خداوند در آیه 32 سوره معارج می فرماید: «والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون، و کسانی که امانت ها و پیمان خود را مراعات کنند». آن مردمی از هلع و از جزع در هر شر و امساک در هر خیر مستثنی هستند که این خصلت اسلامی انسانی را داشته باشند: پایبند بودن به امانات و پایبند بودن به تعهدها.
امانت یعنی چیزی را که نه به خود انسان بلکه به دیگران تعلق دارد به او بسپارند به عنوان پاسداری که تو نگهدارش باش، حافظ و نگهدار و نگهبان آن باش. امانات، پیمان انسانی است؛ یعنی دایره اش حتی از اسلام وسیعتر است به معنی اینکه اسلام دایره رعایت امانات را از حوزه مسلمین هم بیرون می داند. از نظر اسلام رعایت امانت واجب است ولو در مورد غیر مسلمان. این تعریف امانت است.
حال امانت ممکن است مالی باشد. کسی مال خودش را به عنوان امانت به کسی می سپارد که بعد بیاید بگیرد. اگر بخواهد در آن مالی که امانت است خیانت کند (مرتکب گناه شده است) حتی در بسیاری از معاملات امانت شرعی ایجاد می شود. مستأجر امین موجر است. یعنی با اینکه اجاره خودش یک باب مستقلی است ولی مستأجر مالک منافع جایی است که اجاره کرده است و از نظر عینی که در اختیار او هست او یک امین است یعنی حق کوچکترین تصرفی که بیرون از دایره استفاده اجاری اش باشد ندارد. تصرفاتی که لازمه اجاره کردن است به جای خود؛ کوچکترین تصرفی که از این دایره خارج باشد از نظر شرعی خیانت در امانت تلقی می شود. هر مستأجری امین است. هر عاریه بگیری امین است. شخصی می آید از شما فرش یا ظرف و یا مرکوب – اسب یا ماشین – شما را عاریه می گیرد که از آن استفاده کند؛ به شما می گوید این ماشینتان را بدهید مثلا ما می خواهیم تا قم برویم و برگردیم. در حدودی که عاریه گرفته است حق دارد، اگر از آن حدود یک ذره تجاوز کند خیانت در امانت تلقی می شود.
داستانی نقل می کنند. البته این داستان با موازین فقهی جور در نمی آید ولی با بعضی از موازین اخلاقی جور درمی آید. می گویند مقدس اردبیلی از نجف به کاظمین یا کربلا آمده بود و برای برگشتن حیوانی را اجاره کرده بود. بعد یک کسی امانت کوچکی از قبیل امانت پستی به او داد که آن را به صاحبش برساند. گرفت و در بغلش گذاشت. دیگر حیوان را سوار نشد، جلو انداخت و آورد. به او گفتند چرا سوار نشدی؟ گفت: من از صاحبش این را اجاره کردم که خودم سوار بشوم نه اینکه یک چیز دیگر هم علاوه داشته باشم؛ این خیانت در امانت است؛ با اینکه آن وزنی نداشت و در جیبش گذاشته بود. این مقدار رعایت ودیعه و غیر ودیعه و امثال اینها را می کردند، که باید چنین باشد. همین طور است امانت ناموسی. یک کسی ناموس خودش را به دیگری می سپارد که تو مراقب و محافظ باش. اگر یک نگاه به او بکند خیانت تلقی می شود. امانت جانی از این هم بالاتر است. شخصی می آید به کسی پناه می برد و در جوار او قرار می گیرد. مسئله جوار خودش یک مسئله ای است.
یک انسانی که بیچاره و مورد تجاوز یک ظالم است خودش را در جوار کسی قرار می دهد. او می تواند از اول این جوار را نپذیرد. این مرحله است. البته نپذیرفتن هم یک نوع نامردی است ولی خیانت در امانت نیست. اما یک وقت جوار را می پذیرد و راه می دهد، بعد خیانت می کند، می رود گزارش می دهد. مثل کاری که حارث برای بچه های مسلم کرد یا پسر آن زن برای خود مسلم کرد. مسلم به خانه ای آمده، جوار و پناه خواسته است. ممکن بود از اول به او اجازه ندهند، راهش ندهند. ولی بعد که جوار داد نباید خیانت کند. البته تکلیف نمی کنند که تو حتما دفاع هم بکن، ولی بعد گزارش دادن و اطلاع دادن به ابن زیاد که مسلم اینجاست، این همان خیانت در یک امانت است.
منبع: tahoor .com