شکاف نسل ها(2)

شکاف نسل ها(2)

 

تفاوت های نسل قدیم و نسل جدید

احترام
تا از قدیما صحبت می شه، پدر مادرا می گن، یادش بخیر. اون وقتا مگه ما جرئت می کردیم، این طوری با بزرگ ترامون رفتار کنیم. حرمتی بود، احترامی بود، اما الان چی؟ دیگه بزرگی و کوچیکی کنار رفته. دیگه هیچ خبری از احترام به پدر و مادر نیست، در حالی که تا دلتون بخواد آیه و حدیث در مورد احترام به پدر و مادر داریم.
مگه چی شده؟ ما این همه پیشرفت کردیم، پس چرا احترام گذاشتنمون به بزرگ ترا کمتر شده؟
بعضی از ما جوونای نسل سومی، داریم به کجا می ریم؟! می خوایم به چی برسیم؟! هدفمون چیه؟ هدفمون دوری از پدر و مادره؟!
نه، اصلاً خدا نکنه که هدف کسی این باشه.
اینا بخشی از پرسشای برنامه ما هستن که شما جوونا می تونین خودتون جوابشون رو بدین.

اطاعت از پدر و مادر
بیشتر جوونای دیروزی، بی چون و چرا از پدر و مادرشون اطاعت می کردن؛ چون هم دستور خداست و هم اینکه جوون دیروز به ارزش ها پای بند بود و باور داشت که هیچ کسی مهربون تر و دلسوزتر از پدر و مادرش نیست. جوونای دیروزی ایمان داشتن که پدر و مادر، صلاح فرزندشون رو می خوان و هر توصیه ای هم می کنن، حاصل سال ها تجربه است که به این آسونی ها به دست نیاوردنش.
اما بعضی از جوونای امروزی، خودشون رو علامه دهر می دونن و تصور می کنن هیچ کسی غیر از خودشون درست نمی گه. جوونای امروزی می خوان مستقل باشن، مستقل فکر کنن. و مشکلاتشون رو به راحتی حل می کنن. این احساس استقلال، زمانی خوبه که اگه جوونی تصمیم می گیره یا کاری انجام می ده، علاقانه و منطقی باشه تا خدای نکرده، مشکلات جبران ناپذیری به وجود نیاد.حالا بعضی وقتا این احساس استقلال اون قدر گل می کنه که جوونا توقع دارن وپدرومادر، براشون خونه مجردی بگیرن تا مستقل زندگی کنن. البته این نکته رو هم متذکر بشیم که وقتی اسم پول می یاد، وسط، همین جوون به طور کامل وابسته به پدر ومادر شه.

احساس مسئولیت
جوون هر نسل ، مسئولیت های مختلف خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و … داره که ما در این بحث، به بعضی از اونا اشاره می کنیم.
جوون دیروزی، نسبت به دینش، هویتش، وطنش، هم میهنش، خونوادش، احساس مسئولیت داشت. اگه عکسای دوران هشت سال دفاع مقدس رو نگاه کنین، جوونای زیادی رو می بینید که همراه پدر و حتی پدر بزرگاشون، چون نسبت به دینشون و مردمشون و عقاید شون احساس مسئولیت می کردن، به جبهه ها اومدن و خط مقدم جبهه ها رو پرکردن تا یه وقت بیگانه ای آب و خاکشون رو تسخیر نکنه و فرهنگ ها و ارزش هاشون رو تغییر نده.
بیشتر جوونای دیروزی، حتی در برابر خونواده شون هم احساس مسئولیت می کردن، مثلاً دختر در کار خونه به مادر کمک می کرد و پسر هم در کارهای بیرون و خرید منزل به پدر. اما حالا چی؟
مامانه یه هفت هشت باری صدا می زنه، تا تازه دختر خانم یا آقا پسر جواب می ده.
بعد تا ازش می خواد کاری رو انجام بده، بهانه می آره و می گه: وای! من این قدر سرم شلوغه، درس دارم، امتحان دارم، اصلاً وقت ندارم.
اما بعد از چند دقیقه می بینی همین جوونی که کلی کار داشت، یا داره فیلم می بینه، یا خوابیده یا با تلفن صحبت می کنه.
تازه بعضی از جوونا اگه کاری رو هم انجام بدن، در قبالش مزد می خوان. جوونای دیروزی اگه با هزار دردسر و سختی، موقعیت درس خوندن و پیشرفت علمی پیدا می کردن، با جون و دل درس می خوندن تا به مراتب علمی بالاتری برسن و به کشور شون خدمت کنن، اما بعضی از جوونای امروز فقط برای کلاس گذاشتن درس می خونن و وقتی هم که مدرک می گیرن، در رشته تحصیلی شون مهارت کافی رو ندارن.
اما از حق نگذاریم، بعضی از جوونای امروزی هم هستن که به بلوغ فکری رسیدن و اندیشه هاشون رو در علوم مختلف به کار گرفتن و اختراعات و اکتشافات فراوانی در عرصه جهانی به ثبت رسوندن که باعث شده نام ایران و ایرانی مثل همیشه در عرصه جهانی بدرخشه. چنانچه بعضی از جوونای امروزی هم هستن که همیشه احترام پدر و مادر و بزرگترا رو نگه می دارن، و هیچ وقت حرمت ها و حریم ها رو نمی شکنن، و خلاصه، یه دنیا صفا و پاکی و پرهیزکاری هستن.

ساده زیستی در نسل گذشته
جوونای دیروزی در زندگی شون قناعت داشتن و تجمل گرایی، مدگرایی، چشم و هم چشمی و زیاده خواهی، کمتر در زندگی شون نقش داشت، پای صحبت های پدر و مادراتون که بنشینید، بهتون می گن که با چه سادگی ای زندگی شون رو شروع کردن و با قناعت، احساس مسئولیت و تلاش و همت، به اهداف مادی و معنوی که در ذهنشون بود، رسیدن.
جوون دیروزی اگه به خواستگاری می رفت، دختر خانم در مورد عقاید و باورهاش، و رفتار و اخلاقیاتش ازش می پرسید. اما امروزه وقتی پسری می ره خواستگاری، اولین چیزی که دختر خانم ازش می پرسه اینه که «خونه که داری، ماشینم که داری حتماً، ویلای شمال داری یا نه؟ تو حساب بانکیت چقدر پول داری؟» وؤال هایی شبیه به این .
بعضی از جوونای امروزی در ادامه همون مستقل بودنشون، تا هجده سالشون تموم می شه، اولین کاری که می کنن از پدر جان ماشین آخرین مدل طلب می کنن و خونه مجردی می خوان، تا پدر ومادرشون می خوان با هاشون صحبت کنن، می گن: «چرا دوستامون داشته باشن، ما هم می خوایم داشته باشیم، اصلاً شما ما رو درک نمی کنین. اگه برام ماشین نخرین، خونه نخرین، دیگه درس نمی خونم، اصلاً افسرده می شم.» تا ایام تعطیل هم می رسه، دیگه مسافرتای داخل کشور هم که از مد افتاده، دلشون مسافرت خارج از کشور می خواد.
بعضی جوونای امروزی، میلیونی پولاشون رو صرف خرید لباس های مد روز می کنن، چون نمی خوان از مد روز عقب باشن واسه شون افت داره دراین عصر پیشرفت فن آوری و تکنولوژی .
مخصوصاً که با یه سرچ کوچولو تو اینترنت می شه به روزترین لباسا رو خرید.
واقعاً چرا بعضی از جوونامون این طوری شدن؟ مگه معنای پیشرفت، فقط ماشینی شدن و شبیه به مانکن های لباس بودنه؟!
ای کاش همه یه کمی برگردیم به اصل خودمون؛ ای کاش فقط یه کمی از هزینه هایی رو که برای خرید لباسهای مد صرف می کنیم؛ اختصاص بدیم به بچه ای که شاید دو کوچه پایین تر، هر سال مجبوره لباسهای کهنه سال پیشش رو بپوشه.
ای کاش هر چی سریع تر همه برگردیم به اصل انسانیت خودمون.
نکته جناب مولوی وقتی قرن ها پیش در مثنوی سخن از «غربت انسان ها» و «بازموندن آنها از اصل خویش» و «شکاف از جدایی ها» کرده بود، منظورش نسل غربت زده و دور افتاده از اصل خویش زمان ما بود:

بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

راه حل مشکل
برای از بین بردن این شکاف بین والدین و بچه ها، بهتره پدر و مادرا با مسائل روز آشنا بشن تا بتونن جوونا رو بیشتر درک کنن. خودشون رو بذارن جای فرزندانشون، اگه مثل جوونا مورد همچین تهاجم فرهنگی قرار می گرفتن چکار می کردن؟
پدر و مادرا بهتره از جووناشون برای پیشرفت کردن و رسیدن به مراتب بالا حمایت کنن، چون اگه پدر و مادرای زمان های گذشته از فرزندانشون حمایت نمی کردن، همچون بوعلی سینایی وجود نداشت.
جوونای امروزی هم باید ارزش ها و اعتقادات ملی و دینی شون رو حفظ کنن و کمتر از فرهنگ های کشورهای بیگانه الگو برداری کنن، چون فرهنگ هر کشوری مختص مردم او کشوره. خلاصه اینکه از بهترین شیوه های تفاهم و نزدیک شدن بین دو نسل، درک متقابله؛ یعنی هم پدر و مادرا شرایط روحی و روانی و روزگاری رو که جووناشون درش هستن، درک کنند، و هم جوونا به این نکته برسن که پدر و مادراشون، حتی اگه بعضی وقتا درباره اونا اشتباه کنند، بازم خیر اونارو می خوان، و اینکه در واقع هیچ کس دلسوزتر از پدر و مادر، برای اونا نمی شن.
منبع:کتاب گلبرگ شماره 122

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید