روایات متعددی از پیامبر اکرم در منابع معتبر وجود دارد که در آنها به تعداد امامان تصریح شده است. شیخ طوسی ۲۵ روایت از منابع شیعه و سنی برای اثبات این مطلب در کتاب الغیبه ذکر کرده.[۱] برای نمونه چند روایت را در اینجا میآوریم:
اسودبنسعید همدانی از جابربنسمره نقل میکند که شنیدم رسول خدا فرمود: «بعد از من، دوازده خلیفه و امام، خواهد بود که همه از قریش هستند». وقتی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله به خانه برگشت، قریش پیش او آمده، گفتند: پس از آن، چه خواهد شد؟ فرمود: «سپس هرج و مرج خواهد بود».[۲]
در حدیث دیگری جابربنعبدالله انصاری میگوید: محضر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مشرف شدم. مقابلش لوحی بود که نامهای جانشینان پیامبر صلیاللهعلیهوآله دیده میشد. شمردم. دوازده اسم بود و آخرین آنان قائم بود. اسم سه تن از آنها محمد و چهار نفر، علی بود. [۳]
همچنینپیامبر اکرم در پاسخ پرسش جابربنعبدالله از تعداد ائمه این گونه میفرماید:
یا جابر سألتنی یرحمک الله عن الإسلام بأجمعه عدتهم عده الشهور و هی عند الله اثنا عشر شهرا فیکتاب الله یوم خلق السماوات و الأرض و عدتهم عده العیون التی انفجرت لموسى بن عمران ع حین ضرب بعصاه البحر [الحجر] فانفجرت منه اثنتا عشره عینا و عدتهم عده نقباء بنی إسرائیل قال الله تعالى و لقد أخذ الله میثاق بنی إسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا و الأئمه یا جابر اثنا عشر أولهم علی بن أبی طالب و آخرهم القائم.[۴] اى جابر، خداوند تو را رحمت کند، [گویا] از همه اسلام پرسیدى، تعداد آنان به تعداد ماههاست، که نزد خدا دوازده عدد است و آن را در کتاب خدا در روزى که آسمان و زمین را آفریده آورده است، و تعدادشان، به تعداد چشمههایى است که براى موسىبنعمران، جوشید، در آن زمان که عصایش را بر زمین زد و دوازده چشمه از آن جوشید، و تعدادشان به اندازه نقبای بنىاسرائیل است و خداوند فرموده: «و هنگامى که خدا از بنىاسرائیل عهد گرفت و دوازده بزرگ از میان آنها برانگیختیم». اى جابر تعداد ائمه دوازده نفر است، اولشان على و آخرشان قائم است.
آیتالله مکارم شیرازی در این باره مینویسد:
این احادیث که در بعضی، عزت اسلام را در گروِ دوازده خلیفه و در بعضی دیگر، بقا و حیات دین را تا قیامت، در گرو آن دانسته و همه را از قریش و در بعضی، همه را از بنی هاشم معرفی کرده، بر هیچ مذهبی از مذاهب اسلامی، جز مذهب شیعه، تطبیق نمیکند؛ چراکه توجیه آن، طبق اعتقاد اهل تشیع کاملاً روشن است؛ درحالیکه علمای اهل سنت در توجیه آن، گرفتار بنبست شدیدی شدهاند.[۵]
آیا منظور، خلفای چهارگانه نخستین، به اضافه خلفای بنیامیه و بنیعباس میباشد؟ در حالی که میدانیم، نه تعداد خلفای نخستین دوازده نفر بوده، نه به انضمام بنیامیه و نه بنیعباس. این عدد دوازده، با هیچ حسابی تطبیق نمیکند. بهعلاوه میان خلفای بنیامیه، کسانی مثل «یزید» و در میان بنیعباس، کسانی همچون «منصور دوانیقی» و «هارون الرشید» بودند که در ظلم و استکبار و جنایت اینها، احدی تردید ندارد و ممکن نیست آنها به عنوان خلفای پیامبر و مایه عزت و سربلندی اسلام محسوب شوند! هر قدر معیارها را نیز ساده فرض کنیم، باز آنها قطعاً بیرونند. از اینها که بگذریم، عدد دوازده را، در هیچ مورد جز ائمه دوازدهگانه شیعه نمییابیم.
پینوشتها
۱. ر.ک: الغیبه، شیخ طوسی، صص۱۵۶- ۱۲۶.
۲. الغیبه، نعمانی، ص ۱۰۳؛ «.. عن الأسود بن سعید الهمدانی، قال سمعت جابر بن سمره یقول: سمعت رسولالله یقول: «یکون بعدی اثنی عشر خلیفه، کلهم من قریش». قال: فلما رجع إلی منزله أتته قریش فقالوا: «ثم یکون ماذا؟» فقال: «ثم یکون هرج».
۳. الغیبه، شیخ طوسی، ص ۱۲۷و ۱۲۸؛ عنابیجعفر علیهالسلام، عن جابربنعبدالله الانصاری قال: «دخلت علی فاطمه سلامالله علیها و بین یدیها [لوح مکتوب] فیه أسماء الأوصیاء فعددت اثنی عشر؛ آخرهم القائم، ثلاثه منهم محمد و اربعه منهم علی».
۴. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۶، ص۲۴۶.
۵. کمال الدین، شیخ صدوق، ص۲۶۹.
۶. پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، ص۳۰۳.