پیامدهای ناشی از طلاق در کودکان و درمان آنها

پیامدهای ناشی از طلاق در کودکان و درمان آنها

طلاق چیست و چه پیامدهایی به دنبال دارد؟
طلاق پدیده ی دردناکی برای زوج ها و ضربه ی روانی بزرگی برای فرزندان به شمار می رود. کودکان به دنبال طلاق والدین، دچار شوک بزرگی می شوند و به تنهایی قادر به کنار آمدن با شرایط نیستند و به کمک والدین، خویشاوندان و درمانگران احتیاج دارند.
این که کودکان به مراتب بیش از نوجوانان از طلاق والدین آسیب می بینند، دلایل زیادی دارد اما یکی از مهم ترین آن ها نگرش و تفکر آن ها نسبت به موضوع طلاق است. بسیاری از کودکان احساس تقصیر می کنند و فکر می کنند که پدر و مادرشان به این دلیل از هم جدا شدند که آن ها «بد» بودند و کودکان ممکن است زمان هایی را به یاد آورند که با والدین خود مشاجره می کردند، آن ها پس از طلاق والدین با خود فکر می کنند حتماً این موارد سبب طلاق و جدایی والدین شده است. به علاوه آن ها به شدت نگران این موضوع هستند که نکند پدر و مادر، دیگر آن ها را دوست نداشته باشند و یا نکند شرایطی پیش آید که نتواند پدر یا مادر خود را ببینند. و مهم تر از همه این که طلاق باعث می شود کودک احساس کند که «خوب» نیست.
در صورتی که والد همسر سابق خود را علناً در حضور کودک تحقیر کند و مقصر جلوه دهد، این موضوع هم می تواند سبب شود که کودک با خود بگوید «من بد هستم» چون پدرم «بد» است. و نتیجه بگیرد که مادر او را دوست ندارد چون پدرش را دوست ندارد. در این شرایط حتی ممکن است کودکان با خود فکر کنند آیا من شبیه پدر هستم یا مادر و در آینه به خودشان نگاهی بیندازند و اگر احساس کنند شبیه «پدر» هستند و مادر هم از پدر متنفر است، به این ترتیب آن ها نیز از خود متنفر می شوند و خود را به این دلیل سرزنش می کنند. چنین چیزی می تواند در درازمدت به اضطراب و افسردگی منجر شود.
«خودپنداره» مفهومی است به این معنا که «درباره ی خود چگونه فکر می کنیم»، عزت نفس یعنی «چه اندازه برای خود ارزش قائل هستیم»، «اعتماد به نفس» یعنی «چه قدر به توانایی های خود اعتقاد داریم» و طلاق به خودپنداره، عزت نفس و اعتماد به نفس کودکان لطمه ی زیادی می زند. کودکان طلاق از عزت نفس پایینی برخوردارند و دیدگاه آن ها نسبت به خود بسیار منفی است.

کودکان چه واکنش هایی به طلاق والدین نشان می دهند؟
اگرچه طلاق والدین برای همه ی کودکان نگرانی بزرگی به شمار می رود اما کودکان واکنش های متفاوتی نسبت به آن نشان می دهند. برخی از آن ها از این اقدام والدین به شدت احساس خشم می کنند، عده ای از جدا شدن والدین و از تنها ماندن احتمالی خود به شدت می ترسند، برخی دیگر از کودکان به ویژه آن ها که در آستانه ی نوجوانی هستند ممکن است از این موضوع احساس شرم کنند وآن را از همکلاسی ها و دوستان خود پنهان نمایند و عده ای دیگر نیز به دنبال طلاق والدین دچار واکنش سوگ و اندوه می شوند و دقیقاً مانند افرادی که عزیزی را از دست داده اند سوگوار و غم زده به نظر می آیند. عده ای از کودکان به ویژه آن هایی که والدین شان به طور دائم در حال درگیری و مشاجره بوده اند، به دنبال طلاق والدین نفس راحتی می کشند و احساس راحتی و آرامش می کنند، اما برای این ها نیز طلاق والدین یک «فقدان» است. فقدان عضو مهمی از خانواده که جای خالی آن عضو به شدت توسط کودکان احساس می شود. بنابراین پذیرش طلاق برای کودکان بسیار سخت است و برای کنار آمدن با آن به زمان و حمایت احتیاج دارند.
نکته ی مهمی که باید به آن توجه شود این است که گرچه ممکن است طلاق به عنوان یک نگرانی بزرگ در کودکان ضربه ی روانی ایجاد نکند ولی کودک را آسیب پذیر می سازد، به طوری که با تجربه ی هرگونه تنش در آینده ممکن است به اختلال فشار روانی آسیب زا دچار شود.

والدین به دنبال طلاق چه واکنش هایی نشان می دهند؟
زوج ها هنگامی که در آستانه ی طلاق هستند و یا از هم جدا شده اند، از نظر روانی در شرایط مناسبی به سر نمی برند و احساس های ناخوشایند و متضادی مانند شک و تردید، شرم، خشم، ترس، رهایی، گناه و … را تجربه می کنند.
در این شرایط تنش زا، آن ها ممکن است نتوانند ارتباط مناسبی با فرزندان خود برقرار نمایند و از نظر روانی آنان را مورد توجه و حمایت کافی قرار دهند.
اگر والدین تجربه ی طلاق پدر و مادر خود را نیز قبلاً پشت سر گذاشته باشند، مشکلات به مراتب پیچیده تر خواهد شد و آنان احساسات شدیدتری را تجربه خواهند کردکه ممکن است به تنهایی قادر به مقابله با آن ها نباشند و به کمک و همفکری مشاور و روان شناس نیاز داشته باشند، چرا که در چنین شرایطی والدین آن قدر درگیر مشکلات خویش هستند که نمی توانند خود را جای کودک بگذارند. از این رو در برابر احساسات ناخوشایندی که کودک در این شرایط تجربه می کند، واکنش های نامناسبی از خود نشان می دهند که نه تنها کمکی به حل مشکلات فرزندشان نمی کند بلکه وضع را از پیش بدتر می نماید.

والدین برای کمک به خود چه باید بکنند؟
همان طور که گفته شد طلاق ضربه ی روانی بزرگی برای افراد خانواده به شمار می رود و زوج ها نیز مانند فرزندان به کمک نیاز دارند تا با احساسات ناخوشایند و شرایط دردناک کنار بیایند و بتوانند وظایف مادری یا پدری را به درستی انجام دهند و در شرایطی که کودکان فشار روانی زیادی را تجربه می کنند، آرامش از دست رفته را به آنان برگردانند. به کارگیری موارد زیر می تواند برای والدین مطلّقه مفید باشد.

طلاق را بپذیرید
طلاق واقعیت مهم زندگی شما و تجربه ی تلخی است که ناچارید بار آن را بر دوش بکشید. پس باید این واقعیت تلخ را بپذیرید و سعی کنید خود را با شرایط جدید سازگار کنید.

دنبال مقصر نگردید:
در پی این نباشید که کسی را مقصر جلوه دهید، چرا که معمولاً اشکالاتی در هر دو طرف وجود داشته که به طلاق انجامیده است. بنابراین مقصر جلوه دادن یکی از دو نفر نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه به آتش خشم و نفرت شما دامن می زند. کسانی که خود را در طلاق مقصر می دانند در ورطه ی خود سرزنشی و احساس گناه می افتند. این احساس گناه در نهایت ممکن است به افسردگی، خود زنی و خودکشی بینجامد. متهم و محکوم کردن همسر نیز به خشم و نفرت از وی می انجامد که این به نوبه ی خود می تواند در روابط شما با همسر و فرزندان تان تأثیر منفی بگذارد.

هر چه سریع تر به روال عادی زندگی برگردید
گرچه طلاق شما را با شرایط جدیدی مواجه می سازد که ممکن است چندان خوشایند نباشد، ولی به نفع شما و به نفع فرزندانتان است که هر چه سریع تر زندگی عادی را از سر گیرید. این کار به شما و فرزندان کمک می کند تا با تنش و نگرانی به نحو مطلوبی مقابله نمایید.

فاجعه سازی نکنید
طلاق گرچه یک اتفاق ناخوشایند و دردناک است اما به معنای پایان زندگی نیست. بنابراین از طلاق، فاجعه نسازید بلکه آن را به عنوان پدیده ای دردناک و ناخوشایند که در طول قرن ها برای بسیاری از انسان ها اتفاق افتاده است، در نظر گیرید و سعی کنید با آن کنار بیایید.

به حقوق فرزندان احترام بگذارید
فرزندان شما این حق را دارند که با همسر سابق شما ملاقات کنند، حتی اگر شما از وی به شدت متنفر باشید، بنابراین به حقوق آنان احترام بگذارید و هر زمان که تمایل به دیدن والد خود دارند، آن ها را در این امر یاری دهید.

طلاق به معنای قطع ارتباط نیست
طلاق به معنای جدایی شرعی و قانونی از همسر است اما به معنای قطع کامل ارتباط با او نیست. به ویژه اگر فرزندانی دارید، ارتباط با همسر سابق به ناچار وجود خواهد داشت. بنابراین با چنین دیدگاهی شما می توانید ارتباط سالمی را با همسر سابق تان برقرار کنید. این ارتباط می تواند در حل مشکلات و مسائلی که فرزندان با آن ها مواجه هستند، مفید باشد.

در دسترس باشید
به یاد داشته باشید که کودکان در شرایط طلاقِ والدین، فشار روانی زیادی را تجربه می کنند، پس هر زمان که نیاز به گفتگو، نوازش و توجه داشتند، برای آن ها وقت بگذارید و به خواسته های آنان توجه کنید.

با مردم ارتباط برقرار کنید
از جمع فاصله نگیرید. ارتباط با اقوام، خویشاوندان و دوستان قدیمی را از سر گیرید، در مهمانی ها شرکت کنید و در کل، حضور خود را در اجتماع حفظ نمایید.

مراقب سلامت جسمانی و روانی خود باشید
تغذیه ی متعادل داشته باشید. ورزش کنید و در صورتی که احساس می کنید به درمان جسمانی یا روان پزشکی نیاز دارید به پزشک مراجعه نمایید.

فعالیت های لذت بخش را در برنامه ی زندگی خود بگنجانید
شما برای تخلیه ی تنش حاصل از فشار روانی ناشی از طلاق به فعالیت های لذت بخش احتیاج دارید، پس این فعالیت ها را در برنامه ی زندگی روزانه ی خود بگنجانید و کودکان را نیز در این فعالیت ها شرکت دهید.

در حضور فرزندان با همسر سابق خود مشاجره نکنید
این رفتار به کودک نشان می دهد که شما از همسرتان خشمگین و متنفر هستید. چنین چیزی سبب می شود که کودک به «خوب بودن» همسرتان و در نهایت به خوب بودن شما شک کند و در مجموع، شما اعتبار خود را از دست بدهید.

اقوام و خویشاوندان همسر سابق خود را تخریب نکنید
بدگویی و ترور شخصیت نزدیکان همسر سابق شما، احساس عدم امنیت و اضطراب را در کودکان بر می انگیزد.

از بیان ویژگی های منفی همسر سابق خود به کودک خودداری ورزید
این کار تنها سبب می شود که کودک نسبت به آن والد احساس خشم و تنفر نماید و از او فاصله بگیرد و در شرایطی که به کمک وی احتیاج دارد، نتواند از آن برخوردار شود. از طرفی کودکی که نسبت به والد خود بدبین شود مطمئناً نمی تواند درآینده همسر مناسب خود را پیدا کند و یا خود همسر مناسبی باشد.
در صورتی که نسبت به همسرتان احساس خشم، ترس و شرم می کنید، و یا به خاطر فرایند طلاق دچار احساس سوگ و اندوه شده اید، بهتر است با یک مشاور یا روان شناس صحبت نمایید.

بنویسید
یادآوری خاطرات زندگی با همسر سابق، فشارهایی که در کنار او تجربه کرده ا ید و احساس باختن سال های زندگی، هیجانات ناخوشایندی در شما ایجاد می کند. بنابراین سعی کنید احساسات خود را بر روی کاغذ بیاورید، اما نگذارید فرزندان تان به صورت تصادفی با دست نوشته های شما رو به رو شوند و آن ها را بخوانند. نوشتن نه تنها به شما کمک می کند هیجانات خود را تخلیه کنید بلکه موجب پردازش آن ها می شود و این کار به شما کمک می کند تا از زاویه ی بهتری به شرایط خود نگاه کنید.

برای کمک به فرزندان چه باید کرد؟
وقتی با فرزندان خود در مورد جدایی یا طلاق صحبت می کنید. بهتر است صادق باشید و به سؤالات آن ها صادقانه و شفاف پاسخ دهید. کودکان می خواهند بدانند چرا زندگی شان به این جا رسیده است و یا چرا شما از یکدیگر جدا شده اید. بسته به سن کودک به سؤالات او درست پاسخ دهید. به کودک فرصت بدهید از شما انتقاد کند و اگر عقیده ای دارد آن را بیان نماید، او را به خاطر اظهارنظرهایش سرزنش نکنید. درباره ی همسرتان محترمانه صحبت کنید و او را تخریب نکنید.
به آن ها بگویید که جدایی شما دلیل دیگری داشته است و «رفتار بد» بچه ها باعث جدایی پدر و مادر نمی شود.
قبل از ایجاد هر گونه تغییر (مانند تغییر محل زندگی، مدرسه و …) آن ها را در جریان قرار دهید و نظرشان را بپرسید.
به آن ها فرصت دهید تا آزادانه احساسات خود را نسبتا به پدر یا مادرشان ابراز کنند. آن ها را به خاطر احساس خشم نسبت به شما و احساس عشق نسبت به همسر سابق تان مورد سرزنش قرار ندهید.
عشق و محبت نامشروط داشته باشید. از آن جایی که طلاق و جدایی والدین در کودکان اضطراب ایجاد می کند، رفتاری که کودکان در این شرایط از خود نشان می دهند، ممکن است نامناسب باشد. شما باید عشق و علاقه ی خود را تحت هر شرایطی بدون توجه به رفتاری که آن ها دارند، به آنان ابراز کنید و به آن ها اطمینان بدهید که همواره دوست شان خواهید داشت و در کنارشان خواهید بود.

مشکلات روان پزشکی در کودکان چه علایم هشداردهنده ای دارند؟
کودکان طلاق احساسات ناخوشایندی را تجربه می کنند. آن ها احساس امنیت نمی کنند، در مورد آینده نگران هستند و در رابطه با گذشته احساس گناه می کنند، آن ها احساسات متضاد و شدیدی از عشق تا نفرت و خشم را نسبت به والدین خود تجربه می کنند و به دلیل این احساسات متضاد، رفتار نامناسبی دارند. آن ها ممکن است گاهی اوقات غصه دار به نظر برسند و گاهی ساکت و در خود فرورفته. کناره گیری از جمع دوستان و همکلاسی ها و افت تحصیلی نیز در آن ها قابل توجه است. علاوه بر همه ی این موارد کودکان ممکن است مشکلات دیگری داشته باشند که در اینجا به آن ها اشاره می شود. لازم به ذکر است که مشاهده ی این علایم و نشانه ها به معنای «هشداری» است برای والدین مبنی بر این که کودک به کمک تخصصی از سوی روان پزشک و روان شناس نیاز دارد. علایم هشدار دهنده عبارتند از:

کاهش عزت نفس:
احساس بی ارزش بودن وگفتن این که: «من بی ارزشم»، «من هیچی نیستم» و …

عدم مراقبت از خود:
بی توجهی به سر و وضع، پوشش …

غمگینی بیش از اندازه:
کناره گیری از دوستان و همکلاسی ها و بی علاقگی به فعالیت های مورد علاقه.

وابستگی بیمارگونه:
چسبیدن بیش از اندازه به یک والد یا هر دو.

مشکلات خواب:
ناتوانی در به خواب رفتن، مشکلات در بیدار شدن از خواب، بیداری های مکرر در طول خواب، وحشت در خواب، دیدن کابوس، خیس کردن رختخواب، امتناع از بیدار شدن و رفتن به مدرسه.

حواس پرتی:
جا گذاشتن تکالیف منزل یا مدرسه، کم کردن مکرر لوازم شخصی.

تمرکز ضعیف:
کاهش توجه و تمرکز به طوری که به افت نمرات درسی منجر می شود.

خشم نامتناسب:
حملات مکرر خشم ناشی از درگیر شدن با برادر و خواهر یا همکلاسی ها.

آسیب زدن به خود:
صدمه زدن به خود و احساس آرامش به دنبال آن.

مصرف مواد مخدر و الکل:
مصرف سیگار، داروهای نسخه نشده، الکل و مواد مخدر توسط نوجوانان.

برقراری رابطه ی جنسی:
برقراری رابطه ی جنسی با افرادی بزرگ تر یا همسن خود در خارج از خانه که خود می تواند صدمات جسمانی و هیجانی برای نوجوان به بار آورد.

خودکشی:
صحبت در مورد خودکشی، برنامه ریزی برای پایان دادن به زندگی خود و با اقدام به خودکشی. در این شرایط باید کودک یا نوجوان را فوراً به بیمارستان روان پزشکی ارجاع داد.

چگونه می توان با پرخاشگری کودکان مقابله کرد؟
احساس خشم و به دنبال آن رفتار پرخاشگرانه از خفیف تا شدید در کودکان دیده می شود و والدین با دیدن این احساسات ناخوشایند معمولاً گیج می شوند و نمی دانند چگونه با کودک رفتار کنند.
کودکان به دلیل به هم خوردن روال طبیعی زندگی نسبت به والدین خود رفتارهای پرخاشگرانه نشان می دهند. این رفتارها «واکنشی طبیعی» نسبت به فقدان به شمار می روند.
گرچه کنار آمدن با کودک خشمگین ممکن است برای شما دشوار باشد اما در اینجا راهکارهایی ارائه می شوند که می توانند برای کمک به کودکان مفید باشند:
– به کودک فرصت دهید تا به راحتی و آزادانه خشم خود را ابراز کند و در این شرایط او را به خاطر رفتارش مورد انتقاد قرار ندهید.
– خشم کودک را با خشم پاسخ ندهید.
– ابراز خشم کودک را رفتاری بد جلوه ندهید.
– او را تشویق کنیدکه به کیسه بوکس مشت بزند.
– او را در فعالیت های ورزشی شرکت دهید.
– به او کمک کنید تا با نوشتن و یا نقاشی خشم خود را بیرون بریزد.

افسردگی در کودکان چه علایمی دارد و چگونه می توان با آن مقابله کرد؟
اگر غمگینی کودک با درماندگی و نومیدی همراه باشد در این صورت نشانه ای از افسردگی است. افسردگی را می توان خشم معطوف شده به خود نیز تعریف کرد. وقتی کودکان افسرده می شوند ممکن است از والد یا والدین و دیگر افراد مورد علاقه ی خود فاصله بگیرند، تکالیف مدرسه ی خود را انجام ندهند، از دوستان و همکلاسی ها دوری گزینند، فعالیت هایی که قبلاً برایشان جالب بوده است را کنار بگذارند، اشتهای خود را از دست بدهند و یا به پرخوری روی آورند و رفتارهای خودتخریبی مانند صدمه زدن به خود و یا آرزوی مرگ داشته باشند. به علاوه افسردگی می تواند در کودکان به بی قراری یا رفتارهای برون ریزانه منجر شود. برای کمک به کودکان افسرده باید:

1) آن ها را تشویق کنید تا احساسات خود از جمله غم، رنجش و خشم را بیان کنند. اگر کودک با پدر یا مادرش راحت نیست و یا نمی خواهد با آن ها حرف بزند بهتر است از یک مشاور یا روان شناس کمک گرفته شود.
2) به آن ها اطمینان دهید که داشتن احساسات منفی طبیعی است و به مرور زمان کاهش می یابد.
3) اوقات آن ها را با فعالیت های مختلف پر کنید و فعالیت های لذت بخش را در برنامه ی آنان بگنجانید.
4) در صورت مشاهده ی احساس نومیدی، درماندگی و آرزوی مرگ حتماً کودک را به یک روان پزشک ارجاع دهید. در صورت قطعی شدن تشخیص افسردگی، بر مصرف دارو نظارت کامل داشته باشید و بدون تجویز پزشک دارو را قطع نکنید.
5) انتظارات خود را از کودکان کاهش دهید. افسردگی می تواند در عملکرد تحصیلی و فعالیت های روزانه ی آن ها اختلال ایجاد کند. بنابراین توقع خود را کاهش دهید و انتظار نداشته باشید آن ها مثل سابق نمره ی خوبی بگیرند و یا فعالیت های روزانه ی خود را به سرعت از سر گیرند.
6) روان درمانی برای این کودکان بسیار مفید است. بنابراین با روان شناس در تماس باشید.
7) نمونه هایی از بچه های طلاق را که زندگی عادی خود را از سر گرفتند و در زندگی و تحصیل موفق بودند، برایشان مثال بزنید.
8) اگر کودک مدرسه ای دارید، حتماً معلم را در جریان علت افت تحصیلی او قرار دهید و در رابطه با چگونگی ارتباط با کودک از وی کمک بگیرید.

چگونه می توان با اضطراب ناشی از طلاق در کودکان مقابله کرد؟
احساس اضطراب به دنبال طلاق والدین امری طبیعی است. کودکان با مشاهده ی تغییرات گوناگونی که به دنبال طلاق در زندگی شان روی می دهد نگران و مضطرب می شوند و اضطراب می تواند در عملکرد روزمره ی آن ها تداخل ایجاد کند. در صورت مشاهده ی اضطراب به موارد زیر عمل کنید:

– سعی کنید به صحبت های آنان به دقت گوش فرا دهید و به آن ها فرصت دهید تا نگرانی های خود را با شما در میان گذارند. حتی اگر موضوع نگران کننده ای را بارها و بارها پیش می کشند آن ها را سرزنش نکنید و به دقت به آن ها گوش بسپارید.
– به سؤالات آن ها درباره ی آینده صادقانه پاسخ دهید.
– تا جایی که امکان دارد ثبات را در زندگی کودک برقرار کنید.
– بدانید که اضطراب درمان نشده می تواند مشکلات دیگری برای کودک به بار آورد. بنابراین لازم است آن را جدی بگیرید و کودک را به روان پزشک ارجاع دهید.
– تمرین تکنیک آرمیدگی در طول روز به ویژه در شرایط اضطراب برانگیز مفید می باشد.

غیر از والدین چه کسان دیگری می توانند به کودکان کمک کنند؟
همان طور که گفته شد کودکان به افراد قابل اعتمادی نیازمندند تا با آنان آزادانه درددل کنند و از احساسات خود حرف بزنند. گاهی اوقات آنان به دلایلی از جمله شرم، خشم و نفرت از صحبت با والدین خود اجتناب می ورزند، به افرادی باتجربه و متخصص نیاز دارند تا مهارت های لازم مانند مهارت حل تعارض، حل مسئله، کنترل خشم و … را از آنان فرا بگیرند. این افراد عبارتند از:

– خویشاوندان:
پدر بزرگ و مادر بزرگ، عموها، عمه ها، دایی ها و خاله ها که خویشاوندان درجه ی دو می باشند، می توانند شرایطی ایجاد کنند تا کودک بتواند احساسات درونی خود را که تا کنون با کسی مطرح نکرده است، با آن ها در میان گذارد. بنابراین والدین باید در مورد ارتباط کودک با خویشاوندان مادری و پدری بی غرضانه برخورد کنند و به کودک اجازه تماس با آن ها را بدهند.

– دوستان خانوادگی:
ملاقات با دوستان خانوادگی و یا گفتگو با آن ها می تواند برای کودک مفید باشد. برخی از کودکان ممکن است با دوستان خانوادگی راحت تر باشند و بدون احساس شرم و ناراحتی احساسات خود را با آن ها در میان بگذارند.

– آموزگار و مربی:
والدینی که در آستانه ی طلاق هستند و یا از هم جدا شده اند، باید مربی یا آموزگار کودکان خود را مطلع سازند. آموزگاران می توانند در طول ساعت هایی که کودک در مدرسه است حمایت های لازم را از او به عمل آورند. به علاوه، اطلاع یافتن از طلاق والدین به آموزگاران کمک می کند تا به تغییرات رفتاری کودک توجه کنند و از مشکلاتی که ممکن است با همکلاسی ها و یا در رابطه با درس برای کودک به وجود آید، پیشگیری نمایند.

– مشاوران مدرسه:
در برخی مدارس ممکن است مشاورانی حضور داشته باشند، آن ها می توانند با کودکان صحبت کنند و به آنان فرصت دهند تا احساسات خود را بیان نمایند و نیز راهکارهایی را برای مقابله با شرایط دشوار به آن ها آموزش دهند.

-افراد متخصص:
روان پزشکان و روان شناسان بالینی می توانند به درمان مشکلات روان پزشکی کودک بپردازند. اگر کودک به دارو نیاز داشته باشد، روان پزشک می تواند مفید باشد و روان شناسان بالینی می توانند به کودکان کمک کنند تا با احساسات و هیجانات ناخوشایند خود کنار بیایند. آن ها همچنین می توانند با برگزاری گروه درمانی برای کودکان طلاق به آنان کمک کنند تا در کنار کودکانی که از شرایطی مشابه رنج می برند، شرایط جدید را بپذیرند و بدین ترتیب احساس تنهایی آنان کاهش یابد.
منبع مقاله :
قهاری، شهربانو؛ (1387)، کودکان و بلایا (راهکارهایی برای مقابله)، تهران: نشر قطره، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید