اگر فرزندمان تصمیم گرفت با فرد غیرموجهی ازدواج کند چه باید بکنیم؟
در سؤال دو قسمت مهم وجود دارد که باید به آن پرداخت:
1- فرزندان: آیا فرزندی که در دامن شما پرورش یافته می تواند به این شدت اشتباه کند، یعنی به نوعی خانواده را با این شخص ناموجه، عوض کند؟
2- فرد غیرموجه: غیرموجه بودن به چه مفهومی است؟ آیا این شخص مورد قبول عموم مردم می باشد؟ آیا این فرد در مقابل تمام معیارهای مثبت اجتماعی غیرموجه است؟ یا فقط از نظر خانواده و نسل گذشته توجیه خاصی ندارد؟ اگر این فرد توجیه خاص اجتماعی، اقتصادی و شخصیتی ندارد، پس فرزندمان اشتباه می کند، و در صورتی که این توجیهات مورد پسند عام باشد، ما اشتباه می کنیم. و بالاخره در صورتی که فرزند به رغم موجه نبودن این شخص تصمیم قطعی خود را گرفته باشد، لازم است بدون حمایت و پشتیبانی خانواده تصمیم قطعی خود را عملی کند و پیش برود. چون همیشه می توان درصد ضعیفی را هم در نظر گرفت که او درست بگوید و ما اشتباه کنیم.
در صورت مخالفت خانواده، چه باید کرد؟
مخالفت خانواده با ازدواج فرزندان معمولاً از عدم تفاهم دو نسل با یکدیگر نشأت می گیرد. خانواده ها معمولاً ضروری می بینند که به نکاتی مانند تناسب فرهنگی خانواده ها، نکات مثبت عروس یا داماد آینده، میزان تحصیلات، دین و مذهب و جاذبه های مادی او دقت کنند، و به دلیل این که تجربه ی بیشتری از جوانان دارند، این نکات را برای تشکیل یک زندگی موفق لازم می دانند. مخالفتِ آن ها هیچ گاه برای اذیت و آزار فرزندانشان نیست. مخالفت کردن خانواده بر اساس دلایل منطقی و دوراندیشی آنان است. در هر صورت عقاید و افکار والدین در بسیاری جهات با فرزندان شان هماهنگ نیست. در اکثر این اختلافات والدین معتقدند که مثلاً پسر جوانشان در یک مهمانی یا یک گردش خیابانی با این دختر آشنا و از مسیر سنتی انتخاب خانواده دور شده است، آن ها فکر می کنند که احتمالاً چنین انتخابی پایدار نیست؛ چرا که از روی احساس و عاطفه انجام گرفته است و چون آن ها در این انتخاب هیچ دخالتی نداشته اند، از روی تجربه حس می کنند که این فرد نمی تواند انتخاب مناسبی باشد.
در هر ازدواج روابط خانوادگی زن و شوهر با افراد خانواده شان نیازی طبیعی است و این در صورتی برآورده می شود که در بهترین حالت هر دو خانواده با ازدواج فرزندان خود موافق باشند. در غیر این صورت دختر و پسر جوان باید در رفتارشان سیاست ویژه ای برای جلب نظر مساعد خانواده ها داشته باشند. عروس جوان از نظر عاطفی، باید نظر مادرشوهر آینده را جلب کند و در مدت آشنایی به نوعی قابلیت های خود را به او بقبولاند. این نوع انتخاب اصطلاحاً شورشی از سوی جوانان علیه خانواده، و طبیعتاً بحران زاست؛ که در این شرایط بهترین راه حل این است که فرزندان و خانواده ها اختلافاتشان را به شکلی واقع بینانه و طبیعی برطرف کنند.
معمولاً وقتی خانواده ها با ازدواج فرزندشان با شخص خاصی مخالفند. و نمی توانند نظر فرزندشان را تغییر بدهند، خود را کاملاً از زندگی او کنار می کشند و حمایت های فکری، عاطفی و مالی خود را قطع می کنند؛ یعنی به قول معروف فرد را به حال خود رها می کنند که هر کاری خواست بکند و عواقب کارش را هم خودش تحمل کند. در چنین مواقعی فرزندان احساس می کنند که یک بخش مهم و قوی زندگی شان را از دست داده اند و دیگر راه برگشتی ندارند؛ در نتیجه احساس امنیت در آن ها متزلزل می شود و احساس تنهایی می کنند. عموماً این گونه زوج ها زندگی سختی دارند و باید با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کنند؛ ولی گاهی پس از گذشت چند سال، کم کم خانواده ها به این زوج نزدیک می شوند و اختلافات و مشکلاتشان از بین می رود.
نکته ی اساسی و قابل ذکر در پایان مبحث این است که: باید به والدین هشدار داد اگر بنا به نظر شما مثلاً پسرتان این دختر را ترک کند و خود را در جهت انتخاب همسر، کاملاً در اختیار شما بگذارد، آیا تضمین می کنید انتخاب شما برای چهل سال آینده ی فرزندتان انتخاب درست و مناسبی خواهد بود؟ بدین معنی که پدر و مادر به رغم تجربه ی طولانی و منطقی ای که دارند، آیا می توانند در این گونه انتخاب ها آینده ی پیچیده و بسته ی ازدواج فرزندشان را تضمین کنند؟ و اگر فرزندان به روش آنان پیش روند تا چه میزان خطر طلاق را می توان کاهش داد؟ پس همیشه به خانواده باید به صورت مشاوران دلسوزی نگاه کرد که تجربیات، امکانات فکری و مالی خود را رایگان در اختیار جوانان قرار می دهند و مانند سایر مشاورین می توان نظرات آن ها را شنید و تصمیم گرفت که آیا به دستورالعمل آنان رفتار کنیم یا خیر؟
منبع مقاله :
آذر، ماهیار؛ (1385)، ازدواج: حل مشکلات زناشویی، تهران: نشر قطره، چاپ سوم.