* برای خوشبختی عشق لازم است ولی کافی نیست. عشق به ما نیرو، استقامت، جرأت، پشتکار، امید، هیجان و انگیزه حرکت می دهد تا با آگاهی، عقل و درایت و تلاش رودخانه متلاطم زندگی را با صحت طی کنیم. بدون آگاهی و تعهد، عشق به تنهایی ما را به هیچ جا رهنمون نخواهد شد.
* عشق اعطا و بخشش خالصانه بدون انتظار و توقع است ولی به معنی برآورده کردن تمامی خواسته های معشوق، یا بندگی و بردگی و یا اجازه سوء استفاده دادن و نادیده گرفتن رفتارهای غلط معشوق نیست.
* عشق توجه، مراقبت، ابراز محبت و حمایت است بدون اینکه انتظار جبران و پاسخ و یا بدست آوردن چیزی داشته باشیم.
* عشق چسبندگی و وابسته بودن به هم نیست بلکه حفظ تمامیت و استقلال فردی و تکیه و اعتماد کردن به یکدیگر است.
* عشاق بدون حضور دیگری نیز خوب و خوش بوده و لزوماً در تمامی لحظات شادی آور و لذت بخش با هم نیستند.
* دو عاشق حریم خصوصی یکدیگر را دانسته و به آنها احترام می گذارند و به هم اعتماد دارند و هیچگاه از آن سوء استفاده نمی کنند و خود را نیز فریب نمی دهند.
* بدون شناخت خود و ارزشمند دانستن خود، دیگری و ارتباط عشق بارور نمی شود.
* عشق یک روند است و نه یک حادثه. عشق با کشش و اشتیاق احساسی عاطفی (و جنسی) شروع شده و با صمیمت و تعهد کامل می شود.
* عاشق بدنبال معشوق نیست بلکه اگر لازم بداند خود را تغییر می دهد.
* در عشق واقعی جایی برای جملاتی نظیر اگه منو دوست داری…، یا اگه به من اعتماد نداری پس… جهت رسیدن به هدف و خواسته ای وجود ندارد.
* در عشق واقعی جا و بهانه ای برای رفتار خشن، بی احترامی، سرزنش، تهدید، دروغ، کتمان کاری، راز و بازی کردن وجود ندارد.
* افراد عاشق نیز با هم تفاوت، اختلاف و مشکل دارند ولی می توانند به راحتی و بخوبی با آنها مواجه شوند و راه کار مناسبی بیابند.
* کیفیت و کمیت عشق واقعی در طول زندگی نه تنها دچار پستی و بلندی و تغییر می شوند بلکه بدون مراقبت و نگهداری از آن می توانند به مرور کم رنگ و محو شوند.
تصورات درست از ازدواج
* یکی از مهمترین علل شکست در ازدواج توقع و تصورات غلط از آن است.
* خوشبختی به خودی خود رخ نمی دهد، بلکه ساخته می شود.
* به همان اندازه انتخاب و داشتن همسر خوب، تلاش در حفظ آن نیز مهم است.
* ازدواج دوای هیچ دردی نیست،ازدواج حکم غذا را دارد و نه دارو. ازدواج نه تنها باعث رفع یا معالجه مشکلات روحی روانی (احساس تنهایی، افسردگی و…) و رفتاری (خشونت، بی بند و باری و…) نمی شود بلکه آنها را نیز بدتر کرده و ممکن است مشکلات دیگری نیز به آنها اضافه کند.
* ازدواج وسیله است و نه هدف. بسیاری از ازدواج های غلط و ناموفق به این دلیل رخ می دهند که افراد آن را یک هدف قرار می دهند (به هر ترتیبی که شده است بایستی ازدواج کرد) و در نتیجه برای رسیدن به آن گاهی بسیاری از اصول عقلانی و حتی اخلاقی را نیز نادیده گرفته و زیر بار انتخاب غلط می روند و یا بدون آمادگی و شرایط لازم درگیر آن می شوند (بدون دانش شنا، به دریا زدن دور از عقل است).
* بسیاری از مشکلات و اختلافات زناشویی از بین نمی روند بلکه همین که به این تفاهم برسید که با هم در زمینه هایی اختلاف نظر دارید و به یک سازگاری و توافق دو نفره برسید کافی است.
* زوجهای خوشبخت و موفق نیز گاهی جر و بحث و کشمکش دارند و اگر این چنین نباشد بایستی در صحت و سلامت آن شک کرد. مزیت زوج های موفق در این است که آنها می دانند چگونه بدرستی با اختلافات و مشکلات مواجه شوند و به تفاهم برسند و به تفاوتها احترام می گذارند و با دیده برنده و بازنده به مسائل نگاه نمی کنند.
* در زندگی اشتراکی هیچ قاعده و قانونی وجود ندارد مگر اینکه زوجین با هم آن را وضع کرده باشند.
* ازدواج همچون درختی است که در صورت عدم آبیاری و مراقبت، دیر یا زود پژمرده خواهد شد.
* مشکلات و اختلافات جدی زناشویی با ورود بچه نه تنها برطرف نمی شوند بلکه به مرور زمان بدتر می شوند (اگرچه در اوایل ممکن است بر مشکلات سرپوش بگذارد ولی به سرعت همچون آتش زیر خاکستر زمانی شعله ور خواهد شد).
* اگرچه هر چه اشتراک ها و شباهتهای بین زوجین بیشتر باشد امکان بوجود آمدن صمیمیت بیشتر خواهد بود ولی این بدین معنی نیست که زوجین بایستی در تمامی لحظات خوش شان همیشه با هم باشند (در بیشتر مواقع کافی است).
* رابطه زناشویی یک رابطه 50/50 نیست،100/100 است. یک ازدواج زمانی می تواند موفق باشد که در رابطه، هر یک از طرفین تمام خوب خود باشند و اشتباه و کوتاهی دیگری را مجوزی برای قصور و خطای خود ندانند.
* زوجین نه مکمل یکدیگر بلکه حامی و تقویت کننده ی همدیگر هستند. هر یک از زوجین افرادی عاقل، بالغ، کامل و توانمندی هستند که می توانند زندگی خود را به تنهایی و با خوشی بگذرانند ولی با آگاهی و انتخاب تصمیم می گیرند تا با دیگری و کمک به هم مسیر رشد و کمال را دلپذیرتر، معنی دارتر و بهتر طی کنند.
* اولین شرط و لازمه ارتباط خوب و مؤثر زناشویی ابراز صحیح، صریح و شفاف احساسات، نظرات و خواسته هاست. حتی بهترین روانشناسان (و حتی کسانی که ادعای قدرت ذهن خوانی دارند) نیز قادر به خواندن ذهن و فکر دیگری نیستند.
* اگر در ازدواج قرار باشد کسی تغییرکند آن یک نفر خود ما هستیم (ما نمی توانیم هیچکس را تغییر دهیم بجز خودمانرا). البته این بدین معنی نیست که اشتباه و خطای دیگری را نادیده بگیریم و یا بپذیریم بلکه به معنی شناخت و پذیرش مسئولیت خود در آن مورد و حمایت همسر به امید اصلاح است. درست همانند زمانی که همسرمان بیمار شده است و ما با مهر و مراقبت و کمک تلاش می کنیم تا هر چه سریعتر بهبود یابد.
* انسانهای سالم بسیار کم و انسان کامل و بی عیب و نقص اصلاً وجود ندارد و آدمی نه جایز الخطا بلکه حتمی الخطا است. اما این دلیل و توجیه ای برای خطا و اشتباهاتمان نیست. بلکه ما بایستی با بدست آوردن آگاهی و توانمند کردن و ساختن خود درصد خطاهای احتمالی خود را به حداقل برسانیم و مسئولیت آنها را بپذیریم و در صورت امکان جبران کنیم.
* بجز افراد شیاد و دغلکار، در اختلافات و کشمکش ها هر دو طرف یقین و باور دارند که حق و حقیقت با خودشان است در حالیکه فقط از طریق طرح درست و صادقانه مسئله و نظرات و بکار بردن عقل و منطق و داشتن انصاف و عدالت می توان به حقیقت و آرامش رسید.
* اگرچه پدران و مادران خوشبختی فرزندانشان را آرزو دارند و در برخی زمینه ها تجربیات ارزشمندی دارند و مشورت نشانه ی سلامت عقل است ولی شما هستید که می خواهید با همسر آینده تان زندگی کنید نه آنها.
منبع مقاله :
ساداتیان، اصغر؛ آذر، ماهیار؛ (1389) آمادگی و شرایط لازم برای ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.