مردان و قوام خانواده

مردان و قوام خانواده

نویسنده: اصغر طاهرزاده

 

عمده‌ی بحث ما فعلاً دقت در آیه مورد بحث، یعنی آیه 32 سوره نساء است که می‌فرماید: آرزوی آن چیزهایی را که به بعضی از شما داده تا هر کدام از جهاتی نسبت به همدیگر برتری داشته باشید، نکنید. برای مردان با حفظ مردبودنِ خود نصیب و بهره‌ای است که در راستای مردبودنشان به‌دست می‌آورند، و برای زنان نیز نصیب و بهره‌ای است که در راستای زن بودنشان به دست می‌آورند، و از خدا بخواهید که آن بهره را از شما دریغ ندارد. خداوند از این طریق راه کمال هر کس را به او نشان می‌دهد. ولی متأسفانه به جای این که روزنامه‌ها و اهل قلم زنان و مردان را متوجه چنین نکاتی بکنند که آیات الهی در اختیار ما گذارده‌اند، موضوعِ مخصوص‌کردن جایگاه زن و مرد را یک نوع محدودیت قلمداد می‌کنند، و اصرار دارند زنان می‌توانند مانند مردان همان تمنّاها و شخصیت را داشته باشند و اگر بگویی بعضی از کارها مردانه است، می‌گویند شما می‌خواهید زنان را محدود کنید، آیا کمالاتی که برای مردان کمال است عیناً همان‌ها برای زنان کمال است؟ و یا به تعبیر قرآن «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ ای زنان و مردان به دنبال آن کمالاتی نباشید که خداوند به طور متقابل هرکدام را بر اساسِ آن بر دیگری برتری داده است. مشکل و معضل بعضی روزنامه‌های ما این شده که چرا زن‌ها فوتبال نکنند. این فرهنگ فرهنگی است که برای زنان، مردبودن را می‌خواهد و مرد نبودن را برای زن محدودیت به حساب می‌آورد. آیه فوق می‌فرماید: تو آن چیزی را که نردبان کمال خودت هست و خدا به تو داده، بشناس و بپذیر و سپس از خدا کمال بیشتر را در همان راستا بخواه، با هوسِ خود تمنای مردبودن نکن. این یکی از حیله‌های فرهنگ سرمایه‌داری بود که نهضت احیاء حقوق زنان را در بستری انداخت که گرفتار چنین شعارهایی بشود، و به عنوان دفاع از حقوق زن، شعارها این شد که زنان باید مثل مردان فوتبال کنند و به راحتی مشروب بخورند و قمار کنند و سیگار بکشند و چند رفیق داشته باشند.
قرآن سپس به جایگاه زن و مرد در خانواده می‌پردازد و می‌فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ مردان قوام زنانند به دلیل آن‌که خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و نیز به دلیل آن‌که از اموالشان خرج مى‏کنند. یعنی بر اساس آن که به هر کدام برتری‌هایی دادیم، در همان راستا و به جهت آن‌که مردان مسئول امور اقتصادی خانه‌اند، مسئولیت خانه به عهده‌ی مردان است. همان‌طور که زن‌ها را امتیازاتی دادند تا در این مسئولیت کمک‌کار مردان باشند، و در همین راستا به مردان امتیازاتی داده‌اند که قوام زنان و خانواده باشند و در مسئولیت تربیتی زنان کمک‌کار آن‌ها باشند. مثل این که بنده معلم هستم و آن آقا مکانیک است، او باید ماشین سواری مرا تعمیر کند و من هم فرزند او را درس بدهم، آن آقای مکانیک می‌شود قوام من در تعمیر ماشین و من هم می‌شوم قوام او در تعلیم به فرزندش، آیه می‌فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»؛ قوام زنان به مردان است در دو چیز؛ یکی «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ به جهت توانایی‌های خاص که در مسئله خانواده به مرد داده‌اند و لذا مرد باید مسئولیت خانواده را بپذیرد. مثل شجاعت که در اثر آن مرد بتواند جلوی دشمن بایستد و مانع تجاوز به زنِ خانه شود و حتی خود را به کشتن دهد ولی اجازه ندهد به حریم خانواده تجاوز کنند.
در قبال ظرائفی که برای تربیت فرزند به زن دادند، توانایی‌هایی هم برای مدیریت خانواده به مرد دادند. حالا چرا مرد باید مدیر خانواده باشد؟ یکی به دلیل خصوصیاتی که عرض شد و دیگر «وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ به جهت آن‌که خرج خانه به عهده‌ی ‌اوست. و لذا برای انجام مسئولیتی که به عهده دارد باید اختیاراتی نیز داشته باشد.
می‌فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ همه بحث در اینجاست، می‌فرماید: می‌دانی چرا مرد باید مسئولیت خانه را به عهده داشته باشد؟ به جهت این که توانایی‌هایی به مرد داده که به زن نداده است و یک استعدادهایی به زن داده که به مرد نداده است. حالا به جهت این که در اداره خانه توانایی‌های خاص به مردها داده‌ایم، آن‌ها عامل قوام زنان خواهند بود. جمله‌ی «بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ به این معنی است که امتیازات متقابل است. مثل مکانیک بودن آن آقا و معلم بودن بنده. یک توانایی به این آقای مکانیک دادند که واقعا من ندارم، یک توانایی‌هایی هم من دارم و استعداد آن در من هست که او ندارد. اگر به بعضی استاد کارها بگویند یک ساعت در این اتاق بنشین و این کتاب را بخوان، حاضر است بیست ساعت کار کند ولی یک ساعت مطالعه نکند. خوب توانایی‌های بشر فرق می‌کند. مطالعه و تمرکز روی مطالب که برای بعضی مطلوب است، برای بعضی بسیار سخت است. و برعکس؛ می‌فرماید: «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ خداوند به هر کدام از آن‌ها امتیازی داده تا در خدمت دیگری باشد. به عبارت دیگر این عبارت می‌رساند که زن و مرد نقص‌های هم‌دیگر را رفع می‌کنند. حال طبق این قاعده، مردها باید مدیر خانه باشند و از این طریق خدمت خود را به خانواده انجام دهند. عنایت دارید که مدیر غیر از حاکم است به همین جهت در آخر آیه فرمود: «إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا»؛ خداوند است که برتر است و نه مردان. آری امتیاز یک طرفه نیست. بلکه امتیازهای متفاوت در میان است و مسئولیت‌هایی که مناسب آن امتیازات می‌باشد. «وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ هم‌چنین چون مردها باید خرج خانواده را بدهند برنامه‌ریزی به عهده آنان است، تا زنان به عنوان عناصر اصلی تربیت خانواده بدون هیچ دغدغه اقتصادی مشغول وظیفه اصلی خود باشند، به همین جهت در ادامه آیه می‌فرمایند: «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ»؛ یعنی بعد از این‌که فرمود مردان قوام زنان هستند، زنان مؤمنه را مطرح فرمود تا ارزش آن‌ها را در حقیقتِ بندگی نشان دهد. می‌فرماید مردان قوام زنان هستند، آن زنانی که صالح و قانت و در غیبت شوهر حافظ حقوق او و خانواده باشند، به خاطر آن‌که خداوند حقوق زنان را حفظ کرده است. برای مردان فرمود: «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ»؛ و برای زنان در آخر آیه اخیر فرمود:‌«بِمَا حَفِظَ اللّهُ»؛ به خاطر آن که خداوند با مسئولیتی که بر عهده مردان گذارده حقوق زنان را حفظ کرده است.
آیه فوق می‌فرماید: مردان قوام زنانی هستند که چنین خصوصیاتی را دارند و کمالات خود را در اِزای زن بودن پذیرفته‌اند و تمنای ارزشهای مرد بودن نکرده‌اند. و چون خداوند حقوق زنان را حفظ کرده آن‌ها هم باید قانت و حافظات للغیب باشند.
زن؛ و غفلت از کمالات خود
با توجه به آیات فوق باید ببینیم چطور می‌شود که این آیات در فضای خودش درست فهمیده نمی‌شود، به طوری که زن‌های ما حس می‌کنند حقوق آن‌ها رعایت نشده است.
اگر آیات فوق را جلوی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بگذاریم و بگوییم ای بانوی دو عالم آیا شما راضی هستید این طور که خدا می‌فرماید باشید؟ آیا در این بستر، احساسِ ضرر می‌کنید و چون خدا گفته است می‌پذیرید، یا واقعاً طوری کمالات خود را می‌شناسید که برای کامل‌شدن خود، صددرصد همان که خدا می‌فرماید را باید عمل کنید؟ می‌خواهم عرض کنم اگر زنان ما نقطه کمال حقیقی خود را بشناسند مسلم بهترین راه را همان شرایطی احساس می‌کنند که خداوند برای آن‌ها مقرر فرموده است. بعضی از زنان حدود 50 ،60 سال است از آنچه خدا برایشان آورده ناراضی‌اند، چون مطلوب آن‌ها چیزهایی شده است غیر از آن‌چه خدا برای آن‌ها می‌خواهد. اگر بعضی از خانم‌ها فیلم تهیه می‌کنند تا بالکنایه بگویند ما زنان در فرهنگ دینی ضرر کردیم به جهت نشناختن کمالاتی است که زنان باید به دنبال آن باشند. البته می‌آیند موضوعات را برجسته می‌کنند. یک مرد قلدرِ بی‌تمدنِ بی‌دین را نمونه می‌آورند و بعد هم می‌خواهند نتیجه بگیرند که پس حقوق زنان در اسلام پایمال می‌شود، در نتیجه ما باید به حقوقی که اروپاییان برایمان پیشنهاد می‌کنند تن بدهیم. عملاً بخواهند یا نخواهند به اسم احیاء حقوق زنان -که بنده‌هم معتقدم باید احیاء شود- در مسیری قرار می‌گیرند که فرهنگ سرمایه‌داری تعیین می‌کند و روحیه تقابلِ زن با مرد را تبلیغ می‌کنند و با این کار نه‌تنها هیچ حقوقی از زنان احیاء نمی‌شود بلکه در این تقابلی که دامن می‌زنند اولاً: به جهت وضع روحی خاص زنان، دوباره زنان ضرر می‌کنند و این خسارتی است به کلّ جامعه. ثانیاً: سایه امنی درست می‌شود که دومرتبه فرهنگ سرمایه‌داری به همان شکل بتواند حیات خود را ادامه دهد. به همین جهت بزرگان دنیا معتقدند «نهضت احیاء حقوق زنانِ موجود به شدت زنان را آسیب‌پذیر کرده است». در حالی که برای ما مسلمان‌ها واقعا زن و مرد مطرح نیست، ما بیش از آن که نگران مردان باشیم، نگرانیم که زنانمان در زیر لوای این شعارها ضربه بخورند. چون اگر زنان ما ضربه بخورند، خانواده ضربه می‌خورد، خانواده که ضربه خورد همه جامعه ضربه می‌خورد. به این دلیل است که باید نسبت با این بحث‌ها حساس بود.
هر تمدنی مرکب از اجزای پراکنده نیست که بتوان بعضی را اختیار کرد و بعضی را واگذاشت. شما می‌دانید که اگر تمدن اسلامی را به هر اندازه بپذیرید ناخودآگاه خانواده‌تان نیز به همان اندازه اسلامی ‌می‌شود و اگر تمدن غربی را بپذیرید به همان اندازه خانواده‌تان غربی می‌شود و اهداف غربی را در زندگی دنبال می‌کند. قبول تمدن مثل دیدن یک میز نیست که بگوییم سطح این میز را نگاه می‌کنیم ولی پایه‌اش را نگاه نمی‌کنیم، بلکه قبول تمدن مثل خواستن میز است که اگر میز بخواهی میز با پایه و سطح میز است. اگر تمدنی آمد با تمام لوازم و مظاهرش می‌آید و خانواده یکی از مظاهر فرهنگ و ادب هر تمدنی است و نه جزیی از آن و لذا اگر فرهنگ و تمدنی را پذیرفتیم حتماً خانواده به شکلی که در آن تمدن هست خودش را به صحنه می‌آورد. دیروز شخصی آمده بود و می‌گفت دخترم نماز نمی‌خواند چه کار کنم؟ آن‌وقت خودش در همان جا رعایت بعضی از دستوراتی را که اسلام واجب کرده است نمی‌کرد و ظاهرش نشان می‌داد که شیفته‌ی فرهنگ غرب است. در تمدن غربی نماز نیست. مگر می‌شود که شما تمدن غربی را بپذیرید آن وقت بخواهید روابطتان در خانواده اسلامی ‌باشد؟ اگر تمدنی را پذیرفتید همه لوازم آن تمدن در زندگی و روابط شما وارد می‌شود. اگر تمدن غربی را پذیرفتید، با توجه به این‌که خانواده جزء هر تمدنی است پس خانواده‌تان حتماً غربی می‌شود. آیا روابط زن و شوهر و فرزند در خانواده‌ی غربی آن روابطی است که دین می‌گوید؟ تمدن غربی که اصالت را به نفسانیات می‌دهد نمی‌تواند حافظ خانواده‌ای باشد که هر یک از اعضاء آن باید جهت حفظ هسته خانواده میل‌های خود را زیر پا بگذارند. مسلّم با ورود تمدن غربی، خانواده به صورت اسلامی نمی‌ماند. مگر این‌که بخواهیم خانواده را به شکل سطحی حفظ کنیم که این هم ظاهر سازی بدون نتیجه است.
منبع مقاله :
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آن‌گونه که باید باشد، اصفهان: لُب‌المیزان، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید