فاصبر علی ما یقولون و سبّح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب، و من اللیل فسبحه و ادبار السجود.
در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و تسبیح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب بجا آور و در بخشی از شب او را تسبیح کن و بعد از سجدهها.« ق ، 39 و 40»
در این آیه خداوند پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را مورد خطاب قرار داده میگوید در برابر آنچه آنها میگویند شکیبا باش.
چرا که تنها با نیروی صبر و استقامت میتوان بر این مشکلات پیروز شد و توطئههای دشمن را در هم شکست و نسبتهای ناروای آنها را در مسیر حق تحمل کرد.
و از آنجا که صبر و استقامت نیاز به پشتوانهای دارد، و بهترین پشتوانه یاد خدا و ارتباط با مبدأ علم و قدرت جهان آفرین است.
در دنبال این دستور میافزاید: و تسبیح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن به جا آور.
و همچنین در قسمتی از شب او را تسبیح کن و بعد از سجدهها.
این یاد مداوم و تسبیح مستمر همچون قطرههای حیات بخش باران بر سرزمین قلب و جان تو میریزد و آن را سیراب میکند. دائماً به تو نشاط و حیات میبخشد و به استقامت در مقابل مخالفان لجوج دعوت میکند.
منظور از تسبیح خداوند در مواقع چهارگانه (قبل از طلوع آفتاب قبل از غروب در شب و بعد از سجدهها. «قبل طلوع الشمس» اشاره به نماز صبح است زیرا آخر وقت آن طلوع آفتاب میباشد.
(قبل غروب الشمس) اشاره به نماز ظهر و عصر است چرا که آخر وقت هر دو غروب آفتاب است.
(و من اللیل) نماز مغرب و عشاء را بیان میکند.
و (ادبار السجود) نظر به نافلههای مغرب دارد که بعد از مغرب بجا آورده میشود.
جمله (لعلک ترضی) نشان میدهد که این عبادات و تسبیحات نقش مهمی در آرامش فکر و رضایت خاطر آدمی دارد، و به او در برابر حوادث سخت نیرو و توان میبخشد.
این نکته نیز قابل توجه است که در آیه 49 سوره طور چنین آمده است:
و من اللیل فسبحه و ادبار النجوم.
برخی از شب را تسبیح خدا کن و به هنگام پشت کردن ستارگان.
در حدیث آمده است که علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: (ادبار السجود) دو رکعت نافلهای است که بعد از مغرب میخوانند (توجه داشته باشید نافله مغرب چهار رکعت است که در اینجا فقط به دو رکعت آن اشاره شده) و (ادبار النجوم) دو رکعت نافله صبح است که قبل از نماز صبح و به هنگام غروب ستارگان بجا میآورند.
در روایتی نیز آمده است که منظور از (ادبار السجود) همان نماز وتر است که در آخر شب انجام میشود.[1]
[1] . تفسیر نمونه، ج 22، ص 290 ـ 291 ـ 292.