آموزه هایی برای زوجین در آستانه طلاق

آموزه هایی برای زوجین در آستانه طلاق

چگونه می توان درد و رنج پس از طلاق را کاهش داد؟
ـ مرد یا زن مطلقه باید به هر نحو ممکن به کار خود ادامه دهد یا به کار جدیدی مشغول شود تا از این طریق در اکثر ساعات روز فرصت فکر کردن به گذشته و بازنگری آن را نداشته باشند. تنها و بیکار ماندن در خانه باعث می شود فرد، خاطرات تلخ و شیرین گذشته را به یاد بیاورد و زنده شدن گذشته، یا به خاطرآوردن لحظات خوب، باعث می شود فرد احساس پشیمانی کند؛ و به یاد آوردن لحظات بد و اشتباهاتی که مرتکب شده، احساس خشم و شکست در او ایجاد می کند و افسوس می خورد، و همه ی این ها درد و رنجی را به او تحمیل می کند که آثار مخربی برای فرد دارد. افراد برای دوری کردن از این درد و رنج بهتر است که:
ـ ارتباط خود را با دوستان و اقوام حفظ کنند و از طلاق شرم نداشته باشند. همیشه فکر کنند که بهترین کار را انجام داده و چاره ای جز این نداشته اند. گذشته از اینها، پس از مدتی طلاق شان برای اطرافیان عادی خواهد شد و دیگر راجع به آن صحبتی نخواهند کرد.
ـ ضمن پذیرفتن حضانت فرزند ـ در صورت واگذاری به آن ها ـ اکثر ساعات خود را به کودکان خود اختصاص دهند و آنان را به انجام ورزش و شنا تشویق کنند و به تفریح و سفر ببرند تا احساس تنهایی شان کاهش یابد.
ـ زنان در هر سنی، باید چنین بیندیشند که اکنون زندگی جدیدی را شروع کرده اند. هیچ گاه نباید به فکر سال های جوانی از دست رفته ی دوران ازدواج گذشته ی خود باشند. باید به طور جدی شغلی برای خود بیابند. در ضمن به ورزش و مشغولیت های مورد علاقه ی خود مانند شرکت در کلاس های زبان، رایانه، آرایشگاه، گلدوزی و غیره اهتمام ورزند. باید بدانند همیشه فرصت انتخاب و ازدواج بعدی را خواهند داشت. ولی این بار با چشم باز و در زمان مناسب اقدام کنند تا از این طریق خسارت های گذشته جبران بشود. شاید پس از سال ها زجر و درگیری، با یک ازدواج منطقی به آرامش برسند.
ـ مرتب تمرین پذیرش کنید، حتی پذیرش بدترین موقعیت ها، پذیرش ابزار قدرتمندی است که زندگی انسان را دگرگون می کند. عادت کنید با زندگی همان طور برخورد کنید که هست، بدون ایمان به این که زندگی همان گونه ای است که باید باشد، در غیر این صورت نمی توانیم مردم، مکان ها و وضعیت ها را همان گونه که هستند بپذیریم. مقاومت در برابر حقیقت وجود خودتان و حقیقت رفتارهای سایرین، تنها شما را بیشتر به ظلمت و انکار می کشاند.
معمولاً پس از طلاق، به دلیل آن که فرد زندگی پر تلاطمی را پشت سر گذاشته و مسیر نسبتاً طولانی پر از درگیری، بحث، مجادله و گاه برخوردهای فیزیکی را تحمل کرده و پس از مشاوره به این نتیجه رسیده که جدایی تنها راه حل مشکل است، در ابتدا تنهایی را چندان احساس نمی کند. چون به هر صورت در ماه ها و سال های متمادی آرزو می کرده که کاش همسر به منزل نیاید یا کاش آن قدر دیر بیاید که او خواب باشد. یا معمولاً بیان می کند «زمانی که نیست احساس آرامش بیشتری می کنم.» بدین سبب دوری و جدایی از چنین زندگی پرتلاطمی که لحظه ای آرامش بر آن حکمفرما نبوده، حداقل برای مدتی، نعمت است.
تا مدت ها پس از طلاق، نوعی گیجی و سردرگمی وجود دارد. عزت نفس کاهش می یابد. فرد تا مدتی در سوگ یک رابطه ی چندساله به سر می برد. معمولاً پس از پایان این سوگواری، افراد به بازسازی خود می پردازند. به نوعی منطقی با این احساس ترس کنار می آیند. اعتماد به نفس پیدا می کنند و توانایی های خود را کشف می کنند.

بعد از طلاق چگونه می توان در معاشرت های جدید مشکلات کمتری داشت؟
زنان مطلقه، گاه با تحقیر، طرد از طرف خانواده و همکاران و دوری از دوستان و آشنایان مواجه می شوند و اطرافیان با ملامت ها و بحث ها بر سر این که انتخاب او از اول درست نبوده است، بر مشکل او می افزایند.
اکثر زنان، پس از طلاق، چه با فرزند و چه بدون فرزند، به خانه ی پدری خود برمی گردند تا مجدداً با خانواده ی خود زندگی کنند. در خانواده های آگاه معمولاً نوع مواجهه و چگونگی رفتار با این گونه زنان و فرزندان شان مناسب است و او را از حمایت های روانی و مالی برخوردار می کنند. خانواده ها باید توجه کنند فرزندی که اکنون به محیط خانواده برگشته، قابل مقایسه با زمان قبل از ازدواج نیست. زنانی که در منزل همسرشان خانه دار بوده اند، بهتر است به کاری خارج از منزل مشغول شوند و به فکر بازسازی زندگی خود باشند. مثلاً به کلاس های متعددی از جمله زبان، رایانه و ورزش بروند یا به هنرهای خیاطی و آشپزی و… بپردازند و به نحوی ساعات خود را پُر کنند تا از هجوم فکرهای زندگی گذشته ی خود رها شوند.
زن مطلقه باید با این انگیزه که زندگی جدیدی را شروع کرده است، به بازسازی و استقلال مالی و معاشرت با دیگران بپردازد و به پذیرش خود در جامعه پس از طلاق کمک کند.
ولی مردان، پس از طلاق به علت مشغولیت فراوان، معمولاً آسیب پذیری کمتری دارند. گروهی از مردان که از فرزندان خود نگهداری می کنند، ضمن نگهداری از فرزندان و کمک رساندن به آنان، خود نیز سود عاطفی می برند.
کسانی که متارکه می کنند، نه محکومند که همیشه منزوی باقی بمانند و نه محکوم به ازدواج های مکرر بعدی هستند. در واقع ممکن است بسیاری از طلاق گرفته ها دوباره ازدوج کنند و زندگی خوبی هم داشته باشند. طلاق گرفته ها، اگرچه در زندگی بعدی خود امکانات عدیده ای هم داشته باشند، اغلب گیج و سردرگُم اند ـ عزت نفس شان را از دست می دهند. به شدت بدبینند و احساس شکست و ناکامی می کنند. این افراد اگر با واکنش های تیز و تند دوستان و فامیل روبه رو شوند، وضع پریشان تری پیدا خواهند کرد. بنابراین، لازم است با آن ها همدردی و مدارا کنیم.
اگرچه طلاق نوعی از دست دادن است و تمام افراد طلاق گرفته مدت زمان مشخصی را در سوگ این زندگی مشترک و زمان از دست رفته خواهند بود، اما این سوگواری چندان طولانی نیست، و پس از مدتی عقاید و برداشت های شخصی تغییر خواهد کرد.

چگونه می توان بعد از طلاق بر احساسات غلبه کرد و بر مشکلات فائق آمد؟
قابل انکار نیست که در تمام مسائل زندگی سیستم های هیجانی غالب هستند. هیچ کلام و هیچ حرکت و هیچ تفکری بدون احساس بیان نمی گردد. همیشه، تمام عملکردهای ذهنی ما با احساس Emotion همراه است؛ ولی زمانی که غلبه ی احساس موجب عکس العمل های غیرمنطقی می شود، فرد تصمیم های غلطی می گیرد. عکس العمل های احساسی ـ که اکثر بزرگان خانواده، مشاوران و دوستان در ضمن راهنمایی ها به آن ها اشاره می کنند و فرد آن ها را در نظر نمی گیرد، و فقط در مسیر احساس خود و برای انتقام گرفتن از همسرش و پایان دادن به زندگی مشترک شان حرکت می کند ـ باعث می شود تصمیم گیری های فرد مشکل آفرین شود. بدین جهت است که در هر طلاق عاطفی، همیشه گروهی از بزرگان خانواده و مشاوران دخالت می کنند تا بار احساسی آن را کاهش دهند و بر منطقی بودن آن بیفزایند. به نظر می رسد هرچه زوجین از درگیری ها دور می شوند و برای مدت کوتاهی همدیگر را نمی بینند، آن احساس تا حدی کاهش می یابد و رویکرد ذهنی فرد در انزوا و دور از جنجال، به منطق نزدیک تر می شود.

آشتی پس از طلاق در چه صورت امکان پذیر است و آیا توصیه می شود؟
اگر در هنگام طلاق زمان کافی برای مشاوره وجود داشته باشد و راه حل های مختلف بحث و بررسی شود، آشتی دوباره ابداً توصیه نمی شود. اما در مورد زوج هایی که عجولانه تصمیم به طلاق می گیرند و بلافاصله آن را عملی می کنند، پس از آن که تب و تاب اولیه فروکش کرد، امکان بازگشت وجود دارد. همچنین در ازدواج هایی که ارتباط خوبی میان زن و شوهر وجود ندارد و نحوه ی مواجهه ی آن ها با زندگی متفاوت است؛ مثلاً یکی احساس می کند که ازدواج خوبی دارد و دیگری از آن در رنج است، یعنی درگیری آن ها یک طرفه است، گاهی امکان بازگشت وجود دارد. اما زمانی که طرفین هیچ گونه تمایلی برای زندگی مشترک نداشته باشند و هر دو برای پایان دادن به آن تصمیم گرفته باشند، آشتی دوباره توصیه نمی شود. چرا که این جدایی به طرفین فرصت دوباره ای می دهد تا زندگی جدید و خوبی را آغاز کنند.
آمارها نشان می دهند که به رغم تلاش های زیاد برای پیوند دوباره ی ازدواج به خصوص به خاطر فرزندان، حتی با گرفتن تعهد یا قول و قرارهای کتبی در جمع های خانوادگی، شخصیت ها فقط برای مدت کوتاهی قابلیت انعطاف نشان دادن دارند، و مجدداً به سرچشمه ی اصلی درگیری ها باز می گردند.
منبع مقاله :
آذر، ماهیار؛ (1385) طلاق: علل، پیامدها و بچه های طلاق، تهران: نشر قطره، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید