نقش نماز در آرامش روانی خانواده

نقش نماز در آرامش روانی خانواده

آیه شریفه‌ «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب» حکایت از آن دارد که با یاد خدا دل‏ها آرامش می‏گیرد. دل پایگاه نفس آدمی است و آنگاه که دل آرام گیرد، نفس انسان نیز اطمینان می‏یابد. پس برای داشتن دلی آرام و قلبی مطمئن باید به ذکر باری تعالی پرداخت. ذکر اکبر خدا نیز نماز است و قرآن می‏فرماید: »و لذکر اللّه اکبر«
نتیجه آن که چون گویندگان ذکر الهی که دل هایی آرام و نفوسی مطمئن دارند، گرد هم آیند و خانواده‏ای را شکل بخشند، آن خانواده از آرامش برخوردار است و در خانه آرام، صفا و صمیمیت موج می‏زند و مالامال از نور خداست.
در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست
هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست
نماز خواندن و انجام عبادت، برای نمازگزار آرامش روانی پدید می‏آورد و دل مؤمن را امنیت می‏بخشد، آن هایی که توفیق بیشتری در برگزاری نماز داشته‏اند، به آرامش بیشتری نیز دست یافته‏اند. یعنی آن‏ها که علاوه بر انجام فرایض مبادرت به خواندن نوافل نیز نموده‏اند، در بررسی‏های موردی آرامش بیشتری را گزارش کرده‏اند و همین باعث شده تا دیگران را نیز به انجام نوافل توصیه کنند. سخن چنین کسانی این است که:
برخیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر در که بود فراز بر خود بندند
الا در دوست را که شب باز کنند
آنان حلاوت عبادت خالص در شب و رازگویی با خداوند عالمیان را دریافته‏اند، چرا که شب فرصتی مناسب‏تر برای عبادت بی ریاست. قرآن می‏فرماید: «انّ ناشئه اللّیل هی اشدّ وطأً و اقوم قیلا» پس فقط صاحبان خلوص و عاشقان عبادت خدا، شیرینی راز و نیاز با او را درمی‌یابند و می‏توان گفت:
شرح این واقعه را مرغ سحر داند و بس تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد
پس برگزاری نماز به طور مداوم و محافظت بر آن، رمز دست یافتن به آرامش روانی است. اینک به اختصار برخی از نقش هایی که نماز در آرامش روانی دارد، مرور می‏کنیم:
1ـ عدم احساس گناه و یا کاهش آن
آدمی آنگاه که به سجاده می‏نشیند تا با خدا راز گوید، باید هوشیار باشد. چرا که قرآن می‏فرماید «لا تقربوا الصّلاه و انتم سکاری» آنگاه که مست هستید، نزدیک نماز نشوید. پس لازمه مقبولیت و پذیرش نماز، دور بودن از ناهشیاری و مستی است.
نماز آدمی را از فحشا و منکرات باز می‏دارد. «انّ الصّلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» شرب خمر، مستی، غفلت و دیگر گناهان و آلودگی‏ها در پرتو نماز محو و نابود می‏شوند. با حذف گناهان فضای روح و روان انسان پاک و مصفّا می‏شود و در نتیجه آرامش و اعتماد به نفس به دست می‏آید. نماز شستشوگر روان از گناه است و قلبی که در آن تاریکی گناه نباشد از آرامش و اطمینان و صفا لبریز می‏شود. چنان که پیامبر فرموده انسانی که نمازهای پنجگانه را به جای می‏آورد، مانند آن است که در رودی پنج بار شنا کرده و از آلودگی‏ها به در آمده است. پس نماز مانع ابتلا به آلودگی و گناهان است و نیز به سبکی بار گناه آدمی می‏انجامد. زیرا قرآن می‏فرماید: «انّ الحسنات یذهبن السّیئات» به درستی نیکی‏ها، بدی‏ها و گناهان را می‏زدایند و از بین می‏برند و نماز یکی از برترین حسنات است.
پس اگر احساس گناه را عامل ایجاد اضطراب و نا امنی بدانیم و گناه نکردن و یا انجام عملی را که گناه و احساس گناه را تخفیف بدهد وسیله ایجاد مانع انجام گناه می‏گردد و اگر فردی گناهی را مرتکب شده انجام نماز که یکی از حسنات ممتاز است ـ گناه او را تخفیف می‏دهد و آدمی در اثر عدم انجام گناه و یا داشتن احساس تخفیف گناه آرامش پیدا می‏کند، می‏توان نتیجه گرفت که به این دلیل نماز عامل مهمی در جهت دست یافتن به آرامش روانی است و چون این امر در خانه رخ دهد، و یکایک اعضای خانواده نمازگزار باشند، همگی با هم آرامش روانی را در خانه به ارمغان می‏آورند و در پناه آن با موفقیت زندگی می‏کنند. زیرا احساس گناه در همه آنان کاهش می‏یابد.
امروزه که مسأله بزهکاری و بویژه بزهکاری‏های نوجوانان در سراسر جهان، ذهن اندیشه وران را به خود معطوف نموده است، اگر بتوانیم فرهنگ خواندن نماز را گسترش دهیم می‏توانیم مانع بروز بزهکاری‏ها شده و یا آن‏ها را به میزان قابل توجهی کاهش دهیم. تجارب نگارنده در کانون اصلاح و تربیت تهران نیز حاکی از آن است که در میان بزهکارانی که در کانون حضور می‏یافتند، نوجوانان نمازگزار کمتر بودند. پس با توجه دادن نوجوانان و دیگر اعضای خانواده به نماز، تحقق بخشیدن به خانواده‏ای بسامان را زمینه سازی نماییم. چرا که با عدم ارتکاب جرم توسط اعضای خانواده، آرامش بر آن حکمفرما می‏شود. و دیگر کسی نگران ارتکاب جرم توسط دیگری نیست و از عاقبت بد دیگری نمی‏هراسد. زیرا که نماز آنان را از فرجام بد مصون داشته است.
2ـ وحدت شخصیت و انسجام خانوادگی
خواندن نماز موجب دست یافتن به وحدت شخصیت می‏شود. شخصیت برخوردار از توحید به گونه‏ای است که جنبه‏های گوناگون آن با یکدیگر در تضاد نیستند. یعنی فرد آنچه که در اعتقاد بدان باور دارد، در عمل نیز بر اساس باورهای خویش عمل می‏کند و چون اینگونه رفتار می‏کند، خود نیز در خویشتن تضاد نمی‏یابد و در نهایت به یکپارچگی (خویشتن) دست می‏یابد به نحوی که جنبه‏ای از شخصیت فرد، جنبه دیگر شخصیت او را تأیید می‏کند و انسان به هنگام برخورد با او احساس می‏کند که با فردی هماهنگ و بسامان مواجه شده است. حال باید پرسید نماز چگونه موجبات تحقق وحدت را در شخصیت آدمی فراهم می‏آورد؟
انسان مؤمن به هنگام نماز سخن از خدای واحد و یگانه به میان می‏آورد، او را اللّه خطاب می‏کند و رب عالمیان می‏نامد. (آیه قل هو اللّه احد به نحو بارزی حکایت از وحدت باری دارد.) و همین باور داشتن به خدای یگانه، پیام آور وحدتی درونی برای آدمی است. آنچه که باعث تشتت و تفرقه می‏شود، ایمان داشتن به ربّ‏های گوناگون است. قرآن می‏فرماید:
ارباب متفرقّون خیر ام اللّه الواحد القهّار آیا داشتن رب‏های متفرق خوب است یا ایمان داشتن به خداوند واحدی که قهار است؟ قرآن وجود خدایی جز خدای یگانه را نفی می‏کند و می‏فرماید: «لو کان فیهما الهه الاّ اللّه لفسدتاً» و بر فرض محال اگر چنین می‏شد فساد درون آدمی را نیز به علت تعدد الهه در بر می‏گرفت و آنان که اکنون، به وجود ارباب متفرق قائلند، از وحدت درونی بی بهره و در شخصیت خود دارای تضاد هستند.
اعضای خانواده نیز اگر همه با یکدیگر به اقامه نماز بپردازند و همه به وحدت درونی دست یابند، در بیرون نیز با یکدیگر همگونی و هماهنگی خواهند داشت و این موجبات آرامش روانی را برای آنان در پی خواهد داشت. زیرا نه با یکدیگر تضادی دارند و نه والدین با فرزندان خویش اختلافی جدی خواهند داشت.
سؤال این است که چه کسانی بیشتر فرزندان را در موقعیت مضاعف قرار می‏دهند. آن‏ها که در درون خویش تضادی دارند و یا آن‏ها که با دیگری دارای تضاد هستند. نماز، تضادهای درونی فرد را کاهش می‏دهد. زیرا که به شخصیت فرد وحدت و یکپارچگی می‏بخشد و دیگر آن که افراد وحدت یافته در سایه نماز را با یکدیگر منسجم و متحد می‏سازد. لذا بین آن‏ها تفرقه و تضادی جدی و عمیق وجود ندارد و تعارض مهم هم در خانواده دیده نمی‏شود. در اثر نبود تعارض و یا از بین رفتن آن، کمتر شاهد بروز اضطراب در محیط خانه خواهیم بود. بدین ترتیب امنیت بیرونی در محیط خانواده حاصل امنیت درونی اعضای آن است که در پرتو انوار الهی ظهور و بروز پیدا می‏کند. پس نماز می‏تواند وحدت و امنیت درونی و بیرونی را فراهم آورد و محیط خانواده را متحد و یکپارچه سازد تا همگی به راحتی بتوانند به ریسمان الهی چنگ زنند و متفرق نگردند «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرقوا». بدین ترتیب ملاحظه می‏شود افرادی که به وحدت درونی دست یافته‏اند در وحدت بخشیدن به محیط بیرونی (که یکی از مصداق‏های آن خانواده است) توفیق بیشتری دارند و وحدت در خانواده یکی از رموز آرامش آن است.
3ـ افزایش اعتماد به نفس
نماز خواندن موجبات افزایش اعتماد به نفس را فراهم می‏آورد. زیرا وقتی آدمی با خدا سخن می‏گوید، از او استعانت می‏جوید. «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» توان بیشتری را در خود احساس می‏کند که ناشی از اتکای به خدای تعالی است و داشتن چنین نقطه اتکایی باعث افزایش اعتماد به نفس در فرد می‏گردد. او در این حال خود را بسان قطره‏ای می‏داند که با دریا پیوند خورده است.
قطره دریاست اگر با دریاست ور نه او قطره و دریا دریاست
بدین ترتیب درمی‏یابیم که آدمی از خویشتن مفهوم بهتری خواهد داشت و تصور وی از خود در مرتبه بالاتری قرار می‏گیرد و مفهوم خود در نزد او تعالی می‏یابد و این همه موجب افزایش اعتماد به نفس در فرد می‏گردد. از سویی خواندن نماز باعث افزایش موفقیت‏های او در زندگی می‏شود. زیرا نماز، نقش مددرسانی دارد چنان که قرآن می‏فرماید: استعینوا بالصّبر و الصّلاه از نماز و روزه کمک بجویید. انسان برخوردار از امدادهای ناشی از اقامه نماز، فردی موفق‏تر است و موفقیت‏های روز افزون، اعتماد به نفس و افزایش آن را در پی دارد و نماز گزاران پیوسته امیدوار به امدادهای الهی هستند.@#@ اولیای الهی که خوب نماز می‏خوانند نه می‏ترسند و نه محزون می‏شوند. «الا انّ اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و آدمی که نه می‏ترسد و نه محزون است، از آرایش روانی برخوردار است.
در محیط خانواده‏ای که اعضای آن نماز را بر پا می‏دارند و همگی از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند، فضای آرامی حاکم است و اعتماد به نفس یکدیگر را تقویت می‏نمایند. آنان همچون ظروف مرتبطی هستند که به هنگام برداشتن آب از یکی از آن ظرف‏ها، ظرف‏های دیگر جای خالی آن را پر می‏کنند، با این تفاوت که در اینجا، اعتماد به نفس خود آنان کاهش نمی‏یابد. در حالی که وقتی ظرف‏های مرتبط، جای خالی شده آب ظرفی را پر می‏کنند، از میزان کمتری از آب برخوردار می‏شوند.
آن‏ها شکرانه بازوی توانا را به گرفتن دست ناتوان می‏دانند و دست افتادگان را به هنگام ایستادن می‏گیرند و بدین ترتیب آن‏ها که از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند، در محیط خانواده، زمینه افزایش اعتماد به نفس را در دیگر اعضای خانواده فراهم می‏کنند تا آن‏ها هر چه بیشتر استعدادهای خویش را به کار گیرند و به درجه بالاتری از شناخت معبود و عبادت دست یابند و به خود شکوفایی برسند، به نحوی که همه استعدادها و توانایی‏های خویش برای عبادت خدا را به فعلیت برسانند. نماز در این راه نقش مدد رسانی را بر عهده دارد. انسانی که به خود شکوفایی رسیده از آرامش بیشتری برخوردار است. اولیای الهی مصداق بارز چنین حالتی هستند، زیرا توانسته‏اند همه توان خویش را در راه عبادت معبود به کار گیرند.
4ـ بالا رفتن عزت نفس
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را معراج مؤمن دانسته و می‏فرماید: الصّلاه معراج المؤمن. انسانی که عروج یافته و اوج گرفته است، از عزت نفس برخوردار است. عزت نیز با رفتن به پیشگاه معبود حاصل می‏شود و به تعبیر سعدی انسان جز با رفتن به درگاه الهی عزت نمی‏یابد.
عزیزی که هرگز درش سر بتافت به هر در که شد هیچ عزت نیافت
و اگر می‏گویند «عزت ‏طلب و بزرگی‏آموز» همه حکایت از آن دارد که آدمی برای عزتمندی خویش ارزش فراوانی قائل است و آن‏ها که نفس خویش را دارای عزت می‏دانند، کمتر تن به خطاها و امور ناپسند می‏دهند. علی (علیه السلام) می‏فرماید: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته» هر کس که نفسش در پیشگاه او ارزشمند باشد شهوات در نزد او خوار است و بی‌مقدار.
کارل راجرز که بنیانگذار روش مشاوره غیر مستقیم است، اظهار می‏دارد، دانش آموزی که از عزت نفس بالاتری برخوردار است کمتر تن به تقلب می‏دهد و نظریه تعهد مکبر حکایت از آن دارد که اگر شخص احساس بی آبرویی کند، راحت‏تر تن به ارتکاب جرم می‏سپارد. نماز که آدمی به هنگام ادای آن سر بر آستان معبود می‏ساید. و پیشانی خویش را به رسم تواضع و بندگی به خاک می‏گذارد، باعث می‏شود تا موجبات رستگاری انسان فراهم شود. این سجده که خضوع (تواضع بدنی) است و خشوع (تواضع قلبی)، موجبات اعتلای آدمی را فراهم می‏سازد «قد افلح المؤمنون الّذین هم فی صلاتهم خاشعون» و در اثر بندگی آدمی بد مقامی بالا و والا می‏رسد و به قول صائب تبریزی:
ذره به آفتاب رسید از فتادگی بنگر که از کجا به کجا می‏توان شدن
و سعدی رمز برخورداری از فیض را افتادگی دانسته و می‏گوید:
افتادگی‏آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
پس تواضع در مقابل خالق رمز کمال آدمی است و انسان برخوردار از کمال در همه جا و از جمله محیط خانواده احترام دیگران را پاس می‏دارد و نیاز به داشتن عزت نفس و برخورداری از احترام، به نظر «مازلو» یکی از نیازهای اساسی روانی آدمی است که با تأمین آن سلامت روانی انسان تأمین می‏گردد به نحوی که او را از تعادل روانی برخوردار می‏سازد. در خانه‏ای که پیر و جوان و کودک و خردسال همه از احترام و عزت نفس بهره گرفته‏اند همه می‏توانند از آرامش روانی برخوردار باشند. در خصوص احترام به پیران و کودکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرماید: «لیس منّا من لم یرحم صغیرنا و لم یوقّر کبیرنا» از ما نیست کسی که به کودکان ما ترحم و لطف نکند و بزرگترهای ما را محترم نشمارد. پس در خانه‏ای که همه در برابر معبود متواضعند و حرمت یکدیگر را نمی‏شکنند، همه از عزت نفس برخوردارند و ضمن برخورداری از آرامش روانی تن به جرائم نیز نمی‏دهند اما دور شدن از وادی بندگی و عدم انجام فرایض دینی، آدمی را به بندگی این و آن می‏کشاند و این در اثر نداشتن آگاهی و بصیرت است و اقبال در وصف آنان می‏گوید:
آدم از بی‏بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی صرف قباد و جم کرد
گویی از خوی غالمی ز سگان پست‏تر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
انسان‏های ره یافته جز بر درگاه معبود ازلی سر نسایند و پیوسته به عبادت او می‏شتابند. علی (علیه السلام) فرمود؛ لا تکن عبد غیرک لقد جعلک اللّه حرّا. بنده دیگری مباش بدرستی که خدا تو را از آزاد آفریده است و خداوند عزت را از آن خود، رسول خود و بندگان مؤمن خویش می‏داند و می‏فرماید: و للّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین.
5ـ معنا دادن به زندگانی
ویکتور فرانکل که خود بنیانگذار مکتب سوم درمانی دین و مکتب معنا درمانی است، در کتاب خود که آن را «انسان در جستجوی معنا» نامیده است، بر این باور است که انسان آنگاه از سلامت روانی برخودار است و آنگاه آرامش را لمس می‏کند که در زندگانی خود احساس معنا کند و او در وهله نخست عشق را عامل ایجاد چنین معنایی می‏داند که عشق به یک آرمان و عشق به دیگری مورد نظر اوست و او خود می‏نویسد که یکبار یک عالم یهودی که معنای زندگانی را از دست داده بود، نزدم آمد و من با ایمانی که در وجودش بود زندگی او را معنی دار ساختم. او به درمانگرها توصیه می‏کند که در موقع درمان بیماران روانی تلاش کنید که زندگی آن‏ها را معنی دار نمایید. زیرا بیمار روانی کسی است که معنای زندگی را از دست داده است. عبادت و نماز نیز می‏تواند زندگی آدمی را معنا بخشد و برای آدمی حیاتی طیب را فراهم آورد که مالامال از معناست. و قرآن می‏فرماید: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیّبه»
یعنی هر کسی اعم از زن و مرد عمل صالح انجام دهد او را به حیاتی پاک و طیب زنده می‏گردانیم.
فرانکل می‏گوید: آنان که دارای زندگی معنی دار بودند، افراد مقاومی بودند که خود را تسلیم مرگ و خودکشی نمی‏کردند. یعن عشق به زندگی آنان معنا داده بود و او رمز پایداری آنان را در عاشق بودن آن‏ها می‏داند و چه نیکو گفته است حافظ.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است در جریده عالم دوام ما
برترین عشق نیز عشق به خالق است و نزدیکترین حالت آدمی هنگامی است که سر به سجده می‏نهد. در اینجاست که می‏توان به یکی ار رازهای طولانی بودن سجده‏های امام زین العابدین (علیه السلام) پی برد و سخنان پر حلاوت عشق را خوش و زیبا تفسیر نمود و گفت:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
پس نماز که برترین جلوه‏های عشق را به نمایش می‏گذارد، می‏تواند در خانواده، زوجین را به یکدیگر علاقه‏مند و عطوف نماید و آنان که عاشق خدایند، جلوه‏های دیگر خالق را نیز دوست می‏دارند و به همسر و فرزندان خویش به عنوان نشانه‏های خالق می‏نگرند و در میان آن‏ها عشق و علاقه فراوان است و به تعبیر قرآن «رحماء بینهم» را مد نظر قرار می‏دهند و چون به شکرگزاری معبود می‏پردازند، نمی‏توانند نسبت به مخلوق خدا شاکر نباشند. چرا که «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق» در خانه‏ای که تشکر و سپاسگذاری از یکدیگر وجود داشته باشد دلسردی‏ها و ناپایداری‏ها ره نمی‏یابد و این ابراز عشق و علاقه و سپاس و تشکر احساس تعلق به جمع خانواده را پدید می‏آورد، که یکی دیگر از نیازهای اساسی روانی است که با تأمین آن تعادل و بهداشت روانی فرد تحقق می‏یابد. نماز اگر چه به معنای بندگی در برابر خالق است اما دل آدمی را رقت می‏بخشد و او را به سوی محبت به مخلوق سمت و سو می‏دهد و جمعی صمیمی را در محیط خانه پدید می‏آورد، چرا که اگر مسلمان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) الهام نگیرد و رقیق القلب نباشد، اعضای خانواده و دیگران از گرد او پراکنده می‏شوند و قرآن خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرماید: که «لو کنت فظّا غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک» ای پیامبر هر آینه اگر تو سخت دل بودی مردم از گرد تو می‏پراکندند.
وجود دل‏های پر محبت و با صفا کانون خانواده را گرم و روابط عاطفی را در آن مستحکم می‏سازد و آدمی در برخورد با افراد صمیمی و مهربان کمتر احساس آزردگی و سرخوردگی می‏کند و خود را در محیطی آرام و سرشار از روابط گرم می‏یابد زیرا عبادت و نماز به زندگی او معنا داده و آرامش بخشیده است.
6ـ کاهش فشارهای (استرس‏های) روانی
نماز موجب کاهش استرس‏ها می‏گردد و فشارهای روحی را کم می‏کند. زیرا آنگاه که آدمی در برابر خالق متعال می‏ایستد و لب به نماز و دعا می‏گشاید و او را رحمن و رحیم خطاب می‏کند، امید به رأفت و رحمت در دلش موج می‏زند و آن‏گاه که اشک ندامت از چشمانش جاری می‏شود، و دردهای خویش را با خدا باز می‏گوید، پالایش روانی انجام می‏شود و انسان خود را سبک‏تر از قبل می‏یابد چون به بندگی خدا تن می‏دهد و با تأکید می‏گوید: «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» فقط تو را عبادت می‏کنیم و فقط از تو یاری می‏جوییم.@#@ شانه را خالی از فشار بار بندگی غیر می‏کند. زیرا کمترین استرس و فشاری مانند استرس ناشی از بندگی غیر خدا آدمی را می‏آزارد و لذا آنگاه که شهادت می‏دهد که خدایی غیر از خدای یکتا نیست «اشهد ان لا اله الاّ اللّه» احساس آرامش می‏کند.
پس در نماز اذکاری وجود دارد که بیان آن‏ها و بازگو کردن آن کلمات ارزشمند که آدمی بر نفس خود تلقین می‏کند به او آرامش می‏بخشد و بهداشت روانی او را تأمین می‏نماید و افراد فاقد استرس‏های روانی، در خانواده و در برخورد با دیگران فشار و دشواری کمتری را متوجه آنان می‏سازد و خانواده نیز از فضایی آرام و کم استرس برخوردار می‏گردد.
درمان و یا کاهش افسردگی
آن کس که خوب و نیکو نماز می‏گزارد، کمتر دچار افسردگی می‏شود. فردی که به افسردگی مبتلا شده است نیز می‏تواند با استعانت از نماز، میزان افسردگی خود را کاهش دهد. بیان چنین اثری برای نماز به معنای آن نیست که افراد افسرده جهت درمان نیازی به روان‏شناس و یا روان پزشک ندارند، بلکه در حین بهره گرفتن از روش‏های روان درمانی از نماز و عبادت نیز می‏توانند برای کاهش و یا درمان افسردگی خود بهره بگیرند. پژوهش‏های انجام شده نیز حکایت از صحت این ادعا دارد. اریک فروم در کتاب روانکاوی و دین می‏نویسد: نیاز دینی نیاز به یک الگوی جهت‏گیری و مرجعی برای اعتقاد و ایمان است‏ و هیچ کس را نمی‏توان یافت که فاقد این نیاز باشد و تجلی این نیاز را در حین انجام نماز به خوبی می‏توان دید. تأمین چنین نیاز راه یافتن به سلامت را زمینه سازی می‏کند و یافته‏های محققین نیز مؤید این مدعاست. چنان که پژوهش‌گران که در سال‏های اخیر در جوامع اسلامی مثل ایران و مالزی دست به تجربه تازه‏ای در اتخاذ شیوه روان درمانی برای بیماران مسلمان مبتلا به مشکلاتی نطیر اضطراب، افسردگی و داغدیدگی زده‏اند، مطالعات تجربی نشان داده‏اند که با به کارگیری روان درمانی مثل استفاده از آموزش‏های قرآنی و احادیث و ترغیب به نماز و دعا و ذکر به عنوان یک نوع مراقبه و بحث درباره موضوعات مذهبی بیماران به بهبود بیشتر و درمان سریع‏تری نسبت به گروه مشابه‌شان که درمان‏های غیر مذهبی دریافت داشته‏اند، دست می‏یابند (اظهر 1995 و ارمه و ذاراپ 1994 و ابهری 1375) 2.
آدمی به هنگام اقامه نماز در برابر خالق می‏ایستد و با خدای خویش غم دل باز می‏گوید: مثلا در حین قنوت می‏گوید اللّهم اغفر لی الذّنوب التی تحبس الدّعاء خداوندا، آن گناهانم را که باعث حبس دعا شده‏اند ببخش و یا می‏گوید: الّلهمّ اغفر لی الذّنوب الّتی تنزل البلاء خداوندا، آن گناهانی از مرا ببخش که موجب نزول بلا شده‏اند. بیان این خواسته‏ها و نیازها و باز گفتن رازها و طلب مغفرت همگی موجبات کاهش غم می‏شود و آدمی به هنگام بیان غم‏ها احساس می‏کند که سبک می‏شود و امری تحقق می‏یابد که روان شناسان به آن پالایش روانی می‏گویند و این حالت موجب کاهش افسردگی فرد می‏شود و اگر آدمی پیوسته با خدای خویش راز و نیاز کند و غم دل باز گوید، هرگز مبتلا به افسردگی نمی‏شود، چنان که احوال اولیای الهی چنین است و خدا در وصف آنان می‏فرماید: الا انّ اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون به درستی که اولیای الهی نه می‏ترسند و نه محزون می‏شوند. یعنی در آنان حزن و افسردگی راه ندارد و اگر کسانی افسرده و حزین هستند، راز آن را باید در فاصله‏ای بیابند که از اولیای الهی دارند و به تعبیر دیگر فاصله‌ی بیشتری از خدا دارند و گفته‏اند:
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب‏تر که من از وی دورم
پس در خانه‏ای که همه نمازگزار هستند و همه غم‏های خویش را با خدا باز می‏گویند، همه از افسردگی به دور هستند و از سلامت روانی برخوردارند .
در این نوشتار تلاش نمودیم که برخی از خواص نماز در تحقق آرامش روانی را به اختصار بیان نماییم. اما خواص فراوان دیگری نیز در نماز دیده می‏شود که در بحث تفصیلی دیگر می‏توان از آن‏ها سخن به میان آورد.
دکتر محسن ایمانی- خانواده و نماز ،ص37

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید