. ترجیح اهمّ بر مهم در اخلاق
از آن جا که زندگی بشر سرشار از تصادمها و تضادهای بین موقعیتها و در نتیجه ارزشهای گوناگون اخلاقی است، بنابراین یک مکتب اخلاقی کامل باید تکلیف پیروانش را هنگام بروز چنین تزاحمها و تضادهایی روشن کند. به عنوان مثال هنگام تعارض بین راستگویی و به تهدید افکندن جان بشر و نفسی محترم یا به هنگام به تهدید افتادن مال یا آبروی او، در کدام حالت راستگویی و در کدام حالت حفظ ارکان یاد شده ارجحیت پیدا می کند؟
در این باب می توان به نمونه هایی از ترجیح ارزشها و افعال و احکام اخلاقی مقایسه ی آنها در بیانات امیرالمؤمنین(علیه السلام) استشهاد نمود:
3-1. ترجیح فرایض بر نوافل
اذا اضرت النوافل بالفرائض فارفضوها؛
اگر مستحب ها به واجب ها زیان رساند مستحب ها را واگذارید (همان، حکمت 279).
همچنین فرمود:
لا قربه بالنوافل اذا اضرت بالفرائض؛
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند- بنده را به خدا- نزدیک نگرداند(همان، حکمت 39).
بنده ی مؤمن و دین دار باید از ترجیح شرع تبعیت کند؛ نه ترجیحات خویش، بنابراین حتی اگر به نوافل علاقه دارد، اما احساس می کند که نوافل او را از انجام واجبات دور کرده، یا فریضه ای را ازاو فوت می کند؛ باید آن را- هرچند در کوتاه مدت- کنار گذارد. این معنای از عبودیت نه تنها با عبودیت عاقلانه سازگار است، بلکه ترجیح حکمی اعمال را نیز مراعات کرده، و با عبودیت عاشقانه که رضا و ترجیح محبوب را بر میل خویش مقدم می دارد، هم خوانی دارد.
3-2. ترجیح عدل (در زمینه های اجتماعی) برجود
العدل یضع الامور مواضعها، الجود یخرجها عن جهتها؛ و العدل سائس عام، و الجود عارض خاص. فالعدل اشرفهما و افضلهما؛
عدالت کارها را بدانجا می نهد که باید و بخشش آن را از جایش برون نماید. عدالت تدبیر کننده ای است به سود همگان، و بخشش به سود خاصگان، پس عدل شریف تر و با فضیلت تر است (همان. حکمت 429).
بینش ژرف می خواهد که بین «عدل» و «جود» به داوری بنشیند و سهم هریک را در رفتار فردی و اجتماعی مؤمن ادا کند تا دریابد که بخشش به لحاظ فردی کاملا پسندیده و ثواب محض است. اما همین عمل در دایره ی امور اجتماعی می تواند به عملی نکوهیده مبدل شود. چون عرصه ی اجتماعی، عرصه ی عدل و نظم و انتظام است و جزا و کیفرهای عادلانه و هرگونه تخطی از قوانین و عدالت و مقدم داشتن بخشش و برکشیدن دوستان و رفقا و مانند آن نظام جامعه را در معرض از هم گسیختگی قرار می دهد و مایه ی رواج بی اعتمادی می شود.
استاد مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه به خوبی از عمق و دقت کلام امام(علیه السلام)پرده بر می دارد؛ علی(علیه السلام) به دو دلیل می گوید عدل از جود بالاتر است یکی این که … عدل جریان ها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد. اما جود جریان ها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد؛ زیرا مفهوم عدالت این است که استحقاق های طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد و لیاقت دارد، داده شود، اجتماع حکم ماشین را پیدا می کند که هر جزو آن در جای خودش قرار گرفته است. اما جود درست است که ازنظر شخصی جود کننده- که مایملک مشروع خویش را به دیگری می بخشد – فوق العاده با ارزش است. اما باید توجه داشت که یک جریان غیر طبیعی است. مانند بدنی است که عضوی از آن بدن بیمار است و سایر اعضا موقتاً برای اینکه آن عضو را نجات فعالیت خویش را متوجه وضع او می کنند… دیگر این که عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی و شامل که همه ی اجتمع را در بر می گیرد… اما جود و بخشش، یک حالت استثنایی و غیرکلی است که نمی شود رویش حساب کرد… ریشه این ارزیابی اهمیت و اصالت اجتماع است که …. بر اصول و مبادی اخلاقی تقدّم دارد؛ (مطهری، 126-128).
3-3. ترجیح مداوم بر کثرت
قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه؛
اندکی که دوام دارد به از بسیاری که ملال آرد (همان، حکمت 444).
ترجیح کیفیت عمل خیر بر کمیت آن از آیه ی شریفه، «الدی خلق الموت و الحیوه لیبلو کم ایکم احسن عملا؛ ملک، آیه 2)، قابل استنباط است. بر این اساس دو رکعت نماز مقبول، انسان را بهشتی می کند. زیرا این دو رکعت به مغز عبادت، یعنی حضور قلب و خشوع، که باعث قبولی اعمال می شود، دست یافته و دیگر قلیل نیست (وکیف یقل ما یقبل).
4. طرح اخلاق استدلالی
هر چند مصالح و مفاسد بسیاری از احکام و قضایای اخلاقی یک مکتب، ممکن است بر بشر مخفی باشد اما یک مکتب اخلاقی کامل آنجا که راهی برای توضیح استدلالی احکام اخلاقی داشته باشد با تبیین علل و عوامل و حکمت اینگونه قضایای ارزشی در اقناع پیروان خود می کوشد. این ژرف نگری و تبیین استدلالی در اقناع مخاطب و جذب او به سوی عمل اخلاقی تأثیر فراوان دارد. نمونه هایی از این نحو استدلال را در کلام امام(علیه السلام) مشاهده می کنیم:
4-1. دلیل لزوم دوری از برخی رذایل (بخل- تکبر…)
عجبت للبخیل یسعجل الفقر الذی منه هرب، ویفوته الغنی الذی ایاه طلب. فیعیش فی الدنیا عیش الفقراء، و یحاسب فی الاخره حسبا الاغنیاء. وعجبت للمتکبر الذی کان بالامس نطفه و یکون غدا جیفه…؛
از بخیل در شگفتم به فقری می شتابد که از آن گریزان است و توانگری از دستش می رود که آن را خواهان است پس در این جهان چون درویشان بزید و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد و از متکبری در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است (همان، حکمت 121).
در این حکت امام(علیه السلام) در استدلال نخست به حد وسط، در اصطلاح منطق، اشارت دارند که بی فایده یا مضر بودن رذیله اخلاقی مطرح در این حکمت، یعنی بخل، را به خوبی می نمایاند.(2)
بنابراین اگر بخیل از ترس فقر بخل ورزد در صورت تدبردر نوع زندگی خویش خواهد دید که هر میزان مال و اموال که دارد، فقیرانه زندگی می کند. در واقع مالک مال خود نیست بلکه مملوک مال خویش است هر چند پیوسته به جمع مال می پردازد اما نمی تواند در آن تصرف کند. بنابراین در دنیا زندگی فقیرانه خواهد داشت، یعنی به نقض غرض خویش خواهد رسید. اما بدتر از این وصف آنکه در آخرت نیز همچون ثروتمندان محاسبه می شود.
در استدلال دوم تا چهارم به نوعی عبرت گیری و استشهاد به امور واقع پرداخته اند. این امر آشکار با اوصاف ذکر شده منافات دارد. کافی است یک بار بشر از سر وعظ و عبرت به آنها بنگرد تا خویها را ترک کند، یعنی کافی است متکبر خودبین به آغاز و انجام جسم و بدن خویش بنگرد که در آغاز نطفه و در پایان مرداری خواهد بود. زیرا روحش را پالایش نکرده و به فکر تهذیب خود واقعی اش نبوده و تنها به ظواهر زندگی اکتفا کرده است. همچنین کسی که مرگ را فراموش نموده به آخرتش نمی پردازد کافی است در این سنت عمومی (مرگ دیر یا زود هنگام) و کوتاهی عمر دنیا نسبت به آخرت اندیشه نماید؛ تا بتواند براساس فطرت امر باقی را با امر فانی ترجیح دهد.
4-2. دلیل لزوم ترک حسد
خطبه ی 84 نهج البلاغه که به رذایل پرداخته و آدمی را از آنها بر حذر داشته است؛ به دنبال هر تحذیر دلیل و عواقب سو و پیامدهای ناگوار آن را تشریح نموه است. از جمله درباره ی حسد می فرماید:
… ولا تحاسدوا فان الحسد یاکل الایمان کما تا کل النار الحطب؛
بر هم حسد مبرید که حسد ایمان را می خورد، چنانکه آتش هیزم را …. (همان، خطبه 86).
این کلام از بین رفتن سلامتی فرد حسود را مطرح می کند که شبیه استدلال به نقض غرض است. یعنی حسود آنچه را که طالب آنست از دست می دهد، در کلام 225 می فرماید: شگفتا که حسودان از تندرستی بدنهای خود غافل اند. و در کلام 256 می فرماید: تندرستی از کمی حسد است. تفسیر دیگر اینکه بیشتر مردم در مورد مال و جاه بر یکدیگر رشک می برند اما غافل اند که نعمت سلامتی و صحت بدن و روان از آن دو (مال و جاه) اساسی تر و مهم تر است که با حسد خویش آن را در معرض تخریب و نابودی قرار می دهند.(3)
4-3. دلیل لزوم دوری از عیب جویی مردم
خطبه 140 نهج البلاغه به ذکر دلایلی بر لزوم ترک عیب جویی و غیبت مردم می پردازد و منطق فرد منصف را به ترک این رذیلت رهنمون می کند. امام در این خطبه از راه های مختلفی به ایراد دلیل می پردازد. یکی ازطرق، راه قیاس به اولویت است، استدلال امام در این مورد فرض بر این دارد که حتیاگر عیب جو، فردی معصوم از گناه بود؛ اما باید به واسطه ی شکر این نعمت (دوری از گناه) از عیب جویی و ذکر گناهان مردمان دوری کند. چه رسد به اینکه خود نیز، مانند دیگران، دارای عیب هایی باشد.
استدلال دوم اینکه چه بسا خداوند گناهکار را بیامرزد اما گناه (عیب جویی) او را نبخشاید و بدان مغلوب شود. در نهایت اگر عیبی باشد که گویند خود به آن منصف نباشد، باید شکرگزاری خداوند او را از عیب جویی دیگران باز دارد.
نتیجه گیری
در مقام جمع بندی می توان گفت تبیین و روشنگری امیرالمؤمنین(علیه السلام) – در کنار آیات الهی و احادیث نبوی- از همان آغاز زمینه ی شکل گیری مکتب اخلاقی اسلام را فراهم آورد. این روشنگری عمدتاً در چهار زمینه ی دارای اهمیت در شکل گیری یک مکتب اخلاقی در دو زمینه ی تصوری و تصدیقی بدین شرح پی گیری و در ذیل هر مورد به شواهد و مصادیقی اشاره شد:
1- تعریف مفاهیم اخلاقی 2- تصحیح مفاهیم اخلاقی 3- ترجیح اهم بر مهم در اخلاق 4- طرح اخلاق استدلالی
.منابع:
قرآن کریم
نهج البلاغه؛ ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران: مرکز آموزش انقلاب اسلامی، 1372.
ابن ابی الحدید، عزیزالدین عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، بیروت: دارالاحیاء التراث؛ 1385ق.
ابن میثم، میثم بن علی، 689-636ق، مصباح السالکین فی شرح نهج البلاغه، تهران: مطبعه خدمات چاپی، 1406ق.
دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم: نشر حبیب، 1380.
شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، تهران:بنیاد نهج البلاغه، 1376.
عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، قاهره موسسه المختار، 1427.
فولادوند، محمد مهدی، ترجمه نهج البلاغه، تهران، انتشارات صائب، 1382.
قزوینی، محمد صالح، شرح نهج البلاغه، تهران، انتشارات اسلامیه، 1380ق.
قطب راوندی، سعیدبن هبدالله، 573ق، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، قم، مکتبه آیه الله المرعشی العامه، 1406ق.
مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، تهران: انتشارات صدرا، 1360.
مغنیه، محمد جواد، فی ظلال نهج البلاغه، بیروت: دارالعلم للملایین، 1972.
هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه، تهران: المکتبه الاسلامیه، 1405ق.
پی نوشت ها :
2. علمای اخلاق برخی استدلالهای اخلاقی را تنها ناظر به مقید یا مضر بودن فعل می دانند؛ و برخی از اثبات صحت و سقم و خوب یا بد بودن در حجت هی اخلاقی دفاع می کنند.
3. نک: مغنیه، همان. 351/4.