ظهور زندگی تازه

ظهور زندگی تازه

نویسنده: عبدالرسول هادیان شیرازی

 

«اعلَمُوا أَنَّ الله یُحییِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها قَد بَیَّنَّا لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ؛(1)
بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده می کند. ما این آیات را برای شما آشکار می کنیم تا اندیشه کنید.»
این آیه با خطاب «اعلَمُوا» هشداری عمومی همراه با این بشارت است که خداوند با نزول برکات خویش زمین‌های مرده و بی آب و علف را با حیات تازه‌ای سرسبزی و رونق جدیدی می‌بخشد. چنین مرگ و حیاتی را در هر زمستان و بهاری می‌توان مشاهده کرد. همان‌گونه در آیات دیگری نیز می توان آن را مشاهده کرد، مانند:
«وَ اللهِ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَهً لِقَومٍ یَسمَعُونَ؛(2)
و خدا از آسمان آبی نازل کرد که با آن زمین را پس از مردنش زنده نمود، در آن نشانه‏ای برای گروهی است که می‏شنوند.»
این آیه و امثال آن در حقیقت زیرمجموعه صفت محیی بودن خداوند است که نسبت به همه چیز ظهور می‌یابد. همان‌گونه که خود می‌فرماید:
«فَانظُر إِلی‏ آثارِ رَحمَتِ اللهِ کَیفَ یُحییِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحیِ المَوتی‏ …؛(3)
پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می‏کند. به یقین چنین خدایی زنده کننده مردگان است …»
«مُحیی» بودن خداوند زمانی به طور کامل ظهور می‌یابد که حیات او ذاتی باشد. «اللهٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ»(4) زیرا تا موجودی زنده نباشد نمی‌تواند به دیگری حیاتی ببخشد. از سوی دیگر این حیات باید کامل و واقعی باشد؛ به گونه‌ای که افولی در او راه نیابد و جاودانه باشد تا همیشه و همه جا، اثرش آشکار گردد.
«وَ تَوَکَّل عَلَی الحَیِّ الَّذی لا یَمُوتُ؛(5) و بر آن زنده که نمی‏میرد، توکّل کن.»
جلوه‌هایی دیگر از «محیی» بودن خداوند در قرآن
حیات‌بخشی خداوند منحصر به گیاهان و درختان نیست؛ بلکه او به همه مردگانِ عالمِ هستی بر اساس مقدار ظرفیّت وجودیشان روح و حیات عطا می‌کند. این حیات ممکن است حیات مادّی باشد، ممکن است حیات معنوی باشد. در اینجا به نمونه‌هایی از این حیات‌های مادّی و معنوی می‌پردازیم.
1. انسان‌ها را خلق کرده، آنگاه پس از مرگ دوباره زنده می‌کند.
«کَیفَ تَکفُرُونَ بِالله وَ کُنتُم أَمواتاً فَأَحیاکُم ثُمَّ یُمیتُکُم ثُمَّ یُحییکُم ثُمَّ إِلَیهِ تُرجَعُون؛(6)
چگونه به خداوند کفر می‏ورزید؛ درحالی که شما مردگانی بودید که خداوند شما را زنده کرد، سپس شما را می‏میراند، سپس شما را زنده می‏کند، آنگاه به سوی او باز می‏گردید.»
در جای دیگر می‌فرماید:
«…وَ هُوَ الَّذی أَحیاکُم ثُمَّ یُمیتُکُم ثُمَّ یُحییکُم …؛(7)
… و او کسی است که شما را زنده می‌کند، سپس شما را می‌میراند، سپس شما را زنده می کند…»
جای دیگر نیز می فرماید:
«قُلِ اللهِ یُحییکُم ثُمَّ یُمیتُکُم ثُمَّ یَجمَعُکُم إِلی‏ یَومِ القِیامَهِ لا رَیبَ فیهِ …؛(8)
بگو: خداست که شما را زنده می‏کند، سپس می‏میراند، آنگاه به روز رستاخیز که تردیدی در آن نیست، گرد می‏آورد…»
یکی از درس‌هایی که می‌توان از بهار گرفت، یادآوری قیامت و زنده شدن مردگان است. خداوند در این‌باره می‌فرماید:…
«أَحیَینا بِهِ بَلدَهً مَیتاً کَذلِکَ الخُرُوجُ؛(9)
و با آن [آب‏] سرزمین مرده را زنده کردیم. خروج [از قبرها] نیز چنین است.»
2. اجرای احکام الهی حیات‌بخش است:
«وَ لَکُم فِی القِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الأَلبابِ لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ؛(10)
و ای خردمندان، برای شما در قصاص، زندگانی است، باشد که به تقوا گرایید.»
اجرای کامل عدالت، امنیّت و آرامشی را در جامعه ایجاد می‌کند که انسان‌ها بتوانند عطر حیات را با تمام وجود استشمام کنند. بازگشت این سخن به همان تعبیری است که در بحث روایی بیان می‌کنیم که اقامه عدل در زمین از چهل روز باران نافع‌تر است.
3. دل‌های مؤمنان با پیوند به خدا و پیامبر(ص) حیات تازه‌ای می‌یابد.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبُواللهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم…؛(11)
ای مؤمنان! هنگامی که خدا و پیامبر شما را به چیزی که حیات می‏بخشد بخوانند، اجابت کنید …»
در جای دیگر نتیجه این حیات را بیان می‌کند که:
«مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی‏ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلُونَ؛(12)
هر کس – از مرد یا زن – کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه‏ای، حیات می‌بخشیم و مسلّماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‏دهند، پاداش خواهیم داد.»
4. انسان جاهل به وسیله علم و حکمت حیات دوباره‌ای پیدا می‌کند.
«کَما أَرسَلنا فیکُم رَسُولاً مِنکُم یَتلُوا عَلَیکُم آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُم وَ یُعَلِّمُکُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَهَ وَ یُعَلِّمُکُم ما لَم تَکُونُوا تعلَمُونَ؛(13)
همان‌طور که رسولی در میانه شما فرستادم تا آیات ما را بر شما بخواند و تزکیه‏تان کند و کتاب و حکمتتان بیاموزد و به شما یاد دهد آنچه را که هرگز خودتان نمی‏دانستید.»
محیطی که جهل و جهالت بر آن حاکم باشد، زندگی آنها با یک انسان مرده تفاوتی ندارد؛ امّا علم و حکمت از آثار همان حیاتی است که انسان را به رشد و کمال می‌رساند . از این رو قرآن کریم از حکمت به عنوان خیر کثیر یاد کرده است.
«یُؤتِی الحِکمَهَ مَن یَشاءُ وَ مَن یُؤتَ الحِکمَهَ فَقَد أُوتِیَ خَیراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الأَلبابِ؛(14)
حکمت را به هر کس که بخواهد، می‏بخشد و هر که را حکمت داده شود؛ یقیناً خیر بسیاری داده شده است و جز خردمندان پند نگیرند.»
5. به کافران نور ایمان می‌بخشد:
«أَوَمَن کانَ مَیتاً فَأَحیَیناهُ وَ جَعَلنا لَهُ نُوراً یَمشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلکافِرینَ ما کانُوا یَعمَلُونَ؛(15)
آیا کسی که مرده بود و زنده‏اش کردیم و برایش نوری پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه برود، مانند کسی است که گویا در تاریکی‏هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ بدین‏سان برای کافران اعمالی که انجام می‏دادند، جلوه یافته است.»
6. خداوند به قلب‌هایی که بر اثر گناه قساوت یافته، با توبه و خشوع حیات تازه‌ای می‌بخشد. همچنان که قبل از همین آیه مورد بحث می‌فرماید:
«أَلَم یَأنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِللهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الأَمَدُ فَقَسَت قُلُوبُهُم وَ کَثیرٌ مِنهُم فاسِقُونَ؛(16)
آیا برای کسانی که ایمان آورده‏اند، وقت آن نرسیده است که دل‏هایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده، نرم و خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که در گذشته کتابشان داده شد، پس زمان بر آنها طولانی شد و دل‏هایشان را قساوت گرفت و بسیاری از آنها فاسق بودند.»
پس از این آیه، آیه مورد بحث ماست که می‌تواند گویای این باشد که انسان با خشوع در برابر خداوند حیات دوباره‌ای پیدا می‌کند.
7. جامعه‌ای که در اثر ظلم، آثار حیات از او رخت بر بسته و در تاریکی غوطه‌ور است، با گسترش عدل به روشنی و حیات واقعی دست می‌یابد. رسیدن به چنین زمانی از وعده‌های خداوند در قرآن است و در مقاله‌های قبل به تفسیر آن پرداخته‌ایم. اینک روایاتی که در ذیل این آیه آمده است، بیان می‌شود:
روایت اوّل: سلام بن مستنیر از امام باقر(ع) درباره آیه «اعلَمُوا أَنَّ اللهَ یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» سؤال کرد، ایشان فرمودند:
«منظور از مُردن زمین، کفر اهل آن است و کافر مرده است. خداوند به وسیله قائم زمین را زنده می‏کند، در آن عدالت برپا می‏کند. سپس زمین زنده می‏شود، اهل زمین نیز پس از مرگشان زنده می‌شوند.»(17)
روایت دوم: از امام حسین(ع) روایت شده که فرمودند:
«ما دوازده مهدی داریم. اوّل آنها امیرالمؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب(ع) و آخر آنها، نُهمین فرزند من است. او امامی است که قیام به حق می‏نماید، خداوند زمین را پس از آنکه مُرده باشد، به وسیله او زنده می‌کند و هم به وسیله او دین حق را بر همه ادیان غالب می‌گرداند، هر چند مشرکان نخواهند …»(18)
روایت سوم: محمّد حلبی از امام صادق(ع) درباره قول خداوند «اعلَمُوا أَنَّ الله یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها؛ و بدانید که خدا زمین را، زنده پس از مرگش می‌کند.» پرسید: فرمودند: «یعنی عدل پس از جور.»(19)
روایت چهارم: امام موسی بن جعفر(ع) درباره سخن خداوند «یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» فرمودند: «مراد این نیست که خداوند زمین را به وسیله باران زنده می‏کند؛ بلکه مردانی را برمی‏انگیزد که عدالت را احیا می‌کنند، زمین با احیای عدالت زنده می‏شود. اقامه عدل در زمین از چهل روز باران نافع‌تر است».(20)
این روایات زندگی و بهار دیگری را ترسیم می‏کنند که به دست آخرین حجّت الهی تحقّق می‌یابد و به دست او زمینی که با ستم، خاک مرگ بر او ریخته‌اند، با حاکمیّت عدل و داد، حیات تازه‌ای در کالبد جامعه ایجاد می‌کند. به تعبیر آیت الله جوادی آملی:
می‏توان مرگ زمین را دوران ستم‌زدگی و جهل و کفر و نفاق بشر در سطح بین المللی دانست و هنگامه پر برکت ظهور و قیام نورانی آخرین امام معصوم(ع) را حیات معنوی و بهار حقیقی زمین نامید که با آمدنش همه ستم‏ها و ظلمت‏ها از صفحه روزگار برچیده می‏شود و نَفَس مسیحایی او جهان خفته در کفر و شرک را بیدار و زمینِ لبریز از بیداد را از عدل و داد، سرشار می‏سازد.(21)
بنابراین، همان طور که آب زمینه‌ساز خلقت موجودات زنده می‌باشد «وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَی‏ءٍ حَیٍّ؛(22) و هر چیز زنده‏ای را از آب پدید آوردیم، آیا [باز هم] ایمان نمی‏آورند.» حجّت‌های الهی در زمین نیز مظهر آب روانی هستند که حیات معنوی را برای جامعه به ارمغان می‌آورند. این حیات معنوی این‌گونه ظاهر می شود که:
با دم مسیحایی پیشوایان دینی، معنویت در سایه توحید و خداپرستی جایگزین شرک و گناه می‌شود.
با تعلیم کتاب و حکمت جهل و خرافات از جامعه زدوده می‌شود.
و بالأخره در سایه تلاش و مجاهدت‌هایی که در سایه رهبری حجّت‌های الهی در زمین صورت می‌گیرد، جهان پر از ستم از بین می‌رود و عدالت فراگیر می‌شود.
به امید آن روز …

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره حدید (57)، آیه 17.
2. سوره نحل (16)، آیه 65.
3. سوره روم (30)، آیه 50.
4. سوره بقره (2)، آیه 255.
5. سوره فرقان (25)، آیه 58.
6. سوره بقره (2)، آیه 28.
7. سوره حج (22)، آیه 66.
8. سوره جاثیه (45)، آیه 26.
9. سوره ق (50)، آیه 11.
10. سوره بقره (2)، آیه 179.
11. سوره انفال (8)، آیه 24.
12. سوره نحل (16)، آیه 97.
13. سوره بقره (2)، آیه 151.
14. همان، آیه 269.
15. سوره انعام (6)، آیه 122.
16. سوره حدید (57)، آیه 16.
17. مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، ج ‏24، ص 325.
18. همان، ج ‏51، ص 133.
19. همان، ج ‏72، ص 353.
20. وسائل ‏الشّیعه، ج، 28 ص، 12.
21. حیات حقیقی انسان در قرآن، ص 132.
22. سوره الأنبیاء (21)، آیه 30.
منبع: نشریه موعود شماره 137 و 138

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید