حکمت زنده ماندن مسیح (ع)

حکمت زنده ماندن مسیح (ع)

نویسنده: حیدر کامل

 

س) حکمت زنده ماندن مسیح (علیه السلام) تا زمان ظهور چیست؟ و علّت تقارن و بقای ایشان با بقای حضرت مهدی (علیه السلام) که البتّه بعضی منکر آن هستند، چیست؟
ج) سبب این امر، تصدیق نبوّت سیّد اُمییّن حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)، خاتم پیامبران و رسول پروردگار عالمیان و نیز آشکار ساختن دعوت باطنی که به عیسی بن مریم (علیه السلام) منتسب می نمایند، است. همچنین با نمازی که پشت سر امام مهدی (علیه السلام) می خوانند، ایشان را تأیید و مردم را دعوت به دین محمّدی که او امام آن است، می نماید. پس بقای حضرت مهدی (علیه السلام) اصل بوده و بقای آن دو، فرع بر بقای ایشان است. بقای دو فرع، بدون بقای اصل آنها درست نیست و اگر اینگونه بود، وجود مسبّب نیز بدون سبب جایز بود و این عقلاً محال است. اینکه ما گفتیم بقای حضرت مهدی (علیه السلام) برای بقای آن دو اصل است، به این سبب است که وجود حضرت عیسی (علیه السلام) به صورت انفرادی و بدون جهت یاری کردن شریعت اسلام و بدون تأیید نمودن امام (علیه السلام)، درست نیست؛ زیرا اگر چنین چیزی صحیح بود، به لحاظ دولت و دعوت مستقل می بود و این موجب ابطال دعوت او می شد؛ زرا در حالی که باید تابع باشد، مورد تبعیّت قرار می گرفت و در حالی که بنا بود فرع باشد، اصل قرار می گرفت؛ در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لَا نَبِیَّ بَعدِی؛ پیامبری بعد از من نیست.» و فرمودند:
«الحَلَالُ مَا أحَلَّ الله عَلَی لِسَانی إِلَی یَومِ القِیَامَه وَ الحَرَامُ مَا حَرَّمَ الله عَلَی لِسَانِی إِلَی یَومِ القِیَامَه.» فَلَا بُدَّ مِن أن یَکُونَ لَهُ عَوناً وَ نَاصِراً وَ مُصَدِّقَاً وَ إِذَا لَم یَجِد مَن یَکُونُ لَهُ عَوناً وَ مُصَدِّقاً لَم یَکُن لِوُجُودِهِ تَأثِیرُ فَثَبَتَ أنَّ وُجُودَ المَهدِیِّ (علیه السلام) أصلٌ لِوُجُودِهِ وَ کَذَلِکَ الدَّجَّالُ اللَّعِینُ لَا یَصِحُّ وُجُودُهُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ لَا یَکُونُ لِلأمَّه إِمَامٌ یَرجِعُونَ إِلَیهِ وَ وَزِیرٌ یُعَوِّلُونَ عَلَیه؛ (1) «آنچه خدا به وسیله ی من حلال کرده تا روز قیامت حلال و آنچه به وسیله ی من حرام گردانیده تا روز قیامت حرام است.»
پس به ناچار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید یار، مددکار و تصدیق کننده ای داشته باشد و اگر یار، مددکار و تصدیق کننده ای نیابد وجود او تأثیری نخواهد گذاشت. از این رو ثابت می شود که حضرت مهدی (علیه السلام) اصل برای وجود حضرت عیسی (علیه السلام) و دعوت محمّدی است و نیز ثابت می گردد که وجود دجّال ملعون در آخرالزّمان درست نبوده و برای امّت اسلامی، امامی (جز حضرت مهدی (علیه السلام) که مرجع مردم باشد و وزیری که به آن نیازمند باشند، وجود ندارد.
امّا در پاسخ به انکار بقای حضرت مهدی (علیه السلام) در «سرداب»، بدون اینکه کسی اقدام به تأمین غذا و نوشیدنی برای ایشان بنماید، دو جواب وجود دارد:
پاسخ اوّل: همان طور که ادامه ی حیات حضرت عیسی (علیه السلام) در آسمان بدون اینکه کسی موظّف به تأمین غذا و نوشیدنی برای وی که بشری مانند حضرت مهدی (علیه السلام) باشد، ممکن است، برای حضرت مهدی (علیه السلام) نیز ادامه ی حیات در سرداب به همین شکل ممکن است و اگر گفته شود: ربّ العالمین از خزانه ی غیبش او را تغذیه می نماید، در جواب می گوییم: خزائن خداوند با اضافه کردن حضرت مهدی (علیه السلام) در اطعام دادن، کاستی نمی پذیرد و اگر کسی بگوید: حضرت عیسی (علیه السلام) از طبیعت بشری خارج شده است. می گوییم: این ادّعایی باطل است؛ زیرا خداوند تعالی به اشرف پیامبران (علیه السلام) فرمودند:
«بگو جز این نیست که من بشری مانند شما هستم.»
و اگر کسی بگوید: این غذا و نوشیدنی را از عالم اعلا دریافت می نماید، می گوییم: این محتاج به قطعیّت و یقین است و ما راهی به سوی آن نداریم.
پاسخ دوم: اگر ادامه ی حیات دجّال در دیری که از آن سخن گفتیم، آن هم با بسته بودن دستان او با غل و زنجیر به گردنش و بنا بر روایت دیگر در چاه در بند، بدون اینکه کسی غذا و نوشیدنی برای او مهیّا کند، ممکن باشد، چه مانعی برای بقای حضرت مهدی (علیه السلام) که مورد اکرام خداوند است و بدون بسته بودن در غل و زنجیر وجود دارد؟ و از آنجا که همه ی اینها در ید قدرت خدای متعال است، هیچ یک از آنها به لحاظ شرعی و نه عادّی غیر ممکن نیست. (2)

پی‌نوشت‌ها:

1. بحارالأنوار، ج 51، ص 101.
2. همان، ج 15، ص 100.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول

 

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید