم.
19. دعاى باران
قالَ الْصَدُوقُ: إنَّهُ [الْحُسَین علیه السلام]کانَ إذا اسْتَسْقى قالَ:
أَللّهُمَّ اسْقِنا سَقْیا واسِعَهً وادِعَهً، عامَّهً، نافِعَهً، غَیْرَ ضارَّهٍ، تَعُمُّ بِها حاضِرَنا وَبادینا، وَتَزیدُ بِها فی رِزْقِنا وَشُکْرِنا…
[عیون الاخبار ج 2 ص 278]
صدوق (ره) گوید: امام حسین علیه السلام هنگام طلب باران این دعا را مى خواند: خدایا! براى ما بارانى وسیع و عمومى و نافع و بى ضرر بباران که شامل همه مردم شهرنشین و بادیه نشین شود و بوسیله آن روزى و سپاسگزارى ما را زیاد کن.
20. دعا در کنار کعبه
کـانَ علیه السلام یُمْسِکُ الرُّکْنَ الاَْسْـوَدَ وَیُناجِى اللّهَ وَیَدْعُـو قـائـلاً:
إِلهى أَنْعَمْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى شاکِرا، وَأَبْلَیْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى صابِرا، فَلا أَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَهَ بِتَرْکِ الشُّکْرِ، وَلاأَدَمْتَ الشِّدَّهَ بِتَرْکِ الصَّبْرِ. إِلهى ما یَکُونُ مِنَ الْکَریمِ إِلَّا الْکَرمُ.
[موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 791]
امام حسین علیه السلام حجرالاءسود کعبه را مى گرفت و با خدا اینگونه نیایش مى کرد: خدایا نعمتم دادى و سپاسگزارم نیافتى و مبتلایم کردى و شکیبایم نیافتى، اى خداى مهربان! نه با ناسپاسى من نعمتت را گرفتى و نه با بى صبرى من بلاى خود را پیوسته فرستادى، پروردگارا! از کریم جز بزرگوارى سر نزند.
خداوند، در خدایى خود، کریم و غفّار و مهربان است، ولى ما در بندگى خود قصور و کوتاهى داریم و آنگونه که شایسته است، شکر و صبر نداریم. او وفا مى کند و ما جفا. او نعمت مى دهد و ما ناسپاسى. او مبتلا مى سازد و ما بى صبرى مى کنیم.
21. زنـدگى جـاویـد
کانَ دُعـاءُ الْحُسَـیْنِ بْنِ عَلىٍّ علیهماالسلام:
اَللّهُمَّ ارْزُقْنىِ الرَّغْـبَهَ فِى الاْخِرَهِ، حَتّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذلِکَ فى قَلْبى بِالزَّهادَهِ مِنّى فىدُنْیاىَ، اَللّهُمَّ ارْزُقْنى بَصَرا فىأمْرِ الاْخِرَهِ حَتّى أَطْلُبَ الْحَسَناتِ شَوْقا، وَاَفِرَّ مِنَ السَّیِّئاتِ خَوْفا یارَبِّ.
[موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 809]
از دعاهاى امام حسین علیه السلام این بود که: خدایا! شوق به آخرت عطایم کن تا از بى رغبتیم به دنیا صدق آن را بشناسم. خدایا! چشم بصیرت در امر آخرت روزیم فرما تا با شوق دنبال خوبیها رفته و از گناهان گریزان شوم.
22. حضرت پیامبر صلى الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام
قالَ راشِدُ بنُ اَبى رُوحِ الاَنصارى:
کانَ الْحُسَیْنُ علیه السلام یَجیى ءُ إلى رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَهُوَ ساجِدٌ، فَیَتَخَطَّى الصُّفُوفَ حَتّى یَأْتِىَ النَّبِىَّ صلی الله علیه و آله فَیَرْکَبُ ظَهْرَهُ، فَیَقُومُ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَقَدْ وَضَعَ یَدَهُ عَلى ظَهْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ یَدَهُ الاُْخْرى عَلى رُکْبَتِهِ حَتّى یَفْرَغَ مِنْ صَلاتِهِ.
[موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 7، سلیم بن قیس ص 172]
راشد بن ابى روح انصارى گوید: وقتى که پیامبر صلی الله علیه و آله در حال سجود بود، حسین علیه السلاماز پشت صفها مى آمد و به پشت پیامبر سوار مى شد و حضرت موقع بلند شدن از مسجد یک دستش را به پشت امام حسین علیه السلام و دست دیگرش را بر زانوى خویش مى گذاشت تا از نمازش فارغ مى شد.
علاقه و محبّت پیامبر خدا به حسین بن على علیهماالسلامبسیار بود و هرگز راضى نمى شدکمترین آسیب یا خطرى متوجّه آن فرزند گرامى که میوه دلش بود بشود. نمونه یاد شده، گوشه اى از عواطف آن حضرت را نسبت به ابا عبدالله علیه السلام نشان مى دهد.
بخش سوم: اخــلاق امـام علیه السلام
23. حـکم امـام
عَن جعیدالهَمْدانى مِمَّن خَرَجَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام بِکَربَلاء فَقالَ:
قُلْتُ لِلْحُسَیْنِ علیه السلام: جُعِلْتُ فِداکْ بِاَىِّ شَىْ ءٍ تَحْکُمُونَ؟ قالَ علیه السلام: یاجُعَیْدُ نَحْکُمُ بِحُکْمِ آلِ داوُدَ فَإذا عَیَینا عَنْ شَىْ ءٍ تَلَقّانا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.
[موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ص646، بصائرالدرجات ص452]
جعید همدانى از یاران امام حسین علیه السلام در کربلا مى گوید: به امام حسین علیه السلام گفتم: فدایت شوم، شما با چه چیزى حکم مى کنید، فرمود: ما به حکم آل داود حکم مى کنیم و وقتى از چیزى عاجز مى شویم روح القدس به ما مى رساند.
24. محـبت نام على علیه السلام
قالَ عَلِىُ بنُ الْحُسَینِ علیه السلام:
أَتَیتُ مَروانَ فَقالَ لى: مااسْمُکَ؟ فَقُلت: عَلِىُّ بنُ الْحُسَینِ. فَقالَ: ما اسْمُ أَخیکَ؟ فَقُلتُ: عَلِىٌّ. قالَ: عَلِىٌّ وَ عَلِىٌّ ؟! … ـ قالَ علیه السلام: فَرَجَعتُ اِلى أبى فَأَخبَرتُهُ فَقالَ[الْحُسَینُ علیه السلام]: . . . لَوْ وُلِدَ لى مِائَهٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لا أُسَمِّىَ اَحَدا مِنْهُمْ إِلاّ عَلیّا.
[موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 246، الکافى ج6، ص19]
امام سجاد علیه السلام فرمود: روزى که معاویه مروان حکم را بر مدینه گماشت وبراى جوانان قریش حقوقى معین نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسید: گفتم: على. گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: على. گفت: على و على؟ (پدرت چه قصدى دارد که نامى جز على بر فرزندانش نمى گذارد؟!.) امام سجاد علیه السلام مى فرماید: به خانه برگشتم و سخن مروان را براى پدرم بازگو کردم، پدرم فرمود: اگر حتى صدفرزند برایم بود؛ دوستداشتم برهیچ یک نامى جز على ننهم.
سیاست آل امیّه، «على زدایى» بود. در مقابل، خط مشى اهل بیت علیهم السلام مطرح ساختن نام «على» و فضایل آن حضرت بود. نام امام سجاد، امام رضا و امام هادى نیز «على» بود. نامگذارى فرزندان به این نام نیک و زیبا، هم دلیل علاقه به آن حضرت است، هم مقابله با خط انحرافى دشمنان على علیه السلام است.
25. آزادى انـسان
قـالَ الحُسَینُ علیه السلام:
وَ لَمْ اَکُنْ استَعْبِدُ رَجُلاً اَعْتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ.
[موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ص 624، بحارالانوار ج 66، ص 433]
حضرت روزى به دستشویى مى رفت که لقمه اى نان در بیرون دید. به غلامش سپرد، فرمود تا بعد از آمدن به ایشان بدهد. حضرت بعدا از او خواست و غلام گفت خوردم، حضرت فرمود: تو آزادى، زیرا جدّم فرمود: هر کس لقمه نانى را پیدا کند و پاک کرده بخورد هنوز نان به شکمش نرسیده خدا او را از آتش جهنم رها مى کند. و من هرگز کسى را که خدا او را از آتش آزاد کرده است، عبد و غلام نمى کنم.
26. عــذر پـذیرى
قَـالَ الحُسَینُ علیه السلام:
لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُذُنِ (و اَوْمى اِلَى الیُمْنى) وَاعْتَذَرَ لى فِى الاُْخْرى، لَقَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ.
[احقاق الحق ج 11 ص 431]
امام حسین علیه السلام فرمود: اگر کسى در این گوش من (اشاره کرد به گوش راست) ناسزا گوید و در گوش دیگرم عذرخواهى کند، پوزش او را از او قبول مى کنم.
از نشانه هاى روح بلند، «عذرپذیرى» است. این صفت، از صفات خداست. هر که به درگاه خدا به خطاى خویش اعتراف کند و از او عذر و بخشایش بخواهد، خداوند هم عذرخواهى او را مى پذیرد و از گناهانش مى گذرد. صفت «غفّار»، «توّاب»، «عفوّ»، «غفور» همه اشاره به این نکته دارد و خوب است مؤمنان هم نسبت به هم کینه به دل نگیرند و از خطا و بدى یکدیگر درگذرند.
27. حـنا گـذاشـتن
عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِىٍّ علیهماالسلام:
إنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلىٍّ علیهماالسلام یَخْضِبُ بِالسَّوادِ.
[مجمع الزواید ج 5 ص 162]
امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت حسین بن على علیهماالسلام به رنگ سیاه خضاب مى کرد.
خضاب، مایه شکوه و جوان دیده شدن شخص مى باشد. بخصوص وقتى پیروان حق، دشمن و بدخواه دارند، به رغم خواسته آن دشمنان باید خود را آراسته و جوان نشان داد.
28. تــرس از خــدا
قالَ ابنُ شَهر آشُوب:
قیلَ لَهُ [الْحُسَیْن علیه السلام] ما اَعْظَمَ خَوْفَکَ مِنْ رَبِّکَ! قالَ: لایَأْمَنُ یَوْمَ الْقِیامَهِ اِلاّ مَنْ خافَ اللّه َ فىالدُّنْیا.
[مناقب 4: 69 بحارالانوار 44: 192 ح 5]
ابن شهر آشوب گوید: به امام حسین علیه السلام گفته شد چقدر از خدایت مى ترسى! فرمود: در قیامت جز کسى که در دنیا از خدا بترسد در امان نخواهد بود.
وضع انسان در آخرت، تابع حالات و اعمال او در دنیاست. اعمال نیک و بد انسان در آخرت به صورتِ بهشت و جهنّم تجسّم مى یابد. قیامت، روز حساب و کتاب است و حسابگر هم دقیق است. آنکه از قیامت و حسابرسى آن ترس داشته باشد، کارهاى خویش را صالح مى سازد و از گناه پرهیز مى کند و همین امر، سبب مى شود که در آخرت، آسوده و خاطر جمع باشد. «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟»
29. لبـاس
روى زینُ العابدین علیه السلام عَنِ الحُسَینِ علیه السلام:
أَنَّهُ کانَ یَشْتَرِى الْکِساءَ الْخَزَّ بِخَمْسینَ دینارا وَإِذا صافَ تَصَدَّقَ بِهِ وَلایَرى بِذلِکَ بَأْسا.
[تفسیر نورالثقلین ج 2 ص 23]
امام سجاد علیه السلام مى فرماید: امام حسین علیه السلام جامه اى از پوست خز به پنجاه دینار مى خرید و زمانى که تابستان مى شد آن را صدقه مى داد و اشکالى در آن نمى دید.
دلبستگى نداشتن به مظاهر دنیا نشانه زهد است. حریصان، از مال دنیا نه خود استفاده مى کنند، نه به دیگران چیزى مى دهند. امّا کریمان، هم خود بهره مى برند، هم خیرشان به دیگرى مى رسد. امام حسین علیه السلام لباس گرانبهایى را که براى زمستان مى خرید و مى پوشید، وقتى تابستان مى شد و نیازى به آن نبود، آن را به مسکین مى بخشید و نگه نمى داشت، تا خیرى به دیگران رسانده باشد.
30. جرعه جرعه نوشیدن شیر
عَنِ الحُسَینِ علیه السلام أَنَّهُ کَرِهَ تَجَـرُّعَ اللَّـبَنِ وَکـانَ یَعُبُّـهُ عَبّـا، وَقـالَ:
إِنَّما یَتَجـَّرَعُ أَهْلُ النّـارِ
[دعائم الاسلام ج 2 ص 130]
امام حسین علیه السلام جرعه جرعه نوشیدن شیر را دوست نداشت و یکباره مى نوشید و مى فرمود: اهل دوزخ جرعه جرعه مى نوشند.
31. مـرگ بـا عـزّت
قالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام لِلحُرِّ بنِ یَزید:
لَیْسَ شَأْنى شَأْنَ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ، ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلى سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَ إِحْیاءِ الْحَقِّ… اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟ هَیْهاتَ طاشَ سَهْمُکَ وَ خابَ ظَنُّکَ، لَسْتُ اَخافُ الْمَوْتَ، إِنَّ نَفْسى لَأَکْبَرُ مِنْ ذلِک وَ هِمَّتى لَأَعْلى مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّیْمَ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ وَ هَلْ تَقْدِرُون عَلى اَکْثَرَ مِنْ قَتْلى؟
[احقاق الحق 11: 601 موسوعه کلمات الامام الحسین: 360]
امام حسین علیه السلام به حرّ فرمود: من آن نیستم که از مرگ بترسم، هر مرگى در راه رسیدن به عزّت و احیاى حق چه آسان است!… آیا مرا از مرگ مى ترسانى؟ هیهات که تیرت به خطا رفت و پندارت ناکام ماند، من از مرگ نمى هراسم، روحم برتر و همّتم والاتر از آن است که از بیم مرگ زیر بار ستم بروم، آیا شما به بیشتر از کشتن من توان دارید؟
مرگ اگر مرد است، گو نزد من آى تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او عمرى بگیرم جاودان او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ
32. غـذاى امام
عَن مُوسَى بنِ جَعفَرٍ علیهماالسلام… ثم أُتِىَ بِلَبَنٍ حامِضٍ قَدْ ثَرَدَ، فَقالَ:
کُلُوا بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، فَإِنَّ هذا طَعامٌ کانَ یُعْجِبُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلیٍّ علیهماالسلام.
[مکارم الاخلاق ص 145]
گروهى در سفر حج، در مدینه خدمت امام کاظم علیه السلام رسیدند… شیر ترشى که تلیت شده بود آوردند، فرمود: با نام خداى مهربان بخـورید که این غذایى است که حضرت امام حسین بن على علیهماالسلام آن را دوست داشت.
33. نقـش نـگین
قالَ أَبُوالحَسَن الثانى علیه السلام:
کانَ نَقْشُ خاتَمِ الْحُسَیْنِ علیه السلام «إِنَّ اللّه َ بالِغُ أَمْرِهِ».
[الکافى ج 6 ص 474]
امام رضا علیه السلام مى فرماید: نقش نگین امام علیه السلام این جمله بود: «إِنَّ اللّه َ بالِغُ أَمْرِهِ». (خداوند، فرمان خود را به نتیجه و پایان مى رساند).
این نگاه توحیدى، عقیده به قدرت مطلق خداوند را در عالم هستى نشان مى دهد که هر چه فرمان او باشد، همان مى شود.
34. رسـیدگى به محرومین
قَالَ شُعَیبُ بنُ عَبدِالرَّحمنِ الخُزاعى:
وُجِدَ عَلى ظَهْرِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ علیهماالسلام یَوْمَ الطَّفِّ اَثَرٌ، فَسَأَلُوا زَیْنَ الْعابِدینَ عَنْ ذلِکَ. فَقالَ: هذا مِمّا کانَ یَنْقُلُ الْجِرابَ عَلى ظَهْرِهِ اِلى مَنازِلِ الأرامِلِ وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ.
[مناقب 4: 66 بحار 44: 190 ح 3]
شعیب بن عبدالرحمن خزاعى گوید: در شانه هاى امام حسین علیه السلام روز عاشورا اثرى (سیاهى) دیده شد. از امام زین العابدین علیه السلامپرسیدند، حضرت فرمود: این اثر حمل مشک غذا به خانه هاى فقراء و یتیمان و محرومین است.
پیشوایان دین، غمخوار ملّت و اهل انفاق و ایثار بودند و نسبت به وضع محرومان جامعه بى تفاوت نبودند. انفاق و صدقه پنهانى، از بهترین کارهاى ائمّه بود و کمک رسانى به فقرا را وسیله قرب به خداوند قرار مى دادند. خواسته پروردگار این است که متمکّنین و دولتمندان از نعمت هایى که خداوند به آنان داده است، در راه نیازمندان کمک کنند و این را یک آزمون الهى به شمار آورند.
35. مصرف اموال ظالمین
رَوَى الْمَجْلِسىُّ اَنَّهُ:
کانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ علیهماالسلام یَأْخُذانِ مِنْ مُعاوِیَهَ الاَْمْوالَ فَلایُنْفِقانِ مِنْ ذلِکَ عَلى أَنْفُسِهِما وَلاعَلى عِیالِهِما ما تَحْمِلُهُ الذُّبابَهُ بِفیها.
[بحارالانوار ج 44، ص 13]
مجلسى روایت مى کند که: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام اموالى را که از معاویه مى گرفتند حتى به اندازه آنچه مگس با دهانش مى گیرد براى خود و فرزندان خود خرج نمى کردند.
آنچه از بیت المال و ثروتهایى عمومى در اختیار معاویه بود، در واقع متعلّق به امام حق و پیشواى الهى بود و او غاصب خلافت و اموال بود. از این رو آن دو معصوم آنچه را از معاویه مى گرفتند، در جاى واقعى خود مصرف مى کردند و بى آنکه به مصرف شخصى خود و خانواده شان برسانند، بین مستمندان جامعه تقسیم مى کردند و این نوعى استیفاى حقوق ضعیفان از ظالمان بود.
36. دنـیا و امام
قالَ الدَّیلَمى:
کانَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلىٍّ علیهماالسلام کَثیرا مّا یَتَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشّاعِرِ: یا أَهْلَ لَذّاتِ دُنْیا لابَقاءَ لَها إِنَّ اغْتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقٌ
[ارشاد القلوب ص 186]
دیلمى گوید: امام حسین علیه السلام بسیار اوقات به این قول شاعر تمثّل مى جست و آن را مى خواند که: اى اهـل لذتـهاى ناپایدار دنیا، فریفته شدن به سایه ناپایدار، بى خردى است.
این حقیقت دنیاست، که مثل سایه اى گذران و ناپایدار است و دل بستن به آن، مایه غفلت از سراى جاودان آخرت است.
بخش چهارم: امـام علیه السلام و دشمنان
37. سیره امام علیه السلام با دشمنان
قـالَ الحُسَینُ علیه السلام:
خَصْمُکَ الْقَوْمُ یا مُعاوِیَهُ، لکِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شیعتَکَ ما کَفَّنّاهُمْ وَلاصَلَّیْنا عَلَیْهِمْ وَلاقَبَّرْناهُمْ.
[احتجاج طبرسى ص 296]
امام حسـین علیه السلام در جواب معاویه که گفت حُـجر و اصحابش را کشته و کفن و دفن کردیم مى فرماید: اى معاویه، مردم دشمن تواند. ولى ما اگر پیروان تو را بکشیم، آنان را کفن نمى کنیم،بر آنان نماز نمى خوانیم و به خاک نمى سپاریم.
حجر بن عدى و یاران اودر برابر ظلم هاى معاویه قیام کردند و به دست نیروهاى معاویه دستگیر و به فرمان او شهید شدند. اینکه امام مى فرماید: ما اگر در نبردى با شما، کسانى را از شما بکشیم، نه بر آنان نماز مى خوانیم و نه آنان را دفن مى کنیم، اشاره به این دارد که ما شما را مسلمان نمى دانیم تا حرمتى داشته باشید و کشته هاى شما چون در مبارزه با حق و جبهه خدایى کشته مى شوند، مثل مشرکانند که به خاک سپرده نمى شوند و نماز بر آنان خوانده نمى شود.
38. بیعت نکردن با ظالمین
قـالَ الحُسَینُ علیه السلام:
مِثْلى لایُبایِعُ لِمِثْلِهِ وَلکِنْ نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَ وَنَنْتَظِرُ وَتَنْتَظِرُونَ أَیُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَهِ وَالْبَیْعَهِ.
[فتوح ابن اعثم ج 5، ص 14]
امام حسین علیه السلام در جواب درخواست بیعت با یزید فرمود: شخصى مثل من هرگز با کسى مثل او (یزید) بیعت نمى کند، لکن ما و شما فردا کنیم و ببینیم که کدام یک از ما به خلافت و بیعت شایسته تر است.
والى مدینه، پس از مرگ معاویه، در پى نامه اى که از یزید دریافت کرد، مى خواست به زور از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد. سیدالشهدا علیه السلام به عنوان حجت خدا و امام معصوم، خلافت و رهبرى جامعه را حق الهى خود مى دانست و زیر بار آن بیعت نرفت و سخنش آن بود که دیگران باید با آن حضرت بیعت کنند و او را خلیفه پیامبر بدانند، نه آنکه امام، با کسانى همچون یزید که غرق در فساد و ظلم و گناه بودند، بیعت کند!
39. عزّت، نه ذلّت
قـالَ الحُسَینُ علیه السلام:
أَلا وَإنَّ الدَّعِیَ ابْنَ الدَّعِىِّ قَدْ تَرَکَنى بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّهِ وَهَیْهاتَ لَهُ ذلِکَ مِنّی، هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ.
[احتجاج طبرسى ص 336]
امام حسین علیه السلام فرمود: آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده (ابن زیاد)، مرا بین شمشیر آخته و ذلّت مخیّر کرده است. دور باد براى او تسلیم شدن از سوى ما، زیر بار ذلّت و خوارى رفتن از ما دور است.
گر جز به کشتنم نشود دین حق بلند اى تیغ ها بیایید، بر فرق من فرود بر ما گمان بردگىِ زور برده اند اى مرگ! همّتى که نخواهیم این قیود ابن زیاد که والى کوفه و گماشته یزید بود، وقتى سیدالشهدا علیه السلام به سرزمین کربلا رسید، از آن حضرت خواست که با یزید بیعت کند، یا آماده جنگ باشد. امام، راه دوّم را برگزید و تا آخرین قطره خون جنگید، ولى زیر بار ذلّت حکومت آن فرومایگان ظالم نرفت و این درسى براى همه امت اسلام بود که: «مرگ شرافتمندانه، بهتر از زندگى همراه با ذلّت است».
40. شناخت منافقین
قـالَ الحُسَینُ علیه السلام:
ما کُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقینَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلّا بِبُغْضِهِمْ عَلِیّا وَوُلْدَهُ علیهم السلام.
[عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 72]
امام حسین علیه السلام فرمود: ما در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله منافقین را جز به سبب دشمنى آنان با على و اولادش نمى شناختیم.
در حدیث پیامبر آمده است: «یا على! جز مؤمن تو را دوست نمى دارد و جز منافق کسى دشمن تو نمى شود». از این رو حبّ و بغض نسبت به امام على علیه السلام و فرزندان پاک او یک معیار و شاخص براى شناخت افراد مؤمن و منافق بود. على علیه السلام و اولاد معصوم آن حضرت، تجسّم حق و ایمان بودند. کسانى که با آنان دشمنى مى ورزیدند، بهره اى از اسلام نداشتند و اگر هم در میان مؤمنان بودند، حرکتى منافقانه داشتند و على رغم اسلام ظاهرى، در دلشان نفاق بود.
منبع : چهل حدیث « سیره حسینی » علیه السلام ، سید حسین سجادی تیلی.