زنان صالح در قرآن کریم (2)

زنان صالح در قرآن کریم (2)

مادر موسی
آیات مربوط به مادر حضرت موسی شامل آیه 37 تا 40 سوره «طه» (ولقد مننا علیک … ثم جئت علی قدر یا موسی) و آیات 7 و 10 تا 13 سوره «قصص» (و او حینا الی ام موسی … و اصبح فواد ام موسی … و لکن اکثر هم لا یعلمون) می باشد. در آیات یاد شده صحبت از وحی به مادر حضرت موسی(ع) است. این وحی نه از نوع وحی ویژه پیامبران است که گفتاری و رسالی باشد (شوری:7) و نه از نوع وحی غریزی که شامل غیر انسان می شود (نحل:68)، بلکه به معنای اشاره پنهانی است که در آیه 11 سوره «مریم» آمده (فخرج علی قومه من المحراب …) یا الهام و سروش غیبی که در آیه 7 سوره «قصص» به آن اشاره شده است. معنای اخیر بیشتر مراد است، آن هم نه به معنای الهام عادی و ساده؛ چرا که داستان تولد و پرورش حضرت موسی نمادی از خواست الهی در غلبه مستضعفان بر مستکبران آمده است: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفو فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.» (قصص:5-6) جبایی این وحی را نوعی القای ماموریت در خواب یاد کرده است که معبران آن را بر مادر موسی تعبیر کرده اند. (کاشانی، [بی تا]، ج5، ص 482/طبرسی، 1354، ج 18، ص 161) یعنی بر اساس این وحی الهامی، مادر موسی می بایست تا وقتی که خطری فرزندش را تهدید نمی کند او را شیر دهد و پس از احساس خطر و ترس جانی بر او، فرزندش را در صندوقی قرار دهد و به دریا (یا رود نیل) بیندازد، و او چنین کرد.
الهام یاد شده ایجاب می کرد که مادر موسی با توجه به سیاست اعلام شده و در حال اجرای فرعون در کشتن فرزندان پسر (یذبح ابناءهم و یستحیی نساءهم)، نه تنها امر بارداری خود را از دیگران مکتوم دارد، بلکه مدیریت این مساله را تا بدان جا پیش ببرد که پس از تولد فرزند نیز کسی بر این امر آگاه نگردد و بستر ظهور یک انسان رهایی بخش و آزاد کننده جامعه از ستم فرعون را فراهم آورد. با توجه به جامعه مرد سالار آن زمان و عدم ذکری از پدر موسی در آیات قرآن، منزلت مادر موسی در نزد خداوند برای ما بیشتر آشکار می شود و تدبیر و رازداری او را در این ماموریت واگویه می کند. در سفر خروج تورات از نقش برخی قابله ها در نجات بخشی پسران و امتناع آنها از اجرای دستور فرعون سخن رفته است و از دو تن به نام های «شفره» و «فوعه» یاد می کند (باب 1، آیه 16) که فرمان فرعون (به نهر انداختن هر پسر زاده شده و زنده نگه داشتن هر دختر) را اجرا نکردند، بلکه پسران را زنده نگه داشتند. (باب 1، آیات 16 تا 22) این داده تورات بیانگر آن است که به آب اندازی پسران امر متعارفی پس از فرمان فرعون بوده است، اما تمهیدی که مادر موسی به فرمان الهی در افکندن موسی به دریا فراهم آورد، هم موجب جلب توجه به موسی و هم نجات بخشی وی گردید.
مرحله دیگر اقدام مادر موسی پس از تمهیدات لازم برای زایش موسی و شیردهی او، اقدام وی در چگونگی افکندن او به دریا پس از احساس خطر بر وجود فرزند و مراقبت از وی و تعقیب سرانجام او پس از افکندن در دریا بود. از این رو، به خواهر موسی گفت که پیگیر چگونگی سرانجام موسی پس از افکندن به دریا باشد و نهایت احتیاط را به منظور جلوگیری از مطلع شدن ماموران فرعون بنماید: «و قالت لاخته قصیه فبصرت به عن جنب و هم لا یشعرون.» (قصص:11) روایت تورات در چگونگی به دریا افکندن موسی به گونه ای دیگر است. بنا به نوشته ی تورات، مادر موسی دختر لاوی بوده است که به عقد یکی از فامیل های خود در آمد و چون موسی را زایید و او را نیکو منظر دید، وی را سه ماه پنهان داشت و چون بیش از آن نتوانست او را پنهان دارد، سبدی از نی ساخت و آن را قیراندود کرد تا آب داخل سبد نشود. سپس پسرش را در آن گذاشت و به کنار نهر در نیزار رها کرد و خواهر موسی از دور ایستاد تا بداند که او را چه می شود. دختر فرعون برای آبتنی به نهر فرود آمد و دو کنیزش به کنار نهر می گشتند. ناگهان چشم دختر فرعون به سبد افتاد. پس یکی از کنیزانش را فرستاد تا آن سبد را از آب بگیرد. تورات در ادامه از نقش دختر فرعون در نجات موسی یاد کرده است. (همان، باب دوم، آیات 1 تا 10؛ باب ششم، آیات 16 تا 20)
آخرین مرحله اقدام مادر موسی، اعمال تدبیری رازآلود در تکفل امر فرزند و پرورش و بالش او بود. بر این مهم در سوره «طه» با عبارت «یکفله» و در سوره «قصص» با کلمه «یکفلونه» تصریح شده است. از این رو، می بایست مادر موسی در امر شیردهی فرزند پس از برگرفته شدن او از دریا توسط ماموران فرعون و تحویل او به مادر موسی به عنوان دایه چنان عمل کند که شک اطرافیان و شخص فرعون را بر اینکه او مادر موسی است برنینگیزد. این مرحله را نیز مادر موسی چنان به خوبی مدیریت می کند که خداوند بالیده شدن حضرت موسی را در نزد مادر و تحت تکفل او به خود نسبت می دهد (لتصنع علی عینی)؛ یعنی تکفل مادر موسی چنان است که گویی موسی زیر نظر مستقیم خداوند می بالد و رشد می کند. بنابر آیات قرآنی، مادر موسی در مراحل بارداری، شیردهی قبل و بعد از افکندن به دریا (ارضعیه)، ساختن صندوقی که موسی را در آن قرار دهد و به دریا افکند (ان اقذفیه فی التابوت) و به دریا افکندن فرزند و مراقبت در سرانجام او با نهایت درایت و رازداری عمل کرده است تا مشیت الهی در تحقق وعده غلبه مستضعفان بر مستکبران صورت انجام پذیرد.

خواهر موسی
همان گونه که پیش تر بیان گردید، آیات مربوط به خواهر موسی با آیات مربوط به مادر موسی همپوشانی دارد. این آیات شامل آیه 40 سوره «طه» (اذ تمشی اختک فتقول هل ادلکم علی من یکفله…) و آیات 11 و 12 سوره «قصص» (و قالت لاخته قصیه قبصرت به عن جنب و هم لا یشعرون، و حرمنا علیه المراضع من قبل فقالت هل ادلکم علی اهل بین یکفلونه لکم و هم له ناصحون) می باشد.
نقش خواهر موسی در ادامه ماموریت مادرش بود. پس از آنکه مادر موسی از ترس در خطر افتادن فرزندش او را در صندوقی قرار داد و به دریا افکند، به خواهر موسی گفت که پی او را بگیرد (قصیه) و او دورادور، به نحوی که مأموران حکومتی متوجه مراقبت او از موسی نشوند، صندوق حامل موسی و پی گیری سرانجام او را در دیده داشت.
ماموریت دوم خواهر موسی، راهبرد تکفل شیردهی موسی از طریق مادرش بود تا دلواپسی مادر زدوده شود و هم از غم فراق فرزند رهایی یابد: «کی تقر عینها و لا تحزن.» (طه:40)

همسر فرعون
از همسر فرعون در دو آیه قرآن یاد شده است: یکی آیه 9 سوره «قصص» (و قالت امرات فرعون قرت عین لی و لک لا تقتلوه عسی ان ینفعها او نتخذه ولدا و هم لا یشعرون) و دیگری آیه 11 سوره «تحریم» (و ضرب الله مثلا للذین امنو امرات فرعون اذقالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین.)
همانگونه که ملاحظه می شود بر نام زن فرعون تصریح نرفته است و از او با عنوان « امراه فرعون» یاد گردیده، اما مفسران قرآن با استناد به روایاتی از پیامبر اکرم (ص) از طریق ابن عباس و سعدبن جناده و ابوموسی، نام این زن را آسیه دختر مزاحم ذکر کرده اند (طبرسی، 1354، ج18، ص 164؛ ج25، ص155 / کاشانی، [بی تا]، ج 7، ص 74؛ ج9، ص 346/ طباطبایی، 1357، ج 31، ص 25/مکارم شیرازی، [بی تا]، ج 24، صفحه 302) و صاحب منهج الصادقین در قولی غیر مستند، آسیه را از قوم بنی اسرائیل و عمه حضرت موسی معرفی نموده است. (کاشانی، [بی تا]، ج7، ص74،؛ ج9، ص346) ج هوروویتس نام آسیه را تحریفی از اسنات (آسیناث) می داند که نام همسر حضرت یوسف است و در آیه 45 بای 41 سفر پیدایش آمده است. (خرمشاهی، 1376، ذیل آیه 11 تحریم، به نقل از: دایره المعارف اسلام طبع دوم انگلیسی 10/710) وی بر آن است که آسیه همان نقشی را ایفا می کند که در کتاب مقدس عهدین، دختر فرعون بازی می کند.
آیه 9 سوره «قصص» نقش همسر فرعون را از بازداشتن فرعون از کشتن موسی بازگو می نماید. او موسی را موجب روشنی چشم خود و فرعون بر می شمارد و با طرح دو احتمال در حفظ موسی مانع از قتل او می شود. احتمال نخست آنکه امید می رود حفظ او سبب سود رسانی به آنها شود و احتمال دیگر اینکه ممکن است او را به فرزندی بگیرند. در واقع، جلوگیری همسر فرعون از کشتن موسی، مکمل و نتیجه بخش کارهایی بود که مادر و خواهر موسی انجام داده بودند و مثلث همکاری اعلام ناشده مادر و خواهر موسی با زن فرعون نقشی نتیجه بخش در پرورش یابی موسی ایفا کرد. همسر فرعون با علم به اینکه ناسازوارگی نشان دادن در جامعه ی تک صدایی هزینه سنگینی در پی دارد و در جامعه ای که همگان باید مجری فرامین و تحقق بخش ایده ها و آمال حاکم جبار و مطلق العنان باشند راه برون رفتی از آن متصور نیست. با این همه، او به رغم برخورداری از تنعم فرعونی، رهایی از آن نظام و عدم همزیستی با فرعون را طلب می کند و به جای بهره وری از تنعم فرعونی، خانه ای در بهشت و تقرب به خدا را آرزو می نماید: «رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه» (تحریم:11) همین علو روحی است که او را از آفات همنشینی با فرعون و اعوان او مصون نگاه می دارد و باور به خدا او را از فریبندگی های دنیایی حفظ می کند و بنا به روایات اسلامی، در زمره چهار زن بهشتی قرار می گیرد که افضل زنان اهل بهشت هستند. (طباطبایی، 1360، ج 38، ص 234/مکارم شیرازی، [بی تا]، ج24، ص30، به نقل از: الدرالمنثور، ج6، ص246)

دختران شعیب
در شناسایی دختران شعیب از آیه 40 سوره «طه» (… فلبثت سنین فی اهل مدین…) و آیات 23 تا 29 سوره «قصص» (ولما ورد ما مدین … لعلکم تصطلون) می توان بهره گرفت. در قرآن کریم بر نام دختران شعیب و حتی اینکه این دختران فرزند چه کسی بوده اند تصریح نشده است، اما منابع روایی که مأخذ مفسران و کتب قصص بوده است، به تفاوت نام دختر بزرگ را «صفورا»، «صفیرا»، «صفرا»، «صفوره» و دختر کوچک را «صفیرا»، «لیا» و «صفرا» ذکر کرده اند (طبرسی، 1354، ج18، ص 186/کاشانی، [بی تا]، ج7، 87-88/مکارم شیرازی، [بی تا]، ج 16، ص69/نجار، 1966م، 168)
در ذکر نام این دختران نیز اگر چه اغلب مفسران آن دو را دختران شعیب دانسته اند، اما از قول سعید بن جبیر و از وهب بن منبه، نقل شده است که آنها برادرزادگان شعیب یعنی فردی به نام «یثرون» یا «یثروب» بوده اند، چرا که در این زمان شعیب پس از کور شدن، فوت شده و در میان مقام ابراهیم و زمزم به خاک سپرده شده بود. مستند قول وهب بن منبه، تورات بوده است که نام شیخ کبیری را – که دختر خود را به حضرت موسی تزویج نمود – «یثرون» ذکر کرده است. برخی نیز برای حل تعارض یاد شده آورده اند مسمای شعیب و یثرون یکی است؛ زیرا شعیب در زبان عربی همان یثرون در زبان سریانی است. (طبرسی، 1354، ج18، ص182/کاشانی، [بی تا]، ج7، 87پ)
در منابع روایی و تفسیری امامیه و اکثریت مفسران اهل سنت نام «یثرون» پذیرفته نشده است.(1) به علاوه، درست است که در قرآن تصریحی بر نام شعیب به عنوان پدر دختران مذکور نرفته است، اما با توجه به اینکه از ورود موسی به آب مدین یاد کرده و در آیاتی از قرآن، شعیب را متوطن در مدین معرفی نموده است (اعراف: 85/هود:84/عنکبوت:36)، قرینه ای به دست داده می شود که نام پدر این دختران شعیب بوده است. این نکته نیز شایان ذکر است که در روایتی که نام پدر دختران «یثرون» آمده است، شعیب را مدفون در مکه و بیت الحرام دانسته، در حالی که می دانیم محل زندگی شعیب فلسطین امروزی بوده است.
در آیات یاد شده در سوره «قصص» راجع به دختران شعیب چند نکته در صحت عمل و اتقان نظر آنها رخ نمایی می کند. اول، تلاش آن دختران در طریق معاش و کمک به اقتصاد خانواده است؛ چرا که آشکار است که از نعمت برادر محروم بوده اند و پدرشان نیز پیرمردی از کار افتاده (ابونا شیخٌ کبیر) بوده است. دوم، حفظ حریم های لازم اجتماعی در ارتباط با دیگران است. آنان نه فقط از شبانانی که گوسفندان خود را آب می دادند حریم می گرفتند و پس از آب دادن گوسفندان آنان، در صدد آب دهی گوسفندان خود بودند (لا نسقی حتی یصدر الرعاء)، بلکه با موسی نیز که به آنها در آب دهی گوسفندان کمک کرده بود، و او را «امین» تشخیص داده بودند، با حفظ حیا و حریم ارتباط می گرفتند: «فجاءته احدیهما تمشی علی استحیاء قالت ان ابی …» (قصص:25) سوم، تمهیدی است که این دختران با توجه به پیری پدر و نداشتن پشتوانه قدرت خانوادگی در جلوگیری از آسیب پذیری اجتماعی و ایجاد مصونیت در این زمینه فراهم آورده بودند و آن پرهیز از اقدام فردی در طلب معاش بود و دو خواهر با یکدیگر به کار گوسفندچرانی می پرداختند. علاوه بر این امور، سعی آنها در محیط شناسی و تشخیص درست هویت افرادی که با آنها مرتبط می شدند نیز از داوری آنها نسبت به موسی قابل تشخیص است؛ چنان که یکی از آن دو، هنگامی که موسی را دعوت به آمدن نزد پدرشان نمود تا مزد کمکی را که به آنها کرده بود دریافت دارد، به پدرش توصیه کرد که او را به واسطه توانایی و درستکار بودنش (قوی الامین) به کار بگیرد و حضرت شعیب بر اساس این پیشنهاد، موسی را به همسری با یکی از دخترانش در ازای هشت تا ده سال کار مخیر نمود.

همسر عمران (مادر مریم)
در آیات 35 و 36 «آل عمران» درباره همسر عمران آمده است: «اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا متقبل منی انک انت السمیع العلیم فلما وضعتها قالت رب انی وضعتها انثی و الله اعلم بما وضعت و لیس اذکر کالانثی و انی سمیتها مریم و انی اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم»؛ و چنین بود که همسر عمران گفت: پروردگارا! من آنچه در شکم دارم نذر کردم که آزاد از هر قید، در بند خدمت تو باشد؛ از من بپذیر که تو شنوای دانایی. چون فرزندش را زاد، گفت: پروردگارا! من دختر زاده ام – و خدا بهتر می داند که او چه زاده بود – و پسر مانند دختر نیست و من او را مریم نام نهادم و او و فرزندانش را از شر شیطان مطرود به تو پناه داده ام.
نام همسر عمران بنا به روایتی از امام صادق (ع) «حَنَّه» بوده است. (طباطبایی، 1346، ج5، ص 327/طبرسی، 1350، ج4، ص 45/مکارم شیرازی، [بی تا]، ج2، ص 393-394) او که بر اساس تفاسیر متقدم، تا پیری صاحب فرزند نشده بود (رازی، 1372، ج 4، ص 292) و در آرزوی فرزند به سر می برد، نذر کرد که او را وقف خدمت معبد الهی قرار دهد. یعنی در محیطی که فرزند وسیله کمک اجتماعی و نیز سرمایه معاش و یاور اقتصاد خانواده محسوب می شد و به همین سبب، فرزند پسر به عنوان عنصر نان آور مطلوب خانواده ها بود، او را وقف معبد الهی کردن و چشم داشتی از او در ازای تحمل سختی های پروراندن و رشد دادن نداشتن، نشانی از علو روحی مادر نیست؟ اگر چه حنّه متأثر از فضای فرهنگی – اجتماعی خود پس از آنکه فرزند خود را دختر – و نه پسر – دید دچار نگرانی شد، ولی از آن رو که به وعده الهی باور داشت، به آنچه به او اعطا شده بود راضی شد و شاید این نگرانی به تعبیری ناشی از آن بود که فرزند دختر، امکان تحقق بخشی نذر او را نداشت؛ زیرا مراد از «محرر» در آیه یعنی: آزاد از شرایط محیط و تأثیرات آن تا بتواند آزادی بخش بردگان روحی و اخلاقی باشد (طالقانی، 1358، ج5، ص 157-158) و این امکان در محیط مردسالارانه زمانه همسر عمران برای پسران بیشتر از دختران فراهم بوده است، ولی آیه با ذکر اینکه پسر مانند دختر نیست (لیس اذکر کالانثی)، برتری های مریم را نسبت به پسران بازگو می کند که از جمله آنها می توان صاحب فرزند پسر شدن را برشمرد.

پی نوشت ها :

1.در متن عهد عتیق در سفر خروج، نام پدر زن حضرت موسی «یترون» ذکر شده است.(باب دوم، آیات 16 و 22، باب سوم، آیه 1؛ باب چهارم، آیه 18 و باب 18، آیات 1، 7، 9، 12، 14)
منبع: فصلنامه علمی-ترویجی بانوان شیعه – شماره 23

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید