زیست در قرآن (2)

زیست در قرآن (2)

 

عکس العمل نشان دادن پوست :

« خدا درسترین گفتارها را نازل نمود. کتابی است با موضوعات متناسب هر وضعیتی. پوست کسانی که از عظمت و ابهت خدای خـود می هـراسند در برخـورد با آن عکس العمل نشان می دهـد و بعـد با یاد خدا پوست و دل آنها نرم می شود».
وقـتـی انـسـان احـسـاس سـرمـا یـا تـرس یـا حالات مـشابه آن می کند، در هر دو حال بدن با پوست خود عکس العمل نشان می دهد.
پوست از دو لایه داخلی و خارجی تشکیل شده است. قسمت داخلـی آن پر از اعصاب است. به کمک ماهیچه های کوچک که به کـیـسـه مو بسته هـستند موی بدن بلند می شود. وقتی آن ماهیچه ها منقـبض (جـمع) می شود کیسه موها به شکل محروطی کشیده می شوند، هـر چند موئی نیز نداشته باشند، و باعث چندشی شدن پوست می شوند. ایـن عـکـس الـعـمـل از اشاره بخش مرکزی مغـز ریشه می گـیـرد کـه پـیـام کاهش دما را از طریق نخاع دریافت می کند، که آن نیز از طریق اعصاب درک دما در پوست پیام خود را می گیرد. ابتدا هـورمون مربـوطه ترشح می شود که بصورت عامل فشار روی مجرای خون زیر پوست عمل می کند، طوریکه جریان خون و پس از آن پس دادن گرما کم می شود. و پس از آن خود بدن آغاز به تولید گرما می کند. و در پایان کیسه های موها فرمان منقبض شدن را دریافـت می کنند.
بخـش سـمـت چـپ تـصـویـر نشان می دهد که در وضعیت کاهش دما (سرما) چه عکس العـمـلهائی در پوست و زیر سطح آن ایجاد می شود، در مـقـایـسه با بخش سمت راست که وضعیت پوست در حالت گرما را نشان می دهد.

درخـتـان – گـیـاهـان – مـیـوه هـا :

«و در زمین مزرعه های کوچک ناهمگون در جوار همدیگر وجود دارد، در حالی که در آنها باغهای انگور، کشت و درخت های خرما از نوع صنو و غـیر صنو وجود دارد، که همه با یک آب آبیاری میشوند ولی از نظر غذائی آنها را بر یکدیگر برتری میدهیم! دراین موارد برای کسانیکه فکر میکنند نشانه هائی وجود دارد».

 

نکات آیه:

1ــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون هستند.
2 ـ ـــ صفات و خصوصیات میان درختان به صِنو و غیر صِـنـو بودن آنها بستگی دارد.
3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود دارد.
1ـــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون هستند:
د ر زمان محمد انسان می دانست که خاکهای زمین با هم فرق میکنند، ولی اینکه خاک دو مزرعه کوچک چسـبیده به هم نیز دقـیـقـاً یکی نیستند، از عـلـم امـروزی بشر است که با امکانات پیچیده علمی امروزی آنرا بدست آورده است.
2ــ صفات و خصوصیات میان درختان به صنو و غیر صنو بودن آنها بستگی دارد:
درختی که از درخت دیگر روئیده باشد صِـنـْـو نامیده می شود و درختی که از بذر روئیده باشد غیر صنو نامیده می شود.
3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود دارد:
(منظور از وجود “نشانه ها”، وجود ه ـ دایت خداوندی است). آیه این موضوع را مطرح می کند که در صورت نبودن هدایت پشت پدیده ها اگر بنا می بود چیزی بروید، در یک خاک و از یک آب منطقاً می بایست فقط یک نوع گیاه می رو یید ، نه اینکه مثلاً درخت خرما در انواع خاکها بروید.
چنانکه می دانیم در موجودات زنده از جمله گیاه ا ن عنصری وجود دارد که گیاه را هدایت می کند. این عنصر که ژن نامیده می شود اطلاعاتی از ویژگیهای پدیده خود را با خود دارد که بنابر آن اطلاعات، پدیده خود را هدایت می کند.

مـاده سـبـز گـیـاهی :

« و این اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع رستنیها را در میآوریم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوریم، که با آن ماده سبز دانه های خوشه ای درست میکنیم، و از تاره های نـخل پَـنگهای خـوردنی درست می کنیم، و باغهای انگور و زیتون و انار که ترکیبات مشترک زیادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند را درست می کنیم».

نکات آیه:

1ـــ همه گیاهان ماده سبز درست می کنند که آن بنوبه خود دانه و ثمر درست می کـند:
در سلول گیاهی کیسه های غشائی هست که در آن موادی درست می شود که کلروفـیل نامـیـده می شود. کلروفـیل به معنی «ماده سبز گیاهی و سبزینه» است که معادل آن در عربی «خـَضِـر» است (یعنی همان چیزیکه در آیه مطرح شده است). این ماده سبز (خضر) انرژی نوری خورشید را جذب می کند و به انرژی شیمائی تـبـدیـل می کند.
ریشه های گیاه آب و مواد معدنی را از خـاک می مکـنـد کـه بـطـرف بـرگـها رسـانـده می شـوند و بـرگـهـا نیز از هوا دی اکسید می گیرند، بعد خَـضِر (یعـنی کـلـروفـیلها)، مواد غـذائی مورد نیاز درخت را تولید می کنند که به سراسر آن صادر می شـود و بدنه درخت و مــیــوه و ثــمــر آن را درست می کـند.
کیسه غشائی (کلروپلاست) که درسلول قرار دارد بطور متوسط یک پانصدم میلیمتر است. سلول برخی از گیاهان صدها عدد از آن دارند. درون آن انبوهی غـشـاء وجود دارد. که در آنها خَـضِـر (ماده سبز، کـلـروفـیـل) وجود دارد.
2ـــ نخل، انگور، زیتون و انار ترکیبات مشترک زیادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند:
ثمر نخل و انگور و انار و زیتون ضمن اینکه هـمانـنـد نـمـائی نمی کـنـنـد تـرکـیـبـات مـشـتـرک زیادی دارند. از جـمـلـه: هـمـه آنها روغن، آب، پروتئین، مـواد معدنی و مواد قـندی دارند.

جـنـبـش، پـرورش و رشـد دانـه :

« و زمین را بی گـیـاه می بـیـنـی ولی هـمـیـنـکـه آب بر آن نازل می کنیم به جـنـب و جـوش درمی آیـد و می پـرورانـد و انـواع گـیـاهـان نـشـاط انـگـیـز را می رویـانـد »!
نکته آیه: با نازل شدن آب بر زمین، زمین به جنبش در می آید، پروریده می شود و می رویاند:
در خاک دانه های بسیار ریزی وجود دارد که ما آنها را نمی بینیم. قطر آنها از جمله حول و حوش 3 هزارم میلیمتر است. هر کدام از آنها از معادن مختلف تشکیل شده اند و شکل هر یک از آنها به شکل صفحه صفحه (لایه لایه) روی هم است. از آنجا که دانه ها از معادن مختلف تشکیل شده اند همینکه باران بر آنها ببارد صفحه ها بار الکتریسیته مختلف بخود می گیرند و این باعت ایجاد جنبش آن صفحه ها میشود. و جنبش آنها باعث نفوذ آب میان آنها میشود. بعد دانه ها با مواد غذائی درون خود که از مادر به ارث برده اند پروریده می شوند و بعد می رویند. دقیقاً همان مراحل و وضعیتی که قرآن <!–[if !vml]–> <!–[endif]–> گفته است.

دلیل تـنـوع گیاهـان و درختان :

« و در زمین هر نوع گیاهی را در تعادل و توازنی آفریدیم».
نکـتـه آیـه: هر نوع گیاهی در تعادل و توازنی آفریده شده است:
همه درختان و گیاهان از مواد اساسی مشترکی سـاخـتـه شده اند از جمله: کربن ـ اکسیژن ـ نیتروژن و فسفـر. تنها اختلاف میان انواع گـیـاهـان و انـواع درخـتان با همدیگر در اندازه هر یک از عناصر مزبور در آنهاست. یعنی هـر کدام از آنها در تعادل و توازنی از عناصر مزبور هستند.

رطب و زایمان :

« و تنه نخل را تکان بده، رطب تازه را بر تو خواهد ریخت. بخور و بیاشام و به آرامش و شادابی برس…».
آیه خطاب ب ه مریم مادر عیسی مسیح است که هنگام ولادت حضرت عیسی از مردم فاصله میگیرد و بجای دوری از شهر می رود تا وضع حمل کند و اندوهگین بوده است. خدا وند خطاب به وی می گوید رطب تازه بخورد و توان و آرامش پیدا کند و شادمان بشود. رطب ثمر درخت خرما پیش از خرما شدن است. و آنچه در تصویر می بینیم مرحله نیمه رطب بودن آنست، و تقریباً 400 نوع درخت خرما وجود دارد که ثمرهای آنها اندازه ها و رنگها و مزه های گوناگون دارد.
در این آیات چند نکته علمی وجود دارد:
1ـــ خوردن رطب در آسـتانـه زایـش: درِ رحـم پـیـش از زایـمـان دو و نـیم سانتیمتر مکعب است ولی هنگام زائیدن به بیش از 750 سانتیمتر مکعب میرسد. رطب موادی دارد که باعث انبساط رحم میشود و زایش را آسانتر و راحت تر میکند.
2ـــ رطب احشاء درون روده ها را نرم و تمیز میکند، و این امر باعث راحت تر و آسانتر شدن زایمان میشود.
3ـــ نوشیدن پس از خوردن: رطب و هر شیرینی دیگری برای اینکه بتواند خوب و سریع حل و جذب بشود، انسان باید پشت سر آن آب بخورد.
4ـــ رطب از جمله مواد غدائی است که خیلی سریع هضم و حل و جذب میشود. رطب از دهان تا تبدیل شدن به انرژی فقط بیست دقیقه طول میکشد.
حـیـات :

محل پیدایش حیات در قرآن :

« به آنها بگو: بروید در زمین و ببینید خدا چگـونه حیات را آغاز کرد. به همان سادگی نیز در مرتبه عالیتری حیات آخرت را ایجاد خواهد نمود»!

نکات آیه:

1ـــ حیات در زمین آغاز شده:
عناصر لازم برای ایجاد بافتهای اصلی حیات اولیه روی زمین در مردابهای آتشفـشانی و موارد مشابه آن وجود داشته است. هر چند تحولات جوی نیز در آن نقش داشته بوده باشد.
2ـــ آغاز حیات قابل شناخت است:
انسان فعلا بافتها و عناصر اصلی ساده ترین شکل حیات را شناخته است.
آیه در پاسخ به کسانی است که می گویند روز قـیامت زنده نخواهند شد. قرآن در پاسخ به آنها از آنها می خواهد که بروند و ببینند که حیات چگونه آغاز شـده، (1400 سال پیش گفته “بروید ببینید حیات چگونه آغاز شده”)!. و همانگونه که فعلاً آنرا ایجاد نموده، به همان سادگی نیز آنرا در آخرت ایجاد خواهد نمود.
(حرف ثـُـمَّ در آیه برای بیان “رتبه، رده، و مدار بالاتر و عالـیـتـر” است که از معانی آنست).
بخش عمده هر موجود زنده ای آب است :
« و هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم».
نکـتـه آیه: بخش عـمـده هـر چیز زنده ای آب است:
در زبان عربی مـبحثی وجود دارد بنام مجاز. یکی از مباحث این مبحث اینست که: “می توان چیزی را با بیشترین صـفـتی که در آن است” توصیف نمود. مثلا به “خانه ای که مصالح آن عـمـدتاً از تخـته است”، می توان گـفـت: خانه تخته ای. هـر چـند عناصر دیگری از قبیل آهن، شیشه و غیره نیز کم و بیش در آن بکار رفـته باشد.
در چهار چوب این مبحث، قرآن موجودات زنده را با آب توصیف می کند. یعنی: «قـرار دادن هـر چـیز زنده ای از آب»، به این معنی است که: «بخش عـمده هر چیز زنده ای آب است».
هـمـانطور که قرآن موجودات زنده را توصیف می کند «بخش عـمده آنها (یعنی بیشترین عنصر آنها) آب است». مـثلاً 60 تا 65 درصد بدن خود ما انسانها آب است. هیچ موجود زنده ای را نمی توان پیدا کرد که بخش عمده بدن آن آب نباشد.
آفرینش انسان :
« و ما انسان را “از خاک کوره در گل و لایِ سیاهِ بد بویِ تعـفـن گرفته” آفریدیم».
یکی از مباحث مبحث مجاز در زبان عربی “گـفـتـن نـتـیجه کار بجای خود کار” است. مانند:
ـــ نان می پزم. بجای خمیر می پزم.
ـــ جام شـفـا نوشیدم. بجای جـام دوا نوشیدم.
ـــ سیب کاشتم. بجای درخت سیب یا تخم آنرا کاشتم.
ــــ ساعت 12 پرواز می کنم. بجای هواپیما پرواز می کند.
در این آیه، محل آغاز حیات و مواد آنرا را گفـته، که از “خاک کوره (خاک آتشفشانی) و در مرداب و گِـل و لای لجن متعـفـن” بوده است. (یعنی چنین حیاتی تکامل یافـته و راه به پیدایش انسان برده است).

تـکامـل چـهـره بشر :

« و به شما رفته رفته رنگ و رو (رنگ و روی بشری ) داد و مدت کوتاهی بعد رنگ و روی شما را بهتر نمود»!
نکته آیه: انسان ابتدا رنگ و روی بشری داده شده و بعد ضمن مدت کوتاهی بهتر کرده شده:
انسان در بلند مـدت (چنانکه مصدر «تـصـویر» به معنی: رسم نـمودن و نقاشی کردن ضمن پروسه بر آن دلالت دارد) چهره بشری بخود گرفته است. (مدت آن 14 میلیون سال برآورد می شود). و بعـد در مدت کوتاهی ظرافت و زیبائی فعلیِ آن را بخود گرفـته، (حرفِ «فـاء» که بر ترتیب و تعـقـیـب دلالت دارد، آمـدن آن بر سرِ فعل اَحْـسَـنَ، بیانگر”بهـتر سـازی چـهـره در کـوتـاه مـدت” پـس از رنگ و روی انسانی بخود گرفتن چهره است). در بررسی هـائی که انـجـام شـده بـرآورد شـده که ظرافـت و زیبائی چـهـره انسان در 10000 سال گـذشـتـه صـورت گرفـته است. و از آنـجـا کـه مـورد خــطاب آیه انسان می باشد، بهتر سازی چهره شامل همه تیره ها می شود.

آفرینش همه از یک بشر :

«همه شما را از یک بشر آفرید».
نکته آیه: همه انسانها از یک انسان آفریده شده اند:
آخرین تحقیقات مربوط به مسائل توارثی نشان می دهد که هـمه انسانها (چه آنهائی که پیش از این زیسته اند، چه آنهائی که فعلا زندگی می کنند و چه آیندگان) همه در ذریه اولین انسان بوده اند.
جـنـیـن :

مـراحـل شـکـل گـیـری جـنـیـن :

«ما آفرینش هر انسانی را با گرفتن چکیده ای از چکیده های خاک آغاز می کنیم ــ بعد آنرا یک چکه میکنیم و در جای مناسبی قرار می دهیم ـــ بعد آنرا به چیزیکه خود را می آویزد می آفرینیم، بعد آنرا به گوشت جویده شده لای دندان می آفر ین یم، بعد استخوانهائی را از آن می آفرینیم، بعد استخوانها را گوشت می پوشانیم. دست آخر آنرا خلقت دیگری می دهیم. به این شکل خدای شایان خلاقیت بهترین آفریدگاران است».
1ــ انسان از چکیده ای از چکیده های خاک آفریده می شود:
عناصری که انسان را (یعنی نطفه وی را) درست می کنند چکیده ای از مواد غـذائی هستند که انسان آنهـا می خورد. مـواد غـذائی نیز یا بـطور مسـتقـیم (یعنی: از طریق مصرف گیاهان) چکیده ای از خاک است، و یا بطور غـیر مستقـیم (یعـنـی: از طریق مصرف گوشت و مواد غذائی حیوانات) چکیده ای از خاک است . به این ترتیب انسان چکیده ای از چکیده های خاک می شود.
2ــ چکیده ای از چکیده های خاک به صورت یک چکه (یک قطره) در می آید:
چنانکه در تصویر می بینیم عنصر توارثی انـسـان کـه قرار است یک انسان را درست کنند و چکـیـده ای از چکـیـده هـای خاک است، در اولین گام خود که در هم ذوب شدن اسپرم مرد و تخمک زن است، زیر مـیکروسکـوپ بـرای مـا بصورت «یک چکه» است.

3ــ چکه در جای مناسبی قرار می گیرد:
وقتی چکه مزبور وارد رحم می شود دنبال جای مناسـبی می گردد و جای مناسب خود را پیدا می کند. یعنی اینطور نیست که هر جای رحم که قرار بگیرد موفق به رشد می شود و رشد می کـند. بـلکه در صورت قـرار نگرفتن در جای مناسب تلف می شود.
4ــ از گوشت جویده لای دندان برخی از استخوانها درست می شود:
پـس از 4 هـفـته که طول جـنـیـن تـقـریباً 6 مـیلیمتر است، از آن شکلی که مانند گوشـت جویده لای دنـدان بـود، بـرخـی از استخوانها که ستون فـقـرات باشد درست شده است. هـیـچ گـوشـتی نـیـز روی آنها نیست. البته این تصـویـر میکروسکوپی است (یعنی این ستون فـقـرات با چشم دیده نمی شوند).
5ــ استخوانها با گوشت پوشانده می شوند:
در 5 هفتگی یک شیار گوشتی روی کمر درست می شود و در 6 هـفـتگی ستون فـقرات کاملا از گوشت پوشانده می شود (ستون فقرات تا “پیش از پوشیده شدن از گوشت” همچنان میکروسکوپی هستند).

تـرکـیـب نـطـفـه زن و مـرد :

«ما هر انسانی را از چکه در هم ذوب شده ای می آفرینیم. روی آن کار می کـنیم و خصوصیات و صفات آنرا بارز می کنیم. بعـد آنرا شنوای بینا می کنیم»!
«الف و لام» در واژه «الانسان» الف و لامِ اسـتـغـراق حـقـیـقـی است، این الـف و لام واژه خـود را به تک تک نوع خود تعـمـیـم می دهـد. یعـنی الانـسـان بـه معـنی «کلّ انسانٍ» به معنی «هـر فـردی، هـر انسانی، هر یک از انسانها» می شود. «مشج» به معنی: در هـم ذوب شدن دو یا چند چـیـز مختلف است. و عبارت «نطفه امشاج» به معنی: «چکه ذوب شده دو یا چند چیز باهم» می باشد.
نکات آیـه:
1ــ انسان از چکه در هم ذوب شده درست می شود.
2ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می شود.
1ــ انسان از چکه در هم ذوب شده درست می شود:
حدودا 500 میلیون از سـلـولـهـای نطـفـه مـرد (اسـپرم) بـطرف محل تخمدان زن می روند. بجز تعداد کمی از آنها که موفق می شوند در جای مناسبی در مسیر تـخـمـدان قـرار بگـیـرنـد و تـا آمـدن تخـمک منتظر بمانند بقـیه از بین می روند. بعد از بیرون جهـیـدن تخمک با آن وارد عـمل می شوند که وارد آن شوند. وقـتی یکی از آنها موفـق می شـود تخـمـک را سـوراخ کرده و وارد آن شـود، تخـمـک دیگر امکان ورود به بقیه را نمی دهد. وقـتی سـلـول نطـفـه مـرد (اسپرم) وارد تخمک زن می شـود در هم ذوب و به هم ترکیب می شوند. عـمـل ترکیب نطفـه زن و مـرد پـس از کـشـف تخـمکِ زن کـشـف شـد کـه در نـیـمه اول قــرن نوزدهـم بود (یعنی بیش از 1300 سال پس از قـرآن)، آنـهـم بـه کـمـک میکروسکوپ.
2ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می شود:
چنانکه قرآن ابتدا شـنـوائی را می آورد و بعد بینائی، جنین ابتدا شنوا می شود و بعد بینا. شـنوائی جـنـین می تواند از چهار تا پنج ماهگی آغاز بشود، و بسته به خوبی یا بدی صـدا تأثـیر مثبت یا منفی روی آن بگـذارد. ولی بـیـنائی وی (یعنی توان درک تصویر در وی) پس از تولد صورت می گیرد، هـر چند پیش از تولد نیز در برابر نور عکس العمل نشان می دهد.

زمانِ کاملِ شیر دهی دو سال است :

«مادرانی که می خواهند شیر دهی خود را کامل کنند دو سال کامل به فرزندان خود شیر دهـند»!
علم امـروز نیز مدت زمان لازم شیر دهی را دو سال می داند.
زنی که به بچه شیر می دهد نیز رحم وی به حد طبیعی خود می رسد. سه چهارم زنانی که به گشادی رحم دچار شده اند کسانی هستند که به فـرزندان خود شیر نداده اند.

آفرینش انسان از یک حیات یگانه در دنیا و آخرت :

«آفرینش کنونی شما و برانگیختن شما چیزی بیش از یک حیات یگانه نیست».
در رابطه با چگونگی برانگیخته شدن ما از یک حیات یگانه در آخرت، ما فعلاً چیزی نمی دانیم، ولی اینکه قرآن میگوید: آفرینش و زندگی کنونی ما از یک حیات یگانه درست می شود “درست” است. ما از یک حیات یگانه آفریده می شویم، از یک سلول. وقتی سلول نطفه مرد وارد تخمک زن می شود و با آن ترکیب می شود، در آن نقطه یک انسان آفریده می شود، و چیزی بیش از یک سلول نیست.

جنین بطرف پستان مـادر هـدایـت می شود :

« و آیا ما او را (نوزاد انسان را) به طرف پستانها هدایت نکردیم»!
تحقـیقاتی که در این رابطه انجام شده نشان داده که وقـتی نوزاد متولد می شود اگر بند ناف وی بریده نشود و میان پاهای مادر بحال خود گذاشته شود، تقـریباً پس از پانزده دقـیـقـه شـروع می کند به خزیدن در جهت پستان مادر. گفـته می شود که نوزاد بوی پستان مادر را می شناسد و دنبال آن می رود. (این دلیل شاید درست باشد ولی بو معمولاً “بطور یکسان” در فضا پخش می شـود. و وقـتی انسان بخواهـد بـداند بو از کجا می آید، به این طرف و آن طرف می رود و می بیند بو در کجاهـا بیشتر می شـود و در کجاها کمتر. تا اینکه خود را به محل بـو می رساند، در حالیکه نوزاد از همان ابتدا دقـیـقـاً در راستای سینه مادر پیش می رود. بهر حال نکته مورد نظر ما در آیه مطلق “هدایت شدن” نوزاد است که در هر حال بقـوت خود باقی خواهد بود).

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید